س. حاتملو

بئله دیگ، بئله چغندر


چنان رئیس جمهوری باید چنین اپوزیسیونی داشته باشد.
رئیس "جمهور امید و تدبیر" چند روز قبل بعد از تحریمهای اخیر آمریکا، با زبان تهدید به اروپائیان گفته است:
کشورش با پذیرش پناهجویان و مهاجران مانع از حرکت "سیل مهاجرین" به سوی اروپا شده است.
او به قدرت‌های اروپایی هشدار داده است که با برآورده نشدن منافع ایران در قالب توافق هسته‌ای، ایران نمی‌تواند هزینه مبارزه با قاچاق مواد مخدر، مسایل امنیتی و پذیرش پناهجویان را بپردازد؛ مسایلی که با امنیت اروپا ارتباط دارند.

حرفهای رئیس جمهور مرا به یاد "جواد نعره" ی تبریز می اندازد. آن موقعها که ما جوان بودیم، "جواد نعره" نیز جوان نحیف و مردنی بود که ادای لوطی ها و چاقو کش ها را در می آورد.
سخنگوی این رئیس جمهور جناب عراقچی نیز برای عقب نماندن از قافله ی رئیس اش به اهرم سه میلیون افغانستانی های ساکن ایران متوسل شده و گفته است:

اگر تحریم‌ها اثر کند و فروش نفت ایران به صفر برسد، ممکن است از برادران و خواهران افغانستانی‌مان بخواهیم ایران را ترک کنند.

فرهنگ این رئیس جمهور و سخنگویش را نظاره کنید. استفاده از ارسال سیل مواد مخدر و بیرون‌ کردن صد ها هزار خانواده از خانه و کاشانه شان برای پیش بردن سیاستهای آفتابه نشانه شان.

مطمئن باشیم که این سیستم و حاکمیت مافیائی برای طولانی کردن عمر سلطه اش بر کشور، قادر به انجام هر دوی این کارها میباشد.

و اینها همان برادران افغان هستند که در هیئت لشگر "فاطمیون" سپر بلا و صف شکن نیروهای ایرانی در سوریه بودند و هستتد
رذالت این رژیم، مرزهای خباثت، جنایت و پلیدی را در نوردیده است.

این از رئیس جمهور و سخنگویش.
حال نظری به تراوشات قلمی یکی از " براندازان" این رژیم بیافکنیم.

ف. م. سخن کسی است که در سایت گویا نیوز مطلب طنز می نویسد. بگذریم که مطالب طنز این جناب، خنک تر از قیافه اش و به قول ما تبریزیها از نوع " آفتابه نشان" هستند.
ف. م. سخن بر خلاف حزب اللهی ها ریشی ندارد و حتی در ویدئوهای ارسالی اش از خود، پاپیون نیز می زند. منتها طرز تفکر ف. م. سخن پاپیون زده ـ هنگام سخن گفتن از انسانها و قدر و منزلتشان ـ با عباس عراقچی ای که ریش اش را با ماشین می زند و پیراهن یقه آخوندی به تن می کند و یا حاجی حسن روحانی ای که با ریش سپید آخوندی اش شبیه گوسفند مرینوس شده و عبا به تن و نعلین به پا می کند، مو نمی زند.
این فرد که ادعای برانداز بودن دارد، در آخرین مطلبی که برای گویا نیوز نوشته، برای توجیه حمله ی ایالات متحده به ایران می نویسد:
"ممکن است به عوارض بعدی این جنگ ها اشاره شود اما این عوارض، ابدا در حد مستقر ماندن ابدی حکومت ها و قدرت های وحشی و آدمخوار نبوده و نیست و دلیل این عوارض هم به خاطر دخالت امریکا نیست بلکه مشکل مردمی هستند که به فرهنگ حاکم خو گرفته اند و آزادی را مساوی با نفی فرهنگ عقب مانده و دین و مذهب شان می دانند. هم عراق و هم افغانستان می توانستند آلمان و ژاپن شوند اگر مردمی واقعا «آزادی خواه» داشتند.
خوشبختانه مردم ما و خاصه جوانان، به هیچ یک از دو ملت عراق و افغانستان شباهت فکری و قرابت فرهنگی ندارند و اگر روزی از شر آخوندها خلاص شوند، اگر برخی گروه های داخلی و بخصوص تجزیه طلب آشوب به راه نیندازند، قطعا در مسیر پیشرفت و آبادانی کشور گام بر خواهند داشت."

معنای مردم‌ ما با "دو ملت عراق و افغانستان شباهت فکری و قرابت فرهنگی ندارند" برتری ایرانیها نسبت به عربها و افغانهای "عقب مانده" است.

البته ف. م. سخن در افاضات "روشنفکریش" روشن نمی کند که چرا بر خلاف ایران در پارلمانهای عراق و افغانستان احزاب مختلف نمایندگی دارند و تعداد زنها در این پارلمانها بیشتر از تعداد زنان در پارلمان کذائی ایران است و چرا در ایرانی که فرهنگ مردمش به زعم ف. م. سخن بالاتر از افغان و عراقی می باشد، هنوز شخص اول مملکت "ملا علی خامنه ای" می باشد و چرا هنوز هر ساله صدها هزار جوان ایرانی در کاروانهای زیارت کربلا برای بوسیدن قبور عربها از همدیگر سبقت می گیرند.
ف‌ م. سخن ها کسانی هستند که چون خود جسارت و جربزه ی مبارزه و براندازی را ندارند، می خواهند به قول ما آذربایجانیها با ... ترامپ، داماد بشوند.
و آنجا که می گوید : " اگر برخی گروه های داخلی و بخصوص تجزیه طلب آشوب به راه نیندازند"، منظورش این است ‌که‌ کشور ایران ارث پدری ف. م. سخن ها و عباس عراقچی ها است. اگر امروز عباس عراقچی ها بر ارث پدری مسلط هستند، با رفتن آنها وارث بعدی یعنی ف. م. سخن ها صاحب این ‌ملک خواهند شد و اگر کسی خلاف این را بگوید، می شود " تجزیه طلب آشوب گر".
سخن آخر اینکه اگر جای عباس عراقچی با پیراهن یقه آخوندی را  ف. م. سخن پاپیون زده بگیرد، چیزی را در " ایران زمین" عوض خواهد شد؟...
بئله دیگ، بئله چغندر*"!!...
___________________________________________


*
بئله دیگ، بئله چغندر"، مثلی است ترکی- فارسی.

زبان ترکی آذربایجانی همانند فرهنگ و موسیقی آذربایجانی، در پروسه ی "ملت سازی ایرانی" به خدمت گنجینه ی فرهنگ و ادب ایرانی (بخوان فارسی) در آمده است. در این بده و بستان فرهنگی، هر قدر زبان فارسی به مرور غنی تر، نوشتاری تر و امروزی تر شده، همان قدر زبان ترکی آذربایجانی بدل به زبانی محاوره ای شده است. تنها شانسی که ما آذربایجانیها و ترکهای ایران داشته ایم، وجود جمهوریهای آذربایجان و ترکیه بوده است. هرگاه این دو جمهوری نبودند، بعد از یکصد سال سرکوب بی وقفه ی فرهنگی و زبانی، معلوم ‌نبود که امروز اثری از زبان ترکی آذربایجانی در ایران باقی مانده بود.