علي
ملازاده و علي
رضا اردبيلي:
12
سوآل از جناب
دكتر نظمي
در عرض
بيشاز دو دههاي
از شروع موج
جديد جنبش ملي
آذربايجان ميگذرد،
ما چند باري
مجبور به
مداخله در
بحثهاي داخلي
جنبش شده و
سعي كردهايم
در حد بضاعت
خود از سلامت
و شادابي آن
دفاع كنيم.
متدولوژي
هردوي ما اين
بوده است كه
اگر انتقادي
از كسي يا موضعي
ميكنيم، داراي
مشخصات زير
باشد:
a. كونكرت
بودن يعني
انتقاد از فكري
يا عملي كه هم،
زمان نشر يا
انجام آنها
روشن است و هم
مكان آنها در
در عين حال نام
شخص مربوطه را
به روشني ذكر
كردهايم.
b. قابل
كنترل بودن
ادعاهاي ما از
سوي طرف سوم
يعني
خوانندگان. ما
از دخيل كردن
مسموعات و هر
موضوع بدون
سند (در مورد
خودمان يا
طرفي كه
انتقاد ما
متوجه آن است) خودداري
كردهايم ولو
اينكه ماجراي در
برابر چشمان
ما و ديگران
واقع شده اما
وارد سند قابل
ارائهاي نشده
باشد.
c.
طرح
انتقادات به
نحوي كه مخاطب
امكان دفاع از
خود را داشته
باشد. بفرض نميتوان
از كسي بخاطر
اينكه "آدم
خوبي نيست"
انتقاد كرد.
توجه كنيد كه
آدمي در دل
خود ميتواند در
مورد فرد
معيني
اتيكتهايي
مبهمي چون:
بد، بدقلق،
خوش برخورد،
روراست،
صميمي و از
اين قبيل در
ذهن خود داشته
باشد. اما در
يك انتقاد جدي
بخصوص اگر در
رسانههاي و
حول موضوعات
سياسي مطرح
ميشود،
نميتوان از
كسي با چنين
بهانههايي
انتقاد كرد.
طبيعي
است كه چنين
انتقادي
ميتواند
سازنده باشد
يعني طرف سوم
(آئوديتوريا
يا خوانندگان
و بينندگان)
ميتواند بر
حسب اينكه
انتقاد شونده
جواب ميدهد
يا نه و اينكه
چه جوابي ميدهد،
براحتي در
مورد قضيه
مورد بحث به
يك نتيجه گيري
مبتني بر دادههاي
قابل كنترل
لازم برسد. در انتقاد
زير به نوشتههاي
شما نيز رعايت
همين موارد را
كردهايم.
شما
بناحق تيتر
فراگيرترين
سند ملي
آذربايجان در
بيست سال اخير
يعني "آذربايجان
سخن ميگويد"
را
بعنوان
نوبشته 20
دسامبر 2010 خودتان انتخاب
كردهايد.
درست است كه
تيتر مقاله و
اسناد، مشمول
قوانين كپي
رايت نيست،
اما احترام به
هزاران
امضايي كه در
پاي آن سند
است، ايجاب ميكرد
كه شما تيتري
از خودتان بر سخنان
خودتان
انتخاب ميكرديد.
عنايت ميكنيد
كه حتي اگر
اشكال قانوني
نداشته باشد،
نمتوان در 12
شهريورماه
سالي معين
سندي منتشر كرده
و نام آنرا "بيانيه
12 شهريور"
ناميد. چنين
كاري ضمن بياحترامي
به مؤلفين و
امضا كنندگان
آن سند، استمداد
از قدرت كلام
و نفوذ معنوي
ديگران براي
به كرسي نشانيدن
حرف خود است،
بدون اينكه
آنان اجازه
اين كار را
داده باشند يا
با اين پيام شما
موافق باشند.
سند "آذربايجان
دانيشير"
حاوي عموميترين
شعارهاي جنبش
ملي
آذربايجان در
تاريخ صدور آن
بود كه در
تاريخ 7
تيرماه 1382 در
قورولتاي سالانه
آذربايجان در
قلعه بابك
منتشر شده و
بلافاصله با
استقبال
نمايندگان
فكري آذربايجان
از هر طبقه و
قشري در داخل
و خارج قرار
گرفت.
قصد ما در
اين مقاله
اشاره به
مهمترين نكات
نوشته بيستم
دسامبر شماست
و مسكوت
گذاشتن ديگر نكات
و مسائل بعداز
انتشار آن
نوشته از روي
تعمد و به اين
قصد است كه
اصل ماجرا در
هالهاي از
مسائل جانبي
گم و گور نشود.
براي كساني كه
از رابطه
دوستانه ما با
شما مطلع
نيستند
بگوييم كه از
زماني كه ما
با همديگر
آشنا شدهايم
چيزي جز روابط
گرم و صميمانه
و احترام
متقابل در بين
ما حاكم نبوده
است.
حملات
ساچمهاي بي
هدف بر جنبش
ملي آذربايجان
از ظواهر
امر پيداست كه
اختلافات شما
با آدمهايي كه
نام و آدرس
آنها را بخوبي
ميدانيد و
حتي طي دورههايي
از نزديك با
آنها در
فعاليت سياسي
بودهايد.
يعني شما با
افرادي
اختلاف داريد
و دقيقا از
موارد اختلاف
و پيشينه همديگر
باخبريد. اما
بجاي طرح اين
اختلافات، به
پر كردن توپ
با قطعات زهرآگين
فلزات بي
قواره (درست مثل
تفنگ ساچمهاي)
و هدف گيري
اين توپ بسوي
شهر مملو از
انسانهايي
است كه روحشان
از اين
اختلافات
بيخبر است.
توجيه شما هم
اينست كه
مخالفان شما
در آن شهر
زندگي ميكنند!
دكتر
نظمي عزيز!
ما هميشه
شما را دوست
خود و انساني
صميمي
پنداشتهايم
اما ديدن
اينكه شما
بدترين
اتهامات را بدون
آدرس و بسوي
جنبش ملي
آذربايجان
نشانهگيري
كرده و خوراك
محافل
راسيستي را
مفت و مسلم در اختيار
آنها قرار ميدهيد،
متأسف ميشويم.
شما با اينكار
خودتان به ملت
فارس نيز كمكي
نميكنيد. ملت
فارس نيازمند
بيداري از
كابوس
راسيستي و خودمركز
پنداري اين 89
سال است. از
سويي ديگر شما
با
اينكارتان،
عمليات افراد
انگشت شمار لومپنهاي
ايرانچي كشف
كن و توتاليتريستهاي
پانتوركيست
كشف كن را تسهيل
ميكنيد.
متودولوژي
شما
شما
بعنوان يك متد
تكرار شونده
كه هرروز
ابعاد جديدي
بدانها ميدهيد،
با اشاره به
شجره فاميلي و
ارتباطات گسترده
با رهبران
چين، آمريكا و
روسيه و كار
تخصصي براي
مهمترين
ارگانهاي
دولت ايالات
متحده آمريكا
(از قبيل
مشاور
اقتصادي
كنگره آمريكا؟!)
ميخواهيد ما
قصه توفان نوح
و داستان سفر
قوم يهود از
مصر به كنعان
و داستان گرز
هفتاد من رستم
را يكجا از
شما قبول
كنيم.
شيوه
كار شما يك
متد دو ضربتي
است:
توجه
ميكنيد كه
داستان مهيج و
پر ابهام اولي
قرار است
پشتوانه
تأييد داستان
مشابه دوم
باشد و اگر ما
جزء دو گروه
دانشجويان سطح
دكترا كه
هركدام
وبلاگي براي
طرفداري از
شما ساختهاند
(يكي با نام "طرفداران.."
و ديگري با
نام "دوستداران...")
نباشيم و
بخواهيم با
قدرت تعقل خود
به مسئله نگاه
كنيم و در هر
دو مورد
خواهان ادله
قابل كنترل
بشويم، بكجا
بايستي
مراجعه كنيم؟
"طرفداران"
شما در وبلاگ
خود به مسئله
بسيار نزديك شدهاند.
آنها در شرح و
بست بيوگرافي
شما جملات زير
را آوردهاند:
"بيوگرافی
شان در نشریهِ
ثبت احوال
شخصیت های
آمریکا درج
میباشد سال 2004 و 2005" و
همينطور "سالهاست
که به عنوان
مشاور مالی
کنگره آمریکا
سال 2000- تا حال"
اين جملات
بسيار به مقصد
ما نزديك است
و تنها دو
لينك
اينترنتي به
دو سايت
ارگانهاي
مذكور نيازمند
است تا فارغ
از هر شبههاي
حداقل اين
قسمت روايات
مبهم در مبهم
شما را كنترل
كنيم. آيا شما
ماييليد در
اين مورد با
ارائه آن دو
لينك كه جاي
خاليشان
محسوس است، به
"طرفداران" و
غيرطرفداران
خودتان دست
ياري دراز
كنيد؟
توجه
داريد كه در
دنياي عقل و
ترديد (نه جهل
و ايمان) حتي
اگر يكي از
اين دو داستان
كشاف مستند و
درست باشد،
ديگري را
اثبات نخواهد
كرد. يعني حتي
نادرشاه
افشار هم اگر
امروز دست
راست سه رئيس
جمهور چين،
آمريكا و
روسيه بود،
ادعاي وي در
مورد
قاچاقچيان بي
نام و نشان را
از ارائه
دلايل و شواهد
قابل كنترل
معاف نميكرد.
|
آيا
اين علامت
برايتان آشناست؟
اين علامت در
سايت
تشكيلات
"جهاني" شما
بنام "كنگره
جهاني تركان
ايران" به چشم ميخورد.
ظاهرا اين
تشكيلات
"جهاني"
مشاور كنگره
آمريكا و
همنشين
رؤساي جمهور
چين، آمريكا
و روسيه و
داراي دفتري
با عملكرد 20
مليارد دلار است
فاقد چيزهاي
مهمي است كه
خود "كنگره" متوجه
الزامي بودن
آن است. در
سايت اين
تشكيلات شما
در نظر گرفته
شده است كه "فلسفه
تاسیس،
مرامنامه،
اساسنامه،
نظامنامه،
ارکان کنگره،
موسسین،
هیات رئیسه و
مشاوران" آن اعلام
شود. اما بجاي
همه آنها اين
علامت فني
ظاهر ميشود.
اسامي
مؤسسين،
هيأت رئيسه و
مشاوران يك
تشكيلات
"جهاني" كه
احساس ضرورت
آن هم از سايتتان
مشهود است،
چرا اعلام
نشده است؟
چرا نام
دانشجويان
دوره دكتري
كه به
طرفداري از
شما وبلاگ هم
تأسيس كردهاند
اعلام نميشود آيا
احساس نميكنيد
كه اين ابهام
و معلق بودن
در بيزماني و
لامكاني در
همه عرصههاي
فعاليتها و
مدعيات شما
حاكم است؟ |
شما اگر
همانهايي كه
ميفرماييد هم
باشيد، باز
زمان، مكان،
نام و مشخصات
افراد، اثبات
قانوني مجرم
بودن افراد و
چيزهايي از
اين قماش براي
طرح هر جمله
از مدعيات شما
يك ضرورت
گريزناپذير
است.
12
سوآل ساده
شما
بعنوان فردي
تحصيل كرده حتما
موافق خواهيد
بود كه اعتبار
مدعيات از نظر
ناظر بيروني
به خاطر
مستنداتي است
كه مدعيات
مزبور بدانها
متكي است. شما
در نوشته خود
مدعياتي را
مطرح كردهايد
كه ما در زير
ضمن برشمردن
آنها خواهان
ارائه
مستندات هر
مورد هستيم.
نقل قول از
نوشتههاي شما
داخل قلاب قرار
داده شد و به
رنگ
آبي آمده
است:
1. "کاندیداهای
صدگانه ریاست
جمهوری
آزربایجان
جنوبی و دار و
دسته هایشان"
لطفا اسامي و
مشخصات اين صد
نفر و دار و
دسته هركدام
را مرقوم
بفرماييد.
2. "قاچاقچیان
بین المللی و
دلالان
هروئین و
فحشا، و صادر
کنندگان
اعضای بدن
انسانی"
اينان چه
كساني هستند؟ محل
تولد، محل
زندگي،
تابعيت يا
تابعيتهاي
فعلي آنها،
سابقه
محكوميت
كيفري و جنايي
آنها در
كشورهاي
مختلف و مهمتر
از همه كانال
اطلاعاتي شما
از 4 نوع از
بدترين
جنايتهاي
سازمانيافته
در جهان امروز
در يكجا كدام
است؟
شما كه بلحاظ
محيط فعاليت و
زندگي فعليتان
يا سابقه قبلي
اصولا از
اينگونه
امورات بايستي
بسيار به دور
باشيد، اين
اطلاعات را از
كجا كسب كردهايد؟
3. "اینها،
آنقدر دل بسته
این مقامات
مورد نظرشان
هستند که آن
بی آبروئی و
رسوائی را که
مرکز این
توطئه یک بیک
بر سر آنان
میاورد و خود،
بخوبی از آنها
آگاهند( چرا که
هریک، بار ها
و بار ها بمن
مراجعه و از
شرایط توطئه و
ترور شکایت
کرده اند)"
از سطور قبلي
نوشتهتان
روشن است كه
منظورتان از
ضمير "اينها"
عبارت است از "قاچاقچیان
بین المللی و
دلالان
هروئین و
فحشا، و صادر
کنندگان اعضای
بدن انسانی"
از چه مدتي
شما طرف درد
دل اينها
هستيد؟ اينها
كه علي الاصول
بايد شرورترين
آدمهاي روي
كره خاكي
باشند،
خودشان از
كدام سو هدف
توطئه و ترور
هستند؟ آيا
شما در موارد
ديگري خبر
داريد كه
قاچاقچيان
بينالمللي،
دلالان
هروئين و فحشا
و صادر
كنندگان بينالمللي
اعضاي بدن
انساني براي
درد دل وشكايت
به نزد
شهروندان
مراعي قانون
كشوري
دمكراتيك
مراجعه كنند؟
اگر چنين چيزي
حتي در
فيلمهاي
سينمايي نيز
اتفاق نميافتد،
راز و رمز
انتخاب شما
بعنوان طرف
مشاوره و درد
دل چيست؟
آخر مگر
ميتوان هم مشاور
كنگره ايالات
متحده آمريكا بود
و هم مشاور "قاچاقچیان
بین المللی و
دلالان
هروئین و
فحشا، و صادر
کنندگان
اعضای بدن
انسانی" آيا بما
اجازه ميدهيد
كه در سلامت
عقل اين قوم
شرور ترديد
كنيم؟ مگر
قاچاقچيان
بين المللي
علاوه بر
وجدان، عقل
سليم هم
ندارند كه درد
دل خود به پيش
مشاور كنگره ايالات
متحده آمريكا ببرند؟!
آيا
اشراف شما به
اين ماجراهاي
جنايي مربوط
به همين
روزهاي اخير
است؟ اگر
مسئله اشراف
شما و
مراوداتان با
جنايتكاران
مزبور سابقهدار
تر است، چرا
براي افشاي
آن، آنهم
اينطور
داستانوار و
بدون اسامي و
بدون هيچ
اطلاعات
كونكرتي صبر
كردهايد؟
4. "پانزده
سال پیش، یعنی
قبل از حراج
آزربایجان"
معني ساده
عبارت فوق از
حراج كشوري
(اگر منظورتان
آذربايجان
جنوبي نبوده
باشد) در 15 سال
قبل يعني سال 1995
است. باور
بفرماييد كه
خبر اين حراج
در جايي درز
نكرده است.
اگر شما چنين
اطلاعاتي
داريد، ديگر
چرا آنرا بطور
ضمني در قلب
يك جمله
معترضه بيان
بيان ميكنيد.
بنظر ما خبر
حراج يك كشور
حتي اگر اين
كشور، بي
اهميتترين
كشور فقرزده
در فراموش شدترين
گوشه آفريقا
باشد، در صدر
اخبار بزرگترين
رسانههاي
جهان قرار ميگيرد.
آيا اين خبر
به شما اخيرا
با تأخير 15
ساله رسيده است؟
5. "این
قولی است که
پوتین و الهام
علی اوف به
وزارت
اطلاعات داده
اند وبراحتی
بدست عده ای
قلیل انجام
میدهند و
اکثریت نا
آگاه هم مسحور
این شعبده
بازی ها شده
اند."
اين جمله
نه چندان بلند
شما هم حاوي
اطلاعات حيرت
انگيز و دست
اول است. شما
صحنه ترسيمي
براي بيان
منظورتان را "خيمه شب
بازي"
ناميدهايد. در
اين "خيمهشببازي"،
5 طرف بازي
وارد كردهايد:
1.پوتين،
2.الهام علي
اوف، 3.وزارت
اطلاعات جمهوري
اسلامي
ايران، 4.عدهاي
قليل و نهايتا
5.اكثريت
ناآگاه.
شما براي 4 نقش
اول اين خيمه
شب بازي نقش
بازيگر داده و
طرف پنجم را
در هيبت
تماشگران محسور
ترسيم ميكنيد.
اين از جنبه
دراماتورگي
حكايت شما.
اما از
نظر مضمون
پيامي كه با
ترسيم و توصيف
اين ماجرا ميخواهيد
بدهيد،
انسان در
حيرت ميماند.
طبق نوشته شما
هدف از اين
بازي به شرح
زير است:
"رسوائی
حرکت،
عزلت و
انزوای
فعالان صادق، با
کفایت، و
مقبول، و
دلسردی توده خاموش است که
آنها را
از نجات نا امید
و در دامن
شوونیزم فارس
و جمهوری
اسلامی تثبیت
کنند"
بيرون از
فضاي خيمه شببازي
شما و خارج از
دايره تأثير
جو عصبي حاكم بر
نوشته شما، در
جهان واقعي،
همكاري 4 نقشدار
خيمهشب بازي
ترسيمي
جنابعالي،
براي اولين
بار مطرح ميشود.
شما چه جوابي
به سوالات زير
داريد:
6. ارتباط
جناب الهام
علييف و و
جناب پوتين و
توافق آنها
برعليه
آذربايجان
جنوبي در كدام
زمان و كدام
مكان صورت
گرفته است؟
اگر شما
خودتان در
مذاكرات حضور
نداشتهايد،
اشراف شما بر
اين مذاكرات
از كجا حاصل
شده است؟
7. توافق
دو شخصيت فوق
با وزارت
اطلاعات
جمهوري اسلامي
ايران چطور؟
كي و كجا؟
نحوه دستيابي
شما به
مذاكرات چي؟
8. "عدهاي
قليل" طرف چهارم
خيمهشب بازي
شماست. "قليل"
نشانگر
تعدادي مبهم
است. آيا
تعداد اين
افراد مشخص
نيست؟ نام اين
افراد چيست؟
اين افراد
چگونه با
پريزيدنت
جمهوري
آذربايجان،
نخست وزير
جمهوري
فدراتيو
روسيه و وزارت
اطلاعات
جمهوري
اسلامي ايران
در ارتباطند؟
شما چگونه از
اين ارتباطات
خبر ميگيريد؟
مگر چنين
روابطي
نبايستي در
پشت درهاي
بسته صورت
بگيرند؟
در
پايان
خدمتتان عرض
كنيم كه جمهوري
آذربايجان
براي ما بخشي
از وجود معنوي
اهالي
آذربايجان
جنوبي است و
معتقديم كه
شما نيز با اين
مدعا مخالف
نيستيد. اگر
عمر استقلال
جمهوري آذربايجان
در ابتداي قرن
بيستم به بيست
ماه خلاصه شد،
عمر استقلال
دوم جمهوري
آذربايجان در
پايان قرن
بيستم
در بيستمين
سالگرد حيات
خود است. ما
بياد داريم كه
دو بازيگر مورد
نظر شما يعني
روسيه و ايران
در ابتداي اين
بيست سال
آشكارا قصد
نابودي
جمهوري
آذربايجان را
داشتند. هردوي
اين كشورها
(ايران و روسيه)
درنهان و
آشكار،
سياهترين
سناريورها را
براي تضعيف و
برهم زدن ثبات
پاره معنوي ملت
ما داشتهاند.
حال ادعاي
اينكه آن دو
دولت با
جمهوري آذربايجان
همكاري ميكنند
و آنهم بر
عليه
آذربايجان
جنوبي، خبر محيرالعقولي
است كه به
مخيله كسي نميخطور
هم نكرده است.
جمهوري
آذربايجان
بيست سال
استقلال خود
در ميان دو
نيروي مخرب
ايران و روسيه
در جنوب و شمال
و دولت توسعه
طلب ارمنستان
در غرب، مديون
هشياري و توان
اينتلكتوئل
تك- تك
شهروندان خود
است كه هم
پريزدنتهاي
مرحوم
ابولفظل
ائلچيبي و
حيدر علييئو و هم
پريزيدنت
كنوني جناب
الهام علي يئو
جزو اين
شهروندان
بودهاند.
توان مديريتي
و اينلكتوئل جمعي
شهروندان جمهوري
آذربايجان
براي ساختن يك
كشور جديد بر
خرابههاي يك
رژيم
توتاليتر اگر
تابامروز
منجر به ساختن
يك "سوئد"
نشده است،
تاكنون نتايج
مثبت بسياري
داشته است كه
در ارقام سازمانهاي
بينالمللي
منعكس است و
از جمله مورد
تأييد برخي صاحب
نظران در
ايران نيز هست
و ما همزمان
با اين مقاله
نمونه آنها را
جهت اطلاع عموم
منتشر خواهمي
كرد.
سابقه
علمي شما به
ما اطمينان ميدهد
كه در قبال
سوآلات فوق
انتظار
جوابهاي كنكرتي
از شما داشته
باشيم. تمامي
ادعاهاي شما فاقد
شرايط زماني و
مكاني و بدون
نام و مشخصات است.
اميدواريم
جوابهاي شما
از جهت احتواي
زمان، مكان و
اسامي مطابق
التزامات يك
بحث متمدانه
باشد.
شما
در نوشيته
بعديتان به
يك نكته اشاره
كردهايد.
"در
سال ۲۰۰۵ که خود را
بازنشسته
کردم عملکرد
دفتر من بیش ازبودجه
جمهوری های
آزربایجان،
ارمنستان و گرجستان
بود."
اين جمله يعني
اينكه دفتر شما
عملكرد
سالانه بالاي
بيست ميليارد
دلار داشته
است.
9. نام
اين شركت و منبع
بيطرفي كه
تعلق اين دفتر
به شما را
نشان ميدهد،
بفرماييد.
در
نامه ديگري
سطور زير را
مرقوم فرمودهايد:
"چند سال
پیش، من
در
تنظیم
و تکمیلِ مدارک
لازم برای
ملاقات و مذاکراتِ
پرزیدنت جورج
بوش و پرزیدنت
پوتین در
لندن، با
مسئولین دولت
آمریکا
همکاری نزدیک
داشتم.
ارائه این
مدارک و طرح
سئوالات
حساسی در آن
زمینه، وسیله
گروه
آمریکائی
موجب شد که
پرزیدنت پوتین
از ادامه
مذاکرات
منصرف، و لندن
را غیر مترقبه
ترک کند.
سئوال ما
اینست که"چرا
تیم شما آن
اطلاعات را ارائه
نمیدهند، چرا
تیم شما مسئله
را با همان
شور وایمان
دنبال نمیکنند؟"
10.
آيا
ميتوانيد
عكسي از
خودتان در
مراسم مزبور و
منبع بيطرفي
را كه خبر
مداخله شما در
آن مراسم را
نشان دهد، ذكر
كنيد؟ چرا
جستجوي نام
شما به
انگليسي هيچ
لينكي در
ارتباط با اينگونه
فعاليتهايتان
بدست نميدهد؟
نتيجه جستجوي
نام شما (Dr. Alireza Nazmi Afshar") به انگليسي
در موتور
جستجوي گوگل
حداكثر 27 لينك
ميدهد كه
هيچكدام هم
مرتبط با
فعاليتهاي
شما در اينگونه
موارد نيست.
براي مقايسه
جستجوي نام
مدير يك مدرسه
در استكهلم 4770
لينك داد.
11.
آيا در موقع
تحرير نامهتان،
احتمال لانسه
شدن آن از سوي سايتهاي
راسيستي و يا
استقبال سايت
"باي بك" از آن
را ميداديد
يا عكسالعمل
آنها براي شما
غير مترقبه
بود؟ آيا
امامزاده شما
زواري به
غيراز "سايت
باي بك" جذب كرده
است يا خير؟
چند نفر از
جنبش ملي
آذربايجان با
نام نشان خود
از نوشته 20
دسامبر 2010 شما
دفاع كردهاند؟
شما نامه
خود به جناب
الهام علييئف
را با جمله
زير به پايان
ميبريد: " نصیحت
من بشما اینست
که به آینده
بیاندیشید تا
به جایگاه
شایسته ای در
تاریخ دست
تابید."
12.
حتي كساني
كه نسب پادشاهي
ندارند و با
شاهان در حشر
و نشر نيستند،
تضوري از نوع
روابط
اجتماعي
دارند.
آيا
لحن "نصحيت
من بشما اين
است..."
ميتواند در يك
خطاب ازسوي
شاه و رئيس
جمهور يك كشور
نسبت به يك
شهروند باشد؟
آيا تاكنون كسي
با خطاب "نصيحت
من بشما اين
ست..." به جناب
محمود احمدي
نژاد يا رئيس جمهور
ديگري مراجعت
كرده است؟
با
احترامات
دوستانه و در
انتظار
پاسخهاي شما
به 12 سوآل فوق
علي
ملازاده و علي
رضا اردبيلي
هفتم
ژانويه 2011