روشنفکرآذربایجان( ترک ) کیست؟

محمد آزادگر

 

 

آفای مهران بهاری نوشته ای تحت عنوان:   "هر روشنفکر آذربایجانی ، روشنفکر آذربایجان نیست"،منتشر کرده است که میشود گفت مانیفست وی درباره « ملت شوندگی ترکهای ایران» است.

 

آقای مهران بهاری مینویسد:

"نویسندگان ترک که هنوزهم داوطلبانه آثارشان را تنها به فارسی مینویسند، آگاهانه یا ناآگاهانه ، تحت تاثیر دیدگاههای سیاسی  پان ایرانیستی قرار دارند و این بدان معناست  که خودشان را از تاثیر پان ایرانیسم رها نساخته اند".

 

براساس حکمی که جناب مهران بهاری صادر میکند، مضمون و محتوی نوشته های نویسندگان اهمیت ندارد.  آنچه که اهمیت دارد زبان نوشته است.   یعنی اگر نویسنده ای هرچقدر هم علیه اصول حقوق بشر بنویسد و یا افکار راسیستی  را تبلیغ کند و یا سیاستهای دولت دینی و جمهوری اسلامی را درون حرکت ملی پیش ببرد، آن نویسنده روشنفکر ترک است!

صدها روشنفکر آذریایجانی که از  اصول حقوق بشر، عدالت اجتماعی و از منافع خلق آذربایجان دفاع میکنند و ده ها شاعر و رمان نویس و نویسندگان مقالات علمی و سیاسی که دردشان درد آذربایجان است و آثارشان عمدتا به مسائل ملی و اجتماعی آذربایجان اختصاص یافته، چون  آثارشان را به فارسی  نوشته اند ترکهای فارس شده و پان ایرانیست به حساب می آیند.

من فکر میکنم جناب بهاری معنا و مفهوم پان ایرانیسم را نفهمیده اند و یا اینکه نمی خواهند بفهمند! پان و پان ایرانیسم درادبیات سیاسی معنای مشخصی دارد.

 

زبان فارسی را هم ترکها (صحبت از میلیونها ترک است  که ترکی را نمی توانند بخوانند و بنویسند) میتوانند بخوانند و بنویسند هم ملتهای غیر ترک زبان.  افکار و دیدگاهای جنبش ملی و روشنفکری آذربایجان در رابطه با حل مسئله ملی درایران را نه تنها ملل تحت ستم، بلکه فارسها نیز باید  بخوانند و رویش تامل کنند.

 

جناب مهران  بهاری یک گام دیگر پیش  گذاشته می نویسد:

"من یک گام دیگر پیش میگذارم و ادعا دارم که یکی از سرنخ های جدی در شناختن پان ایرانیسم پنهان درمیان ترکها، به موازات آنهایی که داوطلبانه و تنها به فارسی مینویسند آنهایی نیز می باشند که داوطلبانه ترکی نمی نویسند".

در واقع اگر یک آذربایجانی ترکی هم بنویسد هنوز معلوم نیست او پان ایرانیست است یا نه، جناب بهاری باید اورا معاینه کند ببیند که او پان ایرانیست است یا نه، آخر سرنخ شناختن پان ایرانیسم  در دست اوست!!

 

به راستی مهران بهاری در باره خود اش چه فکر میکند؟ خودش را چگونه  ارزش گذاری میکند؟ این ادعاهای جناب بهاری در جنبش ملی آذربایجان  ولی فقیه بازی  تهوع آوری بیش نیست.

 

آیا واقعا اکثریت نویسندگان آذربایجانی داوطلبانه فارسی مینویسند؟  آیا این حقیقت دارد؟  در ایران دوران محمد رضاشاه ( من اینجا به گذشته های خیلی دور نمیروم و تاکیدم بیشتر به بعد از شکست حکومت ملی در آذربایجان است) و یا در جمهوری اسلامی آزادی زبان ترکی وجود داشته است؟

البته در دوران جمهوری اسلامی تعدادی مجله ترکی، لغت نامه، کتاب گرامر ترکی و شعر و داستان منتشر شده است. آیا به نظر جناب بهاری اینها برای خلق آثار فکری و هنری ... به زبان ترکی کافی است؟  فرض کنیم نویسندگان ما ترکی نوشتند، این نوشته ها را چه کسانی خواهند خواند.  نویسنده مینویسد که نوشته هایش خوانده شود و تاثیر بگذارد، نوشته اگر خوانده نشود به چه درد میخورد؟

 

حتیدکتر جواد هیئت در مقدمه  کتاب مقایسه اللغتین ( ویژه نامه مجله وارلیق ) تاکید می کند:  « درکشورما که مهد شعر و ادب پارسی است، علیرغم وجود میلیونها ترک، تعداد کسانی که سواد ترکی دارند بسیار اندک اند.

البته این مسئله تازگی ندارد. سالها و شاید قرنهاست که زبان فارسی مورد علاقه و طبع آزمائی همه ایرانیان بوده و مردم این مرز و بوم، فارس و ترک، کرد وعرب حتی ترکمن و بلوچ به زبان فارسی تحصیل و تدریس کرده واحساسات و افکار خود را به این زبان باز گو کرده اند».

آقای حسن راشدی در مقدمه  « ترکان و بررسی تاریخ، زبان وهویت آنها درایران» مینویسد: «نخست خواستم کتاب را به زبان مادری یعنی به زبان ترکی آذربایجانی بنویسم، لاکن بخاطر اینکه در مدارس زبانمان بطور رسمی تدریس نمیشود و حتی علیرغم گذشت 27 سال بعد از انقلاب اسلامی، اجرا نشدن ماده 15 قانون اساسی، یعنی به سبب  اینکه  در مدارس زبان های غیر فارس تدریس نمیشود و زبان مادری مان  را تعداد اندکی میتوانند بخوانند و با در نظر گرفتن تحصیل خوانندگان به زبان فارسی و عادت به نوشتن و خواندن به این زبان، فعلا کتاب را به فارسی نوشتم

 

 بنظرم  نویسندگان ترک زمانی میتوانند خلاقیت های روشنفکری خود را نشان دهند که آذربایجانی ها حکومت ملی خود را داشته باشند (خود بتوانند سرنوشت  خود را رقم زنند) و در ایران زبان ترکی مانند زبان فارسی زبان رسمی شده  و ازحمایت دولت برخوردار گردد و مردم بتوانند به زبان مادری خود تحصیل کنند.  هم اکنون زبان ما  ممنوع است و تعداد  نویسندگانی که بتوانند به زبان مادری خود بنویسند بسیار کم است.

 

درمملکتی که زبان مادری انسانها ممنوع است و حتی مطالبه حق برخورداری از زبان مادری جرم شناخته می شود و مجازات دارد، و  نزدیک به صد سال است که رژیمهای پهلوی و جمهوری اسلامی زبان ترکی را سرکوب کرده اند و بجایش به زور زبان فارسی رابه ترکها تحمیل کرده اند،   نویسنده ترک چگونه می تواند بوجود آید؟ (استثنا ها را کنار بگذاریم ).  طبیعی است که یک تعداد انسانها  خودشان زحمت کشیده اند و این زبان را یاد گرفته اند. البته این خود بسیار با ارزش است، به این انسانها باید ارج  گذاشت.  لاکن برای آموزش زبان امکانات لازم است و این وظیفه دولت است.  زبان ترکی آذربایجانی باید از مهد کودک گرفته تا مدارس و دانشگاهها در آذربایجان زبان اجباری گردد.  یکی از اهداف اصلی جنبش ملی- دموکراتیک  آذربایجان آزادی زبان آذربایجانی و رسمیت  یافتن آن است. دراینجا باید به این مسئله نیز اشاره کنم که همه این امکان را ندارند که  به  جمهوری آذربایجان و یا ترکیه بروند و زبان ترکی یاد بگیرند.

 

 در این رابطه جمهوری اسلامی صاحب امکانات وسیعی است.  رژیم آدمهای خودش را برای  آموزش زبان  ترکی به کشورهای ترک زبان میفرستد و آموزش  «افراد دستچین شده » را سازمان میدهد و یا آذربایجانی های جنوبی را که در جمهوری آذربایجان و یا ترکیه زندگی میکنند و زبان ترکی را  خوب میدانند، بخدمت سیاست های خود می گیرد.

 

آقای بهاری مینویسد:

"وضعیت امروزما شبیه عربهای الجزایر تحت حاکمیت  فرانسه در اوایل سده اخیر است که برای رهایی ازاستعمار زبانی  مبارزه میکردند".

 

آقای بهاری به فاکت های غلط استناد  کرده  و واقعیت ها را جعل میکند!  اولا الجزایری ها تنها بخاطر نوشتن به زبان عربی مبارزه نمیکردند، بلکه برای آزادی وطن شان از استعمار فرانسه مبارزه میکردند. دوما  فرانس فانون چهره شناخته شده  و مبارز برجسته علیه استعمار فرانسه  آثارش را به  زبان فرانسه - زبان استعمارگر- نوشته است.  سوما  زبان فرانسه پس از استقلال الجزایر سالهای طولانی در نقش زبان رسمی مورد استفاده بود و اکنون هم در کنار زبان عربی نقش مهمی دارد.

آلبر ممی، امه سزر و فرانس فانون  که علیه استعمار فرانسه مبارزه میکردند، آثارشان را به زبان استعمارگران یعنی به زبان  فرانسه نوشته اند!  آیا به این روشنفکران آفریقایی میشود پان فرانسه گفت؟   مبارزه این روشنفکران در وهله نخست آزادسازی وطن شان از استعمار فرانسه بود.  اگر وطن مستعمره باشد آیا از آزادی زبان می توان  سخن گفت؟ وطن باید آزاد باشد تا زبان مادری نیز آزاد گردد. اگر زبان آزاد باشد نویسندگان و روشنفکران می توانند آثار خلاق خود را در سطوح بالا عرضه کنند.

 

آقای مهران بهاری  مینویسد:

«وضعیت ما حتی بیش از الجزایری ها به یهودیهایی که در دنیا پخش شده بودند و در قرن نوزده  حول زبان عبری  روند ملت شوندگی  را میگذراندند، بسیار شبیه است».

 

باید اضافه کنم که وضعیت ما به هیچ عنوان  شبیه یهودی های قرن نوزده نیست.( شاید آقای بهاری باعلم کردن شیعه ترکی میخواهد  برای آذربایجانی ها دین جدیدی سرهمبندی کند تا ما را به یهودی ها شبیه گرداند) این واقعیت روشنی است که در یهودیت دین (کلیمی) و ائتنیسیته (قومیت) تفکیک ناپذیراست.  زبان عبری  پس از تشکیل دولت اسرائیل زبان رسمی یهودیها و دولت اسرائیل شد. بخشی بزرگی از یهودیها  قبل از تشکیل دولت اسرائیل به زبان "یودیش" (زبان امپراتوری خزرها که بعدها  به اروپای شرقی و منطقه بالکان پراکنده شدند) حرف میزدند. زبان عبری زبان مهجوری میان یهودیان که در دنیا  پراکنده شده بودند، بود.

عبری (آنهم عبری قدیم) را تنها خادمان دین یهود بکار میبردند.  "تئودرهرتسل"، پدر صهیونیسم، کتاب «دولت یهودیها» (دولت یهودی) را به زبان آلمانی نوشته  که درسال 1896 در شهر لایپزیک - آلمان منتشر شده است.  قابل ذکر است که  تئودرهرتسل هیچکدام از زبان های عبری  و یودیش را  نمی دانست.

 زبان عبری  پس از تشکیل دولت اسرائیل زبان رسمی یهودی ها شد.  زبان عبری از یهودی ها ملت نساخت، بلکه  این دولت اسرائیل بود که زمینه رشد و گسترش و مدرن شدن زبان عبری را فراهم ساخت.

 

آقای مهران بهاری مدعی است:

«امروزسلاح مهم  برای ملت شوندگی  ترک ایران و نابودی و حذف استعمار فارس نوشتن  به زبان ترکی است».

 

من هم معتقدم نوشتن به زبان ترکی آذربایجانی اهمیت دارد.  فکر نمی کنم از روشنفکران آذربایجان کسی پیدا شود که اهمیت ترکی نویسی را انکار کند.  زبان ترکی آذربایجانی هویت ماست!  لاکن عمده کردن ترکی نویسی و استنتاج ملت شوندگی از آن و  محدود کردن جنبش ملی - دموکراتیک آذربایجان  به ترکی نویسی، نفهمیدن مسئله ملی  است و از این رو سیاست  نادرستی است.  به اعتقاد من آذربایجانی ها یک ملت اند، ولی ملت بدون دولت.  این ملت برای بدست گرفتن سرنوشت خود بایستی به شعور ملی بالا دست پیدا کند.  توده مردم برای دست یابی به شعور ملی باید با حقوق خودش آشنا شود و قادر به تشخیص این مهم  باشد که، آنکه حقوق ملی اش را انکار میکند و مدافعان حقوق ملی اش را سرکوب میکند، رژیم جمهوری اسلامی است .

 

ما در وضعیت فعلی برای بالا بردن شعور ملی هموطنانمان بیشتراز کدام زبان باید استفاده کنیم.  کدام زبان را ترک آذربایجانی در ایران بهتر می خواند و می نویسد؟   طبیعی است زبان فارسی را.  در ایران نزدیک به سی میلیون ترک زندگی می کند. چند درصد اینها بدون زحمت میتوانند ترکی بخوانند و بنویسند؟  تیراژ کتابهای ترکی نشان میدهد که تعداد ترکی خوانان بسیار اندک است.  اگر گفته دکتر هیئت که «تعداد کسانی که سواد ترکی دارند بسیار اندک اند» و یا اشاره حسن راشدی که «زبان مادری مان  را تعداد اندکی میتوانند بخوانند» را در نظر بگیریم؛ به کدام زبان روشنفکر آذربایجانی می تواند حرف حساب اش را به گوش ترک آذربایجانی برساند؟

 

در شرایط فعلی اگر ترکی نوشتن اصل قرار گرفته و عمده تلقی شود، آگاهانه یا نا آگاهانه مسئله ملی را در آذربایجان به انحراف کشانده و تشکیل دولت ملی آذربایجانی ها را به تعویق می اندازد.

 

حجم بزرگی از نوشته های آقای مهران  به زبان فارسی است. جناب مهران اگر در قول خود که ( ترکی نوشتن و  آفریدن، زنده نگاه داشتن ملت ترک و نابودی و حذف استعمار فارس است)  صادق و جدی است ،چرا نوشته هایش را  فقط به ترکی نمینویسد؟

آقای بهاری چون حدس میزد که ممکن است همچو سئوالی پیش بیاید، پیش دستی کرده میگوید اجبارا جهت تبلیغ، فارسی مینویسد، داوطلبانه فارسی نمینویسد!

البته باید به آقای بهاری یادآوری کرد:  جناب!  شما که معتقد هستید:  ترکی نوشتن آفریدن  و زنده نگاه داشتن ملت ترک  و نابودی و حذف استعمار فارس است؛  چه نیازی به تبلیغ به زبان فارسی دارید؟

 

 

 آقای بهاری مینویسد:

« در این اواخر خلق کرد و بویژه در میان روشنفکران کردهای عراق و ترکیه صداهای اعتراض علیه آنهایی که آثار ادبی، علمی و روشنفکری خود را بغیر از کردی به ترکی، فارسی وعربی مینویسند بلند شده است».

 

البته بعید نیست سه - چهار نفری مثل  آقای مهران  بهاری  در میان ملت کرد نیز پیدا شوند!

 

کرد عراقی با کرد ترکیه از خیلی جهات بویژه  دربکار گیری زبان کردی و تولید آثار ادبی، علمی و ادبیات سیاسی از زمین تا آسمان فرق دارند.   در عراق در دوره هایی زبان کردی از آزادی برخوردار بوده است.  تاثیرزبان کردی  عراق در تمام کردستان غیر قابل انکار است.  البته کردهای عراق به زبان عربی نیز آثار ادبی و سیاسی تولید کرده اند.

ولی ادبیات سیاسی کردهای ترکیه عمدتا به ترکی است.

ادبیات سیاسی روشنفکران کرد و نیز پ.ک.ک عمدتا به زبان ترکی است و حتی عبدالله اوجالان نوشته هایش را به ترکی نوشته است و بعدها به زبانهای دیگر ترجمه شده است.   آیا ترکی نوشتن کردهای ترکیه جنبش رهایی بخش کرد را تضعیف کرده است؟  من نشنیده ام کسی از کردهای ترکیه پیدا بشود که پ.ک.ک وعبدالله اوجالان را به خاطر ترکی نوشتن پان ترکیست بنامد!

ادبیات سیاسی حزب دموکرات کردستان و کومله و دیگر سازمانهای سیاسی کرد ایرانی عمدتا به فارسی است.   تا آنجا که میدانم، هیچ کردی، روشنفکر کرد را بخاطر اینکه نوشته هایش به زبان فارسی است برچسب پان ایرانیست نزده است.

اگر این حکم آقای بهاری را که هر روشنفکر آذربایجانی که فارسی بنویسد پان ایرانیست است جدی بگیریم آن وقت با این منطق روشنفکران کرد ترکیه که به ترکی مینویسند ، پان ترکیست و روشنفکران کرد ایران که به فارسی مینویسند، پان ایرانیست هستند!!

زبان فارسی نقدا در ایران نقش زبان ارتباطی را بازی میکند. ما با این زبان نه تنها با فارسها  بلکه با بقیه ملل غیر فارس زبان که بمانند ما تحت ستم ملی هستند، میتوانیم دیالوگ داشته باشیم. استفاده نکردن از زبان فارسی و بایکوت کردن آن،  عملا بمعنای  کر و کور نگاه داشتن ما آذربایجانی ها و ترکهای ایران است.

 

ما باید از هر زبانی که بتواند به رشد بیشتر شعور ملی و سیاسی شدن مردم آذربایجان کمک کند، استفاده کنیم.  اگر روشنفکران ما که قادر بوده اند به زبان مادری ما ن آثار ادبی، هنری و علمی تولید کنند؛ همانگونه که تا کنون  در شرایط خیلی سخت تر به این وظیفه خود عمل کرده اند چه بهتر، ولی نباید فراموش کرد که وظیفه اساسی روشنفکران و سازمان های سیاسی آذربایجانی بیدار کردن و آگاه کردن مردم آذربایجان و بسیج و سازماندهی آنها برای بدست گرفتن سرنوشت ملی خودشان است.

نظرات آقای مهران بهاری که بطور کوتاهی بدان اشاره کردم تنها در خدمت منفعل کردن فعالین ملی آذربایجان و قطع رابطه  آنها با ملیت هائی است که دردشان درد مشترک ماست.