بازنگری نسل کشی
ارمنی
گونتر
لوی Guenter Lewy
ترجمه: محمود. خ.
جوشقون
بحث درباره
حوادثی که در
طول جنگ جهانی
اول، در
امپراطوری
عثمانی بر
ارمنی ها
اتفاق افتاد،
نود سال بعد
از وقوع آن
همچنان
سرسختانه
ادامه دارد. ارمنی
ها می گویند
آنها
قربانیان اولین
نسل کشی قرن
بیستم بودند. اکثر
ترک ها می گویند
که ارمنی ها
در زمان جنگ
از دشمن
طرفداری کرده
و بسیاری از
آنها در صفوف
دشمن جنگیده
اند.
آنها در زمان
جنگ و در
اثنای
جابجائی اجباری
که پیامد
نگرانی های
امنیتی ناشی
از همکاری
ارمنی ها با
دشمن در زمان
جنگ بوده است،
مرده اند.
ادعاهای
ارمنی ها برای
محققین نسل
کشی بصورت یک
حقیقت مسلم
تاریخی
درآمده است. مورخین
زیادی اما، هم
در ترکیه و هم در
غرب، صحت
عنوان نسل کشی
را مورد سوال
قرارداده اند.
{1}
پی آمدهای
این مناقشه
بسیار همه
جانبه هستند. ارمنی
ها با دلگرمی
از حمایت های
قوی فرانسه،
به اعتراف و
عذر خواهی ترک
ها، به عنوان
پیش شرط پذیرش
آنها به
اتحادیه
اروپا اصرار
می ورزند. روابط
آنکارا با
ایروان بخاطر
این مناقشه
همچنان سرد
باقی مانده
است.
فعالین
ارمنی در غرب
از پارلمان
های مختلف می
خواهند که با
تصویب لوایحی
نسل کشی ارمنی
ها را به
رسمیت
بشناسند، تا
آنها بتوانند
پیشاپیش
نتیجه این بحث
تاریخی را از
راه سیاسی
تعیین کرده
باشند.
موضوع کلیدی
این بحث،
ابعاد مصائب
ارمنی ها نیست. هر دو
طرف معتقدند
که در سال های 1917-
1915 چند صد هزار
مسیحی در حین
اخراج ارمنی
ها از آناتولی
به سوریه و جاهای
دیگر
نابود شده
اند. دولت
عثمانی بدون
کوچکترین
تمایز زنان،
مردان و
کودکان را از
خانه هایشان
بیرون کرد. در طول
این کوچ مصیبت
بار، عده
زیادی از
گرسنگی و یا
بیماری در
کوهها و صحرا
ها از بین
رفتند.
خیلی ها هم
به قتل
رسیدند.
{2}
مورخین ممکن
است راجع به شرایط
و تعداد
قربانیان جر و
بحث کنند، ولی
این وقایع را
مورد بحث قرار
نمی دهند. موضوع
بحث این است
که آیا رژیم
ترک های جوان
قتل عام سال 1916
را سازماندهی
کرده بود؟
استدلال
اکثر آنهائی
که معتقدند
کشتار ارمنی
ها از پیش
طراحی شده بود
و در نتیجه
نسل کشی بوده،
به سه پایه
استوار است:
1-
اقدامات
دادگاههای
نظامی ترک در
سالهای 1920- 1919، که
مقامات
عالیرتبه
حکومت ترکان
جوان را بخاطر
سازماندهی
قتل عام ارمنی
ها محکوم کرد.
2- نقش
تشکیلات
موسوم به
"تشکیلات
ویژه" که متهم
به اجرای قتل
عام ها بود.
3-
خاطرات
"نعیم بیگ" که حاوی
تلگراف های
منتسب به وزیر
کشور، طلعت
پاشا بود که
دستور نابودی
ارمنی ها را
منتقل می کرد.
وقتی این
وقایع و
منابعی که
آنها را توضیح
می دهند، مورد
مطالعه دقیق
قرار گیرند،
متزلزل بودن
پایه های آن
آشکار می شود،
که به استناد آنها نمی
توان مدعی از
پیش طراحی شدن
کشتار ارمنی
ها شد، چه
برسد به اینکه
چنین نتیجه
گیری کرد. {3}
دادگاههای
نظامی ترک
در سالهای 1920- 1919،
بدنبال شکست
امپراطوری
عثمانی در جنگ
اول جهانی،
دادگاههای
نظامی حکومت
جدید، رژیم
ترکان جوان را
به ارتکاب جرم
های جدی متهم
کردند.
این اتهامات
به محاکمه
نظامی رهبران
کمیته اتحاد و
ترقی، حزبی که
از سال 1908 قدرت
را در دست
داشت و همچنین
محاکمه عده ای
از مقامات
عالیرتبه
سابق منجر شد. این
اتهامات
شامل:
انهدام مشروطیت،
سود جوئی در
زمان جنگ و
قتل عام
یونانی ها و
ارمنی ها می
شد. {4}
علت اصلی
تشکیل دادگاههای
نظامی، از هر
جهت، فشار
دولت های
پیروز بود که
بر مجازات قتل
عام ارمنی ها
اصرار داشتند.
ترک ها نیز
امیدوار
بودند که با
انداختن تقصیر
به گردن عده
ای از اعضای
کمیته اتحاد و
ترقی، ملت ترک
را تبرئه کرده
و باعث رفتار
ملایم
کنفرانس صلح
پاریس بشوند. {5}
مشهورترین
محاکمه که
اولین محاکمه
هم نبود، در
استامبول
انجام گرفت. حداقل
شش دادگاه منطقه
ای در شهرهائی
که قتل عام ها
اتفاق افتاده بودند،
تشکیل شد ولی
به علت نبود
مدارک کافی تعداد
دقیق آنها
معلوم نیست. {6}
اولین
دادگاه که
تاریخ تشکیل
آن 5 فوریه 1919 ثبت
شده است در Yozgat ، استانی
که آنکارا را
شامل می شد،
تشکیل شد. این
دادگاه سه
مقام
عالیرتبه
ترک، از جمله
فرماندار
منطقه را به
قتل عام و
غارت اموال
ارمنی های
اخراجی متهم
می کرد.
این دادگاه
دو تن از
متهمان را در
تاریخ 8 آوریل
گناهکار
شناخت و نفر
سوم را به
دادگاه دیگری
ارجاع نمود. دو روز
پس از صدور
رای، مقامات
محلی، "محمد
کمال"،
فرماندار
سابق Yozgat و
"بوغازلیان"
را بدار
آویختند. بعد از
تشیع جنازه،
تظاهرات
بزرگی که توسط
عناصر اتحاد و
ترقی
سازماندهی
شده بود،
برگزار گردید.
کمیساریای
عالی انگلیس
در ترکیه گزارش
داد که احساس
عمومی، اعدام
ها را به
عنوان
امتیازی ضروری
در جهت تفاهم
دولت ها تلقی
می کند تا مجازات
عادلانه
مجرمین. {7}
محاکمه اصلی
در 28 آوریل 1919 در
استامبول
شروع شد.
در میان
دوازده نفری
که محاکمه می
شدند، وزرای
سابق و اعضای
رهبری کمیته
اتحاد و ترقی
دیده می شدند. هفت
چهره اصلی
شامل طلعت
پاشا، وزیر
کشور، انور
پاشا، وزیر
جنگ و جمال
پاشا فرماندار
حلب فرار کرده
بودند و بطور
غیابی محاکمه
می شدند.
"دادریان" Vahakn N. Dadrian مشهور
ترین مدافع
موضع ارمنی ها
چنین می نویسد: در ادعا
نامه چهل و دو
مدرک معتبر که
با دلیل و
مدرک اتهامات
وارده را ثابت
می کرد، جا
داده شده بود. اکثر
آنها دارای
تاریخ، هویت
فرستندگان
نامه ها و
تلگراف های
رمزی و اسامی
گیرندگان
آنها بود. {8}
گواهی کتبی
ژنرال "وحیب
پاشا"،
فرمانده لشگر
سوم ترک، که
شهادت داده
بود:
"قتل و نابودی
ارمنی ها و
غارت اموال
آنان نتیجه
تصمیم کمیته
مرکزی اتحاد و
ترقی بود" نیز
در میان این
اسناد بوده
است. {9}
در سند دیگر
ادعا نامه از
قول عبدلاحد
نوری، مقام
بلند پایه
اخراج ارمنی
ها نقل شده
بود که طلعت
پاشا به وی
گفته بود که "
هدف از اخراج
ارمنی ها
نابودی آنان
بوده است". {10}
دادگاه
نظامی در
تاریخ 22 جولای
چند تن از
متهمین را
بخاطر
سرنگونی قهری
رژیم مشروطه
مجرم شناخته و
آنها را مسئول
قتل عام ها
شناخت. طلعت،
انور، جمال، و
یکی از مقامات
بلند پایه اتحاد
و ترقی بنام
ناظم بیگ،
غیابا به مرگ
و عده ای هم به
زندانهای
طولانی محکوم
شدند. {11}
ترک ها، علی
رغم نفرت
گسترده از
رژیم بد نام ترکهای
جوان،
نسبت به
محاکمه رهبری
کمیته اتحاد و
ترقی بی
اشتیاق
بودند. Lewis Heck
کمیسرعالی
آمریکا در
استامبول در
تاریخ 4 آوریل 1919
گزارش داد که: "باور
عمومی براین
است که بسیاری
از محاکمات با
انگیزه کینه و
انتقام شخصی و
یا با تحریک
مقامات
کشورهای متفق،
بویژه
انگلستان
انجام شده
است". {12}
بدنبال
اشغال ازمیر
توسط ارتش
یونان در 15 مه که
به فوران
احساسات ملی و
وطنپرستانه
ترک ها منجر
شد، مخالفت با
محاکمات
افزایش یافت. حرکت ملی
گرائی تحت
رهبری افسر پرافتخار
ترک مصطفی
کمال
آتاتورک،
سرانجام
حکومت سلطان
را در
استامبول
سرنگون کرد.
کمالیست ها
از اول، سلطان
را بخاطر
تسلیم حقیرانه
اش در برابر
متفقین مورد
انتقاد قرار
داده و به طور
فزاینده ای از
محاکمات به
عنوان بخشی از
برنامه ای
برای تجزیه
امپراطوری
عثمانی ابراز
نگرانی می
کردند.
در تاریخ 11
اگوست 1920، دولت
کمالیست ها
دستور توقف
تمامی
اقدامات
دادگاههای
نظامی را صادر
کردند.
با استعفای
آخرین کابینه
عثمانی در 17
اکتبر 1920،
محاکمات
خاتمه یافت. {13}
نویسندگان
ارمنی، سهم
دادگاههای
نظامی را در
توضیح حقایق
تاریخی مورد
تحسین قرار
داده اند. ولی با
توجه به شیوه
محاکمات و
همچنین
سوالاتی که در
مورد قابل
اعتماد بودن
احکام صادره مطرح
است، نتیجه گیری
عمومی را با
مشکل مواجه می
سازد. محاکمات
فاقد الزامات
اساسی پروسه
لازم بود. عده
قلیلی از
آشنایان به
حوزه حقوق در امپراطوری
عثمانی،
بخصوص در مورد
دادگاههای
نظامی، نظر
مثبتی دارند. در حقوق
کیفری
عثمانی،
بازجوئی از
شهود به منظور
مقایسه با
اظهارات قبلی
و سنجش درستی
شهادت، وجود
نداشت.
در مقایسه با
آمریکا، نقش
قاضی بسیار با
اهمیت تر بود. قاضی
ارزش اثباتی
همه مدارک را
که در مراحل
مقدماتی و یا
در طول محاکمه
تسلیم دادگاه
می شد را می سنجید
و از متهم
بازجوئی می
کرد. {14}
در محاکمات 1920-
1919، ریاست
دادگاه بیشتر
نقش یک بازپرس
را ایفاء می
کرد تا نقش یک
قاضی بیطرف
را.
قوانین
عثمانی
همچنین از
دسترسی داشتن
وکیل مدافع به
پرونده هائی
که قبل از تشکیل
دادگاه برای
متهمین تشکیل
می شد، ممانعت
کرده و وکلای
مدافع حق
همراهی
موکلین خود و
حضور در
بازجوئی های
قبل از دادگاه
را نداشتند. {15}
در ششم مه 1919 در
سومین جلسه
دادگاه اصلی،
وکیل مدافع به
اشارات مکرر
دادگاه به
ادعانامه به عنوان
واقعیات مسلم
و اثبات شده
اعتراض نمود،
ولی دادگاه
این اعتراض را
رد کرد.
{16}
در طول
محاکمه هیچ
شاهدی به
دادگاه احضار
نشد و رای
صادره کاملا
بر مدارک و
اظهارات
شهودی که
هیچوقت مورد
بازجوئی قرار
نگرفته بودند
استوار بود. Heck
محاکمات Yozgat
را که متهمین
بر اساس مدارک
دادگاه بی نام
و نشان محاکمه
شده بودند،
مورد تائید
قرار نمی دهد. {17}
جدی ترین
مسئله ای که
بر ارزش
اثباتی
دادگاههای
نظامی سالهای
1920- 1919 تاثیر می
گذارد، شاید
این باشد که
تمامی مدارک
استفاده شده
در دادگاهها،
گم شده اند. آنچه که
از اظهارات و
شهادت های قسم
خورده می دانیم،
به معلومات
دست دوم بعضی
ضمیمه های
روزنامه رسمی
حکومت عثمانی
"تقویم
وقایع" و گزارشات
نشریات محدود
است.
دقیق بودن
این رونوشت ها
و اینکه
روزنامه ها
تمامی آنچه که
بعنوان مدرک
ثبت شده است
را چاپ کرده
اند و یا فقط
بخش هائی از
آن را، معلوم
نیست.
بنابه گفته دادریان
Dadrian
"همه مدارک
جرم و تک تک مدارک
رسمی قبل از
ارائه به
تائید
کارشناسان
وزارت داخله
رسیده و در
بالای سند: برابر
اصل است،
اضافه می شده
است. {18}
با این حال،
مورخین بدون
تائید و صرفا
بنابه گفته
مقامات چیزی
را قبول نمی
کنند.
بعنوان
مثال، ارزش تاریخی
محاکمات
نورنبرگ صرفا
بر وجود حجم
بالای مارک
اصلی استوار
است. در
حالی که اگر
صورت جلسات
دادگاه گم شده
بودند و یا
مورد بازبینی
قرار نگرفته
بودند، اهمیت
تاریخی قضاوت
های دادگاه
نورنبرگ
پائین می آمد.
در فقدان
مطلق اصل
مدارک، در
تحقیق و بررسی
موضوع ارمنی
ها، مورخین
فقط بر گزیده
ائی از قسمت
های دستچین
شده اظهارات و
نقل قول ها
متکی شده اند. مثلا
دادریان یکی
از رهبران
برجسته کمیته
اتحاد و ترقی،
بنام "بهاء
الدین شاکر" را
از قول
فرمانده لشگر
سوم عثمانی،
ژنرال "وحیب
پاشا" چنین
توصیف می کند: مردی که
" در حوزه فرماندهی
لشگر سوم،
قصابان مردم
را بخدمت گرفت
او مجرمین و
همچنین
ژاندارم ها و
پلیس هائی که
دستها و چشم
هایشان به خون
آغشته یود را
سازماندهی
کرد. {19}
بخش هائی از
این شهادت در
ادعا نامه
محاکمه اصلی و
در رای دادگاه
هارپوت Harput
آورده شده
است. در
صورتیکه ادعانامه
نمی تواند
دلیل اثبات
جرم تلقی
گردد.
مفهوم و مفاد
اظهارات نقل
شده گم شده اند. اگر چه
گفته می شود
که متن کامل
شهادت نامه در
دادگاه
طرابوزان Trabizond به
تاریخ 29 مارس 1919
قرائت شده
است، ولی صورت
جلسه این
دادگاه در هیچ
شکلی حفظ نشده
است، فقط رای
دادگاه در
روزنامه رسمی
تجدید چاپ شده
است. {20}
نویسندگان
ترک محاکمات
نظامی سالهای
1920- 1919 را بعنوان
وسیله مجازات
در دست متفقین
ارزیابی کرده
و آنرا رد می
کنند. {21}
متفقین
پیروز،
محاکمات را
تقلید مسخره
ای از عدالت
ارزیابی می
کردند.
کمیسر عالی انگلستان S.A.G Calthorpe به لندن
چنین گزارش
کرد: " محاکمات
مضحک و برای
پرستیژ
خودمان و
همچنین دولت
ترک مضر هستند". {22}
بعقیده
کمیسر John de Robeck، دادگاه
ها با چنان
شکستی روبرو
شدند که احکام
آنها بهیچ وجه
نمی تواند
قابل استناد
باشد. {23}
زمانی که
دولت
انگلستان در
نظر داشت
متهمین به
جنایات جنگی
عثمانی را در
"مالتا"
(جزیره مالت)
محاکمه کند،
استفاده از هر
مدرکی که در
دادگاههای
سالهای 1920- 1919
عثمانی تولید
شده بود را،
رد کرد.
نقش "تشکیلات
ویژه"
تعدادی از
دادگاههای
نظامی سالهای
1920- 1919 به نقش مخرب
تشکیلاتی
بنام "تشکیلات
ویژه" اشاره
کرده اند. بسیاری
از طرفداران
جنبش ارمنی ها
این اتهام را
قبول دارند.
دادریان،
اعضائ این
تشکیلات را
وسیله اصلی
کمیته اتحاد و
ترقی برای
پیشبرد هدف
نابودی ارمنی
ها، توصیف می
کند. " ماموریت
آنان گسترش در
مناطق
دورافتاده
ترکیه و کمین
کردن و نابودی
کاروان
اخراجی های
ارمنی بود" {24}
او می نویسد:
"وظیفه اصلی
تشکیلات
ویژه، اجرای
نسل کشی ارمنی
بود". {25}
تشکیلات
ویژه که بین
سالهای 1907- 1903 نشو
نما یافت، در
سال 1913 این نام
را بخود گرفت. این
تشکیلات تحت
رهبری
انورپاشا و
فرماندهی
تعداد زیادی از
افسران مستعد
به عنوان واحد
های نیروی
ویژه عمل کرد. فیلیپ
استادارد Philip Staddard نویسنده
ی تنها تحقیق
پژوهشگرانه و
دانشمندانه
گروه (تشکیلات
ویژه)، آنرا:
"وسیله
برجسته طرفدار
اتحاد و ترقی
برای مقابله
با تجزیه طلبی
اعراب و
امپریالیسم
غرب" می نامد. این تشکیلات
در اوج خود سی
هزار(30.000) نفر
عضو داشت. در طول
جنگ جهانی
اول،
فرماندهی
عثمانی در
عملیات ویژه
نظامی در
قفقاز، مصر و
بین النهرین
از آن استفاده
کرد.
برای مثال در
سال 1915، در
جریان پیشروی
نیروهای
عثمانی به سوی
کانال سوئز،
دشتهای کلیدی
را نیروهای تشکیلات
ویژه تصرف
کردند.
رژیم همچنین
از این نیرو
برای جلوگیری
کردن از
خرابکاری و همکاری
های احتمالی
با دشمنان
خارجی
استفاده کرد. بهر حال
به نظر
استادارد،
این فعالیت ها
عمدتا برعلیه
ناسیونالیست
های بومی سوریه
و لبنان بود و
این تشکیلات
در اخراج
ارمنی ها نقشی
نداشت.
{26}
با اینحال
ادعانامه
دادگاه اصلی،
تشکیلات ویژه
را به انجام
عملیات و
فعالیت های
جنایتکارانه
بر علیه ارمنی
ها متهم کرد. به عقیده
دادریان:
"رهبران
اتحاد و ترقی،
واحد های
راهزنان و
یاغی ها را
برای استفاده
در جبهه داخلی
و مشخصا
برعلیه ارمنی
ها بسیج
کردند.
واحد های
تشکیلات ویژه
با کادر رهبری
که کمابیش دست
نخورده باقی
مانده بود، شهرهای
عمده و دهاتی
که جمعیت
ارمنی قابل
توجهی داشتند
درنوردیدند و
نقشه نابودی
ارمنی ها را
اجرا کردند". {27}
دادریان
مدعی است که
این اطلاعات،
به شمول استخدام
محکومان در
جوخه های مرگ
تشکیلات
ویژه، مورد
تائید منابع
نظامی و غیر
نظامی ترک و
آلمان است.
با این وجود،
این اشارات
دادریان
ادعاهایش را
ثابت نمی کند. این
درست است که
دولت عثمانی
در زمان جنگ
جهانی اول،
بخاطرافزایش
نیروی انسانی
برای خدمت
سربازی،
محکومان را آزاد
کرد، ولی غیر
از اظهارات
ادعانامه
دادگاه اصلی
مبنی براینکه
تشکیلات ویژه
با بخدمت
گرفتن اکثریت
این افراد
رهبری قتل عام
ها را بدست
گرفت، در دست نبوده
و حضور
محکومین نیز
غیر معمول نمی
باشد.
استفاده از
محکومان در
زمان جنگ، از
جمله توسط
ارتش های
امریکا و
انگلستان
سابقه داشته
است. در
زمان جنگ
جهانی اول،
دادگاههای
آمریکا قریب
هشت هزار 8.000 نفر
از محکومین جرائم
جدی را به شرط
معرفی خود
برای خدمت
سربازی آزاد
کرد. {28}
اکثر
ادعاهائی که
تشکیلات ویژه
را با قتل عام ها
مرتبط می داند
مستقیما بر
مدارک استوار
نبوده، بلکه
به فرضیه های
مشکوک افرادی
که این مدارک
را تفسیر می
کنند، مبتنی
است.
دادریان در
زمره برجسته
ترین محققانی
که منابع
اصلی،
ادعاهایشان
را تائید نمی
کند، قرار دارد. او
رابطه بین
تشکیلات ویژه
و قتل عام ارمنی
ها را شرح می
دهد در حالیکه
stange افسر
آلمانی
نویسنده سند
مورد بحث،
هرگز به
تشکیلات ویژه
اشاره ائی
نکرده، بلکه
به اوباش
اشاره می کند. {29}
دیگر اینکه،
برخلاف ادعای
دادریان، هیچ
نشانه ای مبنی
براینکه Stange
در تشکیلات
ویژه نقشی
داشته است،
وجود ندارد. {30}
با در نظر
گرفتن تنش
میان سرویس
های مخفی عثمانی
و آلمان، این
ماموریت غیر
محتمل به نظر
می رسد.
{31}
به احتمال
زیاد، پرونده
های وزارت
خارجه آلمان
که Stange را
فرمانده دسته
3000- 2000 نفری، که
اکثرشان را
داوطلبان
گرجی که
برعلیه روس ها
می جنگیدند،
توصیف می کند،
درست است. {32}
به گزارش یک
افسر دیگر
آلمانی، دسته Stange شامل
ارمنی ها هم
بوده است. {33}
واقعیت
عجیبی در مورد
واحدی است که
گفته می شود
آلت اجرای نسل
کشی ارمنی ها
بوده است. دادن
رای قطعی در
این مورد که
چه کسی مرتکب
کشتار ارمنی
های اخراجی
شد، سخت است. در حالیکه
مقصر دانستن
تشکیلات ویژه
شاید از نظر سیاسی
به مصلحت باشد،
ولی مرتکبین،
به احتمال
زیاد، قبایل
کرد و پلیس
هائی که
قصدشان غارت
کردن بود،
بوده اند. {34}
دادریان
مأخذی را که
در مورد یکی
از رهبران تشکیلات
ویژه، "اشرف
قوشچی باشی"
است تحریف می کند. در آغاز
جنگ جهانی
اول، اشرف
رهبر عملیات
ویژه در
عربستان،
سینا و آفریقای
شمالی بود. اوائل
سال 1917 در حین
ماموریتی در
یمن دستگیر
شد.
ارتش انگلیس
او را به
مالتا، جائی
که او تا سال 1920
درآنجا ماند،
فرستاد.
در بازجوئی
های ماموران
انگلیسی او هر
نوع مشارکت در
قتل عام ارمنی
ها را انکار
کرد. او
در سال 1964، در سن
91 سالگی درگذشت. {35}
دادریان
طوری وانمود
می کند که
اشرف، طی مصاحبه
ائی با
نوسینده ترک،
"کمال کوتای"
به شرکت خود
در قتل عام ها
اعتراف کرده
است. {36}
درحالیکه
بررسی دقیق
نشان می دهد
که اشرف چنین
اعترافی
نکرده است. بلکه
این ادعا با حذف
و انداختن
گزینشی لغات و
تفسیرهای غلط
ساخته شده
است. {37}
برهمین
منوال،
برخلاف
ادعاها، در
حالیکه ادعانامه
های دادگاه
های نظامی 1919،
تشکیلات ویژه
را با قتل عام
ها مرتبط می
داند،
اقدامات و رای
دادگاه این
ادعا ها را
تائید نمی
کند.
متهمین، نقش
تشکیلات ویژه
را پیشتر در
عملیات مخفی
در پشت جبهه
روس ها تشریح
کرده بودند. {38}
Gwynne Dyer،
یکی از معدود
محققین غربی
که روی
آرشیوهای ارتش
عثمانی تحقیق
کرده است،
ادعای همدستی
و شرکت
تشکیلات ویژه
در قتل عام
ارمنی ها را
"شایعات بی
اساس" توصیف
کرده است. {39}
گفته می شود
که تلگراف های
رمزی ارسالی
به تشکیلات
ویژه، در
آرشیو ستاد
ارتش ترکیه
موجود است. {40}
ولی این
مدارک مورد
تحقیق و بررسی
کارشناسی قرار
نگرفته اند. تا وقتی
که اسناد جدیدی
ارائه نشوند،
ارتباط
تشکیلات ویژه
و قتل عام
ارمنی ها چیز
دیگری جز یک
ادعای اثبات
نشده نمی
تواند باشد.
خاطرات
"نعیم بیگ"
سومین ستونی
که اتهام نسل
کشی ارمنی ها
بر آن استوار
است، خاطرات
"آرام
آندونیان" Aram Andonian درباره
"نعیم بیگ"
است.
آرام
آندونیان،
ارمنی ای است
که در زمان
بسیج 1914 بعنوان
مامور سانسور
نظامی
استخدام شده
بود. او
پس از دستگیری
و اخراج از
استامبول، در
آوریل سال 1915
خود را به حلب
رساند و اجازه
اقامت موقت
دریافت کرد. پس از
آزادی شهر
توسط نیروهای
انگلیسی در
اکتبر 1918، او به
جمع آوری اظهارات
زنان، مردان و
کودکانی که از
جریان اخراج جان
سالم بدر برده
بودند
پرداخت.
او ضمن شرح
داستان، با
ماموری ترک به
نام نعیم بیگ،
که رئیس کمیته
تبعید حلب
بود، رابطه
برقرار می
کند.
نعیم بیگ
خاطراتش را که
شامل تعداد
زیادی اسناد
رسمی، تلگراف
ها و احکامی
که او در زمان
ماموریت اش
بدست اش رسیده
بودند به
آندونیان می
دهد.
آندونیان
خاطرات را به
ارمنی ترجمه
کرده و بعد از
مدتی وقفه خاطرات
به زبان های
ارمنی،
فرانسه و
انگلیسی منتشر
می شوند. {41}
محکمترین
مدارک محکوم
کننده ائی که
برای تائید
ادعای نسل کشی
ارائه شده
اند، اسنادی
هستند که از
خاطرات نعیم
بیگ باز تولید
شده اند. بخصوص
اتهامات
مربوط
به
تلگرافهای
وزیر کشور
زمان جنگ. آنها،
در صورت موثق
بودن، ثابت
میکنند که
طلعت پاشا
برای کشتار
همه ارامنه
ترکیه اعم از زن و مرد
و کودک
دستورات صریح
صادر کرده
است. طبق
تلگرافی به
تاریخ 16
سپتامبر 1915،
کمیته اتحاد و
ترقی تصمیم به
نابودی کامل
همه ارامنه
ساکن ترکیه
گرفته است و
آنهایی که از
این تصمیم و دستور
سرپیچی کنند،
نمیتوانند
بعنوان پرسنل
رسمی
امپراتوری
باقی بمانند.
هر اقدام
جنایتکارانه
مجاز بوده و
سن جنسیت
وجدان و
اخلاقیات نباید
در نظر گرفته
شوند. [42]
ظالمی
مطلق بعنوان
طلعت پاشا
موضوع تکراری
این خاطرات
است. این
بی اعتبار
سازی اما، با
نظر قبل از 1915
بسیاری از
ارمنی ها نسبت
به طلعت پاشا
بسیار متفاوت
است. برای
مثال، لوئیس
مالت Louis Mallet
مامور سفارت
انگلیس در
تاریخ 20
دسامبر 1913
گزارش میدهد
که ارمنی ها
به طلعت پاشا
اعتماد دارند: “ولی
از اینکه
نتوانند
همیشه با وزیر
کشوری به مهربانی
وزیرفعلی سر و
کار داشته
باشند
در هراسند". [43]
لیپاریت Liparit
مامور آلمانی
هم، طلعت پاشا
را بعنوان کسی
که: "در
شش سال گذشته
به عنوان
طرفدار صادق
دوستی
ترک - ارمنی
اعتبار کسب
کرده است"،
توصیف می کند. [44]
حتی
رئیس آمریکائی
امداد رسانی
جهانی ارامنه
در استانبول
بخاطر دارد
که، طلعت پاشا
همیشه: "به
درخواستهای
من سریعا توجه
میکرد. هر وقت
به دفتر او سر
میزدم غالبا
با این مقدمه
که ما شریک و
همکار همدیگر
هستیم امروز
چه کمکی میتوانم
به کنم ؟
احترام میکرد
و خوشامد می
گفت." [45]
طلعت
پاشا ممکن است
که به یک آدم
پلید و تبهکار
تبدیل شده
باشد ولی نظر
معاصران وی
این توصیف را
تایید
نمیکنند. در
مورد اعتبار
اسنادی که از
خاطرات نعیم
بیگ باز سازی
شده اند،
تردید های
زیادی وجود
دارد. طبق
اظهارات
تعدادی از محققین
ارمنی،
دادگاه آلمانی
در حین محاکمه
"سوقحومون
تحلیریان" Soghomon Tehlirian
که
در تاریخ 15
مارچ 1921 طلعت
پاشا را در
برلین ترور
کرد، پنج عدد
از تلگراف های
طلعت پاشا را
تایید کرده
است. [46]
در
حالیکه
تندنویسی
مذاکرات
دادگاه که در
سال 1920 انتشار
یافت، نشان
میدهد که وان
گوردونVon Gordon وکیل
مدافع،
پیشنهاد خود
مبنی بر ارایه
پنج تلگراف به
عنوان مدرک
را، قبل از
اینکه معتبر بودن
تلگرافها
مورد تایید
قرار گیرند،
پس گرفته است. [47]
به
نظر "شیناسی
اورال" Sinasi Orel و "ثریا
یوجا" Sureyya Yuca دو
نویسنده ترک،
که بررسی
دقیِق معتبر
بودن مدارک
کتاب آندونیان
را بعهده
گرفته بودند، معتقدند
که ممکن است
ارمنی ها: "به
منظور پرهیز
از امکان فاش
شدن جعلی بودن
مدارک، اصل
مدارک را عمدا
از بین برده باشند." [48]
اورال
و یوجا
استدلال می
کنند که
اختلاف بین اسناد
معتبر ترک و
اسناد
بازسازی شده
کتاب نعیم -
آندونیان
نشان دهنده
جعل ناشیانه
اسناد کتاب
است. [49]
علاوه
بر این، دو
نویسنده، در
اسناد رسمی
هیچ نشانه ای
در مورد نعیم
بیگ پیدا
نکرده و نسبت به
اصل موجودیت
وی نیز ابراز
تردید می
کنند.
زمانی
که خاطرات در
سال 1920 منتشر
شدند، فعالین ارمنی
نویسنده
خاطرات را
فردی صادق که
انگیزه
جبران
گناهانش را
دارد، توصیف
کردند. اما بر
طبق نوشته
آندونیان در سال
1937، نعیم بیگ
آلکلی و قمار
باز بوده و
اسنادی که او
تامین کرده
بود، با پول
خریداری شده
بودند.
آندونیان
چنین نوشت: "افشای
حقیقت در مورد
وی، هیچ ارزشی
نمی داشت." [50]
در
حالیکه به
احتمال زیاد
از موثر بودن
خاطرات می
کاست. هیچ کس
کلمه ای از
گفته های یک
آلکلی قمار
باز را، که
بخاطر کسب پول
ممکن است سند
سازی کرده
باشد، قبول
نمی کرد.
اسناد خاطرات
نعیم بیگ
رهبری ترکهای
جوان و ترک ها
را بصورت
تبهکارانی
پست ترسیم می
کرد. هدف این مدارک
تحت تاثیر
قرار دادن
افکار عمومی
در آمریکا و
اروپای غربی
بود، تا ابزار
لازم را، جهت
حمایت از
ارمنی ها، که
در کنفرانس پاریس
برای مستقل
شدن در حال
لابی کردن
بودند، فراهم
کند. [51]
بهمین
دلیل اتحاد
ملی ارمنی که
تحت رهبری دولتمرد
با سابقه
ارمنی، بوقوس
نوبار پاشا Boghos Nubar Pasha پایه
گذاری شده بود
اسناد را
خریداری کرده
و برای رساندن
آنها به اروپا
به آندونیان
سپرد. علیرغم
آنکه
تلگرافهای
کتاب نعیم - آندونیان
در ماه مارچ 1921
به لندن
فرستاده شده بودند
[52]
و
همچنین در
پرونده
بازداشتی های
مالتا موجود
بودند، دولت
انگلستان
هرگز از این
تلگراف ها استفاده
نکرد. وکلای
دولت انگلیس آشکارا
کتاب نعیم -
آندونیان را
در زمره یکی
از جعلیات
متعددی که در
آن زمان در
استانبول در
جریان بودند
لحاظ کرده
است.
نویسندگان
ترک در
ارزیابی خود
مبنی بر جعلی
بودن اسناد
نعیم - آندونیان
تنها نیستند.
مورخ هلندی "اریک
زورچر" Erik Zurcher در سال 1997 استدلال
کرد که: "جعلی
بودن اسناد آندونیان
ثابت شده است". [53]
مورخ
انگلیسی "آندرو
مانقو"Andrew Mango از
تلگرافهائی
که بطرز
مشکوکی به انور
پاشا وزیر
کشور دولت
عثمانی در
زمان جنگ ، نسبت
داده می شوند
صحبت می کند. [54]
اینکه
سیاست گذاران
و لابی گرها
تعیین نسل کشی
را بر مدارکی
مبتنی کنند که
بیشتر مورخان
و محققان آنها
را، در بهترین
حالت بعنوان
مدارکی مسئله
دار و غیر
قابل تائید
شدن و در بد
ترین حالت
بعنوان اسناد
جعلی، رد می
کنند شک برانگیز
است.
نتیجه: سه ستون
مورد ادعای
ارمنی ها برای
نسل کشی قلمداد
کردن مرگ ارمنی
ها طی جنگ
جهانی اول،
این اتهام را
که: - رژیم ترک
های جوان عمدا
قتل عام ها را
سازماندهی
کرده بودند - نمیتوانند
ثابت کنند. موفقیت
دیگر مدارک
انتسابی مبنی
بر وجود طرح از
پیش طراحی شده
نابودی ارمنی
ها نیز بهتر
از آن ها
نیستند.
اینکه
وقایعی را که
حدود صد سال
پیش در امپراتوری
عثمانی اتفاق
افتادند نسل
کشی بنامیم شاید
برای مورخان
زیادی پی آمدهای
جزئی داشته
باشند ولی
دارای اهمیت
سیاسی بسزائی
است. هم
متخصصین
ارمنی و هم
ناسیونالیست
های ترک با
ساده کردن
واقعیات
بغرنج تاریخی
و نادیده گرفتن
مدارک تعیین
کننده ائی که
می توانند
تصویر
متفاوتی
ارائه دهند،
مدعی حقانیت
خویشند. محققین
حرفه ائی
مواضع خود را
بر روی کارهای
قبلی دیگران
بنا کرده اند.
آنها غالبا از
این واقعیت،
که کارهای
قبلی نتیجه
تفسیر ساختگی
و تقلبی از
منابع اصلی
بوده است، بی
خبر بودند. با
در نظر گرفتن
پیامدهای
سنگین سیاسی،
هر دو طرف به
دنبال ساکت
کردن
مخالفان و جلوگیری
از بحث کامل
در این مورد
بوده اند. به عنوان
یک مثال
مشهور، در سال
1995،
دادگاهی در
فرانسه شکایت
مدنی یک گروه
ارمنی بر علیه
تاریخدان
بزرگ و مشهور،
"برنارد
لوئیس" Bernard Lewis
را
به طور نیمه
رسمی مورد
بررسی قرار
داد. برنارد
لوئیس با
انتشار مقاله
ائی در روزنامه
لوموند به
تاریخ اول
ژانویه 1994 وجود
برنامه ائی از
طرف حکومت
عثمانی برای
نابودی ارمنی
ها را مورد
تردید قرار
داده بود. [55]
رهبران
ترک به فشار
های سیاسی و
تهدید روی آوردند.
دولت
ارمنستان،
آنهائی را که
نسل کشی بودن
قتل عام ها را
تائید نمی
کنند، به
منکرینی که می
خواهند رضایت
دولت ترکیه را
جلب کنند متهم
کرد. اخیرا
بعضی
تاریخدانان
ترک و ارمنی
عنوان کرده
اند که زمان
آن فرا رسیده
که "از بحث بی
خود نسل کشی
بوده و یا
نبوده که فقط
به تهمت زنی متقابل
منجر میشود
عقب نشینی
کرده" و به جای
آن باید برروی
تحقیقات موثق
تاریخی که به
دنبال یافتن
پایه مشترک
علمی هستند
متمرکز شد.
زمان
نشان خواهد
داد که نجات
تاریخ از دست
ناسیونالیست
هایی که تاریخ
را در خدمت
اهداف سیاسی
خود
غارت کرده
اند، ممکن
خواهد بود یا
نه.
Revisiting the Armenian Genocide, by: Guenter Lewy
The
Guenter Lewy is professor emeritus of political
science,
[1]
For example, see Kamuran Gürün,
The Armenian File: The Myth of Innocence Exposed (Nicosia and London: K.
Rustem and Brother and Weidenfeld
and Nicolson, 1985), pp. 214-5 (the Turkish edition of this book, Ermeni Dosyasi, was
published by Türk Kurumu Basimevi, Ankara, 1983); Bernard Lewis, The Emergence of
Modern Turkey, 3rd rev. ed. (New York: Oxford University Press,
2002), p. 356.
[2] Turkish authors such
as Gürün speak of 300,000 Armenian deaths. The
estimates of most Western scholars are far higher.
[3] Aram Andonian, comp., The Memoirs of Naim
Bey: Turkish Official Documents Relating to the
Deportations and Massacres of Armenians (Newtown Square, Pa.: Armenian
Historical Society, 1965, reprint of London, 1920 ed).
[4] Taner
Akçam, Armenien
und der Völkermord: Die Istanbuler Prozesse und die türkische Nationalbewegung
(Hamburg: Hamburger Edition, 1996), p. 185.
[5] Vahakn
N. Dadrian, "The Documentation of the World War
I Armenian Massacres in the Proceedings of the Turkish Military Tribunal,"
International Journal of Middle East Studies 23(1991): 554; idem,
"The Turkish Military Tribunal's Prosecution of the Authors of the
Armenian Genocide: Four Major Court-Martial Series," Holocaust and
Genocide Studies, 11(1997): 31.
[6] Akçam,
Armenien und der Völkermord, p. 148.
[7] Calthorpe
to Foreign Office, Apr. 17, 1919, Foreign Office, 371/4173/61185, p. 279.
[8] Dadrian,
"The Turkish Military Tribunal's Prosecution," p. 45.
[9] Akçam,
Armenien und der Völkermord, p. 204. For the entire indictment, see pp.
192-207.
[10] Dadrian, "World War I Armenian Massacres," p.
558.
[11] The verdict is
reproduced in Akçam, Armenien
und der Völkermord, pp.
353-64.
[12] U.S. National
Archives, RG 59, 867.00/868 (M 353, roll 7, fr. 448).
[13] Akçam, Armenien und der Völkermord, pp. 114-9.
[14] Yilmaz Altug, trans., The Turkish Code of Criminal Procedure (London:
Sweet and Maxwell, 1962), art. 232.
[15] Vahakn N. Dadrian, "Genocide
as a Problem of National and International Law: The World War I Case and Its
Contemporary Legal Ramifications," Yale Journal of Law, 14 (1989):
297, n. 286.
[16] Taner Akçam, ed., "The
Proceedings of the Turkish Military Tribunal as Published in Takvim-i Vekayi,"
part 1, 3rd sess., pp. 24, 27. This mimeographed edition of the trial
proceedings represents a German translation used by Taner
Akçam and deposited by him at the
[17] Heck to State
Department, Feb. 7, 1919, U.S. National Archives, RG 59, 867.00/81 (M 820, roll
536, fr. 440).
[18] Vahakn N. Dadrian, The Key Elements in the Turkish Denial of the
Armenian Genocide: A Case Study of Distortion and Falsification (Cambridge,
Mass.: Zoryan Institute, 1999), p. 27.
[19] Quoted in Vahakn N. Dadrian, "The
Armenian Genocide and the Pitfalls of a ‘Balanced' Analysis: A Response to
Ronald Grigor Suny," Armenian
Forum, Summer 1998, p. 89; Akçam,
Armenien und der Völkermord, p. 204.
[20] For the text of
the indictment, see Akçam, Armenien
und der Völkermord, pp.
192-207; for the verdict of the Harput trial, see Haigaz K. Kazarian, "The
Genocide of Kharpert's Armenians: A Turkish Judicial
Document and Cipher Telegrams Pertaining to Kharpert,"
Armenian Review, Spring 1966, pp. 18-9.
[21] See, for example, Gürün, The Armenian File, p. 232.
[22] Calthorpe to Foreign Secretary, Aug. 1, 1919, Foreign
Office, 371/4174/118377.
[23] De Robeck to
[24] Vahakn N. Dadrian, The History of the Armenian Genocide: Ethnic
Conflict from the Balkans to Anatolia and to the
[25] Ibid., p. 237; Vahakn N. Dadrian, "The Role
of the Special Organization in the Armenian Genocide during the First World
War," in Panikos Panati,
ed., Minorities in Wartime: National and Racial Groupings in Europe, North
America, and Australia during the Two World Wars (Oxford: Berg, 1993), p.
51.
[26] Philip H.
Stoddard, "The Ottoman Government and the Arabs, 1911 to 1918: A Study of
the Teskilat-i Mahsusa,"
unpublished Ph.D. dissertation,
[27] Dadrian, "The Role of the Special Organization,"
p. 56.
[28] Second Report
of the Provost Marshal to the Secretary of War on the Operations of the
Selective Service System to December 20, 1918 (Washington, D.C.: U.S.
Government Printing Office, 1919), p. 149.
[29] Stange to the German military mission, Istanbul, Aug. 23,
1915, Politisches Archiv
des Auswärtigen Amtes, Botschaft Konstantinopel/170 (Fiche 7254); Johannes Lepsius, ed., Deutschland und Armenien,
1914-1918: Sammlung diplomatischer
Aktenstücke (Potsdam: Tempelverlag,
1919), pp. 138-42. A reprint of this collection was published by Donat und
[30] Vahakn N. Dadrian,
"Documentation of the Armenian Genocide in German and Austrian
Sources," in
[31] Walter Nicolai, The
German Secret Service, George Renwick, trans. (London: Stanley Paul, 1924),
p. 138; Hans Werner Neulen, Adler und Halbmond: Das deutsch-türkische Bündnis 1914-1918 (Frankfurt/Main: Ullstein,
1994), pp. 166-7; Ulrich Trumpener, "Suez, Baku,
Gallipoli: The Military Dimensions of the German-Ottoman Coalition," in
Keith Neilson and Ray Prete, eds., Coalition
Warfare: An Uneasy Accord (Waterloo, Ont.: Wilfrid
Laurier University Press, 1983), p. 40.
[32] Politisches Archiv des Auswärtigen Amtes, Weltkrieg, no. 11d, vol. 9 (R 21016), p. 31; Felix Guse, Die Kaukasusfront im Weltkrieg: Bis
zum Frieden von Brest
(Leipzig: Koehler und Amelang, 1940), p. 38; Edward
J. Erikson, Ordered to Die: A History of the Ottoman Army in the First World
War (Westport, Conn.: Greenwood Press, 2001), pp. 54-5. On the role of the
Georgian volunteers see, William E. D. Allen and Paul Muratoff,
Caucasian Battlefields: A History of the Wars on the Turco-Caucasian
Border, 1828-1921 (Cambridge: Cambridge University Press, 1953), pp. 274-5.
[33] Paul Leverkuehn, Posten auf ewiger Wache: Aus dem abenteuerlichen Leben des Max von Scheubner-Richter
(Essen: Essener Verlagsanstalt,
1938), p. 33.
[34] See, for example,
Henry H. Riggs, Days of Tragedy in
[35] Philip H. Stoddard
in the prologue to Eşref Kuşçubasi,
The Turkish Battle of Khaybar, Philip H.
Stoddard and H. Basri Danisman,
trans. and eds. (Istanbul: Arba Yayinlari,
1999), pp. 21-32.
[36] Vahakn N. Dadrian, "Ottoman
Archives and Denial of the Armenian Genocide," in Richard G. Hovannisian, ed., The
Armenian Genocide: History, Politics, Ethics (New York: St. Martin's Press,
1992), pp. 300-1.
[37] Cemal Kutay, Birinci
Dünya Harbinde Teşkilat-i Mahsusa Ve Hayber'de Türk
Cengi (Istanbul: Tarih Yayinlari, 1962), pp. 18, 36, 78.
[38] Akçam, "The Proceedings of the Turkish Military Tribunal,"
part 1, especially 5th and 6th session of the main trial.
[39] Gwynne Dyer,
"Letter to the Editor," Middle Eastern Studies, 9 (1973): 379.
[40] Edward J.
Erickson, "The Turkish Official Military Histories of the First World War:
A Bibliographical Essay," Middle Eastern Studies, 39 (2003): 198,
n. 7.
[41] Şinasi
[42] Andonian, The Memoirs of
Naim Bey, p. 64.
[43] Louis Mallet to Foreign
Office, Foreign Office, 371/1773/58131.
[44] Report of December
1914, Politisches Archiv
des Auswärtigen Amtes, Botschaft Konstantinopel /168
(Fiche 7243).
[45] Louise Jenison Peet, No Less Honor: The Biography of William Wheelock Peet (Chattanooga: E.A. Andrews, 1939), p. 170.
[46] Gerard Chaliand and Yves Ternon, The
Armenians: From Genocide to Resistance, Tony Berrett,
trans. (London: Zed Press, 1983), p. 93; Mary Mangigian
Tarzian, The Armenian Minority Problem, 1914-1934:
A Nation's Struggle for Security (Atlanta: Scholars Press, 1992), p. 65;
Jean-Marie Carzou, Un génocide
exemplaire: Arménie 1915
(Paris: Falmmanion, 1975), p. 248.
[47] Tessa Hofmann,
ed., Der Völkermord
an den Armeniern: Der Prozess Talaat Pasha (Berlin:
Gesellschaft für bedrohte Völker, 1985, reprint of
Berlin, 1921 ed.), p. 69.
[48]
[49] Ibid., p. 145.
[50] Aram Andonian to Mary Terzian, in Comité de Défense de la Cause Arménienne, Justicier
du Génocide Arménien: Le Procès de Tehlirian (Paris:
Editions Diasporas, 1981). Translation in
[51] Andonian, The Memoirs of
Naim Bey, p. 225.
[52] Embassy to Foreign
Office (Mar. 1921), Foreign Office, 371/6500/E3557, pp. 2, 6-8.
[53] Erik Jan Zürcher,
[54] Andrew Mango,
"Turks and Kurds," Middle Eastern Studies, 30 (1994): 985.
[55] Yves Ternon, "Freedom and Responsibility of the Historian:
The ‘Lewis Affair,'" in Richard G. Hovannisian,
ed., Remembrance and Denial: The Case of the Armenian Genocide (Detroit:
Wayne State University Press, 1999), pp. 243-6.
[56] Selim Deringil, "In Search
of a Way Forward: A Response to Ronald Grigor Suny," Armenian Forum, Summer
1998, pp. 69-71; Ronald Grigor Suny,
"Reply to My Critics," Armenian Forum, Summer 1998, p. 136.