http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4a/Taj1.jpg http://heyderbaba.ca/images/resized/images/stories/food/novruz_200_200.jpg   

   نوروز جشني بسيار قديمي تر از حضور

پارسيان در ايران و ماجرای هفت سین !  

(مقاله اي با تلفيقي از دو مقاله ) 

ح. راشدي  ( اسفند ۱۳۸۹ )  

       خيلي از ملل و اقوام هستند كه بسياري از آئينهايي خوب و مردمي را كه در ميان بسياري از كشورها و ملل منطقه مرسوم است متعلق به خود دانسته و از اينكه چنين مراسمي گستردگي فوقالعاده اي يافته است احساس غرور مي كنند ، هم چنين است دانشمندان ، شعرا و آثار باستاني كه امروزه در دنيا مشهور است ؛ مثلا بناي فوق العاده و اعجاب انگيز و  مشهور " تاج محل " در هندوستان ، كه سالانه ميليونها توريست را از نقاط مختلف جهان به سوي خود مي كشد حد اقل سه مدعي پرپا قرص  دارد : هندي ها ، تركها و فارسها

از اينكه اين بناي مشهور در قرون گذشته در هندوستان  ساخته شده و در داخل يكي از شهرهاي اين كشور است ، هندي ها آنرا متعلق به خود مي دانند ؛   تركها هم از اينكه اين بناي شور انگيز به دستور و خواست و سليقه پادشاه ترك و به احترام همسرش در اراضي و منطقه اي از امپراتوري  پادشاهان ترك بنا گرديده آنرا متعلق به خود و از افتخارات خود مي شمارند ، و فارسها نيز از اينكه در ساختن اين بنا معماران ايراني  نيز شركت داشته اند ، آنرا ازآن خود مي پندارند .

در مورد آمدن بهار و مراسم جشنهاي شروع سال نو نيز هستند كساني كه پيدايش آئينهاي نوروزي را كه در ميان ملل مختلف آسيا و ديگر مناطق به مناسبت گذر از سرماي زمستان و رسيدن هواي لطيف بهاري و شكوفه دادن درختان و بارور شدن اكثر موجودات، گرامي داشته ميشود به ايرانيان ، بخصوص به پارسيان نسبت مي دهند!

در حاليكه اين آيين نشأت گرفته از باورهاي توده مردم، سده هاست كه با شور وشوق خاص  از سوي مردم خاور دور ، خاور نزديك، بين النهرين و  ديگر جاها گرامي داشته ميشود.

آيينهاي نوروزي در ميان اقوام و فرهنگهاي گوناگون مجموعه اي از آيينهاي مشترك و يا مشابه، از ديرينه روزگاران در ميان مردم ساكن در فلات ايران و سر زمينهاي همسايه دور و نزديك آن رايج بوده است و گراميداشت اين آيينها به دوراني بر ميگردد كه هنوز اقوامي كه امروزه از آنها به نام آريايي نام مي برند و گروهي از آنها پارسيان ناميده ميشوند از استپهاي جنوب سيبري به مناطق فارس نشين ايران امروزي  مهاجرت نكرده بودند !

گرچه برخي، اجراي مراسم نوروزي در دربار پادشاهان هخامنشي و ساساني را دليل بر منسوبيت اين جشن به پارسيان مي دانند ولي نوروز بسيار كهن تر از زمان حاكميت پادشاهان هخامنشي و ساساني در ايران است!

اجراي مراسم  نوروزي در دربار پادشاهان هخامنشي و ساساني بيشتر از ويژگي عموميت و فراگيري اين جشن در ميان همه طبقات اجتمايي اقوام و ملل تحت حاكميت پادشاهان پارس در آن دوران حكايت دارد .

نظير جشن نوروز ، در ميان بابليهاي ساكن  بين النهرين جشني بوده است موسوم به "زاگموگ" كه در سالهاي حدود 230 پيش از ميلاد، در فصل اعتدال ربيعي، در يازده روز از اول ماه نيسان بر گزار مي شده است.

اين جشن به ياد و احترام " مردوك " بت بزرگ بابليان در معبد " آزگيلا " واقع در شهر بابل برپا مي شده است.

 نوروز در ميان فنيقيهاي حوزه درياي مديترانه، در ميان يونان باستان، در آسياي صغير، مندائيان (سامي زبانان عراق)، جزيرة العرب، مصر و آسياي ميانه گرامي داشته مي شد.

مراسم جشن نوروز در كتاب مشهور  "سينوهه پزشك مخصوص فرعون " در سفر سينوهه و خدمتكار  وي "كاپتا" به كشورهاي امروزي خاورميانه نيز ديده مي شود.

  امروزه اين جشن علاوه بر ايران در بين مردم افغانستان، جمهوريهاي آسياي ميانه، جمهوري آذربايجان و تركيه نيز بر گزار ميگردد.

نوروز در ميان مردم آذربايجان جنوبي با نامهاي "تزه ايل بايرامي" ، "بايرام" ، "يئنگي ايل"  با مراسم خاص جشن گرفته ميشود.

اصولا مردم آذربايجان بخصوص مردم  شهرهاي اردبيل، خلخال ،خياو (مشكين شهر)، گئرمي، مغانشهر (پارساآباد) ، بيلسوار  و ديگر مناطق مغان از نام "نوروز" براي مراسم سال نو استفاده نمي كنند ، "بايرام " و "تزه ايل بايرامي " مشهورترين و متداولترين نام  براي " نوروز " در ميان آنان است.

علاوه بر جشن نوروز جشن ديگري نيز كه به "مهرگان" مشهور است و در گذشته هاي دور  و در  پاييز بر گزار مي شده است باز از طرف عده ايي به  پارسيان نسبت داده ميشود در حالي كه اين جشن نيز مبدا و منشأ بسيار قديمي تر از بر گزاري اين جشن توسط  پارسيان در ايران دارد چنانچه "منوچهري دامغاني" شاعر معروف نيمه اول قرن پنجم هجري در مسمطي مي گويد :

 

شاد باشيد كه جشن مهرگان آمد

                                       بانگ و آواي دراي كاروان آمد

كاروان مهرگان از "خزران " آمد

                                       يا ز اقصاي  بلاد "چينيان" آمد

نه از اين آمد ، بل نه از ان آمد

                                      كه ز فردوس برين وز آسمان آمد....

 

در اين شعر "منوچهري" جشن مهرگان را بر آمده از ميان "تركان خزر" و يا از "بلاد چين" دانسته و در آخر مي گويد  شايد اين جشن از بهشت برين آمده باشد!

  آيين نوروز و حتي مهرگان جشني به مراتب باستاني تر از حضور پارسيان در ايران بوده و مربوط به همه اقوام ساكن در آسياي دور ، آسياي ميانه ، آسياي نزديك و حتي آفريقا بوده است كه پارسيان نيز بعد از مهاجرت به ايران آنرا از بوميان ايران فرا گرفته گرامي داشتند!   

در ارتباط با مراسم نوروز  و چگونگي نام  سفره هفت سين ، نويسنده شناخته شده آذربايجان جناب  آقاي ناصر منظوري نظر عالمانه اي بر اين مسئله دارند كه ارائه ميگردد:

  

     برکت لردن يئددی سين قويماق!

    (از آنهايی که «برکت» به حساب میآيند هفت تايش را گذاشتن!)

آنچه که امروزه از طريق تفسيرهای غيرمعتبر از لحاظ تاريخی، مردم شناسی، فولکلورشناسی و اسطوره شناسی به عنوان هفت سين در جامعه معروف شده و در سر سفره تحويل سال گذاشته می شود نيز مطلبی است که بعدا مورد بحث قرار خواهد گرفت. با اين تفاوت که در اينجا بيشتر بحث واژگانی و زبانی خواهد شد ولی در آنجا از ديدگاه تفکر اسطوره ای.

در بحث از اصطلاح « هفت سين » لازم است که پسوند « سين » در ترکی توضيح داده شود.

همانگونه که همه زبانشناسان میدانند در پاره ای از زبانها از جمله زبان لاتين، زبان يونانی، زبان روسی، زبان ترکی . . . اسم و صفت صرف می شود که به declension موسوم است.

در ترکی، هنگامی که اسم يا صفت در وضعيت «رائی» (accusative) باشد در صورتی که به مصوّت ختم شود پسوند «سين» خواهد گرفت، مثل: «آتاسين گؤردوم!» (پدرش را ديدم!) چون واژه «آتا» (پدر) به مصوّت ختم می شود پس در وضعيت «رائی» پسوند « سين» گرفته است. از اين رو است که اين نمونه از واژه ها که در پی می آيد نيز در همان وضعيت پسوند « سين» خواهند گرفت: آتا، دده، باجی، اوجا، کؤلگه (سايه). . . به اين صورت: آتاسين، دده سين، باجی سين، اوجاسين، کؤلگه سين. . .

در مورد عددها نيز همينگونه است. عددهای ايکی (2)، آلتی (6، می شوند در وضعيت «رايی» پسوند « سين» خواهد گرفت، مثل: ايکی سين _2سين (2ـ تايش را)، آلتی سين _6سين (6ـ تايش را)، يئددی سين _7سين (7ـتايش را)، اون ايکی-سين _12ـسين (12ـ تايش را)، ييرمی سين _20ـ سين (20ـ تايش را)، اللی سين _50ـ سين (50 ـ تايش را). . .

معمای سفره ی تحويل سال

آنگونه که پاره ای به اسم متخصص تلاش می کنند تا تفسير و توجيه کنند واقعا هم اين امر تبديل به يک چيستان شده. حال آنکه مسأله بسيار بسيار ساده است.

به هنگام تحويل سال از تمامی برکت های زندگی نمونه ای را در سفره تحويل سال می گذارند تا اين برکت ها از سال کهنه به سال نو منتقل شود و به اين ترتيب جريان زندگی ادامه يابد.

اين برکت ها عبارتند از:

1. گؤی برکتی و آيدين ليق (برکت آسمان و

روشنايی)

2. سو برکتی  (برکت آب)

3. يئر برکتی  (برکت زمين)

4. حئيوان برکتی  (برکت حيوانی)

5. آغاج برکتی  (برکت درخت)

6.  آل - وئر بركتي (برکت داد و ستد)

7. گؤيه رمک برکتی  (برکت رويش _از سال کهنه به سال نو)

همانطور که ملاحظه می شود از «گؤی» (آسمان) شروع شده و به «گؤيه رمک» (روييدن) (گؤی [آسمان]، ار [دارای حرکت]، مک [علامت مصدر]  ( به سوی آسمان حرکت کردن) ختم می گردد!

1. «قرآن» و «آينا» (آينه) به عنوان برکت آسمانی و روشنايی (که آن هم از آسمان است). واژه های «آينا» و «آيدينليق» با «آی» (ماه) مرتبطند و نام ديگر آينه يعنی «گوٍزگو» با مجموعه  واژگانی «گوٍن» (خورشيد) مرتبط است.

(قبل از اسباب کشی به خانه ی جديد نيز اول قرآن و آينه برده می شود.)

2. سو (آب). به عنوان برکت آب. علاوه بر خود آب در جايی که ماهی هست با گذاشتن ماهی (قرمز که رنگ مبارک است) به عنوان برکت آب. حالا هم که خوردن ماهی در شب عيد همه گير شده (بهره مندی از برکت آب!)

3. قوْوورغا (گندم و عدسِ برشته  قرمزگون به نشانه ی مبارکی و رد نحوست زمستان) به عنوان برکت خاک و زمين، در جاهايی نيز سمنو.

4. بويانميش يومورتا (تخم مرغ رنگ شده با پوست پياز _رنگ قرمز, رنگ مبارک_ به نشانه ی رد نحوست زمستان) به عنوان برکت حيوانی.

5. آلما، ايـيْده. . . (سيب، سنجد. . . به رنگ قرمز _رنگ مبارک_ و به نشانه ی رد نحوست زمستان) («آلما» داستان خود را نيز دارد که بحث شده) به عنوان برکت سردرختی.

6. سيککه (سکّه) به عنوان برکت داد و ستد.

7. گؤيه رتی (روييدنی). سبزی رويانده شده به عنوان سمبل انتقال زايش و رويش از سال کهنه به سال نو.

اکنون ببينيم با اين هفت مورد چکار می کنند.درآغاز سال بايد تک-تک افراد از همه  اين موارد استفاده کنند تا برکت به وجودشان منتقل گردد.

1. قرآن را می خوانند و در آينه نگاه می کنند.

2. قبل از تحويل سال دسته جمعی سوره  «ياسين» را می خواندند و به سوی آب فوت می کردند. بعد از تحويل سال از آن آب می نوشيدند. در ضمن، خوردن ماهی در شب عيد خود بهره مندی از برکت آب است که البته در قديم همه جا امکان پذير نبود.

(توضيح: اين کار به صورت جمعی در ساعتی قبل از تحويل سال، در خانه و يا محلی که برای تحويل جمع می شدند صورت می گرفت.)

3. گندم، عدس و . . . را برشته می کنند و پس از تحويل سال می خورند. در جاهايی که سمنو رسم باشد نيز باخوردن از سمنو، در واقع، برکت خاک را به وجود خود منتقل می کنند.

4. با قراردادن تخم مرغ پخته در سفره و خوردن آن پس از تحويل سال در واقع از برکت حيوانی بهره مند شده برکت آن را به خود منتقل می سازند.

5. قراردادن ميوه هايی از قبيل سيب و سنجد و. . . (آن هايی که تا آن زمان شادابی خود را حفظ می کنند.) با خوردن آنها در واقع از برکت درخت بهره مند می شوند.

6. با قراردادن سکّه در سفره و سپس حفظ آن در طول سال (شايد هم در جيب) در واقع برکت داد و ستد را به خود منتقل می کنند.

7. روياندن و سبز کردن سبزه، گذاشتن آن در سفره و در نهايت انداختن آن به صحرا سمبلی است از انتقال و استمرار رويش از سال کهنه به سال جديد.

برکت لردن يئددي سين قويماق!

(از برکت ها هفتايش را گذاشتن!)

به اين ترتيب برکت از سال کهنه به سال نو منتقل شده و در نتيجه تداوم می يابد. و اين يک تفکر اسطوره ای است که ضمنا منطق عينی، واقعی و رئاليستی خود را نيز در خود دارد. من يکی که منطق «سرکه» و «سماق» و. . . را نفهميدم  که چيزی جز سر از تفکر خرافه ای در آوردن چيز ديگری نيست، آن هم به کمک برخی از اساتيد دانشگاه.

حال، ببينيم، اگر کسانی اينهمه برکت را نداشتند چکار می کردند.

به شکرانه  اين تداوم، از هر خانه ای بشقابی از اين برکت های داشته خود را می آوردند. درجايی آن ها را روی هم می ريختند و قاطی می کردند. پس از آن، هرکسی يک بشقاب از آن مخلوط برمی داشت و به خانه ی خود می برد.

به اين سهمی که هرکس بر می داشت و به خانه خود می برد «جمع پايی» (سهم از جمع) گفته می شد و برکت آن بسيار حرمت داشت. به گونه ای که اگر آن موقع کسی از اعضای خانواده در خانه حضور نمی داشت (از قبيل غربت رفتن، در سربازی بودن) سهم او را از آن «جمع پايی» نگه می داشتند.

با اين عمل زيبا نه تنها کسانی که «ندار» بودند نيز سهمی می بردند تا تمامی برکت ها را به سال نو منتقل کنند بلکه برکت جمعی نيز ارج نهاده می شد. مردم نيز, ضمن حفظ عزت نفس، احساس يگانگی می کردند.

اين سفره با اين نمادهای مادی و معنوی به همراه انسان هايی که دور آن می نشستند واقعی تر از آن می زيستند که به خرافات آلوده باشند  حداقل اينکه خرافه ی جمعی وجود نداشت. آرزوی آنها نيز در دعای تحويلشان متبلور بود: «يا مقلّب القلوب. . . حوِّل حالنا الی احسن الحال!»

برکت لردن يئددي سين قويماق!

(از برکت ها هفت تايش را گذاشتن!)

« ديل دوزون دئيه ر! »  (راست و درستش را زبان می گويد) « ديل دوٍز دئيه ر! »  (حرف راست را زبان می زند!)

اينها گفته های مردم عادی است. زمانی که کسی حرفی را می زند ولی ناخواسته در زبانش کلمه ی ديگری جاری می شود شنونده گفته های بالا را می گويد. يعنی: «درستش آنی است که ناخواسته از زبانت پريد.»

در تحقيقات نيز راست و درستش را خود زبان در خود نهفته دارد و مدرک اصلی اينجاست، نه تفسيرهای غير علمی !