يادداشت
يورد نت
توطئه
ايجاد نفرت
بين قربانيان
سيستم شوونيسم
سيستم
شوونيستي
حاکم در ايران
براي توجيه سرکوب
ملل غير فارس
بخصوص تورکها
هميشه از وجود
تعداد قابل
ملاحظه اي از
آذربايجاني
ها در حلقه
سران و سياستگزاران
موثردر هر دو
حکومت پهلوي و
جمهوري اسلامي،
که تصادفا از
جمله با حرارت
ترين مدافعان
و مجريان
آسيميله کردن
تورکها نيز
بوده اند، به
صورت يک ابزار
تبليغاتي
استفاده کرده
است. شوونيست
ها با طرح اين
مساله چند هدف
را دنبال
ميکرده اند،
اول اينکه با
تبختر عدم
تبعيض در
تقسيم مناصب
حکومتي را
تبليغ کرده و
با قطعيت
جامعه
آذربايجاني
را در سيستم
موجود ايران
حل شده فرض
ميکردند، و
دوم چنين القا
ميکردند که
اساسا اين خود
آذربايجاني
ها هستند که
تورک بودن خود
را نفي کرده و
خودشان را جزوي
از خانواده
اقوام فارس
زبان آريائي
ميدانند و از
آنجا که در هر
سرکوب و
کشتاري که در
رابطه با ملل
غير فارس
انجام شده،
نشاني از
مشارکت
مشتاقانه
صاحب منصباني
ازاينان ديده
شده است را
نيز دليلي بر
مدعاي خود
آورده و در
نهايت در جهت
ايجاد تفرقه
بين مجموعه
ملت آذربايجان
و ساير ملل
تحت ستم ساکن
ايران از آن
بهره برداري
ميکرده اند.
البته
در اين شکي
نيست که در
طول سالهاي
حاکميت
شوونيسم،
هميشه جمع
کثيري از خود
وابستگان ملل
غير فارس
بصورت ابزاري
در خدمت اين
سيستم،
فعالانه
مشارکت نموده
و حتي اغلب
اين جمع خدمتگزاران
سيستم سرکوب
ملي (هم در
مناصب اداري و
قضائي و نظامي
دولتي ، هم در
نمايندگي
مجالس مقننه و
هم در کسوت
روشنفکران و
سران و
کادرهاي موثر
تشکيلات
مخالف حکومت )
مخلصانه تر از
خود فارس ها
در پيش برد
سياست هاي
سرکوب ملي
همراهي کرده
اند. حتي
اينان به اين
خاطرکه هر نوع
شائبه وجود حس
وفاداري به
هويت ملي خود
را رفع نموده
و سر سپردگي
خود را به
سيستم شوونيستي
حاکم، که
بخصوص در
جريان تنش هاي
سياسي ممکن
است مورد
ترديد قرار
گيرد، را
اثبات نمايند
از همکاران
فارس خود نيز
در جهت تحکيم
سيستم
آپارتايد ملي
جلو زده اند.
اما
عليرغم اين
واقعيت و
عليرغم حجم
سنگين تبليغات
بي امان در
اين ارتباط،
آنچه که درعمل
ديده شده بي
اعتباري و
رسوائي
مجريان اين
تبليغات نژادپرستانه
در بين ملل
تحت ستم بوده
است. قيامهاي
ميليوني
خرداد سال
گذشته در
آذربايجان که
يکي از سلسله
خيزش هاي وسيع
توده اي بر
عليه سيستم
آپارتايد در
ايران به حساب
ميايد و به
همراه حمايت
نمايندگان
ملل تحت ستم
از آن، تبلور
شکست قطعي اين
سياست رسواي
تبليغاتي است.
اين قيام نشان
داد که بدنه
اصلي مردم
آذربايجان و
ساير ملل تحت
ستم به هويت
ملي و اصلي خود
صادق بوده و
عليرغم سر
سپردگي جمعي
از خدمتگزاران
شوونيسم که
خود بر سر شاخ
نشسته و بن
ميبرند، همه
اين تبليغات و
تشبثات و سرکوب
هاي مدني و
نظامي در
مقابل آگاهي
خلق ها در دنياي
انتشار
اطلاعات و در
جبر زمان رنگ
باخته و بر
باد رفته است.
اين قيام نشان
داد که توده مردم
نه اينکه
همراه
سرکوبگران
حقوق ملي خلق هاي
غير فارس
نيستند، بلکه
بشدت مدافع
برابري و حق
حيات يکسان
فرهنگي و
سياسي براي
همله ملل ساکن
ايران
ميباشند و
سرسپردگان وابسته
به شوونيسم
حاکم را از هر
نسب و هويتي که
باشند در صف
مقابل
ميبينند. به
عبارت ديگر توده
هاي مردم نشان
دادند که در
حاکميت
سرکوبگر پيش
رو، سياست هاي
آن را ميبينند
و نسب مجريان
آن اهميتي
برايشان
ندارد.
در
چنين جو سياسي
در حالي که
همبستگي و
هماهنگي ملي
بر عليه سيستم
شوونيستي
حاکم بصورت
يکي از
مهمترين
الزامات نبرد
سرنوشت ساز
جاري مورد
توجه قرار
ميگيرد پادو
هاي شوونيسم
به دست و پا
افتاده سياست
تفرقه بين ملل
غير فارس بخصوص
در ميان دو
ملت تورک و
کورد را دامن
ميزنند.
در
کتاب آهنگ
وفا(گفتمان
تاریخی –
فرهنگی کردها)
/ مجموعه
مقالات و گفت
و گوها که
توسط عرفان قانعي
فرد تدارک و
چاپ شده، گفت
و گوئي با
شخصي به نام
يحيي صادق
وزيري
دادستان زمان
قوام السلطنه
و وزير
دادگستري
دوره نخست وزيري
کوتاه مدت
شاهپور
بختيار آورده
شده که اين
مساله به صورت
عريان و بي
پرده در آن
مطرح شده است.
در اين به
اصطلاح گفت و
گو که مشروح
آن در سايت
اخبار روز نيز
درج شده موضوع
وجود رقابت
ارضي بين دو
حکومت ملي
آذربايجان و
حکومت جمهوري
مهاباد به
رهبري قاضي
محمد مطرح شده
و بر آن اساس
وجود عداوت
تاريخي بين دو
ملت تورک و
کورد نتيجه
گيري شده است.
در قسمتي از
اين گفت و گو
آمده است:
حالا
بعد از این
همه سال، باید
بگویم که
جمهوری
مهاباد،اهداف
تجزیه طلبانه
را دنبال نمی
کرد. واقعیت
این است که به
نظر من اقدام
قاضی برای عدم
تسلط حکومت
دموکرات
آذربایجان بر
منطقه کردستان
بود.بعد از
این واقعه در
دوران حکومت
پهلوی دوم،
سیاستی که در
قبال کردستان
دنبال شد بیشتر
، سرکوب بود و
حکومت نظامی.
مثل حالا که
بیش از بیست و
شش سال است که
در کردستان
حکومت نظامی
بر پاست. فقط
به اسم حکومت
نظامی نیست.
آن زمان هم
مانند الان
برخی نهادهای
نظامی حاکم
کردستان
بودند. حقیقت
این است که در
واقع منشا این
معضلات
اختلاف بین
کرد و ترک
بوده. نه کرد و
فارس. اما در
حکومت هایی که
تا به حال داشتیم،مقامات
کشوری و لشگری
بیشتر
آذربایجانی
بودند و
حکومتها
همیشه خواسته
اند این
اختلافات
باقی باشد.
صادق
وزيري که خود
متولد سنندج
بوده و به
گفته خودش در
زمان لشگر کشي
براي کشتار
مردم آذربايجان
و کردستان
نماينده قوام
السلطنه و رزم
آرا براي حل
مسائل منطقه
بوده است، به
مثابه يکي از
آن خيل کثير
برخواسته از
ميان
قربانيان که
به خدمت اين
سيستم در آمده
اند، بدون
پرده پوشي
چنين القا
ميکند که گويا
نه تنها بين
کوردها به
صورت عضوي از
مجموعه ملل
تحت سرکوب در
ايران با
سيستم حاکم
شوونيستي
تضادي نيست
بلکه علت اصلي
فجايعي که بر
سر ملت کورد
آمده است
بدليل وجود
آذربايجاني
ها در سيستم
حکومتي ايران
و دشمني ذاتي
آنان با ملت
کورد ميباشد.
وقتي
ميگويد در واقع منشا
این معضلات
اختلاف بین
کرد و ترک
بوده نه کرد و
فارس. اما در
حکومت هایی که
تا به حال
داشتیم،مقامات
کشوری و لشگری
بیشتر آذربایجانی
بودند و
حکومتها
همیشه خواسته
اند این
اختلافات
باقی باشد.
مشابه
همه خادمان
خود باخته غير
فارس دربار
شوونيسم و با
همان خصلت
آشناي همه نژاد
پرستان، با
اصل قرار دادن
نسب سرکوب
گران، سعي
ميکند سيستمي
را که اينان
در خدمت اهداف
آن عمل ميکنند
در سايه قرار
دهد. به عبارت
ديگر اصل و
نسب
آذربايجاني
برخي از
مقامات نظامي
و سياسي
خدمتگزار
شوونيسم حاکم
را عمده ميکند
تا برنامه عمل
اين مجريان را
که نابودي همه
هويت ملي و
فرهنگي ملل
غير فارس از
جمله خود تورک
ها ست را
لاپوشاني
کرده و بين
خود قربانيان
نفرت ايجاد
کند تا
جنايتکار
اصلي را از مهلکه
خلاص کند.
اگر
همين استدلال
نژاد پرستانه
را ملاک قرار دهيم
لابد با نگاه
به اصل و نسب
اتنيکي
قاتلان مردم
آذربايجان از جمله
اميران و
افسران تورک
لشگر هاي
اعزامي از
تهران در
جريان هجوم به
حکومت ملي،
بايستي نتيجه
گيري کنيم که
منشا همه قتل
عام ها و ويراني
ها و نابودي
اقتصاد
آذربايجان و
عامل مهاجرت و
دربدري
ميليونها
آذربايجاني
نه ناشي از
مقابله
غارتگران با
خيزش هاي
دموکراتيک مردم
آذربايجان و
نه ناشي از
سيستم
آپارتايد ملي
بلکه در نتيجه
نزاع و کينه
هيستريک بين
خود تورک ها
بوده است.
شايد
نوشته مستند
شادروان رحيم
قاضي پسر عموي
شادروان قاضي
محمد و يکي از
کادرهاي
جمهوري مهاباد
را بشود جوابي
دندان شکن به
ياوه هاي
امثال صادق
وزيري دانست
که انگار
پيشبيني چنين
ادعا هاي بي
محتوايي را از
قبل کرده و به
آن جواب داده
است. وي در مقاله
اي تحت عنوان
دوستي دو ملت
برادر که در
مجله
آذربايجان
چاپ باکو نشر
شده در
پيرامون مناسبات
دو ملت
مينويسد :
مساله
استحکام
دوستي و اتحاد
خلق هاي
آذربايجان و
کرد هميشه در
مرکز توجه
آزاديخواهان
آذربايجان و کردستان
قرار داشته
است. به هيچ
وجه تصادفي
نيست که در
آذربايجان و
يا در خود
کردستان به
هنگام شروع
حرکات
آزاديخواهانه،
سران مترقي و
پيشرو خلق هاي
آذربايجان و
کورد در جهت
برقراري
اتحاد اين دو
خلق و پيش
بردن مبارزه
در يک جبهه
واحد تلاش
کرده اند.
شادروان
رحيم قاضي در
همين مقاله به
درستي به فتنه
قوام السلطنه
در ايام
برنامه ريزي
براي هجوم به
حکومت ملي
آذربايجان
اشاره کرده و
مينويسد :
نخست
وزير وقت
ايران قوام
السلطنه فتنه
کار به منظور
نفاق افکني
بين کرد ها و
آذربايجاني
ها يک تلگراف
محرمانه با
لحن خوشايند
به رهبر خلق
کرد قاضي محمد
فرستاده و کمک
کرد ها را به
حکومت ايران
در مقابله با
حرکات
آزاديخواهانه
خلق
آذربايجان
درخواست
نموده بود.
رهبر
فرقه دموکرات
کردستان قاضي
محمد، اين مقاصد
کثيف مرتجعين
ايران را فاش
نموده و به
قوام جواب
محکمي داده
بود. به همين
مناسبت
روزنامه آذربايجان
در شماره 29
نوامبر سال 1946
خود نوشته
بود: " پيشواي
محبوب خلق کرد
جناب آقاي
قاضي محمد جواب
دندان شکني به
تلگراف خوش
ظاهر ولي فتنه
انگيز و ضد
آزادي آقاي
قوام داده و
اثبات کرده
بود که خلق
کرد ديگر طالب
زندگي زير ظلم
نيست و دوستي
بين ملت هاي
آذربايجان و
کرد را با اين
حيله ها
نميشود خفه
کرد".
قابل
تامل است که
پس از گذشت
شصت و دو سال
از آن جريان
همان نماينده
قوام السلطنه
که همزمان نماينده
رزم آرا رئيس
ستاد ارتش نيز
بوده و به
اقرار خود در
توطئه ارسال
اسلحه به پادگان
هاي ارتشي در
کردستان در
قالب محموله
هاي خوار بار
شرکت داشته
است بصورت
ناشيانه اي همان
فتنه گري را
ميخواهد
تکرار کند. وي
ضمن اداي دين
به ارباب خود
قوام السطنه
خواب تعبير نشده
ايجاد عداوت
بين حکومت هاي
ملي آذربايجان
و کردستان را
اينبار از
طريق جعل تاريخ
و القا نفرت
بين خود ملت
هاي تحت سرکوب
تورک و کورد
ميبيند.
سخنان
سيد جعفر پيشه
وري صدر حکومت
ملي آذربايجان
در ارتباط با
دوستي دو ملت
برادر قاطعانه
ترين جواب به
ياوه هاي
امثال نوکران
قوام السلطنه
به حساب ميايد.
" يک
موضوع مهم
ديگر نيز هست
که اساسي ترين
ضامن آزادي ما
و حقيقتا يکي
از حياتي ترين
مسائل ما از
نقطه نظر
اقتصادي ،
عقيده و ايده
آل است. آنهم
وحدت و يگانگي
ما با برادران
کردمان است. سياست
هاي ارتجاعي
تا کنون چنين
تلاش کرده اند
که بين اين دو
ملت نجيب نفاق
بيياندازند.. . .
اين دو ملت
اگر خواستار
زندگي هستند
بايستي يکي
شوند. موفقيت
ما به وحدت دو
ملت وابسته
است."
قاضی
محمد تجزیه
طلب
نبود-انگلیسی
ها او را کشتند
نه قوام
السلطنه!