انجمن
قلم
آذربایجان و
مهران بهاری
علی قره
جه لو
1-
مهران
بهاری در
مقدمه:
"هر روشنفکر
آذربایجانی،
روشنفکر آذربایجان
نیست" و یا " راه
میانبر برای شناختن
پان ایرانیست
های شرمگین:
فارسی نویسی
داوطلبانه"، که
ظاهرا برای
پاسخ گوئی به
نقد آقای محمد
آزادگر -
که اتفاقا و
مطلقا در
رابطه با "مفاد
و محتوی"
نوشته وی به
تحریر در آمده
- علاوه
بر تکرار همان
ادعاهای بی
پایه و درعین
حال انکار انتساب
محتوای آنها
بخود، اینبار
آشکارا به
دشمنی و تخریب
علیه انجمن
قلم
آذربایجان
جنوبی برخاسته
است.
قصد این
نوشته پاسخی کوتاه
به دشمنی و
تخریب وی و
مریدانش علیه
انجمن قلم
آذربایجان و
در ضمن مروری
کوتاه بر
ادعاهای
ایشان در نوشته
فوق و نقد
آقای محمد
آزادگر
درباره آن ادعا
هاست.
چنان که از
مضمون و لحن
نوشته مهران
بهاری برمی
آید، وی هنوز تشکیل،
حضور و واقعیت
انجمن قلم
آذربایجان را که
در جهت نیات و
تصورات وی و
هم فکرانش
نبوده هضم
نکرده است. با این
تفاوت
که اگر وی، و
هم فکرانش قبل
از تاسیس
انجمن قلم امیدی
به انحصار در
آوردن انجمن
قلم در محدوده
تفکر خاص و حبس
و تعطیل
اندیشه آزاد
داشتند، بعد
از تاسیس
انجمن قلم این
امید را
بدرستی از دست
داده اند.
مهران
بهاری هنوز
فکر می کند که
انجمن قلم نیز
نهادی همچون
شبکه مریدان و
"مقلدان و
سرسپردگان"
ایشان در فضای
مجازی و با
هویت مجعول
است. او
فکر می کند که
انجمن قلم نیز،
نهادی است که
بتوان آنرا از
تاریک خانه
اشباح هدایت و
بازیچه هوس
های خود رهبر
بینی، فتوی
های ولایت
فقیه مآبانه .. . کرده و سمت و
سوی آنرا طبق
نیات و مقاصد خود
تعیین کرد. (1)
مهران
بهاری در
مقدمه مقاله
خود چنین
نوشته است:
" اخيرا
محمد آزادگر
نوشته اي بنام
"روشنفکرآذربایجان
(ترک) کیست؟"
را گويا در
نقد يكي از مقالات
من بنام "هر
آزهربايجانلي
آيدين، آزهربايجان
آيديني
دئيیلدير"
(نوشته شده در
سال ٢٠٠٧) در
سايت پان
ايرانيستي
خجالتي
آزرآنلاين،
سايتهاي
سراسري-فارسي
و برخي ديگر
از سايتها درج
كرده است.
تمام
استنجاجات
نامعقول و برداشتهاي
نادرست
آزادگر از
مقاله من در
ضديت با مفاد
و محتوي آن و
نظرات من در
آن مقاله و
مطلقا بي ربط
به آنچه كه من
در آنجا بيان
كرده ام است.
اين امر منحصر
به يك مورد و
اشتباهي
تصادفي
نبوده، بلكه الگوئي
سيستماتيك
است. با در نظر
گرفتن لحن تحقيرآميز
نوشته وي و
ادعاهائي
مهمل مانند
اينكه من قصد
ايجاد دين
جديدي براي
تركها دارم و
تشبيه كردن
افكار من به
افكار ولايت
فقيهي تهوع
آور از طرف وي .... ،
نيز نوشته ها
و تبليغات
تخريبي وي و
همفكرانش در انجمن
گويا قلم
آزربايجان و
خارج آن كه به
طور هماهنگ
برعليه
اينجانب
انجام مي شود
و در همه آنها
بلا استثناء و
با بي شرمي
تمام نظرات و افكار
و رفتارهائي
به من نسبت
داده مي شوند
كه من اصلا
بدانها
اعتقادي
ندارم و يا به
هيچ وجه مرتكب
آنها نشده ام،
بدون
كوچكترين
ترديدي نوشته
سفارشي اخير وي
نيز – علاوه بر
ضعف در تركي
خواني - محصول
سوء نيت بوده
و عامدا به
منظور ترور شخصيت،
شيطان سازي و
لينچ كردن و
خاموش نمودن
صداي من - بويژه
در اعتراض به
سردمداري
فعالان سياسي
بي صلاحيت و
بيگانه با عزت
قلم در انجمن
گويا قلم
آزربايجان كه
نه صاحب قلم
اند، و نه
صاحب قلم ترك
و نه تركي
نويس- منتشر
شده است". (2)
یکی
از "مقلدان و
سرسپردگان" وی نیز
به تبعیت از
مرشد خود، در
تائید و تاکید
بر دشمنی و
تخریب علیه
انجمن قلم
آذربایجان، در
مقدمه ای که
بر تکثیر
ترجمه فارسی
نوشته وی
افزوده،
انجمن قلم
آذربایجان را "شبکه
جنایت"
نامیده است. (3)
این
همه دشمنی،
این همه توطئه برای
تخریب
انجمن قلم آذربایجان
که تاسیس آن
حادثه ای بس
مهم و ارزشمند
در تاریخ
مبارزات ملی-
دموکراتیک و جنبش
روشنفکری
آذربایجان
است برای
چیست؟
مگر
جز این
است که این
حادثه باب
طبع
افکار و
عقاید عقب
مانده و بیمار
گونه و صد
البته که با
نیات مهران
بهاری که با
ظاهر حق به
جانب "دفاع از
زبان و فرهنگ
ترکی" عرضه می
شود قرار
نگرفته است؟
مگر
جز این است که
مهران بهاری
نمی تواند
انجمن قلم را
همچون شبکه
مقلدان و
سرسپردگان
خود از راه دور
کنترل و بر آن
فرمانروائی
کند و یا با
فرامین و فتوی
های خود
آنرا
"ارشاد" و در
مسیر نیات خود
به مقاصد
نامعلوم
بکشاند؟
انجمن
قلم نه صرفا
بعد از تاسیس،
بلکه قبل از
تاسیس و در
جریان
سازماندهی و
هماهنگی
فعالین و
بنیانگذاری
آن نیز در
معرض دشمنی
ها، لجن
پراکنی ها،
خود خواهی ها،
خط و نشان
کشیدن ها، شرط
و شروط گذاشتن
ها ... بوده است.
گنگره
موسس انجمن
قلم
آذربایجان
علی رغم
موانع
و کارشکنی های
فوق در فضائی
کاملا
دموکراتیک و
در نتیجه
برخورد نظرات
شرکت کنندگان
در گنگره: درباره
نام، مضمون
فعالیت و
اهداف انجمن
قلم به توافق
رسیده و طی یک
انتخابات
سالم و شفاف
موفق به تاسیس
انجمن قلم آذربایجان
جنوبی در
تبعید شد.
بنیانگذاران
و اعضای انجمن
قلم آذربایجان
اشخاصی
حقیقی، دارای
هویت مشخص و
مستقل و روشنفکران
شناخته شده ای
اند.
این چه انتظار
عبث و کینه
توزانه ای است
که امثال
مهران بهاری
ها آنهم با
هویت مجعول و
بی نام و نشان
خود می خواهند
که انجمن قلم
طبق امیال
ایشان حرکت و
از آنها تبعیت
کند؟
اگر این،
قائل شدن به
حق ویژه، حق
مافوق
دیگران،
ولایت فقیه بازی
تهوع آور نیست
پس چیست؟ محمد
آزادگر حق
دارد که بگوید
"ولایت فقیه
بازی تهوع آور"
مگر این
واقعیت را
بشکل دیگری هم
می شود بیان
کرد؟
آنهائی
که علیه انجمن
قلم
آذربایجان
توطئه می کنند
و به زعم خود
تلاش می
کنند
آنرا تخریب نمایند،
هیچکدام
دارای نام و
هویت واقعی
نیستند، همه مجعول
اند و پشت
هویت های استتار
شده پنهان شده
اند.
تاکنون
هیچکدام آنها
شهامت آنرا
نداشته اند که
با نام و هویت
واقعی خود
علیه انجمن
قلم لجن
پراکنی کنند،
این به خودی
خود نشان می
دهد که انجمن
قلم آذربایجان
جنوبی در
تبعید جای
واقعی،
شایسته و مورد
احترام خود را
در جنبش
روشنفکری
آذربایجان
پیدا کرده
است.
از
مهران بهاری
می پرسم، چه
کسی به
شما صلاحیت
داده است که
برای نویسنده
آذربایجانی
بودن معیار
تعیین کنید؟ چه کسی
به شما صلاحیت
داده است که
با صدور فتوی
این و آن را از
این نهاد و آن
نهاد عزل
نمائید؟ کسی که
برای خود چنین
مقام و منزلتی
قائل شده است
نه تنها افکار
و عقایدش که
زندگی اش،
گذشته اش،
ارتباطات
اجتماعی- سیاسی
اش نه تنها
باید روشن و
شفاف باشد،
بلکه باید در
معرض دید مدام و قضاوت
مدام عموم
باشد. از
شما می پرسم
شما چهره خود
را از جمهوری
اسلامی پنهان
می کنید یا
ملت
آذربایجان؟
2-
یکی
از شگرد های
مهران بهاری
برای دور زدن
ایرادات و
انتقاداتی که
به نوشته هایش
گرفته می شود
مظلوم نمائی و
یا بقول خودش
ننه من غریبم
در آوردن است. مهران
بهاری با هر
انتقاد و
ایرادی، کلیشه
های:
شخصیت ام را
ترور کردند،
لینچ ام
کردند، می
خواهند صدایم
را خاموش کنند
... با "شارلاتانیزم" به
مقابله
مخالفین خود
می رود، مخالفین
او چه
کسانی هستند؟ تقریبا
اکثریت قریب
به اتفاق
فعالین ملی و
فرهنگی
شناخته شده و
تاثیر گذار آذربایجان
در داخل و
خارج!
مهران
بهاری به هیچ
کدام از
استدلال ها و
ایراد های
محمد آزادگر
درباره نوشته
خودش پاسخی نداده
است، فقط گفته
های خود را
تکرار کرده با
این تفاوت که
نوشته خود را
به فارسی نیز
منتشر کرده است. ولی اصل
موضوع سرجای
خود باقی است!
اصل
موضوع، استدلالات
نادرستی است
که مهران
بهاری از
مبارزه
رهایبخش مردم
الجزایر علیه
استعمار
فرانسه،
مبارزه یهودی
ها برای ایجاد
دولت اسرائیل
(در سرزمینی
که متعلق به
فلسطینی هاست)
و مبارزه
کردهای ترکیه
برای احقاق
حقوق خود کرده
و به نتایج
نادرست تری
رسیده است. و مهم تر
از آن تناقض و
سفسطه ای است
که مدام دچار
آن می شود.
مهران
بهاری می
نویسد:
"شرايطي
كه ما امروز
در آن قرار
داريم، به
شرايط خلق عرب
و روشنفكران
وي در الجزاير
قرن بيستم، كه
در حاليكه تحت
حاكميت
فرانسه بودند
با نوشتن و
آفريدن به
عربي براي
رهائي از حيات
مستعمرگي
مبارزه مي
كردند شباهت
دارد. وضعيت
ما حتي بيشتر
از آنها،
داراي شباهت
با ملت شوندگي
خلق يهود پخش
شده در سراسر
جهان در قرن
نوزده حول محور
زبان عبري
است.
روشنفكران
يهود در قرون
نوزده و بيست،
دريافتند كه
تنها راه
جلوگيري از سرنوشت
محتوم حذف شدن
از صحنه تاريخ
و كره خاكي،
ترك نمودن
مفهوم قوم
موسوي-كليمي شكل
گرفته بر اساس
دين؛ و به جاي
آن خلق ملتي
مدرن بر اساس
زبان عبري
است. آنها اين
مساله را از
جنبه هاي
گوناگون و به
طور عميق به
مباحثه عمومي
گشودند و
ملزومات
نتايجي كه از
اين مباحثات
گسترده بدست
آمد را در
كوتاه مدت به
اجرا گذاردند
و متحقق
كردند. اين
چنين بود كه
موفق گرديدند
از صفر زباني
نو، ملتي نو و
دولتی نو
بیافرینند".
نقد
محمد آزادگر
به استنتاجات
فوق:
" آقای
بهاری به فاکت
های غلط
استناد
کرده و واقعیت
ها را جعل
میکند! اولا
الجزایری ها
تنها بخاطر
نوشتن به زبان
عربی مبارزه
نمیکردند،
بلکه برای
آزادی وطن شان
از استعمار
فرانسه
مبارزه
میکردند. دوما فرانس
فانون چهره
شناخته شده و
مبارز برجسته
علیه استعمار
فرانسه
آثارش را به
زبان فرانسه -
زبان استعمارگر-
نوشته است.
سوما زبان
فرانسه پس از استقلال
الجزایر
سالهای طولانی
در نقش زبان
رسمی مورد
استفاده بود و
اکنون هم در
کنار زبان
عربی نقش مهمی
دارد.
آلبر
ممی، امه سزر و فرانس
فانون که
علیه استعمار
فرانسه
مبارزه
میکردند، آثارشان
را به زبان
استعمارگران
یعنی به زبان فرانسه
نوشته اند!
آیا به این
روشنفکران آفریقایی
میشود پان
فرانسه گفت؟
مبارزه این
روشنفکران در وهله
نخست
آزادسازی وطن
شان از
استعمار فرانسه
بود. اگر وطن
مستعمره باشد
آیا از آزادی
زبان می توان
سخن گفت؟ وطن
باید آزاد
باشد تا زبان
مادری نیز
آزاد گردد.
اگر زبان
آزاد باشد نویسندگان
و روشنفکران
می توانند
آثار خلاق خود
را در سطوح
بالا عرضه
کنند.
باید
اضافه کنم که
وضعیت ما به
هیچ عنوان شبیه
یهودی های قرن
نوزده نیست.(
شاید آقای
بهاری باعلم
کردن شیعه
ترکی
میخواهد
برای آذربایجانی
ها دین جدیدی
سرهمبندی کند
تا ما را به یهودی
ها شبیه
گرداند) این
واقعیت روشنی
است که در
یهودیت دین
(کلیمی) و
ائتنیسیته (قومیت)
تفکیک
ناپذیراست.
زبان عبری
پس از تشکیل
دولت اسرائیل
زبان رسمی
یهودیها و
دولت اسرائیل
شد. بخش بزرگی
از یهودیها
قبل از تشکیل
دولت اسرائیل
به زبان
"یودیش" (زبان
امپراتوری
خزرها که
بعدها به
اروپای شرقی و
منطقه بالکان
پراکنده شدند)
حرف میزدند.
زبان عبری
زبان مهجوری
میان یهودیان
که در دنیا پراکنده
شده بودند،
بود.
عبری
(آنهم عبری
قدیم) را تنها
خادمان دین
یهود بکار
میبردند. "تئودرهرتسل"، پدر
صهیونیسم،
کتاب «دولت
یهودیها»
(دولت یهودی)
را به زبان
آلمانی
نوشته که
درسال 1896 در شهر
لایپزیک -
آلمان منتشر شده
است. قابل ذکر
است که
تئودرهرتسل
هیچکدام از
زبان های
عبری و یودیش
را نمی دانست.
زبان
عبری پس از
تشکیل دولت
اسرائیل زبان
رسمی یهودی ها
شد. زبان عبری
از یهودی ها
ملت نساخت،
بلکه این
دولت اسرائیل
بود که زمینه
رشد و گسترش و
مدرن شدن زبان
عبری را فراهم
ساخت.
البته
بعید نیست سه -
چهار نفری
مثل آقای
مهران
بهاری در
میان ملت کرد
نیز پیدا
شوند!
کرد
عراقی با کرد
ترکیه از خیلی
جهات بویژه دربکار
گیری زبان
کردی و تولید
آثار ادبی، علمی
و ادبیات
سیاسی از زمین
تا آسمان فرق
دارند. در
عراق در دوره
هایی زبان کردی
از آزادی
برخوردار
بوده است.
تاثیرزبان کردی
عراق در تمام
کردستان غیر
قابل انکار است.
البته کردهای
عراق به زبان
عربی نیز آثار
ادبی و سیاسی
تولید کرده
اند.
ولی
ادبیات سیاسی
کردهای ترکیه
عمدتا به ترکی
است.
ادبیات
سیاسی
روشنفکران
کرد و نیز پ.ک.ک
عمدتا به زبان
ترکی است و
حتی عبدالله
اوجالان
نوشته هایش را
به ترکی نوشته
است و بعدها
به زبانهای
دیگر ترجمه
شده است. آیا
ترکی نوشتن
کردهای ترکیه
جنبش رهایی
بخش کرد را
تضعیف کرده
است؟ من
نشنیده ام کسی
از کردهای
ترکیه پیدا
بشود که پ.ک.ک
وعبدالله
اوجالان را به
خاطر ترکی
نوشتن پان
ترکیست بنامد"!
جواب محمد
آزادگر روشن،
صریح و منطبق
با واقعیت های
تاریخی موجود
است، ولی
مهران بهاری
با پرروئی
ادعا دارد که
برداشت محمد
آزادگر از
نوشته اش "
ضدیت با مفاد
و محتوای آن و
نظرات آن
مقاله و مطلقا
بی ربط با آنچه
من در آن
مقاله بیان
کرده ام است" ! تازه می
افزاید: "این
امر منحصر به
یک مورد و
اشتباهی تصادفی
نبوده و بلکه
الگوئی
سیستماتیک
است" ! (4)
از دو حال
خارج نیست: یا
مهران بهاری
به آنچه که مدعی
آنست احاطه
کافی و لازم حتی در
چارچوب نوشته
خود را نیز ندارد
و چیزهائی که
از این سو و آن
سو شنیده و
خوانده بدون
اینکه هضم کرده
باشد تحویل
خواننده می
دهد. به عبارت
دیگر
استنتاجات
نادرست
خود را بر
اساس
ندانسته های
خود قرار داده
است که نتایج
نادرست تری به
بار آورده
است. یا
اینکه واقعیت
ها را بخاطر
منطبق کردن
آنها با
نتیجه گیری ها
و نیات خود
وارونه کرده و
تحریف می کند.
مهران
بهاری می
نویسد:
"من
يك گام به جلو
گذاشته و ادعا
مي كنم، آفرينش
"داوطلبانه"
و "منحصرا" به
زبان فارسي، و
به موازات آن
نيافريدن
"داوطلبانه"
به زبان تركي،
يكي از قطعي
ترين و
صحيحترين
سرنخها براي
شناختن و
تشخيص پان
ايرانيستهاي
خجالتي در
ميان تركان
است. اين قاعده،
مخصوصا در
باره صاحبان
قلم كه در
كشورهاي
دمكراتيك
غربي بدور از
هر گونه
محدوديت ساكن
اند و از
امكانات بي
شمار براي
آموختن زبان
نوشتاري و
ادبي تركي
برخوردارند،
اما علي رغم
اين هنوز به
فارسي نوشته و
مي آفرينند
صدق مي كند".
معنی این
سخن به زبان ساده این
است: هر
کس
فارسی را
داوطلبانه می
نویسد پان
ایرانیست و یا
پان ایرانیست
خجالتی است. هر کس
ترکی را
داوطلبانه
نمی نویسد پان
ایرانیست و یا
پان ایرانیست
خجالتی است!!
بدین
ترتیب معلوم
می شود که مهران
بهاری از زبان
ترکی فقط
بعنوان چماقی
برای تحقیر و
حذف دیگران
استفاده می
کند، نمونه
برخورد این
جناب با خانم
لیلا مجتهدی
شاهد این مدعی
است.
معیارهای
من درآوردی و
"مهمل" مهران
بهاری با هر
نیتی که باشد،
نتیجه
ای جز دلسرد
کردن، بد بین
کردن و قطع
رابطه نسل
جوان و کم تجربه
آذربایجان با
نویسندگان،
مورخین،
روشنفکران، و
بزرگانی که
الحق به آنها
مباهات می کنند،
ندارد، بزرگانی
که "گناه"
شان فارسی
نویسی است. مهران
بهاری ها با
این
معیارهائی که
در دکان هیچ
عطاری پیدا نمی
شود به کدام
محافل و مراکز
ضد
آذربایجانی
می خواهند
خدمت می کنند؟
با معیار
های فوق،
براهنی ها،
ساعدی ها، بهرنگی
ها، رئیس
نیاها،
ناهیدی
آذرها،
فرنودها ... ده
ها بلکه صدها
نویسنده و
روشنفکر
آذربایجانی
که خدمات
بزرگی به هنر،
فرهنگ، تاریخ،
تفکر
روشنفکری ..
آذربایجان
کرده اند و
آثارشان انعکاس
محیط و فضای
آذربایجانی، شخصیت آذربایجانی، انسان
آذربایجانی است
و عشق به
آذربایجان و
مردمش در آثار
آنها موج
میزند پان
ایرانیست قلم
داد شده اند! انگار
فارسی نویسی
برای آنها یک
ترجیح و یا یک
انتخاب بوده
است.
اگر حتی بوده
هم باشد آنها
هزار بار از امثال
مهران بهاری
ها آذربایجانی
تر و به
ملت شان
نزدیک تر، با
ملت شان صمیمی
تر و مانوس تر
هستند.
ملت
آذربایجان در
آثار آنها و
آنها در نزد ملت
آذربایجان
جاودانه اند.
مهران
بهاری حتی
دکتر حسین
محمد زاده
صدیق را که
تمام عمرش در
خدمت مردم
آذربایجان،
زبان فرهنگ و
ادب
آذربایجان
بوده و صدها
روشنفکر
تحویل جامعه
آذربایجان
داده است را
تحقیر کرده،
نوشته های او
را غیر علمی و
کسانی را که
نوشته های او
را پخش می
کنند دشمن ملت
ترک و خائن قلمداد
می کند.
به نظر می آید
مهران بهاری
در مضمون و
ویژگی های
اساسی
اصطلاح
"پان
ایرانیسم" نیز
تامل نکرده و از این
اصطلاح فقط
معنی عوام
فریبانه آن در
جهت مقاصد خود
را مد نظر
دارد. در
اینجا نیز
قصد، تخریب
شخصیت و تاثیر
آثاری است که
این
نویسندگان و
روشنفکران به
فارسی آفریده
اند، است.
پان
ایرانیسم
چیست؟
پان
ایرانیسم در
عام ترین
معنای خود
اعتقاد به
برتری نژاد
آریائی و
برتری قوم
آریائی است. پان هائی
از این جنس: پان
ایرانیسم (پان
فارسیسم)، پان
تورکیسم، پان
عربیسم، پان
ژرمنیسم ... که
از اعتقاد
ارتجاعی و ضد
انسانی فوق - برتری
نژاد و قوم
خود - تغذیه
می شوند، همه
ایدئولوژی
های ارتجاعی،
ضد انسانی
هستند که با
تکیه به
گفتمان
تاریخی
موهوم، گذشته
پرشکوه که با افسانه
ها و داستان
های اساطیری
در آمیخته و پرداخته
شده اند، توده
های مردم عادی
را دنبال منافع
و مقاصد ضد
انسانی خود می
کشند. آنها
بدون
استثناء،
دارای گفتمان
توسعه طلبانه
بوده و چشم به
خاک و سرزمین
همسایگان خود دارند
که آنها را
پست از خود
تصور کرده و
ترسیم می کنند. آنها
مدام وعده
احیای
امپراتوری ها
و جلال و
شکوه؟ گذشته
را می دهند تا
بهتر بتوانند
مردم را در
جهت "آرمان
های ملی" خود
تحمیق و استثمار
کنند. آنها
منشاء فریب،
جنگ و تباهی
مردمی هستند
که که داعیه
خالص و برتر
بودن آنها را
دارند و وعده
بهشت موعود را
به آنها می
دهند.
حال باید
از آقای مهران
بهاری پرسید: "
آفرینش
"داوطلبانه"
به فارسی، و
به موازات آن نیافریدن
"داوطلبانه"
به زبان
ترکی" که
معیار پان
ایرانیسم،
آنهم پان
ایرانیسم شرمگین
تان است در
کجای این
معادله قرار دارد؟
پانویس
ها:
1- اصطلاح
"مقلدان و
سرسپردگان"
را از دوست
عزیزم آقای
دکتر ضیاء صدر
الاشرافی
گرفته ام.
2- آقای
مهران بهاری
ادعاهای سخیف
و بیمارگونه
ای درباره نقد
متین محمد آزادگر
مطرح کرده است
. آقای بهاری
نوشته محمد آزادگر
را سفارشی
مینامد و مدعی
است که او را
که خود را زیر
ماسک پنهان کرده
است ترور
شخصیت میکنند!
ترور
شخصیت حرفه
آقای بهاری
است.
اما نظرات
آقای بهاری با
نظرات سایت
بای بک
یکی و البته
هر دوسفارشی
است.
گفتگو با
مهران بهاري –آزربايجان
دموکراسي
اوجاغي
نوامبر ٢٠٠٩
مهران بهاری: پرچم ملي، الفباي ملي، مرزهاي ملي و روزهاي ملي خاص از ابزارهائي هستند كه به بهترين وجه اين وظايف را بجا مي آورند ...
بای بک: وقتي من
۳ مسئله اساسي
را مطرح کرده
بودم
همين احمد
اوبالي بيحيا
صفتانه به من
حمله ميکرد. مگر
سه مشکلي
اساسي حرکت
ملي آذربايجان
(جنوبي) که من
گفته بودم
مرز٫ پرچم و
الفبا نبود؟
تبريزلي باي بک ۰۸/۰۶/۲۰۱۲
آیا این
تشابه تصادفی
است، یا به
هردو از یک مرکز
سفارش میدهند؟
* http://yurd.net/page.php?id_contents=0000001180
http://far.baybak.com/shomareh_5151.azr
3-
Sayın oxucular!
Sizə bildirim.
Güney Azərbaycan yazarlar birliyinin yaradılması hərəkatımız
hərəkatımız üçün yaradılmamışdır. Onlar
Azərbaycan adı altında ulusumuzu baltalamaq amacındadırlar.
Bu qurum tanıdığımız
cəladlar sarıdan ortaya atılmışıdr.
Bunu bir kərəlik hər kəs bilməlidir . Ola bilsin sıralarında bir neçə yazar
bu qurum cinayət şəbəkələri
sarıdan fırlandığını
bilmir. Açıqca deyim ki bu
qurumun günyin sorunlarıyla heç bir ilgisi yoxdur.
Tərsinə ulusal hərəkatımızı zərərsizləşdirmək
görəvisini daşımaqdadırlar.
Əsənliklə Ərğəvan
4- عبداله
اوجالان در
مصاحبه ای
اظهار داشته
است که
تا پنجاه سال
بعد از تشکیل حکومت
کردی در
ترکیه، کردها
مجبور که از
زبان ترکی
بعنوان زبان
اصلی خود
استفاده کنند. امروز
نه تنها
نشریات عمده
کردهای ترکیه
چه در داخل و
چه در خارج به
زبان ترکی است
بلکه حتی زبان
نشریات
داخلی،
دادگاه های
حزبی، آموزش
داخلی ...
پ- ک- ک نیز به
زبان ترکی
است.
*
خوانندگان
می توانند
درباره
مباحث مورد
اشاره فوق به
کتاب های زیر
مراجعه کنند:
- براهنی: "در
انقلاب ایران
چه شد و چه
خواهد شد"، (مبحث
حق تعیین
سرنوشت ملی) کتاب
زمان 1358
- دیوید
کات:
"فانون"،
ترجمه رضا براهنی،
انتشارات
خوارزمی
-
ماکسیم
رودنسون: اعراب و
اسرائیل،
ترجمه رضا
براهنی،
انتشارات
خوارزمی
- امه
سزر: "
نفرینیان
خاک"، ترجمه،
منوچهر
هزارخانی