س. حاتملوی

 

شمشیر داموکلس بیدادگاه های رژیم‌ جمهوری اسلامی

بر بالای سر فعالین ملی آذربایجان


باز هم روز جهانی زبان مادری

 
رژیم‌ جمهوری اسلامی ایران علیرغم ادعاهای مکرر رهبرانش، فعالیت های مدنی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان در چارچوب قانون اساسی موجود را بر نمی تابد. علیرغم ادعای رهبر این جانیان - که به مناسبت های مختلف ادعا کرده است که در جمهوری اسلامی به صرف مخالفت مسالمت آمیز با نظام، کسی مورد پیگرد قرار نمی گیرد- امروزه دهها نفر از فعالین عرصه های حقوق زنان، کودکان، معلمان، بازنشستگان، نوبسندگان‌، روزنامه نگاران، محیط زیست، دگرباشان جنسی، همچنین فعالین سندیکائی و فعالین وابسته به حقوق ملیت های غیر فارس، سالهاست که در زندان به سر می برند. 
از جمله ی این‌ مظلومین که در چنگال رژیمی  اسیرکش گرفتارند، فعالین ملی آذربایجانی و ترکهای ایران می باشند.
علیرغم اینکه فعالیت های فعالین ملی و مدنی آذربایجان همه و همه در چهارچوب قانون‌ اساسی موجود رژیم انجام گرفته و می گیرند، دستگیری، شکنجه، حبس های طویل المدت و تبعید مبارزین ملی آذربایجانی امریست که ماموران و  قضات رژیم اسلامی در اجرای آن یدی طولانی دارند.
قضات رژیم‌ جمهوری اسلامی مثل خیلی از موارد دیگر، همه روزه حتی قانون اساسی ارتجاعی موجود را نیز به دفعات و در موقعیت های مختلف زیر پا می گذارند. 
امروزه دهها نفر از فعالین ملی وابسته به ملیت های غیر فارس ایران، کارگران، دانشجویان، زنان و مردان که در چهارچوب قانون اساسی موجود دست به فعالیت های مدنی، تشکیل سندیکا و حزب زده اند، سالهاست‌‌ که در سیاهچال های رژیم بسر می برند. حتی وکلای شجاعی همچون خانم نسرین ستوده و آقای عبدالفتاح سلطانی بخاطر دفاع از حقوق موکلین خود مورد اتهامات‌ مختلفی قرار گرفته و زندانی شده اند،
از جمله ی این‌ مردان و زنان می توان از دبیر اول حزب "یئنی گاموح "آذربایجان دکتر لطیف حسنی– که از چهار سال قبل در زندان بسر می برد- نام برد، که متاسفانه در لبست طولانی زندانیان سیاسی ایران از او کمتر نام برده می شود. همینطور فعال ملی آذربایجانی آقای عباس لسانی که بعد از بارها و بارها دستگیری، این بار نیز چندی بیش دستگیر و به زندان محکوم شده است. البته این‌ جهار نفر مزبور، فقط نمونه ای هستند از یک لیست بلند و طولانی که در باره ی هر یک از آنها می توان کتابی نوشت.
بیداد‌گستری جمهوری اسلامی که به بهانه ی وجود مبارزه ی مسلحانه از صدور احکام‌ اعدام برای فعالین‌ ملی کرد، عرب و بلوچهای ایرانی ابائی ندارد، در رابطه با فعالین‌ ملی آذربایجانی از شیوه ی صدور احکام طویل المدت و آزادی آنها به قید وثیقه های سنگبن استفاده می کند. قضات رژیم ظلم‌ و بیداد اسلامی، این ‌احکام سنگین را همانند شمشیر داموکلس بر بالای سر این فعالین ‌مظلوم‌ نگاه می دارند تا با کوچکترین بهانه ای آنها را دوباره به اطاقهای تمشیت و زندانهای رژیم بسپارند.
ذیلا نگاهی دارم به پرونده ی چهار نفر از فعالین ملی آذربایجانی که اسفندماه ۱۳۹۲ در روز جهانی زبان مادری دستگیر و هر یک به ده سال زندان و دو سال تبعید محکوم گردیده اند.

 

گزمه های رژیم روز دوم اسفند 1392 به خانه ای در جنوب شهر تهران حمله برده و دهها نفر از شرکت کنندگان جشن روز جهانی زبان مادری را ابتدا در زیرزمین خانه محبوس و سپس اکثریت آنها را اعم از زنان و کودکان و بزرگسالان مورد ضرب و شتم وحشیانه قرار دادند. بعد از این آکسیون که طی آن دهها نفر زخمی گردیدند، نزدیک به پنجاه نفر از شرکت کنندگان در این مراسم را دستگیر نموده و به بازداشتگاه بردند. در طی روز بخاطر هجوم پلیس به مراسم های مشابه که در جاهای مختلف شهر بر پا شده بودند، بر تعداد بازداشت شدگان افزوده شد.

بعد از بازجوئی های اولیه اکثریت بازداشت شدگان آزاد گردیده و ده نفر از آنها به زندان اوین تحویل داده شدند. با گذشت یکماه شش نفر از بازداشت شدگان نیر آزاد و چهار نفر از آنها یعنی آقایان‌ اکبر آزاد، منصور فتحی، حمید منافی و علیرضا فرشی بعد از تحمل سه ماه حبس در سلولهای انفرادی، طی دادگاهی چند دقیقه ای هر یک به دهسال حبس و دوسال تبعید به مناطق مختلف کشور محکوم شده و با سپردن وثیقه های سنگین تا برگزاری دادگاه تجدید نظر موقتا آزاد شدند.

قرار است که دادگاه تجدید نظر این آقایان روز اول دی ماه امسال تشکیل بشود و با توچه به جو سرکوب و کشتاری که بعد از اتفاقات اخیر کشور حاکم شده است، تائید حکم دادگاه بدوی در باره ی این آقایان محتمل است.
اتهامات این چهار نفر، غیر از " مشارکت در تشکیل جمعیت به منظور بر هم زدن امنیت کشور" که ارثیه ی رژیم محمد رضاشاهی است، شامل احکام‌ خنده آور و سخیفی می باشد که واقعا در طبله ی هئچ عطاری پیدا نمی شود.
خلاصه ای از اتهامات متهمین در رژیمی که ادعای حاکمیت قانون دارد، به قرار زیر است:
شرکت در مراسم بزرگداشت صفرخان قهرمانی، شرکت در گروه کوهنوردی تورک داغچیلاری، نام بردن از سید جعفر پیشه وری، دکتر جواد هئیت، شیخ محمد خیابانی و آیت الله شریعتمداری به عنوان مشاهیر آذربایجان، نامیدن اقدام نیروهای نظامی دولت مرکزی ایران در 21 آذر 1325به عنوان نسل کشی، شرکت در تجمع قلعه ی بابک، تشکیل جلسات به بهانه ی طرح مسائل مربوط به زبان مادری، متهم کردن دولت به خشکاتدن ‌عمدی دریاچه ی ارومیه، درخواست راه اندازی فرهنگستان زبان ترکی آذربایجان، خواست اصلاح قانون اساسی، تلاش برای اخذ مجوز برگزاری روز جهانی زبان مادری در تهران، ارتباط گیری با دبیر کل یونسکو برای اعمال فشار حقوق بشری بر رژیم، تلاش برای ارتباط با عناصر قوم ‌گرای سایر اقوام از جمله اعراب و اکراد، فعال نمودن جامعه ی ترک زبان قم، کرج و همدان، طرح تقویم سالانه با عنوان‌ قومی، سخنرانی در سالروز ستارخان، متهم کردن ‌محاکم ‌جمهوری اسلامی به صدور احکام ‌ناعادلانه، سفر به جمهوریهای ترکیه و آذربایجان، تحریک مردم به ایجاد حکومت فدرالی، ورود به موضوع انتخابات ریاست جمهوری و حمایت از نامزد انتخاباتی اکبر اعلمی. جذب افراد ترک زبان شهرستان بهارستان برای حضور در بازیهای تیم تراکتور سازی و اقدام به برنامه ریزی و تهیه ی ایاب و ذهاب برای عزیمت افراد مختلف به استادیوم فوتبال، فعالیت به نفع زلزله زدگان، و ...

می توان لیست این اتهامات سخیف و احمقانه را باز هم ادامه داد.

کدامیک از این فعالیت ها در چهارچوب همین قانون اساسی فکسنی موجود نمی گنجد؟
مگر مجسمه ی ستارخان‌ و شیخ محمد خیابانی در خیابانهای شهر تبریز نصب نشده است؟ شما که مدعی هستید که حتی مخالفت مسالمت آمیز با نظام نیز جرم نیست، چگونه شرکت کنندگان در تجمع قلعه ی بابک را  به ده سال زندان محکوم می نمائید؟
نام بردن از جعفر پیشه وری، تماس با مدیر کل یونسکو و درخواست مجوز برای مراسم روز جهانی زبان ‌مادری جرم ‌است؟

یک دفعه بگوئید که اصلا نفس کشیدن بدون اجازه ی شما جرم است تا مردم نیز تکلیف شان را بدانند.‌
قابل تصور نیست که حتی در نظام فاشیستی هیتلری، خونتای پینوشه و حکومت طالبان افغانستان نیز یک قاضی بر اساس چنین کیفرخواست بچه‌گانه ای حکم‌ ده سال زندان را برای یک متهم صادر نماید.

آقایان قضات اسلامی!...
ما فعالین‌ ملی آذربایجانی و ترکهای ایران‌ بخوبی می دانیم که مشکل شما "برنامه ریزی و تهیه ی ایاب و ذهاب برای عزیمت به استادیوم‌ ورزشی"  توسط یکی از متهمین نیست. مشکل شما صرف وجود افرادی است که جرئت نافرمانی و عبور کردن از خط های قرمزی که توسط سیستم تان کشیده شده اند، می باشد و بس. حال این نافرمانی می تواند اعتراض به افزایش قیمت بنزین باشد و یا تهیه ی وسیله ی ایاب و ذهاب برای رفتن به استادیوم ورزشی و یا نام بردن از رهبر حکومت ملی آذربایجان حعفر پیشه وری.

مشکل شما هویت و موجودیت ملی ما است. مشکل شما امتناع ملت آذربایجان از ذوب شدن در دیگ امت همیشه در صحنه است. مشکل شما این است که ملل غیر فارس نسلیم دکترین امت سازی و ملت سازی شما ها ‌نمی شوند.

مشکل شما مقاومت انسانهائی است که به سیستم دینی، شبه فاشیستی، شونیستی، ضد مردمی، ضد زن و ضد همه چیز شما نه می گویند.