شنبه، 4 مهر،
1383 |
دموگرافى مادر سياست و يا آلودگى
ترمينولوژيك |
| |
سؤزوموز براى
مطالعه نوشته هاى مربوطه لطفا به وبلاگهاى افشار٬ ايلخان و يا
به آدرسهاى زير مراجعه
كنيد: فهرست عمومى مناطق زيست تركان ايران زمين
شمار تركىزبانان و فارسى زبانان در ايران و
منطقه زبانهاى تركى در ايران-ائتنولوق (يك) زبانهاى تركى در ايران-ائتنولوق (دو) اكثريت اهالى ايران ترك است- احمد
كسروى لهجه هاى بومى زبان تركى در كشورهاى
اروپا آذربايجان جنوبى (آذربايجان ايران) و شهرهاى عمده آن
تركى به معنى عام و تركى به معنى خاص لهجه هاى شاخه اوغوزى زبان تركى طبقه بندى لهجه هاى تركى خراسانى
با
گذشت هر روز گروه بيشترى از مردم و نخبگان سياسى و فرهنگى ملل ساكن در ايران
به واقعيات مساله ملى آگاهى پيدا مىكنند و آرام آرام از موضع انكار به سوى
پذيرش آنها گام برمىدارند. واقعيات مساله ملى كدامند؟ ايران
كشورى "كثيرالمله" است و مردم آن از مليتهاى مختلف تشكيل شده است. در درون
مرزهاى ايران "چندين ملت" وجود دارد نه "اقوام گوناگون" و يا "ملت ايران".
ايرانى نام ملت و يا قوم و نژاد و تبار و فرهنگ و زبان مشخصى نيست. ملت ايران
تعبيرى نارسا و نادرست براى ناميدن "مردم ايران" است. كردها و تركها و
فارسها... هر كدام ملتى جدا هستند البته جزء مردم ايران. دولت ايران موظف است
به تمام شهروندان ايرانى از هر مليت و به تمام ملل ايرانى از هر تبار و زبان
و اعتقاد سرويس بدون تبعيض و برابر دهد. ملل عمده ايران همه عناصر اصلى
سازنده مردم و جامعه و هويت ايرانى اند. در ايران هيچ ملتى مخصوصا فارس
زبانان داراى اكثريت مطلق نيست. مسئله ملى در ايران در قالب فرمول
اقليت-اكثريت نمىگنجد. روند دمكراتيزاسيون جهانى بىشك سيستم معيوب فعلى منطقه
را كه با احقاق حقوق شهروندى و ملى گرووهاى ملى مخالفت مىورزد زير و رو خواهد
كرد. آنچه كه در افغانستان و عراق و تركيه و آذربايجان اتفاق مىافتد همين
است. ايران تنها كشور منطقه است كه به روند پذيرش تنوع ملى كشور و مردم خود
نپيوسته است. در حاليكه ۴۶ روستاى ارمنىنشين قره باغ خواهان استقلال است٫
۳۰-۳۵ ميليون ترك را از خواندن و نوشتن به زبان مادرى و ملىاش محروم كردن٬
صندوق جريمه تركى گذاشتن و زبان قوم فارس را زبان ملى اش نشان دادن به هيچ
وجه رفتارهائى عاقلانه و دورانديشانه نيستند. بنابر
اندك منابع موثق موجود در باره تركيب ملى مردم ايران٬ خلق ترك در اين كشور
اكثريت نسبى جمعيت را تشكيل مىدهد. زبان تركى آذرى (مجموع كليه لهجه هاى آن)
با ٢٩٬٣ ميليون متكلم٫ حداقل ٤٢٬٣% جمعيت ايران٬ از جهت شمار متكلمين زبان
اول مردم ايران است. بقيه ملتها از جمله فارسها در اقليت اند. زبان تركى زبان
اول مردم در شمال غرب كشور (آذربايجان جنوبى) و شمال شرق كشور (شمال خراسان)
و دومين زبان در فارسستان (پرشيا) و ديگر بخشهاى كشور مىباشد. تركى زبان
اكثريت مطلق مردم در استانهاى آذربايجان غربى٫ آذربايجان شرقى٫ زنجان٫ همدان٫
اردبيل٫ قزوين٬ مركزى٫ و تهران (متراكمترين ناحيه جمعيتى ايران) و دومين زبان
رايج در استانهاى خراسان٫ گيلان٫ مازندران٫ قم٫ كرمان٫ خراسان٫ فارس٫ اصفهان٫
چهارمحال٫ لرستان٫ سمنان٫ كردستان و كرمانشاهان مىباشد. زبان فارسى (مجموع
كليه لهجه هاى آن) با ٢٥٬٦ ميليون متكلم٫ ٬ حداكثر ٣٦٬٩% جمعيت ايران٬ زبان
دوم مردم ايران است. زبان محلى قوم اقليت فارس در دشتهاى مركزى و شرقى ايران
(با كمترين تراكم جمعيتى در كشور) رايج و البته زبان بومى بخشى از مردم كشور
همسايه افغانستان مىباشد. -------------------------------------- آلودگى
ترمينولوژيك هفته
گذشته فريتز بولكشتاين عضو كميسيون اروپا در سخنرانىاى در دانشگاه ليدن از
دموگرافى (جمعيت شناختى) به عنوان مادر سياست ياد كرد و اين تثبيتى فوق
العاده درست است. كافى است نگاهى به منطقه خود بيافكنيم. چهار بار قتل عام و
نسل كشى تركان آذرى در قرن بيستم توسط ارمنىيان
(در آذربايجان شمالى٬ در شرق تركيه و در آذربايجان جنوبى)٬ اشغال اراضى
فلسطين توسط اسرائيل٬ سياستهاى دولت پهلوى در اسكان فارسها و لرها در عربستان
ايران٬ سيستانيها در تركمنستان جنوبى و كردها در آذربايجان جنوبى٬ دست اندازى
گروههاى كرد بر شهرهاى ترك كركوك و تل عفر و ...در عراق٬ سعى در فارس سازى و
تغيير زبان خلق ترك در ايران از تركى به فارسى و .... همه و همه به نيت تغيير
تركيب ملى و بدست آوردن برتريت جمعيتى قومى براى وصول به مقاصد سياسى مشخصى
يوده است. جمعيت شناسى ملل و گروههاى ملى ساكن در ايران٬ تاريخچه٬ لزوم٬
فوائد و يا امكان آن خود بحثى عليحده است. آنچه در اين نوشته به آن مىپردازم
در رابطه با چند خبر درج شده در رسانه هاى فارسى و تركى ايران كه به نوعى با
مساله تركيب ملى ايران در ارتباط است مىباشد: اظهارات وزير خارجه جمهورى
آذربايجان ائلمار ممدياروف در ديدار با وزير خارجه ايران در باره رابطه اقليت
آذربايجانى با ايرانى٬ اظهارات معاون وزير خارجه آمريكا در باره اقليت بودن
فارسها و مقاله اى به قلم يونس پارسا بناب در تقسيم بندى تركان ايران. بررسى
دقيق هر سه اين موارد٬ نشان مىدهد كه هم بين روشنفكران ترك ايرانى (پارسا
بناب)٬ هم در كشورهاى ترك همسايه آذربايجان (و تركيه) و هم در سطح بين المللى
در باره چهارچوب و جزئيات مسئله ملى در ايران عموما و تركيب ملى مردم در اين
كشور و مخصوصا وضعيت خلق ترك و گفتمان جنبش دمكراتيك ملى آذربايجان در ايران٬
تا چه حد ابهام٬ دانسته هاى نادرست و پيش داورىها٬ سوء تفاهم و كج انديشى و
ارزيابىهاى غيرواقعى وجود دارد: اقليت
– خطاهاى ائلمار ممدياروف ائلمار
ممدياروف وزير خارجه جمهورى آذربايجان در مصاحبه اى مطبوعاتى، از روابط خوب
"اقليت" بزرگ "آذربايجانى" در ايران با "ايرانى ها" سخن گفته است. گرچه توجه
و اظهار نظر دولتين آذربايجان و تركيه در رابطه با وضيعت خلق ترك و سرنوشت
زبان و فرهنگ تركى در ايران بويژه در آذربايجان جنوبى (مانند آنچه دولت
ارمنستان در باره ارمنيان ايران انجام مىدهد) البته با توجه به نرمهاى سياسى
و رعايت اسلوبهاى ديپلماسى
بذاته امرى بسيار طبيعى٬ مفيد٬ حتى واجب است٬ اما با اينهمه در اين جمله
كوتاه سه خطاى فاحش ترمينولوژيك وجود دارد: ١-
آذربايجانى: در
ايران ملت٬ خلق و يا قومى كه خود را
(auto-ethnonym) "آذربايجانى"
بنامد وجود ندارد. خلق ما هزاران سال است كه خود را "ترك" مىنامد. تعويض نام
"ترك" به "آذربايجانى" و رايج ساختن تعبيرى به شكل "ملت آذربايجان" و ....
تدبير دولت اتحاد جماهير شوروى براى انكار ترك بودن خلق ترك ساكن در خاك خود
بوده است (مانند رايج ساختن تعيبر "آذرى" از طرف دولت پان ايرانيست پهلوى جهت
ايجاد بحران هويت و انكار ترك بودن خلق ترك در ايران). اين تدبير باعث شد كه
در آذربايجان شوروى بحران هويتى در ميان خلق ترك بوجود آيد كه تاكنون نيز
ادامه دارد. اما به همه حال اين بحران هويت مربوط به آنهاست٬ آنها مختارند كه
خود را به هر نامى كه صلاح مىدانند بنامند. اما كسى حق ندارد كه بحران هويتى خود را
از خارج كشور به ميان خلق ترك در ايران صادر كند. در ايران خلق ترك كوچكترين
مساله اى با نام تاريخى
ملى خود٬ يعنى "ترك" ندارد٬ تعويض نام اين ملت از "ترك" به ملت "آذربايجان" و
يا قوم "آذرى" به يك اندازه نادرست و به يك اندازه بر عليه منافع و هويت خلق
ترك در ايران است. ٢-
ايرانى: ايشان
از روابط خوب "آذربايجانىها" با "ايرانىها" سخن مىگويد. حال آنكه در ايران
گروه ملىاى بنام "ايرانى" وجود ندارد كه روابط خلق ترك با آن خوب و يا بد
باشد. ايرانى وصف تابعيت و شهروندى است و به همين جهت خلق ترك ساكن در ايران٬
خود ايرانى شمرده مىشود. شايد منظور ايشان از ايرانى٬ خلق فارس باشد. در آن
صورت نيز مىبايد ياد آورى كرد كه ايرانى را مساوى با فارس گرفتن٬ سياست و
گفتمان پان ايرانيسم است.
٣-
اقليت: ايشان
به جای ملت از اقليت سخن ميگويد. اين فرمولبندی نه تنها به لحاظ اصولی بلكه
از جنبه ی سياست عملی نيز غلط است و نشان از ناآگاهى از ديناميزم و سير مساله
ملى در ايران دارد: - در
ايران مسئله "اقليتهاى قومى" وجود ندارد٫ مسئله "ستم ملى" وجود دارد. مسئله ی
ملی در ايران را نميتوان در چهارچوب اقليت و اكثريت قرار داد. دفاع از حقوق
اقليت در قالب فرمولبندی اقليت قومی در ايران٬ نشان مىدهد كه صاحبان آنها روح
دمكراسى را هم ملتفت نشده و چندين فاز از مبارزه دمكراتيك عصر حاضر عقبند.
مسئله مردم ايران تامين حقوق برابر فردى (شهروندى) و گروهى (ملى) براى همه
شهروندان و همه مليتهاى ايرانى به عنوان عناصر برابر حقوق سازنده ايران است و
نه بر اساس اكثريت و يا اقليت عددىشان. - از
گفته ايشان چنين برمىآيد كه فارس زبانان در ايران اكثريت و مابقی اقليت هستند
و يا در اكثريت بودن فارسها هيچ شك و شبهه اي وجود ندارد. حال آنكه در تاريخ
معاصر در ايران هيچ سرشماري دولتى با متد علمى و با نظارت ارگانهاى حقوق بشرى
به عمل نيامده تا تركيب ملى و زبانى مردم كشور بر اساس آن تعيين
گردد.
پرشين
- خطاهاى
ريچارد آرميتاژ ريچارد
آرميتاژ معاون وزير امور خارجه آمريكا گفته است: در حال حاضر پرشينها در كشور
خودشان تقريبا در اقليت قرار دارند٬ ٥٢ درصد يا رقمى در همين
حدود. (The
Persians are almost a minority in their own country now -- they're like
52% or something.) ١-
در
ايران امروز چيزى به اسم "پرشين" وجود ندارد٬ فارس وجود دارد. اگر وى "پرشين"
را به جاى "فارس" بكار برده باشد٬ بايد گفته شود كه پرشين نام قومى باستانى
است كه با خلق فارس امروزى كه آميخته اى از بوميان و اعراب و تركان و ...
مىباشند ارتباطى ندارد. كاربرد پرشين-پارسى براى قوم و زبان فارسى٬ ناديده
گرفتن تاريخ و فعل و انفعالات دو هزار ساله٬ تحريف آن و گفتمانى پان
ايرانيستى براى تصاحب هويت و ميراث تاريخى پارسها توسط فارس زبانان امروزى
است و مىبايست اكيدا از آن اجتناب نمود. فارس زبانهاى ايران امروز با
پارسىهاى باستان يكى نيستند.٬ ايندو٬ دو آنتيته تماما جداگانه اند.
٢-
شايد
ايشان هنگامى كه از ٥٢% بودن پرشينها در ايران سخن مىگويد مرادش مجموع فارسها
و بعضى از ديگر گروههاى ايرانى زبان مانند گيلك و تبرى و لر است. اين نيز
گفتمانى پان ايرانيستى است كه همه زبانهاى متعلق به خانواده زبانهاى ايرانى
بويژه گيلكى و تبرى و لرى و ... را لهجه و يا گويشى از فارسى-پارسى-پرشين
مىشمارد. لرى و فارسى و گيللكى و تبرى ٬... هر كدام متعلق به خانواده زبانهاى
ايرانى٬ اما زبانهايي جداگانه اند نه لهجه ها و گويشهاى يك زبان. علاوه بر
غيريت زبانى٬ بين اين گروهها به هيچ وجه عينيت تبارى نيز وجود ندارد. اگر
درصد هر كدام از اين خلقها به طور جداگانه حساب شود٬ به سهولت شمار واقعى
فارسهاى ايران٬ يعنى رقمى بين ٣٠%-٣٥% تثبيت خواهد شد. ٣-
مفيد
است كه بين "فارس زبان" و "فارس تبار" تفكيكى قائل شد. با توجه به اين كه در
صد بسيار بزرگى از تركهاى ايران بويژه در قرن حاضر آغاز به تكلم به زبان
فارسى نموده اند٫ در صد فارس زبانهاى فارس تبار٫ حتى بسيار كمتر از ٣٥%-٣٠%
نيز مىباشد. تخمين هاى انجام شده يك
چهارم الى يك سوم از فارس زبانهاى كنونى ايران را نسل اول٫ دوم و سوم ترك
تبارها نشان مىدهد. به عبارت ديگر بخش مهمى از فارس زبانان امروزى ايران را
ترك تبارانى مانند آيماقها و هزاره ها تشكيل مىدهند. از زاويه استحاله قومى و
تغيير و تبدلات زبانى٬ در ايران بويژه پس از كودتاى برادران شرلى-ملا محمد
باقر مجلسى –شاه عباس (مشابه كودتاى اردشير ريپورتر انگليسى-سيد ضيا
طباطبايى-رضاخان در ٤٠٠ سال بعد) روند يك طرفه فارس شدگى مشاهده مىشود. پس از
كودتاى انگليسى ١٩٢٠ بر روند خودجوش فارس شدن٫ روند اجبارى فارس سازى نيز
اضافه شده است. در نتيجه اين دو روند٬ جمعيت گروههاى زبانى غيرفارس و در راس
آنها تركها به طور دايم در حال كاسته شدن است. و اين بدان معنى است در حاليكه
بسيارى از فارس زبانها٬ اصلا فارس تبار نيستند٬ به لحاظ تبارى ملل غيرفارس
ايران بسيار خالصترند. (به عبارت ديگر در حاليكه در ايران تغيير سيستماتيك
زبان اشخاص و خانواده ها و ايلهاى ترك و يا عرب و يا كرد (در نسل دوم و سوم)
به زبان فارسى ديده مىشود٫ هرگز ترك زبان شدن٫ كرد زبان شدن و يا عرب زبان
شدن سيتماتيك گروههاى فارس ديده نشده است. از دهها هزار و صدها هزار تركى كه
در مقاطع زمانى مختلف در مناطق ايران ساكن بوده اند (از طوائف آيماقها٫
بسيارى از گوندوزلوها٫ افشارها٫ بياتها٫ قاجارها٫ استاجلوها٬ طوائف ديگر
قزلباش٬ از اهالى ترك شهرهاى اصفهان٬ شيراز٬ كرمان٬ قزوين٫ همدان٬ بندر
انزلى٫ ساوه ٫ اراك و غيره) ٫ امروزه در بسيارى از آنها احدى تركزبان يافت
نمىشود). آذرىها٬
شاهسون٬ بيات٬ افشارها؟ - يونس پارسابناب محقق
ترك ايرانى يونس پارسا بناب در مقاله خود "مضمون مسئله ي ملي و پديده ي پان ايسم در ايران
(٢٠٠٠ــ ١٩٩٠)" ليست اتنيك ها و مليتهاي ايران را به شكل
زير مىدهد:
الف:
آريايي ها (٦٣ درصد): فارس، كرد، بلوچ ، مازندراني، گيلكي، لر ــ بختياري،
طالشي، هزاره، افغان (پشتو)٬ تاجيك و غيره (تات٬ هرزني٬ خلخالي
و... ). ب:
تركان (٣١ درصد): آذري، تركمن، قشقايي، شاهسون، تيمور، افشار، جمشيدي، و غيره
(قجر و بيات و ....
) ج:
سامي ها (٥ درصد): عرب، آسوري، عبري؛ د:
ارامنه (نيم درصد) غيره:
پاكستاني، هندي، روس و . . . (نيم درصد). در اين
ليست اشتباهاتى اساسى وجود دارد: ١-
آريائى: در
ايران نه گروه زبانى و نه گروه ملىاى بنام "آريائى" وجود ندارد. آنچه كه اين
محقق تحت عنوان آريائى شمرده است٬ چيزى به جز "خانواده زبانهاى ايرانى" نيست.
حتى با منظور نمودن هندى و ..... نيز گروه زبانى حاصله "هند و ايرانى" نام
دارد و نه آريائى. به ويژه با توجه به موقعيت مركزى نژادى بنام آريائى در
انديشه نژادپرستان نازيست و معادلين پان ايرانيستشان در ايران و در گفتمان
رسمى دولتى٬ كاربرد اين نام٬ حتى براى ناميدن گروه زبانهاى هند و ايرانى نيز
زيان آور است و بايد از آن اجتناب نمود. ٢ – آذرى٬ شاهسون٬ بيات٬...: تقسيم بندىاى كه اين محقق
تحت عنوان تركان داده است غيرتخصصى و متروك است. تقسيم بندى مدرن گروهها و
ملل تركى٬ بر حسب زبان-گويش و نه بر حسب وابستگى طائفه اى انجام مىپذيرد. بر
اين اساس در ايران خلقهاى تركى (به معنى عام و گسترده) مركبند از
"ترك" (به معنى خاص و محدود)٬" تركمن"٬
"خلج"٬ "قزاق"٬ "اؤزبك" و "اويغور". علاوه بر
آنكه در ليست ايشان ذكرى از گروههاى ملى خلج و قزاق و اؤزبك و ايغور به ميان
نيامده٬ آذرى و قشقائى و شاهسون و افشار و قجر و بيات و ... كه ايشان به شكل
گروههاى جداگانه و همرديف تركمن نام برده اند٬ همه جزئى از خلق واحد ترك و
زيرگروههاى طائفه اى و تبارى آنند. ايشان طوائف خلق ترك را به عنوان گروههاى
قومى-ائتنيك جداگانه و معادل ملت تركمن رديف كرده است كه تقسيم بندىاى مربوط
به قرون ١٨ و ١٩ و نادرست است. آمار
انگليسى-آمريكائى با
بررسى آمار پراكنده اى كه در باره تركيب ملى مردم ايران وجود دارد مىتوان به
اين نتيجه كلى رسيد كه به جز دو سه منبع (ارتش٬ ائتنولوق٬ لينگواسفر٬ ...)
همه برآوردها و ارقام و اعداد مجلات و روزنامه ها و اطلسها و دائره المعارفها
كه به عنوان آمار مطرح مىشوند داده هايى سياسى از روى تمايلات قوميتگرايانه٬
حدس و گمان٬ ادعا و آرزو بوده ٬ تماما محصول خيال و از اساس اشتباهند. اين
سازمانها و سايتها كه هيچكدام مدرك و منبعى براى ادعاهاى خود نشان نمىدهند ٬
هيچوقت از مردم ايران بر حسب زبان و مليت سرشماري نکرده اند و نتيجتا
برآوردهايشان نيز هيچكدام سنديت نداشته و نمىتواند منبع و يا بررسى بحساب
آيد. از طرف ديگر٬ فصل مشترك داده هاى همه اين دست مراكز٬ مخصوصا مراكز سياسى
و دائره المعارفهاى خارجى انگليسى-آمريكايى - كه پديدآورنده نژادپرستى پان
ايرانيستى٬ ترك ستيزى و عرب ستيزى و به سركار آورنده قوم اقليت فارس به
حاكميت دولت ايران در سال ۱۹۲۵ هستند-
اين است كه از سوئى سعى در زياد نشان دادن به ترتيب شمار فارسها (از
جمله با فارس نشان دادن گيلكها و مازندرانىها و...)٬ شمار كردها و شمار كل
ايرانىزبانها٬ و از سوى ديگر سعى در كم نشان دادن شمار تركها٬ عربها٬ لرها و
مجموع غيرايرانى زبانها دارند. به عنوان نمونه سه مورد از اين
دست ادعاهاى بىپايه تبليغاتى را از اينترنت نقل مىكنم: ١-
كتابخانه
كنگره آمريكا
(Library of US Congress) پس از
ذكر ناهمگون (heterogeneous) بودن
مردم اين كشور٬ زبانهاى رايج در ايران را به سه گروه هند و ايرانى
(Indo-Iranian)٬ سامى
(Semitic) و تركى
(Turkic) تقسيم
مىكند و بدون ذكر درصد فارسها٬ هند و ايرانىها را جمعا حدود ٧٠% ٬
تركىها (Turkish) را
حدود ٢٨% و سامى ها را مركب از عربى و آسورى ٢% مىشمارد. ٢-
دائره
المعارف بريتانيكا (Britannica) با
اعتراف به ناهمگونى فرهنگى و چند زبانه بودن (multilingua) جامعه ايرانى٬ نصف مردم را فارس زبان (Farsi)٬ ٢٥%
را
متكلم به زبانهاى ديگر هند و اروپائى (Indo-European) و ٢٠%
را متكلم به زبانهاى تركى (Turkic) مىداند.
(بنابراين هند و اروپائىها را جمعا ٧٥% شمارده است). ٣-
سايت
سفارتخانه جمهورى اسلامى در مجارستان پا را از اين نيز
فراتر گذارده فارسها (Persians) را به
تنهائى ٦٠% (شامل گيلكها و
مازندرانىها)٬ كردها را ٧%
٬ لرها را ٢%
و تركىها را
(Turkic شامل آذرىهاAzeris ) حدود ٢٥% از جميعت ايران نشان مىدهد. بقيه را نيز تركيبى از
عرب٬ ارمنى٬ آسورى٬ بلوچى٬ گرجى٬ پشتون و غيره مىداند. با
مقايسه ادعاهاى فوق معلوم مىشود كه بريتانيكاى انگليسى٬ مجموع هند و
ايرانىهاى كنگره آمريكا را از ٧٠% به ٧٥% افزايش و شمار تركان كنگره آمريكا
را از ٢٨% به ٢٠% كاهش داده و بدين ترتيب شمار فارسها را دو نيم برابر تركها
نشان داده است. البته با توجه به اينكه انگلستان عامل اصلى سقوط حكومت تركى
آذربايجانى قاجار٬ به قدرت رساندن قوم فارس در ايران٬ سركار آوردن پهلوىها با
كودتا و همچنين بوجود آورنده انديشه پان ايرانيسم است٬ دستكارى در ارقام و
بازى با آمار به نفع فارسها و بر عليه تركها از سوى انگلستان رفتارى چندان
غير منتظره نيست. بر
آوردهاى بسيار جالب سفارت جمهورى اسلامى نيز از آن جهت شگفت انگيز است كه
مىدانيم دولت ايران هرگز هيچ گونه آمارى در باره تركيب ملى و زبانى مردم
ايران انجام نداده است و معلوم نيست منبع داده هاى سفارت چيست. آنچه در آن
ترديدى نيست اين است كه اين ادعاهاى دولتى بىپايه و نادرست – در باره شمار
فارسها و تركها٬ نيز شمول فارسى بر گيلكى و مازندرانى و يا ٢% شمردن لرها و
....- تكرار پررنگ ادعاهاى
قوميتگرايان فارس و مراكز بريتانيائى و ... است. (به خطاهاى آرميتاژ در بالا
و نيز آمار سيا در زير مراجعه كنيد). ٤-
آمار
سيا (CIA World
Factbook):
يكى از
برآوردهاى موجود در باره تركيب ملى مردم ايران٬ كه اغلب مورد استناد
قوميتگرايان فارس٬ گروههاى پان ايرانيست و بسيارى از مقامات دولتى ايرانى نيز
قرار مىگيرد و بشدت توسط آنها تبليغ مىشود٬ آمار مندرج در "CIA World
Factbook" است.
مطالعه اين داده هاى جهتدار كه هيچگونه اساس و بنيانى نداشته و داراى
اشتباهات عمدي و يا سهوي بسيار است٬ نشان مىدهد كه اين ارقام تنها براى القاى
اكثريت بودن قوم فارس و كم نشان دادن درصد تركها در ايران خياطى شده اند. طبق
اين ادعاها: گروههاي
قومي: فارس (Persian): ٥١%، آذري ٢٤%، گيلكي و مازندراني ٨%، كرد ٧%، عرب ٣%، لر
٢%، بلوچ ٢%، تركمن (Turkmen) ٢% و ديگران
٠٬١% زبانها:
فارسي و لهجه هاي فارسى (Persian and Persian
dialects) ٥٨%، تركي و
لهجه هاي آن (Turkic and Turkic
dialects) ٢٦%، كردي ٩%، لري ٢%، بلوچي ١%، عربي ١%، تركي
(Turkish) ١% و ساير
زبانها ٠٬٢% برخى
از خطاهاى موجود در اين آمار بدين شرح است: ١-
در اين
آمار لرها ٢٪ اهالى نشان داده مىشوند. در حاليكه در واقع لرها با ٨%-٩٪
جمعيت٬ پس از تركها و فارسها سومين ملت ايرانند
. ٢- در اين
آمار گفته مىشود كردى زبان ٩% مردم ايران است٬ در حاليكه كردها حد اكثر ٦%-٧٪
جمعيت كشوراند
. ٣- در اين
آمار گفته مىشود گروه قومى كرد ٧% جمعيت است كه با توجه به ٩ در صد بودن
كردزبانان طبق خود اين آمار٬ اين به آن معنى است كه در ايران علاوه بر خود
قوم كرد٬ ٢% از مردم كه به لحاظ قومى كرد نيستند نيز از زبان كردى به عنوان
زبان مادرى استفاده مىكنند كه البته همچو چيزى صحيح نيست. ٤- در اين
آمار عربها ٣٪ جمعيت نشان داده مىشوند كه در واقع ٦٪- ٨٪ جمعيت
اند.
٥- در اين
آمار عربى به عنوان زبان مادرى ١% جمعيت و اعراب به عنوان گروه قومى ٣% جمعيت
هستند. و اين به معنى آن است كه دو سوم اعراب ايران به زبان عربى سخن
نمىگويند. معلوم نيست منبع چنين ادعائى چه بوده است (در واقع در ايران٬ شمار
عرب تبارانى كه به زبان عربى سخن نمىگويند بسيار بيشتر از اين مقدار است.
مثلا يك سوم فارس زبانهاى ايران را عرب تبارها تشكيل مىدهند). ٦- در اين
آمار از زبان و قومى بنام پرشين
(Persian) صحبت
مىشود كه وجود خارجى ندارد. (به توضيحات مربوط به آرميتاژ مراجعه
كنيد). ٧- در اين
آمار تعداد فارسها (اگر منظور از پرشين اين قوم بوده باشد) ٥١% جمعيت نشان
داده مىشود كه ادعائى تماما بىپايه است. علىرغم تبليغات گسترده قوميتگرايان
فارس٬ و علىرغم اعمال سياست فارس سازى ملل ايرانى٬ طبق تنها منابع موثق دولتى
(آمار ارتش) و بين المللى (لينگواسفر٬ ...) موجود در باره تركيب ملى مردم
ايران٬ زبان فارسى با همه لهجه هايش٬ زبان مادرى تنها حدود يك سوم مردم ايران
است (بنابر ائتنولوگ٬ در صد فارسها حداكثر ٣٧% مىباشد). ٨- در اين آمار از تركيك (Turkic-٢٦%) و تركيش (Turkish-١%) جداگانه نام برده مىشود در حاليكه تركيش (زبان)
زيرمجموعه تركيك (خانواده زبانى)
است .
٩-
در اين
آمار از تركيش
(Turkish)٬ آذرى (Azeri
) و نيز
از تركمنى
(Turkmen) به طور
جداگانه ياد مىشود. معلوم نيست كه مراد از اين تركيش چه زبانى
است. ١٠-
در اين
آمار تركى و تركيك مجموعا زبان ٢٧ در صد مردم ايران نشان داده مىشود٬ در
حاليكه طبق آمار ارتش ايران به تنهايى بخشى از خلق ترك كه در شمال غرب كشور
ساكن است ٢٩٪ جمعيت ايران است٬ (طبق ائتنولوگ٬ درصد كل خلق ترك آذرى در ايران
حداقل ٤٢% است). واقعيات
دموگرافيك ايران: آمار
معتبر آنست كه از سوى مراكز متخصص و صلاحيت دار زبانشناسى و انسانشناسى و
مردم شناسى و دانشگاهى و يا دولت با رعايت اصول و شرايط ضرور و بطور پريوديك
بدست آيد. در عصر حاضر تنها چند منبع و بررسى معتبر موثق در باره تركيب جمعيت
ايران كثيرالمله وجود دارد. همه اين منابع نيز٬ اكثريت نسبى مردم ايران را
ترك و فارسها را دومين گروه قومى و بزرگترين اقليت ايران نشان
مىدهند: ١-
سرشمارى ارتش
شاهنشاهى در
زمان پهلوى ٤-
صد پر
متكلمترين زبانهاى دنيا (Top 100 Languages by
Population)
احصائيه
ارتش شاهنشاهى تنها
مرجع رسمى موجود دولتى كه مشخصا به بررسى تركيب ائتنيك و قومى مردم ايران
پرداخته است احصائيه ارتش شاهنشاهى است كه در كتابى در ده جلد بنام فرهنگ
جغرافيايى ايران٫ انتشارات ستاد ارتش۱۳۲۸-۳۱٫تهران منتشر شده است. (كتاب
پناهيان٬ فرهنگ جغرافيايى ملى تركان ايران زمين٫ در ۴ جلد همراه با يك جلد
نقشه. ۱۳۵۱ بر اساس اين اثر تاليف شده است) در اين اثر كه منحصرا احصائيه
گروههاى ملى و زبانى مردم ايران است٬ تك تك دهات و روستاها و شهرهاى سراسر
ايران با ذكر زبان و يا زبانهاى هر كدام داده شده است. طبق اين احصائيه جمعيت
تركهاى ايران بدون در نظر گرفتن طوائف ترك٬ مراكز جمعيتى شهرى و متروپل
تهران٬ حداقل يك سوم مردم اعلام شده است. (با احتساب طوائف٬ مراكز شهرى و متروپل تهران رقم ٣٦% بدست
مىآيد). طبق همين مرجع نه تنها تعداد فارسها بلكه كل مجموع ايرانى زبانهاى
كشور (فارس٫ كرد٫ بلوچ....) به سختى به -۶۰٪ ٥٥%-در صد جمعيت
مىرسد. فراموش
نشود كه ارتش شاهنشاهى رژيم پان ايرانيست پهلوى٬ سعى در كم نشان دادن تعداد
تركزبانان ايران داشت و علاوه بر آن بسيارى از تركها از ترس دولت و يا خود كم
بينى٫ همچنين فرزندان ازدواج هاى مختلط٬ خود را فارس زبان معرفى نموده اند٬
بنابر اين٬ اين درصد حداقل است. نكته ديگر آنكه حتى اگر داده هاى ارتش
شاهنشاهى به روز نبوده باشند٬ با اينهمه هنوز هم اين داده ها تنها بررسى-منبع
موجود دولتى جامع در اين باره اند. به روز نبودن اين واقعيت را نفى نمىكند و
هيچ اعتبارى نيز به ادعاهاى غير تخصصى٬ بدون صلاحيت٬ تبليغاتى و سياسى مراكز
ناسيوناليست و اولتراناسيوناليست
فارسى و دولتى نمىبخشد. تا زمانيكه نهادهاى صلاحيتدار و تخصصى ملاحظات علمى٬
انتقادى روش شناسانه خود را بر آن وارد نكرده اند٬ اين بررسى همچنان به عنوان
تنها منبع تخصصى موجود و مبدا حركت٬ هرچند ايده آل نباشد- باقى خواهد
ماند.
يكى
ديگر از منابع اصلى در باره تركيب زبانى مردم ايران٬ داده هاى
اتنولوق
ethnologue -منبعى متخصص زبانشناسى- است. گرچه مانند تمامی آمارهای موجود
مراكز انسان شناسى و زبانشناسى داده هاى ائتولوق نيز تقريبى است٬ با اينهمه
اين داده ها كه عبارت اند از ليست و اطلاعاتى در باره همه زبانهاى رايج در
ايران به انضمام گويشها و لهجه هاى هر زبان٬ در شرايط فعلى بهترين تقريب
موجود در اين زمينه مىباشند. اكنون بار ديگر خلاصه اى از داده هاى ائتنولوق
در باره شمار متكلمين به لهجه هاى زبانهاى تركى و فارسى در ايران را مىآورم.
(در اينجا تنها زيرگروههاى طائفه اى و لهجه اى خلق ترك را منظور كرده ام.
يعنى تركمنها٬ قزاقها٬ اوزبكها و اويغورها را در اين آمار داخل نكرده
ام): - در حال
حاضر زبان تركى آذرى (مجموع كليه لهجه هاى آن٬ كه شامل خلقهاى تركمن٬ قزاق٬
اوزبك و اويغور نمىباشد) با ٢٩٬٣ ميليون متكلم٫ زبان اول مردم ايران به لحاظ
تعداد متكلمين است. تركهاى آذرى حداقل ٤٢٬٣% جمعيت ايران را تشكيل
مىدهند. - زبان
فارسى (مجموع كليه لهجه هاى آن) با ٢٥٬٦ ميليون متكلم٫ زبان دوم مردم ايران
است. فارسها حداكثر ٣٦٬٩% جمعيت ايران را تشكيل مىدهند. (در اين آمار٬ گروههاى ترك تبارى مانند
آيماقها و هزاره ها كه اكنون به زبان تاجيكى سخن مىگويند نيز جزء فارسها
منظور شده اند). لهجه
هاى تركى آذرى در ايران طبق ائتنولوگ: 1-
AZERBAIJANI,
SOUTH
[AZB]
23,500,000 in Iran (1997), or 37.3% of
the population (1997), including 290,000
Afshar,
5,000 Aynallu, 7,500 Baharlu, 1,000 Moqaddam, 3,500 Nafar
1,000
Pishagchi, 3,000 Qajar, 2,000
Qaragozlu, 130,000 Shahsavani (1993). Population total all countries 24,364,000. Alternate names: AZERI. Dialects:
AYNALLU
(INALLU,
INANLU), KARAPAPAKH, TABRIZ, AFSHARI (AFSHAR, AFSAR),
SHAHSAVANI
(SHAHSEVEN), MOQADDAM, BAHARLU
(KAMESH), NAFAR, QARAGOZLU, PISHAGCHI, BAYAT,
QAJAR.
Classification: Altaic, Turkic, Southern, Azerbaijani.
2-
QASHQA'I [QSQ] 1,500,000 (1997), or
2.38% of
the
population (1997). Southwestern Iran, Fars Province; southern pasture
in
winter,
northern in summer. Shiraz is a center. Alternate names:
QASHQAY,
QASHQAI,
KASHKAI. Classification: Altaic, Turkic, Southern,
Azerbaijani.
3-
SALCHUQ [SLQ] Classification:
Altaic,
Turkic,
Southern,
Azerbaijani.
4-
KHORASANI
TURKISH
[KMZ] 400,000 possibly (1977 Doerfer).
Northeast Iran, in the northern part of Khorasan Province, especially
northwest of Mashhad. West dialect in Bojnurd region; north dialect in Quchan region
(probably the largest), south dialect around Soltanabad near Sabzevar. Alternate
names: QUCHANI. Dialects: WEST QUCHANI (NORTHWEST QUCHANI), NORTH QUCHANI
(NORTHEAST QUCHANI), SOUTH QUCHANI. Classification:
Altaic,
Turkic, Southern,
Turkish.
5-
KHALAJ [KLJ] 17,000 and decreasing
(1968).
Northeast of Arak in Central
Province. Classification: Altaic, Turkic, Southern,
Azerbaijani.
لهجه
هاى فارسى در ايران طبق ائتنولوگ (هزاره ها و
آيماقها٬ ترك تباران تاجيك زبان مىباشند): 1-
FARSI,
WESTERN
[PES] 22,000,000 in Iran, or
35.92%
of the
population (1997), including 800,000 Dari in Khorasan, Gilan,
Tat,
Bakhtiyari, Lor. Population
total all countries 24,280,000. Alternate
names:
PERSIAN,
PARSI. Dialects: QAZVINI, MAHALLATI, HAMADANI, KASHANI,
ISFAHANI,
SEDEHI,
KERMANI, ARAKI, SHIRAZI, JAHROMI, SHAHRUDI, KAZERUNI, MASHADI
(MESHED),
BASSERI.
Classification: Indo-European, Indo-Iranian, Iranian, Western,
Southwestern,
Persian.
2-
HAZARAGI [HAZ] 283,000 in Iran
(1993).
Alternate names: HAZARA,
HEZAREH, HEZARE'I. Classification: Indo-European,
Indo-Iranian, Iranian,
Western, Southwestern,
Persian.
3-
AIMAQ [AIQ] 170,000 (1993
Johnstone).
Mazanderan Province.
Dialects: TEIMURI (TEIMURTASH). Classification:
Indo-European, Indo-Iranian,
Iranian, Western, Southwestern,
Persian.
4-
DZHIDI [DZH] (60,000 in Israel;
1995).
Alternate names:
JUDEO-PERSIAN, DJUDI, JUDI. Classification: Indo-European,
Indo-Iranian, Iranian,
Western, Southwestern,
Persian. گئرچه
يه هو!!! |