سخني با منتقدان مجمع دانشگاهيان آذربايجاني(azbiltop)

 

مجريان سناريوي تفرقه در حرکت ملي چه کساني هستند؟

حسن. ا

 

نگارنده به عنوان کسي از بدو تشکيل مجمع دانشگاهيان آذربايجاني با اين تشکل آذربايجاني ارتباط تنگاتني داشته است.و بارها در رابطه با فعاليت اين مجمع انتقادهاي تندي را به اعضاء اين تشکل اعلام نموده است.

ساليان سال مي باشد که در ديدارهاي حضوري،و يا بوسيله تلفن و غيره انتقادهاي خويش را به اين تشکيلات آذربايجاني اعلام کرده ام.واکنون مي خواهم با منتقدان اين تشکيلات سخني داشته باشم.

 

1- مجمع دانشگاهيان آذربايجاني ميراث دار "جمعيت دانشگاهيان آذربايجاني"مي باشد که از سال 1380 بنا به دلائلي به اين نام تغيير يافت.

جمعيت دانشگاهيان آذربايجاني در سال 1377 توسط جمعي از دانشجويان و فعالين دانشجوئي حرکت ملي آذربايجان جهت سازماندهي نمودن فعاليتهاي دانشجوئي تشکيل شد و متاسفانه نتوانست به اين هدف تعريف شده خويش نرسد.

مجمع دانشگاهيان آذربايجاني در سال 1380 با طرح مسئله "سعادت ملي و منافع ملي آذربايجان"براي اولين باردر ادبيات سياسي آذربايجان از کلمات فوق استفاده نمود.مجمع با اين طرح بسياري از انتقاد ها  و حتي تهديد ها را به جان خريد و در مقابل منتقدان خويش به سکوت بسنده کرد و هيچ گاه نخواست به منتقدن خويش پاسخ دهد و زمان گذشت تا اينکه امروزه منتقدان ديروز بيشتر از مجمع از اين واژه ها استفاده مي کنند.

 

2- توپلوم با طرح مسئله فدراليسم در ايران ،روح تازه اي به حرکت ملي آذربايجان بخشيد و اين بار هم بسياري از نقد و حتي تخريب ها را به جان خريد.

امروزه بعد از گذشت ساليان سال،باز هم منتقدان ديروز تغيير موضع داده و خود از طرفداران پرو پا قرص فدراليسم شده اند؟

 

3- زماني که توپلوم اساسنامه خويش را جهت اخذ مجوز به ماده 10 احزاب ارائه مي داد.بسياري گفتند چرا از اين حکومت ظالم و مستبد مجوز مي گيريد و ما از چنين سيستمي هيچ گاه مجوز نمي گيريم.

ساليان بعد خود همين منتقدان با مراجعه با سازمان ملي جوانان،وزارت ارشاد و... به تشکيل انجمن،خانه،کانون و.... پرداختند.

 

4- در روزهاي اخير به خصوص بعد درگذشت جانگداز پرفسور فرزانه و سهند افشاري،آذبيلتوپ نقش خويش را به خوبي ايفا کرد.اولا اجازه نداد فرصت طلبان از از حرکت ملي آذربايجان سوء استفاده کنند و ثانيا با مديريت خوب ،روح تازه اي به حرکت داد و حرکتي که دو سالي بود در سکوت و رخوت به سر ميبرد به خود آمد و حادثه مبارک هفتم اسفند ماه تبريز را آفريد.(البته در ميان نبايد نقش ويژه نامه ترکها و ايران هم فراموش کرد.)

بعد از اين وقايع بود که حاکميت به نقش توپلوم پي برد و سعي در تخريب و انحلال اين تشکل مردمي به عمل آورد.

بازداشت،احضار و دستگيري بسياري از اعضاء و هواداران فعال اين تشکل مردمي، اولين سياست دولت جهت مقابله با اين مجمع بود که با شکست موجه شد.از يک طرف دفاع جانانه اعضاء و هواداران مجمع در بازجوئي ها و از طرف ديگر عملکرد مدبرانه مجمع مانع از اين شد که دولت بتواند اين مجمع را به انحلال بکشاند.

 

در تثبيت روز 19 ارديبهشت به عنوان روز دانشجو،26 آذر به عنوان روز کتاب  و... توپلوم نقش اصلي را ايفا نمود.

هر روز که از طرف حاکميت به توپلوم فشار وارد ميشد اين تشکل مردمي به فعاليتهاي خويش مي افزود.لذا حاکميت تصميم گرفت از روشهاي ديگري با اين تشکل به مبارزه بپردازد.که نامه لاچين اردبيلي يکی از اينها مي باشد.چه بسا در آينده تاکتيک ها و روشهای  ديگری هم آزمايش شود.

 

بلافاصله پس از درج مطلب اهانت آميز در روزنامه ايران، مجمع طي اطلاعيه اي از اعضاء و هواداران خود خواست با تجمع در مقابل دانشگاه تهران به اين اقدام موهن روزنامه ايران اعتراض کنند. همين گونه هم شد .شرکت عظيم فعالين ،اعضاء و هواداران توپلوم در مراسم دانشگاه تهران و مديريت اين تجمع توسط مجمع(دو تن از اعضاي توپلوم در اين تجمع سخنراني کردند)بار ديگر هشياري و هوشمندي اين تشکل را به همه نشان داد.

5- مجمع دانشگاهيان آذربايجاني در حوادث اخير به همراه ملت مظلوم خويش در تظاهرات خياباني و تجمعات مسالمت آميز شرکت کرد و بيانيه هاي و تحليل هاي به موقع و منطقي مجمع در اين مقطع ، مانع سوء استفاده از اين حرکت مردمي شد و قدرت فکري و هشياري مجمع را بار ديگر عرضه نمود.

 

 

بديهي است اين فعاليتهاي توپلوم همچو خاري در چشم دشمنان ملت آذربايجان بود.و حاکميت و ديگر دشمنان آذربايجان قصد داشته و دارند به هر قيمتي شده اين تشکل مردمي  و ملي را منحل نموده و خود را براي هميشه راحت کنند.

اولين سناريوي جهت مقابله با اين تشکل، همين مطالب ارائه شده در برخي سايتهاي اينترنتي در روزهاي اخير بود.

آقاي عليرضا فرشي لطفا توضيح دهيد.نامه لاچين اردبيلي از کجا به دست شما رسيد؟ شما با انتشار اين نامه قصد داشتيد چه چيزي را اثبات کنيد؟

 

تا اينجا که از اين تشکل تعريف و تمجيد کردم (يعني نيمه پر ليوان را ديدم)که اينها هيچ کدام به اين معنا نيست که اين تشکل ضعف ندارد و بي عيب و نقص حرکت مي کند.نه خير اين تشکل هم عيب و ايراد بسياري دارد.ولي مطرح کردن آنها در اين برهه زماني چيزي جزء آب به آسيب دشمن ريختن نيست.

از قديم بزرگان ما گفته اند"عيب ما را به خودمان بگوئيد و و خوبي مان را به دشمن" لذا بنده قسمتي از فعاليتهاي مثبت را تشکل را گفتم و ايرادات  و ضعف هاي آنان را به خودشان خواهم گفت.

راستي عنوان سوء استفاده کننده چقدر با اين مجمع سنخيت دارد؟

شايد توپلوم در مواقعي کندروي کرده و يا تند روي کرده .لي هيچ گاه سوء استفاده کنده گفتن به اين تشکل زيبنده اين تشکل مردمي نمي باشد.براستي نوسندگان اين نامه در مقابل تاريخ چه جوابي خواهند داشت؟آيا فکر کرده ايد روزگاري اسناد  بسياري روشن خواهد شد و آن موقع روسياهي به شما خواهد ماند.؟

 

 

بحث ديگري که اين روزها وجود دارد بحث رهبري و رياست طلبي و امثالهم مي باشد.لطفا اينها را کنار بگذاريد در کدام بيانيه و موضع توپلوم، سخن از رهبري آمده است؟تا آنجا که بنده به ياد دارم توپلوم بارها اعلام کرده است مخالف شخصيت پرستي و ديکتاتوري در حرکت است اکثر فعالين توپلوم بارها به بنده گفته اند اگر آذربايجان به جائي برسد ما سياست را رها کرده و به دانشگاه و حوزه فعاليت رشته هاي تخصصي خويش بازخواهيم گشت.همانگونه که دوست ارجمندم ياشار دباغ گفته اند بگذاريد آذربايجان به حق خويش برسد و بعد اعضاي توپلوم را در خاک آذربايجان به همين جرمي که ادعا مي کنيد به خاک بسپاريد.

ولي لطفا بگذاريد آذربايجان به حق خويش برسد وبعد هر کاري خواستيد انجام دهيد.

 

 

اينکه توپلوم چرا با فلان کس ديدار مي کند و يا فلان کار را انجام ميدهد؟

اولا اينکه توپلوم آنقدر با ملت خويش روراست است که تمامي فعاليتهاي خويش را به ملت خويش گزارش مي دهد؟به نظر شما آيا توپلوم نمي توانست خبر ديدار با معاون رئيس جمهور و نمايندگان مجلس را منتشر نکند؟همانگونه بسياري از فعالين ديدار با خوئيني ها و ... گزارش نکرده اند؟

چرا کسي که مي گويد" اگر هم تمام آذربايجان با تجمع ميدان انقلاب مخالف باشد من شرکت خواهم کرد" مورد انتقاد قرار نمي گيرد ولي توپلوم اينقدر مورد کينه توزي قرار مي گيرد.؟

آنهائي که اينهمه ادعا مي کنند در راستاي آزادي دستگير شدگان چه اقداماتي انجام داده اند؟آنهائي که تجمع ميدان بهارستان را تبليغ مي کردند چرا اصلا در اين تجمع شرکت نکردند و يا اينکه در يک کيلومتري ميدان بهارستان ايستادند.؟

 

آنهائي که برگزاري ادامه تظاهرات خياباني را تبليغ مي کنند.در مقابل قتل عام ملت آذربايجان چه تدبيري انديشيده اند؟اکنون که اکثر فعالين حرکت در بازداشتگاه هستند.تجمعات و تظاهرات خياباني را چه کسي هدايت خواهد کرد؟آيا جواب غير از حاکميت و بسيجيان جان برکف مي باشد.چرا مي خواهيد اين فرصت تاريخي به  تهديد  تبديل شود؟مگر حوادث اوايل انقلاب را از ياد برده ايم؟آيا مي دانيد قيام اوايل انقلاب آذربايجان از قيام هاي اخير هم پرشور تر و پربارتر بود ولي سرکوب شد و آذربايجان 28 سال سکوت را اختيار کرد؟چرا مي خواهيد دوباره حوادث 28 سال پيش تکرار شود.

 

براستي دنبال کنندگان اين سناريو ها چه کساني هستند؟

 

به نظر نگارنده

-         تشويق به ادامه تظاهرات خياباني(که به خاطر شناسايي بقيه فعالين حرکت و دستيگري صورت مي گيرد)

-         پخش اعترافات ساختکي دستگير شدکان اخير از تلويزيون تبريز (شايد در روزهاي آينده از بقيه شبکه هاي استاني هم پخش شود)

-         تخريب آذبيلتوپ و ديگر فعالين حرکت (مطالب سايت شمس تبريز هم فراموش نکنيم و فعاليت مشکوک ع.فرشي را در زير نظر داشته باشيم.)

-         پخش اعلاميه هايي که مردم را به تجمع در مکانهاي خاصي تشويق مي کند(مانند ميدان انقلاب 13 خرداد)

-         ايميل هاي مشکوک و فعاليتهاي مشکوک برخي به اصطلاح فعالين حرکت(همان کسي که مي گفت اگر تمام آذربايجان هم مخالفت کند بنده 13 خرداد را برگزار خواهم کرد.در حالي خودش رزو 13 خرداد در ميدان انقلاب حضور نداشت.)

-         و...

 

همان سناريو سرکوب حرکت ملي آذربايجان هستند.نگارنده را شايد عمري نباشد که آينده آذربايجان را ببيند.ولي ملت شريف آذربايجان شاهد باشيد که من اينها را گفتم و وظيفه ملي خويش را ادا کردم و حال اين شما هستيد که بايستي تصميم بگيريد که با اين سناريو چگونه برخورد کنيد.