http://tribun.com/index.php?option=com_content&view=article&id=581:1390-03-15-14-26-06
يونس
شاملى:
متدولوژی
اندیشه در
کانون
نویسندگان
ایران
پرسش و پاسخ
در خصوص
مقاله؛ انجمن
قلم
آذربایجان یا
کانون
نویسندگان ایران
پرسش:
به عنوان
یک ایرانی
فارس، به شما
و دوستانتان تشکیل
انجمن قلم
آذربایجان را
تبریک می گویم
و از صمیم قلب
امیدوارم زیر
این سقف
بتوانید تولیدات
ادبی به زبان
ترکی را هر
روز بیش از پیش
منتشر کنید و
اجازه ندهید
توانایی ها و
زیبایی های
زبان...تان
راکد و یا
فراموش شوند.
در
نوشته تان
گفته اید
"کانون
نویسندگان
ایران در
تبعید، شاید
می توانست سقف
مناسبی برای تمامی
نویسندگان و
شعرا با هر
زبانی که در
ایران وجود
دارد، باشد.
یک سقف
فدراتیو که هر
زبانی از
زبانهای
موجود در
ایران بخشی
مستقل از بخشهای
کانون
نویسندگان
ایران باشد.
اما ابدا چنین
نشد و نیست.
کانون
نویسندگان ایران
در تبعید،
کانون فارسی
نویسان ایران
در تبعید است.
این البته حق
بسیار طبیعی
نویسندگان و
شعرای فارسی
زبان است که
تشکل صنفی خود
را داشته
باشند. اما
ایجاد سقفی با
پسوند ایران و
حضور تنها
فارسی نویسان
در این کانون
بسیار
تحیرآور و
تعجب انگیز
است. چه
محتوای عملی
این کانون با
عنوان و اسم
آن در تضاد
کامل است."
با
توجه به اینکه
من از عملکرد
و اساسنامه ی
کانون
نویسندگان
ایران در
تبعید مطلع
نیستم و نمی
دانم آیا اگر
کسی به زبان
دیگری می نوشت
او را جزو خود
می پذیرفتند
یا نه؟ ممکن
است لطفا در
این مورد
توضیح دهید که
آیا کانون
نویسندگان
ایران در
تبعید اصولا
درخواست کرده
بودند که کسی
به زبان دیگری
ننویسد؟
فرح
طاهری
پاسخ:
سرکار
خانم فرح
طاهری
بسیار
خرسندم که یکی
از هم کشوری
های فارسی زبانم
از تشکل انجمن
قلم
آذربایجان
استقبال میکند
و نسبت به
سرنوشت آثار
قلمی و ادبی
زبان ترکی در
ایران حسن نیت
از خود نشان
میدهد.
پرسشتان
این بود که
آیا کسی از
کانون
نویسندگان
ایران (در
تبعید) پرسیده
بود که میشود
به زبان دیگری
غیر از فارسی
در کانون
نوشت؟ من شخصا
چنین پرسشی از
کانون نکرده
ام. حتی به ظن
مثبت خویش
میتوانم حدس
بزنم که اگر
یکی از اعضای
کانون کتابی
به زبانی غیر
از زبان فارسی
به چاپ برساند
مشکلی ایجاد
نشود و اساسا
کانون نویسندگان
در جایگاهی
نیست که
بتواند مانع چاپ
کتاب به هر
زبان و از سوی
هر عضو آن
باشد.
اما موضوع
نوشته من
بسیار دورتر و
متفاوتر از آن
زمینی است که
پرسش شما در
آن سیر میکند.
بحث در نوشته
من بر سر به
رسمیت شناختن
زبانهای
موجود در
ایران از سوی
کانونی است که
خود را چتر
نویسندگان
ایران نام
نهاده است. در
اساسنامه
کانون حتی
اسمی از
زبانها موجود
در ایران وجود
ندارد و مهمتر
از آن اساسنامه
این کانون
تنها به زبان
فارسی نوشته
شده است. اگر
زبانهای
غیرفارسی در
ایران مثل
زبان ترکی
آذربایجانی،
کردی، بلوچی،
عربی و یا لری
در اساسنامه
این کانون به
رسمیت شناخته
میشدند، طبعا
این اساسنامه
باید که به
زبانها ترکی، کردی،
بلوچی و عربی
نیز نوشته
میشد و هر زبانی
بخش مستقلی را
در درون کانون
نویسندگاه کل
ایران به خود
اختصاص میداد
و رهبری این کانون
بصورت مشترک
از میان تمامی
نویسندگان ایران
با تمامی
زبانهای
موجود رهبر
میشد. اما چنین
نبود و هرگز
هم چنین نشد.
اساسنامه
کانون
نویسندگان
ایران در دو
بند بصورت
بسیار گنگ به
مسئله
زبانهای
غیرفارسی در
ایران اشاره داشته
است. اما
کانون
نویسندگان
ایران هرگز به
این دو بند
اساسنامه خود
در عمل وفادار
نبوده است.
در بند
اول اساسنامه
داخلی کانون
نویسندگان ایران
در تبعید
میخوانیم؛ "
دفاع از آزادی
اندیشه و
عقیده برای
همه افراد و
گروههای
عقیدتی و قومی
، بدون هیچ
حصر و استثنا"
اما کانون
هرگز به این
بند از
اساسنامه خود
پایبند نبوده
است. با نگاه
به بیانیه های
کانون میتوان
متوجه شد که
جهتگیری
کانون چگونه
دفاع از آزادی
عقیده و
اندیشه (به
زعم خودشان)
گروههای قومی
را دور زده
است.
خرداد 1385
(مای 2006) ده روز
متوالی
اعتراضات
وسیع مردم
آذربایجان به
کاریکاتور
موهن روزنامه
ایران ارگان
رسمی دولت
ایران است. در
این اعتراضات
در مجموع 50
کشته و صدها
تن در
درگیریها
زخمی و یا
زندانی شدند.
در جریان این
حوادث دولت ایران
برای فریب
اذهان عمومی
مردم در
آذربایجان و
ترکان در
ایران،
کاریکاتوریست
روزنامه
ایران مانا
نیستانی و
مهرداد قاسم
فر را به دلیل
چاپ
کاریکاتور
توهین آمیز بازداشت
کرد. پاسخ
کانون
نویسندگان به
این حادثه
بسیار مهم و
پاسخ به بیش
از 30 میلیون
خلق ترک در
ایران بیانیه
ایست که کانون
نوشته و من
ذیلا آن را
آورده ام. این
بیانیه برای
آزادی مانا
نیستانی و
مهرداد قاسم
فر تنظیم شده
و در متن
بیانیه با چند
کلمه آزادی
دستگیر شدگان
در آذربایجان
مطالبه شده
است. در این
بیانیه از
مطالبات مردم
آذربایجان که
در صدرشان حق
تحصیل به زبان
مادریست در
بیانیه کانون
نویسندگان
ایران که
موضوع فعالیت
اش زبان است،
به میان
نیامده است.
دقیقا از همین
نکته است که
متاسفانه حتی
میتوان کانون
نویسندگان ایران
را کانونی در
تصادم با
منافع دیگر
خلق های
غیرفارسی
ایران توضیح
داد.
در این
بیانیه کانون
نویسندگان
ایران در تبعید
آزادی
کاریکاتوریست
مانا نیستانی
و مسئول
روزنامه رسمی
دولت ایران
مهرداد قاسم
فر
مهمتر از دفاع
از آزادی بیان
و اندیشه خلق 30
میلیونی ترک
در ایران دانسته
است که در
جریان این
اعتراضات
دهها کشته و
چندصد زخمی و
زندانی برجای
گذاشت. آیا این
رفتار کانون
با حقوق مردم
آذربایجان
سوآل برانگیز
نیست؟
بیانیهی
کانون
نویسندگان
ایران
در
بارهی مانا
نیستانی و
مهرداد قاسمفر
مردم
شریف و آزاده
ی ایران
دو ماه از
بازداشت مانا
نیستانی و
مهرداد قاسم
فر میگذرد و
هنوز از وضعیت
نهایی پروندهی
آن دو اطلاعی
در دست نیست.
در ضمن این
روزها خبرهای
ناگواری در
بارهی سلامت
آن ها به گوش
میرسد. کانون
نویسندگان
ایران چنان که
در بیانیهی
پیشین خود
اشاره کرده
است بر اساس
منشور و بر
پایه اعتقاد
خود به آزادی
اندیشه و
بیان، ضمن
درخواست
آزادی
روزنامه
نگاران و مردم
آذربایجان که
در جریان این
واقعه دستگیر
شده اند،
خواستار
آزادی هر چه
سریعتر این کاریکاتوریست
و روزنامه
نگار است.
کانون
نویسندگان
ایران
جای دیگری
که کانون
نویسندگان ایران
در تبعد مسئله
ملیتهای
غیرفارس در
ایران را
گنجانده است
بند چهارم
اساسنامه
داخلی این
کانون است. در
این بند
میخوانیم:
"الف: هرگونه
تجاوز آشکار
یا پنهان به
حقوق فرهنگی
گروه های
عقیدتی و خلق
های ایران را
مانع اعتلای
فرهنگی جامعه
و عامل تضعیف
پایه های وحدت
خلاق میداند و
با آن مبارزه
میکند."
در این
بند کانون خود
را در مقابل
تجاوز آشکار و
پنهان علیه
حقوق فرهنگی
خلق های ایران
موظف می داند.
اما وقتی به
پرونده کار
کانون نویسندگان
ایران
مینگریم و حتی
در حد صدور یک
بیانیه،
عناوین
بیانیه های آن
را مرور
میکنیم اعتراضی
به سیاستهای
ضد فرهنگی، ضد
زبانی و حتی
ضد کودک
جمهوری
اسلامی نمی
یابیم.
برای
نمونه اول ماه
مهر، روز
آغازین تحصیل
در ایران، روز
اعتراض به
سیاست تبعیض
علیه زبانهای
غیرفارسی در
ایران است.
تمام تشکلهای
فرهنگی و حتی
سیاسی در
ایران در
اعتراض به وضع
بد مدارس، فقر
اقتصادی
کودکان و
کمبود قلم و
کاغذ و کتاب و یا
کهنگی
ساختمان
مدارس بیانیه
ایی را صادر میکنند.
اما این تشکل
ها که کانون
نویسندگان ایران
نیز در صدر آن
قرار میگیرد
هرگز بیانه
ایی در این
روز صادر
نکرده اند که
در آن به حقوق
مسلم زبانی
کودکان تاکید
کرده و از حق
تحصیل آنان به
زبان مادرشان
دفاع کنند.
اینک بعد از 30
سال کانون
تبعیدی فارسی
نویسان و حتی تجربه
زندگی در
اروپا و
امریکا تمامی
اعضای این
کانون را به
موضع "احترام
به حق تحصیل
به زبان مادری
کودکان"
نکشانده است.
نمونه دوم
شاید از این
فاکت هم کم
اهمیت تر نباشد،
اینست که،
کانون
نویسندگان
ایران در
تبعید نیک
میداند که 21
فوریه روز
جهانی زبان
مادری از سوی
یونسکو
انتخاب شده
است و بر اساس
این روز
بیانیه جهانی
زبان مادری هم
تنظیم شده
است. آیا
کانون
نویسندگان
ایران در
تبعید هرگز چه
در بیانیه و
چه در سالگرد
این روز و در
پاسداشت ارزش
و احترام
تحصیل به زبان
مادری سمینار
و یا کنفرانسی
را به اجرا
گذاشته است؟
پاسخ این
پرسشها
فریادگر
پریشان حالی و
حتی دوری
کانون
نویسندگان
ایران گاه از
اساسی ترین
حقوق انسانی
است چه رسد به
حقوق برابر
اتنیکی و ملی
در ایران.
و دقیقا
از همین روست
که کانون
نویسندگان
ایران، به حق
بایستی عنوان
"کانون
نویسندگان
فارس ایران"
نام میگرفت نه
بیشتر. حال
اگر کسانی با
تبار
غیرفارسی به
فارسی نویسی
مشغول بودند
نیز فرجی به
عضویتشان در
این کانون
نبود. اما
بایستی دانست
که این کانون
فقط در خدمت
زبان فارسی
است. این را هم
اعضای کانون و
بویژه آنهایی
که تبار غیرفارسی
دارند و فارسی
مینویسند نیز
باید بدانند.
انجمن قلم
آذربایجان بر
چنین تاریخ
تلخ و بر زمینی
چنین سخت شکل
میگیرد و نفسی
آزاد را در رگهای
زبان ترکی
آذربایجانی
میدمد.
یونس
شاملی
20110605
منابع:
مقاله؛
انجمن قلم آذربایجان
یا کانون
نویسندگان
ایران
بیانیه
کانون
نویسندگان
ایران در باره
آزادی مانا
نیستانی
http://www.iwae.org/bayanie/2006/darj%20shod/kanoon,mania%20.htm
کاریکاتور
موهن علیه خلق
ترک در ایران
در رونامه
رسمی ایران
http://alireza149.blogfa.com/post-420.aspx
اعتراضات
مردم
آذربایجان به
کاریکاتور
موهن علیه خلق
ترک در ایران
http://www.youtube.com/watch?v=cgLyl1y18Q8