به مناسبت اول ماه مهر، روز بازگشایی مدارس در ایران


تبعیض جنسی در کتاب‌های درسی*


اسد سیف

این روزها در ایران و بسیاری از کشورهای خاورمیانه، موضوعاتی چون مدرنیته، جامعه مدنی، دمکراسی و حقوق بشر، توسعه سیاسی و اقتصادی، جدایی دین از دولت بحث روز است. در کشور ما، با گذشت بیش از ۱۵۰ سال از ورود دنیای تجدد و مدرنیت به آن، این واقعیت روز به روز آشکارتر می شود که: جامعه ما بسیار سطحی به این مسائل پرداخته است. در نتیجه، مشکل چون سابق همچنان پابرجاست. این نیز، سرانجام پس از سال‌ها کشمکش و ستیز، به اثبات رسید که: تحول به سوی مدرنیته و تجدد گریزناپذیر است. ستیز کور و بی‌حاصل با بنیادهای فکری و مظاهر اجتماعی و دست‌آوردهای فرهنگی و سیاسی تجدد نمی تواند راهگشای بن‌بست‌های جامعه در عرصه‌های مختلف باشد. دیگر نمی توان با هیولا ساختن "غرب" جامعه را مرعوب کرد.  

تکامل سرمایه‌داری تنها شکل‌گیری طبقات جدید را به همراه نداشت. مسائل اجتماعی نوینی که در این روند پدید آمد، شکل‌گیری گروه‌های تازه‌ای را ایجاب کردکه همگام با تحولات ساختار زندگی اجتماعی، جنبش‌های اجتماعی نوینی را نیز با خود داشت. مسئلهٌ زن و جنبش زنان از جمله این تحولات است. زنان که همپا با مردان برای دست‌یابی به عدالت اجتماعی وارد میدان مبارزات سیاسی شده بودند، پس از مدت زمانی، در کنار این هدف، کسب حقوق برابر با مرد و مبارزه با نابرابری جنسی را نیز در شمار اهداف مبارزاتی خویش قرار دادند.

یکی از شیوه‌های سامانهٌ مردسالاری برای بقای خویش، بکارگیری سیاستِ جداسازی است. جدا نگاه داشتنِ زنان از مردان و محدود کردن فعالیت‌های اجتماعی زنان باعث می شود تا آنان ریشه‌های مشکلات زندگی خود را جدا از روابط اجتماعی و در نتیجه، تنها در محدودهٌ زندگی شخصی و خانوادگی ببینند. زنانِ جدا نگاه‌داشته شده از زندگی اجتماعی، توان تحلیل ریشه‌های اجتماعی مشکل خویش را ندارند. این زنان اگر مشکل خویش را حاصل و یا نشانی از بدشانسی خود به شمار نیاورند، به این نتیجه خواهند رسید که بی‌کفایت هستند. و یا حداکثر این‌که، مشکل حاصله امری است طبیعی.

امروزه از منظر جنسیت بسیار سریع و آسان می توان به ماهیت دولت‌ها و نیروهای سیاسی پی برد و از چگونگی نگرش آنها به این موضوع، جایگاه و صف آنان را در استبداد و سنت و یا دمکراسی و تجدد تشخیص داد.

از واژهٌ "تبعیض جنسی" پندار و کرداری را در نظر داریم که بر اساس آن زنان فرودست‌تر از مردان قلمداد می شوند و مردان بر آنان تسلط دارند. زن در این بینش کم‌ارزش‌تر از مرد است و مرد با اعمال و رفتار و پیشداوری‌های خود می کوشد، ایدئولوژی ویژه‌ای را بر جامعه حاکم گرداند: ایدئولوژی مردسالاری.

ایدئولوژی مردسالارانه حامی بی قید و شرطِ سلطهٌ مردان بر زنان است. جامعهٌ مردسالار، برای جنسیت، جامعه‌ای قطبی‌شده است. همه چیز به زنانه و مردانه تقسیم می شود. بر این اساس جنس‌ها از کلیشه‌ها پیروی می کنند و حاضر نیستند

 

دیوار کلیشه را فرو ریزند. این کلیشهٌ تبعیض‌آمیز بر تمامی عرصه‌های جامعه، از محیط آموزش و پرورش گرفته تا کار و زندگی خانوادگی، حاکمیت دارد و اعمال نفوذ می کند. قوانین و رفتار حاکم بر جامعه، خود در عمل، مردم را در دست‌یابی عمومی به کار و ارزش یکسان باز می دارد. استعدادها نه به میل فردی، بل به سلیقهٌ جامعه انتخاب می شوند. جامعه عواطفی را می کشد تا رفتاری را چیره و غالب گرداند.

جامعهٌ سنتی جامعه‌ای است که در آن نابرابری بین گروه‌های انسانی موجود است. و مردسالاری حاکم، با شیوه‌های گوناگون، با توجه به نیاز خویش، زنان را از ابزار قدرت و کسب استقلال اجتماعی محروم و طرد می کند. در چنین جوامعی حربه "اخلاق" همیشه کاربرد دارد و وسیله‌ای بوده و هست، برای اِعمال نیات مردسالارانه.

در جامعهٌ سنتی، اخلاق سنتی و وجدانِ مردسالارانه از طریق خانواده، دولت، افکار عمومی، مذهب و آموزش و پرورش بر جامعه تحمیل می شود.

اخلاق سنتی، به مثابهٌ پاسدارِ بی قید و شرطِ عدم تنوع در زندگی افرادِ جامعه و به ویژه زنان، در اصل، راه را بر هر چون و چرا، بر هر تفکر و تخیل می بندد. اخلاق سنتی ارزش‌های کلیشه‌ای جامعه را، پیوسته با خود دارد.

اخلاق سنتی، از همان بدو تولد، از خانواده به کودک منتقل می شود. این اخلاق در مدرسه، از طریق کتاب‌های درسی و مواد آموزشی، به او یاد داده می شود و در نتیجه به یکی از ارزشهای جامعهٌ مردمحور بدل می شود.

از آموزش می توان به عنوان یکی از ابزار توسعهٌ اقتصادی و فرهنگی کشور نام برد. عارضهٌ بی‌سوادی و غلط‌آموزی را، به ویژه در مورد زنان، می توان در کشورهای "عقب‌مانده" به خوبی مشاهده کرد. امروزه دیگر بر عالمان علوم اجتماعی روشن است که، نمی توان بر عللی چون رابطهٌ متقابل میان سطح آموزش و مسائلی چون فقر و تبعیضِ جنسی، در عدم توسعهٌ جامعه، چشم پوشید. [۱]

در دنیای معاصر بر هیچ جامعه‌ای پوشیده نیست که کتب و مواد درسی مدارس و همچنین کتاب‌های کودکان و نوجوانان، دارای نقش اساسی در آموزش و انتقال هنجارها، ارزش‌ها و عقاید است. بیهوده نیست که ادبیات کودکان را در شمار مصالح آموزشی محسوب می دارند.

در بینش حاکم بر کتاب‌های درسی هر کشور، ایدئولوژی حاکم بر آن کشور پنهان است. از این منظر، دولت در ایران، سرچشمهٌ اصلی ستم بر زن و تبلیغ تبعیض جنسی است. از دیدگاه تفکر حاکمیت است که آزادی عمل زنان و چارچوب فعالیت‌های آنان تحت سلطهٌ مردان محدود می شود. مردان با امکانات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بی حدی که دارند، عملاً راه هرگونه فعالیتی را بر زنان در خارج از محدودهٌ خانه می بندند. جمهوری اسلامی در متون آموزشی خود، در کتاب‌های درسی، فرودستی زنان را تحتِ عناوینِ طبیعی، امری اجتناب ناپذیر می نمایاند.
اگر بپذیریم که نظریه شیوه را تعیین می کند و اساس جامعه بر نظریه‌ها استوار است، آن‌گاه می توان بهتر به جهان‌بینی حاکم بر جمهوری اسلامی و چگونگی اعمال نظرهای تبعیض جنسی آن بر کتاب‌های درسی پی برد.

جمهوری اسلامی، اگر چه بسیاری از نظریه‌های تبعیض جنسی حاکم بر جامعه و بالتبع کتاب‌های درسی را از روابط سرمایه‌داری حاکم بر جهان به ارث برده، ولی روابط مردسالارانه و بینش سنتی و مذهبی آن، خود علت تشدید حضور این نگرش است. به روایتی دیگر تبعیض جنسی حاکم از تلفیق دو نظام مردسالاری مذهبی و سرمایه‌داری منتج شده است. این را نیز باید در نظر داشت که: مردسالاری تنها به شکل سنتی اعمال نمی شود. سرمایه‌داری خود در تغییر و تلفیق آن با جامعهٌ روز نقش ویژه و موثری دارد.

در متون درسی، هم‌چون جامعه، زنان بازیگران و نقش‌آفرینان متنی از زندگی اجتماعی هستند که از پیش برایشان در نظر گرفته شده است و آنان حق اعتراض به آن را ندارند. مرد سلطهٌ خویش را اعمال می کند و زن رنج و تحقیر را تجربه می کند. در همین رابطه، این را هم باید به یاد داشت که: تفاوت و ارزش حقوقی میان آدمیان در میزان قدرت و ثروتی است که از جامعه به آنان تعلق دارد و یا تعلق می گیرد. با نگاهی به جامعه ایران و روابط حاکم بر آن، به خوبی می توان دریافت که زن در آن، به همان نسبت که فرودستان جامعه در برابر حاکمیت بی قدرتند، فاقد قدرت است. جامعهٌ ایران در کلیت خویش از مردان و تفکر مردانه تشکیل شده و زنان تنها اجزاء حاشیه‌ای آن هستند.

اگر بپذیریم که اجتماعی شدن کودکان از همان سنین پایین آغاز می شود، پس به نقش آموزش‌های کلیشه‌ای نیز باید توجهی خاص مبذول داشت. در جوامعی چون ایران، پسر از بدو تولد، سروری و مقام برتری را نسبت به فرزند دختر داراست. این نقش در سال‌های بعد، با ورود کودک به مدرسه، با توجه به متون   و مواد آموزشی، پی گرفته، ادامه می یابد. در این روند، شخصیت زن از همان ابتدا تا آن حد بی‌اعتبار می شود که اثرات منفی آن هیچگاه از بین نخواهد رفت.

با این تفاصیل، با نظری بر کتاب‌های درسی، سعی خواهد شد تا موضوع مستند و ملموس‌تر پی گرفته شود.   

هدف این نوشته، بررسی کوتاهی است در کتاب‌های درسی ایران. در این بررسی کوشش شده است تا جوانب مختلف تبعیض جنسی، در مواد و متون آموزشی کشور پی گرفته شود. ابزار کارم در این تحقیق ۲۱ کتاب درسی دورهٌ دبستان و چهار کتاب درسی دورهٌ اول متوسطه بوده است. با این توضیح که از مجموع بیست و دو کتاب دورهٌ دبستان، کتابِ فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی سوم را در اختیار نداشتم. از دورهٌ اول متوسطه نیز کتاب فارسی آن را انتخاب کرده‌ام. و کتاب جامعه شناسی سال سوم آموزش متوسطه را هم به عنوان یک نمونه برگزیده‌ام. طبیعی است که کتاب‌های درسی مورد این   بررسی را می توان از جوانب دیگر نیز پژوهید، کاری که لازم است و باید انجام پذیرد. [۲]

در نخستین دور از بررسی، موضوع مورد بحث را می توان در دو محور دنبال نمود: تبعیض جنسی در خانواده و تبعیض جنسی در اجتماع.

 

تبعیض جنسی در خانواده

چگونگی و میزان توسعهٌ یک کشور را می توان از میزان مشارکت زنان در اقتصاد آن کشور بازشناخت. این امر رابطه‌ای مستقیم با حضور زن در ارکان فعالیت‌های اجتماعی و حضور در مراکز قدرت سیاسی کشور نیز دارد.

در تمامی جوامع سپری‌شده، خانواده همیشه تنها ساختاری بوده است که زنان به آن تعلق داشته‌اند. در چنین جوامعی، زن نه تنها حق هیچ گونه تصمیم‌گیری در مسائل اجتماعی را ندارد، بل که حضور او در جامعه سئوال‌برانگیز است. در جامعهٌ سنتی، پدر، برادر و یا شوهر حافظ منافع زن است.

در فضای حاکم بر کتاب‌های درسی ایران نیز، هم‌چون جامعه، خانواده تنها اجتماعی است که زن می تواند در آن مورد توجه قرار گیرد. در این "اجتماع"، زن وظیفه پشتیبانی و اطاعت از پدر، شوهر و فرزندانش را بر عهده دارد، برایشان دل می سوزاند، موقعیت لازم را جهت آسایش تن و آسودگی خیال آنان فراهم می آورد و تنبیهاتشان را فروتنانه پذیرا می شود.   
حاکمان جامعه سنتی به خوبی می دانند که، کلیشه‌ها در ذهن کودک موثرتر از ذهن یک بزرگسال است. بر این اساس آنان از طریق کتاب‌های درسی، از ابتدای ورود کودک به مدرسه، نگرش تبعیض‌آمیز را، به ویژه در عرصهٌ تبعیض جنسی، در او نهادینه می کنند.‌ دانش‌آموز از همان آغاز می آموزد که چه کسانی را به دیدهٌ تحقیر باید بنگرد و احترام خویش را نثار کدامین کس بنماید. چه صفت‌هایی را در خود بپرورد و از چه امتیازاتی بهره‌مند شود.

جامعهٌ سنتی از طریق متون درسی، افکار را به یک سمت هدایت می کند و طبیعی است که کودک پرورش‌یافته در این جامعه، انسانی تک‌بعدی و یک‌سو‌نگر باشد. از همان بدو تولد به دختر گفته می شود که او به جنس ضعیف و لطیف تعلق دارد، پس فرودست‌تر است.

کتاب‌های درسی به عرصهٌ آموزش سلطه مرد بر زن بدل شده است. آنچه در این دروس اعتبار می یابد، قدرت و خلاقیت مرد است و آنچه به هیچ انگاشته می شود، زن است که در چارچوب سنت و روابط سنتی، نکبت‌بار به زندگی ادامه می دهد. جمهوری اسلامی توسط کتاب‌های درسی، نقشِ دانش‌آموزان در جامعهٌ فردا را به آنان القاء می کند. ضدر نمودار جامعهٌ الگو در کتاب‌های درسی، بر عکس جوامع پیشرفته که تربیت دانش‌آموز را بدون هیچ کلیشه‌ای مد نظر دارند، ابتدا دختر و پسر را از هم جدا نموده و آنگاه برای هر کدام تصمیمات تربیتی ویژه‌ای   پیش می گیرند. به عبارت دیگر به جای تربیت کودک، تربیت پسران و تربیت دختران را سازماندهی می کنند. در این نوع از تربیت، دختر همسر و مادر شدن، آشپزی و خانه‌داری می آموزد و پسر کار در بیرون از خانه و چگونگی حمایت از همسر و سرپرستی او را.

نقش زن ایرانی در کتاب‌های درسی محدود است به، همسر شدن، مادر شدن، خواهر بودن، خانه‌دار گشتن. سایهٌ کم‌رنگی از معلم شدن در چند تصویر از کتاب‌های درسی نیز به چشم می خورد.
زن در ایران هنوز در کلیشه‌ای قرار دارد که از این نگرش، او صاحب احساس ویژه و وظیفهٌ منحصری است. زن، مادر و یا کدبانویی است فداکار که از خود می گذرد تا مردان خانه و جامعه‌اش ببالند و بشکوهند و بنازند و بمانند. جامعه مردسالار مادر را گرامی می دارد، نه به این سبب که زن است و انسان، بل که الگویی است برای دختران که تا مادر بشوند و در اصل از جامعه به دور بمانند.

نقش انفعالی زنان در مسائل خانوادگی، نه تنها از طریق متون درسی، بلکه از سوی تمامی رسانه‌های دولتی و نشریات سنت‌گرا، تبلیغ می شود.مردان خانواده در تمامی مسائل خانواده، همچون جامعه، تصمیم‌گیرنده هستند و زنان، حتا بی آنکه خود بخواهند، موافق و مجری تصمیمات آنان. اقتدار مردسالارانهٌ حاکم، پیوسته راهنمای زندگی زنانی است که هیچ قدرتی در تفکر و تصمیم ندارند.

در این نباید شک روا داشت که: مرکز اِعمال تبعیض جنسی، خانواده است. عامل انتقال و گسترش تفکر مبنی بر تبعیض جنسی نیز همین مرکز است. اگر چه عملِ ارزش‌گذاری بر کار مرد و زن را جامعه برنامه‌ریزی می کند، ولی در این مرکز است که نتیجه گرفته می شود: کار مرد ارزش بیشتری دارد، چون پول‌آور است و کار خانگی، با اینکه مدت زمان بیشتری می طلبد، فاقد ارزش است، چون پول‌ساز نیست.

از چنین بینشی است که پدر برتر می شود، به ریاست خانواده ارتقا می یابد و نان‌آور خانه محسوب می شود. مادر اما، زن است و فرودست، همسر است و وابسته و در نهایت به دور از حقوق اجتماعی. در همین شرایط است که هویت جنسی کودکان شکل می گیرد. دختر نقش مادرانه را بر می گزیند و پسر خود را برای ریاست خانواده آماده می سازد. بیهوده نیست که در جامعه ما، آنگاه که پدر بی آن که صاحب فرزند پسری باشد، بمیرد، خانواده را بی سرپرست می نامند. و چنین است که فرزند پسر صاحب ارزش اجتماعی می شود.

بر اساس سنت و در چارچوب اخلاق اجتماعی، والدین خود در محرومیت دختران نقش بزرگی دارند. آنان خود نمی خواهند که دختران در اقتصاد خانواده و در مقیاس بزرگ‌تر، اقتصاد کشور، مشارکت داشته باشند. عدم توانایی زن یکی از پیشداوری‌های متدوال است که جامعهٌ مردسالار آن را تبلیغ می کند.

در جامعه چنین تبلیغ می شود که کارِ با ارزشِ مرد به نفع تمامی اهل خانواده است و اگر زن به کارِ بی‌اهمیتِ خارج از خانه تن در دهد، اساس و استحکام خانواده خلل پذیرفته، درهم می ریزد.
فرزند دختر رشد می کند تا عروس خانواده‌ای دیگر و نهایتاً مادر شود. فرزند پسر اما بر عکس باید نقش گردانندهٌ اقتصاد خانواده را بر عهده بگیرد. پس می بینیم که والدین برای آیندهٌ شغلی دختران سرمایه‌گذاری نمی کنند. دختر صاحب ارزش کم‌تری به نسبت پسر در خانه و جامعه است. در این رابطه است که شاهد آسیب‌پذیری بیشتر اقتصادِ کشور می شویم. زن که فاقد مهارتِ ارزشمندی در خارج از خانه باشد، طبیعی است که قدرت تأثیر‌گذاری بر تصمیمات خانواده را هم نداشته باشد.

مردم در جامعه سنتی چنین می پندارند که اگر فرزند دختر به مدرسه برود، اتلاف وقت بیهوده‌ای خواهد بود که پی‌آمد آن جز از دست دادن فرصت یادگیری بچه‌داری، خانه‌داری و کار خانگی نیست. در این جوامع، از دیگر سو، دین در قدرت انتخاب والدین نقش به سزایی دارد. برخی از والدین تحصیل را مغایر با رسوم و اخلاق اجتماعی می دانند و معتقدند که زن تحصیلکرده نمی تواند همسر خوبی باشد. از آن گذشته، تحصیلِ دختر می تواند تهدیدی باشد برای امکان ازدواج او.

متون و مواد درسی در چنین جوامعی شکافی عمیق بین دو جنس ایجاد می کنند. سیاست‌های آموزشی کشور بر ناهمگونی دو جنس استوار است. بر این اساس بازده تحصیل در بین دو جنس نیز نمی تواند همسان باشد. مطالب کلیشه‌ای کتاب‌های درسی موجب بروز رفتارهایی در دختران می شود که ناامیدی را در آنان، برای شایستگی امور، دامن می زند. دختران در متون درسی یاد می گیرند که پسران تواناتر از آنان در کارهای علمی و فنی هستند. کشف دنیای خارج برای دختران از متون دروس آموزشی ایران حذف شده است. رژیم با این ترفند، جلوی اجتماعی شدن زنان را می گیرد.
مردسالاری حاکم بر متون درسی ایران، توانایی‌ها و خصوصیاتی را به زنان نسبت می دهد که چه بسیار در مردان هم دیده می شود و یا بالعکس مردان را به ویژگی‌هایی بهره‌مند و از قدرتی برخوردار می سازد که در زنان نیز می توان یافت. مردسالاری، صفات را مردانه و زنانه می کند، همچنان‌که مشاغل و رفتار را.

رسوم و اخلاق برخاسته از مذهب، تحصیل زنان را خطری برای عفت و نجابت آنان می داند. همین تفکر است که حجاب را به عنوان حافظ آبرو تبلیغ می کند و سعی در جداسازی زن و مرد در جامعه را دارد. مخالفت با کلاس‌های درسی مختلط، ممنوعیت حضور معلمان مرد در کلاس‌های درسی دختران و یا بر عکس، پرهیز از فرستادن دختران به مدارسی که اندکی بیشتر با محل سکونت فاصله دارند، فشار مضاعف بر دختران برای تن دادن به ازدواج در سنین پایین و … همه در شمار اهرم‌های فشار بر دختر، جهت دور نگه داشتن او از محیط آموزشی است.
در همین رابطه است که می بینیم در میان دانش‌آموزان دختر، "در مقطع سنی ده تا چهارده سال، ۵٣ هزار و ۴۷٣ دانش‌آموز و در مقطع سنی پانزده تا نوزده سال، ۶۱۷ هزار و ۹۲۰ دانش‌آموز متأهل هستند." [٣]

در سراسر کتاب‌های درسی، بر اساس تنها الگویی که تبلیغ می شود، زن مادر است و خانه‌دار، مرد نان‌آور است و رئیس خانواده، دختر کمک مادر است در کارِ خانه و پسر مقلد کار پدر و در تدارک مرد فردا شدن. زنِ در این دروس، بدون نقش مادر و همسری، موجودی است فاقد هویت.

تبعیض جنسی در اجتماع

چگونگی تقسیم جنسی کار در بازتولید اجتماعی امری است که می تواند میزان تبعیض جنسی را در یک کشور مشخص کند.

"بر طبق آمار سازمان ملل، زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند، ده درصد از درآمد جهان را به دست می آورند و مالک کمتر از یک درصد دارایی‌های آنند. برآورد کرده‌اند که کار بدون دستمزد زنان معادل یک‌سوم به میزان تولید اقتصادی جهان می افزاید." [۴]

در سال‌های اخیر، بر اساس اسناد و مدارک موجود، در وضعیت آموزش زنان و بالاخص موقعیت زن در کشورهای اسلامی تغییراتی پدید آمده است. ولی این بدان معنا نیست که زن نقش برابری با مرد در این جوامع دارد. عدم آگاهی، نبود پژوهش‌های عمیق جهت روشن‌تر شدن موضوع، تأثیر رسوم مذهبی و فرهنگی و ارزش‌های مردسالارانه حاکم، از جمله عوامل بازدارنده‌ای هستند که می توان به آنها استناد کرد.

رسوم اجتماعی و مذهبی حاکم باعث شده که کشورهای خاورمیانه، بالاترین درصد را به نسبت دیگر کشورهای جهان، در ایجاد موانع برای تحصیل زنان دارا باشند. در این جوامع زن تحت فشار شدید اجتماعی مجبور است تا خود را برای همسر و مادر شدن آماده کند.

از مجموع ۷۴ درصد جمعیت باسواد ایران در سال ۱٣۷۰، ٨۰ درصد آنان مرد و ۶۷ درصد زن هستند. "از طرف دیگر، هر سال بیش از یک میلیون نفر از کودکان واجب‌التعلیم به مدارس راه نمی یابند که در این رقم درصد دختران دو برابر پسران است … . در سال ۱٣۷۰ در برابر پنج میلیون و دویست هزار دانش‌آموز پسر، چهار میلیون و ششصد هزار دانش‌آموز دختر وجود داشت. در دوره راهنمایی تحصیلی، ۲.۵ میلیون دانش‌آموز پسر در مقابل هشتصد و هشتاد هزار دانش‌آموز دختر به مدرسه می رفتند. در دانشگاه‌ها نیز نسبت دانشجویان پسر به دختر، ۷۰ درصد در مقابل ٣۰ درصد بود. … در مقابل باید به ساختار مشاغل نیز توجه داشت که از مجموع سیزده میلیون شاغل کشور، تنها یک میلیون و دویست هزار نفر زن هستند. بنا براین، زنان فقط ۹ درصد از مجموع افراد شاغل را تشکیل می دهند." [۵]
این نیز قابل ذکر است که: "متوسط سرانهٌ فضای آموزشی دختران ٣.۲۷ متر مربع در مقابل سرانهٌ پنج مترمربعی پسران است. همچنین از ۹۱۵ مرکز شبانه‌روزی آموزش فعال در کشور فقط یک‌سوم متعلق به دختران است. … یک میلیون و ۶٨۹ هزار دانش‌آموز دختر به علت کمبود امکانات در مناطق محروم کشور از تحصیل باز مانده‌اند." و همین طور است که: "بیش از یک هزار سالن ورزشی ویژهٌ پسران است، در حالی که فقط یازده سالن ورزشی به زنان تعلق دارد." [۶]
آموزش دختران، بی هیچ تبعیضی، می تواند بهترین امید را جهت محو محرومیت زنان در جامعه به بار آورد. تحصیل بیشتر باعث می شود تا از یک سو درآمد اقتصادی افزایش یابد و از دیگر سو، بینش زنان دگرگون شده، تأثیر مثبت بپذیرد. فواید اجتماعی این آموزش انکارناپذیر است. دانایی و آگاهی حاصله تأثیر ژرفی را در جامعه به همراه خواهد داشت.
در کتاب‌های درسی ایران، دختر یاد می گیرد تا خدمتگزار باشد و از خودگذشتگی بیاموزد. در مقابل، پسر می آموزد که مستقل باشد. دختر مهارت‌های خانه‌داری را یاد می گیرد و پسر علوم و فنونِ کار و شغلِ آینده را. دختر مادری کردن و هنرهای زنانه را می آموزد و پسر سازمان‌دهی و ریاست را.
در جهانِ مردانهٌ کتاب‌های درسی ایران، در مقولات ساختهٌ ذهنِ مردان، سعی شده تا ستم و ستمدیدگی زنان پنهان بماند. دانش در کتاب‌های درسی، هرچند حضوری کمرنگ دارد، علمی مردانه است. متون و مواد درسی بر اساس کلیشه‌های سنت به زنان القاء می کنند که بپذیرند و دریابند که تابع‌ هستند. و بر این اعتقاد ایمان بیاورند که کارِ خانه، خانه‌داری، شوهرداری و بچه‌داری با "طبیعتِ زن" عجین است. در همین راستا است که اگر در نهایت به کارِ زن، در خارج از خانه، تن در داده شد، این کار نمی تواند تخصص ویژه‌ای را با خود داشته باشد. با این نگرش، زن می تواند صاحب مشاغلی چون معلم، پرستار و منشی شود. به این ترتیب زن خود موقعیت فرودست خویش را در عمل باور می کند.

جمهوری اسلامی نه تنها کار تبعیض‌زدایی را از کتاب‌های درسی پی نگرفته، بل که آن را دامن زده و گسترش داده است. در سراسر متون درسی، مردان و زنان نقش‌های سنتی خود را دارند. در کتاب‌های درسی، زنِ روشنفکر، مهندس، دانشمند، هنرمند، نویسنده و یا نقاش، ورزشکار و … وجود ندارد. زن اگر بسیار شجاع باشد، در پشتِ جبههٌ جنگ به مداوای مردان مجروح اشتغال دارد و یا برای "سربازان اسلام" آذوقه و لباس تدارک می بیند.

علاوه بر تبعیض جنسی آشکار، در متون درسی سعی می شود، دختران را از شهامت لازم جهت در اختیار گرفتن مشاغل جدید باز دارند و در عمل، ذهنیت زنان را از قدرت تفکر و تمرکز بر کاری خارج از خانه مخدوش می کنند. به موازات آن، بر مردان چنین القاء می کند که زن قادر به انجام هر شغلی نیست. بدین وسیله رژیم خود تبعیض جنسی را آشکارا تبلیغ می کند.

کتاب‌های درسی ایران، برای زن در سیاست اعتباری قایل نیست. زن موجودی است بی‌علاقه به سیاست و یا حداکثر تحت تأثیر شوهر و باورهای سیاسی او. چنین سیاستی که در اصل نظر مردان را اعمال می کند، عملاً زن را در عرصهٌ سیاست نادیده می گیرد و باعث می شود تا زن در حیات سیاسی کشور حضور چشمگیری نداشته باشد. در متون درسی که جهان را از دیدگاه مردان تصویر کرده‌اند، با در حاشیه قرار دادن زنان، سعی می شود تصویری غیرواقعی از آنان نشان داده شود. جانب‌داری از ایدئولوژی نظام حاکم در تمامی صفحات کتاب‌های درسی دیده می شود.

در این هیچ شکی نیست که برای دختر دانش‌‌آموز ایرانی این سئوال پیش آید که: وقتی آنان با ازدواج خود به نان‌خور مردان بدل می شوند، چه لزومی دارد تا درس بخوانند. و مادر می تواند از خود بپرسد که: تلاش دختران در مدرسه برای کسب موقعیت بهتر به چه درد خواهد خورد، وقتی که آنان مجبورند نقش زنی خانه‌دار را در خانواده، در آینده به عهده بگیرند و نه نقشی را در اجتماع.

در هیچ متنی از کتب درسی پسران و دختران به یک نسبت در حال انجام کارهای خانگی قرار ندارند. در هیچ یک از این متون، مادر و پدر با هم و یا با فرزندان به بحث در مورد مسائل روزمرهٌ زندگی نمی پردازند. مرد پیوسته تصمیم را اتخاذ و به افراد خانواده ابلاغ می کند. زن و فرزند همیشه تسلیم هستند و فرمانبردار. هرچه شوی اراده کند، بی هیچ کم و کاستی باید اجرا شود.

از شیرخوارگاه، مهد کودک، زن و شوهرِ بی‌فرزند، مادر تنها، زن و شوهر جداشده از هم، زن و یا مرد مجرد، زن و شوهر شاغل، هیچ اثری در کتاب‌های درسی موجود نیست.

اگر بپذیریم که یکی از وظایف متون کتاب‌های درسی بازتاب موقعیت جامعه در جهت دگرگونی آن است، پس پهنهٌ توجه به عدم تبعیض جنسی و آماده‌سازی و تبلیغ برابرجنسی باید به اندیشه‌ای بنیادین در تدوین متون درسی بدل گردد. در دست‌یابی به این مقصود، متونی از دروس کارایی بیشتری خواهند داشت که دانش‌آموزان را از تفکر و کارکرد کلیشه‌ای به دور نگه دارد. [۷]

هم اکنون از طریق کلیشه‌های حاکم بر کتب درسی، رفتار و ارزش‌های خاصی بر جامعه تحمیل می شود. بارزترین این کلیشه‌ها به تبعیض جنسی تعلق دارد که بازتاب ایدئولوژی حاکمیت است. بر این اساس مرد به نسبت زن از برتری جسمانی، عقلانی، اخلاقی و حقوقی برخوردار است. مردان مستقل‌تر از زنان و شایسته‌تر از آنانند. پسران آزادتر از دختران و دختران موجوداتی فرمانبردار و همچنین وابسته به پدر و مادر و برادر هستند. دانش‌آموز ایرانی هیچ راه گریزی از این کلیشه‌ها ندارد. کاربرد این کلیشه‌ها در جامعه به دوام و بقای آن می افزاید. کلیشه‌های موجود به الگوهایی بدل شده‌اند که تکرار آنها ملکه شدن بر اذهان را به همراه دارد.

کار را در خانه و بیرون از خانه و به طور کلی در جامعه طوری بین زنان و مردان قسمت کرده‌اند که کارها و وظایف به زنانه و مردانه تبدیل شده است. در عرصه خدمات نیز در به همین پاشنه می چرخد. رئیس و کارفرما همیشه مرد است و فرد فرودست زن. کارهای با تخصصِ بالا را مردان بر عهده دارند و زنان کارهای ساده و کم‌تخصص را. و چنین است که تبعیض جنسی در جامعه به سنت بدل می گردد و چنان بنیادی می شود که در عرصهٌ سیاست، مردان رئیس موسسه، اداره، مجلس، حزب و به طور کلی "دولتمرد" شوند و زنان، سیاهی لشکر. این را نیز باید به یاد داشت که زنان ایران، اکنون خارج از طبقه‌بندی اجتماعی قرار دارند، زیرا در بازارِ کار حضوری مداوم ندارند و در ثانی طبقهٌ اجتماعی آنان بر اساس مشاغل شوهرانشان تعیین می شود.

کتاب درسی ابزاری است در امر آموزش و پرورش که می باید قدرت ذهن و تخیل کودک را بالاتر برده، گسترش دهد. تا آنگاه که دانش‌آموز قدرت تخیل کافی و ذهن لازم برای دگرگونی اجتماع نداشته باشد، کلیشه‌ها همچنان کاربردی عام خواهند داشت. هم اکنون وزارت آموزش و پرورش در ایران، از طریق کتاب‌های درسی، اساسی‌ترین نقش را در ترویج کلیشه‌ها و در رأس همه، تبعیض جنسی، به عهده دارد.   

 

واقعیت در کتاب‌های درسی
• در کتاب فارسی اول دبستان، از ٨۹ تصویری که به شکلی با انسان سر و کار دارند، ۵۰ تصویر از مردان و ۲۰ تصویر از زنان است. از ۱۹ تصویر باقی‌مانده، ۱۵ تصویر از خواهر و برادر و یا اعضای خانواده است. در این کتاب دو تصویر از انقلاب سال ۵۷ به چشم می خورد که در آن هیچ نشانی از زن دیده نمی شود. در تصویر دیگری از خانهٌ کعبه، فقط مردان نمازگزار را می بینیم. در تصاویر درس "مردم میهن ما" تنها عکس‌هایی از مردان نقاط مختلف کشور دیده می شوند. در این کتاب، کلاس درس با تصاویر آقایان، خمینی و خامنه‌ای تزیین شده است.

در تصاویر مردان از این کتاب، آنان را در حال میوه جمع کردن، رانندگی تراکتور، معلمی که با دانش‌آموزان پسر در مزرعه حضور دارد و با آنان در بارهٌ شخم‌زدن، بذر پاشیدن و درو کردن صحبت می کند، تاب درست کردن، کتاب خواندن، بنایی، نجاری، نقاشی، کشاورزی، نانوایی، گاری‌راندن و چوپانی نشان می دهد.

در تصاویر مربوط به زنان، آنان را در حال گل‌کاری، آبیاری گل‌ها، خیاطی و آشپزی نشان می دهد.

پسر در تصاویر این کتاب، دوچرخه تعمیر می کند، به پدر در تعمیر میز کمک می کند. نان می خرد، و با دوستان خود که همگی پسر هستند، فوتبال بازی می کند.

دختر در تصاویر کتاب، به مادر در کار آشپزی کمک می کند، سبزی پاک می کند، از مادر خیاطی می آموزد و با دختران دیگر توپ‌بازی می کند.

گذشته از کلیشه‌های مذکور می توان بر نمونه‌هایی چون، ریش داشتن مردان، نماز خواندن آنان، با حجاب بودن زنان و روی زمین نشستن، برای صرف غذا، انگشت گذاشت.

از مجموع ۵۰ درسی از کتاب که در آن انسان حضور دارد، در ۲۲ درس موضوع با پسران و در ۱۴ درس با دختران در رابطه است. در ۱۴ درس باقیمانده، خواهر و برادر و یا خانواده حضور دارند.

با نگاهی دیگر به اولین کتاب آموزشی در مدارس ایران، می بینیم که از همان ابتدا، این بابا است که آب می دهد، باباست که نان می دهد، باباست که تاب را بر درخت می بندد، باباست که کتاب می خواند. و در ادامهٌ دروس باز پدر است که میز می سازد و دوچرخه تعمیر می کند و این پسر است که در این کار کمکش می کند. پدر نجار است. پدر بناست. مادر در این کتاب کسی است که خرید خانه را انجام می دهد، خیاطی می کند، آشپزی می کند، چای درست می کند، آش می پزد. و اکرم دختر خانه سبزی آش را تمیز می کند، در غذا نمک می ریزد. و باز این فرزند دختر است که گل می کارد. جالب این است که، دختر مریض می شود.

کلیشهٌ قابل توجهٌ دیگر کتاب، خوردن آبگوشت است. حضور این غذا در کتاب‌های سال‌های بالاتر هم تکرار می شود. در خوردن آبگوشت، همهٌ اعضای خانواده بر زمین، دور سفره، می نشینند. نان را تیلیت کرده، در وسط سفره می گذارند، ابتدا پدر و سپس بقیهٌ اعضای خانواده از آن کشیده، می خورند. این شکل از خوردن به کرات در دروس آمده است.

از مجموع شش نقاش و خطاطی که این کتاب را پیراسته‌اند، همه مرد هستند.

• در کتاب فارسی دوم دبستان، از مجموعهٌ ۴۲ تصویر، در ۲۵ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۱۵ تصویر از مردان و ٣ تصویر از زنان است. ۷ تصویر باقیمانده، از خانواده، دید و بازدید خانوادگی، محیط مدرسه و صف رأی دادن به جمهوری اسلامی است.

از ۱۹ درسی که انسان در آن حضور دارد، ۱۲ درس از حضور مردان و ۴ درس از حضور زنان حکایت دارد. سه درس دیگر به خانواده و یا برادر و خواهر مربوط می شود.
در این دروس نکات زیر قابل توجه‌اند:

در چهار تصویری که از مدرسه آمده، همهٌ مدارس پسرانه هستند.

در تصویری از رأی‌گیری، مردان در یک صف و زنان در صفی دیگر دیده می شوند. درتصویری از تظاهرات انقلاب، از وجود زن خبری نیست. به روایتی دیگر انقلاب کار مردان است و یا بهتر این‌که، مرد در انقلاب شرکت می کند و زن در رأی‌گیری، تا بدینوسیله کار مرد را تأیید کند.
از سه تصویر زن در کتاب، یکی نشانگر حواس‌پرتی اوست. دخترک یادش می رود و کتاب داستان را پس از خواندن در حیاط، زیر درخت می گذارد. با بارشِ باران، کتاب خیس می شود. تصویر دیگر، دختری را، هنگام تعارف کردن سینی شیرینی به مادر نشان می دهد. سومین تصویر از دختری است که گاو و گوساله را برای نوشیدن آب به کنار رودخانه می برد. و این تنها تصویر مثبت کتاب از زن است.

پلیس، چوپان، کشاورز، بنا و نانوا، مشاغلی هستند از مردان در این کتاب. زن شاغل نه تنها در متن کتاب، بل که در تصاویر هم دیده نمی شود. حضور گستردهٌ مردان در انقلاب، بازی و گردش پسران با هم، از دیگر موضوعات متن کتاب است.
تقریباً تمامی دروسی که پس از انقلاب به کتاب‌های درسی اضافه شده، از وجود زن به عنوان یک انسان برابرحقوق با مرد عاری است. در همهٌ دروس سعی شده تا زنِ کلیشه‌ای و سنتی حاضر شود. در دروس این کتاب نیز زنان چادر به سر کرده، مادر و خانه‌دار و یا خواهرند. مردان ریش دارند، نان‌آورند و جنگجو و انقلابی.

از مجموع ۱۲ نقاش و خطاط این کتاب، ٨ نفر مرد و چهار نفر آن زن هستند.

• در کتاب فارسی سوم دبستان، از ٣۱ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۲۴ تصویر از مردان و تنها سه تصویر از زنان است. چهار تصویر دیگر که مختلط است، مادر را در حال حمل غذا برای مردان خانواده که در مزرعه هستند، نشان می دهد. و یا مادر را در صف نان.

از مجموع ۲۵ درس این کتاب که موضوع آن به انسان مربوط می شود، در ۲۲ درس مرد و تنها در سه درس زن حضور دارد.
مردان در این کتاب، رهبر انقلاب، کشاورز، باغبان، صیاد، دانشمند، مخترع، انقلابی و جنگجو هستند. و زنان، خانه‌دار، آشپز و مادری فداکار.
در این کتاب هیچ شعر و یا داستانی از شاعر و نویسندهٌ زن نیز وجود ندارد.
از مجموع شش نقاش و خطاط این کتاب، چهار نفر آن مرد و دو نفر زن هستند.
• در کتاب فارسی چهارم دبستان، از ۱٨ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۱۵ تصویر از مردان و تنها یک تصویر از زنان است.
از ۱۵ درسی که موضوع آن به انسان مربوط می شود، در ۱۴ درس، شخصیت‌های مرد حضور دارند. تنها شخصیت زن کتاب، دختری است در حال نوشتن.
مردان در دروس این کتاب، بنا، دکتر، کشاورز، دانشمند، مخترع، کاشف، شکارچی و سیاح و یا شخصیتی حاضر در صفوف انقلاب هستند.
دانش‌آموز پسر در این کتاب(پسرک فداکار)، فردی فداکار است و می تواند حتا شهری را نجات دهد.در درسی دیگر(فرزندان اسلام)، پسری آماده جنگ می شود و به جبهه جنگ می رود.
زن این کتاب، مادری است ترسو (عبور از خیابان)، اهل جیغ و داد و "فریاد و شیون". در این کتاب هم از حضور زن در انقلاب خبری نیست. تصاویر انقلاب، همه مردانه است.
از تمامی داستان‌ها و اشعار کتاب، فقط یک شعر با نام "باز می آید پرستو نغمه‌خوان"، به شاعری زن (پروین دولت‌آبادی) تعلق دارد.  

از مجموع هفت نقاش و خطاط این کتاب، همهٌ آنان مرد هستند.

• در کتاب فارسی پنجم دبستان، از ۲۲ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۲۰ تصویر از مردان است. در دو تصویر مختلط، یکی از عروسک‌های تئاتر است و آن دیگر زنی است پیر که پسرکی یتیم او را همراهی می کند. در این کتاب هیچ تصویر دیگری از زن وجود ندارد.

از ٣۷ درس کتاب، ۱۴ درس به موضوع دین اختصاص یافته است. در این دروس شخصیت انسانی وجود ندارد. از ۱٨ موضوع داستانی کتاب، بدون استثنا، همهٌ شخصیت‌ها مرد هستند.
مردان این کتاب، آدمیانی سخت‌کوش و دارای اعتماد به نفس هستند (سرگذشت یک معلم). ایثارگرند(شکوه ایثار)، فداکار و از خودگذشته‌اند (فداکاری).
در یکی از دروس، خمینی، رهبر انقلاب، در کلاسی پسرانه حضور می یابد. در درسی دیگر تصویری از خمینی دیده می شود که در حال ریختن چای برای خود است. با توجه به اینکه او برای خویش چای می ریزد، این عکس، تنها تصویری از کتاب‌های درسی دوره دبستان است که مردی را در حال کار در خانه نشان می دهد.
این را نیز باید متذکر شد که: در تمامی کتاب‌های درسی، بخش بزرگی به آموزش‌های مذهبی اختصاص می یابد. در این دروس از پیامبران و یا شخصیت‌هایی مذهبی صحبت می شود که همهٌ آنها، خود و یا   مخاطبانشان، مرد هستند. در این دروس نه زنی حضور دارد و نه صحبتی از زن است.
از مجموع ۱۰ تصویرگر و خطاط این کتاب، ٨ نفر مرد و دو نفر آن زن هستند.



با توجه به آمار ارایه شده، از مجموع ۱٨۵ تصویری که در کتاب فارسی دورهٌ ابتدایی موجود است، ۶۷ درصد آن به مردان و ۱۴ درصد آن به زنان اختصاص دارد. در ۱٨ درصد از تصاویر حضور مختلط زن و مرد (خواهر و برادر و یا اعضای خانواده)، دیده می شود.
بر اساس همین آمار، از مجموع ۱۲۷ درسی که انسان به شکلی در آن حضور دارد، ۶۹ درصد شخصیت‌ها مردان و ۱۷ درصد شخصیت‌ها از آن زنان هستند. در ۱٣ درصد موضوعات، زن و مرد (خواهر و برادر و یا والدین) با هم دیده می شوند.
کتاب‌های فارسی دبستان به طور کلی "تجدید نظر" شده هستند. به این معنا که پس از انقلاب مورد بازبینی قرار گرفته، درس‌هایی حذف و دروسی دیگر بر آن اضافه شده‌اند. بر این اساس نامی از مولفین و یا تجدید نظر کنندگان در ابتدای آن نوشته نشده است. بر طبق آمار از مجموع ۴۱ تصویرگر و خطاط کتاب‌های فارسی دبستان، ٣٣ نفر، یعنی ٨۰ درصد آن مرد هستند.
• در کتاب علوم تجربی اول دبستان، از مجموع ۱٣٣ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۹۲ تصویر از پسر و ۱۷ تصویر از دختر است. در ۱۴ تصویر مختلط کتاب، خواهر و برادر و یا اعضای خانواده را نشان می دهد.
در تصاویر دختران، در چهار تصویر، دختری را در حال آویزان کردن لباس‌های شسته بر بند می بینیم.
در بیشتر تصاویری که از پسران در کتاب آمده است، آنان را در حال آزمایشات علمی نشان می دهد.
در هیچ تصویری پسر و دختر (جز خواهر و برادر) در کنار هم دیده نمی شوند.
مردان تصویر شده در این کتاب، رانندگی می کنند، نجارند، موسیقی می نوازند و به آزمایشات علمی مشغولند.
سه مولف این کتاب، همه مرد هستند. تنها تصویرگرِ کتاب نیز مرد است.
• در کتاب علوم تجربی دوم دبستان، از مجموع ۷۵ تصویری که انسان در آن حضوردارد، ۴۵ تصویر از آن مردان و ۲۴ تصویر از آن زنان است. ۶ تصویر هم از حضور مشترک خواهر و برادر حکایت دارد.
مردان این کتاب، بنا، جوشکار، کارگر کارخانه، نجار، کاپیتن کشتی و یا دانش‌آموزند.
زنان کتاب، مادر و خانه‌دار و یا دانش‌آموزند. در یک مورد کاملاً استثنایی و نادر، زنی در این کتاب، کارگر کارخانهٌ بافندگی است.
از سه مولف کتاب، همه مرد هستند. از مجموع شش تصویرگر کتاب نیز، همه مرد هستند.
• در کتاب علوم تجربی سوم دبستان، از مجموع ۷٨ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۶۶ تصویر از آن مردان و تنها ۹ تصویر از آن زنان است. در این کتاب سه تصویر مختلط هم با حضور خواهر و برادر و جود دارد.
مردان این کتاب، دکتر، کشاورز، آرایشگر، دهقان، نجار، دانشمندند. پسر دانش‌آموز در این کتاب، فردی است کنجکاو که می خواهد دانشمند بشود. او اهل مطالعه است و همیشه در حال آزمایشات علمی.
زن این کتاب، در حال شستن لباس است و یا اینکه مادر و یا دانش‌آموز.
از دو مولف کتاب، هر دو مرد هستند. از نه تن تصویرگر کتاب، هشت تن مرد و تنها یک نفر زن هستند.
• در علوم تجربی چهارم دبستان، از مجموع ٨۹ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۶۱ تصویر مردانه و ۲۰ تصویر زنانه است. در ٨ تصویر مختلط کتاب، در چند مورد حضور آدمیان نخستین و در بقیه اعضای خانواده را می بینیم.
مردان این کتاب، ورزشکار، چوپان، سرباز، کشاورز و دانش‌آموز هستند.
زنان کتاب، دانش‌آموزند و در یک مورد مادری در حال اتو کردن لباس دیده می شود.
قابل توجه این که، بیشتر آزمایشات علمی کتاب را دانش‌آموزان پسر انجام می دهند.
این نیز گفتنی است که، تمامی برش‌های اعضای بدن و یا اشکال آناتومی بدن در این کتاب از مردان است.
این کتاب دو مولف دارد که هر دو مرد هستند. از مجموع ده تصویرگر کتاب، تنها یک تن زن است.
• در کتاب علوم تجربی پنجم دبستان، از مجموع ۶۷ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۵۱ تصویر از مردان و ۱۶ تصویر از زنان است.
زن در این کتاب، در حال خرید کردن، لباسشویی دیده می شود. زن، گذشته از خانه‌داری، دانش‌آموز است و یا معلم.
مرد در این کتاب، نقاش، هواشناس و آتش‌نشان است. او شخصی است در حال ورزش کردن و یا دانش‌آموزی کنجکاو.
با توجه به آمار ارایه شده، از مجموع ۴۴۲ تصویرِ کتاب‌های علوم تجربی دوره ابتدایی که انسان در آنها حضور دارد، ۷۱ درصد آن به مردان و تنها ۲۱ درصد آن به زنان اختصاص دارد.
از مجموع ده مولف کتاب‌های علوم تجربی دورهٌ ابتدایی، همهٌ آنان مرد هستند.
از مجموع ۲۶ تصویرگر کتاب‌های علوم تجربی دورهٌ ابتدایی، فقط دو تن زن هستند.




• از مجموع ٣۱ تصویرِ کتابِ ریاضی اول دبستان که در آن انسان حضور دارد، ۱٨ تصویر به مردان و ۷ تصویر به زنان اختصاص یافته است. در ۶ تصویر نیز زن و مرد حضوری مشترک دارند.
از تعداد هفت مسئلهٌ کتاب، در پنج مسئله مرد، یک مسئله زن حضور دارد. در مسئله دیگر زن و مرد حضور مشترک دارند.
از سه مولفِ این کتاب، هر سه تن مرد هستند. دو تصویرگر کتاب هم، هر دو مرد هستند.
• در کتاب ریاضی دوم دبستان، از مجموع ۲۲ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۱۵ تصویر به مردان و ۷ تصویر به زنان تعلق دارد.
مردان در این کتاب، صیاد، تراشکار، نجار، راننده، صحاف، مته‌کار، بقال و خیاط هستند.
زنِ در حالِ کار، در این کتاب، دختری است قالیباف و یا زنی دوزنده.
از ٨۷ مسئله ریاضی که انسان در آن عملی انجام می دهد، ۴۹ مورد آن مرد و ٣٨ مورد آن زن است.
این کتاب دو مولف دارد که هر دو مرد هستند. از سه تصویرگر کتاب، تنها یک تن زن است.
• در کتاب ریاضی سوم دبستان، از مجموع ٣۰ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۲۲ تصویر به مردان و تنها ۵ تصویر به زنان اختصاص دارد. در سه تصویر مختلط کتاب، اعضای خانواده حضور دارند.
از ۴۱ مسئلهٌ ریاضی که انسان در آن کنندهٌ کاری است، در ۲۵ مورد مرد و در ۱۲ مورد زن مشارکت دارد. در ۴ مسئله نیز خواهر و برادر حضور دارند.
از مجموع سه مولف کتاب، هر سه تن آنان مرد هستند. این کتاب دو تصویرگر دارد که یک تن از آنان مرد و نفر دیگر زن است.
• در کتاب ریاضی چهارم دبستان، از مجموع ٣۲ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۱٨ تصویر از آن مردان و ۱۲ تصویر از آن زنان است. دو تصویر نیز خانوادگی است.
با نگاهی به تصاویر مردان، آنان در این کتاب، صیاد، نجار، کارگر کارخانه پارچه‌بافی، کارگر کارخانه قند، خراط، راننده و نقاش ساختمان هستند. تصویری نیز حضور مردان را در روزهای انقلاب، در تظاهرات ثبت کرده است.
زنان در این کتاب، چایکار، آشپز، کامواباف و شالیزکار هستند.
از مجموع ۴۰ مسئلهٌ ریاضی، در ۲۲ مورد آن مردان و در ۱٨ مورد آن زنان حضور دارند. مسئله‌ای که زن و مرد با هم در آن حضور داشته باشند، در این کتاب دیده نمی شود.
زنان و دانش‌آموزان دختر در مسائل این کتاب، عمدتاً مشغول جمع‌آوری پوشاک و آذوقه برای رزمندگانِ در جبهه هستند. آنان کلاه و بلوز برای "برادرانِ در جنگ" می بافند و کار پشت جبهه را در حمایت از جنگ انجام می دهند.
از چهار مولف این کتاب، هر چهار نفر آنان مرد هستند. از دو تصویرگر آن، یک تن زن و یک تن مرد است.
• در کتاب ریاضی پنجم دبستان، از مجموع ۲۹ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۲۱ تصویر به مردان و ۵ تصویر به زنان اختصاص دارد. در ٣ تصویر باقی‌مانده، اعضای خانواده دیده می شوند.
مردان در این کتاب، کارگر معدن، کارگر ساختمان و رانندهٌ تراکتور هستند.
زنان در این کتاب، کارگر خیاط، معلم و یا مادر و خانه‌دارند.
از مجموع ۲۶ مسئلهٌ ریاضی که انسان در آن کاری انجام می دهد، ۱۵ مسئله به مردان و تنها ۵ مسئله به زنان اختصاص دارد. در ۶ مسئله خواهر و برادر و یا آنان به اتفاق پدر و مادر دیده می شوند.
این کتاب دو مولف دارد که هر دو مرد هستند. از مجموع چهار تصویرگر کتاب، دو نفر مرد و دو نفر زن هستند.
با توجه به آمار ارایه شده از کتاب‌های ریاضی دوره دبستان، از مجموع ۱۴۴ تصویر، ۹۴ تصویر، یعنی ۶۵ درصد آن به مردان، ٣۶ تصویر (۲۵ درصد) به زنان و ۱۴ تصویر (۱۰ درصد) به حضور مشترک زن و مرد اختصاص یافته است.
بر اساس همین آمار، از مجموع ۲۰۱ مسئلهٌ ریاضی کتاب، در ۱۱۶ مسئله (۵٨ درصد) مرد، ۷۴ مسئله (٣۷ درصد) زن و ۱۱ مسئله (۵ درصد) زن و مرد، با هم، حضور دارند.
از مجموع ۱۴ مولف این کتاب‌ها، بدون استثناء، همهٌ آنان، یعنی صد در صد، مرد هستند.
از مجموع ۱٣ تصویرگر و خطاط کتاب‌ها، ٨ تن (۶۱.۵ درصد) مرد و ۵ تن (٣٨.۵ درصد) زن هستند.




• در کتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان، از مجموع ۲۱ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۱۱ تصویر از آن مردان و دو تصویر از آن زنان است. در ٨ تصویر اعضای خانواده دیده می شوند.
مردان در این کتاب، پلیس، چوپان، کشاورز، تراشکار، کارگر ریخته‌گر، فروشنده (بازاری)، و کارمند ادارهٌ پست هستند.
زنان در این کتاب، در یک مورد معلم‌اند و در تصاویر دیگر، در حال قالیبافی، رختشویی و آشپزی دیده می شوند.
این کتاب، داستان نقل مکان خانواده‌ای است از کازرون به نیشابور. پدر خانواده کارمند اداره پست است. حکمِ شغلی جدیدی مبنی بر تغییر محل کار دریافت می دارد. کتاب با خبر دریافت این حکم آغاز می شود. خانواده آمادهٌ سفر می شود. کتاب با رسیدن خانواده به نیشابور و ثبت‌نام فرزندان در مدرسه پایان می یابد. کتاب در اصل گزارشِ این سفر است. مولف به نیت مطرح کردن پاره‌ای از قوانین اجتماعی در داستان، کتاب را بدین شکل تألیف نموده است.
کتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان نمونهٌ روشن و کاملی است از تفکر سنتی نظام حاکم بر ایران و ایدئولوژی آن. این کتاب مملو از کلیشه‌هاست. کلیشه‌هایی که باید در اجتماع عمل شود. دانش‌آموز آن را در درس تکرار می کند تا برای اجرا در جامعه فردا، ملکهٌ ذهن گرداند. برای آشنا شدن خواننده، بی‌مورد نمی بینم که بریده‌هایی از آن را، جهت روشن‌تر شدن موضوع، نقل کنم.
خانواده در این کتاب شامل پدر _ که کار می کند و نان‌آور خانه است _، مادر _ که خانه‌دار است _، یک فرزند پسر و یک فرزند دختر _ که هر دو درس می خوانند _ است. مادر بزرگ عضو پنجم خانواده و مادرِ پدر خانواده است. علت انتخاب مادر بزگ در جمع این خانواده، بی‌شک ریشه در این دارد که پسر به عنوان ارشد خانواده پس از مرگ پدر، وظیفهٌ سرپرستی از مادر را بر عهده می گیرد. بر طبق سنت، والدین عموماً در زمان پیری نزد فرزند پسر ادامهٌ زندگی می دهند.
مادر "علاوه بر کارهای خانه، خیاطی هم می کند و لباس می دوزد. او خیاط خوبی است." مادر بزرگ "در پختن غذا و پاک کردن سبزی به طاهره‌خانم (زن خانه) کمک می کند."
مریم، دختر خانواده، "نیز در کارهای خانه به مادر کمک می کند. مریم دوست دارد غذاپختن و خیاطی را از مادرش یاد بگیرد. او می خواهد در آینده معلم شود."
علی، پسر خانواده، "برای خانه نان و نفت می خرد. او به کشاورزی علاقه دارد."
خواندن نماز از واجبات قابل تکرار در این کتاب است. اعضای خانواده در هر شرایطی آن را به جا می آورند. در سفر و در بین راه، در خانه و در مسافرخانه باید خوانده شود. و مولف کتاب اصرار فراوان در انجام این عمل و نشان دادن آن دارد.  
خانواده در مسیرِ سفر خویش، در چند شهر، توقف کوتاه دارد. در شیراز، ابتدا به زیارت شاهچراغ می روند و بعد به تماشای بازار وکیل مشغول می شوند و در پایان، با عجله سری به آرامگاه سعدی و حافظ می زنند.
در شهر تهران، میهمان "خالهٌ بچه‌ها" هستند. خاله نیز چون مادر خانه‌دار است و شوهرش نان‌آور خانه که صاحب کارگاه ریخته‌گری است. اهل خانواده در این شهر، ابتدا به بهشت زهرا می روند، قبر خمینی را زیارت می کنند، به دیدار قبر شهیدان می روند، به زیارت قبر طالقانی و چمران می روند، روز جمعه، به همراه میزبان در نماز جمعهٌ تهران حضور می یابند، به دیدنِ کاخ سعدآباد می روند که "نمادی از طاغوت" است و اکنون بر دیوار آن این سخن امام نوشته شده: "مملکت مال زاغه‌نشینان است." و امام "یک موی شما زاغه‌نشینان را به همهٌ کاخ‌نشینها ترجیح" می دهد.
در مشهد، ابتدا به حرم امام رضا می روندو آن را زیارت کرده و در آنجا دعا می خوانند. به مسجد گوهرشاد می روند. به موزه حرم سری می زنند و سرانجام راهی نیشابور می شوند.
آخرین درس کتاب، حکایتِ ثبت‌نام بچه‌ها در مدارس جدید است. پسر به همراه پدر برای ثبت‌نام به مدرسه می رود و دختر به همراه مادر. مدیر مدرسهٌ پسرانه با "دیدن نمره‌های علی گفت: به به، چه شاگرد خوبی" و در مدرسه دخترانه، "خانم مدیر از حجاب مریم خیلی خوشش آمده بود."
تنها مولفِ این کتاب مرد و تنها تصویرگر آن نیز مرد است.
• در کتاب تعلیمات اجتماعی چهارم دبستان، از مجموع ۴۲ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ٣٣ تصویر از مردان است و تنها در یک تصویر زن حضور دارد. ٨ تصویر مختلط کتاب به اعضای خانواده اختصاص دارد.
مردان در این کتاب، رانندهٌ تراکتور، کشاورز، کارگر کارخانهٌ کنف‌کشی، فروشنده (بازاری)، چوپان، شالیکار، کارگر کارخانهٌ ماشین‌سازی، کارگر کارخانهٌ کنسرو‌سازی، کارگر کارخانهٌ لوله‌سازی، سرباز، بنا، شاه و رهبر دینی هستند.
زنان در این کتاب به کار چایکاری، قالیبافی، آشپزی و تهیهٌ لبنیات مشغولند.
در دو نقشهٌ ایران از این کتاب، تصاویر انسان آمده است. در هر دو مورد، آنان مرد هستند. در تصویری از نقشهٌ ایران (ص ۱۷۰)، تنها مردان هستند که از هر گوشهٌ ایران به پا خاسته‌اند تا پرچم جمهوری اسلامی را به اهتزاز درآورند.
در درس "زندگی خانوادگی"، خانواده چنین تعریف شده است: "خانواده یک جامعه کوچک است که در آن هر کس وظیفه‌ای و هر چیز جایی و هر کار وقتی دارد. معمولاً پدر بیرون از خانه کار می کند و از دسترنج خود برای همسر و فرزندان، خوراک و لباس و سایر وسایل زندگی تهیه می کند."
در همین درس، از مادر چنین یاد می شود: "مادر نیز معمولاً مدیر داخل خانه است. او غذا می پزد و خانه را پاکیزه نگاه می دارد و بچه‌ها را پرورش می دهد و تربیت می نماید و آنها را در انجام تکالیف مدرسه راهنمایی می کند."
در این درس، آنجا که می گوید، "هر کاری وقتی دارد."، وقت را چنین تقسیم می کند: "شبها برای استراحت و روزها برای کار است … از شنبه تا پنج‌شنبه روزهای کار است، اما جمعه روز نظافت و شرکت در نماز جمعه و دیدار با آشنایان است."
در پایان درس آمده است: "در بعضی از جامعه‌ها، زنان بدون آن‌که احتیاج داشته باشند، فقط برای کسب درآمد و داشتن پول بیشتر، در خارج از خانه کار می کنند. اما زن مسلمان، چه در خانه و چه در بیرون از خانه کار می کند تا به مردم کمک کند و وظیفه خود را نسبت به جامعه انجام دهد."
البته در این درس، نوع این کار و چگونگی آن توضیح داده نشده است.
این کتاب   دو مولف و چهار تصویرگر دارد که همهٌ آنان مرد هستند.
•از مجموع ٨۰ تصویرِ کتابِ تعلیمات اجتماعی پنجم دبستان که در آن انسان حضور دارد، ۶۵ تصویر به مردان، ٨ تصویر مختلط و تنها ۷ تصویر به زنان تعلق دارند. تصویر منحصر به فرد این کتاب که در هیچ یک از کتب درسی موجود نیست، حضور زن و مرد را بر نقشهٌ ایران نشان می دهد که دست در دست هم از درختِ قانون اساسی حمایت می کنند.
بر اساس نوشته‌های این کتاب، تاریخ ایران، گذشته از تحریف‌های فاحش، سراسر "تاریخ مذکر است". از حضور زن، نه تنها سالیان پیش‌تر، حتا در انقلاب نیز، اثری موجود نیست.
این کتاب دو مولف و یک تصویرگر دارد که همهٌ آنان مرد هستند.
از مجموع ۱۴٣ تصویر کتاب‌های تعلمات اجتماعی دورهٌ ابتدایی که در آن انسان حضور دارد، ۱۰۹ تصویر (۷۶ درصد) به مردان، ۱۰ تصویر (۷ درصد) به زنان و ۲۴ تصویر (۱۷ درصد) به حضور مشترک زن و مرد تعلق دارد.
همهٌ مولفین و تصویرگران این کتاب‌ها، یعنی صد در صد آنان مرد هستند.

 


• در کتاب فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی دوم دبستان، از مجموع ۴۴ تصویری که انسان در آن حضور دارد، تنها یک تصویر به زن، ۹ تصویر مختلط و ٣۴ تصویر از مردان است.
از ۲۴ داستانی که موضوع آن به انسان مربوط می شود، شخصیت ۲۱ داستان مردان هستند. در سه داستان دیگر شخصیت‌ها، خواهر و برادر و یا والدین هستند.
این کتاب دو مولف و یک تصویرگر و خطاط دارد که هر نفر مرد هستند.
• در کتاب فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی چهارم دبستان، از مجموع ۲٣ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۲۱ تصویر از آن مردان و دو تصویر از آن زنان است.
در این کتاب، از مجموع ٣۱ داستانی که انسان در آن حضور دارد، شخصیت ۲۷ داستان مردان هستند. تنها شخصیت زنی که در یکی از داستان‌ها حضور دارد، فاطمه، دختر پیامبر است. شخصیت‌های سه داستان دیگر کتاب، اعضای خانواده هستند.
مردان در این کتاب، دانش‌آموز، معلم، پیغمبر و کشاورز هستند.
این کتاب دو مولف و دو تصویرگر و خطاط دارد که هر چهار نفر آنان مرد هستند.
• در کتاب فرهنگ اسلامی و تعلیمات دینی پنجم دبستان، از مجموع ۲۱ تصویری که انسان در آن حضور دارد، ۱٨ تصویر از آن مردان، یک تصویر مختلط و دو تصویر از آن زنان است.
از مجموع ۲۲ داستانی که شخصیت انسانی در آن حضور دارد، در ۱۹ داستان شخصیت مرد و تنها یک داستان شخصیت زن حضور دارد. دو داستان دیگر کتاب که به موضوع حجاب اختصاص یافته، برادر و خواهر حضور دارند.
در یکی از دروس این کتاب،کار خانواده به "بیرون" و "درون" تقسیم می شود. در این تقسیم کار، از زبان دانش‌آموزی آمده است: "خرید و کارهای بیرون خانه را پدرم انجام می دهد. من هم در این کارها به پدرم کمک می کنم. زیور و زیبا در کارهای داخل خانه، به مادرم کمک می کنند. در منظم نگه‌داشتن خانه او را یاری می دهند." (ص۷٨)
در قسمتی دیگر از این کلیشه، آنجا که در این تقسیم کار تداخل ایجاد می شود، فریاد اعتراض پسر را از زبان خود وی می شنویم: " … افراد خانواده ما، علاوه بر این که کار خودشان را انجام می دهند به دیگران هم کمک می کنند. مثلاً یک روز عصر وارد خانه شدم دیدم پدرم جارو برداشته و حیاط را جارو می کند. گفتم پدرجان، چرا شما جارو می کنید؟ پدر گفت: مگر نمی بینی مادر خیلی کار دارد؟ باید به او کمک کنم."
دو مولفِ این کتاب، هر دو مرد هستند.
با توجه به آمار ارایه شده از سه کتابی که در این بررسی مورد استفاده قرار گرفته است، از مجموع ٨٨ تصویر این کتاب‌ها که در آن انسان حضور دارد، ۷٣ تصویر (٨٣ درصد) به مردان، ۵ تصویر (۶ درصد) به زنان و ۱۰ تصویر (۱۱ درصد) به حضور مشترک زن و مرد اختصاص یافته است.
بر اساس همین آمار، از مجموع ۷۷ داستان این کتاب‌ها، ۶۷ داستان (٨۷.۵ درصد) به مردان، دو داستان (۲.۵ درصد) به زنان و ٨ داستان (۱۰ درصد) به زن و مرد، با هم، اختصاص یافته است.
مولفین و تصویرگران این کتاب‌ها، بدون استثناء، همه مرد هستند.
 
  


در ادامهٌ آنچه در بارهٌ تبعیض جنسی نهفته در کتاب‌های درسی دورهٌ ابتدایی ایران آورده شد، جهت آشنایی با ادامهٌ این روند در کتاب‌های درسی سال‌های بالاتر، با نگاهی کوتاه به سه کتاب فارسی دورهٌ اول دبیرستان و یک کتاب جامعه‌شناسی سال سوم متوسطه، موضوع را پی می گیریم.
• در کتاب فارسی سال اول دبیرستان، از مجموع ۶۲ عنوان درس، ۲۲ عنوان آن به دین و مذهب مربوط است. این دروس در اصل می بایست در کتاب دینی آورده می شد. در همین رابطه باید متذکر شد که به بهانه چاپ شعر در کتاب فارسی، آن بخش از شعر شاعران نامدار ایران را انتخاب کرده‌اند که به دین و مذهب مربوط می شود. بدین معنا که از نام شاعران سرشناس جهت القاء ایدئولوژی حاکمیت به دانش‌آموزان، سوء استفاده شده است. برای مثال از مثنوی مولوی، شعر قرآن و از سعدی، در درس جهان مطلوب سعدی، بخشی از کتاب   بوستان انتخاب شده که سراسر در بارهٌ خدا و دین است و یا از نسیم شمال، شعر "هرکه با علی در افتاد بر افتاد" و از فردوسی، "بهره فردوسی از سخنان علی"، برگزیده شده است.
در سراسر این کتاب، در بین تمامی شعر و داستان و بیوگرافی که نقل شده، تنها در یک مورد زن حضور دارد و آن زن پیری است در لطیفه‌ای از محمد عوفی در لباب‌الالباب که شکایت به مأمون‌الرشید می برد.
از مجموع مطالب کتاب، نویسندهٌ تنها یک موضوع زن است و آن شعری است با نام "بهار است و هنگام گل‌چیدن من"، از   شاعری به نام سپیده کاشانی. موضوع این شعر اسلام و آرمان شهادت مسلمین است.
در این کتاب، نوشته‌ای از دکتر شریعتی با نام "درس شهادت و شهید"، نقل شده است که موضوع آن، از جنبه‌ای، حفظ "ملت" و "ایمان" توسط مردان جامعه است. او می گوید: "در چنین روزگاری است که مردن ، برای یک مرد ، تضمین حیات یک ملت است. شهادت او، مایه بقای یک ایمان است." (ص۱٨)
فارسی اول دبیرستان چهار مولف و یک تصویرگر و خطاط دارد که همهٌ آنان مرد هستند.
• در کتاب فارسی دوم دبیرستان، از مجموع ٣۵ عنوان درس، ۱٨ عنوان آن به دین و مذهب و ایمان مذهبی مربوط می شود.
تمامی داستان‌ها و بیوگرافی‌های این کتاب از مردان و در باره مردان است. تنها موضوعی که در بارهٌ زن است، به حجاب او بر می گردد و نویسنده مقاله یک مرد است. زن، خود در این مقاله حضور ندارد. نویسنده عقاید خویش را در مورد حجاب زنان بیان داشته است.
از میان تمامی اشعار نقل شده در این کتاب، تنها سراینده یک شعر زنی به نام سپیده کاشانی است. او این شعر را در رثای "برادر مبارز"ی سروده است که باید "خصم پلید" را بکشد.
نگاهی به گوشه‌های یکی از مقاله‌های این کتاب می تواند "مشتی باشد، به نمونه از خروار". در درس "فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگ" آمده است:
" … لباس برای آن است که تحریک جنسی را کم کند … .دلیل دیگر ما به اینکه لباس افراد جامعه، مخصوصاً لباس زنان نمی تواند به هر شکل و اندازه‌ای باشد و باید حد و ضابطه‌ای داشته باشد، این است که اصولاً بی‌بند و باری در پوشش و لباس، نهایتاً موجب بی‌بند و باری در تحریک غریزه جنسی است … .در جامعه‌ای که زن را نه با معیارهای انسانی، بلکه با معیارهای زنانگی می سنجند، زن در حکم کالاست و با او مانند یک کالا رفتار می شود."
فارسی دوم دبیرستان پنج مولف و یک خطاط و تصویرگر دارد که همهٌ آنان مرد هستند.
• در کتاب فارسی سال سوم دبیرستان، از مجموع ۲۷ عنوان درس، ۱۴ درس به شرح حال پیامبران و امامان و خدا و مسائل دینی می پردازد.
از یازده درسی که موضوع آن به انسان مربوط می شود، بدون استثناء، همه از مردان و برای مردان است. در هیچ درسی از این کتاب زن حضور ندارد. در میان نویسندگان و شاعران هم هیچ نامی از زنی دیده نمی شود. این کتاب کاملاً و تماماً مردانه است.
کتاب فارسی سوم دبیرستان چهار مولف و یک تصویرگر و خطاط دارد که همهٌ آنان مرد هستند.
• کتاب جامعه‌شناسی سال سوم متوسطه عمومی، هم‌چون دیگر کتاب‌های درسی، نمی تواند تافته‌ای جدا بافته باشد. متن این کتاب نیز در همان راستا و بر اساس همان اهدافی نوشته شده که دیگر کتاب‌ها. برای نمونه، توجه به چند فرمول کلیشه‌ای در یکی از دروس این کتاب، شاید بی‌فایده نباشد:
" … یکی از رسمهای معمول در بسیاری از جامعه‌ها این است که مرد به خواستگاری زن برود و اگر دختر به خواستگاری پسر برود جامعه آنرا زشت تلقی می کند … .زن نباید بدون حجاب اسلامی ظاهر شود … این نمونه‌ای از رسوم اخلاقی جامعه است … .اینک در چارچوب حفظ حجاب و شرایط هنجارهای شرعی، تحصیل دختران و یا کار کردن زنان به عنوان معلم یا پرستار بر خلاف رسوم اخلاقی جامعه ما نیست." (ص ۱۵)
در بررسی متون درسی، گذشته از مسائل طرح شده، موارد دیگری هم به روشنی دیده می شوند. از جمله این‌که:
تقریباً در همهٌ کتاب‌ها تصاویری از انقلاب و روزهای اول آن، از تظاهرات دیده می شود. در هیچ یک از این تصاویر زن به چشم نمی خورد. پنداری زن در انقلاب سال ۵۷ حضور نداشت.
در بیشتر دروس، شاغلین را کارگران و صاحبان حرفه‌های سنتی تشکیل می دهند. در هیچ درسی از متون آموزشی، کارمند، مهندس، وکیل و وزیر، مدیر شرکت و یا کارخانه، متخصصین و تحصیلکردگان و یا حتا دانشجویان، وجود ندارند. در رابطه با محیط کار، هیچ درسی در کارخانه، ادارهٌ دولتی، شرکت تجاری و بازرگانی اتفاق نمی افتد. مولفین سعی کرده‌اند که دروس در محدودهٌ مزرعه، کارگاه‌های کوچکِ سنتی، مشاغل فردی (نجار، بنا، نقاش و … )، خانه و یا مدرسه اتفاق بیفتد.
در هیچ درسی، زنی راننده و یا در حال رانندگی به چشم نمی خورد. ریاست و مدیریت، در دروس، از آن زنان نیست. در هیچ درسی از کتاب‌های درسی، دختر و پسر (جز برادر و خواهر و یا فرزند و والدین) با هم و یا در کنار یکدیگر نیستند. اگر چنانچه در درسی و یا مسئله‌ای از ریاضی، دو اسم پسر و دختر با هم بیاید، حتماً ذکر خواهد شد که این دو خواهر و برادر هستند.
تنها غذاهایی که در دروس از آنان نام برده شده، آبگوشت و آش هستند. خوردن آبگوشت در چند درس، حتا در درسی از کتاب دینی تکرار شده است. در این درس، حضرت محمد چهل نفر از نزدیکانش را جهت دعوت آنان به اسلام به خانه خود دعوت می کند و برایشان آبگوشت تدارک می بیند.
غذا به طور کلی دور سفره و بر زمین خورده می شود. میزِ غذاخوری از کتاب‌ها غایب است. کشیدن غذا، هم‌چون پختن آن، به عهده مادر است و پدر اولین کسی است که باید غذا برایش کشیده شود. پس از او فرزند پسر حق تقدم دارد.
پسرها همیشه با هم و دختران هم با یکدیگر بازی می کنند. نوع بازی‌های پسران و دختران از کلیشه‌های متداول پیروی می کند. مثلاً پسران فوتبال بازی می کنند و دختران خیاطی. در بسیاری از تصاویر دختران تماشاگر بازی‌های "پسرانه" هستند.
زنان عموماً نقش غیرفعالی دارند. پسران در متون درسی، ماجراجو و جسورتر از دختران هستند. دختران همیشه آرام و مطیع هستند. مرد همیشه فرمانده و زن مطیع است.
مرد مدافع زن ومیهن است. میهن نیز چون زن ناموس مرد محسوب می شود. زنان، با عاطفه، مهربان، فداکار و وابسته‌ تصویر می شوند. مردان هم صاحب قدرت فکری و هم بدنی هستند. قدرت آفرینش مردان بیش از زنان است. در کتاب‌های درسی نیز، چون جامعه، به آموزش دختران بیش از پسران اهمیت داده می شود.
در هیچ درسی، والدین جداشده از هم، یا خانوادهٌ بی‌پدر و یا بی‌مادر، و یا فرزندانی که با پدرشان زندگی بکنند، دیده نمی شود. در هیچ درسی، پدر آشپزی و یا کار خانه را انجام نمی دهد، همچنان‌که، در هیچ درسی، مادر نان‌آور خانه نیست. در همهٌ دروس، شکل خاصی از خانوادهٌ سنتی تبلیغ می شود. بر طبق این الگو، خانواده عبارت است از پدر (نان‌آور)، مادر (خانه‌دار) و دو فرزند که معمولاً یکی پسر و آن دیگر دختر است. زن مجرد در کتاب‌های درسی حق حیات ندارد.
در هیچ درسی والدین در اوقات فراغت، به اتفاق بچه‌ها، با هم بازی نمی کنند. در هیچ درسی خانواده در تعطیلات به مسافرت نمی رود.
به زنان در متون درسی، همچون جامعه، همیشه از بعد اخلاقی نگریسته می شود. زن وسوسه‌گر و اغواکننده است. ماندن او در حصار خانه هم به نفع خانواده و هم به نفع جامعه است. بر این اساس زندگی زن ایرانی در چارچوب اخلاق و زندان ارزش‌های اخلاقی اسیر است. هر اظهار نظری در این مورد، با اتهام "ضداخلاقی" روبرو می شود. ضداخلاق بودن، تنبیه اخلاقی را هم با خود به همراه دارد. جرم اخلاقی، انسان جامعه سنتی را از صحنهٌ زندگی شخصی و اجتماعی کنار می گذارد. زن ایرانی را پیوسته، در خانواده و جامعه، اتهام "ضداخلاق" تهدید می کند.  
محو فردیت و به ویژه فردیت زن و خوار نمودن انسان در برابر ارادهٌ برتر در کتاب‌های درسی موج می زند.
دانش توانایی است. در کتاب‌های درسی به زنان می آموزانند که آنان، جز در امور فرودست، توانایی لازم را ندارند. زنان مجبورند در آن دنیای فرهنگی، سیاسی و روشنفکری به سر برند که خود در ساختنش هیچ نقشی نداشته و ندارند. زن در متون درسی، محبوس در حصارهای مردساخته است.
در کتاب‌های درسی ایران، کودک را موجود کاملی محسوب نمی دارند تا ذوق و میل او را هم در تنظیم متون درسی در نظر آوردند. و این در صورتی است که در همان جامعه، میلیون‌ها کودک، به جای نشستن پشت میز مدرسه، وظایف سنگین شغلی و تأمین مخارج زندگی خود و خانواده را بر عهده دارند. گذشته از آن، دروس و مطالب کتاب‌های درسی هیچ خلاقیتی را در کودک بر نمی انگیزد.
رنگ تیره، رنگ غالب بر تصاویر کتاب‌هاست. انسان‌های کتاب‌های درسی، در اکثریت خویش، چهره‌ای عبوس دارند. شادابی جسم و جان، هم در رنگ‌ها و هم در انسان‌ها، از کتب درسی رخت بر بسته است. وجود فضای داستانی و تصاویر تخیلی که امروزه کاربرد عام آن در متون آموزشی، امری مسلم است، در هیچ یک از متون درسی به چشم نمی خورد.
در این نکته هیچ شکی وجود ندارد که اسامی انسان‌ها نیز همچون جامعه در تغییر و تحول است. اگر جامعه‌ای روندی معمولی در رشد داشته باشد، به نسبت پیشرفت جامعه، اسامی نیز متحول می شوند. در جامعه پیشرفته، با شنیدن نام اشخاص می توان حدس زد که آنان در چه دهه‌ای متولد شده‌اند. به روایتی دیگر نام آدمیان مهر تاریخ را هم بر خود دارد. در کتاب‌های درسی ایران اما، چون جامعه، اسامی چند دهه پیش، بار دیگر احیا شده‌اند. حسن، حسین، امین، ابوالفضل، محمد، مصطفی، روح‌اله، فاطمه، کبری، زینب و … جانشین نام‌هایی چون بیژن، نوید، سیامک، پروانه، زهره و … شده‌اند. برای مثال در کتاب فارسی سوم، در بازنویسی یکی از دروس زمان رژیم سابق، ابتدا کلاس درس را از دخترانه به پسرانه تبدیل کرده‌اند و سپس نام‌هایی چون پروین و هما و زری و نسرین و فرخنده را حدف و اسامی محمد و حسن و سعید و رضا و علی را جایگزین کرده‌اند.  
عالمان دین، متخصصین امور تربیتی و جامعه‌شناسان وابسته به حکومت، با دیدی مردانه، به نام علم سعی نموده‌اند تا ایدئولوژی حاکمیت را به غالب کتاب‌های درسی درآورند. آنها شناخت لازم را از چگونگی تغییر و تحول متون درسی ندارند. کودک را نمی شناسند و از روانشناسی کودک و روان‌شناسی رشد اطلاع ندارند. "در سازمان کتاب‌های درسی هیچ‌کس نیست که بتواند نظریه‌های عمیقی در مورد جایگزینی آنچه باید در کتاب" باشد و آنچه نباید باشد ارایه دهد. [۹]
دید حاکم سنت بر کتاب‌های درسی، آرزوها، ذهنیت‌ها و خواست‌های جامعهٌ مردسالار را بر اعمال و رفتار شخصیت‌های متون درسی حاکم گردانیده است. جامعهٌ سنتی ما با پیشداوری‌های مبتنی بر تفکرات عامیانه، متأسفانه تبعیض جنسی را امری طبیعی و مسلم و در نتیجه به‌جا می داند. در این عرصه ما هنوز نتوانسته‌ایم ارزش‌های تا کنونی را زیر سئوال ببریم. تعلیم و تربیت در کشور ما، زنان را آن سان در کتاب‌های درسی تصویر می کند که مردان می خواهند.
زنان در کتاب‌های درسی ایران از جایگاه ساختاری همانندی با مردان برخوردار نیستند. تجارب زیستی زنان را عملاً نادیده می گیرند و یا غیر واقعی نشان می دهند. ستم و استثمار جنسی و شیوه‌های گوناگون آن، اگر نادیده گرفته نشود، طبیعی پنداشته می شود.
زنان در کتاب‌های درسی نمایندهٌ بینشی هستند که بر طبق آن زنان باید از مواضع قدرت دور و از تولید دانش و تفکر بازداشته شوند، که این خود همآهنگ با حاکمیت ایدئولوژی مردانه بر دانش جهانی است.
رفتار با پسران و دختران در کتاب‌های درسی متفاوت است. در واقع والدین، آموزگاران و در نهایت، اجتماع، انتظارات متفاوتی را نیز از رفتار دختران و پسران دارند. متون درسی، در تقویت رفتارهای تاکنونی که میراث سنت است می کوشد و بر آن تأکید می ورزد. این را هم باید در نظر داشت که: آنچه در کتاب‌های درسی، به عنوان الگو و نقش مناسب، گفته می شود، در برنامه‌های تلویزیونی و نشریات دولتی مورد تبلیغ قرار گرفته، ترویج داده می شود. طبیعی است که، کسی اگر نخواهد از الگوهای ارایه داده شده پیروی کند، مورد سرزنش و تمسخر قرار گیرد. بر این اساس، پسران را محکوم می کنند که اداهای دخترانه از خود بروز می دهند و دختران را نسبت به ارایهٌ رفتار پسرانه سرزنش می کنند. و جالب اینکه، زن و یا دختر، با توجه به فرهنگ مردسالارانهٌ حاکم، در پاره‌ای موارد، افتخار می کند و بر خود می بالد که به صفت مردانه منتسب شده است ولی ننگ بر پسری روا می دارند که رفتاری دختروار داشته باشد.
در هیچ کتاب درسی، از تحولات علمی و فرهنگی دنیای معاصر خبری نیست. زنان آن‌گونه تصویر می شوند که صد سال پیش بودند، در هیچ یک از متون درسی، زن نقش فعالی، نه در خانواده و نه در جامعه ندارد. در هیچ درسی، تحولات اخیر زندگی زنان جهان بازنتابیده است. در کتاب‌های درسی ایران نیز، هم‌چون جامعه، مردان سلطهٌ خویش را بر زنان اعمال می کنند. به طور کلی، کتاب‌های درسی ایران، پاسخگوی نیازهای جامعهٌ معاصر نیست. بافت جامعه روستایی بر کتب و مواد درسی تسلط مطلق دارد. از جامعهٌ شهری و مدرن تنها تصاویری رنگ‌پریده به چشم می خورد. این تصاویر از ایران امروز نیز چندین دهه عقب‌تر هستند.
اگر از تنها مورد استثناء که زن را به عنوان معلم نشان می دهد، بگذریم، می توان ادعا کرد که در کتاب‌های درسی ایران، زن از زمان قاجار پیش‌تر نیامده است.
به طور کلی، زن به عنوان موجودی مستقل و صاحب عقل و رأی در کتاب‌های درسی حضور ندارد. حضور ضمنی و حاشیه‌ای او، پنداری ضمیمه‌ای است تزیینی بر برنامه‌های درسی.
مردان در کتاب‌های درسی، موجوداتی قدرتمند نمایانده می شوند، موجوداتی که توان مهار کردن طبیعت را دارند. و جالب اینکه زن در متون درسی، چون بچه می زاید، موجودی است که خصلتِ نزدیک به طبیعت دارد. و این از مواردی است که بر آن اساس، برتری مرد بر زن را در جامعه مردسالار توجیه می کنند. از این زاویه است که "مردانگی" عمومیت پیدا کرده، حاکمیت خویش را بر حوزه اجتماع گسترش می دهد.
با توجه به آنچه گفته شد، تبعیض جنسی را می توان به شکلی گسترده در کتاب‌های درسی ایران دید. و تبعیض جنسی، همچون تبعیض نژادی، بر نابرابری انسان‌ها استوار است. متأسفانه حاکمیت در ایران، خود مشوق و برنامه‌ریز آن است. و این جای تأسف دارد که، در جامعه سنتی، زنان خود، نقش بزرگی در بیرون نهادن خویش از جامعه بر عهده دارند. آنان خود را، ناآگاهانه، از اجتماع حذف می کنند. زن در جامعه ما، اسیرِ اخلاقِ قدرت‌گرای حاکمیت سنتی است.
آموزش و پرورش از ابزار تحرک و دگرگونی جامعه است و کودکِ امروز می آموزد تا دنیای فردا را بنا کند. مدرسه به عنوان یکی از مهم‌ترین نهادهای جامعه، می تواند نقش موثری در تعیین ارزش‌های زندگی فردی و اجتماعی داشته باشد. متون آموزشی می توانند کلیشه‌های خاصی را از طریق دانش‌آموزان بر جامعه حاکم گردانند و یا دیوار سنت را بشکنند و کلیشه‌ها را در هم ریزند. زن‌ستیزی و مردسالاری و خرافه‌پرستی، همان اندازه می توانند در متون درسی راه یابند که انسان دوستی و صلح‌خواهی.
خلاقیت کودک رابطه‌ای مستقیم با درجهٌ استقلالی دارد که او از آن بهره‌مند است. جامعه سنتی در چارچوب سنت و اخلاقِ سنتی دانش‌آموز را آزاد می گذارد. پس نباید انتظار داشت که انسانِ آموزش‌دیده و فارغ‌التحصیل از مدارس ایران، آن کسی باشد که دنیای دیگری بیافریند، مگر آن‌که، والدین در خانه، استقلال لازم را، جهت تفکر و تعقل و تحرک و خلاقیت، در اختیار او بگذارند.
با توجه به واقعیت جامعهٌ ایران، با علم بر اینکه، ایدئولوژی حاکم بر کتاب‌های درسی تا کنون نتوانسته به کل اجتماع تعمیم یابد، با توجه به اینکه، زن ایرانی، هنوز در کلیت خویش، تن به اراده‌های سنت‌گرایانه نداده است، در این عرصه نیز، کشور غرق بحران است. این بحران بیش از هر چیز، ریشه در تضادهایی دارد که جامعه در آن گرفتار آمده است. احکام سنت‌گرای حکومتی در کتاب‌های درسی که می بایست هدایتگر انسان به سوی سعادت و خوشبختی باشند، به ابزار انقیاد او بدل شده‌اند. در متون درسی نیز چون جامعه، در ایران امروز، سیاست‌های جنسیتی به یکی از کانون‌های اصلی بازتابانندهٌ تضادهای میان دولت و جامعه تبدیل شده است.
این را نیز باید در نظر داشت که دانش‌آموزان، به ویژه آنانی که به خانواده‌های تحصیل‌کرده و غیر سنتی تعلق دارند‌ در زندگی اجتماعی با دو نظام ارزشی کاملاً متضاد درگیرند. در خانواده چیزی ورای آنچه در مدرسه و کتاب‌های درسی آموزش داده می شود، فرا می گیرند. و چنین است که سیاست‌های ایدیولوژیکِ دولت بر آموزش و پرورش تا کنون نتوانسته، و ظبیعی است که پس از این نیز نتواند، نتایج دلخواه دولت و دولتمردان را فراهم آورد. این هم قابل ذکر است که دانش‌آموزانِ پرورش یافته در مدارسِ چنین جامعه‌ای صاحب رفتاری دوگانه خواهند شد که این رفتار پیامدهای روان‌شناختی و جامعه‌شناختی خاص خود را همراه خواهد داشت.
دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل از مدارس ایران بی شک آن نیستند که حاکمیت سنت‌گرا می طلبد. آنان نه دنباله‌روی سنت خواهند بود و نه انسانی آگاه به مدرنیته. از سنت مردمداری را وام می گیرند و از مدرنیته ظواهر آن را. و چنین است که هر روز، بیش از پیش بر دامنه تنش موجود میان سنت و مدرنیته در جامعه خواهد افزود.
می گویند شناخت درد نیمی از درمان است. در رابطه با متون کتاب‌های درسی، متأسفانه ما هنوز فاقد آگاهی لازم از درد هستیم و چنین که بر می آید، علاقه‌ای هم بدان نداریم.
در کشورهای پیشرفته، کتاب‌های درسی همگام با تحولات علمی و اجتماعی، به شکل ادواری، تغییر می یابند. موضوعات کهنه حذف و مسائل نو جایگزین می شوند. تا چند سال پیش زمان لازم برای بازبینی متون درسی بین پنج تا ده سال در نوسان بود. این زمان اکنون به کمتر از پنج سال تنزل یافته است. در محتویات کتاب‌های درسی ایران اما، در کلیت خویش، بیش از چهل سال است که تغییر اساسی صورت نگرفته است.
در این شکی نیست که، اگر متنی از دروس، بازتاب ساده‌ای از واقیعت روزِ جامعه باشد، در اصل به امر تبعیض جنسی و تحکیم کلیشه‌ها کمک نموده است. متون و مواد درسی وظیفه دارند فکر نو و اندیشهٌ امروزین را جایگزین کلیشه‌ها سازند. تا آنگاه که آموزش و پرورش کشور در این راستا نکوشد، روند جامعه رو به قهقرا خواهد بود. و این شدنی نیست، مگر این‌که آموزش و پرورش استقلال خویش را از ایدئولوژی حاکمیت اعلام دارد. و باز این شدنی نیست، مگر این‌که …

فوریه ۲۰۰۰


* به نقل از کتاب "زمینه و پیشینه اندیشه‌ستیزی در ایران"، مرکز پخش: انتشارات فروغ، آلمان (کلن)
[۱] جهت اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب "نقش آموزش زنان در توسعه اقتصادی" نوشتهٌ الیزابت م. کینگ، ترجمهٌ دکتر غلامرضا آزاد (ارمکی) رجوع شود. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان،پاییز ۱٣۷۶.
[۲] برای اطلاع بیشتر به   فصلِ " اسلامی نویسی در کتاب‌های درسی" از کتاب "اسلامی‌نویسی_ بررسی دو دهه ادبیات دولتی در ایران" نوشته اسد سیف، انتشارات باران، سوئد، رجوع شود. در این نوشته سعی شده ایدئولوزی حاکم در تدوین کتاب‌های درسی بررسی شود.
[٣] فاطمه تندگویان، مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور زنان، به نقل از ماهنامه زنان، شماره ۶۱، سال هشتم، اسفند ۱٣۷٨،ص ۶
[۴] به نقل از کتاب "درآمدی بر جامعه‌شناسی نگرش‌های فمینیستی" نوشته پاملا ابوت و کلر والاس، ترجمهٌ مریم خراسانی و حمید احمدی،نشر دنیای مادر، تهران، زمستان ۱٣۷۶
[۵] سالنامه آماری کشور، ۱٣۷۲، ص۴٣۶، به نقل از شهلا اعزازی، خشونت خانوادگی در ایران: واقعیتی پنهان، نشریه نیمه دیگر، شماره پنجم، پاییز ۱٣۷٨
[۶] فاطمه تندگویان،مشاور وزیر آموزش و پرورش و مدیر کل امور بانوان، به نقل از ماهنامه زنان، شماره ۶۱، سال هشتم، اسفند ۱٣۷٨، ص ۵
[۷] برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب "پیکار با تبعیض جنسی" نوشته آندره میشل، ترجمهٌ محمد جعفر پوینده رجوع شود. تهران، موسسه انتشارات نگاه، ۱٣۷۶. این کتاب که حاصل تحقیقات یونسکو در این زمینه است، می تواند در بازبینی و تغییر کتاب‌های درسی مورد استفاده فراوان قرار گیرد.
[٨] متأسفانه کتابِ علومی را که در اختیار داشتم، فاقد صفحه‌ای بود که اسامی مولفین و تصویرگران در آن درج شده بود.
[۹] محمد محمدی، ماجراهای تغییر سیمای زن در فارسی اول، ماهنامه زنان، شماره ۵۶، مهر ۱٣۷٨