س. حاتملوی

در باره ی میزگرد رادیو برابری

و مواضع رهبر سازمان راه کارگر

 

من از بیگانگان هرگز ننالم...

رادیو برابری وابسته به سازمان راه کارگر، بعد از قیام تاریخی اول خرداد ملت ترک آذربایجان، که به سرعت برق تمامی شهرها، قصبات آذربایجان و همینطور پایتخت ایران را فرا گرفت، برای بررسی این موضوع، میزگردی با شرکت آقایان محمد رضا شالگونی، دکتر علی قره جه لو و اردشیر مهرداد ترتیب داد.

در این میزگرد، دکتر علی قره جه لو به عنوان عضو هیئت اجرائیه ی جنبش فدرال دمکرات- دمکرات آذربایجان با متانت و منطق از مواضع جنبش و حرکت ملی- دمکراتیک ملت ترک آذربایجان دفاع نموده و تا آنجائی که وقت کم برنامه اجازه می داد، سعی در توضیح بعضی از ابعاد و دلایل این قیام ملی - دمکراتیک و رفع بعضی سو تفاهمات بوجود آمده نمود.

از آنجائی که مواضع و سخنان آقای شالگونی و بعضی از اتهاماتی که از طرف او مطرح شد از حد و مرز سو تفاهم فراتر می رفت و متاسفانه این گونه اظهار نظرها از طرف بعضی شخصیت ها و سازمانهای سیاسی دیگر نیز تکرار شده اند، مرور دوباره ی پاره ای از فرازهای میزگرد خالی از فایده نمیتواند باشد.

من بدون پرداختن به سخنان آقای مهرداد – که مواضعش علیرغم حسن نظری که نسبت به حرکت ملی- دمکراتیک ملت ما نشان می داد، درکل فرق چندانی با مواضع آقای شالگونی نداشت- مستقیم به سراغ پاره ای از سخنان و آظهار نظرهای آقای شالگونی می روم.

 

قبل از پرداختن به موضوع اصلی باید بگویم که با آغاز جنبش تاریخی  یکم خرداد- که علیرغم هارت و پورت اولیه ی بعضی از گردانندگان حکومت، کل نظام را به وحشت مرگ دچار کرده و باعث عقب نشینی سراسیمه وار آنها شد- سازمانها ی مختلف پوزیسیون و اپوزیسیون نیز بعد از غافل گیری اولیه و بایکوت خبری کامل، با ادامه ی جنبش به دست و پا افتاده و برای عقب نماندن از قافله شروع به صدور اعلامیه های آنچنانی کردند. تلویزیون های سلطنت طلب به طرز وقیحانه ای سعی در چسباندن این جنبش به طرفداران پادشاهی نمودند. جبهه ی ملی به امید اینکه «این بار نیز انشالله گربه است» بدون اشاره به خواسته های مردم و جنبش، به تکرار شعارهای کپک زده اش اکتفا نمود. سازمان اکثریت که همچون دکان دونبشه ای که یک در آن به سلطنت طلبان و جمهوری خواهانی از نوع بابک امیر خسروی شبه شونیست و ورجاوند پان ایرانیست و در دیگرش به روی چپ ها باز می شود، هشدار پشت هشدار داده و مردم را از خطر پان ترکیست ها ترساند. سازمان راه کارگر که معمولاً برای زندانی شدن یک نویسنده اعلامیه ی کمیته مرکزی صادر می کند (کاری بس پسندیده) این بار به طرز سئوال برانگیزی فقط به صدور اطلاعیه ی روابط عمومی سازمان اکتفا نمود؟! گویا کمیته مرکزی این سازمان، قیام 200 هزار نفری مردم تبریز، کشته، زخمی و زندانی شدن صد ها نفر را لایق اعلامیه اش نیافته بود. البته کسانی که سخنان آقای شالگونی را در میزگرد مذکور شنیده اند، دلیل این کم لطفی را خواهند فهمید. نقطه ی اوج این تهمت پراکنی ها اعلامیه ی بخشی از حزب کمونیست کارگری بود، که با ارتجاعی خواندن این جنبش، مردم را از شرکت در این تظاهرات منع نمود.

 

صحبت ها و مواضع آقای شالگونی به عنوان یکی از بنیان گذاران و رهبران اصلی این سازمان، نسبت به جنبش تاریخی مردم آذربایجان چنان غیر دوستانه و حتی بعضاً خصمانه بود، که باعث تعجب و تاثر هر انسان دمکراتی شد.

 

شالگونی در ابتدای صحبت هایش سعی کرد که ماهیت ملی- دمکراتیک جنبش آذربایجان را کم رنگ جلوه داده و آنرا حرکتی اعتراضی همچون دیگر خیزش های مردمی قلمداد نماید. و هنگامی که در مقابله با سخنان منطقی دکتر قره جه لو موفق به این کار نشد، شروع به سم پاشی و زیر سئوال بردن ماهیت دمکراتیک قیام نمود.

او با اشاره به انقلاب بهمن که با همه ی عظمت و خواسته های مردمی اش باعث روی کار آمدن رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی گردید، پیش بینی کرد که جنبش مردم آذربایجان نیز دارای ظرفیت بالاتری نبوده و در نهایت می تواند باعث سر کار آمدن رژیمی همچون حکومت جمهوری آذربایجان بشود. او در ادامه ی صحبت هایش با خارج شدن از موضوع بحث، مقایسه ای مابین  رژیم جمهوری اسلامی با حکومت های کشورهای ترکمنسات و آذربایجان کرده و نتیجه گرفت که حکومت ایران از هر دو ی حکومت های فوق الذکر بهتر است. و در نهایت با اشاره به سرکوب کردها از طرف حکومتهای ترکیه، دکتر قره جه لو و جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان را بدون ارائه ی هیچ گونه مدرکی تلویحاً به تائید اقدامات این رژیمها متهم نمود.

آقای شالگونی!

بر اساس کدام منطق می توان گفت که صرف ملی بودن یک جنبش حتماً به روی کار آمدن دیکتانوریهای سیاه منجر می شود؟ مگر در تاریخ معاصر کم داشته ایم نمونه جنبش های چپی که همانند انقلاب اکتبر روسیه در نهایت منجر به روی کار آمدن دیکتاتوری هولناک استالینی شدند؟ اگر پیشگوئی پیغمبرانه ی شما همیشه صدق بکند، در آن صورت بشریت مترقی و انسانهائی که برای آینده ای بهتر می رزمند، باید دست روی دست گذاشته و به سرنوشت خود تسلیم بشوند. تازه مگر جنبش اول خرداد آذربایجان از زیر بته در آمده است که شما به آن به چشم فرزند نامشروع مبارات ملل ساکن ایران می نگرید؟

بر خلاف تصور شما جنبش اول خرداد وارث خلف سنت های دمکراتیک انقلاب مشروطیت، جنبش خیابانی و قیام تاریخی 21 آذر 1325 می باشد. چرا خودیتان را به تجاهل می زنید، مگر یک جنبش میلیونی بدون گذشته ی تاریخی و بدون کار شبانه روزی خرد و کلان می تواند یک شبه بوجود آید؟ ما وارثین ارثیه ی معنوی دمکراتهائی هستیم که مفاهیمی همچون آزادی، برابری و برادری را در ایران جا انداختند. مفاهیمی که گویا سازمان شما آنها را به تازگی کشف و یا اختراع کرده است. شما تا به حال حرف دمکراسی، برابری و برادری را زده اید. ولی آذربایجانیها در جنبش 21 آذر به آن عمل کرده اند. در جنبش 21 آذر ترک، کرد، آسوری و ارمنی در کنار هم جنگیده، با هم کشته شده و در یک گور هم دفن شده اند. آذربایجانیها همیشه منادی دوستی ملت های ساکن ایران بوده اند و علیرغم پیشگوئی های تاریک شما و حتی آرزوی بعضی «دمکراتهای» وطنی، مبلغ این ارزش ها باقی خواهند ماند. افراد و سازمانهائیکه دانسته و ندانسته مبلغ و مجری طرح های شوونیست ها شده اند، آخرین کسانی هستند که می توانند به اعضای جنبش فدرال دمکرات آذرباجان و جوانانی که در مصاف با دیکتاتوری اسلامی خونشان در خیابانهای تبریز، ارومیه، اردبیل، مشکین شهر، زنجان و نقده ریخته می شود، درس دمکراسی بدهند.  

خیر دوست عزیز! اینکه سازمان شما سالهای سال نسبت به جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان بی تفاوت بوده و چشم بر حرکات قلعه بابک و کارهای فرهنگی شبانه روزی فعالین آذربایجانی و ترک ایران بسته بود، نمی تواند دلیلی بر غیر دمکراتیک بودن این جنبش باشد. زمان آن فرا رسیده است که چشم هایتان را خوب باز کنید. حرکت ملی- دمکراتیک ترکهای آذربایجان جنبشی است که مستقل از سازمانهای شما رشد کرده و با قیام تاریخی اول خرداد به کیفیت تازه ای دست یافته و می رود که طومار رژیم مافیائی- اسلامی حاکم بر ایران را برای همیشه در هم به پیچد. غافل گیری سازمان شما قابل فهم است. شما سالهای سال چشم بر فعالیت های ما بستید. حتی تاسیس جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان برای شماها حادثه ی خوشایند نبود (لحن بیانیه ی سازمان شما در این باره و توطئه ی سکوت سازمانهای چپ دیگر گویای خیلی چیز ها بود.). سازمان شما که اینک با یک حرکت میلیونی- که از تحلیل آن عاجز است- مواجه شده، مثل اکثر موارد کتابی برخورد کرده و با زدن انگ پان ترکیست، اشاعه ی نفرت قومی و غیره می خواهد طرفداران خود را - که به حق سئوالاتی در باره ی این جنبش دارند- ساکت کند.

من نمی دانم سازمان شما و دیگر چپها با چه روئی به طرفدارانشان خواهند گفت که در این جنبش شرکت نکنند! تاریخ بار دیگر و این بار بصورت کمدی تکرار می شود. رهبری حزب توده ایران نیز در آستانه ی آغاز جنبش ملی- دمکراتیک 21 آذر و تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان مخالف پیوستن اعضای این حزب به صفوف فرقه ی دمکرات آذربایجان بود. گیرم که طرفداران آن وقعی به دستور حرب خود نگذاشتند. من شک دارم که اینبار نیز طور دیگری بشود.

آقای شالگونی! بخود آئید! جنبش ملی- دمکراتیک 1 خرداد یک شبه بوجود نیامده است. این جنبش نتیجه ی بیش از بیست سال کار شبانه روزی فعالین ملت ترک ایران می باشد. چرا از ین جنبش به وحشت افتاده اید؟ نکند سازمان شما و دیگر سازمانهای سراسری!! به چشم رقیب به جنبش ملی- دمکراتیک و سراسری ما می نگرند؟ نکند شما ها از این وحشت دارید که جنبش ما نه تنها در آذربایجان، بلکه در پایتخت کشور و خیلی جاهای دیگر ایران نیز ابتکار را در دست بگیرد؟ در این مورد می توانم خیال شما را راحت بکنم. ما سازمانهای چپ را نه رقیب بلکه متحد خود در مبازه ی برحق مان می دانیم. امیدوارم شما نیز این گونه فکر و عمل کنید!

 

شالگونی در جواب به صحبت های هم رزم ما دکتر قره جه لو که به شعارهای مرگ بر آذربایجان داشناک های ارمنی در تظاهرات اخیر تهران اشاره کرده بود، کف بر لب آورده، شعار روس، ارمنی، دشمنان آذربایجانی را بهانه قرار داده و عوض پراداختن به موضوع اصلی میزگرد، 20 دقیقه ای در باره ی جنایات عثمانیها در حق ارامنه ی ترکیه داد سخن داده و سری هم به صحرای کربلای کشتار یهودیها زده و به مصداق «بهترین دفاع حمله است» فضائی بوجود آورد که گویا جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان حرکتی ضد ارمنی و نژادپرستانه است.

آقای شالگونی!

حتماً بخاطر می آورید که در بحبوحه ی انقلاب بهمن، عده ای فاناتیست اسید به چهره ی زنان بی حجاب می پاشیدند. آیا حرکت ضد انسانی چند لمپن می توانست حقانیت انقلاب بهمن را زیر سئوال ببرد؟ اینکه در یک تظاهرات 200000 هزار نفری چند نفر شعار انحرافی بدهند و مرگ بر این و آن بگویند چیز تعجب آوری نیست. مهم شهارهای اصلی جنبش و خواسته های آن است. در کدام یک از دهها قطع نامه ی سازمانها، انجمن ها و تظاهرات شهر ها و قصبات آذربایجان، میدان بهارستان تهران و یا بیانیه های حمایتی ترکهای قشقائی و ترکهای خراسان شعار مرگ بر ارمنی و یا فارس داده شده است؟

دوست عزیز! چرا ایجاد شبهه می کنید؟ با اینکه حکومت جمهوری اسلامی ایران با حمایت بی دریغ خود از سیاست های اشغالگرانه ی دولت ارمنستان و ئائید ضمنی اپوزیسیون از این عمل، خود را رو در روی آذربایجانیها قرار داده است، ولی ما مخالف کشاندن اختلافات کشورهای ارمنستان و جمهوری آذربایجان به داخل مرزهای ایران هستیم. اگر در تبریز چند نفر شعار علیه روس و ارمنی داده اند، این نه به معنی دشمنی با ملت های روس و یا ارمنی، بلکه مخالفت با سیاست های اشغالگرانه و استیلا جویانه ی این دو دولت است. چه کسی می توان ادعا بکند در تبریز که در عرض دو هفته اخیر صد ها هزار نفر در خیابانهای آن در جوش و خروش بوده اند، خون از دماغ یک نفر از چند هزار ارمنی که در این شهر زندگی می کنند، آمده است؟ اگر نمی دانید بدانید که همین الان نزدیک 8000 نفر ارمنی در باکو پایتخت آذربایجان با صلح و صفا در کنار آذربایجانیها زندگی میکنند. شما و سازمانتان که با کارگران سراسر جهان احساس همبستگی می کنید ( ما هم در این همبستگی شریک هستیم. چرا که خود  فرزندان این زحمت کشان هستیم) چرا به ما اجازه نمی دهید که با 800 هزار نفر قاچقین ( رانده شده) آذربایجانی که توسط ارتش ارمنستان از زمینها و خاکهای آبا و اجدادی خود رانده شده و سالها ست که در چادر ها زندگی و فرزندانشان از فرط استیصال و فقر در ایستگاهای مترو های باکو گدائی می کنند، اظهار همبستگی بکنیم؟ باور بفرمائید که 99 درصد این رانده شدگان زحمت کش ترین و بی پناه ترین مردم آذربایجان و قره باغ هستند.

بله آقای شالگونی! ما نه تنها جنایات علیه ارمنی ها، کردها و یهودیها را محکوم می کنیم، بلکه اصولاً مخالف هر گونه آپارتاید، یکسان سازی ملی، فرهنگی و دینی هستیم. چرا که خود قربانیان سیستمی هستیم که نزدیک به هفتاد سال است که سیستماتیک و با انواع ترفند ها و حیله ها ما را از خود بیگانه کرده و به فرزندانمان، روشنفکرانمان و سیاستمدارانمان باورانده که از گذشته شان، ملت شان، اصل و نسب شان، زبان و فرهنگشان شرم کنند.

فرق ما با شما در آنست که ما اگر جنایات علیه یهودیها، ارمنی ها و کردها را محکوم می کنیم، نسبت به جنایات علیه آذربایجانیها نیز بی تفاوت نیستیم. شما در تمامی صحبت های طولانیتان هر گاه صحبت ارمنی و آذربایجانی شد، با نان قرض دادن فر صت طلبانه  به ارمنی ها طوری جو سازی کردید که گویا این نه ارمنی بلکه آذربایجانیها هستند که خاک ارمنستان را اشغال کرده اند.

آقای شالگونی! عوض اینکه در داخل جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان دنبال شونیست و نژادپرست بگردید، بهتر است که کمی در اطراف خود دقیق بشوید!

 

اشاره ی شالگونی به مردانه بودن جنبش های ملی نیز مثل خیلی از تز ها و صحبت هایش پایه و اساس درستی نداشت. اینکه به زعم او زنها در جنگ ما بین آذربایجان و ارمنستان فقط برای تجاوز کردن بوده اند، نیز نه تنها با واقعیت های جامعه ی جمهوری آذربایجان و نائلیت های زنان در این جامعه، حتی با واقعیت کشور ارمنستان نیز همخوانی ندارد. بر خلاف ادعای آقای شالگونی نه فقط در جنگهای ناسیونالیستی بلکه حتی در جنگهای کبیر میهنی و سوسیالیستی ( اگر اصلاً بتوان جنگها را چنین نامید) نیز زنها در ابعاد خیلی بزرگتری قربانی خشونت می شوند. این ربطی به خواسته های یک ملت ندارد. جنگ اصولاً غیر انسانی است. ولی همین جا می خواهم از آقای شالگونی به عنوان یکی از رهبران و بنیان گذاران سازمان راه کارگر بپرسم بعد از نزدیک به سی سال که از تشکیل سازمان شما می گذرد، چند در صد اعضای تشکیلات شما زن هستند؟ آیا بیش از چند در صد ناچیز است؟ آیا چند در صد رهبری سازمان شما را زنان تشکیل داده است؟ غیر از این است که در سازمان شما و همه ی سازمانهای سیاسی ایرانی زنان به کارها و مسئولیت های کم اهمیت گمارده می شوند؟ این پز دادن شما و این را بهانه ای برای تحقیر حرکت ما قرار دادن چه معنی دارد؟

دوست عزیز! آیا لازم است که من به شما یادآوری بکنم که دلیل کم بودن نقش زن در حرکت ملی- دمکراتیک نه خصلت ملی آن، بلکه اساً نقشی است که به زنان در ایران و جوامع شرقی تحمیل شده است؟

آقای شالگونی!

جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجانیها خصوصاً و ملت ترک ایران عموماً، جنبشی است عمیقاً ضد استبدادی، دمکراتیک، لائیک، مدنی، عدالت خواه و طرفدار حقوق زنان. عوض اظهارنظرهای فله ای لطفاً به خود زحمت داده، پلاتفرم و برنامه ی سازمانهای وابسته به این جنبش و مصاحبه های رهبران آنرا در داخل و خارج بخوانید!

 

شالگونی با نتیجه گیری از صحبت هایش گفت: « من تردیدی ندارم که اگر با این نیت و با این مسیر آذربایجانیها جلو بروند، حتی اگر همه ی مردم آذربایجان هم جلو بروند، آخرش یک آذربایجانی درست می شود که علیف (منظور الهام علیف رئس جمهور جمهوری آذربایجان) درست کرده است.

آخر دوست عزیز! چرا قصاص قبل از جنایت می کنی؟ چرا ایجاد شبهه می کنی؟ آخر:

-          خواست ایجاد تلویزیون سراسری به زبان ترکی چه ربطی به حکومت علییف دارد؟

-         در خواست بودجه اختصاصی برای جبران عقب ماندگی های اقتصادی کجایش تبلیغ نفرت قومی است؟

-         در خواست رفع توقیف از نشریات آذربایجانی طرفداری از دیکتاتوری است؟

-          درخواست برگرداندن نامهای آذربایجانی و ترکی به شهرها، روستاها، رودخانه ها و اماکن پان ترکیسم است؟ اینکه مردم یک ده و قصبه ای خواهان آن باشند که روستایشان به نام واقعی و اصلی آن که با زندگی و طبیعیت محیط شان در هماهنگی کامل است، نامیده شده و از سو استفاده های پات ایرانیست ها و تعرض های شونیست ها در این عرصه جلوگیری شود، تبلیغ نفرت قومی است؟

-         در خواست ایجاد راهها، تکمیل پلها و اتوبانی که به بهانه های مختلف از انجام آن سر باز زده می شود، تبلیغ تجاوز و خشونت است؟

-          در خواست تضمین حق برگزاری آزادانه ی اجتماعات و به رسمیت شناخته شدن همایش سالیانه ی قلعه بابک باعث شکاف جنبش ضد دیکتاتوری ملت های ساکن ایران می شود؟

-          اعلام رسمی آزادی احزاب، سندیکاها، ها NGO  و انتشار آزادانه ی مطبوعات خواسته های شما و سایر ملت های ساکن ایران نیز نیستند؟

من این خواسته ها را از شعارها و قطعنامه های جنبش اخیر استخراج کرده ام. اگر اینها خواسته های دمکراتیک نیستند، پس خواسته های دمکراتیک چه چیزی هستند؟

شماها عوض همنوائی با کارزار ضد آذربایجانی و ضد ترکی در کشور- که قدمت دهها ساله دارد- و عوض پیوستن به هیستری جستجوی پان ترکیست و گرکهای خاکستری در جنبش ملی- دمکراتیک ما اگر واقعاً به حق تعیین سرنوشت ملت ها و یا ایجاد سیستم فدرال و حتی انجمن های ایالتی و ولایتی اعتقاد دارید، باید از شعارها، طلبات اجتماعی و سیاسی مذکور حمایت کنید. آدم وقتی به حرفهای شما گوش می دهد و اعلامیه های سازمانهای فدائی، حزب کمونیست و دهها گروهک چپ دیگر را می خواند، به گوشها و چشمهای خود باور نمی کند.

و اما اینکه شما به ترک بودنتان افتخار نمی کنید، مسئله ی شخصی شما هست. .ولی ما به ملیت ترک آذربایجانی مان افتخار می کینیم. ما به ملتی افتخار می کنیم که نام آن با پیشرفت، آزادی، صنعت چاپ، روزنامه و به یک سخن مدرنیته پیوند خورده است. ما به ملتی افتخار می کنیم که اولین مدرسه برای زنان را در ایران بنیاد گذارده است. ما به ملتی افتخار می کنیم که فرزندان آن  در ایجاد اولین سندیکاها و دفاع از حقوق زحمت کشان، از کار افتاده ها و معولین پیشقراول جامعه ی عقب مانده ایران بوده اند. ما به ملتی افتخار می کنیم که در تاریخ سراسر ظلم و بیداد شاهنشاهی- که خیلی ها هنوز هم به آن افتخار میکنند- اولین بار زنان را صاحب حق رای کرده و به کارگران شخصیت داده و اولین رفورم ارضی را در این کشور پیاده کرده است.

 

آقای شالگونی!

کوتاه سخن اینکه اگر سازمان شما و دیگر سازمانهای چپ ایران به وظیفه ی خود عمل کرده بودند، نه در حرف بلکه در عمل نیز مدافع حقوق ملی ما بوده و عوض آلوده شدن به زهر شونیزم که متاسفانه همچون یک میکرب سرتاسر جامعه ی روشنفکری ایران را آلوده است، واقعاً انترناسیونالیست بوده و در کنار همبستگی باجنبش های آمریکای لاتین، آسیا و افریکا کمی هم با مردمی که بغل گوش شان می رزمد، شکنجه می شود و کشته می شود، احساس نزدیکی می کردند، آن موقع احتیاجی به ایجاد سازمانهای مستقل آذربایجانی، کردی، عربی، بلوچی و ترکمنی نبود.

اصولاً روشنفکران فارس که کانون نویسندگان آن (که برای مرگ پاسداران اسلامی اعلامیه می دهد) حاضر به دادن یک اعلامیه ی خشک و خالی در سوک محقق، اندیشمند و فولکلوریست آذربایجانی دکتر محمد علی قوسی ( فرزانه) نیست- فرزانه ای که انتشارات تحت رهبری او منشور حقوق بشر را به فارسی در ایران چاپ کرده است، فرزانه ای که به گواهی کتاب ها و آثارش خدمت او به ادب و فولکلور فارسی کم نبوده است- به چه حقی می توانند از ما و جنبش ما طلبکار باشند؟

اگر شماها و روشنفکران فارس زندانیان جنبش ملی- دمکراتیک آذربایجان را که سالهاست در زندانهای تبریز، اردبیل، اورمیه و ... زجر می بینند، لایق دانسته و یک اعلامیه خشک و خالی برای دفاع از آنها می دادید، آن موقع احتیاجی به تاسیس کانون دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان نبود.

آقای شالگونی!

علیرغم تمامی ادعاهای شما هرکس که پلاتفرم جنبش فدرال- دمکرات آذربایجان را بخواند، خواهد دید که ما هم طرفدار حقوق کارگران، دهقانان و زحمت کشان هستیم. ما طرفدار پراکندگی جنبش کارگری نیستیم. چرا که اکثریت کارگران محروم تهران از جمله کارگران خط واحد، اسلام شهرها، زور آبادها، کارخانجات کرج، قزوین و کارگران قالیبافی های قم آذربایجانی هائی هستند که از فرط استیصال، فقر و بیکاری - که بخش اعظم آن محصول سیاست های شونیستی است- مجبور به مهاجرت شده اند.

ما هم برای برابری واقعی زن و مرد می جنگیم. چرا که می دانیم بدون این برابری ایجاد جامعه ای عادل و مدرن امکان ناپذیر است. منتها ما بر خلاف شما اصولاً مخالف هر نوع دیکتاتوری هستیم. چه بورژوائی و چه کارگری. ما از تکرار این مهم خسته نخواهیم شد که ایجاد جامعه ای دمکراتیک، مدرن، عادل و پیشرو در ایران از کانال مبارزه برای حقوق زنان، ملیت های غیر فارس و زحمت کشان می گذرد. پس بی خودی سعی نکنید که مبارزه ی ما را در تقابل با حقوق زنان و زحمت کشان قرار بدهید!

 

آقای شالگونی!                  

- نجات آذربایجان و ملت ترک ایران بدست خود او انجام خواهد گرفت. و ما برای دفاع از حقوق ملی مردم و ملتمان، همچنین حقوق زحمت کشان و زنان آذربایجانی و ترک از کسی اجازه نخواهیم گرفت. و در این مبارزه از تهمت و شانتاژ ترسی بدل نخواهیم داد. چرا که بچه های آذربایجانی و ترک در مهد کودک، مدرسه، دانشگاه هر روز و هر ساعت باید تاوان دکترین فاشیستی ایجاد ملت واحد و زبان واحد را بپردازند.

- ما خواب کسانی را که تحت پوشش «ملت سازی مدرن» خواهان آسیمیله کردن ملت ترک آذربایجان در داخل ملت فارس هستند، آشفته خواهیم کرد. و این کار را همین امروز و در درون جنبش واقعاً موجود ترکهای آذربایجان انجام خواهیم داد. چرا که هر روز که می گذرد آذربایجان یک قدم بیشتر بسوی نابودی وتلاشی می رود. هر روز که می گذرد آذربایجان یک قدم از قافله تمدن عقب می ماند. رژیمهای پهلوی پدر و پسر و وارثین خلف آنها در جمهوری اسلامی با سیاست های دراز مدت خود علیرغم مخالفت مردم، آذربایجان را بین استانهای مختلف تقسیم کرده و با وجود پتانسیل قوی اقتصادی و اجتماعی با ایجاد فقر و فاقه مصنوعی، باعث مهاجرت میلیونها انسان زحمت کش از این منطقه شده اند. همه ی اینها بدون کمک روشنفکران فارس و متاسفانه بخشی از روشنفکرات ترک هز گز عملی نمی شد.

- ما با نیروی لایزال خلق آذربایجان و ملت ترک ایران جلو این سیاست ها را خواهیم گرفت. و آرزو داریم که این کار را نه در تقابل با سازمانهای چپ بلکه با همکاری و همیاری آنها انجام بدهیم.

دوست عزیز!

آگر شما در این کار نمیتوانید منشا خیری بشوید، لطفاً شر مرسانید!