س.
حاتملوی
مقاوله
ی صلح مابین
جمهوریهای
آذربایجان و ارمنستان
پیروزی
تاریخی
جمهوری
آذربایجان محسوب
می شود
بعد از
تصرف
ظفرمندانه ی
شهر تاریخی
شوشا که پایتخت
فرهنگی
آذربایجان
نامیده می
شود، ارتش
آذربایجان به
دروازه های
مرکز قره باغ
یعنی شهر خانکندی
(استپاناکرت)
نزدیک شد.
با
توجه به از هم
پاشیدن موآضع
دفاعی ارتش
ارمنستان که
زیر فشار و
ضربات سهمگین
بی وقفه ی
ارتش
آذربایجان توان
تجدید قوا و
مستحکم کردن
مواضعش را از
دست داده و
احتمال
محاصره ی نیروهایش
در خانکندی
را قطعی می
دانست،
پاشینیان به
نمایندگی از
طرف رژیم
ارمنستان زیر
پای مقاوله ی
صلح را - که
برای طرف
ارمنی در حکم شرائط
تسلیم است -
امضا کرد.
امضای
چنین معاهده
ای برای رهبری
جمهوری
ارمنستان که
قره باغ را
متعلق به
ارمنستان می
دانست،
دردناک و برای
ملت ارمنستان
شوکی ناگهانی
بود.
رهبر
ارمنستان
پاشینیان
برای اینکه
خود و دولتش
را از تک و
تا نیاندازد،
طی سخنانی
چنین توافقی
را دردناک
توصیف کرده و
گفت که تا
وقتی که ما
شکست را
نپذیرفته
ایم، یعنی
هنوز شکست
نخورده ایم.
ارتش
آذربایجان که
در عرض چهل
روز طی
نبردهای پی در
پی ارتش
ارمنستان را
در بخش های
اشغال شده ی
خاکش و همچنین
در خاک قره
باغ شکست داده
بود، در تعقیب
نیروهای
ارمنی، پیروزمندانه
وارد شهر
تاریخی شوشا
شد.
شکست
ارتش
ارمنستان در
جبهه ی شوشا،
می توان گفت
که ستون
فقرات ارتش
ارمنستان را
در هم شکست و
ارمنستان
دیگر در خود
یارای مقاومت
بیشتری نمی دید.
از
ساعات اولیه
دهم نوامبر،
پیمان صلح
مابین دو
جمهوری با
وساطت روسیه
اعتبار دارد.
همانگونه
که انتظار می
رفت، در قفقاز
جنوبی هیچ
صلحی بدون نظر
مثبت روسیه
نمی تواند
پایدار باشد.
به خصوص اگر
وابستگی
جمهوری
ارمنستان به
روسیه را در
نظر داشته
باشیم.
این
معاهده که بر
اساس آن با
عقب نشینی
نیروهای
نظامی ارمنی
از خاکهای
اشغالی
آذربایجان و قره
باغ، تمامیت
ارضی جمهوری
آذربایجان
تامین می شود،
برای جمهوری
آذربایجان و
رهبریش پیروزی
تاریخی که
ابعادش بعدها
روشن تر خواهد
شد، محسوب می
شود.
ارتش
آذربایجان طی
نبردهای
قهرمانه ای که
به قیمت جان
صدها و صدها
سرباز
آذربایجانی
تمام شد، به
اهدافی دست
یافت که حاکمیت
جمهوری
آذربایجان و
گروه مینسک طی
بیشتر از بیست
سال مذاکره
نتوانسته
بودند به آنها
دست بیابند.
در هر
معاهده ی صلحی
البته نکات
مبهمی می
تواند وجود
داشته باشد.
در این
معاهده نیز
نکاتی وجود
دارد که باید
طی مذاکرات
بعدی روشن
شوند.
چیزی
که مشخص است
جمهوری
آذربایجان با
این معاهده ی
صلح به اهداف
زیرین دست
پیدا کرد:
- بخش اعظم
خاکهای
اشغال شده ی
آذربایجان
توسط ارمنستان
در عرض چند
هفته به
جمهوری
آذربایجان
مسترد می گردد.
- ارتش
آذربایجان
در بخشهائی از
سرزمین قره باغ
از جمله شهر
شوشا که توسط
آن آزاد شده
اند، مستقر می
گردد.
- نیروهای
نظامی ارمنی
از بخش های
دیگر قره باغ
(از جمله خان
کندی) و چند
شهر و قصبه ی
آذربایجان
خارج شده و
کنترل آنها به
نیروهای حافظ
صلح سپرده
خواهند شد.
- کریدوری
که قبلا خاک
آذربایجان را
به منطقه ی
خودمختار
نخجوان متصل
می کرد،
دوباره احیا شده
و زیر نظر
نیروهای حافظ
صلح تحت کنترل
جمهوری
آذربایجان در
خواهد آمد.
- «جمهوری
قلابی آرتساخ"» که
با حمایت
ارمنستان و
بعضی دوایر
بین المللی در
حال تبدیل
کردن قره باغ
به لانه ی
تروریست ها و
فاشیست ها* از
سراسر دنیا
بود، به زباله
دان تاریخ
انداخته شد.
تنها
هدفی که طرف
ارمنی بعد از
این جنگ و
کشتار - که به
قیمت جان
هزاران ارمنی
تمام شد- به آن
دست یافت، داشتن
کریدوری
مابین جمهوری
ارمنستان و
منطقه ی قره
باغ است.
جمهوری
آذربایجان
زیر بار
خواسته ی
ارمنستان
مبنی بر کنترل
این کریدور
توسط ارامنه
نرفت.
کنترل
این کریدور
(لاچین)
همانند کنترل
کریدور زنگنه
زور
آذربایجان،
زیر نظر
نیروهای حافظ
صلح خواهد
بود.
امضای
این معاهده
برای روسیه
نیز یک
پیروزی
دیپلماتیک
محسوب می شود.
روسیه
یکبار دیگر
ثابت کرد که
بدون دخالت او
هیچ صلح
پایداری در
این منطقه
وجود نخواهد
داشت.
همچنین
با شکست ارتش
ارمنستان در
مقابل ارتش آذربایجان،
دوران نفوذ
ایالات متحده
ی آمریکا در
جمهوری
ارمنستان - که
با نخست وزیری
پاشینیان
شروع شده بود- به
پایان رسیده و
ارمنستان که
بعد از این
شکست با
درگیریهای
خشن داخلی دست
به گریبان
خواهد شد، ضعیف
تر شده و
علیرغم
تلاشهای رژیم
پاشینیان
برای خارج شدن
از سلطه ی
روسها، دوباره
به دامان
روسیه باز
خواهد گشت.
جمهوری
ترکیه که با
حمایت بی
سابقه اش از
جمهوری
آذربایجان
نقش معینی در
پیروزی
تاریخی
جمهوری آذربایجان
بازی کرد، به
عنوان یکی از
آکتورهای اصلی
سیاسی، وارد
منطقه ی جنوب
قفقاز شد.
بیطرفی
نسبی روسیه در
تمامی روزهای
سرنوشت ساز
جنگ مابین دو
کشور، شاهکار
دیپلماتیک
ترکیه و
جمهوری
آذربایجان
محسوب می شود.
بدون این بیطرفی
نسبی، کار
برای ارتش
آذربایجان
بسی سخت تر می
شد.
در
کتار جمهوری
ارمنستان،
بازنده ی اصلی
این مناقشه،
جمهوری
اسلامی محسوب
می شود.
جمهوری
اسلامی که
بدون رعایت
عرف سیاسی و
دیپلماتیک
برای تحقیر و
کم اهمیت جلوه
دادن جمهوری
آذربایجان،
تا دیروز این
کشور را "جمهوری
باکو" می نامید،
در نتیجه ی
فشار مردم
آذربایجان جنوبی
(ایران) حداقل
در ظاهر کم کم
از مواضع خصمانه
اش نسبت
به جمهوری
آذربایجان
دست برداشته و
با تاکید بر
حق جمهوری
آذربایجان
برای آزاد کردن
سرزمینهای
اشغالی و
منطقه ی قره
باغ، رسما به
قدرت و نقش جمهوری
آذربایجان در
منطقه اعتراف
کرد.
طرحی
که توسط رهبری
جمهوری
اسلامی برای
ایجاد صلح
مابین دو کشور
تهیه و ارائه
شد، از طرف هیچ
یک از طرفهای
درگیر و
حامیان آنها
مورد کوچکترین
توجهی قرار
نگرفت.
نه
تنها روسیه و
ترکیه، بلکه
دو جمهوری
متخاصم نیز
اهمیتی به
این طرح نداده
و با ادامه
درگیری ها
عملا جمهوری اسلامی
را از دایره ی
حل این
مناقشات
بیرون
گذاشتند.
جمهوری
اسلامی که بعد
از اشغال قره
باغ و خاکهای
جمهوری
آذربایجان
توسط
ارمنستان
همیشه حامی
سرسخت
ارمنستان محسوب
می شد، از ترس
نزدیکی بیشتر
مردم دو سوی رودخانه
ی ارس، خواهان
پایان سریع
جنگ بود.
طرف
آذربایجانی بعد
از سالها
مناسبات پر
دست انداز با
ایران، به
رهبری جمهوری
اسلامی - که با
گستردن فرش
قرمز در تهران
برای
پاشینیان
آنهم در سالگرد
قتلعام
خوجالی و
ترتیب میتیتگ
برای او در
باشگاه
آرارات تهران
موجب خشم و حیرت
مردم
آذربایجان
شده بود- اعتمادی
ندارد.
باکو با
ادب
دیپلماتیک
فرستاده ی
حاکمیت
اسلامی را دست
به سر کرده و
خود به
آزادسازی
سرزمین هایش
ادامه داد.
طرف
ارمنی هم که
کلید حل این
مناقشه را
همیشه در
دستان روسیه
دیده و می
داند که جمهوری
اسلامی بدون حمایت
روسیه نمی
تواند در حل
این مناقشه
بجائی برسد،
عملا اهمیتی
به طرح ارسالی
صلح نداد.
بدین
ترتیب جنگ دوم
قره باغ نیز
بعد از نزدیک دو
ماه کشتار و
خرابیهای
بسیار به
پایان رسید.
جنگ
اول قره باغ
که در دوران
حاکمیت هرج و
مرج سیاسی در
جمهوری تازه
به استقلال
رسیده ی
آذربایجان به
قیمت سی هزار
نفر کشته و بی
خانمان شدن یک
میلیون
آذربایجانی و
اشغال بیست درصد
از خاکهای
آذربایجان توسط
ارامنه به
پایان رسیده
بود، همچون
زخم کهنه ای بود
که هر از چندی سر
باز کرده و
جانهای چندی
از مردم دو
طرف می گرفت.
جنگ
دوم قره باغ
هنگامی با
پیروزی قاطع و
بدون چون و
چرای ارتش
آذربایجان به
پایان خود می
رسد که جمهوری
آذربایجان
در اوج
اقتدار
سیاسی،
اقتصادی و
نظامی اش به
سر می برد.
در
فردای شب نهم
نوامبر،مردم
جهان با
جمهوری
آذربایجان
تازه ای از
خواب بیدار شدند.
آذربایجانی
که پشت اشغالگر
خاکهایش را نه
در پشت میز
مذاکره، بلکه
در میدان نبرد
به خاک
مالیده است.
بعد از
این پیروزی
کشورهای
همسایه ی
جمهوری
آذربایجان،
کشورهای
اروپائی و
همچنین
ایالات
متحده واقف
شدند که کشور
آذربایجان
توان دفاع از
خاکها، مردم و
ثروتهای
زیرزمینی خود
را دارد.
اتحاد
ترکیه و
جمهوری
آذربایجان
صفحه ی تازه ای
در روابط دو
کشور باز کرد
که اثرات آن
در زمینه ی
ایجاد بازار و
اتحادیه ای
مرکب از کشورهائی
که با کمی
مسامحه می
توان آنها را
"بلوک
کشورهای ترک" نامید،
کم کم مشخص
خواهد شد.
بعد از
شکست حکومت
ملی
آذربایجان که
سر آغاز دوران
عقب نشینی
جنبش ملی- دمکراتیک
آذربایجان و
از دست دادن
پیاپی سنگرهای
مردم
آذربایجان در
مقابل
شوونیزم فارس
محسوب می شود،
جنبش توده ای
حمایت از جنگ
آزادیبخش قره
باغ در
آذربایجان
جنوبی، صفحه ی
تازه ای در
این مبارزات
می گشاید. قرار
گرفتن توده ای
مردم
آذربایجان جنوبی
در کنار
خواهران و
برادرانش در
آن طرف رودخانه
ی ارس و حمایت
قاطعانه شان
از آزادی قره
باغ که به عقب
نشینی رژیم در
حمایت از
اشغالگری منجر
شد، قظعا دوران
تازه ای را در
مبارزه ی آذربایجانیها
و روابط دو
طرف رودخانه ی
ارس باز خواهد
کرد.
در
خاتمه بد نیست
نگاهی هرچند
مختصر به
دورنمای رابطه
ی
آذربایجانیها،
رژیم اسلامی و
اپوزیسیون آن در
دوران پست قره
باغ بیفکنیم.
وقایعی
که در روزهای
سرنوشت ساز
جنگ قره باغ در
سپهر سیاسی
ایران اتفاق
افتاد، چهره ی
واقعی رژیم و
بخش مهمی از
اپوزیسیون
آنرا برای آذربایجانیها
عیان کرد. حمایت
وسیع بخش هائی
از اپوزیسیون
از مواضع رژیم
اشغالگر
ایروان نشان
داد که حاکمیت
اسلامی و این
بخش از اپوزیسیون
همه ی تخم مرغ
هایشان را در
سبد ارمنستان چیده
بودند،
درست
است که بخش
مهمی از
فعالین ملی
آذربایجانی سالها بود که
دیگر هیچ توهمی
نسبت به بخشی
از هموطنان
فارس و
فارسگرای
الیت حاکم و
محکوم - که
ایران را ملک
طلق فارسها،
زبان فارسی و
تاریخ آش شله
قلمکار
آریائی می
دانند- نداشتند،
ولی با تمامی
این تفاصیل و
با اینکه بعد
از نیم قرن
زندگی با این
جماعت و تجربه
کردنشان در
احزاب، جمعیت
ها، مجامع،
گردهمائی ها،
کنفرانس ها،
سمینارها، سخنرانی
ها و محافل
دوستانه، چشمهایشان
نسبت به
واقعیات
موجود باز شده
بود، ولی باز
هم رفتار و
موضع گیری این
جماعت نسبت
به جنگ
آزادیبخش
مردم جمهوری
آذربایجان و
طرفداری و
حمایت متعصبانه
و فاناتیک
وارشان از
اشغالگری
ارامنه، آنها
را شوکه و
شگفت زده کرد.
نمایش
اخیر نفرت
سیاه این
جماعت نسبت به
جمهوریهای
آذربایجان و
ترکیه (که مخالفت
شان با روسای این
دو جمهوری را همچون
برگ انجیری
ساتر اندیشه
های
نژادپرستانه
و فاشیستی شان
کرده اند)
مرزهای تصور
انسان نسبت به
احساسات پست
موجود در
انسانها را
درنوردید.
بخشی از
حاکمیت که همه
بدون استثنا
آذربایجانی و
ترک هستند،
مزورانه به
سرعت مواضع
خود را تسبت
به جمهوری
آذربایجان
تصحیح کرده و
با اما و اگر
در کننار مردم
قرار گرفتند. مواضع
اینها از یک
طرف و سکوت
اکثریت
فارسها و بی
اعتنائی شان
نسبت به دغدغه
های هموطنان
آذربایجانی
شان از طرف
دیگر، عملا
«مرزهای قومی»
موجود در
سرزمین ایران
را به صورت
بارزی عیان نمود.
ولی وضعیت
بخش اعظم
اپوزیسیون از
اینهم اسفناک
تر است. آنها
هنوز هم در
کتار اشغالگر
قرار گرفته
اند.
این
جنگ بهر حال به
پایان خود
رسید. کم کم آذربایجانیها
و ارامنه
بخاطر
همسایگی و تداخل
سرزمینی به
صلح دائمی
نزدیک تر شده
و همانطوری که
رئیس جمهور
آذربایجان اخیرا
اشاره کرد،
حتی همکاری در
بعضی از زمینه
ها را از سر
خواهند گرفت.
سئوال
بی جوابی که
باقی ماند، این
است که آن موقع
(که زیاد هم
دور نیست) این
جماعت چگونه
با ما
آذربایجانیها
در چهارچوب یک
کشور زندگی کرده
و بدون شرم و
سرخ شدن، به
عنوان هموطن
به صورت ما
نگاه خواهند
کرد.؟...
* حزب
نیمه فاشیستی
آ.ف.د. آلمان که
با فعالیت های
خارجی
ستیزانه و
راستگرایانه
ی رادیکالش در
سالهای اخیر
سعی در
پولاریزه
کردن جامعه ی
آلمان نموده
است، یکی از منحدین
حکومت قلابی
آرتساخ محسوب
می شد. رهبران
این حزب - که در سپهر
سیاسی آلمان
همچون جذامی
هر کسی از
آنها دوری می
جوید- سال قبل
مهمان حکومت
قلابی آرتساخ
در قره باغ
بودند.