در
حقیقت جنبش
۲۱آذر
• جنبش ملی ۲۱ آذر
که بر اساس
آثار فرهنگی
رهبران آن در
فرهیختگی شان
شکی نمی توان
داشت، در پی
بر انداختن
تبعیض نسبت به
حقوق اقوام و
زنان در سراسر
ایران بود تا
ایرانی
پیشرفته و
دمکراتیک در
متن فرهنگی
آزاد از این
میان بر آید.
آرمانهایی که
در همان یکسال
عمر جنبش بیست
و یک آذر نیز
در آذربایجان
به مرحله عمل
در آمدند. ...
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
پنجشنبه ۱۱ آذر ۱٣۹۵ - ۱
دسامبر ۲۰۱۶
جنبش
بیست و یک آذر
آذربایجان
جنبشی
اجتماعی بود
که توسط جامعه
ی با فرهنگ
آذربایجان
جهت پیشبرد
اهداف
اجتماعی و
فرهنگی در آذربایجان
ایجاد شد و به
سراسر ایران
تعمیم یافت.
همبستگی مردم
و اندیشمندان
مترقی در تهران
و سایر نقاط
ایران شاهد
این تعمیم
یافتگی است.
جنبش بیست و
یک آذر
آذربایجان
جنبشی بود برای
سراسر ایران
که قصد تداوم
همبستگی ایران
تحت شرایط
پیشرفته را
داشت.
متاسفانه در
فرهنگ شعر زده
ی ایران که
مقاصد واقعی
در پشت خیالات
ذهنی نموده می
شوند، اقلیت
شووینیست
فارس جهت
توجیه سیاست
آمریکایی رژیم
پهلوی، این
جنبش اجتماعی
ایرانی را که
ادامه ی جنبش
های ایرانی از
مشروطیت،
جنگل، کلنل
پسیان تا جنبش
شیخ محمد
خیابانی بود،
به عنوان
جنبشی جدائی
طلب و متکی به
شوروی معرفی کرده
اند. درحالیکه
مورخین محقق
نظیر آبراهامیان
با تایید جنبه
ی کاملا
اجتماعی این
جنبش در کتاب
ارزشمندش
«ایران میان
دو انقلاب
(متن اصلی
انگلیسی)»
آذربایجانی
بودن و اعتقاد
آن را به
تداوم
همبستگی
ایران تایید
کرده اند. صحت
و دقت نوشته
این مورخ در
ایرانی و
اجتماعی بودن
جنبش
ملی-دمکراتیک
آذربایجان
چنان است که
حتی منابع
تاریخی رسمی
مخالف جنبش،
نظیر گزارش
های رسمی
کنسولگری های
انگلیس و آمریکا
به دول مربوطه
که مستقلا نیز
منتشر شده اند،
آن را تایید
می کنند.
همچنانکه هر
جنبش عمومی و
سراسری از
ایالت و ناحیه
ای شروع و به تدریج
به نواحی و
ایالات دیگر
نفوذ می کند.
کمااینکه
تفاوتی روشن
میان ایرانی
بودن اشخاص و
جنبش ها با
وابستگی آن ها
به دربار
شاهنشاهی و
دول آمریکا و
انگلستان که
بارها رسما به
ایجاد کودتا
در ایران جهت
حفظ منافع نفتی
خویش اعتراف
کرده اند،
موجود است.
اما ناسیونالیست
های افراطی و
شوینیست های
فارس که قادر
به قبول
واقعیات
تاریخی ایران
و وجود اقوام
گوناگون با
فرهنگ های
گوناگون در
ایران نیستند،
ایرانی بودن
را معادل
شاهپرستی و
اینک پس از
عزل شاه و
تنزل شوکت
امپراطوری
انگلیس،
معادل
وابستگی به
آمریکا می
شمارند. تاجائی
که حتی پس از
بر ملا شدن
حماقت جامعه ی
آمریکا در
انتخابات
اخیر،
ایرانیان
ناسیونالیست
و وابستگان
سبز و "سرخ"
سیاست
آمریکا، دست از
ملامت کاسترو
رهبر فقید
کوبا به سبب
وابستگی
اجباری اش به
کمکهای شوروی
بر نمی دارند.
در حالی که
تمامی
ناروایی
داخلی و خارجی
دوران رهبری
کاسترو که
مشخصا تحت
فشار اقتصادی
و سیاسی
آمریکا ایجاد
شدند، نه قابل
مقایسه با ناروایی
های مداوم
داخلی و خارجی
آمریکا می باشد
و نه با
ناروایی های
داخلی و خارجی
هیچ کشور
اروپایی قابل
قیاس است. به
سخن دیگر وابستگی
این رنگین
صفتان ایرانی
به سیاست آمریکا
چنان شدید است
که حتی
آرمانهای
"اجتماعی"
سابق خود را
نیز فراموش
کرده و به صف
ضد چپ ها و
شووینست هایی
پیوسته اند که
به بهانهی
ضدیت با
جمهوری
اسلامی، هدفی
جز ضدیت با
اقوام ترک و
عرب ایرانی را
ندارند. این
تنزل فرهنگی
معاصر و پرستش
بی چون و چرای
آمریکا و افراط
شوینیستی که
در سایت های
ایرانی نفوذ
کرده است،
نتیجه ی تسلط
فرهنگ
سانترالیستی
رژیم کودتای
سیا بر ایران
است که
استبدادی
فرهنگی به
بهانه
"عمومیت"
زبان فارسی
ایجاد کرده
بود؛
استبدادی که
در صورت توفیق
جنبش ملی-دمکراتیک
بیست و یک آذر
برای همیشه از
ایران طرد می
شد.
جنبش ملی بیست
و یک آذر که بر
اساس آثار
فرهنگی
رهبران آن در
فرهیختگی شان
شکی نمی توان
داشت، در پی
بر انداختن
تبعیض نسبت به
حقوق اقوام و
زنان در سراسر
ایران بود تا
ایرانی
پیشرفته و
دمکراتیک در
متن فرهنگی آزاد
از این میان
بر آید.
آرمانهایی که
در همان یکسال
عمر جنبش بیست
و یک آذر نیز
در آذربایجان
به مرحله عمل
در آمدند.
همان
آرمانهایی که
هنوز در میان
اکثریت
ایرانیان
زنده اند. لذا
زنده
نگهداشتن
آرمانهای
جنبش بیست و
یک آذر، معادل
ادامه حیات
آرمانهای
اکثریت
ایرانیان جهت
آزادیهای
سیاسی،
فرهنگی و
پیشرفت اجتماعی
است.