مصاحبه با مهندس صرّافي در خصوص
قيام ملي 29
بهمن در تبريز
صمدلي- جناب
آقاي مهندس
علير ضا صرافي
،حضرتعالي بعنوان
يکي از محققين
شناخته شده
آذربايجاني از
جايگاه علمي
شايسته اي در
ميان اهل
تحقيق برخوردار
هستيد. با
توجه به اينکه
در آستانه سالروز
قيام منحصر
بفرد 29 بهمن
ماه تبريز در
سال 1356 هستيم،
مايلم
از نظرات شما
در مورد اهميت
تاريخي اين روز بزرگ
وان حماسه
عظيم مطلع
شوم:
صرافي-
بيست و نهم
بهمن ماه 1356 شمسي به
حق يكي ديگر
از نقاط عطف
تاريخ ايران
است كه به دست
آذربايجان
رقم زده شد.
اهميت 29
بهمن در
اين است كه:
- اولا در
اين روز يك
قيام
عظيم شهري بصورت تمام
عيار در
تبريز رخ
داد .اين
قيام
قدرتمند
مردمي بصورت
سيلي خروشان از
بازار شروع و در مدت
کوتاهي كليه
محلات شهر و
حتي برخي از
روستاهاي
نزديك را در
برگرفت. در واقع قيام
ملي 29 بهمن در
تبريز پس از
گذشت سالها
سكون و رخوت،
حركت بسيار
مهمي بود
که توسط
ترکهاي
اذربايجان
خلق شد.
دستاورد
مهم قيام ملي29 بهمن
تبريز اين بود
كه به افسانه شکست
ناپذير بودن
رژيم مستبد
آريا مهري
مهر بطلان زد.عملا بدنبال
اين قيام
ملي بود که مردم
در
سراسر ايران جرات
و جسارت مخالفت
عملي با پهلوي
را پيدا
كردند .تا
آن تاريخ رژيم
با
تبختر شديد ادعا
ميكرد كه
ايران جزيره
ثبات خاورميانه
و چکش تعادل
منطقه است .به همين
دليل دستگاه
تبليغاتي
پهلوي با
اقتدار تمام و صرف
ميلياردها
دلارهزينه،
سالروز پنجاه سال
سلطنت پهلوي
را جشن گرفت،
مراسم 2500
ساله
شاهنشاهي را با
طمطراق و غرور
برگزار کرد
وبا وقاحت چندش
آوري از
رساندن ملل
متمدن و کهن
ايران به دروازهاي
تمدن
آريامهري
صحبت نمود.اين رژيم
از بس دچار
جنون خود بزرگ
بيني شد که در
سال 1354 در
اقدامي کاملا
اهانت آميز و
مجعول بدون
نظر خواهي از
ملت و يا
ارايه يک
توضيح دقيق
تاريخي ،مبدا
تاريخ ايران
را از هجري
شمسي به
شاهنشاهي
تغغير داد. از
طرف ديگر تئوريسينهاي
رژيم عنوان
ميكردند كه
گويا يكي از
دلايل
مهم
يكپارچگي
كشور و
نيز دستيابي
به پيشرفتهاي
خارق العاده
اي! که شاه
مدعي آن بود
مربوط به اعتقاد
ابدي اقوام
وملل ايران به
نظام
شاهنشاهي مي باشد. به همين
دليل بر صدر
بسياري از
تصاوير محمد
رضا پهلوي که
در ادارات
نصب گرديده
بود عموما سه
کلمه خدا، شاه
،ميهن بعنوان
اصليترين شعار
نظام پهلوي
نوشته
ميشد.اما
درواقع نظام
شاهنشاهي يكي
از اركان
شوونيسم و دسپوتيسم حاكم
بود كه
آذربايجانيها
با قيام
ملي 29 بهمن اولين
ضربه هولناك
را بر پيكر
فرتوت آن وارد کردند .
صمدلي- به نظر
مي رسد وقوع
قيامي به
ابعاد قيام
ملي 29 بهمن
درتبريز آنهم
پس از ده ها
سال رکود و
رخوت ، مبين
نفرت عميق ملت
از ارزشهاي
نظام آريا
مهري است.
صرافي- بله
همينطور است و
من شخصا معتقد
هستم که در
واقع قيام ملي
29 بهمن تبريز
تمثيلي از خواستهاي
ملل و اقوم
مظلومي است که
طي 56 سال سلطنت
پهلوي نه تنها
از نظر تاريخي
، اقتصادي
،ديني،فرهنگي
و زباني در
معرض شديد
ترين يغماهاي روزگار
معاصر قرار
گرفتند بلکه
از نظر فيزيکي
نيز به سمت
انهدام ملي و
بعبارتي جنوسايد
حرکت داده
شدند. کشتار
دهشتناک
ارتش شاهنشاهي
در سال 1325 در
آذربايجان و
کردستان هرگز
از ذهن ملل
اين منطقه
فراموش
نخواهد شد.از سوي
ديگر طي 56 سالي
که از سلطنت
پهلوي تا
انروز گذشته
بود صدها هزار
نفر از هموطنان
ترکمن،قشقايي،لر،بلوچ
و عرب توسط
دستگاههاي
سرکوب اين
رژيم به شيوه
وحشيانه اي
قتل عام شده
بودند
ونظامهاي
اجتماعي و
فرهنگي آنها
به شدت آسيب
ديده بود.در
مقابل رژيم
مدعي بود که
قصد دارد چنين
ملل و اقوام
مظلومي که عموما
خود صاحب
مدنيتهاي
پرشکوهي در
گذشته و حال
بودند رابه
دروازه هاي
جديد تمدن و
البته از نوع
آريايي و
مجعول ان
برساند . براي
رسيدن به اين
هدف تمام
دستگاههاي
تبليغاتي ،
ارتباطاتي و
آموزشي رژيم
به کار افتاده
بود و از يک طرف
صحبت از خون
پاک و نژاد
نجيب آريايي
مي کردو از
طرف ديگر به
تستير و تحقير
و تحريف هويت
اصيل ديگران
مي پرداخت.
گويي در اين
جهان خون
ناپاک و نژاد
نانجيبي نيز
وجود دارد!
بنابراين
اعتقاد بنده
بر اين است
وقتي اهالي تبريز
به اماکني
نظير کاخ
جوانان،حزب
رستاخيز،بنياد
پهلوي ...حمله
مي کردند قطعا
يکي از اهداف
آنان نابود
کردن مظاهر
شوونيسم اريايي
بود.مظاهري که
حتي به هويت
وتاريخ هموطنان
فارس ما نيز
لطمان سنگيني
زده است. بي ترديد
دفاع از حريم
مرجعيت آگاه و
روحانيت مترقي
،مبارزه با
فساد روز
افزون
اخلاقي،
پوسيدگي بخش
اعظمي از نظام
اداري کشور و
نيز اعمال خشم
نسبت به
سياستهاي به
شدت تبعيض
آميز اقتصادي
رژيم پهلوي در
اذربايجان از
مظاهر ديگر
اين قيام ملي
بود.بعبارتي
ديگر تبريز در
29 بهمن سال 1356 پس
از تحمل 56 سال
سلطنت
جابرانه پهلوي
همانند
آتشفشاني از
خشم در يک روز
فوران کرد.بسياري
از
خبرنگاراني
که اخبار و
تحليل هاي خود
را پس از قيام
ملي 29 بهمن در
ساسر جهان
منتشر کردند
قيام ملي 29
بهمن تبريز به
منزله مرگ
رژيم سلطنت در
ايران
بود.انها معتقد
بودند که اين
قيام به
مثابه يک
سکته حاد مغزي
، نظام پهلوي
را دچار فلج
شديد کرده است.بعد
از قيام ملي 29
بهمن حتي
خبرنگاراني
که در انتقال
اخبار محتاط
بودند خبر از
سقوط قريب ا
لوقوع رژيم
اريا مهري
دادند.
صمدلي-
اياموقع
قيام در تبريز حضور
داشتيد؟
صرافي-
متاسفانه خير
. آن موقع من در
تهران دانشجو
بودم. فرداي
آنروز كه به
دانشگاه رفتم
بسياري از
دانشجويان غير
آذربايجاني را
ديدم كه همه
با شوق و شعف
خاصي به
دانشجويان ترک و
آذربايجاني تبريك
ميگفتند. همه
جا بحث از نقش
تعيينكننده ترکها و آذربايجانيها
در انقلابات و
جنبشهاي
اجتماعي
ايران، وسعت
قيام ملي
تبريز و تبعات عظيم آن
بود.من از
نزديك شاهد
اين بودم كه
پس از قيام ملي 29
بهمن تبريز، روحيه قيام
در سراسر
ايران تا حد
زايدالوصفي
ارتقا يافت و کشور
وارد
فازانقلاب شد.
صمدلي-
وجهه بارز
قيام تبريز در
مقايسه با
قيامهاي شهري
ديگر جهان را
در چه چيزهايي
ميدانيد؟
صرافي- به نظر
برخي از صاحب
نظران قيام
تبريز پس از قيام
مشهور به كمون
پاريس دومين
قيام شهري بدون
سازماندهي
وسيع در سطح
جهان بوده
است. حتي از
لحاظ سرعت شکل گيري
توده ها وآغاز
حرکت در يک
مسير واحد براي
دستيابي به
اهداف مشترک
انقلابي، ميتوان
گفت که
قيام ملي 29
بهمن ماه
تبريزاز
قيام مردم
پاريس هم
سريعتر بود.
اين قيام حدود
ساعت 10 صبح
شروع شد و
ساعت 12.5 يعني
ظرف دو ونيم ساعت
كل شهر در دست
مردم بود و بعبارتي
ديگر اقتدار
رژيم در همه
جاي شهر سقوط
کرده بود!اين
وضعيت تا ساعت
6.30دقيقه بعد از ظهر
طول کشيد
.هجوم تانکها
و هلي کوپترها
و گسيل هزاران
مامورزبده به
تبريز برخي از
شخصيتهاي
شناخته شده
تبريزي را از
امکان براه
افتادن حمام خون
در شهر توسط
عمال رژيم
پان
آريانيست دچار
واهمه کرد.لذا
معتمدين
مکررا از ملت
تقاضا کردند
که از
خيابانها به
خانه ها
برگردند.
نكته
مهم ديگر
اينكه اين
قيام حاوي درس
اخلاقي بسيار
مهمي بود كه
خود حکايت
از رشد فرهنگي
ملت ما
دارد. در كليه
قيامهاي شهري
كه بدون رهبري
و سازماندهي
انجام ميشود،
عدهاي فرصتطلب
به غارت و اوباشيگري ميپردازند.
در بيست و نهم
بهمن صدها
بانک،اداره،سينما،
هتل،اماکن
فساد وحتي
مغازه و
اتومبيلهاي
افراد
ساواکي و دولتي
مورد حمله
قرار گرفت،
معهذا به
شهادت
خبرگزاريهاي
خارجي و
اروپائيان مقيم
تبريز احدي
دست به يك برگ
اسكناس ويا يک شي
قيميتي
نزد!
حتي روزنامه
نيمه دولتي
اطلاعات در
تاريخ 2 اسفند 1356
(شماره 15544) اعتراف کرد
كه در تبريز
دهها بانك
ويران و
ميليونها
اسكناس بدون
اينكه يك برگ
از آنها
برداشته شود
به آتش كشيده
شد!
همان
روزنامه در
هفتم اسفند
(شماره 15547) نوشت: فقط يك
سماور از حزب
رستاخيز به
سرقت رفته كه سارق
آن هم بازداشت
شده است!
صمدلي-شعارهاي
اصلي مردم در
قيام
ملي بيست
و نه بهمن چه
بود؟
صرافي-
نشانهگيري
اصلي شعارها
نابودي
استبداد و
رژيم شاهنشاهي
بود. شعارهاي مختلفي
در اين قيام
شنيده شده که
تمام اين
شعارها به
زبان ترکي
بوده و عليه
بقاي نظام
سلطنت،استبداد،شوونيسم
وبي ديني
حاکمان بوده
است.همچنين در
اين شعارها از
شان و حيثيت
مراجع تقليد
نيز دفاع شده است.اما
يکي از رايج
ترين شعارها
اين شعار بود:
بيز
بو شاهي
ايستهميريك
والسلام.
صمدلي-آيا شعارهايي
چون نه
شرقي و نه
غربي و يا
تاسيس حکومت
اسلامي در
قيام بيست و
نه بهمن مطرح شد؟
صرافي-
خير، در
آنزمان اين
شعارها مطرح
نبود.
صمدلي-
در سالهاي
اخير شاهديم
كه در تقاويم
رسمي هيچ
اشاره اي به
قيام ملي 29
بهمن تبريز
نشده است. به
نظر شما اين امر
علت خاصي
دارد؟
صرافي-
مسلما هيچ چيز
بي دليل نيست.
البته در آذربايجان و
آنهم فقط در
استان
آذربايجان شرقي
تقريبا هرسال بمناسبت
اين روزبزرگ ملي
مراسمي از سوي
مردم و برخي
ازنهادهاي
رسمي برگزار
ميشده است. كه
متاسفانه حق
مطلب چنانكه
بايد و شايد
ادا نشده و
دامنه آنهم به
تدريج
محدودتر از
سالهاي قبل
بوده است.
صمدلي- آيا
آذربايجانيها
و بخصوص
تبريزيها اين
روز عظيم و پر
حماسه را
فراموش کرده
اند ويا
احتمالا به
تدريج فراموش
خواهند کرد؟
صرافي- ابدا
چنين چيزي
ممکن نيست.
حماسه 29 بهمن تا
ابد يکي از
افتخارات
بزرگ ترکهاي
اذربايجان و
همچنين ملل
ايران و شرق
خواهد بود.آنچه
که مي توان
گفت اين است
که روشنفکران ،
مورخين
وتحليلگران
سياسي ما مي
بايست به رغم
وجود کم توجهي
و يا بعضا بي
توجهي به اين
روز پرشکوه در
سطح رسمي خود
عهده دار
شناساندن فعال
اين حماسه کم
نظير ملي به
نسلهاي جديدتر
شوند.
صمدلي-
منظور من اين
است كه به نظر
شما چه دليل
يا دلايلي
باعث شده است
كه رفته- رفته
خاطره اين روز عظيم
الشان در سطح
رسمي به
فراموشي
سپرده شود و مثلا در
رسانه هاي
گروهي و به
ويژه ملي به
ندرت از ان
صحبت شود ؟
صرافي-
شايد
ميخواهند آذربايجانيها
و به خصوص
تبريزيان
فراموش کنند
که اين سرزمين
مهد
نهضتها،قيامها
و حرکتهاي شرق
کهنسال بوده
است. دليل
ديگر آنكه
داستان
بايكوت
تاريخي اين قيام
هم روايتي جدا
از حديث
مظلوميت
آذربايجان نيست.
صمدلي-
متاسفانه
حوادث تعيين
کننده ديگري
چون
انقلاب
مشروطيت،
قيامهاي شيخ
محمدخياباني ،
ابوالقاسملاهوتي
و دموكراتهاي
آذربايجان هم در
تقاويم رسمي نيآمده
است البته حتما مي
دانيد که
اخيرا چند
سالي است كه 14 مرداد
ماه سالروز
انقلاب
مشروطيت را
جشن ميگيرند.
صرافي-
آنچه اخيرا در
14 مرداد تحت
عنوان جشن مشروطيت
برگزار ميشود
سالروز امضاي
فرمان تاسيس
عدالتخانه
توسط مظفرالدين
شاه
مرحوم است و
حال آنكه
انقلاب
مشروطيت در
دوره محمدعليشاه
و با پايمردي
آذربايجانيهاعليه
استبداد سياه
وي بوقوع
پيوسته است. حتما
خاطرتان هست
که در سالروز
جشن مشروطیت (14 مرداد)
گذشته چطور
مراسم مردمی
تجلیل از مقام
شهید باقرخان
سالار ملی که
با حضور شخصیتهای
علمی و فرهنگی
شهر تبریز
بخصوص جناب
آقای
÷روفسوردکتر
هیئت برگزار
گردیده بود با
مداخله لباس
شخصیها و
نیروی
انتظامی به
تشنج کشیده شد
و بالاجبار
تعطیل گردید. پس
در اينجا نيز
ميبينيم
تمايلي به
برجسته شدن
نقش تاريخي
آذربايجان
وجود ندارد و
گويا قرار است
جشن صدمين سال
مشروطيت نيز
در آينده
نزديك برگزار شود
كه آنرا نيز
بين شيراز و
اصفهان و
تهران و
دست اخر تبريز
سهم بندي کرده
اند.
تاجاييكه من مطلع
هستم آقاي
علي اصغر
شعردوست
نماينده
محترم تبريز هم
چند ماه پيش
نامهاي به آقاي
خاتمي رئيس
جمهور نوشت و
درخواست كرد
كه با
توجه به اينکه
در انقلاب
مشروطيت،
آذربايجان بي ترديد
ركن رکين
حرکت بوده، لذا سهم
شايسته
اي از
جشنهاي مزبور
نيز به
آذربايجان
اختصاص يابد. اما
گويا آقاي
خاتمي اين
تقاضاي بحق ايشانرا
قبول نكرده است!
صمدلي-
برگرديم به حوادث قيام ملي 29
بهمن
تبريز.
مقدمات
اين قيام به چه صورتي
مهيا شد؟
انتشارمقاله
ضد ديني و
اهانت آميزي
با عنوان ايران
و استعمار سرخ
و سياه در 17
ديماه در صفحه
هفت روزنامه
اطلاعات با
امضاي مستعار
احمد رشيدي
مطلق موجب
بروز نفرت در
ميان طلاب
علوم ديني قم
شد. در اين
مقاله به
مقام آيت
الله العظمي
خميني يکي از
مراجع تقليد
که به حالت
تبعيد در نجف
اشرف تشريف
داشتند شديدا
اهانت شده بود.
بدنبال وقوع
حادثه 19 ديماه
درحوزة
علميه قم كه بلاشک با
شرکت طلبه هاي
آذربايجاني
صورت گرفته
بود و منجر
به كشته شدن
چند تن از
طلاب علوم
دينيه
و تعدادي ازمردم
بيگناه شد،
آيتالله العظمي شريعتمداري،
مجلس ترحيمي
در مسجد اعظم
قم برگزار
كردند.
نوارهاي
سخنراني
ايشان به سرعت
در همه جا پخش گرديد،
چندي بعد از طرف ايشان
خواسته شد تا
که مردم
شب چهلم شهداي
قم را در
شهرها برگزار
كنند. اما
اين تنها
تبريز بود که
با هيجان ويژه
اي در صدد
برگزاري مجلس
ترحيم شهداي
قم بود.در واقع
حادثه قم تنها
بعنوان سندي
ديگر از
جنايات سلطنت
آريا مهري در
کشور از
نظرعموم مردم
و در قالب يک
اشتباه قابل
پيشگيري
ازديد رژيم
وقت تلقي شد و
از طرف دستگاه
امنيتي کشور کوشش
گرديد تا
تبعات ان طي
نزديک به يک
هفته بطورکل
مرتفع شود.اما
بر خلاف
اکثريت قريب
به اتفاق
استانهاي
کشوردر
آذربايجان
وبخصوص درتبريز
اين
موضوع
فراموش
نگرديد بلکه
نفرت مردم را از
جنايتهاي
نظام پان
اريانيستي
پهلوي طي دهه
هاي سياه
حاکميتش صيقل
داد.
قرار
شد كه
مردم 29
بهمن ماه به
مسجد
قيزيللي
واقع در کنار
بازار بروند،
صبح آنروز
پليس منطقه را
به محاصره
درآورد و درب
مسجد را بست.
اهالي كه از
ساعت 9 صبح از
جاهاي مختلف حركت
كرده و به
مسجد آمده
بودند متفرق
نشدند و مصرا
ميخواستند كه
درب خانه
خدا باز
شود. در اين موقع
رييس
کلانتري
بازار سروان
حق شناس ،
با تيراندازي
بسوي يك جوان 17
ساله (تصور
ميكنم بنام
محمد تجلا) كه
به اعتراض
برخاسته بود،وي را در خونش
غلتاند.مردم
پيکر خونين
محمد نوجوان را
بر دوش خود
گرفتند و در
حاليکه فرياد
مي کشيدند
تبريز
باتيبدير
قانا به سمت
خيابانهاي
اصلي شهر به
حرکت در
امدند.سپس
نيروهاي پليس به مردم
حمله كردند.دقيقه به
دقيقه تعداد
شهدا ،
مجروحين
،محبوسين
وحتي
مفقودين
بيشتر مي شد.
صداي شليگ
گلوله ها در
کوتاه مدتي از
همه جاي شهر
شنيده شد.ستونهاي
دود به اسمان
برخواست.به
دليل شليک صدها
گاز اشک اور
فضاي غير قابل
تنفسي بر شهر
حاکم
شد.شاهدان عيني
مي گويند که
شهرتقريبا
نيم ميليوني
تبريز آنچنان
بهم ريخت که
گويا قيامت
برپا شده است.تقريبا
تمام نهادها و
اموال دولتي
مورد حمله
قرار گرفت.بدين
ترتيب قيام ملي 29 بهمن
ماه در تبريز
آغاز شد.
بطوريكه
ميبينيد قيام كاملا
خودجوش بود و
كسي طرح و
برنامهاي
براي آن نچيده
بود. رهبري
خاصي هم
نداشت. اما
پرنسيپهاي
آذربايجاني
خاصي بر آن
حاكم بود كه
دشمنان را
نيز به تحسين
واداشت.
صمدلي-
نيروهايي اصلي شركتكننده در قيام
چه کساني
بودند؟
صرافي- بلحاظ
موقعيت
اجتماعي
بازاريها
شروع كننده
بودند ودانشجويان،کارگران
و تهيدستان
شهري ادامه
دهندة آن، واز نظر
سني جوانان و حتي
نوجوانان نيز
داخل قيام
شدند. از نظر جنسي
نيز زن و مرد
دوشادوش هم در
اين قيام عظيم
حضور داشتند.
صمدلي-
از نظر سياسي
چطور؟ چه
گروههايي در
آن دخالت داشتند؟
صرافي-
به نظر من اين
قيام كاملا
خودجوش بود و
نميتوان آنرا
از روي طرح و
برنامه دقيق
به يك يا چند گروه
سياسي منسوب
كرد، هرچند كه
در قيام بسياري
از منتسبين به
هواداري از
گروههاي
مذهبي و يا چپ
(كه اغلب
آذربايجانچي ها را
نيز در بر
ميگرفت) شركت
فعال
داشتند.اين در
حالي بود كه
تعداد بسيار
بيشتري از
اقشار مردم كه
تا آنروز
سياسي نبودند
نيز در
ميان قياميون حضور
داشتند.
صمدلي-
برخورد رژيم با حقايق
شوکه کننده
قيام 29 بهمن
تبريز به چه صورت بود؟
صرافي- مثل
هميشه انگ
زدند كه عوامل
خارجي و با
قصد تجزيه
آذربايجان
اين كارها را
كرده اند!
گفتند اينها
تبريزي
نبودند،تبريزيها
همه شاه
دوستند! ويا
آنهايي که
شورش کردند
از آنسوي ارس
آمده بودند!چراکه
اين يک ضرورت
حياتي بود که
از نظر دستگاه
تبليغاتي
رژيم تبريز
به عنوان مرکز
جنبشهاي
سياسي ايران
شاه دوست
معرفي شود!!!
تبريزيها
هم در جواب با
تكيه بر سنن
ادبيات شيرين شفاهي
خود اين ابيات طنز
آميز را ورد
زبانها كردند:
جام
سينديران
اوروجعلي
اوت
يانديران بوروجعلي
هاردان
اولدو
خاريجهلي؟!
تبريزين
اؤزويدو،
اؤزو
بهمنين
ايرمي
دوققوزو.
در
آنروز دهها
نفر شهيد و
صدها زخمي
داشتيم، بنظرم
در آمار رسمي چيزي
بين 10تا 15
نفر كشته
اعلام کردند.
فرداي آنروز
دستگيريهاي
وسيعي در
تبريز روي داد
و دولت با
خشونت تمام
كنترل امور را
دريد قاهرانه
خويش گرفت.
صمدلي-
آيا كشورهاي
همسايه نيز در
مقابل اين
حادثه عکس العملي داشتند؟
صرافي-
اتفاقا يكي از
نكات مهم عكسالعمل
اتحاد
جماهير شوروي
بودکه
متاسفانه
هنوز چنانچه
بايد و شايد
بدان پرداخته
نشده است.
انعكاس خبر
قيام ملي 29
بهمن تبريز
ونقش يک مرجع
بزرگ
آذربايجاني
در اين قيام شوک
شديدي در
افكار عمومي
مردم
آذربايجان
شمالي که از
سياستهاي به
شدت جابرانه و
همچنين ضد ديني
و ضد ملي
روسها به ستوه
امده بودند
ايجاد کرد. به
گونهاي كه
نيروهاي
كا.گ.ب. را از
لحاظ مسائل
امنيتي در
قفقاز نگران
ساخت. جنبش
قدرتمندي كه
چندي بعد در
جريان تصويب
قانون اساسي
در سال 1358 نيز در
سراسر
آذربايجان و
اينبار با
سازماندهي و
رهبري مشخص
براه افتاد،
نيز همين
تاثيرات عظيم
را
در شمال داشت.
دولت شوروي
چنان نگران
مسائل امنيتي
در مرزهاي
جنوبيش بود كه
به رهبران حزب
توده در ايران
رهنمود داد تا
در مقابل حركت
آذربايجانيها
بايستند! اهميت
مرزهاي
مسلمان نشين
جنوب شوروي
بحدي بود که
اندکي پس از
پيروزي
انقلاب
ايران،
افغانستان
بطور کامل
توسط روسها
اشغال شد تا
مانع از شکل
گيري محيطي
مناسب براي
سرايت انقلاب
اسلامي در
کشوري شوند
که از صدها
کيلومتر مرز
مشترک با
جمهوريهاي
مسلمان نشين و
خودمختار
تاجيکستان،قرقيزستان،ازبکستان
و ترکمنستان
درسرزمين
ترکستان
برخوردار
بود.اما اوضاع
در مرزهاي
قفقازي شوروي
با ايران
بمراتب بدتر
بود.اولا
اينکه هيچ
کشور حائلي
بين ايران و
شوروي نبود و
دوم اينکه
روسها بخوبي
مي دانستند که
حوادث تبريز
از نظر اهميت
براي ترکهاي
مسلمان
آذربايجان
شمالي در
مقاطعي حتي از
حوادث خود
باکو نيز
بيشتر بوده
است! بنابراين
دستورالعمل
حزب توده و
فدائيان خلق
كه با عنايت
به منافع
اقتصادي،
سياسي-امنيتي
شوروي بعنوان
برادر بزرگ
کمونيستها و
سوسياليستهاي
سراسر جهان
شناخته مي شد با
ظاهر مبارزه
با ليبراليسم
صادر شد(كه
عملا ميدان را
براي اسبداد
ديني آماده
ميكرد). اين
دستور العمل بسياري
از نيروهاي
صادق و فعال
چپ در آذربايجان
را كه مصرا
خواهان
مقابله با شكل
گيري هرنوعي
از استبداد
بودند، دچار
حيرت نمود،
بسياري از نيروهاي
آذربايجان
گرا و يا در
واقع آذربايجانچي
كه گرايشي به
احزاب و
گروههاي چپ
داشتنددرهمين
مرحله شروع به
صفبندي در
مقابل رهبريت
مركزي خويش
كردند. اما
متاسفانه
توده ايها با
در دست گرفتن
ابتکارعمل
موفقتر عمل
کردند و همراه
با برخي نيروهاي
ديگر در
پيشبرد
راهبرد
آذربايجان
زدايي از
انقلاب تلاش
کردند که البه
خود آنها نيز
بعدا قرباني
شدند.
صمدلي-
شما در بعضي ازحرفهايتان
اشاره به سنن
مبارزاتي
آذربايجانيها
و اعتبار تاريخي
آنان نمودهايد. ممكن
است در اين
باره توضيح
بيشتري بدهيد.
صرافي-
بسياري از ما
خود مستقيما
تجاربي در فضاي
سياسي
آذربايجان
كسب كردهايم
و يا پدران ما
تجاربي دارند
كه سينه به سينه
به فرزندان
رسيده است .
اينها درسهايي
است كه از
تاريخ
پرافتخارمان
آموختهايم،
ما ذخيره
ذيقيمتي از
تجارب
انقلابي
داريم كه
ميتواند و
بايد در حركات
و جنبشهاي
اجتماعي چراغ
راه ما باشد.
اين سنن
مبارزاتي
بخشي از ميراث
معنوي پدران
ماست كه نبايد
به ارزاني از
كف داده
شود و يا دچار نسيان
گردد.
نكته
مهم اينكه
آذربايجان
بطور سنتي مهد
انقلابات و
جنبشهاي
اجتماعي
بسياري بوده
كه اثرات عميقي
در سمت و سو
بخشيدن به
روند تكامل
جامعه ايران داشته
است. در
حافظه تاريخي
ايرانيان
چنين حك شده
كه آذربايجانيها
همواره منشا انرژي
بي بديلي براي
حرکت موتورانقلابات
بودهاند،
لذا همه گوش
بزنگند
ببينند در
آذربايجان و
بخصوص تبريز
چه اتفاقاتي
خواهد افتاد. طبعا اين
نگرش موجود
اعتبار
تاريخي بسيار
بزرگي براي ما
محسوب مي شود.
آقاي
پروفسور صبري
تعريف ميكرد
كه در آستانه انقلاب
بسياري از
دوستان
مبارزش از
شهرهاي مختلف
به او مراجعه ميكردند
و ميپرسيدند
پس آذربايجان
كي قرار است
شروع كند؟
اين
رويكرد
نشاندهنده
وجهه معنوي و
اعتبار خيره کننده ملت
آذربايجان
است كه در
شرايط حاد و
انقلابي افكار
عمومي
همه ملل و
اقوام ايران
کاملا متوجه
اين خطه
حيرت انگيز
ميشود.
به
نظر من ما
نبايد اين
اعتبار
خودمانرا دست
كم بگيريم و
مثلا در تبريز
منتظر
شده چشم
به بازيهاي
سياسي صاحبان
قدرت در تهران
بدوزيم.
آذربايجان مي بايست
همانند هميشه
تاريخ با
صداي پرطنين و
رساي خويش سخن
بگويد.
صمدلي- آقاي
مهندس صرافي
استفاده شما
از جمله
آذربايجان مي
بايست سخن
بگويد براي
من ياد آور
بيانيه معروف
آذربايجان
دانيشير و يا
آذربايجان
سخن مي گويد
است که در اوايل
تيرماه منتشر
شد و تاکنون
به امضاي بيش
از 600 تن از
فرهيختگان
عرصه هاي
مختلف در
آذربايجان
رسيده
است.آيا در
حال حاضر
منظورتان از
صداي
آذربايجان و
سخن
اذربايجان
اقدامي شبيه
بيانيه و يا
به اصطلاح
برخي از
تريبونها -
مانيفست -
آذربايجان
سخن مي گويد
است؟!
صرافي- من
اين بيانيه را
امضا کرده ام
و آنرا يک گام
بسيار مهم در
راستاي تحقق
حقوق مدني ملت
آذربايجان و
نيز ديگر ملل
ايران مي
دانم.واقعيت
ان است کهاز
طريق انتشار
بيانيه آذربايجان
سخن مي گويد
نويسندگان و
همچنين امضا
کنندگان آن
کوشيده اند تا
با ارايه يک
مجموعه
مطالبات
محدود ولي
کاملا حياتي و
نياز دفاع
نامحدود و
محکم از ان در
پيشبرد حرکت
ملي آذربايجان
و نيز تامين
منافع قانوني
تمام اقوام
وملل ايران
نقشي تاثير
گذار از خود
بر جاي
بگذارند.درواقع
آذربايجانيها
کوشيدند تا با
کلاسه کردن
خواسته هاي
خود و همچينين
ديگر
شهروندان
ايران ،نظام
سياسي کشور را
با درخواستهاي
بخش بزرگي از
شهروندان
کشور آگاه کنند.اما
متاسفانه به
نظر مي رسد به
دليل سنگيني
حضور طيف پان
آريانيستها،
ذهنيتهاي
غيرقابل توجيه
حاکمان نسبت
به موضوع تنوع
اقوام و ملل ايران
و نيز جو
سازيهاي
عناصر شناخته
شده تاکنون
پاسخي از جانب
دايره قدرت به
اين بيانيه داده
نشده است.اما
در تاثير
گذاري اين
بيانيه همين
بس که بعد از
آذربايجانيها،
اعراب ، ترکمنها
و بلوچها نيز
در بيانيه
هايي که منتشر
کردند بصورت
روشني ارمان
آذربايجانيها
و خود را
مشترک
دانستند و
خواهان تحقق
اين خواسته ها
شدند.لذا مشخص
است که
آذربايجان
همچنان مي
تواند به
عنوان يکي از
مهمترين
فاکتورهاي تاثير
و تغيير در
سراسر ايران و
براي تمام ملل
اين کشور از
نقشي اصلي
برخوردار شود
و به اصطلاح
سخن بگويد.
صمدلي-
به نظر شما
چرا در حال
حاضر
آذربايجانيها
از اين اعتبار
تاريخي خود
كمتر بهرهگيري
ميكنند؟
صرافي
- اينكه عموم
ايرانيها از
ما اين انتظارات
را دارند يك
طرف قضيه است،
حال آنكه
حافظه تاريخي
آذربايجانيها
مجموعة
كاملتري از تجارب تلخي
را در خود ثبت
و ضبط كرده است .درواقع هرچند
ما در روزهاي
سخت همواره
بدفاع از آزادي
و عدالت برخاسته
و سينه سپر
كرده و
بيشترين
هزينه هاي
جاني و مالي را
پرداختهايم،
اما در واپسين
لحظات گروهي
فرصت طلب و سودجو صاحب
همه
دستاوردهاي
انقلابات
آذربايجان
گرديدهاند
بي آنكه سهمي
براي عاملين
و مجاهدين
اصلي اين
دستاوردها شوند.
اين هم حقيقت بسيار
تلخي است كه
در حافظه
تاريخي ملت
آذربايجان
ثبت شده است. لذا از نظر
من يکي از علل اصلي
تاخير درايجاد
جنبشهاي نوين
ايرانگير
توسط
آذربايجانيها
به همين امور
برميگردد.
صمدلي-البته
عكس قضيه نيز
در جهت ايجاد
تفاهم بين نيروهاي
سياسي موثر در
ايران صادق
است .يعني
اينكه
آذربايجانچيها
دايره
خواستهاي خود
را بزرگتر
سازند تا
علاوه بر
خواستهاي بحق و خاص
خود،
خواستهاي
عموميتر
جامعه ايراني
را نيز كه خود
بخش مهمي از
آنرا نيز
تشكيل ميدهند،
با يک
ديد منبسط
نگاه کنند.
صرافي-
البته.
تا جاييكه من
ميدانم
بسياري از
نيروهاي سياسي
و فعال ما، خود
اساسا معتقد
به اين اصل
هستند و بطور
طبيعي
خواستهاي
عمومشمول خود
را نيز مصرا
مطرح كردهاند.
اما سكوت
بسياري از
مجامع به
اصطلاح اصلاحطلبي
و اظهارات
آشكار و نهان
برخي از
نمايندگان
آنان در جهت
نقض حقوق حقه
ملت
آذربايجان و ديگر
ملل ايران ،
ما را مطمئن
ميسازد كه
هنوز تا حصول
تفاهم متقابل
راه درازي در
پيش داريم.
صمدلي-
آقاي مهندس
صرافي از توضيحات
شما متشكرم.
صرافي-
من نيز ضمن
تشكر از شما
اميدوارم
حركت ملي آذربايجان
در مقطع
کنوني بتواند
وارث واقعي
سنن و تجارب
مبارزات خيره کننده
تاريخ
پرافتخارملتمان
باشد.