جذابیت
پنهان
امپریالیسم
در عصر ترامپ
شنبه ۷ ارديبهشت
۱۳۹۸ - ۲۷ آپريل ۲۰۱۹
ف.
آگاه
اخیرا
تباعد از عقل
در میان
ایرانیان
مقیم اپوزیسون
ناسیونالیستی
و سلطنتی
بجایی رسیده است
که عوض
استدلال به
حمایت از نماد
بارز مخبط در
تاریخ،
ترامپ،
برخواسته اند
و در این راه
به شیوۀ
ابلهانۀ
ناسیونالیستی
به سوسیالیسم
حمله می کنند.
در حالیکه
اندیشۀ
سوسیالیستی
ماحصل دو و
نیم هزاره
معرفت عقلانی
مدون بشری است
که در فلسفه
منطقی متبلور
شده و برجسته
ترین فلاسفه
تاریخ در
تکامل آن
مشارکت داشته
اند. کمااینکه
علوم دقیقه
نیز بعنوان
نماد های بارز
منطق بر اساس
نظریۀ اساسی
"نظریۀ تعادل ساختمانی"
مؤید لزوم
تعادل یا
عدالت اساسی
هستند که
ماهیت
سوسیالیسم
است. لذا کسی
که گناه عقب
نگهداشتن
فرهنگ
اجتماعی
ایران بدست
رژیم متکی بر
امپریالیسم
پهلوی و تقصیر
عقب ماندگی
فرهنگ شعر زدۀ
ایران را به
گردن تنها اندیشۀ
منطقی مطرح در
دهه های اخیر
ایران که سوسیالیسم
باشد،
بیندازد، از
معرفت تهی است.
کمااینکه
محدودۀ
اندیشه بر
اساس "سود و
زیان میهن"
مرده ریگ
ناسیونالیسم
منجر به
فاشیسمی میشود
که همچنانکه
در نیمه قرن
بیستم بشریت
را به نابودی
کشاند، امروز
نیز خصوصا با
قدرت یابی در
آمریکای
شمالی مهد
امپریالیسم
به دنبال قدرت
یابی در سراسر
جهان است. از اینرو
همچنانکه در
اروپا شاهدیم
امپریالیسم در
هیئت دولت
امپریالیستی
ترامپ به
تقویت ناسیونالیسم
در کشورها
مشغول است تا
تسلط خودرا یک
به یک "بی
لاترال" در
این کشورها
برقرار سازد.
همچنانکه
اندیشه بر
اساس سود و
زیان میهن در
جهانی که
مرزها تنها
برروی نقشۀ
جغرافیای
مدارس معنی
دارند و
امپریالیسم
سرمایه داری
نئولیبرال
تعیین کنندۀ
سرنوشت
بسیاری از کشورهای
جهان است، در
جهانی که
امپریالیسم
سرمایه دار
گلوبالیزه
شده ولی
انسانیت
لوکالیزه
مانده است، نه
تنها بی معنی
بلکه ابلهانه
است.
بسیاری از نفی
کنندگان
ایرانی نقش
امپریالیسم
در جهان معنی
امپریالیسم و
مابه ازاء واقعی
یا عملکرد آن
را نمی دانند!
چون اگر می
دانستند، می
فهمیدند که با
بی توجهی آنان
به امپریالیسم،
توجه
امپریالیسم
به آنها بیشتر
جلب می شود.
این سخن
تعبیری واقعی
از سخن متداول
میان
فرزانگان است
که "کسی که به
سیاست توجه
نکند، سیاست
به او توجه می
کند"!
سخن گفتن از
اینکه ما باید
صرفا متوجه
وضعیت کشور
خود باشیم و
به
امپریالیسم
توجه نکنیم در
کشوری که
انقلاب
مشروطیتش
بدست
امپریالیسم به
بیراهه
دیکتاتوری
رضاخانی
کشیده شد، انتخابات
آزاد دوران
مصدقش به دست
سیای امپریالیسم
به دیکتاتوری
محمد رضا شاهی
کشانده شد،
زمزمۀ جمهوری
اش بدست
امپریالیسم
به خون کشیده
شد، در کشوری
که در این صده
تا دهه های
اخیر، امپریالیسم
دایم به بهانه
اینکه مبادا
این کشور سوسیالیستی
بشود، در
تعیین
سرنوشتش
دخالت کرده
است، حاکی از
کوته بینی و
بلاهت تاریخی
است. کمااینکه
حتی به نظر
متخصصین
آمریکائی نظیر
استیفن کینزر
نیز وضعیت
کنونی ایران
محصول کودتای
یاد شدۀ
امپریالیسم
در ایران است.
از نظر منطق
تروریستی
بودن هیچ
سازمانی یا تشکیلاتی
در هیچ گوشه
ای از جهان
نیاز و ربطی
به تعیین آن
وسیلۀ
دولتمردان
سرمایه داری
چون ترامپ و
دولت مخبط او
ندارد. هر
انسان عاقلی که
در سیاست دقت
و مطالعه کند،
قادر به تشخیص
این کیفیت در
مورد
سازمانها و
تشکیلاتهاست!
لکن حماقت و
خباثت ترامپ
مخبط چنان
عمیق است که
معمولا عکس
سخن او به
حقیقت
نزدیکتر است،
حتی اگر او
حقیقت را
تکرار کند.
چون در این
تکرار خباثتی
نهفته است که
حقیقت را
آلوده و مشکوک
می کند. به سخن
دیگر باید دقت
کرد که دلیل
تکرار
"حقیقت" از
جانب چنین
مخبطی، کدام است.
کمااینکه
ترامپ نه از
تروریسم
دولتی ایالات
متحده که حتی
فرزانگان
آمریکائی
نظیر سیمور
هرش از آن
انتقاد کرده
اند و نه از تروریسم
دولتی
عربستان
سعودی سخن می
گوید. یعنی
نظرات ترامپ
از فیلتر
عقیدتی خاصی
می گذرد که
لایه های
بازدارندۀ آن
از حماقت،
خباثت و سرمایه
داری در مبتذل
ترین شکل آن
تا بینش مافیائی
تشکیل شده
اند. از اینرو
حقیقت ترامپ
حقیقت خبیث
مافیائی است
که هر حقیقت
تکرار شدۀ
دیگری را
آلوده و مشکوک
می کند.
کمااینکه جمس
کومی رئیس
سابق اف، بی،
آی که حقوقدان
(!) و هم حزب
ترامپ است،
ترامپ را کتبا
و رسما به
مافیائی بودن
متهم کرده
است.
لذا این سخن
که حقیقت را
باید از زبان
ترامپ هم
پذیرفت، عین
سخن
نئونازیست
های آلمان است
که میگویند
"هیتلر
اتوبان سازی
هم کرد". چون
حقیقت را باید
بدون توجه به
نظر ترامپ،
صرفا از طریق
منطق تعیین
کرد! حقیقتی
که وسیلۀ
مخبطی مثل
ترامپ تکرار
شود، به خباثت
آلوده می شود!
یعنی دفاع از
ترامپ بعنوان
نماد خباثت
مافیائی به هر
دلیلی و در هر
موردی غلط
است!
تکرار می کنم
که نقد نظر در
مورد کیفیت
تروریستی بودن
هیچ سازمانی
نه نیازمند
توسل به نظر
ترامپ و نه
گریز به صحرای
کربلا بابت
تصفیه حساب با
سوسیالیسم
است. لذا چنین
بنظر می رسد
که تاکید بر
نظر ترامپ و
تعمد در ضدیت
با سوسیالیسم
در این رابطه
ناشی از عقدۀ
مزمنی است که ناسیونالیست
های مقیم
اپوزیسیون به
آن مبتلا شده
اند.