کودتای ۲۸ مرداد
و ماجرای نیرو
های چپ و تحول
خواه
دکتر
محمد حسین یحیایی
|
بار
دیگر با
انتشار بخش دیگری
از اسناد و
اطلاعات سری
وزارت امور
خارجه ایالات
متحده با
عنوان « روابط
خارجی آمریکا
» که با توجه به
شرایط و ضرورت
، بصورت قطره
چکانی منتشر می
شود، هیجان
آفرید،
مقالات و
سخنرانی های زیادی
پیرامون آن در
گرفت، در این
میان همراه شد
با سخنان
مداخله جویانه
برخی از
سناتور ها ی
آمریکایی( در
رابطه با تغییر
رژیم در ایران
) که، جنب و جوش
بزرگ و گسترده
ای در بین
کنشگران
اجتماعی، برخی
از افراد و
گروه های سیاسی،
بویژه
علاقمندان
تاریخ معاصر
بوجود آورد. این
اسناد در بیش
از هزار صفحه
با 375 سند منتشر
شد که گویا با
توافق نفتی جدید
در سال 1954 به پایان
می رسد، ولی
به نظر نمی
رسد که این پایان
انتشار اینگونه
اسناد باشد،
ممکن است در آینده
شاهد انتشار
بخش دیگری از
این اسناد باشیم
که با صلاحدید
مقامات آمریکایی
منتشر می شود.
آنچه بیش از این
اسناد برای
پژوهشگران
تاریخ معاصر ایران
اهمیت دارد
سکوت و بی
تفاوتی
مقامات جمهوری
اسلامی است که
هرگز حاضر به
بازگشایی
اسناد و آرشیو
های موجود در
وزارت امور
خارجه و یا
مراکز دیگر ایران
نیستند تا برخی
از حقایق تاریخی
بویژه عملکرد
ارتجاع در
همکاری با
کودتای 28
مرداد روشن
شود.
کودتای 28
مرداد هر چند
به بهانه ملی
کردن صنعت نفت
ایران از سوی
مجلس شورای ملی
و دولت دکتر
محمد مصدق
صورت گرفت ولی
اهداف گسترده
تری داشت که
آن مبارزه با
نیرو های مترقی،
عدالت خواه و
آزادی طلب بود
که در شرایط
آن روز به ویژه
بعد از برکناری
رضا شاه از
قدرت، رهایی
فعالان سیاسی
از زندان و
آزادی نسبی
مطبوعات و
تشکل های سیاسی
و سندیکایی زمینه
فعالیت پیدا
کرده، به سرعت
از سوی
زحمتکشان و تهیدستان
جامعه مورد
استقبال قرار
گرفته بود که این
روند خوشآیند
ارتجاع داخلی
و دوستان و
همپیمانان
خارجی آنان
نبود، بنابرین
هدف نهایی
کودتا انحراف
جامعه از مسیر
تحول و پیشگیری
از دگرگونی های
ژرف در ساختار
کهنه و فرسوده
ای اجتماعی،
اقتصادی و سیاسی
ایران بود که
توده های مردم
و احزاب سیاسی
مترقی خواهان
آن بودند.
مسیر دگرگونی
در ساختار سیاسی
و اجتماعی از
همان روز های
نخست بعد از
سوم شهریور
سال 20 آغاز شده
بود، با
سازماندهی
کارگران،
زحمتکشان،
هنرمندان،
روشنفکران و دیگر
اقشار اجتماعی،
آزادی خواهی و
استفاده از
منابع اقتصادی
به سرعت و با
شتاب پیش رفت
و گستردگی این
فعالیت ها
ارتجاع و حامیان
آنان را به
شدت نگران و بیمناک
می کرد بویژه
هنگامی که
فعالیت های
آزادی خواهی
به مناطق دیگر
مانند آذربایجان
و کردستان رسید،
ترس و خشم
ارتجاع فزونی
گرفت. جنبش 21
آذر در آذربایجان
تحول عظیم و
گسترده ای در
کشور آفرید،
بعد از مدت ها
بار دیگر مردم
آذربایجان پیشتاز
آزادی شد تا
دمکراسی و
آزادی خواهی
را در سرتاسر
کشور گسترش
دهد در نتیجه
مورد خشم
ارتجاع قرار
گرفت و با
کاربرد فریب،
حیله و نیرنگ
به شکست
کشانده شد ولی
آثار آن در
مبارزه با
ارتجاع ادامه یافت
تا زمینه های
ملی شدن صنعت
نفت را فراهم
کرد، بنابرین
پایه های
مبارزه برای
احقاق حقوق ملی
در دوره های
بعد با این
جنبش ها پی ریزی
شد و با رخداد
های بعدی به
اوج خود رسید.
سخن از ملی
شدن نفت در
فرصت های
مختلف از سوی
کنشگران و
فعالین
اجتماعی و سیاسی
به میان می
آمد، بریتانیا
با عوامل
وابسته بخود
منطقه نفت خیز
جنوب را بدقت
کنترل می کرد
و مانع از
نفوذ فعالین
کارگری حزب
توده ایران به
منطقه می شد
ولی استقبال
کارگران نفت
که از حقوق
کافی و شرایط
بهتر زندگی
محروم بودند،
زمینه نمایش و
تظاهرات
کارگری را
فراهم می کرد
و در یکی از این
تظاهرات
کارگری بود که
بار دیگر ملی
کردن صنعت نفت
مطرح شد و
همچنان در
فرصت های بعد
ادامه یافت.
در نتیجه بریتانیا
با نگرانی و
خشم از حزب
توده و سازمان
های کارگری به
دسیسه چینی و
بازی های سیاسی
در مرکز
پرداخت، با
گردآوری
دوستان خود از
سیاستمداران،
روحانیان،
مالکان بزرگ و
برخی بازاریان،
خطر چپ را با
مبالغه
فراوان گوشزد
کرد. بازی های
سیاسی بریتانیا
با شریک خود ایالات
متحده آمریکا
به بار نشست و
موثر افتاد و
دولت های
ائتلافی چند
ماهه در کشور
زمام امور را
در دست گرفت،
در نتیجه بی
ثباتی سیاسی،
اقتصاد ضعیف و
شکننده، کشور
را با بحران
های عمیق روبرو
کرد، بگونه ای
که نیاز کشور
به درآمد های
اندک نفتی (
سهم ایران از
شرکت نفت ایران
و انگلیس به یک
سوم از مالیاتی
می رسید که
شرکت به دولت
انگلیس
پرداخت می کرد
) هر روز افزایش
بیشتری پیدا می
کرد تا دولت
مانع از مطرح
شدن صنعت نفت
در محافل سیاسی
شود. در این میان
همکاری نزدیک
ایران و شوروی
برای بهره
برداری از نفت
شمال مطرح شد
و بدنبال آن
موافقتنامه تشکیل
شرکت مختلط
برای بهره
برداری منعقد
شد که با
قرارداد های پیشین
متفاوت بود.
هرچند این
موافقتنامه
به تصویب مجلس
شورای ملی نرسید
و در تاریخ 30
مهر 1326 « کان لم یکن
» اعلام شد ولی
تحول مهمی در
صنعت نفت و
قرارداد های
آن آفرید و
همچنین ماده
واحده ای به
دنبال آن صادر
شد که در آن
آمده بود:
دولت مکلف است
در کلیه مواردی
که حقوق ایران
نسبت به منافع
ثروت کشور اعم
از منابع زیرزمینی
و غیر آن مورد
تضییع واقع
شده است، به
خصوص راجع به
نفت جنوب به
منظور استیفای
حقوق ملی،
مذاکرات و
اقدامات لازم
را به عمل
آورد و مجلس
شورای ملی را
از نتیجه آن
مطلع سازد (
روزنامه
اطلاعات، 30
مهر 1326 ) در این
راستا دولت
قوام به اداره
نفت و به
وزارت دارایی
ماموریت داد
تا شرایط استیفای
حقوق ایران از
نفت جنوب را
بررسی کنند،
آنها نیز
گزارش خود را
همراه با
تجربه دیگر
کشور ها ( مکزیک،
ونزوئلا ) را
به قوام مخفیانه
گزارش دادند
که از سوی
عوامل انگلیس
مورد دستبرد
قرار گرفت و
انگلیس را بسیار
خشمگین کرد و
زمینه سقوط
قوام را فراهم
آورد، با آمدن
دولت حکیمی
پرونده نفت
بار دیگر به
بایگانی
سپرده شد. ولی
بحث و گفتگو پیرامون
نفت به پایان
نرسید و در
کمسیون ها و
فراکسیون های
مختلف مجلس پیگیری
شد و از سوی نیرو
های سیاسی هم
در دستور روز
قرار گرفت. بریتانیا
بر این باور
بود که حزب
توده ایران
مسئله نفت را
رها نخواهد
کرد، از آن رو
همه نیروی خود
را برای نابودی
آن بکار می
برد و از هیچگونه
فتنه و دسیسه
ای هم فروگذاری
نمی کرد. در این
راستا وحشت از
چپ وتهدید
کمونیسم را به
بهانه همسایگی
شوروی به شکل
بی سابقه و
مبالغه آمیزی
در داخل و
خارج کشور تبلیغ
می کرد تا زمینه
انحلال آن را
فراهم آورد و
در نهایت با
همکاری
ارتجاع داخلی
این خواسته
خود را اجرایی
کرد.در 15 بهمن 1327
که حزب
بزرگداشتی
برای « ارانی »
برگذار کرده
بود شخصی بنام
ناصر فخرآرایی
در دانشگاه به
شاه سوء قصد می
کند که با زخمی
کردن شاه خود
نیز مورد
اصابت قرار می
گیرد و کشته می
شود. چند ساعتی
از این حادثه
نگذشته بود که
مقامات دولتی
انتساب این
شخص را به حزب
توده ایران
اعلام می کنند
و می گویند که
در جیب ضارب
نامه هایی از
حزب و روزنامه
مردم، مقداری
فرمول شیمیایی
و در زیر
جورابش یک
دشنه زهرآلود
پیدا شده است.
در پی آن دکتر
منوچهر اقبال
وزیر کشور متن
اعلامیه دولت
را در باره
حکومت نظامی و
حالت فوق
العاده و
انحلال حزب
توده ایران
قرائت می
کند.نیرو های
ارتجاع به
مراکز و دفاتر
حزب حمله می
کنند ولی شعار
ملی شدن نفت
از زبان و ذهن
مردم زدوده نمی
شود و هر روز
ابعاد وسیعتری
پیدا می کند
تا 15 آبانماه 1329
در شورای عالی
جبهه ملی به
تصویب می رسد،
هر چند برخی
از افراد جبهه
با آن مخالفت
می کردند ولی
محمد مصدق، حسین
فاطمی و تعداد
دیگری با
حرارت و
پشتکار از آن
دفاع می
کردند.در نتیجه
مبارزه ای که
نیرو های مترقی
با جانفشانی
آغاز کرده
بودند به بار
نشسته و
دستآورد خود
را نشان داده
بود
در همه این
سال ها ایالات
متحده آمریکا
نفوذ خود را
در ایران
گسترش می داد،
در همه ارکان
نظام فعال
بود، اقتصاد
را با لایحه
استخدام «
آرتور میلیسپو
» در آبانماه 1321
به مدت 5 سال با
اختیار تام و
با حقوق 18 هزار
دلار در سال
با هزینه مسکن
و رفت و آمد در
دست گرفته
بود، بودجه را
تنظیم و میزان
مالیات را تعیین
می کرد، همراه
با آن سرهنگ
شوارتسکف و
شرکاء در ژاندارمری،
تیمرمن در
شهربانی و س.ریدلی
با همکارانش
در ارتش در
ظاهر بنام
مستشار ولی در
عمل مشغول
سازماندهی و
مبارزه با نیرو
های مترقی و
تحول خواه
بودند. این
درحالی بود که
نمایندگان
شرکت های نفتی
مانند «
استاندارد
واکیوم، سینگلر
و دیگران با
رفت و آمد های
مخفیانه به
مذاکرات خود
ادامه می
دادند، از این
رو ایالات
متحده آمریکا
با ایجاد
ارتباط و نزدیکی
با قدرت سیاسی
پایگاه خود را
تقویت می کرد
و در مخالفت
با شعار های
ملی گرایی و
ملی کردن صنعت
نفت واکنش تندی
از خود نشان
نمی داد، در این
رابطه
روزنامه آژیر
به مدیریت
زنده یاد پیشه
وری با هشدار
در تاریخ
5مرداد 1323 نوشت:
مردم بیدار
باشید! گول
نخورید ،
اغفال نشوید،
منافع ثروت ایران
مال خود ملت ایران
است، آن را فقط
ملت ایران می
تواند
استخراج کند این
نوشته و هشدار
نشان می دهد
که نیرو های
مردمی و دلسوز
از سال ها پیش
در فکر ملی
کردن صنعت نفت
بودند ولی نیرو
های ارتجاع با
همکاری دربار
با ان مخالفت
می کردند.
بعد از توطئه 15
بهمن و تیراندازی
به شاه و
منحله خواندن
حزب توده ایران،
که همراه با
تهمت و افترا
های فراوان به
حزب بود، جنبش
توده ای و
مبارزه مردمی
فروکش نکرد،
در نتیجه
افرادی از
جبهه ملی
همراه با نیرو
های مترقی
مجبور به پذیرش
خواسته های
مردم شدند و
جامعه در تب و
تاب جدیدی
قرار گرفت که
برخی دیگر از
افراد جبهه ملی،
دوستان مصدق و
ارتجاع
متزلزل را به
شدت نگران و ناامید
کرد و شکافی
در بین گروه
هایی ایجاد شد
که تا دیروز
باهم همپیمان
بودند، اولین
گروه هایی که
راه خود را با
شعار های
اسلامی از
مصدق جدا
کردند، برخی
از روحانیون و
گروه فدائیان
اسلام بود که
پایگاه محکمی
در بازار،در میان
لات و لوت
محلات و میدان
تره بار
داشتند. در این
راستا نواب
صفوی رهبر
گروه فدائیان
اسلام که دوستی
و نزدیکی زیادی
با آیت اله
کاشانی داشت
درخواستی در 4
ماده را به
محمد مصدق
فرستاد که باید
هرچه زودتر
اجرایی شود،
در این چهار
ماده، حجاب
اجباری برای
زنان، اخراج
زنان از دوائر
دولتی، ممنوعیت
مشروبات الکلی
و انجام نماز
جماعت در
ادارات و
وزارت خانه کنجانده
شده بود و در
صورت عدم اجرا
تهدید ترور
مصدق وجود
داشت .مصدق با
این درخواست
ها مخالفت کرد
در نتیجه جبهه
ای در مخالفت
با مصدق در بین
روحانیت که
دنبال فرصت
بودند باز شد.(
جالب توجه است
که بعد از
انقلاب 1357 خمینی
در اولین فرصت
برخی از این
مواد را با
توسل به زور
به اجرا گذاشت
)
مخالفت روحانیون
با مصدق خوشآیند
آمریکایی ها
بود زیرا با
آنان رابطه
خوب و مناسبی
برقرار کرده
بود در نتیجه
به فکر و اندیشه
بریتانیا نزدیک
شد تا زمینه
کودتا را با
همکاری همدیگر
فراهم آورند،
مقدمات کار و
مرحله اجرا
فرا رسید.
کودتا با کمک
های مالی و
اطلاعاتی آمریکا
و بریتانیا با
رمز « آژاکس،
حالا دفیقا نیم
شب است » که
مرحله نخست آن
در 25 مرداد با
عزل مصدق و
نسب سپهبد
زاهدی با هوشیاری
نیرو های مقاومت
بویژه افراد
نظامی حزب
توده ایران
شکست خورد و
مصدق عزل خود
را مخالفت با
روح قانون
مشروطه خواند
و شاه مجبور
به فرار از کشور
شد. در مرحله
دوم همکاری
آمریکایی ها
با روحانیت و
افراد وابسته
به آنها افزایش
یافت و از پایگاه
های خود در لیبی
برای برای
ارسال پول و
سلاح به شهر
های بزرگ
مانند تهران و
تبریز که مرکز
مقاومت بودند
استفاده کرد
تا در صورت
شکست مجدد جنگ
چریکی و دراز
مدت با نام
مبارزه با
کمونیسم راه
اندازی کند،
روحانیون
شناخته شده ای
مانند بروجردی،
کاشانی،
بهبهانی و
حوزه های علمیه
وابسته به
آنها مردم
ساده دل و
مذهبی را به
شورش دعوت
کردند. در این
میان تبلیغات
وسیع و گسترده
ای در رابطه
با تهدید حزب
توده ایران و
خطر شوروی
آغاز شد و
افراد
تبهکار، فرصت
طلب و خائنی
به نام حزب به
مساجد، تکایا
و مراکز مذهبی
حمله ور شده
با بخش شبنامه
و توهین به
مقدسات به تحریک
مردم باورمند،
ساده دل و
مذهبی
پرداختند تا
زمینه پیروزی
کودتای دوم در
28 مرداد فراهم
شود.
کودتا در 28
مرداد با طرح
و برنامه ریزی
از سوی سازمان
اطلاعات آمریکا
و ام آی 6 انگلیس
با همکاری
دربار و
ارتجاع پیروز
شد، فضل اله
زاهدی که چند
روزی پنهان
شده بود با
همان فرمان پیشین
شاه قدرت را
در دست گرفت،
پیش از آمدن
زاهدی به محل
رادیو برای
قرائت فرمان
عزل مصدق و
منصوب خود وی
از سوی شاه،
فتوای بروجردی
در حمایت از
کودتا صادر شد
که مورد
استقبال
بهبهانی،
فلسفی، کاشانی،
شمس قنات آبادی،
طباطبایی، خمینی،
فدائیان
اسلام به رهبری
نواب صفوی و
برخی دیگر از
روحانیون
قرار گرفت.
کاشانی هم
گفت: شاه با
عزت و محبوبیت
برگشت، ملت
شاه را دوست
دارد و رژیم
جمهوری مناسب
ایران نیست و
در گفتگو با
خبرنگار
روزنامه
اخبار الیوم
مصر حکم قتل
مصدق را صادر
کرد و گفت: طبق
شرع اسلامی
مجازات کسی که
در فرماندهی و
نمایندگی
کشورش در جهاد
خیانت کند،
مرگ است... مصدق
علیه شاه شورید
و موقعیت و
نفوذ شاه را
در بین مردم
فراموش کرد.
در پی کودتا
جنایت، زندان
و تبعید آغاز
شد و سال های
متوالی ادامه یافت،
از جبهه ملی
حسین فاطمی به
شهادت رسید و
تعدادی هم
گرفتار زندان
شدند ولی بیشترین
ضربه را افراد
حزبی خوردند،
تعدادی از
افسران و درجه
داران به جوخه
اعدام و تعدادی
دیگر به زندان
های طولانی
مدت محکوم
شدند که برخی
از آنان با
انقلاب 57 به
آزادی رسیدند
( بیشتر افراد
آزاد شده در
انقلاب در دهه
60 بار دیگر
گرفتار زندان
و در فاجعه ملی
به شهادت رسیدند
) و تعدادی هم
مجبور به ترک
کشور شدند، کینه،
نفرت، خائن
سازی هدفمند،
تحریف و
دروغپردازی
با استفاده از
همه ابزار تبلیغاتی
و روانی نسبت
به حزب توده ایران
بعد از کودتا
هم ادامه یافت
و برخی از
افراد ساده
لوح، کوته بین
و زود باور هم
تحت تاثیر آن
قرار گرفته،
بدون کنکاش،
مطالعه و ارزیابی
دقیق آن دوره
و عملکرد حزب
به تکرار
اتهامات ارتجاع
ساخته ادامه
داده و هنوز
هم تکرار می
کنند..
سال های طولانی
مداخله ایالات
متحده آمریکا
و بریتانیا در
کودتای 28
مرداد از سوی
دربار و عوامل
آن انکار می
شد و حتا در
تلاش بودند تا
واژه قیام را
جایگزین
کودتا سازند،
هرچند نیرو های
مترقی و ملی
آن را کودتای
دربار،
ارتجاع داخلی
با همکاری
مستقیم نیرو
های خارجی می
دانستند و در
این رابطه تحقیق
و پژوهش های
چشمگیری کرده
برای ارزیابی
و کشف حقیقت
در تاریخ به
مردم سپرده
اند، در این میان
ایالات متحده
و بریتانیا هم
با گذشت زمان
دست از انکار
کشیده به
انتشار برخی
از اسناد
سوخته
پرداختند.در
سال 2000 اطلاعاتی
پیرامون
کودتای 28
مرداد از سوی
سازمان « سیا »
به روزنامه نیویورک
تایمز درز کرد
و منتشر شد،
در پی آن خانم
مادلین آلبرایت
وزیر امور
خارجه وقت آمریکا
گفت: در سال 1953
آمریکا در
براندازی
مصدق نقش داشت
و این کودتا
به پس رفت سیر
تکامل سیاسی
در ایران
انجامید. در این
گفته حقیقت
انکار ناپذیری
نهفته است که
قابل بررسی
تاریخی است، زیرا
ارتجاع از
فرصت بدست
آمده بخوبی
بهره برداری
کرد در نتیجه
بخش دیگری از
خواسته های
ارتجاع با
حاکمیت ولایت
به اجرا
درآمد. خواسته
های چهاگانه
نواب صفوی و
بروجردی که
خواهان آزار
بهائیان و ویران
کردن مراکز
آنان بود اجرایی
شد و این تخریب
همچنان ادامه
دارد، بر اساس
مصوبه شورای
عالی انقلاب
فرهنگی در سال
69 در دانشگاه
ها، چه در
ورود و چه در حین
تحصیل، چنان
چه احراز شد
بهایی هستند،
از دانشگاه
محروم شوند. و
خمینی هم در
صحیفه نور،
جلد 15 ص 15 با کینه
ورزی به مصدق
می نویسد:...
مصدق از اسلام
سیلی خورد،
اگر مانده بود
سیلی را بر
اسلام می زد،
این ها تفاله
های آن جمعیت
هستند که حالا
قصاص را حکم
ضروری اسلام
را غیر انسانی
می دانند...
کودتای 28
مرداد سیر
تکاملی جامعه
را در راستای
رشد اجتماعی،
سیاسی و
اقتصادی به
عقب انداخت،
از روند رو به
رشد نهاد های
مدنی و سازمان
های سیاسی و
صنفی پیشگیری
کرد، نظام دیکتاتوری
فردی و قانون
گریزی را بر
جامعه حاکم
کرد، با رویکرد
ایدئولوژیک
به تاریخ به
تحریف واقعیت
و دروغ پردازی
تاریخی و تاریخ
سازی پرداخت،
برای حفظ خود
به ارتجاع
پناه برد ، با
هرگونه نوع آوری
فکری و ذهنی
که زمینه ساز
تحول اجتماعی،
سیاسی و
روشنگری در
جامعه باشد تا
به ارتجاع جان
سخت ضربه وارد
کند، به شدت مبارزه
کرد، رژیم بر
آمده از کودتا
گرفتار هیستری
ضد چپ شد و در
نهایت زمینه
ساز و هموار
کننده راهی شد
که رژیم ولایت
از آن به آسانی
عبور کند و
حاکمیت خود را
برای مدتی
برقرار سازد...
محمد حسین یحیایی
mhyahyai@yahoo.se