م. ائینالی

همین تئوری ها در گذشته با این مضمون معرفی می شد که گویا "هدف اصلی جنبش ملی آذربایجان نه تحقق و برقراری دموکراسی بلکه ایجاد دولت خود" است!
لیکن همین تئوری اخیراً با تغییر لباس (همگام با تحولات منطقه ای) تحت عنوان تئوری " رهائی" و تأکید بر" تقدم رهائی ملی بر برقراری دمکراسی" ارائه شده است. اهداف این تئوریها و پوشاندن لباسهای گوناگون بدان در واقع جهت آماده سازی و اقناع "فکری" فعالین حرکت ملی آذربایجان و جا اندازی تحقق ایدۀ ایجاد "دولت" و کسب "استقلال" (با هر نتایجی) بدون روشن کردن محتوای دولتی که باید تشکیل شود از یک سو و بستن ناف آن به تحرکات و اهداف قدرتهای بزرگ از طریق دخالت نظامی از سوی دیگر می باشد.

 

" دشمنی ها ادامه دارد! "

می گویند روزی لنین، استالین و خروشچف سوار بر قطاری بوده و همراه تعداد کثیری از مسافرین رهسپار کمونیسم بودند. در بین راه و در وسط استپهای سرد و پر برف سیبری ناگهان قطار حامل این سه رهبر شوروی دچار عارضه شده و از پیشروی باز می ماند. در این میان تعدادی از مسافرین جلسه ای تشکیل می دهند تا علت عارضه را مورد بررسی و بحث قرار داده و برای رفع آن علاجی بیابند. در این میان لنین پیشنهاد می کند که: رفقا بهتر است که ما با دست بدست هم دادن و بسیج تمامی نیروی مسافرین عارضۀ فنی را یافته و سپس با تعمیر قطار به راه خود ادامه دهیم. پس از اتمام سخنان لنین، استالین بپا خاسته و اعلام می کند که: رفقا از آنجا دشمن به صفوف ما و در بین مسافرین قطار رخنه کرده و مطمئناً آنها مشغول توطئه و جلوگیری از تلاشهای ما برای تعمیر قطار و رسیدن به مقصد خواهند شد پس بهتر است قبل از انجام پیشنهادات رفیق لنین ابتدا ما این خائنین را در صفوف مسافرین شناسائی، دستگیر و اعدام کنیم و سپس با خیال راحت به امر تعمیر قطار همت گماشته و رهسپار کمونیسم شویم. پس از استالین اینبار خروشچف به تشریح نظرات خود پرداخته و اعلام می دارد که: رفقا باید واقع بین بود. تعمیر قطار غیر ممکن است چرا که ما در وسط این استپهای پر از برف و یخبندان گیر کرده و نه دسترسی به قطعات یدکی و نه وسایل لازم برای تعمیر قطار را در اختیار داریم. بنابراین بهترین راه چاره این است که ما تمامی مسافرین را از قطار پیاده کرده و به آنها بگوئیم که قطار ما به مقصد خود رسیده است و این بیابان برهوت همان کمونیسم است!

این گفتۀ طنز آمیز حامل گوشه های از واقعیتهای تلخ تاریخ شوروی سابق است که هر سطری از آن با ظرافتی خاص پیامی را نیز در بطن خود بهمراه دارد. پیامی که رگه هایی، هر چند کوچک، به طرز تفکر و رفتار رهبران سابق شوروی در صحنۀ سیاسی آن کشور نیز اشاره دارد. لیکن گوشه هایی از این طنز ذکر شده متأسفانه به شرح حال و ذکر واقعیتهای امروز و بحثهای جاری در جنبش ملی آذربایجان نیز تبدیل شده است. من در نوشتۀ قبلی خود (جنبش ملی آذربایجان و " گون آذ تی وی") به خطوط اساسی رفتارها و شیوه های غیر اخلاقی و غیر دموکراتیک مسئولین محترم تلویزیون " گون آذ تی وی" در برخورد با "کنگرۀ ملل"، "جنبش فدرال دموکرات آذربایجان"، نقشۀ جعلی (1) ، پیراهن عثمان کردن مسئلۀ "بوزقورد، تخریب شخصیت فعالین ملی و ... پرداختم و لیکن به اهداف اساسی و پشت پردۀ این گرد و خاک نپرداختم.

شاید تصور شود که حوادث و گردوخاک ایجاد شده توسط شبکۀ تلویزیونی "گون آذ تی وی" ، طی هفته های اخیر، تنها یک عکس العمل ساده و یا یک قدم اشتباه از طرف آن شبکۀ تلویزیونی می باشد. لیکن به نظر اینجانب وقوع این سلسله حوادث رعد و برق در آسمان بدون ابر نبوده و اگر به جوانب و زمانبندی وقوع این رویدادها خوب دقت شود دیده خواهد شد که عکس العملها و حساسیتهای فوق بر مبنای یک سلسله تحلیل های نادرست ولی با اهدافی مشخص کارگردانی می شود. از این منظر وقوع این تحرکات را نمی توان به هیچ عنوان بدون بی ارتباط با تحولات اخیر منطقه ، آرایش نیروها در درون اپوزیسیون ایرانی ، جهت گیریهای سیاسی و یا جاری در درون حرکت ملی آذربایجان و بالاخره خط فکری حاکم بر مسئولین محترم "گون آذ تی وی"، و شبکۀ پشت سر آن، پنداشته و ارزیابی کرد.

همه میدانند که بعد از روی کار آورده شدن دولت دست نشانده در لیبی و قالب کردن حوادث جاری آنکشور به جهانیان به عنوان "انقلاب لیبی" و سپس تلاشها برای تکرار همین سناریو در سوریه (که البته هنوز به نتیجۀ دلخواه نرسیده) بتدریج نظرها بسوی ایران معطوف می شود. این درحالی است که روابط تنش بار جمهوری اسلامی با کشورهای غربی نیز به بحرانی ترین حد خود در تاریخ بیش از سه دهۀ اخیر رسیده و در نتیجه امکان وقوع هر گونه حادثۀ غیر مترقبه و یا غیر محتمل امکانپذیر است. همین شرایط ویژۀ منطقه و تمرکز بر روی مسئلۀ ایران در صحنۀ سیاسی بین اللملی اثرات خود را بر روی اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران (و حرکت ملی آذربایجان جنوبی) نیز داشته است. تا بدآنجا که تعدادی را بصورت جدَی بفکر آلترناتیو سازی تلگرافی از خارج و یا بهتر بگویم "چلبی سازی" در سطح ایران و تعدای دیگر را نیز بفکر " بارزانی سازی" در سطح مناطق ملی انداخته است. (2

امیدواریها در مورد مشخص آذربایجان با این پیش فرض شروع می شود که گویا دیر و یا زود تلاشها برای تغییر رژیم جمهوری اسلامی الزاماً به چرخش و تمرکز علاقۀ قدرتهای هژمونیک و استعماری (ببخشید " جامعۀ جهانی") بر روی آذربایجانیها ، به عنوان بزرگترین گروه ملی در ایران، منتهی خواهد شد. و در نتیجه حرکت ملی آذربایجان نیز باید خود را برای رویاروئی با شرایط جدید آماده سازی کند. از منظر این تحلیل حمله و یا دخالت نظامی در ایران نه یک امر ممکن و محتمل بلکه یک امر اجتناب ناپذیر است! و از آنجا که تأثیرگذاری بر روند هر گونه دخالت نظامی خارج از اراده و نیروی حرکت ملی آذربایجان می باشد پس باید "پراگماتیگ" بوده و بنوعی با این پروسه سازش کرده و با آن کنار آمد! با حرکت از این پیش فرض تعدادی از آذربایجانیهای طرفدار دخالت خارجی (که البته از اظهار آشکار آن نیز شرم دارند) درصددند که با ایجاد "اپوزیسیونی" در خارج که بتواند در صورت نیاز به عنوان نیروئی همسو با اهداف قدرتهای بزرگ عمل کرده (و یا حتی بتواند سرمایه گذاری آنها را نیز به خود جلب کند) و از این مجرا به اهداف "ملی" خود دست یابند.

لیکن آنچه مضمون اساسی این نظریه و یا تحلیل را تشکیل می دهد بی اعتمادی به ارادۀ مردم در مبارزۀ خود علیه رژیم جمهوری اسلامی و انتظار دراز شدن دست نجات از خارج است. (3) هواداران این نظریه بخوبی آگاهند که تحقق "اپوزیسیون سازی " مستلزم شکل گیری و یا خلق یک تشکیلات سیاسی است که در مورد اهداف آن نوعی اجماع مابین نهله های فکری و هسته های تشکیلاتی ایجاد شده و این تشکیلات نیز بتواند مقبولیت و یا توجه تعداد قابل توجهی از فعالین حرکت ملی را بخود جلب و زیر چتر خود ارگانیزه نماید.

بعد از گردهم آئی ژانویۀ 7 و 8 سال 2012 در آلمان و اعلام موجودیت "جبهه" ای به نام " گاماج" (گونئی آذربایجان ملی آزادلیق جبهه سی)، که از قضا گرداننده گان "گون آز تی وی" نیز در آن عضویت دارند، گویا قدمهای اولیه در جهت ایجاد تشکیلات سیاسی از این دست لیکن بر محور کسب استقلال برای آذربایجان جنوبی برداشته شده است. لازم به تذکر نیست که اشکال مختلف این نوع تشکیلاتها سابقاً نیز در درون حرکت ملی وجود داشته است. اما تفاوت اصلی " گاماج" با بقیه همانا به همراه داشتن یک شبکۀ تلویزیونی (یعنی ابزار تبلیغاتی) و مجرای ارتباط با بسیاری از آذربایجانیهای ایران و جهان می باشد.

نباید فراموش کرد ایجاد یک "جبهۀ سیاسی" و یا بهمراه داشتن ابزار تبلیغاتی تنها مشاهدۀ واقعیتهای یک روی سکه است. روی دیگر سکه، که بسیار مهمتر می باشد، حاکم کردن مطلق و یا نسبی خط فکری " گاماج" در درون حرکت ملی آذربایجان می باشد. اما تحقق این امر نمی تواند بدون در هم شکستن مقاومت نخبه های استخواندار حرکت ملی آذربایجان که هم مخالف دخالت خارجی و نظامی بوده و هم تأکید مستمر بر پیوند نا گسستنی جنبش ملی آذربایجان با دموکراسی خواهی و حق تعیین سرنوشت دارند امکان پذیر باشد. لازم به توضیح نیست که پذیرش دخالت خارجی در ایران (و منطقۀ آذربایجان) خود به خود بر غیر دموکراتیک بودن ماهیت حکومت آینده در آن منطقه دلالت داشته و در اساس این عنصر و یا آکتور دخالت کننده خواهد بود که تصمیم خواهد گرفت که چه نوع حکومتی باید در ایران و یا منطقۀ آذربایجان برقرار باشد. بنابراین جا اندازی تئوریهایی که قادر به در هم شکستن مقاومت تفکر فوق باشد الزامی و دارای ضرورت دو چندان است. نمونۀ همین تئوری ها در گذشته با این مضمون معرفی می شد که گویا "هدف اصلی جنبش ملی آذربایجان نه تحقق و برقراری دموکراسی بلکه ایجاد دولت خود" است!

لیکن همین تئوری اخیراً با تغییر لباس (همگام با تحولات منطقه ای) تحت عنوان تئوری " رهائی" و تأکید بر" تقدم رهائی ملی بر برقراری دمکراسی" ارائه شده است. اهداف این تئوریها و پوشاندن لباسهای گوناگون بدان در واقع جهت آماده سازی و اقناع "فکری" فعالین حرکت ملی آذربایجان و جا اندازی تحقق ایدۀ ایجاد "دولت" و کسب "استقلال" (با هر نتایجی) بدون روشن کردن محتوای دولتی که باید تشکیل شود از یک سو و بستن ناف آن به تحرکات و اهداف قدرتهای بزرگ از طریق دخالت نظامی از سوی دیگر می باشد. نیازی به تکرار نیست که دولتی که توسط یک نیروی خارجی بقدرت رسیده و برای استمرار حیات خود نیز وابسته بدان باشد دیگر نه می تواند تجلَی اراۀ مردم را در خود هضم کند، نه می تواند "دولت ملی" باشد بنابراین صحبت از کسب "استقلال" نیز خود بخود تبدیل به منطق بی محتوا و متناقض می شود. (4) همگام با ارائۀ این تئوریها تلاش فراوان نیز بکار برده می شود که ماهیت استعماری و غارت گرایانۀ "جامعۀ جهانی" و اهداف آن کتمان و حتی به اهداف آن لباس " آزادی و دموکراسی خواهی" پوشانده شود!؟

در اساس طرح این تئوری ها در اتمسفر سیاسی حاضر به منظور هدف قرار دادن دو نشانه با یک تیر است. از یک طرف هدف خالی کردن محتوای دموکراتیک حرکت ملی آذربایجان است و از سوی دیگر ایجاد راهگشائی برای فعالینی که تا کنون در مورد دخالت نظامی (یا زدو بندهای سیاسی از بالا و یا بوجود آوردن آلترناتیوهای تلگرافی) دو دل بوده و یا با شک و تردید می نگریستند می باشد. باید دقت کرد که تمامی اجزاء این تصویر ارائه شده در نهایت و در انتهای سخن تابع و در چهارچوب روند تحولات سیاسی و پروژه های از قبل طراحی شدۀ "جامعۀ جهانی" و لباسی که دیگران برای منطقۀ ما دوخته اند قابل فهم میباشد.

در همین رابطه نشستهای پی در پی "اپوزیسیون ایرانی" در کشورهای مختلف ، خصوصاً کنفرانس بنیاد "اولاف پالمه " در استکهلم ، تعدادی از آذربایجانی ها را ( از طیفهای گوناگون) به این امر مشتبه و یا متقاعد کرد که گویا پروسۀ "رهایی" از طریق دخالت خارجی و یا آلترناتیو سازی تلگرافی بسیار نزدیک است پس تا تنور گرم است آنها نیز باید نان را پخته وداخل قطار آلترناتیو سازی شوند. لیکن تلاشهای انجام شده در این مسیر به نتیجه ای نرسید و پیش قراولان و تدارکچی های "جامعۀ جهانی" که در درون اپوزیسیون ایرانی جا خوش کرده اند حاضر به بازی دادن هرکس و چپاندن هر جریانی به قطار آلترناتیو سازی نشدند. در مسیر این تلاشها مسئولین محترم "گون آذ تی وی" و شبکۀ پشت سر آن نیز با گرفتن پیامها و تلاشهایی از این دست با دست پاچه گی و بدون تحقیق و تفحَص پیرامون اینکه کی به کی است و چه کسی در کجا ایستاده است تصمیم به بر هم زدن این تحرکات گرفته و برای قلع و قمع نیروهایی که می توانند با پیش دستی گوی رقابت رهبری را از آنان در قطار حرکت ملی آذربایجان بربایند وارد صحنه شد.

در واقع مسئولین محترم شبکۀ تلویزیونی "گون آذ تی وی" (که خود را نیز نه در حاشیۀ تحولات سیاسی حرکت ملی بلکه در مرکز و قلب آن فرض می کنند) برای گوشزد کردن جایگاه و تحمیل هژمونی و خط مشی سیاسی خود وارد میدان شده و همچون مبصر کلاس در غیاب معلم به تنبیه و جریمۀ "خاطیان" به شیوۀ خود در تلویزیون خود مشغول شد. اما اطلاعات بسیار نادرست و تحلیل اکثراً اشتباه و غلط آنان از تحولات درونی حرکت ملی و خصوصاً پروسۀ آلترناتیو سازی ، کنفرانس استکهلم، دخالت خارجی و ... باعث شد که آنها طبق معمول آدرس را عوضی رفته (5) و در طرح خود برای " بی آبرو کردن" جریانات سیاسی و ترور شخصیت فعالین حرکت ملی بجای شکستن کاسه کوزه ها و زدن میخ بر سر "خسن" آن را بر سر "خسین" کوبیدند. (6)

اگر این تحلیل و برخی حدسیات ناقص این نوشته تنها رگه هایی از حقیقت را نیز با خود داشته باشد در آنصورت مسئولین محترم " گون آذ تی وی " و شبکۀ پشت سر آن (که فعالانه در تلاش شناساندن خود در مجامع بین اللملی نیز می باشند) در جریان حوادث جنجالی چند هفتۀ اخیر به سیاق طنز ذکر شده در ابتدای این نوشته و به سبک استالین به این نتیجه منطقی رسیده اند که:

در داخل قطار جنبش ملی آذربایجان تعدای " ساتقین"، " ناموس سیز"، " شرفسیز" و ... رخنه کرده اند واز آنجاکه این " خائنین" و " وطن فروشان" حتماً در آینده مشغول توطئه شده و مانع راه اندازی قطار حرکت ملی خواهند شد پس از همین حالا لازم است این " ایرانچی ها" ، "چپها"، " کمونیستها" ، که گاهاً " خاک مقدس آذربایجان را نیز به کُردها می فروشند" معرفی، افشاء و از صحنه سیاسی "رقابت ملی" تصفیه شوند. (7) و تازه بعد از آن قطار " بی رهبر" جنبش ملی آذربایجان را با حفظ " وحدت کلمه" بسوی " استقلال" (نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر) رهسپار نمایند. (8)

م. ائینالی

2012-02-28

پانویسها:

(1) کسانی که مسئول نصب نقشۀ جعلی در مورد پراکنده گی اتنیک شمال غرب ایران در سایت " کنگرۀ ملل برای ایران فدرال" بوده اند (تا جائی که اینجانب اطلاع دارد) اکنون مشخص و معلوم شده است. نصب آن نقشۀ کذائی تنها مربوط به اشتباه بی غرض و بدون هیچگونه هدف سیاسی دو جوان تازه کار و بی تجربۀ سایت اینترنتی " کنگرۀ ملل" (که هیچکدام نیز دارای منشاء کُردی نیستند) بوده است. مسئول اصلی این اشتباه حتی حاضر شده است، در صورت نیاز و تماس با وی، جوابگوی خطای خود باشد. این امر به اطلاع مسئولین تلویزیون " گون آذ" نیز رسانده شده و آنها از سیر حوادث بخوبی با خبر بودند. بنابراین تمام تبلیغات سوء تلویزیون " گون آذ " در مورد " توطئۀ احزاب کُردی" و راه اندازی تبلیغات زهر آگین با رگه هایی از نژادپرستی در این رابطه قلب ماهیت حوادث و بی اساس بوده است. هدف اصلی گرداننده های تلویزیون " گون آذ " (با تحریک احساسات ملی آذربایجانیها) وانمود کردن این امر بوده و هست که گویا آنها یگانه مدافع مطالبات ملی آذربایجانیها خصوصاً در مورد ادعاهای ارضی همسایگان خود می باشند. لیکن آنها با دستاویز قرار دادن همین امر و با بکارگیری سیاست "هدف وسیله را توجیه می کند" در اصل در صدد حذف نیروهای مخالف، خصوصاً " جنبش فدرال دموکرات آذربایجان" ، و حاکم کردن خط سیاسی خود در درون حرکت ملی آذربایجان می باشند. والا مسئولین محترم " گون آذ تی وی" بخوبی می دانند که مخالفینی را که آنها در همین رابطه (نصب نقشۀ جعلی) مورد هدف قرار داده اند دارای همان مواضع و خط " گون آذ تی وی" می باشند.

(2) جالب است که گرداننده گان " گون آذ تی وی " در برنامه های زندۀ خود بتاریخ 2012-02-27 به "پیشرفتهای حکومت بارزانی در شمال عراق" پرداخته و در این رابطه با وقاحت تمام به مقایسۀ یک حکومت دست نشانده و حکومت فرقۀ دموکرات آذربایجان به رهبری میر جعفرپیشه وری پرداختند!؟ اینجانب در همین رابطه فقط چند سئوال ازمسئولین محترم تلویزیون "گون آذ" دارم و آن اینکه: آیا گذراندن قانون چند همسری و اینکه مردان حق عقد 4 زن را دارند (که مدتی پیش رسماً به امضاء آقای مسعود بارزانی رسید)، پاکسازی قومی ترکمنها خصوصاً در کرکوک، تاراج منابع طبیعی شمال عراق و در اختیار گذاشتن آن تحت فرمان غارتگران خارجی، دستگیری و شکنجۀ سیستماتیک روشنفکران کُرد و نقض اساسی ترین حقوق انسانی مردم کُرد، برقرار کردن دستگاه رشوه و فساد، غارت بیت المال و سپردن مقامهای حکومتی به اعضای خانواده و نزدیکان بارزانی ، جلو گیری از شکل گیری اتحادیه های کارگری و زنان (که اهالی آن اقلیم را به آرزوی برگشت به دوران صدام حسین مجبور کرده است) آیا بمعنی پیشرفت است؟ مسئولین " گون آذ تی وی " کدامیک از اعمال بارزانی را در حکومت ملی 1946 آذربایجان سراغ دارند که اینگونه وقیحانه به مقایسۀ ما بین آندو در سال 2012 دست می یازند؟ آیا ساختن چند ساختمان مدرن و بلند مرتبه و یا زدن فکل کراوات نشانۀ "پیشرفت " است یا جوابگوئی به اساسی ترین معظلات جامعۀ کُرد از قبیل برقراری عدالت اجتماعی، تأمین حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی، جدائی دین از دولت، تأمین حقوق زنان و ...؟ اگر نشانه ها ومعیارهای پیشرفت آنچه که مسئولین محترم شبکۀ " گون آذ" در تصور خود داشته و ارائه می دهند باشد در آنصورت "رضاخان" عامل دولت فخیمه ، محمد رضا پهلوی و نکبت حکومت جمهوری اسلامی مظهر و قهرمان پیشرفت و تمدن باید بحساب آیند!؟ از آن گذشته شما چگونه می توانید رئیس یک منطقه را که حتی قادر نیست یک تحلیل سیاسی از شرایط اقلیم تحت کنترل خود را به قلم بکشد با کسی که به شهادت دوست و دشمن نه تنها یکی از برجسته ترین روشنفکران ایران و آذربایجان بلکه جهان شرق بود مورد مقایسه قرار دهید؟ برای اطلاعات بیشتر در مورد حکومت پیشه وری و اصلاحات او مراجعه کنید به : http://www.achiq.org/yazi%202/Aynali-Beraheni-3.htm

(3) بهترین جواب در مورد این نظریه (انتظار آزادی و رهایی از دیگران و دراز شدن دست نجات از خارج) را در سال 1946 "میر جعفر پیشه وری" طی مقاله ای در روزنامۀ " آذربایجان " داده است. در آن زمان روشنفکران سایر مناطق ایران، خصوصاً روشنفکران فارس زبان، با درج مقاله ها و فرستادن عریضه ها از حکومت ملی آذربایجان میخواستند که حال که ملت آذربایجان حکومت ملی خود را برقرار کرده و به آزادی دست یافته است پس حکومت ملی باید برای آزادی ملل دیگر ایران نیز همت گمارده و برای تسخیر و آزاد سازی تهران، اصفهان و ... عملیات نظامی سازمان دهد. لیکن "پیشه وری" طی مقاله ای با این مضمون به روشنفکران فوق جواب می دهد که: " ملتی که آزادی خویش را بجای تلاش خود از ملتی دیگر انتظار داشته و رهایی خویش را در دست دیگری می پندارد یک ملت بدبخت و زبون است". من این جواب و پیام داهیانه را به آندسته از فعالین آذربایجانی و ایرانی می فرستم که رهایی و آزادی ملت خود را در دست و یا آغوش اجانب می جویند!

(4) در این تئوری اینگونه وانمود میشود که حتی در صورت روی کار آمدن و یا تسلط ارتجاعی ترین و غیر دموکراتیک ترین نوع حکومتها در فردای جمهوری اسلامی (در آذربایجان) باز در هرحال "رهائی " از یوغ ستم ملی و "برده گی شونیسم فارس" حاصل خواهد شد چرا که هدف اساسی همانطور که ادعا می شود نه تحقق دموکراسی بلکه ایجاد "دولت خود" است!؟ لازم به توضیح نیست که این تئوری در اساس در صدد در مقابل هم قرار دادن ایدۀ دموکراسی و حق تعیین سرنوشت می باشد. غافل از اینکه هم دموکراسی و هم ایجاد دولت ملی اجزاء تفکیک ناپذیر یک مقوله یعنی "حق تعیین سرنوشت" و " حق حاکمیت " مردم می باشند و نمی توان بر یکی تقدَم بر دیگری تأخَر قائل شد. از آن گذشته ما در عصر انقلابات برده داری و فئودالی زندگی نمی کنیم که رهائی از زنجیر ستم یکی و انداختن یوغ برده گی دیگری بر گردن خود جهش از منظر مناسبات اقتصادی- اجتماعی و یا گذار به یک شیوۀ تولید نوین ارزیابی شود. در جهان امروز و در عصر انقلابات انفورماتیک آندسته از جنبشهای ملی می توانند حرکتهایی دموکراتیک و ترقیخواه باشند که در بطن خود عناصر دموکراسی ، حق حاکمیت مردم ، آزادی و احترام به حقوق بشر را با خود داشته باشند. جنبش ملی آذربایجان تجربۀ حکومت ملی پیشه وری را پشت سر خود دارد (که ادامۀ انقلاب مشروطیت بود) بنابراین نمی تواند به مطالبات پیش تر از آن عقب گرد کرده و یا آنرا نادیده انگارد. علاه بر آن ملت آذربایجان در طی یک قرن اخیر (خصوصاً سه دهۀ اخیر) تنها برای آزادی زبان مادری و یا حقوق ملی خود نجنگیده است بلکه همچنین برای حق شهروندی (برابری در مقابل قانون، آزادی بیان، اندیشه، مطبوعات و...)، عدالت اجتماعی (تقسیم عادلانۀ ثروت ملی)، حقوق زنان و جدائی دین از دولت نیز جنگیده است. پس کسی نمی تواند در پوشش ایجاد "دولت خود" عناصر و مطالبات دیگر مردم آذربایجان را لاپوشانی کرده و تحقق آنرا به قرن آینده حواله دهد. برای آگاهی بیشتر در بارۀ حق تعیین سرنوشت و رابطۀ آن با دموکراسی مراجعه کنید به: http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=23972

(5) البته این بار اول نیست که مسئولین محترم تلویزیون "گون آذ تی وی " دچار همچون " اشتباه" فاحش و غیر قابل چشم پوشی می شوند. چرا که آنها در جریان انتخابات گذشته و انتشار جُکهای "سید خندان" (خاتمی) نیز دچار همین " اشتباه" شده و عملاً به آلت دست وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی تبدیل شدند. همه می دانند که با مشخص شدن پیروزی حتمی میر حسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری وزارت اطلاعات نوار جُکهای خاتمی را همچون بمب ساعتی بدست گرداننده های تلویزیون " گون آذ " داد و آنها نیز با بلعیدن قلاب در عمل بجای کوبیدن رژیم و کودتاگران مسلح (دشمن اصلی) نوک حملۀ خود را متوجه جنبش سبز کرده و در برابر همراهی حرکت ملی آذربایجان با جنبش سبز صف آرائی و به دام سیاست وزارت اطلاعات افتادند!

(6) برنامه های قبل و بعد از 17 فوریۀ 2012 تلویزیون " گون آذ" نیز به همین منظور طراحی شده بود که البته شیرازۀ کار در روز 17 فوریۀ 2012 از دستشان خارج و افتضاحی ببار آوردند که مجبور به سانسور برنامه های خود و حذف تمامی فایلهای آنروز از " یوتوب " و آرشیو سایت اینترنتی شدند.

(7) به مسئولین محترم " گون آذ تی وی" و شبکۀ پشت سر آن پیشنهاد می کنم که اگر مایلند از دست " چپ ها " ی درون حرکت ملی آذربایجان خلاصی یابند قبل از هر چیز حق و حساب و تکلیف خود را با "میرجعفر پیشه وری" روشن کنند. چرا که تا موقعی که تفکر و اهداف والای آن پیشوای بزرگ در تاریخ آذربایجان میدرخشد آنها از دست " چپها" و " شبح" و یا "سایۀ" آن در حرکت ملی آذربایجان خلاصی نخواهند یافت! این دوستان یا باید به آنچه که پیشه وری می اندیشید و نشان می داد عمل کنند و یا همانند "حزب عدالت و توسعه" که در ترکیه با "مصطفی کمال" می کند رفتار کرده و تاریخ و اهداف مقاومت ملت ترک را به لجن بکشد. در افتادن با "کمونیستها" و "سوسیالیستها " و " چپها" را نیز به صلاح مسئولین محترم " گون آذ تی وی" نمی دانم چون آنها مثل سنگ پای قزوین هستند و هر قدر آنها را بسابید خوشگلتر و بادوام تر می شوند. در ثانی تا کنون ما نتوانستیم از پس آنها برآئیم تا چه رسد به تلویزیون " گون آذ" که همیشه و در همه جا کم می آورد! برای رضایت و اطمینان خاطر این دوستان نیز می گویم که اینجانب نه کمونیست ، نه سوسیالیت ، نه فدرالیست و نه استقلاچی و نه هیچ چیز دیگری نیستم. ولی با صراحت و بدون کسب اجازه از کسی می گویم که فقط و فقط "میر جعفرچی" بوده و تصمیم دارم تا زمانی که خلاف ایده های انسانی او ثابت شود به راه او ادامه دهم.

(8) "گون آذ تی وی" در برنامۀ زندۀ خود بتاریخ 2012-02-27 با شکایت از اینکه چرا "برخیها" با " نام مستعار" نقد خود در بارۀ تلویزیون " گون آذ" را در سایتهای اینترنتی " فارس زبان" منتشر می کنند مطالبی ایراد کردند. به اطلاع مسئولین محترم "گون آذ تی وی" می رسانم که بسیاری از فعالین آذربایجانی با آگاهی از ایجاد جو ناسالم، مسموم، پلیسی و ترور و یا تخریب شخصیتی فعالین حرکت ملی توسط تلویزیون و سایتهای اینترنتی امثال شما، و اینکه آنها مایل نیستند تا با آنان نیز برخوردی همچون برنامۀ تلویزیون شما در روز 2012-02-17 بشود از مدتها پیش مجبور به انتخاب نام مستعار شده اند! در مورد اینکه چرا آنها مقاله های خود را در سایتهای " فارسی زبان" منتشر می کنند نیز باید بگویم که حداقل اینجانب پس از فرستادن مقالۀ قبلی خود ("جنبش ملی آذربایجان و تلویزیون گون آذ تی وی") به اکثر سایتهای آذربایجانی، بمدت دو تا سه روز، منتظر نصب آن در سایتهای مزبورشدم لیکن با کمال تعجب مشاهده کردم که به جز دو سایت اینترنتی ("آذر آن لاین" و " سول گون آذ ") هیچیک از این سایتها (از استقلاچی گرفته تا فدرالچی) مقالۀ اینجانب را نصب نکرده و آنرا سانسور کردند!؟ بعد از گذشت این مدت اینجانب مجبور به روی آوری به سایتهای دیگر شدم. بنابراین باید به مسئولین محترم " گون آذ تی وی" متذکر شوم که: وقتی شما و همفکران شما نوشته ها و مقالاتی را که با سلیقه و باورهای شما همخوانی ندارد سانسور می کنید پس امثال اینجانب در کجا و با چه ابزاری باید به نشر عقاید خود اقدام کرده و حرف دلمان را بزنیم و چرا نباید به سایتهای "فارسی زبان روی نیآوریم؟ حزب اللهی های طرفدار خط شبکۀ تلویزیونی شما تا بدانجا پیش رفتند که حتی با فشار بر "سایت ایران گلوبال"، که مقالۀ اینجانب را بدون سانسور انتشار داده بود، آن سایت را مجبور به حذف مقالۀ فوق زودتر از موعد مقرَر کردند!؟ سئوال من این است که اگر " گون آذ تی وی " (و همفکران آنان در سایتهای دیگر آذربایجانی) تحمل یک مقالۀ انتقادی، آنهم در خارج از کشور، را ندارند چگونه و با چه معذرتی از جمهوری اسلامی ایران و "پان ایرانیستها" خواهان احترام به آزادیهای سیاسی و دموکراتیک مردم آذربایجان می باشند؟