فستيوال
فيلم تورنتو و
مسئلهى
ارمنى
)علی قرهجهلو-
تورنتو (
١)
فستيوال فيلم
تورنتو
روز
دوشنبه بيستم
ماه مى فيلم
"آرارات"
ساختهى
"آتوم
آگويان" فيلمساز
ارمنى تبار
کانادايى(مصرى
الاصل) در بخش
غير مسابقه اى
جشنوارهى
سينمايى کن در
فرانسه به
نمايش در آمد،
اين فيلم
کانادايى که
در کانادا هم
ساخته شده با
داستان فيلمى
در درون فيلم
ديگر
مستقيماً به
موضوع "نسلکشى"
ارامنه در
دوران عثمانى
(٢٣-١٩١٥)
ميپردازد.
آگويان
ميگويد: "
آرارات
دربارهى يک
نوجوان
ارمنى تبار
کانادايى است
که دنبال يافتن
ريشه هاى
خانوادگى،
ميراث فرهنگى
و کشف حقيقت
در زمينهى
"نسل کشى"
ارامنه است،
در ضمن اضافه
ميکند که
آرارات اصلاً
يک فيلم سياسى
نيست!
آگويان
در پاسخ
خبرنگار بىبىسى
که به طرح
پرسشى در
زمينهى قتلعام
وحشيانهى ٣٠
هزار ترک
آذربايجانى
در "قرهباغ"
و مناطق
اشغالى
آذربايجان
مانند؛ "خوجالى"،
"اقدم" ....
پرداخته بود،
جواب ميدهد: " براى
بحث درباره
سينما به کن
آمده و نه
دربارهى
سياست"!
همزمانى
کوششهاى دولت
ارمنستان و
ارمنيهاى دياسپورا
براى کشاندن
مسئله "نسلکشى"
ارامنه به
پارلمانهاى
کشورهاى
اروپا، امريکا
و کانادا، با
ساختن و نمايش
فيلم آرارات
که در جهت
القاى نسل کشى
ارامنه به افکار
عمومى
کشورهاى غربى
نکتهى قابل
تاملى است.
٢)
مسئله ى ارمنى
به
جرات ميتوان
گفت که تاريخ
ايران، ترکيه
و در طول قرن
نوزدهم و
اوايل قرن
بيستم تاريخ
رقابت روسيهى
تزارى و
بريتانيا بر
سر تقسيم و
مستعمره کردن
ايران و ترکيه
بود، لذا
مسئلهى
ارمنى را در
چارچوب رقابت
اين قدرتها
ميتوان
ارزيابى کرد،
چرا که ايران
و ترکيه مانند
چين بزرگترين
دولتهاى
باقيماندهى
شرق کهن بودند
که هنوز تحت
سيطرهى کامل
ايندو قدرت در
نيامده و يا
به مستعمره کامل
تبديل نشده
بودند. دول
غربى براى تسلط
و نهايتاً
تقسيم دولت
عثمانى بين
خود، نفوذ خود
را در ميان
اقليتهاى
دينى عثمانى
بويژه
ارمنيها و
يونانيها، با
بکار گرفتن
"ميسيونهاى
مذهبى" بسيار
پيشتر از جنگ
جهانى اول آغاز
نموده بودند.
ميسيونهاى
مذهبى در واقع
پيشقراولان
دول استعمارى
بودند که
پيشاپيش زمينههاى
فرهنگى،
روانى و
ايدئولوژيک
مداخلهى
مسلحانه و
تجزيهى دولت
عثمانى را
فراهم
ميکردند. (١) از
طرف ديگر آنها
ايدههايى
چون
"بلغارستان
بزرگ"،
"يونان بزرگ"
و "ارمنستان
بزرگ" را
تبليغ و با
حمايت از اهرم
استقلال
خواهى آنها
روند و ابعاد
تسلط و تجزيه را
گستردهتر
ميکردند،
چنانکه در
تحصيل
امتيازات
سياسى،
اقتصادى،
مالى
(کاپيتولاسيون)
براى خود، امتيازات
ويژه اى نيز
براى آن
اقليتها به
دولت عثمانى
تحميل
ميکردند. رقيب
اصلى دولت
انگليس يعنى
روسيهى
تزارى که دولت
استعمارى خشن
تر و بى
ملاحظه ترى
بود، امکانات
مالى و تسليحاتى
در اختيار
ارمنيهاى
روسيه قرار
داده و براى
تحقق
ارمنستان
بزرگ از هيچ
کوششى فروگذارى
نميکرد.
روسیه برای
تحقق این هدف،
ارمنى هاى
روسيه را دسته
دسته بصورت
گروههاى مسلح
به آناتولى
شرقى در
عثمانى
ميفرستاد، و
اين زمانى بود
که دول غربى و
روسيه خود را
براى جنگ
جهانى اول،
تقسيم
مستعمرات و
تقسيم بقاياى
دولت عثمانى
آماده
ميکردند . اين
وضعيت در ايران
با قرارداد
پنهانى روسيه
و انگليس
(قرار داد
١٩٠٧) داير بر
تقسيم ايران
به سه قسمت،
شکل عملى به
خود ميگيرد
ولى با وقوع
انقلاب اکتبر
روسيه و خروج
روسيه از
دايره
رقابتهاى
امپرياليستى،
اينبار
انگليس که
ميدان را خالى
از رقيب
ميبيند با
قرار داد
معروف ١٩١٩
وثوق الدوله
تمامى ايران
را تحت سلطهى
بلامنازعهى
خود در
مياورد. (٢)
يکى از
اهداف روسيه
از ايجاد
دولتهاى کوچک
در شرق
آناتولى
تسهيل راه
نفوذ خود به
سمت جنوب بود
و هدف انگليس
با تکيه به
دولتهاى کوچک
و دستنشاندهى
خود بستن راه
نفوذ روسيه،
کنترل نفت
قفقاز و بعد
از پيروزى
انقلاب اکتبر
محاصرهکردن
اتحاد شوروى و
شکستن اتحاد و
دوستى کماليستها
و بلشويکها و
ايجاد مناطق
حايل بين آن دو
بود.
ايدهى
ارمنستان
بزرگ که طراح
اصلى آن
انگليس بود
هدف تجزيه و
تقسيم مناطق
شرقى دولت
عثمانى در
راستاى
استراتژى
مذکور را
دنبال ميکرد، اين
ايده نه تنها
عدهاى از
ارمنيهاى
عثمانى را
مجذوب خود
کرده بود بلکه
پرچمدارى
آنرا حزب
ناسيوناليست
"داشناق" که
در روسيه
تشکيل شده بود
بعهده گرفته
بود. مرزهاى
جغرافيايى ارمنستان
بزرگ مناطق
وسيعى و
پهناورى را دربر
ميگرفت که از
طرف شرق به
درياى خزر، از
طرف غرب
بدرياى سياه و
از جنوب شرق
شامل درياچه ى
ارومّيه،
درياچهى
"وان" و از
جنوب غرب تا
درياى
مديترانه
کشيده ميشد!
حزب داشناق
مرزهاى
جغرافيايى
ارمنستان
بزرگ و اهداف
اين حزب را در
گزارشى که به
گنگرهى
انترناسيونال
"سوسياليستى"
در کپنهاگ در سال
١٩١٠ تقديم
کرده بود
صريحاً بيان
ميکرد:" کميتههاى
تشکيلات حزب
ما که داراى
سابقه ى
فعاليت بيست
ساله است در
سه بخش
کشورمان؛
ارمنستان ترکيه،
ارمنستان
روسيه و
ارمنستان
ايران داراى
شبکه وسيعى
است". (٣)
با
شروع جنگ
جهانى اول
ارمنى ها با
روياى ايجاد
ارمنستان
بزرگ و با طرح
و نقشهى قبلى
در حوالى
درياچه ى وان
دست به
تدارکات وسيعى
زده و زمانى
که ارتش روسيه
ى تزارى در آوريل
١٩١٥ در طول
مرزهاى ايران
و شرق ترکيه
به طرف جنوب
سرازير ميشود
دست به عصيان
ميزنند.
داوطلبان
مسلح ارمنى به
دهات ترک و کرد
حمله کرده
شروع به قتل
عام ميکنند،
هدف آنها
ايجاد رعب و
وحشت و از اين
طريق تخليه
کردن دهات
مسلمان نشين
بود. نيروهاى
مسلح ارمنى از
يک طرف راه
ارتش روسيه را
باز کرده و از
طرف ديگر به
روياى
ارمنستان
بزرگ جامه ى
عمل
ميپوشاندند و
بدين وسيله
آنها در
سرزمينى که
اقليت محض
بودند براى
ارمنستان
بزرگ فضاى حياتى
باز ميکردند.
طبق نوشتهى
محقق
آمريکايى
"استان فورد" :
" نمايندهى
ارمنى مجلس
عثمانى
"باستيرماجان"
گول تلقينات
يکى از رهبران
داشناق را
خورده و همراه
هواداران
ارمنى ديگر،
خانه و کاشانهى
خود را رها
کرده و به
ولايت وان
ميروند که قرار
بود دولت
ارمنستان در
آنجا تشکيل
شود و اين
زمانى بود که
ارتش ترکيه با
شکست ارتش
روسيه در
"قارص" به
تعقيب روسها
پرداخته بود و
با عقب نشينى
روسها
ارمنيهاى
ساکن شرق
آناتولى که تعداد
آنها ٢٥٠ هزار
نفر ميرسيد
دچار وحشت شده
و بسوى ارضروم
فرار ميکنند،
در راه ٤٠
هزار نفر آنها
از طرف کردها
کشته ميشوند و
در ارتفاعات
سه هزار مترى
چندين هزار
آنها نيز از
سرما، بى
غذايى و شرايط
سخت تلف
ميشوند. بين
سالهاى
١٧-١٩١٥ خط
جبهه ى جنگ
بين ترکيه و
روسيه چندين
بار تغيير
ميکند، گاهى
ارتش روسيه در
حال تعرض بود
و گاهى ارتش
ترکيه و در هر
تعرض ارتش
روسيه اين داوطلبان
ارمنى بودند
که در پيشاپيش
ارتش روسيه
حرکت
ميکردند،
دهقانان
مسلمان ترک و
کرد در نتيجهى
اين تعرضات
بصورت
ميليونى از
خانه و کاشانهى
خود فرار و کل
آن مناطق خالى
از سکنه شده و
صدها هزار نفر
آنان نيز
وحشيانه بدست
ارمنيها قتل
عام ميشوند.
اين حوادث طبق
منطق زمان جنگ
سبب اولين
کشتار ارامنه
ميشود زيرا،
ارامنه متهم
به خيانت به
کشور خود و
همکارى با
دشمن ميشوند.
(٤) بايد دانست
که قبل از سالهاى
١٩١٥ و
تقريباً
همزمان با
آغاز جنگ
جهانى اول
ارمنيهاى
عثمانى در
کمال صلح و
آرامش زندگى
کرده و در
تمام مناصب
رسمى، تجارى و
فرهنگى
عثمانى شرکت
فعال داشتند.
(٥)
٣)
قربانيان
روياى
فاناتيک
ايدهى
ارمنستان
بزرگ که مبتکر
آن انگليسها
بودند و روسها
نيز در جهت
منافع خود با
حرارت از آن دفاع
و آنرا تبليغ
ميکردند، در
واقع يک نوع
کپىبردارى
شرايط بالکان
و تطبيق آن در
شرق آناتولى
بود. ارمنيهاى
داشناق با
تصور اينکه،
همچنانکه در
بالکان
يونانيها،
بلغارها و
صربها توانستند
با تکيه به
پشتيبانى دول
غرب به استقلال
سياسى دست
يابند، آنها
نيز ميتوانند
با تکيه به
دول غرب به
هدف ايجاد
ارمنستان
بزرگ دست يابند،
آنها در اين
راه سرنوشت
مردم ارمنى را
به منافع دول
غرب گره زدند،
ولى آنها
اشتباه بزرگ و
جبران
ناپذيرى نیز
مرتکب شدند،
زيرا صربها،
بلغارها و
يونانيها در
سرزمين خود
اکثريت بودند
در حاليکه
ارمنيها در
شرق ترکيه اقليتى
کوچک. بخاطر
همين تفاوت
عمده بود که
آنها مجبور
ميشدند از يک
طرف در
گزارشهاى
سراسر مبالغه
آميز با آمار
و ارقام
ساختگى مراکز
دول غربى را
قانع نمايند
که در شش
ولايت شرق ترکيه
( سيواس،
دياربکر،
وان، بيتليس،
الازيغ، ارضروم
) اکثريت
جمعيت آن
مناطق را
تشکيل ميدهند
و از طرف ديگر
اکثريت
مسلمانان
ساکن منطقه را
با توسل به
زور، ترور،
جنايت و قتل
عام مجبور به
تخليه نمايند.
(همان تاکتيکى
که يهوديان
صهيونيست با
حمايت انگليس
بر سر اکثريت
قاطع
مسلمانان
فلسطين
آوردند و دولت
اسرائيل را در
سرزمين متعلق
به مردم
فلسطين بنا
نهادند).
ارمنيها در
اثناى جنگ
جهانى اول براى
تحقق بخشيدن
به روياهاى ناممکن
خود به مردمى
که قرنها در
کنار آنها در
صلح و آرامش
زندگى کرده
بودند پشت
کرده و بر اثر
فريب، آلت دست
دشمنان دولت
عثمانى شده و
با آنها
همکارى
نمودند، لذا
دولت عثمانى
براى خنثى
نمودن فعاليت
مخرّب آنها به
هنگام جنگ
آنها را وادار
به کوچ اجبارى
از مناطق جنگی
کرد و در
جريان اين کوچ
اجبارى از
مناطق جنگى،
بسيارى از
آنها بر اثر
سرما و گرسنگى
و امراض واگير
مانند تيفوس
تيفوئيد ... تلف
شدند. ترکها و
کردها که وطن
خود را تحت
اشغال نظامى
ديده و نظارهگر
تقسيم و
مستعمره شدن
آن بودند عکسالعمل
نشان داده و
به دفاع از
سرزمين خود
اقدام کردند.
نتايج دفاع از
سرزمين مادرى
هر چقدر تلخ و
تراژيک باشد،
مشروع ترين و
سربلند ترين
نوع دفاع است.
آيا حقى
بالاتر از اين
وجود دارد که
ملتى با چنگ و
دندان به دفاع
از هستى و
موجوديت خود
بپردازد؟ (٦)
اگر يک
ملتی بخواهد
در يک منطقه
اى خود مختار
و يا دولت مستقل
خود را تشکيل
دهد، اولين
شرط مسلم و
غير قابل
اجتناب آن است
که آن ملت بايد
حداقل بيش از
پنجاه درصد
جمعيت آن
منطقه را
تشکيل دهد، در
حاليکه از
زمانيکه
جنبشهاى ملى
در سالهاى
١٨٥٠ به مسئلهى
روز تبديل شد،
ارمنيها در
هيچ دورانى در
شرق آناتولى
يعنى در شش
ولايت مورد
ادعاى آنها که
ذکر آن رفت،
هيچوقت
اکثريت جمعيت
آن مناطق را
تشکيل
نميدادند که
هيچ، بلکه
تمام آمار و
ارقام موجود
هيچوقت آنها
را بيش از
هفده درصد در
يک منطقهى
خاص را نشان
نميدهد، فقط
در يک مورد
جمعيت ارامنه
بيست و پنج
درصد ذکر شده
آنهم در منطقهى
درياچهى
وان و در آنجا
هم ارقام
بسيار
متفاوتى ذکر
گرديده است.
امپرياليستهاى
غرب و روسيه
که ارمنيها را
در جهت مقاصد
خود بميدان
آورده و از آنها
استفاده
کردند حتى خود
نيز نتوانستند
اين حقايق را
انکار نمايند
و نهايتاً
تمام کوششهايشان
به شکست
انجاميد و
ارمنيها را در
نيمه راه رها
کردند. امروز
اسناد بسيار
زياد و غير
قابل انکارى
از حقايق وجود
دارند که اشاره
به چند نمونه
از آنها بدرک
شرايط و
واقعيات آن
سالها کمک
ميکند.
"
ابراهيم
تالى" نمايندهى
حکومت آنکارا
در ٤ سپتامبر
١٩٢٠ در اولين
گنگرهى
خلقهاى شرق که
در باکو
برگزار شد، در
رابطه با جنگ
رهايى بخش ملى
ترکيه و مسئلهى
ارمنى گفت: "
دهقان ترک
بمدت چهار سال
در يازده جبهه
بر عليه
دولتهاى
قدرتمند
بورژوا جنگيد.
دهقان ترک
ديگر ميخواهد
به خانه و
کاشانهى
بازگشته و با
عرق جبين لقمه
نانى را به
آسودگى
بخورد، ولى
سرمايهداران
غرب بعد از
خلع سلاح
آنها، از غرب
مزدوران
يونانى
طرفدار
"ونيزلوس" و
از شرق داشناقهاى
ارمنى را بر
سر آنان
فرستادند". (٧)
پروفسور
"جاستين مک
کارتى" استاد
تاريخ دانشگاه
لوئيزويل که
درباره مسئله
ارمنى
تحقيقات
وسيعى کرده و
کتابهاى
زيادى دراين
زمينه انتشار
داده است، مينويسد:
" تا آغاز جنگ
جهانى اول
ارمنيها تنها هفده
درصد جمعيت
مناطقى را که
آنها بعنوان
"ارمنستان
عثمانى"
اعلام
ميکردند
تشکيل ميدادند.
در واقع اگر
تمام
ارمنيهاى
دنيا را به شرق
آناتولى
مياوردند باز
هم ارمنيها
نمى توانستند
اکثريتى را در
آنجا تشکيل
دهند. دو استنباط
درباره ى
تعداد نسبتاً
اندک ارمنيها
در آناتولى
ميتوان کرد؛
اول اينکه
ارمنيهاى آناتولى
خود تهديد
بزرگى براى
دولت عثمانى
نبودند.
شورشيان
ارمنى شايد
ميتوانستند
در نظم عمومى
اخلال بوجود
آورند ولى هيچ
گونه نمى
توانستند
اتوريته ى
دولت عثمانى
را بخطر
اندازند، لذا
شورشيان
ارمنى به کمک
نيروهاى
خارجى احتياج
داشتند، کمکى
که فقط
ميتوانست
بوسيلهى
روسيه ى تزارى
تامين گردد.
دومين
استنباط اينست
که اگر
ناسيوناليستهاى
ارمنى
ميتوانستند دولتى
بوجود آورند
که واقعاً
دولت خودشان
باشد (دولت
صرفاً ارمنى)
در آنصورت
مجبور بودند که
مسلمانان را
از مناطقى که
در آن زندگى
ميکردند و
اکثريت
بلامنازع
بودند، مجبور
به تخليهى آن
مناطق
نمايند". در
واقع ارمنيها
در صدد تحقق
اين هدف
بودند.(٨)
دريادار
"ل . م بريستول"
کميسرعالى
ايالات متحده
آمريکا در قفقاز
و خاورميانه
(اوايل١٩٢٠)
در اين رابطه
مينويسد: " چرا
در رابطه با
ارمنيها
حقايق را با
تمام ابعاد آن
توضيح
نميدهيم؟
جسارت داشته
باشيم، توضيح
دهيم که
ارمنيها چه
کسانى هستند.
همانطور که به
دکتر "پيت" و
ديگران گفتم ؛
تا گزارشهاى
ساختگى و سرتاپا
دروغ ارمنيها
را افشاء
نکنيم و حقايق
را در ارتباط
با مسئلهى
ارمنى روشن
نکنيم، هميشه
در معرض خطر
مورد اتهام
قرارگرفتن
قرار خواهيم
داشت که حقايق
را ميدانستيم
و کتمان کرديم
.... در حال حاضر
سرنوشت قرض ٥٠
ميليونىمان
به ارمنستان
نامعلوم است و
من مخالف دادن
قرض دوباره به
ارمنستان
هستم. داشناقها
وقتى در قدرت
بودند به
کردها، ترکها
و تاتارها
حمله کردند،
به مسلمانان
ظلم و ستم روا
داشتند و آنها
را قتل عام
کردند، خانههاى
آنها را تاراج
کرده و آتش
زدند و در
نتيجه در
مقابل حمله
متقابل ترکها
بدون اينکه
قادر به دفاع
از زن و بچههاى
خود باشند
فرار کردند.
جناياتى که
ارتش ارمنى در
"قارص" مرتکب
شد حتى مورد
نفرت آمريکاييها
نيز قرار
گرفت. در دو
سال اخير
ارمنيهاى روسيه
در خصوص اداره
کردن اقوام
ديگر از خود هيچ
موجوديتى
نشان ندادند.
در مدت دو
سالى که در
استامبول
بودم با تمام
آمريکاييهايى
که به قفقاز
رفته و برگشتهاند
ملاقات کردم
در ميان آنها
کسى را پيدا
نکردم که
معتقد باشد
ارمنيها قادر
به اداره خود
باشند. اکثر
آمريکايىهائيکه
با ارمنيها
کارکردهاند
از آنجا با
نفرت و بيزارى
جدا شدند. من
از ارمنيها
نفرت ندارم
حتى دلم
بحالشان
ميسوزد، ولى
در کشوريکه
جمعيت ارمنى
در يک منطقهى
بخصوص آن حتى
به بيست و پنج
درصد هم
نميرسد ممکن
نيست که از
فکر ايجاد يک
دولت مستقل
ارمنستان
پشتيبانى
بکنم. من
معتقد نيستم
که ارمنيها
بتوانند قادر
به ادارهى
خود باشند چه
برسد باينکه
بآنها اجازه
داده شود که
بر ديگران نيز
مسلط شده و
آنها را ادارهنمايند
... (٩)
در دوم
سپتامبر ١٩٢٠
در باکو ر.
رادک در گزارش
کمينترن خطاب
به خلقهاى
ايران، ترکيه
و ارمنستان
گفت : "کارگران
و دهقانان
ارمنستان،
سالهاست که سرمايه
داران بيگانه
از کشتار
ارمنيها توسط
کردها و از
دعوت قيام
ارمنيها بر
عليه سلطان
عثمانى سخن
گفته و با
قربانى کردن
شما سودهاى
زيادى عايد
خود کردهاند.
در ايام جنگ
به وعده هاى
استقلال
بسنده نکرده،
معلمين،
کشيشها و تجار
شما را براى
حمله و غصب
زمينهاييکه
متعلق به
دهقانان ترک
است تحريک
کردند، هدف
آنها براى
تامين منافع
خود ادامهى
جنگ خلقهاى
ارمنى و ترک
است، تا اين
جنگ و خونريزى
ادامه دارد،
سرمايه داران
بيگانه ترکيه
را از شورش
ارمنيها و
ارمنستان را
با قتل عام
کردها
ترسانده و
منافع خود را
تامين خواهند
کرد. انگليس،
فرانسه و
آمريکا که ده
ها سال است
ارمنيهاى
بدبخت را بر
عليه ترکها و
کردها تحريک
به جنگ کردهاند،
اگر از خود
بپرسيم که
امروز
ارمنيها را چگونه
نجات داده و
از آنها دفاع
خواهند نمود،
براى شما
داستان اين
نجات را با
استناد به يک
ارگان رسمى
آمريکايى
بنام
"ارمنيهاى
جديد" که در نيويورک
منتشر ميشود
بازگو خواهم
نمود. اين ارگان
فاش ميکند که
فرانسويها در
"ماراش" (شهرى
در جنوب شرق
ترکيه نزديک
مرز سوريه) به
داوطلبان
ارمنى به شرط
جنگيدن در
کنار آنان بر
عليه ترکها،
وعده ى بخشيدن
"اسکندريه"
را به آنها داده
اند! اما در
حساس ترين
لحظه جنگ واحدهاى
نظامى فرانسه
ارمنيها را
درمقابل ترکها
رها کرده و ٢٠
هزار ارمنى را
در برابر ارتش
"مصطفىکمال"
که آنها را
متحد فرانسه و
دشمن ترکها تلقى
ميکرد تنها
گذاشته و سبب
نابودى همهى
آنها شدند.
بالاخره
امروز امريکا
شروع کرده تا
نقش نجات دهندهى
ارمنستان را
بازى نمايد.
ايندفعه
امريکا
ارمنستان را
برعليه
خلقهاييکه به
دلايل تاريخى
مجبور به زندگى
صلحآميز و
برادرانه در
کنار آنها
هستند تحريک
به جنگ نمود،
البته
امريکاييها
گاهى يک کشتى
گندم به
ارمنستان
ميفرستند که
نه ميتواند
ارمنيها را از
گرسنگى و نه
سرما نجات
دهد. ميدانيد،
جمهورى
ارمنستان
عليرغم اينکه
از بلشويسم و
از جمهوريهاى
شوروى نفرت
دارد و از طرف
سياستمداران
بورژواى
طرفدار
متفقين ادراه ميشود
اکنون مجبور
به صلح با
اتحاد شوروى شده
است، ارمنيها
نهايتاً
اينرا درک
کرده اند که
طرفدار
متفقين شدن
نيز سبب رسيدن
به اهدافشان
نخواهد شد. در
بينالنهرين
انگلستان
براى "نجات
اعراب از بلاى
نفت" ٨٠ هزار
سرباز آماده
نگهداشته
است، چرا اين
ارتش را به
ارمنستان نمى
فرستند؟ يک
روزنامه ى
موثر
انگليسى؛
"منچستر
گاردين" در
شماره ١٢ مارس
١٩٢٠ خود در
اينباره با
استهزاء
مينويسد: " در
ارمنستان نفت
وجود ندارد
بعلاوه در
آنجا مشکلاتى
که ارمنيها را
از آن مشکلات
رهايى بخشيم
نيز وجود ندارد
بدين جهت
ميتوانيم
اجازه دهيم تا
از طرف ديگران
تاراج شود!" (١٠)
٤) مسئلهى
نسلکشى
ارمنى ها:
ترکها
بوسيله
ارمنيها متهم
به نسلکشى
ميشوند. هدف
از کاربرد
مفهوم نسلکشى
چيست؟ آيا هدف
اين نيست که
نسلکشى
يهوديان توسط
هيتلر را در
اذهان غربيها
تداعى نموده و
ترکها را
بعنوان
شياطينى که
خون ارمنيها
را در شيشه
کرده اند
معرفى
نمايند؟ آن
کلمهى نفرتانگيز
"نسلکشى" چهمعنايى
دارد؟
نسل
کشى در معنى
ايکه بيشترين
کاربرد را
دارد متعلق به
سازمان ملل
است: " اعمال
مرتکب شده با
قصد نابودى
کامل يک مليت،
قوم، نژاد يا
گروه مذهبى
است". "رافائل
لامکين" که
خود کلمهى
نسلکشى را
ايجاد کرده؛
نابودى،
فرهنگى،
اجتماعى،
اقتصادى و
سياسى يک گروه
(قوم-ملت) را
نسل کشى
ناميده و آنرا
به تعريف
متداول سازمان
ملل اضافهنموده
است.
"لئوکوپر"؛
از نسل کشىحمله
به ساب-گروهها
که قومى
نيستند،
مانند طبقات
اقتصادى، گروههاى
کولکتيو و
کاتاگوريهاى
متفاوت اجتماعى
را داخل معنى
نسلکشى
ميداند. با
اين
استانداردها
آرى ترکها نسلکشى
کرده اند،
همچنانکه با
اين
استاندارها خود
ارمنيها،
روسها،
يونانيها،
ايرانيها،
امريکايىها،
انگليسها و
تقريباً تمام
ملتهاييکه
در جهان زيستهاند
نسلکشى کرده
اند. (١١)
در
اثناى جنگ
جهانى اول در
آناتولى شرقى
خيلى از اين
نسلکشيها اتفاق
افتاد. گروهاى
قومى زيادى
بهم ديگر حمله
و همديگر را
بقتل رساندند
که کاربرد
مفهوم نسل کشى
در مورد آنها
بىمعنى است.
نسل کشى
يهوديان در
اروپا يک
واقعيت
انکارناپذير
تاريخى است و
ربط و قرابتى
نيز با مسئله
ارمنى ندارد.
يهوديان ايکه
در آلمان قربانى
نسلکشى
گرديدند فاقد
تشکيلات
سياسى بودند.
يهوديان مسلح
نبودند و
عمليات مسلحانه
بر عليه
آلمانها نيز انجام
نداده بودند،
آنها بهيچ وجه
از حمايت
خارجى نيز بر
خوردار
نبودند. بدين
سبب است که آن
بلايى که
نازيها بر سر
يهوديان
آوردند يک نسلکشىاست.
در مورد
ارمنيها درست
عکس قضيه صادق
است، ارمنيها
هم تشکيلات
سياسى-نظامى
داشتند، هم مسلح
بوده و عمليات
مسلحانه بر
عليه
مسلمانان انجام
می دادند، و
هم داراى
حمايت وسيع
خارجى بودند،
آنها از طرف
روسها،
آمريکاييها،
فرانسوسها و
انگليسها
حمايت و هدايت
ميشدند. آيا
ميشود باين
نسلکشى گفت؟
يهوديان
هيچوقت يک
آلمانى را
بقتل نرسانده
بودند ولى
ارمنيها صدهاهزار
ترک و کرد را
بقتل رسانده
بودند.
ارمنيها آغاز
کنندگان
عمليات نظامى
و قتل و عامها
بر عليه ترکها
و کردها در
آناتولى شرقى
بودند و در
مناطقى که
اقليت محض
بودند با ترور
و پاکسازى
قومى عليه
مسلمانان
زمينه ساز قتلعامهاى
بعدى بودند.
هدف نابودى و
نسلکشى
ارمنيها توسط
ترکها دروغى
بيش نيست. اگر
اين نسل کشى است
پس چرا به
ارمنيهاى
شهرهاى بزرگ
مانند استامبول،
ازمير، آدانا
و ... هيچگونه
تعرضى نشد؟ مسلماً
کسى ادعا
نميکند که
ترکها و کردها
ارمنى نکشتهاند،
اما منابع
ناسيوناليست
و جانبدار
ارمنى و
پشتيبانان
غربى آنان چرا
از ترکها و
کردهاى قتل
عام شده اصلاً
حرفى نميزنند؟
چرا کسى از
قتل عام
مسلمانان در
مارس ١٩١٥ که
زمينهساز
عکسالعمل
مسلمانان در
آوريل همان
سال شد حرفى
نميزند؟ (١٢)
٥) چرا
مسئله "نسلکشى"
ارمنيها بعد
از ٨٨ سال
تبديل به
مسئله روز
ميشود؟
در ماه
سپتامبر ٢٠٠١
ارامنهى
روسيه طى
ميتينگى در
مسکو، ترکها ،
( کماليستهاو
ترکهاى جوان)،
روسها(
بلشويکها) و
دول غربى را
متهم کردند که
آنها مانع
تحقق ارمنستان
بزرگ شدند و
در پايان اين
ميتينگ قطعنامهاى
به مضمون زير
نيز صادر
نمودند:
برسميت
شناختن نسل
کشى ارمنيها
توسط دول غربى
پرداخت
خسارت و
تضمينات از
طرف دولت
ترکيه به ارمنستان
پس
دادن ٦ ايالت
مورد ادعاى
ارمنستان(سيواس،
دياربکر،
وان، بيتليس،
الازيغ،
ارضروم) از طرف
دولت ترکيه به
ارمنستان!مطرح
کردن نسل کشى ارامنه
در
پارلمانهاى
کشورهاى
اروپايى و امريکا
و همزمانى
ساختن و نمايش
فيلم آرارات
براى چه
اهدافى زمينه
چينى ميکند؟
لازم به ياد
آورى است که
مجلس فرانسه و
بعضى کشورهاى
اروپايى نسل
کشى ارامنه را
تصويب و آنرا بصورت
قانون
درآورده اند.
مجلس کانادا
امسال آنرا رد
و گنگره
امريکا نيز
فعلاً باميد
گرفتن
تعهداتى از
دولت ترکيه
آنرا بحالت
تعليق در
آورده است و
اين لايحه را
مانند شمشير
دموکلس بر سر
ترکيه جولان
ميدهد. امروز
اگر قرار باشد
نسل کشى
ارامنه با
تمام پيامد
هاى حقوقى آن
در پارلمان
فرانسه و
گنگرهى
امريکا تصويب
شود، چرا
نبايد نسل کشى
ارامنه در
ترکيه،
آذربايجان
ايران و
جمهورى آذربايجان
مطرح شود؟ هدف
اين سياست يک
بام و دو هواى
غرب چيست؟ چرا
دولتهاى
انگليس،امريکا
و فرانسه و
ديگر دول غربى
به جناياتى که
در افريقاى
سياه، ويتنام،
الجزاير،
عراق ... مرتکب
شده اند
اعتراف نميکنند،
چرا نمىخواهند
مسئوليت نسلکشى
و پاکسازى
قومى که در حق
بوميان
امريکا، کانادا،
استراليا
مرتکب شده اند
بپذيرند؟ واقعيت
اينست که براى
امريکا و
فرانسه مهم
نيست که چند
ارمنى در فلان
سال و فلان
کشور کشته شدهاند،
بلکه مسئلهى
نسل کشى
ارمنيها
بعنوان وسيلهاى
براى تهديد و
شانتاژ عليه
ترکيه بکار
ميرود و
استقبال برخى
از کشورهاى
غربى و امريکا
از طرح نسلکشى
ارامنه و زنده
کردن دوبارهى
ايدهى
فاناتيک
ارمنستان
بزرگ را فقط
در ارتباط با استراتژى
تهاجمى
امريکا برای
تسلط بر جهان
ميتوان درک
کرد. طرح
دوبارهى اين
ايدهى
فاناتيک آب به
آسياب امريکا
ميريزد و با
طرحهاى وى
براى منطقه
همخوانى دارد.
آمريکا با هر
طرفندى در صدد
است از ارتش
ترکيه بعنوان
پيشمرگهى
منافع
کمپانيهاى
نفتى و اسلحهسازى
خود در عراق،
قفقاز و آسياى
ميانه استفاده
کند، آمريکا
ميداند که
بدون همکارى
ترکيه امکان
موفقيت در
عراق و قفقاز
را ندارد، اما
افکار عمومى
ترکيه تماماً
در جهت مخالف
دخالت ترکيه
در عراق است
(موضع گيرى
صريح و روشن
اجويت و موکول
کردن اين مسئله
به تصميم
سازمان ملل
گوياى آن است)
دولتمردان،
امراى ارتش و
مردم ترکيه در
کل مانعى برسر
راه اهداف
امريکا در
منطقه هستند
فقط جز مشتى
مزدور طرفدار
امريکا در
ترکیه کسى
حاضر به قبول
اين "وظيفه"
در ترکيه
نيست، بى جهت
نيست که فرمانده
کل ژاندرمرى
ترکيه "اشرف
بيتليس" که
مخالف سرسخت
دخالت ترکيه
در عراق بود و
اينرا آشکارا
بيان نيز
ميکرد،
قربانى سوقصد
عوامل سيا شده
و هواپيمايش
سقوط کرد.
آمريکا با
سواستفاده از
بحران
اقتصادى
ترکيه( که خود
موجد آن بود) و
اختلاف يونان
و ترکيه برسرقبرس،
مسئلهى کرد و
بالاخره "نسلکشى"
ارمنيها،
ترکيه را از
هر طرف تحت
فشار قرار
داده تا آنرا
وادار به
تسليم و حرکت
در جهت منافع
و اهداف خود
نمايد.
استراتژى
تهاجمى آمريکا
که
هدفش تسلط بر
جهان است نه
احترامى به
قوانين بين
المللى قائل
است و نه حق
حاکميت ملى و
استقلال و
تماميت ارضى
کشورها را
محترم
ميشمارد، دنيا
را به سمت آتش
و خون و نسل
کشيهاى بىپايان
ميکشاند. طرح
نسل کشى
ارامنه با
چاشنى فيلم
آرارات و
بدنبال آن طلب
تضمينات و
ادعاهاى
ارضى
ارمنستان که
در راستاى خيمه
شب بازى
مبارزه با
تروريسم
آمريکا و
آمادگى براى
تهاجم
گستاخانه به
عراق حرکت
ميکند،
مسلماً در خدمت
اهداف آمريکا
و متحدينش در
قطعه قطعه کردن
دولتهاى ملى
منطقه، از بين
بردن استقلال
ملى کشورهاى
منطقه و به
اسارت و بردگى
کشيدن ملتهاى
منطقه قرار
خواهد گرفت.
داشناقهاى
ارمنى با طرح
اين ادعاها
بنظر ميرسد که
از تاريخ درس
عبرت نگرفته و
براى رسيدن به
روياهاى
ناممکن خود
باز هم حاضرند
نقش قديمى خود
را ايفاء
نمايند.
اکتبر 2002 -
تورنتو
منابع
و توضيحات:
١) يکى
از موارد مهم
و مورد اختلاف
ترکيه با دول
فاتح جنگ
جهانى اول در
کنفرانس
لوزان که منجر
به معاهدهى
لوزان شد،
مسئلهى
ميسيونهاى
مذهبى بود و
يکى از اولين
اقدامات دولت
جديدالتاسيس
ترکيه برچيدن
تمام
فعاليتهاى
اين
ميسيونهاى
مذهبى رنگارنگ
و غيرقانونى
اعلام نمودن
آنها بود.
قرارداد
دوستى و
همکارى شوروى
با ترکيه (معاهده
مسکو ١٩٢٠)
تمام نقشه هاى
انگليس را در
شرق آناتولى و
قفقاز بهم زد
و در جبهه غرب
نيز آنرا
تضعيف نمود
چنانکه ترکها
توانستند
نيروهاى خود
را بطرف جنوب
غرب براى
آزادى ازمير
از اشغال
يونانيها
بسيج نمايند.
ارمنيها و
انگليس سعى
بسيار نمودند
تا کردها را
نيز با خود
همراه نمايند
و در اين راه
وعده هاى
زيادى نيز به
کردها دادند
ولى کردها طرح
قيمومت
انگليس را رد
کردند. در واقع،
اتحاد ترکيه
با بلشويکها
در خارج و ترکها
و کردها در
داخل سبب نقش
برآب شدن طرح
ارمنستان
بزرگ گرديد.
٢) يکى
از اولين
اعلاميههاييکه
بعد از تشکيل
دولت بلشويک
در روسيه انتشار
يافت،
اعلاميه
معروف؛
"خلقهاى
روسيه و زحمتکشان
مسلمان شرق"
بود. يک ماه
بعد از انتشار
اين اعلاميه،
در تاريخ ٢٠
نوامبر ١٩١٧
بلشويکها با
انتشار يک
سند، تمام
معاهدات
پنهان روسيه
را افشاء و
آنها را باطل
اعلام نمودند.
در اين
معاهدات
پنهانى که بين
روسيه و
انگلستان
منعقد شده
بود، هدف
تجزيهى
ترکيه و ايران
و ايجاد
ارمنستان
بزرگ در بخشهاى
غربى ايران،
شرق ترکيه و
قفقاز مورد
توافق
قرارگرفته
بود.
٣)
"گزارشات حزب
داشناق ارمنى
به
انترناسيونال
سوسياليستى و
برخى اعترافات".
"اورهان کولاوغلو"،
استامبول
و
"ترکيه در
اسناد
کمينترن" ،
انتشارات
کايناک،
استامبول
٤)
"امپراطورى
عثمانى و
ترکيه مدرن"
پروفسور استانفورد.
جى، شاو و ازل
کورال شاو.
١٩٩٤ استامبول
٥)
"مسيحيان و
يهوديان در
امپراطورى
عثمانى"
پروفسور
برنارد
لوئيس، ١٩٨٢
نيويورک
(انگليسى) و
"مسلمانان
و اقليتها"
پروفسور
جاستين مککارتى،
انتشارات
انقلاب،
استامبول
٦) در
مورد اهداف و
تاکتيکهاى
ارمنيها و
آسوريها که بر
اثر شکست اين
اهداف در
عثمانى و بر
اثر فشار
عثمانيها
مجبور به فرار
به ايران شده
بودند و همان
اهداف را در
آذربايجان
ايران نيز
دنبال
ميکردند،
کسروى در تاريخ
هجدهساله
آذربايجان
مينويسد:
"نزديک به ١٢
هزار خانواده
"جلوها"
(آسوريهاى
عثمانى) که با
مارشيمون از
خاک عثمانى
آمدند، نزديک
به ٢٠ هزار
خانواده ارمنيان
و آسوريان خود
ارومى و سلماس
و سولدوز و آن
پيرامونها
بودند که به
آنها پيوستند.
٥ يا ٦ هزار تن
ارمنى از ايروان
و نخجوان
گريخته و به
اينان پيوسته
بودند. اين
اندازهى
انبوهى ايشان
است و همه با
هم يکى شده و
براى آرزوهايى
ميکوشيدند،
از ميان اينان
٢٠ هزار تن
سپاهيان
ورزيده بودند و
٨٠٠ تن
سرکردگان
روسى...
بهمدستى ٧٢ تن
سرکردگان
فرانسوى آنان
را راه
ميبردند ...
نييتين کونسول
روس، و شت
کونسول
آمريکا و گوژل
رئيس بيمارستان
فرانسه اى
رسته سياست و
راهنمايى را در
دست
ميداشتند...
.بدينسان
مسيحيان به
سراسر ارومى و
سلماس و اين
پيرامونها
دست يافتند و
چنانکه
خواستشان بود
سرزمينى براى
خود پيدا
کردند و
يکدسته از
ايشان بيکبار
لگام را
گسيخته و هرچه
ميخواستند
دريغ نمىگفتند
... با اين
بيدادگريها
به گفتگوى
سياسى نيز
ميپرداختند،
روشن تر
بگويم: چنين
ميخواستند که
از دولت
خواستار
گردند که از
کارهاى ايشان
چشم پوشد و
ارومى و آن
سرزمين را
بآنان واگذارد...
. بدينسان
آشوب سلماس و
ارومى
فرونشست و
نتيجه ايکه که
شت و همدستان
او از افروختن
اين آتش بردند
آن بود که ١٣٠
هزار بيشتر
مسلمانان و
دسته انبوهى
از مسيحيان
کشته گرديدند
و سراسر آن
پيرامونها
ويرانه شد و
سرانجام همه
مسيحيان در
بدر گرديده و
از خانه هاى
خود بدور
افتادند.
اينست نتيجهى
بودن دستهاى
بيگانه در
ميان يک توده".
٧)
گزارش
ابراهيم تالى
نماينده
حکومت آنکارا در
اولين گنگره
خلقهاى شرق،
باکو. مارس
١٩٢٠ و
"جنگ
رهايى بخش ملى
ترکيه و مسئله
ارمنى در اولين
گنگره خلقهاى
شرق". ارسلان
قيليچ
٨)
"بگذاريد
مورخين تصميم
بگيرند"
پروفسور جاستين
مککارتى.
مقالهى
انگليسى.
٩)
"دريادار ل. ام
. بريستول
کميسر عالى
ايالات متحده
آمريکا در ترکيه،
قفقاز و
خاورميانه
بوده و اين
نامه را به
دوستش دکتر
بارتون در ٢٨
مارس ١٩٢١
نوشته است. بريستول
در مورد ترکها
و ترکيه
تحقيقاتى نيز
نموده و بعد
از شناخت
ترکها از
نزديک و زندگى
با آنها مانند
بسيارى از
غربيها،
نظرات خود را در
باره ترکها
عوض کرد و
عليرغم شغل
حساس خود بگفتن
حقايق پرداخت.
اين نامه
باختصار از
کتاب؛
"ترکها،
ارمنيها و
کردها در
چنگال امپرياليسم"
نقل قول شد.
"ارسال ياوى".
٢٠٠١ استامبول
١٠)
سخنرانى
نريمان
نريمانف و
سخنرانى ر. رادک
بنمايندگى از
طرف کمينترن.
٢ سپتامبر
١٩٢٠
همان
اثر. ارسلان
قيليچ
١١) همان
مقاله،
جاستين مککارتى
١٢)
اکثر گزارشها
و آمار و
ارقام
ارمنيها بر اساس
گزارشهاى ميسيونهاى
مذهبى خارجى
در عثمانى و
يا بر اساس تبليغات
ماشين جنگى
انگليسها بر
عليه عثمانىها
بهنگام جنگ
جهانى اول
متکى است. اين
گزارش ها و
تبليغات
امروز ما را
بياد گزارشها
و اخبار و
تبليغات و
تفسيرهاى ٢٤
ساعتهى سى ان
ان و
خبرگزاريها و
کانالهاى
تلويزيونى
امريکا در
رابطه با
تروريسم،
القاعده، بنلادن،
افغانستان و
عراق
مياندازد،
چيزيکه در
آنها نيست ذرهاى
حقيقت و آنچه
به وفور در
آنها يافت
ميشود، کتمان
حقيقت و اهداف
واقعى
آمريکاست.