س. حاتملو

آیا همزمانی سفر اخیر نخست وزیر ارمنستان به ایران با سالگرد قتلعام مردم خوجالی امری تصادفی بود؟...

سیاست های فرصت طلبانه و نفرت انگیز جمهوری اسلامی در رابطه با اشغال اراضی آذربایجان توسط ارمنستان با سفر اخیر نخست وزیر جمهوری ارمنستان نیکول پاشینیان به تهران وارد مرحله ی جدیدی شد.

در تمامی سالهائی که منطقه ی قره باغ و بخش مهمی از خاکهای آذربایجان توسط ارتش ارمنستان اشغال شده است، رژیم جمهوری اسلامی سیاستی به غایت فرصت طلبانه و منزجر کننده ای را در این رابطه دنبال می کند. همانند قتلعام مسلمانان چچن و ترکستان چین که جمهوری اسلامی عملا با سکوت در مقابل جنایتهای رژیمهای روسیه و چین مهر تائید بر سیاستهای جنایتکارانه ی این دولتها زده است، در رابطه با اشغال قره باغ و اراضی آذربایجان نیز، رژیم جمهوری اسلامی بر خلاف ادعای بی طرفی عملا و در همه ی زمینه ها طرف جمهوری ارمنستان را گرفته و حتی با در پیش گرفتن سیاست های خرابکارانه و ارسال تروریست های مسلمان سعی در ایجاد نا امنی و بی ثباتی سیاسی در جمهوری آذربایجان نموده است. گفتنی است که در تمامی این سالها سیاست های همه ی جناحهای رژیم اعم از اصولگرا و به اصطلاح اصلاح طلب فرقی با هم نداشته و همه ی این جناحها و دولتها در این مورد بخصوص همانند ید واحده ای عمل کرده اند.

همینجا باید بنویسم که به نظر نگارنده ی این سطور روابط خوب و حسنه ی دیپلماتیک مابین کشورهای مختلف دنیا و بخصوص کشورهای همسایه امری در خدمت صلح و پیشرفت جوامع بشری بوده و ایجاد روابط حسنه مابین ایران و جمهوری ارمستان نیز امری طبیعی است. نگارنده بر خلاف بخشی از فعالین ملی آذربایجان و ترک ایران که برای بایکوت کشور ارمنستان به جمهوری اسلامی فشار می آورند، بر عکس خواهان آنست که کشور ایران به نسبت وزن و قدرت منطقه ای اش، رل مهمتری در پایان دادن به اشغال قره باغ و اراضی آذربایجان توسط ارمنستان و پایان مناقشه ی جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان به عهده بگیرد. پایان مناقشه ی جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان به نفع مردم ایران و حتی هموطنان ارمنی نیز می باشد.

ولی متاسفانه سیاست های جاری رژیم در رابطه با هر دو کشور حاکی از چنین رابطه ای بر اساس حسن همجواری نیست.

آیا دعوت کردن نخست وزیر جمهوری ارمنستان در سالگرد قتلعام مردم غیر نظامی منطقه ی خوجالی جمهوری آذربایجان توسط ارتش ارمنستان امری تصادفی  و یک گاف دیپلماتیک محسوب می شود؟ یا این کار ادامه ی سیاست های ایذائی قبلی رژیم بر علیه جمهوری آذربایجان می باشد؟

آیا رژیم و ارگانهای امنیتی اش از حساسیت های ما آذربایجانیها و ترکهای ایرانی نسبت به اشغال قره باغ و ظلم و ستم طرف ارمنی نسبت به یک میلیون آذربایجانی رانده شده از خاکهای آبا و اجداديشان بی خبر هستند؟ یا همچون دیگر مسائل مبتلا به کشور، اینجا نیز برای نظرات مردم تره هم خرد نمی‌کنند؟

یا اینکه رژیم از نظر روابط منطقه ای به چنان ‌پیسی افتاده است که حاضر است برای بدست آوردن دل ارمنی ها – که نقش کشورشان در سیاست خارجی ایران ببشتر از کشور گامبیا نیست -  به بخش مهمی از جمعیت‌ کشور و همسایه قدرتمندی همچون جمهوری آذربایجان‌ چنین بی احترامی و بی حرمتی بکند؟ بخصوص با در نظر گرفتن اینکه اگر - حتی بر اساس بدبینانه ترین برآوردها - ده درصد مردم آذربایجان و ترکهای ایران با این سیاست مزورانه ی رژیم مخالف باشند، تعداد آنها باز هم از کل جمعیت ارمنستان زیادتر خواهد بود. همینجا باید گفت که عده ای با نگاه دائی جان ناپلئونی به قضایا می گویند که این سفر و همزمانی آن با قتلعام مردم خوجالی نه نتیجه ی هرج و‌ مرج حاکم بر سیاست خارجه ی کشور و یا آنگونه که بعضی ها می گویند سر کار گذاشتن امیر کبیر دوم؟؟!!... جواد ظریف توسط طرف ارمنی, بلکه هدف از این کار همانند کاریکاتور روزنامه ی ایران (1) تحریک احساسات جوانان آذربابجانی و به خیابان کشیدن و سرکوب آنها بوده است.

البته رژیم از شدت اعتراضات آذربایجانیها و ترکهای ایران بر علیه این سفر و حاشیه های آن غافلگیر شده و با دستپاچگی سعی در سر هم آوردن قضیه نموده است. دولت حسن روحانی وانمود کرد که از تبعات چنین سفری در چنین موقعیت زمانی بی خبر بوده و با بی خبری از اهداف واقعی دیدار پاشینیان از باشگاه آرارات و عکس گرفتن او در زیر بنرهای آنچنانی در مقابل عمل انجام شده گرفته است.

بعد از اعتراضات توده ای در شهرهای مختلف آذربایجان بخصوص شعارهای داده شده توسط هزاران نفر در بازی سپاهان و تراکتورسازی، بالاخره دولت روحانی مجبور به موضع گیری شده و سعی کرد که آب رفته را به جوی بازگرداند. سخنگوی وزارت خارجه بهرام قاسمی با بی اهمیت جلوه دادن حاشیه های سفر نخست وزیر ارمنستان و از جمله برافراشتن بنر «قره باغ متعلق به ارمنستان است و بس» حین سخرانی او در باشگاه آرارات تهران، گفت: "برافراشتن چند بنر به زبان ارمنی در مورد مناقشه قره باغ در باشگاه آرارات در زمان سفر نخست‌وزیر ارمنستان، اقدامی خودسرانه و غیرقابل پذیرش بوده و به هیچ وجه مورد تایید ایران نیست."

رژیم باید بداند که با ادامه ی چنین سیاست های رذیلانه ای عملا با آتش بازی می کند. اعتراض ها و مخالفت ها با بهره برداری دیپلماتیک نخست وزیر ارمنستان و ناسیونالیستهای ارمنی از این سفر در داخل و خارج از کشور ادامه دارد.
رژیم و اولترا ناسیونالیست های ایرانی باید بدانند که مسئله ی قره باغ همانند این یا آن شعار تیم ‌ملی فوتبال ایران (2)، سخنان اخیر رئیس فدراسیون سوارکاری (3) و یا مطلب درج شده در فلان روزی نامه نیست که بخواهیم از کنار آن بی اهمیت رد شویم. دعوت نخست وزیر ارمنستان و سخنرانی و اعمال تحریک آمیز او در پایتخت ام القرا اسلام؟؟!!... - که بخش بزرگی از جمعیت آنرا آذربایجانیها و ترکهای ایران تشکیل می دهند- به حساب دستگاه دیپلماسی، رئیس جمهور، دولت, مجلس، رسانه های عمومی، احزاب و رهبران دینی (4) این جامعه نوشته می شود.

رژیم جمهوری اسلامی که به خیال خود با پولیتیک اسلامی اش (5) بر اساس مثل آذربایجانی «دووشانا دئییر قاچ، تازی یا دئییر توت» ( به خرگوش می گوید بدو و در رو و به تازی می گوید شکارش کن) از یک طرف برای نخست وزیر ارمنستان فرش قرمز پهن کرده و برای او در باشگاه آرارت تهران میتینگ تبلیغاتی برگزار می کند و از طرف دیگر با اشاره به بعضی از امامان جمعه و نمایندگان مجلس گوش به فرمانش از « قره باغ خاک اسلام است» دم می زند، باید بداند که ما آذربایجانیها و ترکهای ایرانی همه این اعمال و رفتار ها را رصد می کنیم. ما آذربایجانیها نوشته های روزنامه هائی همچون شرق (6) را که برای اشغالگران و قاتلین مردم قره باغ مصاحبه های آنچنانی ترتیب می دهند، فراموش نخواهیم کرد. اینها باید بدانند دور نیست روزی که جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان علیرغم خرابکاریهای دولتهای روسیه، ایران و بعضی کشورهای دیگر به خاطر اصل ابدی و ازلی همسایگی، منافع مشترک و تداخل سرزمینی به صلحی قابل قبول برای هر دو طرف دست بیابند. در چنین روزی رو سیاهی برای رژیم ایران، رسانه های عمومی، احزاب و رهبران دینی باقی خواهد ماند. آنها در چنین روزی باید به مردم آذربایجان در ایران حساب پس بدهند. 

 

(1) روزنامه ی ایران در اریبهشت ۱۳۸۵ در صفحه ی «کودک و نوجوان» با کشیدن کاریکاتوری ترکهای ایران را به سوسک تشبیه کرد. با انتشار این شماره از روزنامه, در سرتاسر شهرهای آذربایجان و بعضی از شهرهای دیگر کشور همچون تهران و کرج آذربایجانیها و ترکها به صورت توده ای به خیابان آمده و در درگیری با عوامل سرکوب رژیم که چندین روز ادامه داشت، دهها نفر زخمی و کشته شدند.

 (2) انتخاب "شاهزادگان پارسی" به عنوان شعار تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی 2006 به انتقادات و اعتراضات شدیدی در میان مردم غیر فارس کشور منجر شد.

پس از یک دوره ی غیبت، تیم ملی ایران بار دیگر فرصت حضور در جام جهانی را بدست آورد و این بار همه منتظر بودند با درس گرفتن از گذشته, شعاری مناسب همدلی در کشور انتخاب شود. لیکن اینبار نیز با انتخاب شعار "افتخار پارس" نشان داده شد که در این کشور در به روی پاشنه ی سابق می چرخد و انتخاب چنین شعارهائی از روی تصادف نیست.

(3) اخیرا رئیس فدراسیون سوارکاری ایران خلیلی, ترکمن ‌ها را "عشیره ی پیژامه‌ پوش‌ های فقیر، سرکش و معتاد" خواند.

(4) در تمامی کشورهای جهان و منطقه هیچ کشوری وجود ندارد که به اندازه ی مردم جمهوری آذربایجان با مردم ایران تا این حد دارای  اشتراکات زبانی، فرهنگی و دینی باشد. کشور جمهوری آذربایجان بعد از ایران تنها کشوری است که اکثریت مردم آنرا شیعه ها تشکیل می دهند. علیرغم همه ی اینها سکوت رهبران دینی  و حوزه ی علمیه ی ایران نسبت به جنایات ارمنی ها در مناطق اشغالی آذربایجان و قره باغ خیلی معنی دار می باشد.

(5) پولیتیک اسلامی در اصل پولیتیک « بازاری و حوزه ای» محسوب می شود. چرا که اکثریت مسئولین دیپلماسی ایران پرورده ی بازار و حوزه ی علمیه می باشند.

(6) روزنامه شرق که با مواضع ضد آذربایجانی اش شهره است, در آذر ماه 1396 با مقدمه ی شخصی به نام سالار سیف الدینی با فردی بنام ماسیس مایلیان که خود را وزیر خارجه ی دولت قره باغ می نامید، مصاحبه ای انجام داده و سعی نمود با خواندن دولت پوشالی قره باغ  به عنوان « واقعیت ژئوپولیتیک» منطقه, برای اشغالگران اراضی آذربایجان لابی گری بکند. میزان وقاحت، گستاخی و بی شرمی این روزنامه هنگامی مشخص می شود، بدانیم که نه تنها هیچ کشوری در جهان این دولت پوشالی را به رسمیت نشناخته، حتی دولت اشغالگر ارمنستان نیز جسارت این کار را نداشته است.