انقلاب، کدام انقلاب، دموکراتیک یا سوسیالیستی!

حسن جداری

 

 مبارزات  توده های  زحمتکش  ایران علیه رژیم ارتجاعی  جمهوری اسلامی ، از  دی  ماه سال  1396 تا به امروز، همواره  قوس  صعودی پیموده است. در ابان ماه امسال،  صد ها هزار تن از  مخالفین رژیم در بیش از 140 شهرایران،  دلیرانه به پا خاسته و  با  تظاهرات  توفنده خود، لرزه بر اندام رژیم ضد مردمی انداختند. رژیم  خودکامه که از قهر و خشم  مردم عصیلانگر سخت دچارواهمه شده بود، به وحشیانه ترین  وجهی  به سرکوب مبارزات حق  طلبانه توده ها پرداخته، صد ها تن از آنها  را بیرحمانه، کشتار کرد.  تردیدی  نباید داشت که این  درنده خوئی های رژیم ضد مردمی  قادر نخواهد شد  جلو مبارزات  آزادیخواهانه  توده های زحمتکش  را  گرفته و از سرنگونی حتمی رژیم کشتار و جنایت،  جلوگیری  به عمل  آورد .     

                          +++++

 اما باید دید در فردای سرنگونی سلطه اهریمنی این رژیم قرون وسطائی  که در طول چهل سال استیلا و خودکامگی،جنایات  هولناک بیشماری مرتکب  شده است، چه  حکومتی  در ایران  قدرت سیاسی  را  در دست  خواهد  گرفت و توده های زحمتکش این کشور ، چه آینده و  سرنوشتی  خواهند داشت. طبیعی است اگر تغییر و تبدلات سیاسی در ایران با دخالت و توطئه گریهای  قدرت های  امپریالیستی صورت به گیرد ،  رژیمی که  حاصل  این  دخالت ها  باشد، بدون تردید  ماهیتی دموکراتیک و مترقی  نخواهد داشت . چنین  رژیمی  به منافع سرمایه داران  داخلی وخارجی  خدمت کرده و  برای  کارگران و توده های زحمتکش ، چیزی جز استبداد و سرکوب، به ارمغان نخواهد آورد. چهل  سال  پیش،  حاصل مبارزات انبوه عظیم  زحمتکشان ایران علیه رژیم  خودکامه  شاه، در نتیجه  قبضه  قدرت سیاسی توسط رژیم  ارتجاعی جمهوری اسلامی،  همه  بر باد  رفت و نتیجه  آنهمه  جانفشانی ها و تلاش های   کارگران و توده های  زحمتکش،  چیزی جز اسارت در چنگ استبداد و فقر و فلاکت و تاریک اندیشی قرون وسطائی نبود. اینک بار دیگر، در سرتاسر کشور، فریاد اعتراض  و انزجارتوده های زحمتکش، هر چه رساتر، علیه  رژیم خودکامه جمهوری اسلامی بلند  شده است. هر روز که میگذرد، دامنه مخالفت  با رژیم  خودکامه، توده ای تر و گسترده تر میشود. اینک تشدید مبارزات ضد رژیمی توده های زحمتکش، به روشنی  این بشارت را میدهد که  در آینده ای که دور نیست  رژیم  آزادیکش  جمهوری اسلامی  به دست توده های زحمتکش، سرنگون گردیده و لاشه  کثیف آن، به زباله دان تاریخ انداخته خواهد شد. در چنین شرایطی، نیروهای انقلابی حتی یک  لحظه  نیز این واقعیت ملموس را نباید فراموش  کنند که درموارد حساسی که جنبش انقلابی  توده ها موجودیت رژیم  خودکامه ای را سخت تهدید میکند،بدون استثا ، این یا آن الترناتیو سیاسی سازشکار، سعی وتقلا میکند که خلا موجود را پرکرده، با توسل به نیرنگ و فریب، زمام قدرت را به چنگ بیاورد. در موارد هیجان ها و تحولات انقلابی،  حوادث  به سرعت، پیش  میرود.             

           +++++

 در حال حاضر که مبارزات   توده های  ستمدیده  به پاخاسته،  زمینه  را هرآن برای رژیم  جمهوری اسلامی تنگ تر میسازد ، الترناتیو های  رنگارنگ بورژوازی آماده اند که خلا سیاسی حاصله از  سرنگونی احتمالی رژیم خودکامه  جمهوری اسلامی را  بلا درنگ ، پر کنند . در چنین  موقعیت حساسی، نیروهای انقلابی که  از منافع  کارگران و توده های  زحمتکش  دفاع  میکنند  باید  لحظه ای نیز  هوشیاری خود را  از دست  نداده و بر  تلاش حود  در جهت  آماده ساختن زمینه برای  به قدرت رسیدن الترناتیو انقلابی،  صد چندان کنند . وگرنه بار دیگر به محض  بر افتادن رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی، این یا آن جناح بورژوازی، خود را در راس  مبارزات سهمگین توده ها قرار داده و قدرت سیاسی را از آن خود،  خواهد ساخت. در طول  بیش  از صد سال  گذشته  ، از انقلاب مشروطیت  تا کنون، بورژوازی ایران بارها به انقلاب توده ها آشکارا خیانت ورزیده است.  در فردای سرنگونی  رژیم  جمهوری اسلامی،  هر کدام از جناح  های اپوزیسیون بورژوازی ، قدرت سیاسی را در دست بگیرد، انقلاب توده ها  با شکست و ناکامی  مواجه گردیده ،آنچه در گذشته بارها اتفاق افتاده، باردیگر بدون تردید، تکرار خواهد شد.           

 

در انقلاب های دموکراتیک  در انگلستان در قرن 17 و در فرانسه  در اواخر قرن 18، بورژوازی در مقابله  با فئودالیسم و زمین داران بزرگ،  نقش مترقی ایفا کرد. در زمانی که این  دو انقلاب  مهم دورانساز به وقوع می پیوستند،  سرمایه داری نوین هنوز گسترش  چندانی  نداشت و پرولتاریای صنعتی به معنی واقعی کلمه، به عرصه  وجود نیامده بود. بهمین  جهت نیز  بورژوازی  بدون واهمه  می توانست  عمل کند و  به مثابه  نماینده  کل  جامعه تحت ستم،  نظام پوسیده  حاکم  را  به مبارزه به طلبد.  در سال 1848،  در انقلاب  دموکراتیک درآلمان، بورژوازی نقش انقلابی  نداشت.  در شرایطی  که در آن زمان، در مقایسه با دوران انقلاب های بورژوائی انگلیس و  فرانسه ،  در سایه رشد نیروهای تولیدی، طبقه  کارگربه عامل  مهمی  در  دگرگونی های اجتماعی مبدل شده بود، بورژوازی  از ترس  پرولتاریا  همانطور که  مارکس بیان داشته، به تبانی و سازش با  رژِیم  مالکان  کلان زمین  گرویده، به انقلاب  توده ها آشکارا خیانت  ورزید.  با  درس گرفتن از غدر و خیانت  بورژوازی  درانقلاب های  دموکراتیک  در  نقاط مختلف جهان و با در نظر داشتن  واقعیت  های  ملموس اجتماعی ،  به صراحت میتوان  اذعان داشت  که  در ایران کنونی که نسبت  به آلمان سال 1848، پرولتاریای  قدرتمندتری دارد ، هر جناح  بورژوازی   قدرت سیاسی  را در دست بگیرد، بدون  تردید، به انقلاب توده های  زحمتکش خیانت  خواهد ورزید. بورژوازی ایران در حال حاضر فاقد هر نوع  جنبه  آزایخواهانه وانقلابی  میباشد . به قدرت رسیدن هر کدام از  دسته بندی های بورژوازی، اعم از سلطنت  طلب و انواع  جمهوری خواهان،  در فردای سرنگونی  رژیم جمهوری اسلامی، بدون  تردید به منزله شکست قطعی انقلاب خواهد بود. هر جناح  بورژوازی که  امروز فریب کارانه  خود را  مدافع  آزادی و دموکراسی و طرفدار  زحمتکشان قلمداد میکند، وقتی  بر اریکه  قدرت سوار گردید، به  خواست های  دموکراتیک  کارگران و توده های زحمتکش، با سرکوب و زندان و اعدام پاسخ  خواهد داد.   در شرایط  اقتصادی و اجتماعی  ایران  کنونی،  پیروزی  انقلاب  توده های  زحمتکش، تنها و تنها  در گرو  رهبری طبقه  کارگر در همه  مراحل  انقلاب،  می باشد.                                                                         

                  +++++

بر کسی  پنهان نیست که در ایران  در حال حاضر،  طبقه  کارگر در اقلیت بوده و اقشارعظیم  خرده بورژوازی شهر و ده، اکثریت  اهالی کشور را شا مل میگردد . بهمین جهت نیز، پرولتاریای انقلابی،  تنها از طریق اتحاد فشرده با خرده بورژوازی  - که خواهان سرنگونی  رژیم  میباشد -  و کسب سیادت در این اتحاد طبقاتی، می تواند پیروزمندانه  جامعه را به سوی  رهائی و سوسیالیسم  رهبری  کند. چون در ایران، طبقه کارگر در کل  جامعه  در اقلیت است،  چون سطح آگاهی  سوسیالیستی  کارگران  بسیار نازل می باشد، چون خواست های دموکراتیک از قبیل آزادی  بیان وامکان  فعالیت در تشکلات صنفی و سیاسی به هیچوجه تامین نشده است، چون سرمایه داری ایران عمیقا وابسته به امپریالیسم می باشد، بهمین  جهت نیز  پرولتاریا تنها  با گرد آوردن اقشار خرده بورژوازی بر دور پرچم  ظفرنمون خود و پس  از  گذار از مرحله  دموکراتیک، قادر است،  استقرار  سوسیالیسم را در ایران امکان پذیر سازد.                                            

 

باید  تاکید کرد که  انقلاب  دموکراتیک  تحت  رهبری  پرولتاریا  از ریشه  با  انقلاب  دموکراتیک  تحت  سیادت بورژوازی ، فرق  دارد.  تئوری انقلاب دموکراتیک تحت رهبری پرولتاریا را برای نخستین بار،مارکس پس از شکست انقلاب  بورژوائی سال 1848 آلمان، مطرح  ساخت . در آن سال تحرک های انقلابی در بخش هائی از  اروپا، آلمان نیز شاهد مبارزات و قیام های توده ای پر دامنه یود.  در این تحولات  انقلابی،  بورژوازی  آلمان  از ترس   طبقه کارگر و  در هراس ازعصیان های کارگری درفرانسه ، آشکارا به انقلاب  توده ها  خیانت  ورزیده و با طبقه  زمین دار  حاکم  از  در سازش و تبانی  در  آمد .   مارکس  با  در نظر  گرفتن  جبن و غدر  بورژوازی  آلمان  این نظریه  را پیش  کشید  که  برای   پیروزی  انقلاب  در این کشور، رهبری  انقلاب  دموکراتیک  باید  در  دست پرولتاریا  باشد. این همان تئوری معروف  انقلاب  پیگیر  مارکس  می باشد.  پرولتاریا  نخست  در اتحاد  با  کل  دهقانان که در آن زمان اکثریت  عظیم  اهالی آلمان را تشکیل میدادند ، انقلاب  دموکراتیک  را  پیش می برد و در مرحله  بعدی در  پیوند واتحاد با تهی دستان شهر و ده، در جهت انجام انقلاب سوسیالیستی، گام بر میدارد . از دید مارکس، دیوار چینی  انقلاب  دموکراتیک تحت رهبری پرولتاریا را از انقلاب سوسیالیستی، جدا نمی  سازد. انقلاب،  پیگیر  و مداوم است و در وسط  راه  متوقف  نمی شود.   لنین  در سال  1905 در  زمان انقلاب  اول  روسیه،  با  فرا گرفتن از  نظریات مارکس، تئوری انقلاب  دموکراتیک  تحت رهبری  پرولتاریا  را بار دیگر مطرح ساخت. در آن  زمان،  حزب سوسیال  دموکرات  روس به دو بخش  بلشویک – بخش  انقلابی-  و منشویک- بخش  رفرمیستی-  تقسیم شده بود.  در رابطه با انقلاب  سال 1905، لنین  رهبر دور اندیش بخش بلشویک،  در جزوه  " دو تاکتیک سوسیال  دموکراسی"  این تذکر مهم  را داد که  بورژوازی روس به علت ماهیت سازشکارانه اش به  انقلاب  توده ها  خیانت  می ورزد. لنین در این جزوه  مهم ، تاکید کرد که برای پیروزی  قطعی بر  تزاریسم،  رهبری  پرولتاریا  در انقلاب دموکراتیک، ضروری می باشد. رهبر جناح  انقلابی  حزب سوسیال – دموکرات روس،  بدین ترتیب  از تز انقلاب  پیگیر مارکس در شرایط  ویژه  روسیه دفاع کرده، متذکر شد که  پیروزی انقلاب  روس مشروط  بر این است که پرولتاریا ی  انقلابی در راس  انقلاب  توده های  زحمتکش قرار بگیرد.  پرولتاریا   در مرحله  نخست  در همراهی  با  دهقانان،  انقلاب  دموکراتیک را به  ثمر میرساند و در مرحله دوم،   در همراهی  با دهقانان تهی دست در جهت انقلاب سوسیالیستی،  گام بر میدارد .                                                                       

              +++++

این  نظر داهیانه  لنین در مغایرت کامل  با  نظرات سازشکارانه منشویک  ها  قرار  داشت  که  رهبری  انقلاب  دموکراتیک را به بورژوازی غدرورز می سپردند. همین  منشویک های سازشکار بودند  که  به دنبال انقلاب  فوریه 1917،  در دولت  بورژوازی  امپریالیستی روس شرکت  کرده و آشکارا به انقلاب توده ها، خیانت  ورزیدند.وقتی  انقلاب  بورژوازی  فوریه سال 1917  به وقوع پیوست، لنین  در  تبعید  به سر می برد  پس از برگشت به روسیه،  در تز های  آوریل خود، وی دولت  موقت بورژوازی  را مورد  حمله قرار  داده، شعار پیش  به سوی  انقلاب سوسیالیستی  را  مطرح ساخت.   به عبارت  دیگر  لنین  صریح میکرد که دوران انقلاب  دموکراتیک  در روسیه اینک به پایان  رسیده و پرولتاریا  در همراهی  با تهی  دستان شهر و ده، انجام انقلاب سوسیالیستی را باید در برنامه کار خود قرار دهد. در شرایطی  که  پرولتاریا  در راس جنبش  انقلابی  قرار  دارد ، دیوار چینی انقلاب دموکراتیک  را از  انقلاب سوسیالیستی  جدا نمی سازد.  انقلاب، مداوم و دامنه دار است . لنین در تز های آوریل خود ، علیرغم   مخالفت  و سردر گمی  برخی  از  دوستان  نزدیک خود  در  حزب بلشویک،   شعار  پیش  به  سوی  انقلاب سوسیالیستی  را مطرح ساخت.  لنین در پاسخ  کسانی  که  می گفتند  که هنوز  مرحله  انقلاب دموکراتیک  به پایان نرسیده است، چنین  استدلال  میکرد  که   ایجاد شوراهای کارگران  و سربازان در مقابله  با  دولت  بورژوازی  ، به منزله   تحقق  دیکتاتوری پرولتاریا  و  دهقانان و انجام انقلاب دموکراتیک  می باشد. اینک   زمان آن رسیده است  که  پرولتاریا  در اتحاد با  دهقانان  تهی  دست  در جهت انقلاب  سوسیالیستی   گام  بر  دارد . انقلاب  دموکراتیک  در روسیه تحت  رهبری  حزب انقلابی  طبقه کارگر ،  راه  گشای  گام نهادن    در مسیر انقلاب سوسیالیستی  است.                                        

                +++++

در ایران کنونی  نیز، طبقه  کارگر برای نیل به  سوسیالیسم باید  از تئوری انقلابی  مارکس و لنین  در رابطه با انقلاب  دموکراتیک  یاد گرفته  و برای پیشبرد  پیروزمندانه  امرانقلاب،  توده های  زحمتکش غیر پرولتری را  که اکثریت  اهالی کشور را تشکیل  میدهند ، بر گرد پرچم خود، متشکل  سازد. این کار بس  دشوار را  طبقه  کارگر  تنها از طریق داشتن ستاد فرماندهی خود، یعنی  حزب  کمونیست می تواند  انجام  دهد. در  طول یک قرن گذشته ، ما بارها شاهد  غدر ورزی و خیانت بورژوازی به انقلاب  توده های  زحمتکش بوده ایم. آزموده را آزمودن خطاست. تنها ، پرولتاریای  ایران قادر است  بار سنگین مبارزات رهائی بخش  توده های زحمتکش را به سرمنزل امن برساند.  اینکه  در ایران طبقه  کارگراکثریت اهالی  کشور را تشکیل  نمی  دهد ، این  واقعیت ملموس که   اقشار مختلف  خرده بورژوازی  خواهان سرنگونی سلطه  رژیم خودکامه می باشند،   دال بر این است  که برای نیل  به   سوسیالیسم،  پرولتاریای ایران  مجبور است از فاز دموکراتیک  انقلاب   گذر کند .  در کشوری اسیر در چنگال  خون آلود رژیمی قرون وسطائی، پرولتاریا  نمی تواند تنها با تکیه  به نیروی   خود و  به دون اتحاد  با اقشار وسیع   زحمتکشان غیر پرولتری،  انقلاب سوسیالیستی  را  به نتیجه به رساند. در ایران،  پیروزی  انقلاب دموکراتیک که آستانه انقلاب سوسیالیستی  می باشد ، منوط  به  این شرط است که ا-  رهبری  انقلاب  دموکراتیک در دست توانای طبقه کارگر باشد. 2- طبقه  کارگر که از جانب  حزبی انقلابی  رهبری میشود، قادر باشد درامر سرنگونی  رژِیم جمهوری اسلامی و حرکت به سمت سوسیالیسم،  توده های محروم و زحمتکش  یعنی  اکثریت  اهالی کشور را در زیرپرچم انقلابی خود، متشکل  سازد. مطرح ساختن انقلاب سوسیالیستی بدون گذار از فاز دموکراتیک، در کشوری  که  طبقه  کارگرآن به دلایلی هنوز فاقد حزب انقلابی خود  می باشد. در جامعه ای که نشانه ای از آزادی و دموکراسی در آن وجود ندارد ، در حرف  و مقالات مندرجه در صفحات  نشریات ضد رژیمی، کار سهل و آسانی می باشد، اما  در عمل، رهائی طبقه  کارگر از چنگ  ظلم و استثمار و استقرار سوسیالیسم در ایران  از این طریق،  به هیچوجه عملی نیست. این  واقعیت را نباید لحظه ای از نظر دور داشت که در ایران، بدون تئوری انقلابی و بدون رهبری  حزبی  آهنین و قدرتمند ، حرکت از انقلاب دموکراتیک به  مرحله سوسیالیستی، سرنگونی سلطه سرمایه داری  و نیل به  سوسیالیسم  ، به هیچوجه امکان پذیر،نه می باشد .    پایان  بهمن  ماه 1398