نسل کشی "خوجالی"

آذربایجان، 26- 25 فوریه 1992

 

ترجمه:  علی  قره جه لو

تورنتو- فوریه 2009

 

در دو قرن اخیر منطقه قفقاز مملو از نسل کشی مسلمانان و ترک های مسلمان بوده است.  از جمله ی این قتل عام ها، حوادثی است که در سال 1897 در "ایغدیر" اتفاق افتاد.

در ایغدیر ما این حوادث را از زبان پدر بزرگ و مادر بزرگ هایمان شنیده و با آنها بزرگ شده بودیم که چگونه ارمنی ها مردم را در مساجد جمع کرده و آنها را زنده زنده طعمه آتش می کردند.  آن حوادث را مردم منطقه " قاچا قاچ" می گویند، ولی عجیب است که در غرب، ترک ها و مسلمانان نه به عنوان مظلومین که به عنوان قاتلین معرفی شده اند!!  (1)

آخرین این نسل کشی ها 16 سال قبل (26- 25 فوریه 1992 ) در "خوجالی" اتفاق افتاد.  نسل کشی خوجالی  به لحاظ ابعاد قساوت و وحشیگری با قتل عام های قبلی فرق اساسی داشت.  این نسل کشی همانند سایر قتل عام های وسیع خلق های مسلمان – ترک منطقه با حمایت و دخالت مستقیم نظامی، تسلیحاتی و تبلیغاتی ارتش روسیه ( در خوجالی دخالت مستقیم تیپ زرهی 366 ارتش روسیه مستقر در ارمنستان ) صورت پذیرفت و "کشورهای متمدن"  غربی نیز که ادعای "نسل کشی ارمنی" را  در پارلمان های  خود تصویب می کنند، در مقابل این جنایات سکوت اختیار کردند.  نسل کشی خوجالی در ورای دشمنی با ترک ها دشمنی با انسانیت محسوب می شود.

 

تحجیر و نسل کشی هائی که آذربایجان دچار شده است:

از سال 1988 با آغاز جنگ آذربایجان – ارمنستان بیش از 20% خاک آذربایجان اشغال شده و  نزدیک به 1 میلیون آذربایجانی از خانه و کاشانه خود آواره و در کشور خود به عنوان "مهاجر" زندگی می کنند. از 8 میلیون آذربایجانی 1 میلیون آواره شده اند، یعنی از 8 نفر 1 نفر ( 13% کل جمعیت آذربایجان ) این رقم نشان دهنده یکی از بیشترین تعداد آوارگان جنگ نسبت به جمعیت در جهان است.

ارمنی ها در پی تحقق "ارمنستان بزرگ" و با حمایت روسیه، اول بار ترک های آذربایجانی را بین سالهای 1907- 1905 در معرض کوچ اجباری و نسل کشی قرار دادند.  این طرح برای دومین بار بین سالهای 1918- 1920 با استفاده از نیروی نظامی منظم انجام پذیرفت.  سومین موج کوچ اجباری آذربایجانی ها بین سالهای 1948- 1953 در دوران انحاد شوروی اتفاق افتاد، زمانیکه 150 هزار آذربایجانی از سرزمین تاریخی خود در معرض کوچ اجباری قرار گرفتند.  آخرین تحجیر و نسل کشی در مقابل چشمان جهانیان در سال 1988 با آغاز جنگ بین آذربایجان- ارمنستان اتفاق افتاد.

در اثنای اشغال قره باغ بیش از 20 هزار نفر از شهروندان آذربایجان بقتل رسیدند.  50 هزار نفر معلول و 5.101 نفر ترک آذربایجانی یا اسیر و یا ناپدید شدند.  یک سوم جمعیت آذربایجان بطورمستقیم و غیرمستقیم از جنگ قره باغ زیان دیده اند.  مسئله قره باغ از لحاظ اجتماعی- سیاسی – اقتصادی تمامی شهروندان آذربایجان را عمیقا تحت تاثیر سوء خود قرار داده است.

 

خسارات جنگ:

براثر اشغال بخشی از خاک آذربایجان توسط ارمنستان، آذربایجان بیش از 60 میلیارد دلار ضرر اقتصادی متحمل شده است.  بیش از 7 هزار موسسه صنعتی، کشاورزی، و موسسات دیگر تعطیل شده اند.  باید در نظر داشت که 24% محصولات غله، 41% مشروبات الکلی، 46% تولید سیب زمینی، 18% تولید گوشت و 34% تولید شیر از مناطق اشغال شده تامین می شده اند.

در مناطق اشغال شده 616 مدرسه، 242 مهد کودک، 683 کتابخانه، 464 اثر تاریخی و موزه، 695 بیمارستان و کلینیک و مرکز بهداشت، 724 شهر و قصبه و دهکده اشغال شده اند.  محیط زیست آذربایجان در مناطق اشغالی شدیدا آلوده و اکثر جنگلهای منطقه عمدا تخریب شده اند.

 

مناطق اشغالی آذربایجان:

منازعه آذربایجان – ارمنستان که از سال 1988 تبدیل به برخوردهای نظامی شد، تا آتش بس 12 مارس 1994 نیروهای مسلح ارمنی 20% خاک آذربایجان را که شامل تمامی قره باغ و مناطق خارج از حوزه قره باغ می شد اشغال کردند.  آذربایجانی ها در قره باغ در 53 دهکده، 1 قصبه  و 2 شهر سکونت داشتند.  ( کل جمعیت قره باغ 189000 نفر، - 25% آذری، 75% ارمنی -)

نیروهای مسلح ارمنی در سال 1991 عسگران- هادروت،  در 18 فوریه 1992 خوجاوندی، 25 فوریه 1992 خوجالی، 26 فوریه 1992 شوشا،  18 مه 1992 لاچین، 4 آوریل 1993 کلبجر، 24 آگوست 1993 فضولی، 26 اگوست 1993 جبرئیل، 31 اگوست 1993 قبادلی، 23 سپتامبر 1993 آق دام، و 27 اکتبر 1993 زنگیلان را اشغال کردند.

در منطقه اشغالی قره باغ علیا 192.000 نفر، لاچین 59.000 نفر، شوشا 29000، کلبجر 50000، آق دام 158000، فضولی 100000، جبرئیل 51600، قبادلی 30000، زنگیلان 30000، یعنی مجموعا 676100 هزار نفر از خانه و کاشانه اجدادی خود که قرن ها در آنجا زندگی کرده بودند رانده شده و محکوم به زندگی در بخش های دیگر آذربایجان در چادرها و واگن های متروک قطار شده اند.

در مناطق اشغالی قره باغ کوهستانی و تمامی شهرهای اطراف این منطقه، همه آثار تاریخی که نشانی از فرهنگ و مدنیت آذربایجانی ها داشته اند بدون استثناء نابود شده اند. به  زندگی مدنی و محیط زیست این مناطق زیان ها و خسارات جبران ناپذیری زده شده است، ولی آنچه که در خوجالی اتفاق افتاد، حتی در شرایط جنگی نیز غیر قابل باور و در تمامی معنی یک نسل کشی تمام عیارمحسوب  می شود.

 

خوجالی :  جائی که نسل کشی بوقوع پیوست

خوجالی، در یکی از تپه های استراتژیک  قره باغ علیا ( یوخاری قره باغ ) قرار دارد و از لحاظ استراتژیک یکی از هدف های نظامی عمده  نیروهای مسلح ارمنی بود.  خوجالی از لحاظ استراتژیک در سلسله کوههای قره باغ  و در مسیر راههای آق دام – شوشا و عسگران – خان کندی قرار دارد، و بدین دلیل مورد حمله نیروهای مسلح ارمنستان قرار گرفت.  خوجالی در فاصله 10 کیلومتری  جنوب شرق خان کندی ( مرکز قره باغ ) قرار دارد و تنها فرودگاه قره باغ نیز در خوجالی قرار داشت.

خوجالی از اکتبر 1991 تحت محاصره بود و در 30 اکتبر راه زمینی آن بسته شده و تنها راه رسیدن به آن استفاده از هلی کوپتر بود. آخرین هلی کوپتری که توانست در خوجالی به زمین نشیند 28 ژانویه 1992 بود.  بعد از مورد اصابت قرار گرفتن هلی کوپتر غیر نظامی آذربایجان در آسمان شوشا و کشته شدن 40 سرنشین آن دسترسی از طریق هوائی به خوجالی نیز قطع شده بود.  از 2 ژانویه خطوط برق خوجالی قطع ، و بعد از نیمه دوم فوریه  توسط نیروهای نظامی ارمنستان تحت محاصره قرار گرفته و هر روز با  توپخانه و سلاح های سنگین کوبیده می شد.

خوجالی قصبه ایست که دارای 936 کیلو متر مربع وسعت با 2605 خانوار  با مجموع 11356 نفر جمعیت.  در 25- 26 فوریه  1992 در معرض بیرحمانه ترین نسل کشی در صد اخیر قرار گرفته و تماما نابود شد.  بهنگام قتل عام، خوجالی تحت حمایت نیروهای مسلح آذربایجان قرار نداشت و تماما بی دفاع بود، تنها 150 نفر بشکل پراکنده دارای سلاح های سبک بودند.  نیروهای مسلح آذربایجان نتوانستند به کمک مردم خوجالی بیایند، حتی مدت های طولانی تحویل اجساد نیز ممکن نشد. (2)

نیروهای مسلح ارمنی قصبه را از سه طرف محاصره کرده با هلی کوپتر و سلاح های سنگین ابتدا قصبه را بمباران و سپس وارد قصبه شده و ساکنین آنرا بدون تمایز قتل عام کردند.  آنها با قتل عام خوجالی می خواستند به مردم منطقه پیامی بفرستند:  "یا می مانید و قتل عام می شوید و یا خانه و کاشانه و اموال خود را رها کرده فرار می کنید".  اشغال و قتل عام خوجالی تاثیر روانی سریعی داشت، مردم مناطق اطراف همه چیز خود را رها کرده راهی مناطق دیگر آذربایجان شدند.  ارمنی ها از این طریق یک موضع استراتژیک را تصرف کرده و از لحاظ نظامی موفقیت مهمی بدست آوردند، ولی بیرحمانه ترین نسل کشی تاریخ منطقه را نیز مرتکب شدند.

 

در خوجالی چه اتفاقی افتاد:

نیروهای مسلح ارمنستان در شب 25 فوریه 1992 با پشتیبانی  تیپ زرهی 366 ارتش روسیه که در ارمنستان مستقر بود ابتدا تمامی ورود و خروجی قصبه را مسدود و سپس بدون تمایز، غیر نظامیان، زنان، کودکان و پیرمردان را قتل عام کردند. (طبق آمار رسمی 613 نفر) از قتل عام شدگان 83 کودک، 106 زن و 7 نفر پیرمرد بودند.  اصولا حتی در شدید ترین برخورد های نظامی نیز این بخش از مردم مورد هدف قرار نمی گیرند، ولی ارمنی ها نه تنها همه را قتل عام کردند بلکه بیشتر قتل عام ها توام با بیرحمانه ترین شکنجه ها و قساوت ها بود.  در این قتل عام 487 نفر ناقص العضو و یا شدیدا زخمی شدند، 1275 نفر گروگان گرفته شدند، و 150 نفر نیز ناپدید شدند.  آزمایشاتی که روی اجساد باقی مانده انجام گرفته نشان می دهد که اکثر آنها آتش زده شده، چشمانشان از حدقه کنده شده، گوشها، بینی ها و سرها و سایر ارگان های بدنشان بریده و جدا شده اند.

 

نسل کشی از زبان شاهدین عینی:

-  جمیل ممدوف – جمشید اوغلو:  به دهکده نخجوانیک رفتم  و از آنها خواستم که به نوه ام رحم کنند، توهین کردند و مرا پیش فرمانده شان بردند، او دستور داد مرا زندانی کنند.  در زندان تعداد زیادی زن، دختر و کودک وجود داشت، بعدا ما را به عسگران بردند.  ناخن های همسرم، دخترم و شوهرش و شوهر خواهرم  را کشیدند و با زنجیر و لگد بصورتمان زدند.  بعد از شکنجه های زیاد مرا با اسرای ارمنی مبادله کردند، از همسرم و نوه ام دیگر خبری نگرفتم.

-  سریه طالب اوا:  در جلوی چشمانمان 4 نفر از ترکان "میسکت" و 3 نفر از همسایگان مان را در بالای سر قبر سربازان ارمنی سر بریدند.  ارمنی ها در مقابل چشمان پدران و مادران کودکان شان را شکنجه کرده و کشتند و سپس جسد هایشان را با بولدوزر به دره ریختند.

-  جمال اوروجوف -  الله وردی اوغلو:  پسر 16 ساله ام را تیرباران کردند.  دختر 23 ساله و 2 پسر دوگلویش را بهمراه دختر حامله 18 ساله ام را گرفته و بردند.

-  خدیجه عبدالله یوا:  بعد از مدتی که با پای برهنه در جنگل ماندیم، پدرم، مادرم و خواهر 16 ساله ام نتوانستند تاب تحمل سرما را بیاورند.  من اسیر شده  و سپس با اسرای داشناق مبادله شدم، اکنون از دوپایم محروم ام.

- میرزا الله وردیف:  بعد از حمله ارمنی ها، به جنگل فرار کردیم.  در آنجا 3 روز گرسنه و تشنه  بسر بردیم.  در 28 فوریه ما را محاصره کردند و بعد از دستگیری، در عسگران به سلول های مرگ انداختند.  هر روز چند نفر را انتخاب کرده و می کشتند.  دندان های طلای مرا با عنبر کندند.  پدرم، 2 برادرم و برادر زاده ام را کشتند.

-  نصیبه علییوا:  به محض اینکه از جنگل خارج شدیم ارمنی ها آتش گشودند.  40 نفر بودیم 26 نفرمان را که در میان آنها پسرم و همسرم نیز بودند کشتند. 

-  خدیجه اوروجووا:  8 ساله بودم ارمنی ها در جلوی چشمانم پدرم، مادرم و خواهر 6 ساله ام را تیرباران کردند، من هم زخمی شدم.

-  محمد اوروجوف:  ارمنی ها از میان اسراء، دختران 15- 13 – 10 ساله را جدا کرده با خود بردند.

-  جمیل محمدوف:  تانک هائی که وارد شهر می شدند بناها را تخریب و انسان ها را زیر می گرفتند.

-  صمد طالبوف:  به هنگام شکنجه آنهائی را که جیغ می کشیدند بلافاصله می کشتند.  دهشتی که به هنگام اسارت دیدم هیچوقت فراموش نخواهم کرد.

 

گزارشات پزشگی

آزمایشاتی که بعد از نسل کشی روی اجساد باقی مانده انجام و وارد گزارشات پزشگی شده اند:

-  تللی نان اوروجف- انوراوغلو:  پوست سرش کنده شده است.

-  یلمار عبدولوف- انور اوغلو:  پوست سرش کنده شده است.

-  توکل علی اکبراوف- اسکندراوغلو:  در قصبه نخجوانیک بر اثر اصابت گلوله کشته شده است.  بر روی جسد آثار 10 ضربه چاقو دیده می شود.

-  فیتات حسنوف- احد قیزی:  مورد تجاوز قرار گرفته، چشمانش را از حدقه در آورده اند.

-  گل چهره حسنووا- یعقوب قیزی:  از سینه و شکم گلوله خورده.  دست چپش از مچ بریده شده است.

-  سهلت حسنوف- ابیش اوغلو:  از سینه اش گلوله خورده و طرف بالای سینه اش بریده شده است.

-  بهادر سلیم اوف- میکائیل اوغلو:  در راه نخجوانیک سوزانده شده، آلت تناسلی اش بریده شده و چشمانش از حدقه کنده شده است.

-  علی ابیش اوف- عبدی اوغلو:  با آلت سنگینی کوبیده شده  و استخوان هایش خورد شده اند.

-  اقبال اصلانف- قول اوغلو:  آلت تناسلی اش بریده شده و  خودش سوزانده شده است.

-  صاحب (جسد):  از روی جسدش تانک رد شده است.

-  دل آرا نورعلی یوا- اوروج قیزی:  چشم هایش را کنده  و سینه هایش را بریده و برده اند.

-  طالع عباس اوف- امیدوار اوغلو:  بعد از کشتن گوش هایش را بریده اند.

-  مزروعه ابیش اوا- محمد قیزی:  چشمانش از حدقه کنده شده، نوک پستان ها و دماغ اش را بریده اند.

-  سارمان کریم اوف- سلطان اوغلو:  با سیخ شکنجه شده و بعد از قتل جشمانش کنده شده است.

-  فرنگول کریم اوف- محمد قیزی:  بدنش تماما قیمه شده، چشمانش کنده، گوشها و سینه هایش را بریده اند.

-  فرونز کریم اوف- مسلمان اوغلو:  زنده زنده سوزانده شده است.

-  آراز سلیم اوف- بهادر اوغلو:  زخمی و دستگیر شده و در مقابل چشمان پسر خردسالش زیر ضربات مشت و لگد کشته شده است.

-  الله وردی حسینوف- قول اوغلو:  88 ساله زنده زنده سوزانده شده است.

-  آغیار ایمام- سلمان اوغلو: 3 ساله زنده زنده سوزانده شده است.

-  توفیق بدل اوف:  گوشهایش بریده و چشمانش کنده شده است.  روی بدنش آثار شکنجه وحشیانه دیده می شود.

-  جانان فرض علییف- بنت اوغلو قیزی:  سوزانده شده است.

-  تامارا محمد اوا- سلیم قیزی:  چشمانش را کنده و سینه هایش بریده اند.

-  حافظ نوریف- یوسف اوغلو:  دستهایش را با سیم بسته و پوست سرش را کنده اند.

-  هویت نامعلوم:  پوست سرش کنده شده است.

-  هویت نامعلوم:  پوست سرش کنده شده است.

 

قتل عام خوجالی در مطبوعات غربی

 (پاریس) 22 فوریه 1992:  "ارمنی ها به خوجالی حمله کرده اند.  تمام دنیا شاهد اجسادی هستند Krua l Eveneman

که وحشیانه به قتل رسیده اند.  آذری ها از کشته شدن هزاران سخن می گویند".

 

 (لندن) 1 مارس 1992:  "سربازان ارمنی هزاران خانواده را نابود کرده اند". Sunday Times

 

 (لندن) 9 مارس 1992:  ارمنی ها به سربازانی که به کمک آق دام می شتافتند آتش گشودند.Financial Times

آذری ها در آق دام 1200 جسد را شمرده اند.  خبرنگار عکاس لبنانی می گوید:  کشورش لبنان فرستادن اسلحه و سرباز توسط لابی ثروتمند داشناق ارمنی به قره باغ را تصویب کرده است.

 

 (لندن) 4 مارس 1992:  "انسان های زیادی به شکل وحشتناکی به قتل رسیده اند، دختر معصومی فقط سرش مانده است".Times

 

 (مسکو) 4 مارس 1992:  "دوربین کودکانی را نشان داد که گوش هایشان بریده شده.  زنی نصف صورتش بریده شده.Izvestiya

در میان مردان بودند که پوست سرشان کنده شده است".

 

(پاریس) 14 مارس 1992:   وابستگان مطبوعاتی از آق دام گزارش می دهند که در خوجالی در میان زنان و کودکانی  Le Monde

که به قتل رسیده اند 3 نفر را دیده اند که پوست سرشان کنده شده و ناخن هایشان کشیده شده است.  این تبلیغات آذری ها نیست، این یک واقعیت است".

 

 (مسکو) 13 مارس 1992:  سرهنگ "لئونید کراویتس":  "من خودم، روی تپه نزدیک به 100 جسد را دیدم.  یک پسر Izvestiya

بچه را  سر بریده بودند، در هر طرف زنان، کودکان و بزرگسالان را دیدم  که با شکنجه های وحشیانه به قتل رسیده بودند".

 

 (پاریس) 14 مارس 1992:  در این منطقه خود مختار، ارمنی ها دارای تکنولوژی جدیدی که در آسیای غربی تولید Valer Actuel

شده، هستند، بعلاوه آنها دارای هلی کوپتر نیز هستند.  "آسالا" در لبنان و سوریه دارای انبارهای اسلحه و کمپ های تعلیماتی است.

ارمنی ها به بیش از 100 دهکده حمله کرده  و آذربایجانی های قره باغ را قتل عام کرده اند".

 

، خبرنگار انگلیسی که خود شاهد عینی بوده است: " در میان افکار عمومی جهان بهیچ وجه نمی توان به وحشیگری های R.Patrik

خوجالی حقی قائل شد" !!

 

:  و. استاکو: "جنگ چهره ای ندارد جزء نقابی بزرگ، اشگ های خونین، مرگ، بدبختی، خرابی.  در خوجالی Golos Ukraini

چرا کودکان شیر خواره را به قتل رساندند؟  یا مادران را؟  خدا برای مجازات انسان ها عقل را از آنها  دریغ می کند".

 

 (بلغارستان) ویولتا پاروان اوا:  "خوجالی فاجعه بشریت است".Nie

 

 مورنینگ نیوز، ساعت 7.37 صبح  (3 مارس 1992) وضعیت را چنین منعکس می کند:  "خبرنگار پخش زنده گزارش BBC-I

می دهد که 100 زن و مرد و کودک آذری را دیده است که همه آنها با گلوله ای که از نزدیک به سرشان شلیک شده است به قتل رسیده اند".

 

 (آمریکا) 16 مارس 1992:  پاسگال پریوات و استیو. ل. واین در نیوزویک این قتل عام را چنین منعکس کرده اند:Newsweek

"هفته گذشته نیز آذربایجان باز مانند انبار یک مورگ بزرگ بود.  در پشت یک مسجد که یک مورگ موقتی ایجاد شده چندین دوجین جسد را کشان کشان آورده اند و پناهندگانی که ماتم گرفته اند.  این ها ساکنین قصبه خوجالی هستند که در 26- 25 فوریه توسط نیروهای ارمنی به قتل رسیده اند.  بیشتر جسد ها نشان می دهد که آنها سعی در فرار داشته، ولی از فاصله کوتاه هدف گیری شده و به قتل رسیده اند.  بعضی ها صورتشان داغون و بعضی ها پوست سرشان کنده شده است".

 

:  قتل عام خوجالی را بعد از اشغال قره باغ "بعنوان قتل عام همه جانبه غیر نظامیان" توصیف کرده است.Human Rights Watch

 

 خبرنگار آمریکائی:  "دوست عکاس ام بقدری متاثر شده بود که برای عکس برداری از روی آنچه که اتفاق افتاده Thomas Goltz

بود مجبور بودم او را روی اجساد به جلو حول بدهم.  اجساد، گورها، آری، برای دیدن آنها جسارت لازم بود، ولی توصیف آنها و افشاء آنها برای جهانیان نیز ضرورت داشت.  آنهائی که زنده مانده بودند پیدا کرده و آنچه که به سرشان آمده بود مستند کردم.  تلاش کردم بعضی اجساد را شناسائی کنم، ولی بودند آنهائی که از صورت مورد اصابت قرار گرفته و غیرقابل شناسائی بودند و بعضی ها پوست سرشان کنده شده بود".

 

  شاهد عینی قتل عام خوجالی خبرنگار ارمنی که بعد ها ساکن لبنان شد در کتابی که در این باره منتشر کرد Daud Kheyrian

(بخاطر صلیب، ص: 63- 62) این دهشت را چنین توصیف می کند:  "گروه ارمنی بنام "پلنگ" که مسئول سوزاندن اجساد بود، در دوم مارس 100 جسد آذری را در یک کیلو متری غرب خوجالی آورده  و روی هم انباشتند.  در آخرین کامیونی که اجساد را می آورند دختر بچه ای را دیدم که از سرش و دستش زخمی شده بود.   صورتش کبود شده بود، علی رغم سرما و گرسنگی و زخمهایش هنوز زنده بود.  بسختی می توانست نفس بکشد.  وحشت مرگ در چشمانش موج می زد.  در همین هنگام سربازی بنام تیگران او را برداشته و روی اجساد دیگر پرتاب کرد و بعد تمام اجساد را سوزاندند.  گمان می کنم از میان اجسادی که می سوختند صدای ناله ای شنیدم، کاری از دستم بر نمی آمد.  به شوشا برگشتم و آنها به خاطر صلیب به جنگ ادامه دادند".

 

عکس العمل بین المللی

قتل عامی که در مقابل چشمان جهانیان صورت گرفت از طرف سازمان ها و نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل و اتحادیه اروپا با عکس العمل مناسب و عادلانه ای روبرو نشد.  علی رغم اینکه شورای امنیت سازمان ملل در سال 1993 ( آوریل – نوامبر ) مصوبات 822- 853- 874- 884 را تصویب و با این مصوبات تائید کرد که  بخشی از قلمرو آذربایجان توسط ارمنستان اشغال شده است، ولی برای پایان دادن به اشغال کوشش های لازم را نشان نداد.  مجلس پارلمانی شورای اروپا  نیز در 25 ژانویه 2005 با مصوبه 1416 با اینکه قبول کرد که بخشی از قلمرو آذربایجان بوسیله ارمنستان اشغال شده است، باز عکس العمل جدی در این باره از خود نشان نداده است.  ارمنی ها در مه 1992 بعد از حمله به نخجوان  تنها با عکس العمل جدی ترکیه روبرو شدند.  ترکیه با تذکر قرارداد "قارص" (1921) که ترکیه را متعهد می کند تا برای دفاع از آذربایجان مداخله کند عقب کشیدند.  در سال 1994 آتش بس اعلام شد.

 

توضیحات مترجم :

1-  ترجمه فوق، بخشی از مقاله ای است که توسط "صنعان اوگان"، "رئیس مرکز روابط بین الملل و تحلیل های استراتژیک"    )TURKSAM)

 با عنوان:  " نسل کشی ها علیه ترک ها و نسل کشی خوجالی" نوشته شده است.  صنعان اوگان، خود از آذری های شرق ترکیه و از شهر آذری نشین "ایغدیر" است، شهری که در مرز مشترک ترکیه، بخش نخجوان آذربایجان و ارمنستان قرار دارد.

"قاچا قاچ" (فرار، فرار ناشی از ترس و ناامنی) اشاره به قتل عام مسلمانان توسط ارمنی ها است که به دنبال جنگ  روس- عثمانی در سال 1897 بدست ارمنی ها اتفاق افتاد، و هنوز بعد از گذشت بیش از صد سال در حافظه مردم منطقه زنده است.  

2-  کاربرد کلمه "جنگ" در مورد منازعه آذربایجان – ارمنستان یک مفهوم نارسا و حتی گمراه کننده است.  جنگ در معنای کلاسیک  رویاروئی دو نیروی متخاصم و کم و بیش برابر است.   شاید از نقطه نظر آذربایجان مفهوم جنگ تحمیلی و یا جنگ ناخواسته به واقعیت نزدیک تر باشد.  دلایل زیر می تواند این ادعا را تائید.

-   در 21  ژانویه 1989 شورای عالی اتحاد شوروی طی قانون ویژه ای اداره امور قره باغ را موقتا از اختیار آذربایجان خارج و اداره آنرا به عهده یک هیئت 9 نفره ( 5 روس، 3 ارمنی و 1 آذربایجانی) گذاشت.  رئیس این اداره یک روس بنام "آرکادی ولسکی" بود، که به محض ورود به قره باغ از 16 هزار آذربایجانی مقیم خان  کندی خواست تا به دلایل امنیتی شهر را ترک کنند!  در واقع از آن تاریخ به بعد،  قره باغ عملا  تحت کنترل ارمنی ها و حامیان روس آن قرارگرفت.  از نقطه نظر آذربایجان این امر به معنی سلب حاکمیت آذربایجان از قره باغ و رها کردن آذری های بی دفاع  قره باغ در مقابل حوادث شوم آینده بود. (ژانویه 1990 باکو – پرویز زارع شاهمرسی)

-  کمک تسلیحاتی 8 میلیارد کرونی روسیه به ارمنستان به تنهائی نشانگر پشتیبانی فعال روسیه از ارمنستان است که ظاهرا در این منازعه "بیطرف" و "میانجیگر" بود.  گزارشگر روزنامه سوئدی:  "داگنس نی هتر" "میشل مینیارسکی" که کمک تسلیحاتی غیر قانونی ومخفیانه روسیه به ارمنستان  را افشاء کرده بود، آنرا "ارمنستان گیت" نامید.  (رسوائی اسلحه روسی- ترجمه - تایماز)

-  اشغال باکو در ژانویه 1990 توسط 40 هزار نیروهای ارتش و وزارت کشور شوروی که در میان آنها تعداد زیادی واحدهای ارمنی بودند.  کشتار بیش از 400 تن از شهروندان آذربایجان در این حوادث که به " ژانویه سیاه" شهرت یافت، عملا  نه تنها هر گونه بسیج نظامی بلکه حتی هر گونه عکس العمل سازمان یافته ای را نیز از آذربایجان سلب می کرد.  در منازعه قره باغ روسیه هرگونه کمک تسلیحاتی، لوجستیک، تبلیغاتی و حتی دخالت مستقیم نظامی به نفع ارمنستان را عملی کرد. ("ژانویه سیاه"، گزارش مستند از باکو- رضا دقتی)

-  " المان ممد اوف" بخشدار خوجالی که جزو آخرین افرادی بود که با جنگ و گریز منطقه را ترک کرده بود، تجربه خود درباره ماهیت این "جنگ" را در گزارش خود چنین توضیح می دهد:  "این یک عملیات نظامی دقیقا برنامه ریزی شده بود.  البته اگر کمک و پشتیبانی روس ها نبود ارمنی ها قادر به این کار نبودند.  تیپ زرهی 366 نیروهای وزارت کشور روسیه مستقر در "استپاناکرت" (خان کندی – مرکز قره باغ) در آن موقع به ارمنی ها کمک های لازم را برای عملی کردن این حمله کرده بود.  آن باصطلاح تیپ روسی بیطرف همچنین ارمنی ها را با انواع سلاح ها مجهز کرده بود". (یاد واره قتل عام خوجالی- المان ممداوف)

-  اگر کمک های بی دریغ جمهوری اسلامی ایران به ارمنستان چه  قبل و چه بعد از منازعه قره باغ را در نظر بگیریم، آنهم در نقش "بیطرف" و "میانجیگر"، به معنای واقعی "جنگ" بین آذربایجان و ارمنستان پی می بریم.  "جنگی" که بوی خون آن حتی جنایتکاران "آسالا" را از لبنان و "داشناق" های دیاسپورای ارمنی را از اقصی نقاط دنیا برای ارتکاب جنایت و قتل عام آذری ها به قره باغ کشانده بود.  جمهوری کوچک، نوپا و تازه استقلال یافته آذربایجان که شیرازه سیاسی- اقتصادی و اجتماعی اش از هم پاشیده و درگیر کشمکش های سیاسی درونی بود، (که یک پای آن نیز باز سیاست های استعماری روسیه وطرفدارانش در آذربایجان بود) می بایستی به جنگی نابرابر تن دهد که برایش تدارک دیده بودند.  آذربایجان با خون فرزندان خود تاوان استقلال از روسیه و تاوان سربلندی اش را می داد.    

3-  برای دیدن عکس ها و تصاویر نسل کشی خوجالی می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید.

 

http://www.youtube.com/watch?v=kjhJ6jIkMBU

 

http://www.youtube.com/watch?v=Pe3gHy6_N48

 

http://www.youtube.com/results?search_query=hocali

 

http://www.karabakh.gen.az/index.php?page=documents&doc=1&d1cat=1