ماهیت حقوق
بشری جنبش آذربایجان
رسول دیلسیز
میگویند
آذربایجان
مبارز و
رزمنده ماهری
بوده و هست اما
در پشت میز
مذاکره که
زمان بهره
مندی از دستاوردهایش
است همیشه
بازنده بوده
است . این نقصان
را میشود از
جنبه های
گوناگون مورد
بحث قرار داد
اما یک چیزی
را بدون اما و
اگر با قاطعیت
بیان کرد که
آذربایجان
تلاشگر در طول
تاریخ وارث
نقش دوگانه بوده
است از یک سو
پیشتاز
تغییرات و
تحولات مدرن
کلیدی
براساس
ضرورتهای
زمان بوده و
از سوی دیگر
بدلیل داشتن
وزنه تعیین
کننده در مسیر
حوادث باعث
نفرت
هیستریکی
ناشی از رقابت
و حسادت از
سوی نیروهای
مشخص داخلی
بوده است .
کیست که نداند
این حسادت آلوده
به دشمنی ریشه
در پیوند با
دوایر قدرتمند
فرامرزی و
حامیان مشخص
اش در معادلات
سیاسی منطقه
تا حد دشمنی
دارد . این روحیه
منفی چنان
تارو پود
نیروهای مزبور
داخلی را فرا
گرفته است که
نتنها دیالوگ
را برسم جوامع
متمدن با بن
بست مواجه
ساخته است
بلکه این
نیروها عموما
در همدستی با
فرامرزیها و
تحت تاثیر
آنان در حال
تیز کردن دشنه
های خود برای
هرچه بیشتر
وارد ساختن
ضربات عمیق
خود بر پیکر جنبش
نیرومند اما
نوپای ملی
آذربایجان
هستند تا شاید
انتقام ملهم
از خشم خود را
عملی سازند .
این نیروها که
اتحادی متشکل
از طیفی از
راست وچپ تا
نیروهای به
اصطلاح خودشان
دموکرات
هستند و حتی
این عارضه به
بخشی از
مدعیان خود
خوانده حقوق
بشری آنها نیز
سرایت کرده
است این
همدلی تا
همکاری با رژیم
آخوندی چنان
تسری یافته است
که دیری است
همگام و هم
قسم گشته اند
تا بقول خودشان
« زمان به
ضررشان در حال
چرخیدن است »
باید بدون فوت
وقت ! کار
آذربایجان را
یکسره ساخت.
وحشت از
هژمونی سیاسی
و فرهنگی
آذربایجان در آینده
ایران خصوصا و
جو تولید شده
آنتی ترک در
قسمتی از
منطقه در
ارتباط با ترکیه
عموما رشته
درازی دارد که
دانستن آن
قدری سایه ها
را کنار خواهد
زد . نیروهای
شناخته شده داخل
ایران در
پیروی از
پروژه آنتی
ترک بسیار
ماهرانه
اهداف خود را
همزمان در دو عرصه
پیش میبرند :
در درون ایران
از تبدیل شدن جنبش
آذربایجان به
الگوی سراسری
قابل اعتماد
برای کل ایران
و دیگر اقوام
دچار هراس
هستند و حتی
حاضرند در فاز
نهایی ایران
را تجزیه کرده
، اما
آذربایجان را
با توجه به
پتانسیل خود
از چنین نقشی
باز دارند.
استفاده از
کارت کردها و
قرار دادن آنها
در برابر
آذربایجانی
ها از همین استراژی
نابخردانه و
غیر انسانی
این طراحان
حکایت دارد که
البته کردها
از چنین طرحی
اطلاع دارند و
نخبگان آنها
نیز با همین کارت
با طراحان این
طرح ضدبشری در
حال بازی به
نفع خود هستند
این بزرگترین
حماقتی بود که
در ایران از
این طراحان سر
زد تا خلقهای
کرد و ترک را
در ایران به
چنین مسیری هدایت
کنند که در پس
این راهبرد
باید دستان
فرامرزی را
نیز شناخت که
بیماری ترک ستیزی
از فاکتورهای
اصلی این
بازیگران میباشد
و چنین ارزان
و فراوان
بازیجه داشتن
، برای این
بازیگران
بزرگترین
هدیه ای است
که بخشی از
روشنفکران
هموطن
برایشان فراهم
ساختند
خوشبختانه
تاکنون
آذربایجان از
افتادن در این
دام و اقدام
واکنشی با
مهارت دوری
جسته است .
و دیگر اینکه
این بازیگران
بخوبی واقف
هستند که ماهیت
مبارزه
آذربایجان بر
شالوده های
عدالت
اجتماعی و
حقوق انسانی
برابر برای
همه ایرانیان
استوار بوده
است و همین
خصوصیات توان
آذربایجان را
از یک جنبش
محلی به جنبش
سراسری بالا
میبرد
غلتاندن
آذربایجان به
محدوده جنبش
محلی و ایزوله
ساختن آن بسیار
هدفمند صورت
میگیرد اینان
تحمل دیدن آذربایجان
در قواره
ایران را
ندارند چرا که
کاملا مشخص
است که ایران
بدون آذربایجان
تاب مقاومت
کارساز را در
برابر آزمندان
نخواهد داشت
تا اهداف
درازمدت و توسعه
طلبی شان را
تحقق بخشند
دمیدن به بوق عظمت
طلبی و تبعیض
نژادی هم توسط
بخشی از روشنفکران
خود باخته از
همین سبب دامن
زده میشود
دسیسه ای که
در وهله اول
به ضرر
آذربایجان و
در نهایت به
زیان تمام
ساکنان ایران
تمام خواهد شد
چاره کار تن
دادن به
خواستهای
برحق اقوام
است که
میتواند این نقشه
های ویرانگر
را منجمد سازد .
با درنظر
داشت فریضه
فوق ، پرسشی
که پیش میاید
این است که
واکنش
آذربایجان
نسبت به این
وضع آشفته
چگونه
میتواند باشد
؟ آیا باید با این
بخش از
نیروهای مخرب
و بیخرد
مقابله به مثل
کرد ؟ آیا چشم
انداز دیگری
علیرغم حضور
قوی این
نیروهای
خشمگین در
چارچوپ ایران
متصور هست ؟ و
سئوالاتی از
قبیل ...
اینکه
آذربایجان در
طول تاریخ با
وجود پیشرو بودن
و سخن آخر را
گفتن هیچوقت
فرصت طلبانه
بر علیه دیگران
نبوده است
امری است که
هر انسان صادقی
آنرا تائید
خواهد کرد
نمونه های
فراوان آن از
قبیل مشروطه ،
پیشه وری ، انقلاب
57، جنگ ایران و
عراق ، نقش
بیشمار مبارزین
آذربایجانی
در مبارزه بر
علیه رژیم های
شاه و خمینی و
مبارزه کنونی
آنها ، چه در
هیبت
سازمانهای
سراسری و چه بصورت
جنبش ملی که
کتمان این
موارد تنها
بر اساس غرض
ورزی تعبیر
خواهد شد همه
گواه بر گفته
های بالاست
آذربایجان در
مبارزات خود
نماد بهترین
آرزوهای
بشری برای
تمام ساکنان
ایران بدون
تبعیض بوده
است. حال این سئوال
منطقی در ذهن
هر
آذربایجانی پدیدار
میشود که گناه
آذربایجان و
آذربایجانی
چیست که نه فقط
از سوی رژیمها
وقت مورد
سرکوب و تحقیر
سیستماتیک
قرار داشتند و
دارند بلکه
حتی از سوی
مدعیان
دموکراسی و
عدالت نیز
سرکوب معنوی
شده و میشوند
و هویت انسانی
اش مورد تاخت
و تاز قرار
گرفته است ؟ .
آیا براستی
همه این رفتارهای
ظالمانه و غیر
متمدنانه را
باید بپای
ندانم کاری
آنان نوشت و
یا اینکه این
قبیل نیروها
به سادیسم
آذربایجان
سیتزی و ترک
آزاری دچار
شده اند ؟ و
اگر هیچکدام
از این شقها
عناصر اصلی
دخیل در
رفتارهای
صورت گرفته نیستند
پس باید
نگاههای خود
را از درون
ایران برگرفته
و متوجه
فرامرزها
بشویم یعنی بدون
پرده پوشی این
نیروهای آنتی
آذربایجان داخلی
را تحت تاثیر
دوایری دانست
که انسانها را
براساس نژاد
تقسیم بندی
کرده و طبعا
با ایجاد
اختلاف بین
ملتها اهداف خود
را پیش میبرند
و البته که
بدون کمک
بیخردان
داخلی پیش
بردن این امیال
چندان میسر
نخواهد بود
واضع تر بیان
کنم
آذربایجان را
بدلیل
پیوندهای
زبانی و
فرهنگی با ترکیه
در لیست دشمن
قرار دادن و
تسویه حساب تاریخی
خود با ترکیه
را برضد ترک آذربایجان
عملی ساختن
یکی از
فاکتورهای
نیروهای مغرض
میباشد که
نتنها این
نیروهای مستقیم
و غیر مستقیم
از امکانات و
لابی های
قدرتمند برخوردار
هستند بلکه
کشورهای مشخصی
مجریان این
طرح هستند که
چاشنی این رفتارها
در مواجه با
آذربایجان
آغشته به عظمت
طلبی و
نژادپرستی
میباشد چراکه
آذربایجان
نه در مقامی
است که بخواهد
خطری برعلیه
دیگران تولید
کند و نه اینکه
چون دیگران
رویای عظمت
طلبانه دارد
اگر بین ترکیه
و همسایگان آن
مشکل وجود
دارد رایطه آن
با آذربایجان
چیست ؟ و یا
اگر مشکلات
سیاسی ناشی از
حقوق اقوام در
ترکیه موجود
است چرا تاوان
آنرا باید آذربایجان
پس داده و با
فعالیت
جریانهای مزبور
، حقایق آن
مورد تحریف در
افکار عمومی و
حتی مجامع
جهانی قرا
گیرد . ؟
دو برخورد
متفاوت
اگر چاپ
کتاب و ارسال
کارشناش به
افغانستان و تاجیکستان
از طرف ایران
از سوی همین
روشنفکران
هموطن فارس
کمک برادرانه
محسوب میشود اما
اگر همین
اقدامات به
فرض محال از
جانب ترکیه و
یا جمهوری آذربایجان
صورت گیرد گناه
کبیره خواهد
بود و در آخر
دستگاه عریض و
طویل دروغ
پردازی و درغ
پراکنی همین نوع
روشنفکران
بکار خواهد
افتاد و چه
دروغهایی که
تحویل جامعه
نخواهند داد
که اخلاقا
مواردی
ناصادقانه و
یکطرفه اند .
از این قبیل
اقدامات
فراوانند که
آدم با دیدن
چنین
موجوداتی از
انسان بودن
خودش هم
پشیمان میشود
در اینجا به
مورد دیگری اشاره
میکنم که اگر
بدرستی در
معرض افکار
عمومی بیطرف و
مجامع جهانی
قرار گیرد
باعث حیرت
آنان خواهد شد
در این اواخر
سازمانها و گروههای
متعدد حقوق
بشری و
دموکراسی پا به
عرصه فعالیت
گذاشتند که
باز طبق
اساسنامه و
ادعای خودشان
وظیفه شان
دفاع از حقوق انسان
است که این
افراد بمانند
دیگر فعالیتهایشان
حتی این عرصه
را نیز به
تسخیر رفتار
تعبیض آمیز
خود در آوردند
و طبق سلیقه خود
اگر فرد
قربانی از
قبیله خودشان بود
اخبار آنرا
وسیعا تحت
پوشش قرار
میدهند و حتی
رادیوهای
فارسی زبان هم
بکمک اینان
میشتابند تا
بدین طریق
وظیفه مقدس
دفاع از همنوع
ادا گردد که
کاری ارزشمند
هم میباشد اما
دریغ از همان
رفتار در همان
حجم نسبت به
قربانیان
آذربایجانی
که نه حمایت
لابیهای
رنگارنگ را
دارند و نه
رادیوهای
آنچنانی
دارند .
با مشاهده
این حرکات
اجبارا به دو
نتایج ملموس میشود
دست یافت
اینکه این
مدعیان
براستی از مفهموم
حقوق بشر درک
درستی ندارند
و هنوز آن
بستر لازم در
اینان برای
چنین آرمانی مهیا
نشده است که
باید بر آن شک
داشت در غیر
اینصورت این
رفتار تبعیض
آمیز آگاهانه
انجام میشود که
شواهد هم
دلالت بر آن دارند
در اینصورت
این اعمال از
آرمانهای حقوق
بشری بدور
هستند و خلاف
قوانین بین المللی
و پایان اخلاق
سیاسی هم
میباشد بعبارت
دقیقتر این
عمل استفاده
ابرازی از مقوله
حقوق بشر است
این عمل عین
نقض قوانین
حقوق بشر است
که توسط کسانی
صورت میگیرد
که ادعای دهان
پرکنی را هم
دارند همه اینها
در حالی اتفاق
میافتد که
فعالیت فعالین
ملی
آذربایجانیها
تماما مدنی و
در محدوده
کنوانسیونهای
های برسمیت
شناخته شده
حقوق بشر
میباشند و
بدین ترتیب
ملاحضه میکنید
که فعالین
مدنی
آذربایجان در
زیر فشار
مضاعف رژیم و
اکثریت
روشنفکران
غیر ترک قرار
دارند و
اقدامات
همدیگر را چون
دو لبه قیچی
تکمیل میکنند
دو جانبی که
مدعی داشتن
تضاد بینشی
هستند .
!
چه باید کرد ؟
با این مختصر
که اشاره شد
جستجوی
راهکارهای عملی
برای خروج از
این بن بست
موجود و بغرنج
که آذربایجان
در شرایط فعلی
ایران در حال تجربه
کردن آن است
از همگان
میطلبد که با
پاسخ گفتن به
سئوالات بالا
از منظرهای مختلف
، این عرصه به
بحث گذاشته
شود تا شاید شفافیت
آینده جنبش
ملی تامین
گردد در شرایط
کنونی این امر
از ضرورتهای
جنبش ملی
آذربایجان
میباشد که
ماهیت جنبش
خود را تئوریزه
کند تا شاید
نقطه آغازین
در این زمینه
شده و افق های
روشنی را در
چشم انداز خود
تصور کند .
جنبش ملی
آذربایجان با
اتکا به
تجربیات گرانبهای
نسلهای گذشته
خویش و زمان
حاضر با تمرکز
بر ماهیت جنبش
و خطوط پررنگ
آن ، لازم نیست
که انرژی خود
را به
رفتارهای
واکنشی محدود
سازند که این
اتلاف وقت و
غفلت از اقدامات
اساسی خواهد
بود بلکه با
چشم اندازی روشن
حول محورهای
شفاف و عملی
تمرکز داشته
باشند تا
رسیدن به
اهداف ملموس
تر و عملی تر
گردد و این
بدون
سازمانیابی ممکن
نخواهد بود که
ابتکار و
حوصله از
عناصر مهم آن
هستند بی تابی
و عجله داشتن
در رسیدن به
حقوق انسانی
خود میتواند
ضربات جبران
ناپذیری
متوجه جنبش
ملی سازد بنابراین
داشتن
مطالبات مشخص
بر اساس شرایط
موجود و
سازماندهی
مدرن این جنبش
بر اساس ابن
مطالبات شرط
آغاز هر حرکتی
میباشد.
البته در
مواجه با بی
عدالتی ها
دچار خشم و احساس
نشدن و توضیح
صبورانه
مواضع جنبش به
فعالین سیاسی
و روشنفکران
سراسری که
لازمه آن اعتقاد
عمیق داشتن به
دیالوگ است و
این جنبه را
باید با تمرین
در گذر زمان ،
همزمان در
درون جنبش
آذربایجان و
نیروهای
بیرون از جنبش
در سطح ایران
پیش برد که
زیربنای جوامع
متمدن است و
سرانجام
جنبش ملی
آذربایجان
میتواند با
مبنا قرار
دادن اعلامیه جهانی
حقوق بشر و
منشور مدرن آن
بعنوان تاکتیک
و استراتژی
خود ، به
بالاترین
مرحله تکامل
خود در حوزه
اندیشه قدم
نهاده که بدین
طریق هم از
درون خود را
مدرنیزه و جهانشمول
نمایان خواهد
ساخت و هم در
مناسبات با
دیگران
راهنمای عمل
مستحکم و پایداری
را صاحب خواهد
گشت. از جانب
دیگر با نگاهی
به گذشته
خواهیم دید یک
منطق نانوشته
در منطقه حاکم
بوده است که
حکایت از آن
دارد که
آذربایجان
نقش کلیدی را
در حوادث
ایران داشته
است و ایران
نیز نقش الگو
را برای منطقه
داشته است که
همگان شاهد این
فرمول بعنوان
یکی از
فاکتورهای با
اهمیت هستند و
اگر گفته شود
که آذربایجان هنوز
هم با اتکا به
پتانسیل خود
میتواند در جهت
گیری روند
حرکات و آینده
ایران نقش حیاتی
را ایفا میکند
دور از واقعیت
نیست .برای
این منظور
همسو ساختن
جنبش ملی آذربایجان
با آن بخش از
نیروهای واقع
بین سراسری
عملی ترین
اهرمی است که
میدان را از
دست نیروهای
مرتجع خارج
کرده و فضای
مناسبی را جهت
پیشبرد
آرمانهای
زیبای بشری فراهم
خواهد ساخت
البته
نیروهای
سراسری نیز
لازم است بدور
از رفتارهای
تاکنونی ، صادقانه
پیشقدم شده و
در وهله اول
صفوف خود را
از جریانهای
ارتجاعی
موجود جدا
سازند و گرنه
سکوت مصحلت
آمیز در برابر
نیروهای مخرب
، بمعنی سکوت
تائید آمیز
تلقی خواهد شد
که این بدور
از اخلاق
سیاسی و
شفافیت میباشد .
جنبش
آذربابجان
جنبش حقوق بشر
است
با عطف به
همین داده ها
، خانه تکانی
و مدرنیزه ساختن
جنبش ملی در
قالب جنبش
حقوق بشر
آذربایجان
دست کمی از یک
حرکت و تصمیم
سرنوشت ساز
تاریخی
نخواهد داشت
چرا که مسیر
حوادث در داخل
ایران و
معادلات
جهانی بگونه
ای است که
جنبش ملی
آذربایجان
بدون فوت وقت
لازم است
ماهیت مطالبات
جنبش ملی را
تحت عنوان
جنبش حقوق بشر
آذربایجان
اعلام کند و این
علاوه بر
دلایل فوق
نتایج دیگری
را عاید
آذربایجان
خواهد ساخت که
مهم ترین آن
خلع سلاح
دشمنان
آذربایجان و
جلب حمایت روشنفکران
و حامیان
واقعی حقوق
بشر در سطح
سراسری را در
پی خواهد داشت
که نتیجه طبیعی
آن داشتن
مبنای عمل
مشترک میباشد
. علاوه بر همه
اینها هر چند
مطالبات جنبش ملی
آذربایجان بر
خلاف ادعای
نژادپرستان و
تمامیت
خواهان
مطالباتی
حقوق بشری
هستند که در
جوامع متمدن
براساس
اعلامیه
جهانی حقوق
بشر قابل تحقق
هستند اما
انتخاب اسم و قالب
مناسب با در
نظر داشت
اهداف نیز
باید منعکس
کننده ماهیت
جنبش باشد که
این یعنی برگ
برنده داشتن
در سطح جهانی
و در مواجه با
نیروهای
سراسری که
آلوده به سم نژادپرستی
و تبعیض هستند
در چنین
شرایطی زمینه
های همکاری
سراسری و حتی
ابتکار عمل بدست
گرفتن نیز در
چشم انداز
قابل دسترسی
میباشد
بازیابی
اعتماد به نفس
در ترکهای آذربایجان
و دراز کردن
دست دوستی به
سوی دیگر مبارزان
دموکرات و
معتقد به
اجرای قوانین
حقوق بشر بستر
حیاتی برای
آینده مردمان
ایران است که
عدالت
اجتماعی و
حقوق برابر
انسانی در
تمام عرصه ها
از اتیکتهای
اصلی آن هستند
ایرانیان از
هر قوم و ملتی خسته
از فریبکاری
سیاسی شده اند
و بی اعتمادی بسیار
عمیق شده است
در این شرایط
قهر کردن از
هر سو چاره
التیام
زخمهای کهنه
نیست بلکه
برای دردهای
مشترک و حتی
دردهای ناملموس
همنوعان خود ،
پیدا کردن راه
حلهای مشترک
اقدامی است که
دلها را در
سطح میلیونی
بهم پیوند
خواهد زد آتش
را با آتش خاموش
ساختن بسیار
خطرناک خواهد
بود.
امید میرود
که فعالین و
مبارزین
آذربایجان با
دادن اهمیت به
این مهم
پرمعنادار که
آینده سرنوشت ساز
بودن آن را با
تمام رمز و
راز مفید آن
نشان خواهد
داد و مطمعنا
دستاورد
بسیار مهمی را
نصیب جنبش ملی
آذربایجان
خواهد کرد در
مسیر اعلام
کردن جنبش
آذربایجان
تحت نام جنبش
حقوق بشر
آذربایجان
تعمق های لازم
را داشته
باشند.