کاریکاتور شبه فاشیستی از حقوق ملیت ها

غلامرضا اهرابی

Gm.ahrabi8@yahoo.fr

-          مصاحبه آقای حسن  شرفی ، معاون دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران   با " نیوز مکس" که در آن آقای شرفی اظهار کرده بودند که در صورت اقدام آمریکا علیه جمهوری اسلامی ، کردها در کنار آمریکا خواهند بود ، به عناصر پان ایرانیست و استبداد طلب  ، امکان بهره برداری از این مصاحبه و حمله طلبکارانه علیه ملیت ها در ایران را داده است تا هر گونه بی حقی این ملیت ها را دومرتبه تئوریزه کنند. این امر اگرچه تازگی ندارد و از همان آغاز حکومت کودتائی رضاخان، توسط ایدوئولوگ ها ی سلطنتی ، نظیر محمد علی فروغی و محمود افشار و نویسندگان نژاد پرست در بین ملیت فارس پایه گذاری و تبلیغ  شده است ، با گسترش  مبارز ه ملیت ها برای حقوق انکار شده خود ، کسانی چون آقای محمد امینی  ، که سابقا عضو کنفداراسیون " احیاء" و جزو دکانداران " اتحادیه کمونیست ها" بودند و اکنون به جرگه سلطنت طلب ها پیوسته اند ، وارد گود شده و همان نظرات نژاد پرستانه ایدوئولوگ های رضاخانی علیه ملیت های محروم از حقوق ابتدائی خود را تکرار کند.آقای امینی  عوامفریبانه می نویسد :

 

-          بیست روز پس ازآن گفتگوی آقای شرفی، دنیس راس، مدیر انستیتوی واشنگتن برای امور خاورنزدیک،   در مصاحبه با روزنامه برلینرمورگن ‌پست می‌گوید که «زمان برای حل دیپلماتیک چالش هسته‌ای ایران رو به پایان می‌رود و وضع به مرحله‌ای نزدیک می‌شود که آمریکا و اسرائیل باید ضرورتاَ راه‌ حل‌های نظامی را در دستور کار قرار دهند. » .

از فحوای القائات آقای امینی چنین بر می آید که انگار ،آمریکا و اسرائیل منتظر این مصاحبه آقای حسن شرفی بودند تا برای اقدام نظامی علیه ایران مصمم شوند و اگر چنین مصاحبه ای انجام نمی گرفت ، شاید آمریکا و اسرائیل به نتیجه گیری دیگری می رسیدند!این  درست شبیه اظهارات برخی از تاریخ نگاران نابغه است که می گفتند اگر دماغ کلئو پاترا کج نبود ، مسیر تاریخ عوض میشد! ضمنا انصاف دهید که سلطنت طلب ها بیشتر از همه با دم و دستگاه آمریکا گره خورده اند و در دوره شاه ، نه فقط طرفدار حضور آمریکا در منطقه بلکه در خود ایران بودند و اکنون باطنا ، بیشتر از همه حضور آن در منطقه و حتی در داخل ایران خوشحال خواهند بود.

 

-          من شخصا بعنوان یک فرد ، ضروری میدانم که بصراحت اعلام نمایم که اکثریت تورک ها در ایران با هر گونه مداخله نظامی خارجی و یا آلترناتیو سازی برای آینده ایران در هر شکل و شمایلی ، کاملا مخالف هستند . چنین اقداماتی ، راه حل مساله ملی در ایران را پیچده تر کرده و احتمالا به بیراهه می کشاند.  همچنین ، چنین اظهاراتی از جانب آقای حسن شرفی را دور از درایت سیاسی می دانیم. چرا که به توهمات نژاد پرستانه علیه ملیت های غیر فارس دامن زده و عملا آب در آسیاب پان ایرانست ها وتبلیغات جمهوری اسلامی ریخته و به آن بهانه لازم در سرکوب و بگیر و به بند های هرچه بیشتری می دهد.

 

-          آقای محترم ، آیا از خود سؤال کرده اید که چرا این " ایل و قوم ها" که در طی صد ها سال ( هزاره ها بشما بخشش ) در کنار هم زیسته بودند ، اکنون شروع کرده اند به ترجیح بیگانگان بر شما وامثال پان ایرانیست شمادر حکومت و خارج از حکومت؟ آیا خاطره آنان در زندگی ،از حکومت همپالگی های شما در حکومت ، چیزی جز نفی هویت آنان ، سرکوب و کشتار و بی حقی ، چیز دیگری بوده است؟ مگر شما چیزی متفاوت از آنان بر زبان می آورید؟همه ملت ها ، خواه نا خواه روزی پیشینه ایلی و قومی داشته اند که در کارگاه زمان ، از همگرائی و هویت یابی مشترک آنان ، ملت ها بوجود آمده اند ، که در کنار هم زندگی میکرده اند و می کنند ، و اکنون یا با هم همخانه اند ، نظیر دولت بلژیک وهند و خیلی از کشور های دیگر ، و یا همسایه اند ، مثل اکراین و روسیه و روسیه سفید ، که حتی هم نژادی آنان موجب تداوم زندگی مشترک آنان در جهار چوب کشوری واحد نگردیده است ، هرچند که در سیصد سال گذشته در چهارچوب دولتی واحد قرار داشته ا ند.

 

-          برغم اینکه انکار حقوق ملیت ها ، بطور روزمره از طرف جمهوری اسلامی انجام می گیرد ودر گذشته نیز توسط دستگاه سلطنت انجام می گرفت ، راه حل مساله ملی ، توسط ملیت های ساکن ایران و در چهار چوب ایران وجود دارد. عدم فهم مساله از طرف روشنفکران و فعالین سیاسی فارس ، در این رابطه و سوق دادن آن به بیرهه  خود نقش مهمی ایفاء می کند و کاسه کوزه ها را نباید بر سر ملیت ها شکاند.

 

-          آقای امینی ، شما ستم ملی در ایران را افسانه می دانید و برای توجیه آن تاریخ هزار ساله مهاجرت اقوام به فلات قاره ایران و جابه جائی های حکومت ها در طی هزاره ای متوسل می شوید و سپس به نتیجه گیری  درخشان خود می رسید که ستم فارس ها در هزار سال گذشته یک افسانه است ! چه کسی از ستم ملی در هزار سال گذشته سخن می گوید؟ شاید شما خود آگاهید که مساله ملی در تاریخ با عصر روشنگری و با انقلاب فرانسه وارد جامعه شناسی سیاسی و حقوق بین الملل گردیده است و در ایران ستم ملی با کودتای رضاخان د ر1299 آغاز گردیده است و کشاندن آن به سپیده دم تاریخ ، آیاچیزی جز اطناب کلام بیربط  برای انکار واقعیت های جامعه امروز ایران نیست؟

 

-          آقای محمد امینی ، ایا از خود سؤال کرده اید که چرا دولت های متوالی سلطنتی و جمهوری اسلامی ، برغم در اختیار داشتن ملیاردها در آمد سرشار نفتی  نتوانسته اند مردم در مناطق غیر فارس را بطرف خود جلب کرده ومانع گرایش آنان بطرف بیگانگان شوند؟

 

-          براستی از زمان قرارداد نفتی ویلیام دارسی تاامروز ، چند درصد از در آمد های نفتی در مناطق غیر فارس سر مایه گذاری شده است که به ملیت های غیر فارس ( که در جامعه شناسی آقای محمد امینی به قوم و ایل تبدیل شده اند ) که به آنها وعده بهشت آتی در صورت اتکاء به در آمد های نفتی را می دهید؟ آیا تفکر پان ایرانیستی امثال شما در حکومت های متوالی سلطنتی و جمهوری اسلامی نیست که وضعیت انفجار آمیزی در بین ملیت های غیر فارس را بوجود آورده است؟

 

-          آقای امینی ، شما می نویسید که :

" نابرابری های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در میان مردم ایران که از سدها تیره ایلی و چنیدین پیشینه قومی برخاسته و به زبان های گوناگون سخن می گویند، واقعیتی غیر قابل انکار است. جمهوری اسلامی نیز با چیره ساختن برداشتی افراطی از مذهب شیعه و با تبعیض علیه مردمی که مذهب و آیینی جز آیین حاکمان دارند، به این نابرابری ها دامن زده است". آقای امینی ،چرا به توضیح این نابرابری ها فرهنگی ، علت العلل آن تحمیل زبان فارسی" بضرب سر نیزه تیز" ( بنا به توصییه محمود افشار در دوره سلطنت کودتائی رضاخان آغاز گردید و همین امروز نیزادامه دارد ) سخن نمی گوئید و آنرا بوجود زبان های گوناگون نسبت می دهید؟ آیا استنتاج منطقی از فرمایش شما ، ضرورت محو وجود زبان های دیگر برای از بین بردن این نابرابری ها در نمی آید؟ این جنون پان ایرانیستی که تا رگ و اعصاب شما نفوذ کرده است ، شما را از " کنفدراسیون احیاء و اتحادیه کمونیست ها "به کدام کژ راهه استبداد کشانده است؟ شما چرا درمورد دوره سلطنت  پنجاه ساله پهلوی ها  ساکت هستید واین نابرابری ها را فقط به برداشت افراطی حکومت جمهوری اسلامی از مذهب شیعه نسبت می دهید؟ آیا کشت و کشتار هزاران نفر از مردم آذربایجان و کردستان یا د تان رفته است ؟  میدانید که اکثریت غالب تورک ها در آذربایجان ، شیعه هستند و لی با این وجود ، فقط در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ، بنا به نوشته روزنامه نوروز ، سیصد و بیست برابر مجموعه استان های تقسیم شده آذربایجان ، در کرمان سرمایه گذاری شده است! اساس سرمایه گذاری ها در ایران ، تماما در مناطق غیر فارس انجام می گیرد و اکنون شهر های اطراف کویر ، نظیر یزد و کرمان ، بمراتب آباد تر از تبریز است! میدانید چرا؟ برای اینکه تورک ها فارس نیستند و به زبانی متفاوت تکلم می کنند( بنا به نوشته یکی از پیش کسوت های شما ، یعنی آقای جمال زاده  در "فارسی شکر است"، به زبان جنی ها حرف میزنند!) و هویتی متمایز از شما هموطنان عزیز فارس دارند و باید به آنان بعنوان "سوسک" نگریست! اگر تورک ها فارس بودند ، باز هم به آنان به چشم سوسک می نگریستید؟

 

-          آقای امینی ، نژاد پرستی و ستم ملی در ایران ، در پشت تحمیل زبان فارسی پنهان شده است و به آن در سیاست و ادبیات ، از زمان حکومت کودتائی رضاخان ، بار ایددوئولوژیک داده شده است. آن فارسی که شما از آن سخن می گوئید و بعنوان تک مضراب در چند مقاله خود بعنوان " فرهنگ ایرانی" و گاها بعنوان" زبان مشترک" از آن یاد می کنید ، که هر " ایل و قوم " آمده به ایران  از عرب و عجم و مغول در آن حل شده است ، زبان اداری و اشرافی زندانی در حلقه کوچکی از بوروکرات ها و مداحان حکومتی زندانی بوده است نود و نه درصد خود فارسی زبان ها آنرا نمی فهمیدند و همین امروز نیز ، اکثریت فارغ التحصیلان دانشکده های ادبیات در ایران انرا نمی فهمند تا چه رسد به ملیون ها مردم عادی در آذربایجان و یا هر منطقه غیر فارس دیگری که زبان کاملا متفاوتی دارند. همانگونه که روزی در دربار اکبرشاه در هند به فارسی سخن گفته میشد و در بوروکراسی اداری آن از فارسی استفاده میشد که ربطی به مردم هند نداشت و با کنار انداختن زبان فارسی بعد از سلطه انگلیسی ها بر هند و جایگزین ساختن آن با زبان انگلیسی بعنوان زبان اداری ، زبان اداری همچنان برای مردم هند بیگانه ماند ، زیرا چیزی از آن نمی فهمیدند ، هر چند که تمدن انگلیسی و پشتوانه عظیم زبان انگلیسی را با خود همراه داشت. بهمان ترتیب ، تا سال 1840 در پارلمان اطریش ، به زبان لاتین سخن می گفتند که ربطی به مردم و زبان آنان نداشت ! و یا لایبنیتس ، فیلسوف آلمانی ، به زبان لاتین و یا فرانسه نوشته است ، و حال آنکه زبان آلمانی ، زبان اصلی مردم کوچه و بازار آلمان بود. آیا می توان مردم آلمان را باید به چهار میخ کشید و امروز زبان لاتین را بضرب سرنیزه تیز به آنان تحمیل کرد که چون لاتین و فرانسه زبان اداری و اشرافی بوده ، باید امروز زبان مشترک آنان گردد؟ما زبان تورکی را باشیر مادر و مهر خانواده ، و زبان فارسی را بضرب کتک و شکنجه  و پرداخت جریمه در مدرسه یاد گرفته ایم! آغاز فراگیری این زبان شیرین چنین بوده است ! حال شما هر نامی که مایل بودید بر آن بگذارید.

 

-          آقای امینی ، شما در انتقاد از پلاتفورم " جنبش فدرال دموکرات آذربایجان نوشته اید:

"نسخه ایشان برای برتافتن به این ستم هزارساله فارس ها هم این است که ایران به نظام دو پارلمانی تبدیل شود: «دولت های فدرال ملل ساکن ایران» که گویا بخشی از ایران را اجاره کرده اند، در کنار «دول مناطق خودمختار و حاکمیت شهر ویژه تهران»! در بیان چنین داوری فرهیخته ای می نویسند که «دولت محلی ترکها در سرزمین تاریخی آذربایجان یا مناطق به هم پیوسته تاریخاً ترک نشین ایجاد می شود و ترکان خراسان، ترکان جنوب ایران و ترکان قشقایی حق حاکمیت های محلی خودرا دارا می باشند». 
 
بر پایه این نسخه های خانمان برانگیز و جاهلانه، قراراست سران عشایر قشقایی، اینک یک سد سال پس از انقلاب مشروطه، دولت فدرال ترک تباران قشقایی را در شیراز، کازرون و پیرامون آن، در کنار دولت های خودمختاربویراحمدی، ایلات خمسه و ممسنی بنا کنند! درداخل جمهوری خودمختار ایلات خمسه هم، ایل های نـَفـَر، اینالو و بهارلو که ترک تباراند، دولتکی مستقل از ایل باصری و عرب که عرب تبار اند، خواهند داشت!".

 

آقای محترم ، مغلطه نفرمائید  ، صحبت از هزار سال نیست و بحث از مشخصا از دوره رضاخان ببعد است . ثانیا شما در آلمان زندگی کرده بودید و میدانید که در آلمان ، پارلمان های ایالتی و بوندستاگ ، بموازات هم وجود دارند. و باز لازم است بدانید که در آمریکا پنجاه ایالت و نود هزار منطقه خود مختار وجود دارد بی آنکه یگانگی دولت های آمریکا و یا آلمان مورد تهدید قرار گیرد. شما دم از مدرنیسم میزنید و به اشکال استبدادی کهنه پناه میبرید ،شما دم از دموکراسی می زنید ولی تفکر بشدت استبداد زده شما ، توزیع قدرت سیاسی را نمی پذیرد. فدرالیسم معادل چند تکه شدن مملکت و تجزیه آن نیست ، بلکه به آن یک شالوده دموکراتیک می دهد. شما طرفدار تمرکز قدرت در یک کشور چند ملیتی هستید و حتی وجود آنان را نیز انکار می کنید ، و روشن است که دموکراسی امثال شماها از چه قماشی است ! سالی  که نکوست از بهارش پیداست!

 

-          آقای محترم ، ایران یک کشور چند ملیتی و چند زبانه ، ولی با یک حاکمیت سیاسی تک زبانه و تک ملیتی فارس است.  منابع اقتصادی آن عمدتا در مناطق فارس بکار گرفته میشود ، میخواهد درحاشیه کویر باشد ویا در اصفهان و مشهد و تهران. اگر این ساختار دگرگون نشود و واقعیت چند ملیتی و چند فرهنگی خود را در حاکمیت سیاسی منعکس نکند ، بحران دیر یا زود بروز خواهد کرد و کشور ایران را بطرف متلاشی شدن سوق خواهد داد. زبان فارسی زبان مشترک همه ملیت ها در ایران نیست و اگر زبان ما ها از همان امکانات آموزشی زبان فارسی بر خوردار نشود ، همانگونه که امثال شما ها زبان ما را زبان بیگانه می نامند و حتی نام شهر ها و روستا ها و کوه ها و رودخانه های محیط زندگی مارا به فارسی تبدیل میکنند ، ما نیز مجبور خواهیم شد که با چشم مشابهی به شما ها نگاه کنیم!

 

-          می گوئید کجاست مرزهای این ملت فارس؟ باید گفت که هیچ ملت مسلطی ، برای خود مرز تعیین نمی کند ، زیرا میخواهد دیگران را در درون خود مستحیل سازد و هرگونه تعیین مرزی ، پیشروی آن در این حوزه را محدود می سازد. در مقابل ، برای توجیه سلطه خود، بیک ایدوئولوژی بظاهر فراملی متوسل میشود و ناسیونالیسم  خود را در پشت آن پنهان می کند. امپراتوری مقدس رومی که آلمانی ها هسته مسلط آنرا تشکیل می دادند ، هرگز از ملت آلمان و مرزهای آن سخن نمی گفت ، بلکه بر فرهنگ و زبان متمایز آلمانی تاکید داشتند . همانگونه که ناسیونالیسم روسی در پشت انترناسیونالیسم ادعائی آن پنهان بود. بهمین ترتیب ، ناسیونالیسم فارسی ، در پشت ایده ایران پنهان گردیده است و بر" فرهنگ ایرانی" که در هسته مرکزی آن زبان فارسی قرار دارد ، تاکید می ورزد !

 

-          آقای امینی فرموده اند:

" فراموش نکنیم که   جنبش فرقه دموکرات آذربایجان و تشکیل جمهوری مهاباد، جنبش دموکراسی ایران را که پس از شهریور بیست در راستایی اصلاح طلبانه و متین به پیش می رفت، از مسیر خود خارج کرد و به بیراهه کشاند."

دوست عزیز ، شما سوراخ دعا را گم کرده اید و تلاش دارید جوهر استبدادی حکومت پهلوی ها را بی رنگ کرده و آنرا اصلاح طلب  و متین نیزبنامید. اگر دموکراسی بمعنی نقش فعال مردم در حیات سیاسی خود باشد ، دوره فرقه دموکرات در آذربایجان ، سالم ترین و دموکراتیک ترین دوره در حیات سیاسی مردم آذربایجان بوده است. اولین اصلاحات ارضی در دوره حکومت یکساله فرقه دموکرات به رهبری پیشه وری در آذربایجان انجام گرفت ، حقوق برابر زنان با مردان ، اولین دانشگاه و رادیو و آموزش به زبان مادی و تاسیس تئاتر و پارک ها ، در همان دوره انجام گرفت .حکومت یکساله فرقه دموکرات ، دست آوردی بمراتب بیشتر از بیست سال حکومت رضا شاه داشت. آقای مصباح زاده ، بنیانگذار روزنامه کیهان در همان زما بود که نوشت :" آقای پیشه وری ، ما را نیز آزاد کنید "! با منطقی که که شما در پیش گرفته اید ، شاید حکومت مصدق را نیز انحرافی در مسیر اصلاح طلبی سلطنت بنامید!

 

-          شما حزب دموکرات کردستان ایران و شاید دیگران را نیز متهم به پشتیبانی از نو محافظه کاران می کنید و در مقابل از گلوبالیسم عدالت خواهانه دم میزنید. گلوبالیسم مورد ادعای شما آیا چیزی متفاوت از نئولیبرالیسم است ؟ و آیا نو محافظه کاری ، پدیده ای متفاوت از سیاست نئولیبرالی است ؟ در مورد عدالت خواهانه بودن این گلوبالسم شما ، کافی است به خصوصی کردن ها ، تقویت میلیتاریسم و خصوصی کردن بهداشت و آموزش و از بین بردن بازنشستگی و افزایش مالیات بر در آمد های پائین و کاهش مالیات بر ثروت های بزرگ نگاه کنید، که نتیجه آن جز افزایش هرچه بیشتر فاصله طبقاتی و تمرکز آن در دست عده ای کوچک نبوده است . بعنوان مثال ، در آمریکا ، یک درصد جمعیت ، حدود 70 در صد ثروت جامعه ودر سویس 71 در صد ثروت جامعه را در اختیار دارند و 80 در صد جامعه ، برابر 10 در صد از آنرا. در بقیه کشور های اروپائی ، ارقامی مشابه  و نزدیک به آنرا می توان مشاهده کرد و شما آنرا عدالت خواهانه می نامید.سلطنت طلبی شما ، سقف عدالت خواهی شما را به کجا رسانده است!

 

-          نوشته اید که:

"  اگرتاواریش علی اف توانست یک شبه از دبیرکلی حزب کمونیست شوروی در آذربایجان به یک ناسیونالیست دو آتشه دگردیسی کند و جمهوری «انتخاباتی» را در خانواده خویش موروثی نماید وفرزند برومندش، الهام را به جای خویش نشاند، چه ایرادی دارد که رفقای ایرانی ایشان، به یکباره از کمونیسم و آرمان های آن دل برکنند و پان ترکیست شوند"

آقای دموکرات و سکولار ، شما که پان فارسیست و پان ایرانیست شده اید ، انصاف دهید که حکومت علی اف هر عیب و نقصی هم داشته باشد ، هزار بار از حکومت توتالیتری که از آن جدا شده است ، و از سلطنت ها ی موروثی  پهلوی شما و نیز جمهوری اسلامی  در ایران ،دموکراتیک تر و قابل تحملتراست. همچنین دولت آذربایجان ، دولتی کاملا سکولار است . پس به چه چیزی ایراد دارید ؟ چون فارس نیست؟

 

-          فدرالیسم تنها لولو خرخره ای برای تفکر استبداد زده است. نیمی از جمعیت جهان اکنون در این چهار چوب زندگی می کنند و بسیاری از کشور ها نیز که فدراتیو نیستند ، بنحوی از مکانیسم های فدرالی استفاده میکنند.

 

-          در خاتمه باید خاطر نشان سازم ، که تنها احساس برابری و احترام به حقوق برابر ، از جمله برابری سیاسی و فرهنگی  در تمام حوزه هاست  که می تواند ضامن زندگی صلح آمیز همه ملیت ها در کنارهم  باشد و نه انکار آن.

 

غلامرضا اهرابی

Gm.ahrabi8@yahoo.fr