جاذبه انقلابهای رنگی و انحراف نرم - بخش اول
کانون دمکراسی آزربایجان - اصل مقاله جاذبه انقلاب های رنگي و انحراف نرم حدود یک ماه پیش به زبان ترکی و در دو الفبای عربی و لاتین منتشر شد با توجه به اهمیت موضوع نویسنده محترم با تقبل زحمت فراوان ترجمه فارسی آن را نیز آماده نموده اند که اینک در دو بخش تقدیم خوانندگان می گردد:
اومود ايلقارلي
مقدمه :
حرکت ملی آزربایجان جنوبی یکی از مراحل تاریخی خود را سپری می کند. حرکتی که سالها پیش شروع شده است ، اکنون به جایی رسیده است که همچون یک بازیگر سیاسی باید تصمیماتی تاریخی بگیرد و این تصمیمات برای آینده ملت مان تعیین کننده خواهند بود. با اشتباهی کوچک آینده ملت به قمار گذاشته خواهد شد. یک انحراف جزئی می تواند حرکت ملی را از مسیر تاریخی و واقعی خود خارج سازد. سرنوشت این ملت یکبار مورد معامله بازیگران و قدرتهای بزرگ قرار گرفته و تغییر یافته است. وطنی که می توانست تبدیل به یک کشور پیشرفته ، دموکرات و سعادتمند گردد، بازهم محکوم به سپری کردن دوران سیاه و نکبت بار شد و مجدداً در چنگال شونیزم فارس گرفتار آمد و از جانب آنها مورد نسل کشی و فجایع انسانی واقع شد.
63 سال پیش شکاف عمیقی در سیر پیشرفت تاریخی آزربایجان بوجود آمد. ضروری ترین نیاز ما به عنوان یک ملت سرکوب شد و نیازی که می بایست 63 سال پیش برآورده می شد هنوز که هنوز است بی پاسخ مانده است. از اینروست که در درون حرکت ملی آزربایجان با چالش ها و تضادهای بزرگی مواجه می شویم. با نگاهی به حوادث رخ داده در دنیا و منطقه به راحتی می توان دریافت که چقدر برای بدست آوردن و برپایی حکومت ملی خود دیر کرده ایم. با همه این احوال هستند کسانی که خود را از زنجیر وابستگی معنوی به مرکز نرهانیده اند و از نظر آنها براي برژايي حكومت ملي هنوز زود است.
در داخل کشور حوادثی تاریخی به وقوع می پیوندد و شاهد تغییرات پی در پی در منطقه هستیم. ولیکن به دليل گرفتارشدن در ظلمت چندين ساله ، نمی دانیم چه باید بکنیم. آري، ما به عنوان یک ملت بیش از 80 سال است که تحقیر می شویم ، اعتماد به نفس را از ما گرفته اند، جسارت ایجاد هرگونه تغییر را در ما سرکوب کرده اند، در تعيين سرنوشت و آينده خود بيشتر به طرز عمل ديگران متكي هستيم و آنها را موثرتر از خود مي دانيم. ما در تمام طول زندگی خود اینگونه آموخته ایم، در واقع به ما اینگونه آموخته اند. شخصیت ما به مدت 80 سال تحت تاثیر تحقیرها شکل گرفته است. از همین روست که امروز با اندکی تغییر در شرایط و یا ایجاد موقعیت جديد درمانده مي شويم.
لازم به اثبات این مساله نیست که از ماهها پیش جنبشی به نام جنبش سبز در ایران به وجود آمده و در درون حکومت شکاف ایجاد کرده است و ما به عنوان حرکت ملی آزربایجان نسبت به این جنبش که قدم به قدم در حال پیشرفت است، هنوز موضع و تصمیم مشخصی نگرفته ایم.
اگر چنانچه تا مدتی سکوت ما به عنوان حرکت ملی آزربایجان معنادار بود، پس از گذشت ماهها این سکوت دیگر معنای اوليه خود را ندارد. اکنون این سکوت نشان دهنده عدم توانایی تصمیم گیری است. این عدم تصمیم گیری به همراه سایر اتفاقات نشانگر آن است که حرکت ملی در گرداب احتیاط غوطه ور است. تداوم و پیوستگی یک فاکتور مهم در جنبش های اجتماعی –سیاسی می باشد. با فعالیتهای بسیار اندک آن هم در خفا و پنهانی نمی توان بر توده مردم و یا افکار عمومی دنیا مؤثر واقع شد. پس از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه تاکنون هیچ یک از اعتراضات و مراسم هایی که در سال های گذشته در آزربایجان به وقوع می پیوست ، صورت نگرفته است.
البته مساله صرف وجود جنبش سبز نیست، که اگر این بود غمی نبود. مساله ای که فکر مرا به خود مشغول کرده ، رویدادهایی است که در آینده روی خواهد داد. شاید جنبش سبز تلنگری باشد که ما را به خود آورد. این تلنگر به ما يادآور شد که مساله بسیار جدی است. اگر لحظه ای اشتباه کنیم باز هم سرنوشت این ملت را به قمار خواهیم گذاشت و دوباره سرودن شعرهایی سراسر حسرت و اندوه را شروع خواهیم کرد و شاید آن موقع دیگر جسارت نگاه کردن به پشت سرمان را نداشته باشیم. آن روز دیگر نمی توانیم سرخود را بالا بگیریم و در برابر نسل آینده چیزی جز سرافکندگی نصیب ما نخواهد شد.
با دیدی ساده به مساله نگریستن و انتخاب یکی از دو راه (ادامه ی سکوت-پیوستن به جنبش سبز و ایجاد حرکت موازی) تنها فریب دادن خود است. نشستن و در انتظار توقف جنبش سبز و یا سقوط دولت احمدی نژاد به سربردن اشتباهی تاریخی است. حرکت ملی را که به جریان افتاده از سر بی تدبیری و ترس متوقف کردن ، خطایی غیرقابل بخشش است. نسل های آینده هرگز این خطا را بر ما نخواهند بخشید. چنین رفتاری یعنی قرار گرفتن در مسیر امواج و در دور باطل گرفتار آمدن. برای اینکه ما نیز همچون کشورهای مستعمره در دور باطل اسارت گرفتار نشویم، باید از هم اکنون دست بکار شویم. منتظر بازي سرنوشت بودن و منفعل بودن گزینه مناسبی برای ما نمی تواند باشد. ما بایستی با شناخت صحیح خود و نیز با شناخت دقیق امواجی که ما را در برمی گیرند، مسیر خود را انتخاب کنيم. در اینصورت است که نه تنها قربانی این امواج نخواهیم شد بلکه قادر خواهیم بود از آنها به نفع خود استفاده کنیم.
در این مقاله قصد دارم با در نظر گرفتن ماهیت حرکت ملی آزربایجان ، نظرات خود را در خصوص چگونگی برخورد با امواجی که ما را در بر می گیرند، در میان بگذارم.
تغییرات اجتماعی و ماهیت جنبش های اجتماعی
یکی از مسائلی که مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته و تحقیقات زیادی درباره آن انجام شده، تغییرات و تحولات اجتماعی است. ولیکن در ارتباط با دلایل تغییر و تحولات اجتماعی و چگونگی بوجود آمدن آنها در علم جامعه شناسی تئوری عمومی و مدل فراگیری وجود ندارد. جامعه شناسان معاصر نقش عوامل مختلف در تغییرات اجتماعی و تاثیرات متقابل این عوامل بر یکدیگر را به عنوان یک اصل پذیرفته اند.
عواملی چون زیربنای اقتصادی، تکنولوژی ، عامل جمعیت، ایدئولوژی، ارزشها و تضادها و ... مواردی هستند که جامعه شناسان آنها را مورد تحقیق و بررسی قرار می دهند. اگرچه این عوامل بستر مناسبی برای تغییر و تحولات اجتماعی فراهم می آورند، ولیکن در نهایت تغییرات اجتماعی در نتیجه رفتارها و حرکت های فردی و جمعی افراد جامعه ایجاد می شود و تاریخ اجتماعی به وقوع می پیوندد.
تلاش فردی و جمعی انسانها برای ایجاد تغییرات اجتماعی نشأت گرفته از نیازها، خواست ها و اهداف آنها می باشد. در صورتی که ساختار اجتماعی- سیاسی موجود، ارزشها و نهادها در راستای خواست جامعه و منطبق با آن نباشد و نیازهای ضروری جامعه را برطرف نسازد، مساله اصلی در آن جامعه تغییر دادن شرایط موجود خواهد بود. اقدام به ایجاد تغییر در جامعه اساس و پایه یک جنبش اجتماعی را تشکیل می دهد. (البته برخی از جنبش های اجتماعی نیز براي مقابله با یک تغییر و با هدف حفظ و حراست از یکسری ارزشهای خاص به وجود می آیند).
حرکت ها و جنبش های اجتماعی در دنیای معاصر یکی از عوامل اصلی به وجود آمدن تغییر و تحولات می باشند. با وجود اینکه درخصوص جنبش های اجتماعی تحقیقات و پژوهش های بسیاری صورت گرفته اما تعریف ثابت و مشخصی در این مورد ارائه نشده است. هر محققی با توجه به پارادايم مورد استفاده و ديدگاه خاص خود بخشی از جنبش های اجتماعی را تبيين مي كند. بطور کلی می توان گفت که یک جنبش اجتماعی فعالیت و كنش جمعی افراد یک جامعه در راستای دستیابی به اهدافی مشخص می باشد.
همانگونه که جامعه شناس مشهور فرانسوي "آلن تورن" می گوید؛ دليل وجودي حرکتهای اجتماعی وابسته به سه اصل اساسی زیر می باشد:
- اصل هویت: جنبش اجتماعی سخنگوي چه افراد وچه گروهي است؟ حافظ منافع کدام جامعه است؟ معرف چه كساني است؟
- اصل ضديت يا مخالفت: موانع اساسی بر سر راه جنبش کدامند؟ دشمن و یا حریفی که جنبش در برابر خود می بیند چه کسی و کدام قدرت است؟ قدرت، نهادها، ارزشها و سنتهايي که رودرروی اهداف جنبش قرار می گیرند کدامند؟
- ایده آلها، ارزشها و آرمانها به طور کلی اصل عمومیت: اینکه جنبش محمل کدام ایدئولوژی است؟ آرمان های آن کدامند؟ جنبش بر اساس کدامیک از اصول پذیرفته شده در دنیا آغاز گردیده و با تکیه بر کدام حق پذیرفته شده خود را محق برای مبارزه می یابد.
بدین ترتیب ماهیت جنبش اجتماعی مشخص می گردد. یک جنبش با توجه به ابزارهایی که مورد استفاده قرار می دهد، روش مبارزه ، سطح تغییراتی که طالب آن است و طریقه دستیابی به آن نامهایی چون جنبش فرهنگی، سیاسی، ملی، طبقاتی، جنسیتي، انقلابی، رادیکال ، اصلاح طلب، آزادیخواه، کلاسیک و یا جنبش های جدید اجتماعی به خود می گیرد.
برای ایجاد تغییراتی که هر کدام از جنبش های اجتماعی خواستار آن می باشند، بسيج نیرو و داشتن قدرت بیشتری از دشمن و مانع پیش رو لازم است. بر این اساس جنبش های اجتماعی با توجه به ماهییتشان بوسیله یک سری از عناصر درصدد بسيج منابع مادی و معنوی لازم بر می آیند. عناصری چون ایدئولوژی ، سازمان، رهبر و رهبریت، سمبولها و نمادها، پرچم و ... عناصر مناسبی برای بسيج امكانات وهمچنين نشان دادن ماهیت جنبش می باشند.
با تغییر ماهیت یک جنبش اجتماعی این عناصر نیز تغییر می یابند و برعکس تغییر این عناصر نشانگر تغییر ماهیت جنبش اجتماعی می باشد. با تغییر یافتن ماهیت یک جنبش ،اهداف و مقاصد پيش روي آن متفاوت خواهد بود. بالتبع تغييرات ناشي از آن نيز متفاوت ميشود.
حرکت ملی آزربایجان جنوبی یک جنبش اجتماعی است. ماهیت این حرکت مشخص است. چنانچه سه اصل اساسی را که "آلن تورن" مطرح می کند در نظر بگیریم، ماهیت حرکت ملی به روشنی مشخص است. این حرکت جمعی تمثیل کننده یک ملت است ، سعی در حفظ منافع ملی یک ملت دارد، از جانب یک ملت سخن می گوید و در جهت برطرف کردن نیازهای ضروری یک ملت می کوشد. از این رو این جنبش اجتماعی یک جنبش ملی محسوب می شود و ملتی که این جنبش تمثیل کننده آن می باشد، نه ملت ایران بلکه ملت ترک آزربایجان جنوبی می باشد. جنبشی است که با استناد و تکیه براصول پذيرفته شده جهاني همچون "حق تعیین سرنوشت" ، دموکراسی، حقوق بشر ، برابری و آزادی به وجود آمده است، بر اساس همین ارزشهاست که قصد رهانیدن آزربایجان جنوبی از يوغ استعمار را دارد. هدف آن ایجاد جامعه و کشوری دموکراتیک ، پیشرفته و مرفه است. کشوری که در آن انسانها بدون توجه به رنگ، جنسيت، نژاد، مذهب و ... از حقوق برابر برخوردار باشند. در پیش روی آن ارزشهاي ارتجاعي ، شوونیسم فارس و حکومت دیکتاتوری که تمثیل کننده آن است، قرار دارد.
چنین جنبشی باید صاحب یک ایدئولوژی مخصوص به خود، سازمان یا سازمانها، رهبريت، سمبولها، پرچم و ... باشد. بایستی با توجه به ماهیت جنبش و شرایط موجود استراتژی و برنامه داشته باشد. در غیر اینصورت هر لحظه احتمال تغییر در ماهییت جنبش وجود دارد. جنبشی که ماهیت آن تغییر کند اهداف آن نیز به اهدافی غیر از هدفهای برگرفته از نیاز ضروری ملت تبدیل خواهد شد. چنین جنبشی به جای تلاش برای ایجاد تغییرات تاریخی و ضروری که ملت خواهان آن است، در پی ایجاد تغییراتی متفاوت خواهد بود. ایجاد و حفظ عناصری که سبب تقويت حرکت ملی می شود و درک صحیح از ماهیت حرکت ملی در چنین شرایط حساسی مانع از انحراف و گمراهی حرکت خواهد شد.
جنبش های ضداستعماری و حرکت ملی آزربایجان جنوبي
چنانچه ملتی بنابر دلایل مختلف ملتی دیگر را تحت سلطه خود قرار دهد و منابع آنان را در راستای منافع خود بکار گیرد، استعمار نامیده می شود. استعمارگر، حاکمیت خود و جایگاه برتر خود را با یک سری توجیهات بر ملت تحت حاکمیت خود می قبولاند. مجموعه این قانع کردن ها و توجیه نمودن ها سیستمي را تشکیل می دهند که در مجموع ایدئولوژی استعمار نامیده می شود.
اگرچه امروزه دیگر شاهد استعمار کلاسیک در سطح جهان نمی باشیم، ولیکن استعمارگران با روشهای نوین ، سلطه خود را بر ملتهای تحت حاکمیت خود ادامه داده و به حصول منافع خود می پردازند. استعمار نو ایدئولوژی جدیدی نیزبه همراه دارد، ایدئولوژی استعمار نو نرمتر و ظریفتر از ایدئولوژی استعمار کلاسیک است به نحوي که ملت مستعمره با خواست و اراده خود، حاکم بودن استعمار را در ابعاد مختلف زندگی خود می پذیرد و حاکمیت استعمارگران را به نفع ملت خود می پندارد. ملت مستعمره خود نیز در پیشرفت و حاکم شدن ایدئولوژی استعمار جدید نقش چشمگیری ایفا مي كند. از همین روست که مبارزه بر علیه استعمار نوین بسی سختتر و پیچیده تر از مبارزه با استعمار کلاسیک است.
امروزه استعمارگران بسترهای جذابی را ایجاد می کنند و ملل مستعمره بدون وجود هرگونه خشونت و زور در این بسترها قرار می گیرند و در نتیجه در ميان مللی که به سمت استعمار پيش ميروند ، برای گرفتار آمدن در آغوش استعمار حتی رقابت نیز وجود دارد.
اکثریت افراد یک جامعه مستعمره از شخصیت واقعی خود جدا شده ، هویت واقعی خود را از دست می دهند و شکاف بزرگی در مسیر پیشرفت تاریخی چنین جامعه ای ایجاد می شود. چنین جامعه ای به سبب وابستگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، روانی، ... قادر به داشتن یک کنش مستقل نمی باشد و دنباله روی ملتی دیگر است. كنشهاي چنین ملتی نه بر مبنای نیازها و خواست های واقعی و عاجلش که بر اساس نیازهای ملت حاکم صورت می گیرد. جالب توجه است که حتی فعالیتهای اعتراضی آنان نیز در راستای نیازهای ملت حاکم می باشد. ضرورتهای ملتی دیگر (ملت حاکم) جای نیازهای اصلی این ملت را می گیرد. البته موضوع صحبت از نیازهایی است که اولویت دارند و ترجیح داده می شوند.
از آنجا كه ملت تحت استعمار سالها مورد تحقير واقع ميشود، خلاقيت و اعتماد به نفس در افراد چنين ملتي بسيار پايين ميباشد. استعمار با تحقير ملت تحت حاكميت خود و قبولاندن برتري خود سبب ميشود ملت مذكور به سادگي شايستگي ملت استعمارگر براي پیشرفت ، آزادی و حاکم بودن را بپذيرد.
اما زمانی که آگاهی و شعور ملی در یک ملت بوجود آید ، سعی در رها شدن از این وابستگی و ایجاد حکومت ملی خود خواهد داشت. به کلیه فعالیت ها و تلاش هایی که در راستای از بین بردن وابستگی به ملت حاکم صورت می گیرد، جنبش ضداستعماری گفته می شود.
حرکت های ضداستعماری برای اولین بار در قرن هجدهم در مستعمره هاي آمریکایی انگلیس شروع شد و این کشورها موفق به کسب استقلال خود شدند. سپس در قرن نوزدهم مستعمره هاي آمریکايي اسپانیا یکی پس از دیگری استقلال خود را بدست آوردند. بعدها در قرن بیستم نوبت به کشورهای آسیایی و آفریقایی رسید.
افسوس که همزمان با رهایی ملت ها از چنگال استعمار، ملت ترک آزربایجان تحت سلطه استعمار قرار گرفت و از نیمه اول قرن نوزدهم قسمتی از وطنمان (آذربايجان شمالي) تحت سلطه استعمار روس، بخشی دیگر(اذربايجان جنوبي) در چنگال انگلیس و بعد آمریکا اسیر شد و بعدها به گفته علی تبریزلی "استعمار پابرهنه" یعنی استعمار فارس چون ماری خوش خط و خال بر روي تمام داراییهای مادی و معنوی این ملت چمبره زد و همچنان گرفتار آن هستیم. ملت ما ابتدا قربانی استعمار کلاسیک بود ، و بعدها اسیر استعمار نوین گشت، بطوری که نخبگان این ملت در فرمولیزه کردن ایدئولوژی استعمار نوین از استعمارگران فارس پیشی گرفتند. آسیمیلاسیون و ازخودبیگانه کردن این ملت در دستور کار قرار گرفت؛ تاریخ، فرهنگ، زبان و ... ملت آزربایجان به شدت مورد تحقیر و تحریف واقع شد. در نتیجه ء این استعمار نخبگان و روشنفکران ملت ما بجای نیازهای ضروری ملت خود ، براساس نیازهاي مارداتي ناشي از خواست های ملت حاکم و جریانهای غالب در دنیا به مبارزه پرداختند. جنبش های چپی و راستی در آزربایجان شکل گرفت، علی رغم اینکه پیشگامان این جنبش ها تورکها بودند، همگی به نوعي بر وابستگی ما به ملت حاکم می افزودند. فقدان اعتماد به نفس، عدم شناخت نیازهای ضروری، عدم آگاهی و آشنایی با امواج و جریانات به وجود آمده سبب شده است که بجای پیشرفت ، دور زده مجدداً در آغوش استعمار بیفتیم. علاوه بر وابستگی اقتصادی-سیاسی ، وابستگی روانی ملت مستعمره به ملت حاکم آن ، بسیار دردناک و تأسف بار است. تو گویی سرنوشت ما با ملت حاکم عجین شده است. بدین ترتیب علی رغم اینکه طي سالها جنبش های زیادی پشت سرهم به وقوع پیوستند، هیچیک نتوانستند ما را از دست استعمار برهانند و شاید در اصل خودمان نیز از این رهایی ترسیده ایم!!
سرانجام در 20 سال گذشته ، جنبشی نو و خودی در آزربایجان جنوبی آغاز شد. جنبشی ملی که به چپ و راست نه گفته و رهایی ملت خودمان را هدف قرار داده است. این جنبش نیز همچون سایر جنبش های ضد استعماری دارای ماهیتی ملی و سیاسی است. جنبش های ضداستعماری (همچون حرکت ملی آذرباجان جنوبی) به سبب اینکه هدفشان منافع و رهایی ملت خود می باشد و ملت خود را تمثیل کرده ، از جانب ملت خود سخن می گويند، جنبشهایی ملی نامیده می شوند و نیز به علت داشتن اهداف سیاسی همچون رهايي از حاکمیت ملت حاکم و برپايي حاكميت ملت خود، جنبش هایی سیاسی می باشند. البته از آنجایی که در استعمار نوین ملتهای حاکم بسیار زیرکانه و با ظرافت خاصی حکومت می کنند، در ابتدا ملت محکوم این نوع استعمار را درک نکرده متوجه آن نمی شود. به عبارتی دردهای اساسی خود را نمی بیند.
در مقابل سیاستهای تحقیر و آسیمیلاسیون ملت حاکم، بازگشت به خویشتن و حفظ و حراست از ارزشهای واقعی خود از خصوصیت دوران پیدایش و طفولیت جنبش ملی می باشد. در این مرحله همچون سایر جنبش های ضد استعماری به طور طبیعی یکسری ویژگیهایی وجود دارد که خصوصیات دوران طفولیت این جنبش ها به حساب می آید. از اين ويژگيها ميتوان فعاليت در راستای حفظ زبان مادري خود، اثبات اینکه در گذشته تاریخی غرور آمیز و درخشان داشته ایم، دفاع از برتر بودن زبان مادریمان در مقابل زبان فارسی، شناختن و بها دادن به شخصیت های بزرگ ملتمان، ... را برشمرد. برخی از دوستان وجود چنین ویژگیهایی در حرکت ملی را ناشی از پيشتاز بودن و زیاد بودن فعالان اهل شعر و ادب در شروع حرکت ملی می دانند. درحالی که این ویژگی در کلیه حرکتهای ضد استعماری وجود دارد. چنانچه نخبگان یک ملت دلیل فلاکت های امروزي را ناشی از حاکمیت ملتی دیگر می دانند، به سعادتمند بودن ملت خود در دوران قبل از گرفتار شدن در چنگال استعمار یقین دارند. اگر اعتقاد بر لگدمال شدن ارزشهایشان از جانب ملت حاکم دارند، اين بدان معناست كه بر حاكم بودن آن ارزشها در زماني كه تحت استعمار نبودند اعتقاد دارند. اگر از نابودي وغارت سرمايه هاي ملي خود توسط ملت حاكم سخن ميگويند اين بان معناست كه اعتقاد دارند آن سرمايه ها در زماني كه محكوم ملت حاكم نبودند در امان بودند و اين دوران، يعني دوراني كه ملتي محكوم نبودند ،مربوط به گذشته است. از همین روست که در حسرت گذشته به سر بردن امری طبیعی است. حرکت ملی آزربایجان دموکراسی را به عنوان یک ارزش باور دارد، بدین سبب نیز بسیاری از فعالین حرکت شواهدي را در اثبات دموکرات بودن ملت تورک در گذشته ارائه می دهند. حرکت ملی آزربایجان حقوق برابر زن و مرد را یک ارزش می شمارد، بنابراین فعالین حرکت از برابری حقوق زن و مرد در دوران قبل از اسارت سخن می رانند. این پدیده بسیار طبیعی است ، جستجوي بهشت گمشده در زمانهای گذشته یکی از خصوصیات جنبش های ضد استعماری است.
چنانچه این مرحله را که ملتهای تحت ستم بسیاری از آن عبور کرده اند، نتوانیم پشت سر بگذاریم، بجای برنامه ریزی برای آینده و ایجاد تصویری روشن و واضح از آن ، با تمجيد از تاریخ و گذشته گرايي درجا خواهیم زد. جریان و جنبشی که آینده روشنی نداشته باشد، جذابیتی برای توده توده مردم نخواهد داشت.
جنبش ما باید قادر باشد به سوالی که از طرف هر آذربايجاني ممكن است پرسیده شود، پاسخگو باشد: آزربایجان در آینده چگونه کشوری خواهد بود؟
جای خوشحالی است که نشانه هایی از سپری کردن این مرحله در حرکت ملی آزربایجان قابل مشاهده است. در مصاحبه هایی که " کانون دموکراسی آزربایجان " ترتیب می دهد، نشانه هاي آن را می توان دید.
همانطور که در سایر جنبش های ضد استعماری نیز دیده می شود، یکی از خصوصیت های حرکت ملی آزربایجان "فرار از واقعیت" می باشد. از دیدگاه روانشناختی در لحظات سخت و شکست و ناکامی و زمانی که خواست انسانها سرکوب می شود، یکی ازمكانيزمهاي دفاعي انسان" فرار از واقعیت"مي باشد. این ویژگی از خصوصیات ملت تحت سلطه استعمار و در پي آن از خصوصیات جنبش های آزادی خواهانه آن ملت می باشد. این را در میان ملتمان و نیز حرکت ملی آزربایجان به وضوح می توانيم ببينيم. با اندکی توجه و تأمل در دلایل ارائه شده برای اثبات اسیر نبودن ملتمان ، توسط افرادی که رغبتی به پیوستن به حرکت ملی ندارند، درک این ویژگی راحتتر خواهد بود. کم نیستند کسانی که پس از اینکه چند تا فحش نثار ملت فارس می کنند، جملاتی چون "ایران در دست تورکهاست، بازار تهران در دست تورکهاست، خامنه ای تورک است، ... " بر زبان می رانند. افسوس که چنین خصوصیتی را در رفتارها و دیدگاههای برخي از فعالین حرکت ملي نیز شاهد هستیم. ما از برخی واقعیت ها که در واقع نیازهای اساسی حرکت هستند، فرار می کنيم. یکی از عناصر بسیار مهم جنبش های ضد استعمار "ایدئولوژی ضد استعماری" می باشد. از آنجایی که به عنوان ملت تورک آزربایجان جنوبی همیشه قربانی ایدئلوژی ها بوده ایم، بدون در نظر گرفتن نقش ایدئولوژی در حرکت ملی، حتی از نام آن نیز رویگردان هستیم و بارها تأکید می کنیم که حرکت ملی آزربایجان حرکتی ایدئولوژیک نمی باشد. زمانی که صحبت از ایدئولوژی است ایدئولوژی های اسلام و کمونیزم است که در ذهن ما متبادر می شود و پشت سر آن نیز ضررها و ضربه های تاریخی ای که ملت ما از جانب این ایدئولوژی ها دیده است در ذهن ما شکل می گیرد. از کلمه ایدئولوژی گريزانيم در حالی که حرکت ملی رهایی بخش آزربایجان جنوبي ایدئولوژی مخصوص به خود را دارد. ناسیونالیزم خود یک نوع ایدئولوژی است و و ناسیونالیزم ملتهایی که قصد رهایی از یوغ استعمار را دارند از نوع ناسیونالیزم رهایی بخش، انقلابی، رادیکال و سیاسی است. در واقع ناسیونالیزم برخلاف ایدئولوژی هایی چون کمونیسم و یا اسلامگرایی ایدئولوژی محدودكننده و تنگ نظرانه نبوده و انسانها را وادار به قرار گرفتن در قالبهاي عملكردي خاصي در همه زمينه ها نميكند.
ناسیونالیزم ایدئولوژی ای سیال و روان است. ماهیت ایدئولوژی ناسیونالیزم بسته به شرایط ملتها قابل تغییر است. ناسیونالیزم ملت حاکم و آزاد با ناسیونالیزم ملت محکوم متفاوت است. ایدئولوژی سيستمي از ایده ها، ارزشها و قضاوتهای روشن است. این سیستم روشنگر ماهیت جامعه هدف است، هویت آن را بیان می کند و تفاوتهای آن را با دیگران نشان می دهد. با الهام گرفتن از ارزشها و اعتقادات به کنش (آکسیون) تاریخی آن جامعه جهت می دهد. ایدئولوژی به جامعه هدف خود بیان می کند که؛ از جانب چه کسانی به استعمار کشیده شده اند؟ از چه روی عقب مانده اند؟ به چه دلیل لازم است که شرایط امروزی تغییر یابد و یا حفظ شود؟ ایدئولوژی منافع جامعه منسوب به حود را مشخص می کند. راه و روشها و کارهایی را که جهت دستیابی به این منافع باید انجام گیرد، نشان می دهد. ایدئولوژی پدیده ای به نام "ما" را می آفریند. "ما" با توجه به ایدئولوژی مورد نظر ممکن است یک طبقه اجتماعی، جنسیت، ملت و یا عموم بشریت باشد. ایدئولوژی ای که هدف آن یک ملت باشد، ایدئولوژی ملی نامیده می شود. ایدئولوژی ملی ملت حاکم برتر بودن آن ملت را توجیه می کند، آنان را برای حاکم بودن محق نشان می دهد. همانطوري که مارکس ايئولوژي طبقه حاكم را افیونی برای طبقات محکوم مي داند، ايدئولوژي ملت حاكم نيز افيون ملت محكوم است. بیداری و آگاهی طبقه محکوم و یا ملت محکوم بازهم به وسیله ایدئولوژی ممکن می شود. آگاهی و بیداری ملی و یا طبقاتی به خودی خود ایجاد نمی شود. بیداری ملی با گسترش یک ایدئولوژی جدید توسط نخبگان یک ملت صورت می گیرد. این ایدئولوژی جدید برای ملت محکوم همان "ایدئولوژی ملي ضداستعماری" است. این ایدئولوژی هویت واقعی یک ملت اسیر و دربند ، ملت در حال آسیمیلاسیون را باز می آفریند، وضعیت و شرایط آن ملت را نمایان می سازد. دشمنان واقعی اش را می شناساند، با تکیه بر ارزشهایی که بدان معتقد است ، تصويری را از آینده بدست می دهد. آمال و آرزوهای آن ملت را بیان میکند ، ریشه مشکلات و مسائل چنین ملتی را مشخص می کند. ملت را به حرکت وامی دارد. ایدئولوژی رهایی بخش ملی ، راه آزادی و رهایی ملت اسیر را نشان می دهد. ارزش رهایی و آزادی را نمایان می سازد، نشان می دهد که جان باختن در راه رهایی و آزادی، برتر از زندگی اسارتبار است و ...
ایدئولوژی ملی بر منافع ملی استوار است. از این رو در تصمیم گیریهای سیاسی برای تصمیم گیرندگان ایجاد محدودیت بيجا نمی کند و به عبارتی دست و پای آنها را نمی بندد. به عنوان مثال بر اساس ایدئولوژی ملی ما یکی از دشمنان امروز آذربايجان، دولت ارمنستان است، ولیکن ایدئولوژی ملی مانع از ملاقات رئیس جمهوری آزربایجان با رئیس جمهوری ارمنستان نیست. ایدئولوژی ملی از ما می خواهد که هنگام چنین دیدارهایی حافظ و پشتیبان منافع ملی کشور خود باشیم. بر اساس ایدئولوژی ملی ما تورک گرا (تورکچو) هستیم و دوستدار ملت تورک، ولیکن این بدان معنا نیست که نمی توان دوستدار افراد غیرتورک بود. مسلماً ما دوستدار هر کسی هستیم که در خدمت نوع بشر باشد، حال فارس باشد یا ارمنی و یا ...
جالب توجه است که ، کسانی که دم از ایدئولوژیک نبودن حرکت ملی می زنند، خود رفتارهایی ایدئولوژیک از خود بروز می دهند. چنانچه نوشته های آندسته از نویسندگانی را که چنین شعاری را می دهند ، بخوانیم به وضوح این مساله را نظاره گر خواهیم بود.ما با هدف بیداری ملی دررابطه با ازبین رفتن زبان خود هشدار می دهیم؛ به چه دلیل ملتی که بر ارزش و اهمیت زبان مادری خود واقف نیست، نگران از بین رفتن آن باشد؟ ابتدا ما بايد ارزش واقعی زبان مادری، فرهنگ و تاریخ شکوهمن خود را اثبات كنيم ، سپس از ملت بخواهیم در جهت حفظ اینها تلاش کنند. چنانچه ملتی خاک وطن را مقدس نشمارد، از چه روی براي حفظ یک وجب خاک وطن هزاران نفر شهید شوند؟ با اینکه در پس همه این ارزشها منطقی وجود دارد، ولیکن منطق به تنهایی قادر نیست ملتی را به حرکت وادارد. عقیده و ایده ای که در پس آن، منطق وجود دارد، ابتدا باید تبدیل به یک ارزش شود و سپس به سطح انگیزه برسد. در غیراینصورت یک منطق خشک و خالی سبب انفعال در حرکت می شود.
روحیه فرار از واقعیت خصوصیتی است که استعمار آن را بوجود آورده است به سبب همین روحیه است که امکان گسترش و توسعه ایدئولوژی ملی باقی نمی ماند. از آنجا كه اعتقادي بر لزوم ايئولوژي ملي در نيست، تلاشي هم در جهت بسط اين ايدئولوژي صورت نخواهد گرفت. از اینرو امروزه رژیم جمهوری اسلامی ایران با استفاده از این نقصان سعی در لوث كردن ایدئولوژی ما دارد. حرکت ملی را به جایی بی در و پیکر تبديل كرده ايم كه رژيم حاكم مي تواند با تدابیر نرم ، هر آنچه را که خود می خواهد وارد و نیز هر آنچه را که می خواهد از آن خارج می کند. ارزشهایی را که خود خواهان آن است ، بزرگ جلوه می دهد و ارزشهایی که مخالف آنهاست، سرکوب می نماید. ما نیز ندانسته وسیله ای برای این تدابیر می شویم.
فرار از واقعیت محدود به ایدئولوژی نمی باشد ، برخي از فعالين حرکت ملی از سایر عناصر لازم برای بسیج قوا در حرکت ملی نيز فرار می کنند. فرار از تشکیلات و رد ضرورت تشکیلات و سازمان در حرکت ملی برای مدتی بر سر زبان برخی از فعالان حرکت ملی بود. حرف زدن بر علیه تشکیلاتهای موجود در حرکت ملی پرستیژ بحساب می آمد. کسانی که بیش از همه شعار دموکراسی سر میدادند، با جملاتی چون؛ "ما مستقل هستیم، وابسته به هیچ تشکیلاتی نمی باشیم،..." به خود می بالیدند.
رد ضرورت وجود تشکیلات به عنوان یکی از ارکان دموکراسی تنها با "روانشناسی استعمار" قابل توجیه می باشد.
در راستای رسیدن به یک هدف جمعی انکار لزوم سازمان فقط با ویژگی "فرار از واقعیت" قابل توضیح می باشد، وگرنه کسانی که در رابطه با علوم اجتماعی و سیاسی از کمترین دانشی برخوردار باشند، مسلماً بر اهمیت وجود ایدئولوژی، رهبر و تشکیلات در یک جنبش ملی سیاسی واقف خواهند بود.
نقش رهبران در جنبش های ضداستعماری غیرقابل انکار است. در جنبش ضداستعماری آمریکا نقش "واشنگتن" چون قهرمانی افسانه ای است. در سایر جنبش های رهایی بخش ملی شاهد نقش تعيين كننده و تاریخی رهبران آن جنبش ها هستیم. نقش تاریخی و تعيين كننده رهبرانی چون "بولیوار" در کلمبیا ، "گاندی" در هندوستان، "بورقیه" در تونس، "سوکارنو" در اندونزی، "چه گوارا" و "فیدل کاسترو" در کوبا، "آتاتورک" در ترکیه و "ائلچی بی" در آزربایجان شمالی بر کسی پوشیده نیست.
ویژگی فرار از واقعیت در اینجا نیز خود را نشان می دهد. به وجود آمدن نظامهای دیکتاتوری حاصل از انقلاب در دنیا و ایران، زهر چشمی از ما گرفته، رژیم ولایت فقیه که امروز حاکم بر جامعه ايران است ، با تکیه بر رهبر ، خون هزاران انسان را ریخته، کلیه آزادی ها را در جامعه از بین برده و ...، این مسائل سبب ایجاد حساسیت حتی نسبت به کلمه رهبر و لیدر شده است. علاوه بر تخریبهایی که از جانب حاكميت شوونيست صورت می گیرد، تخریبهایی نیز که از جانب فعالین حرکت ملی بر علیه رهبر حرکت ملی دکتر چهرگانی صورت می گیرد، حد و مرزي ندارد. واقعیت تلخی است که در این مساله برخی از دوستانمان با حاكميت شوونيست در یک جبهه قرار می گیرند. رفتارهای اینچنینی دوستانی که بی شک از فعالین واقعی حرکت ملی می باشند، چگونه قابل توجیه است؟
گویی لازم است در صدد اثبات یکسری مسائل واضح و آشکار نیز برآییم. این دوستان در عین حالی که به زبانً "امروزه دوران رهبر و لیدر گذشته" می گویند، در شرایط حساس دور کسانی جمع می شوند که به طورنيم بند از این نظام جدا شده اند و کسی در هویت آنها و ملی گرا نبودن آنها شک و شبهه اي ندارد. اینان با هواداری و طرفداری از افراد پوپولیستی که هنوز هم وابسته به نظام حاکم هستند، رودرروی سایر فعالین حرکت ملی قرار می گیرند. به اين واقعيت كه اشخاص و شخصیت ها سمبل تفکرات و جریانها هستند، توجهي ندارند. با انکار این واقعیت ها ، نیازهای حرکت ملی از بین نخواهد رفت. در این میان، نقصان ایجاد شده فرصتهایی برای رژيم بوجود می آورد. به دست گرفتن رهبریت طبقه متوسط جديد در ایران توسط افرادی که از نظام حاکم جدا شده اند ، باید درس عبرتی برای ما باشد. این مساله را هم در دوران اصلاحات خاتمی و هم در جنبش سبز کنونی شاهد هستیم. اپوزسیون ایران علی الخصوص نخبگان طبقه متوسط برعلیه نظام ولایت فقیه در حال مبارزه می باشند ولي مبارزه بر عليه ولايت فقيه سبب رد لزوم رهبر در جنبش سبز نشده است. شعار "یا حسین میرحسین" نمودي از اين واقعيت است(قرار گرفتن افراد جدا شده از حاكميت در راس جنبش طبقه متوسط جديد). هرقدر هم که ما بیرون گود نشسته ، بگوییم که کروبی و موسوی رهبران جنبش سبز نمی باشند، این واقعیت از بین نخواهد رفت و تنها ما هستیم که چشمان خود را بر روي واقعیت بسته ایم. نتیجه فرار از واقعیت نیاز حرکت ملی به رهبری این خواهد بود که افراد بریده از نظام حاکم و یا حتی کسانی که هنوز هم در درون نظام هستند، جایگاه رهبری حرکت ملی را بدست خواهند گرفت.
مساله پرچم نیز همچون مساله رهبر است. زمانی که از جانب رهبر ملی پرچمی به عنوان پرچم ملی آزربایجان جنوبی طراحی و تقدیم شد؛ کم نبودند کسانی که می گفتند : "ما نیازی به پرچم نداریم" ، انکار این واقعیت (نیاز حرکت ملی به پرچم) هرگز نتوانست سبب از بین رفتن این نیاز شود. بعدها پرچم های گوناگونی برای حرکت ملی پیشنهاد شد و اخیراً شاهد هستيم کسانی که پرچم ملی آزربایجان جنوبی را "تکه پارچه ای رنگی" می نامیدند، کسانی که از پرچم گریزان بودند واقعاً به تکه پارچه ای رنگی روی آورده پرچم و رنگ تیم تراختور را رنگ و پرچم حرکت ملی می نامند!! نشان دادن "اکبر اعلمی" همچون یک رهبر و سمبل شجاعت و شهامت و ناجي آذربايجان و پرچم تراکتورسازی را پرچم حرکت ملی نامیدن، محصول نهايي روحیه فرار از واقعیت است.
یکی از خصوصیات و ویژگیهای طبیعی ملتهای تحت سلطه استعمار و فعالین ملی این ملتها رفتار واکنشی می باشد. در ملتی که همواره مورد تحقیر قرار گرفته است، وجود عقده حقارت، نبود اعتماد به نفس، عدم وجود خلاقیت و مقلد دیگران بودن ویژگیهایی طبیعی به حساب می آیند. همین خصوصیات سبب می شوند که بجای وجود اعمال و رفتارهایی اکتیو و خلاق در جنبش های ملی و ضداستعماری، شاهد اعمالی واکنشی در درون آنها باشیم . همچنین درماندگی و استیصال در برابر امواج عظیم و شوکهای بزرگی که بوجود می آید، از ویژگیهای قابل مشاهده در این جنبش ها می باشد. علیرغم اینکه تاکنون حرکت ملی آزربایجان در مقابل حکومت خلاقیت و نوآوری های زیادی داشته، نتوانسته از اعمال واکنشی بدور باشد. برای اینکه بتوانیم در مواجهه با شوکها و امواج بزرگ به وجود آمده در منطقه و محیط اطراف ، بدون توقف در مسیر اصلی و واقعی خود حرکت کنیم ، بایستی با ماهیت حرکت ملی آزربایجان و ویژگیهای آن آشنایی کامل داشته باشیم. چنانچه نتوانیم یک جنبش قوی، خلاق و واقعگرا ایجاد کنیم، در گرداب استیصال و واکنش یا به دور خود خواهیم گشت و یا توسط امواج قوی به سواحلی که خواهان آن نیستیم، پرتاب خواهیم شد.
جنبش های نوین اجتماعی و حرکت ملی آزربایجان جنوبي
زمانی که نهادهاي رسمی جامعه درصدد پاسخگویی به خواستها و نیازهای گروههای اجتماعی نباشند، يا ناتوان از پاسخگويي باشند، جنبش های نوین اجتماعی بوجود می آیند. این جنبش ها که در دورانی که سازمانهای رسمی وظایف خود را به گونه ای درست و صحیح به انجام نمی رسانند ، به وجود می آیند ، با توجه به یکسری از ویژگیهایشان متفاوت از جنبش های کلاسیک می باشند. جنبش های نوین اجتماعی که از دهه 1960 در آمریکای شمالی و اروپای غربی به وجود آمدند ، جنبش هایی متعدد ، متنوع و گسترده می باشند. امروزه می توان شاهد جنبش های زیادی از قبیل جنبش های دانشجویی، جنبش حقوق بشری، جنبش فمنینیستی، جنبش حافظ محیط زیست ، جنبش خواهان صلح، جنبش ضد نژادپرستی، جنبش مدافع حقوق کودکان، جنبش مخالف تولید سلاح های هسته ای و ... در دنیا بود.
آشنایی با ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی و ارزیابی حرکت ملی آزربایجان جنوبی از این زاویه بسیار مفید خواهد بود زیرا اخیراً شاهد یک سری تفکرات متضادی در رابطه با ماهیت حرکت ملی بودیم. به میان آمدن چنین تفکرات متضادی که نشأت گرفته از شرایط استعماری حاکم بر ملت مان می باشد، طبیعی است. اینجاست که یکی دیگر از نتایج حاصل از تأثیر "روانشناسی استعمار" رخ می نمایاند. همانطور که اشاره کردم، تأثیر گرفتن ملت تحت سلطه استعمار و جنبش ضداستعماری منسوب به این ملت از امواج بزرگ و تغییر موضع آن رویدادی است که بسیار رخ می دهد. همچنین ممکن است نیازهای ملت حاکم و یا احتیاجات ناشی از شرايط سایر ملتهای مستقل و آزاد، جایگزین نیازهای عاجل ملت محکوم شود. زمانی که این نیازهای وارداتی به مثابه نیازهای واقعی این جنبشها تلقی شود، سبب دورماندن جنبش از برآوردن نیازهای عاجل و تاریخی خود خواهد بود. دنباله روی از ملتهای مستقل و توسعه يافته برای مللتی اسیر که در مسیر توسعه و پیشرفت تاریخی آن شکاف و توقف ایجاد شده است، نمی تواند روشی صحیح و اصیل باشد. رفتارها و اعمال ناشی از شیفتگی به بیگانگان و وابستگی رواني ، جنبش را از مسیر اصلی و صحیح اش منحرف خواهد کرد. این انحراف از آنجایی که ناشی از جذابیت جنبشهای مربوط به جوامع و ملل مستقل و توانمند است، بسیار نرم و ظریف خواهد بود به طوری که به راحتی نمی تواند قابل مشاهده و تشخیص باشد. ولیکن این انحرافات ظریف با زاویه ای که در راه جنبش ایجاد می کنند، آنرا کم کم از مسیر اصلی خود دور می سازند. از اینرو تفکرات جدیدی که در رابطه با ماهیت جنبش به میان می آید ، باید با حساسیت تمام مورد بررسی قرار گیرند. چنانچه حرکت ملی آزربایجان را همچون جنبش های نوین اجتماعی ارزیابی می کنیم، در واقع باید عنصرهای مورد نیاز برای این جنبش نیز متفاوت باشند. در اینجا بجا خواهد بود ،با ديد مقايسه اي ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی و عناصر مورد نیاز برای این جنبش ها به همراه ماهیت حرکت ملی آزربایجان جنوبي و عناصر مورد نياز آن بررسي شود.
ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی
جنبش های کلاسیک اجتماعی پدیده کشورهای صنعتی است در حالی که جنبش های نوین اجتماعی پدیده کشورهای پساصنعتی می باشد. جنبش رهایی بخش ملی نیز جنبشی مربوط به یک ملت اسیر و عقب مانده است.
· برخلاف جنبش های کلاسیک ، هدف جنبش های نوین اجتماعی کسب قدرت سیاسی و یا سهیم شدن در این قدرت نمی باشد. اگر چه یک سری از فعالیتهای این نوع جنبش ها در ارتباط با سیاست و در اعتراض به سیاستهای دولت می باشد ولی ماهیتی سیاسی ندارند.
در راس اهداف جنبش های رهایی بخش ملی ، رهایی از ملت حاکم از لحاظ سیاسی و کسب قدرت سیاسی بعنوان یک ملت قرار دارد. درواقع یکی از ابعاد ماهیت جنبش های ملی سیاسی بودن آن است.
· یکی از اهداف جنبش های نوین اجتماعی حفاظت از فرهنگ و جامعه مدنی در برابر سیاست های دولت هاست.
از این منظر بین جنبش های ملی و جنبش های نوین اجتماعی شباهت وجود دارد. یکی از اهداف حرکت ملی ما حفظ و نگهداری عناصر مربوط به هویت و سرمايه هاي ملی می باشد.
· میدان مبارزه جنبش های نوین اجتماعی جامعه و روابط سنتی حاکم بر آن می باشد. هدف از این مبارزه تنها تغییر دادن سیاستهای دولت نبوده،بلکه ایجاد تغییر در کلیه روابط اجتماعی ، نهادها و حتی روابط مربوط به حوزه خصوصی انسانها نیز مدنظر این جنبش هاست.
هدف حرکت ملی ما نیزهدف تنها ایجاد تغییر در سیاست های دولت نیست وایجاد تغییر در یک سری ارزش های جامعه مورد نظر است. تغییر در دیدگاهای ملت خودمان و نیز ملت حاکم از اهداف حرکت ملی است. بر ملتی که آسیمیله شده، ارزشهایی حاکم است که از جانب استعمار تحمیل شده است. جایگزین کردن ارزشهای واقعی ملت آزربایجان به جای این ارزشها از اهداف حرکت ملی است.
· مبارزه جنبش های نوین اجتماعی براساس نمادها، سمبلها، معانی و شیوه زندگی می باشد.
حرکت ملی ما نيز خواهان تغییردادن نمادها و سمبلهایی است که از جانب حکومت و ملت حاکم تعیین شده اند. روزهای سمبلیک، شخصیت ها و قهرمانان سمبلیک، توتمها، پرچم . ... در مقابله با آنچه که از طرف حکومت فارس تعیین شده، در حال تغییر هستند.
· در جنبش های نوین اجتماعی هویت های جمعی توسط اهداف و معانی مشترک بوجود می آید. طبیعتاً پس از رسیدن به این اهداف و بوجود آمدن اهداف جدید ، هویت های جدیدی در این جنبش ها شکل می گیرند. داشتن هویتی سیال از ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی است.
حرکت ملی ما دارای هویتی ملي ثابت و غیرقابل تغییر است، بوجود آمدن هویت های دیگر باعث از بین رفتن هویت ملی ما نخواهد شد.
· علیرغم جنبش های کلاسیک، جنبش های نوین اجتماعی ایدئولوژیک نبوده ، برای کلیه ابعاد زندگی و مسائل آن نسخه نمی پیچند. اهداف، برنامه ها و خواستهایی محدود دارند.
در حالي كه حرکت ملی ماداراي نظام فكري مخصوص به خود بوده و جنبشي برخاسته از ایدئولوژی ملی است. البته ایدئولوژی ملی همچون مارکسیسم و یا ایدئولوژی های دینی ، درصدد پاسخگویی به کلیه مسائل زندگی نمی باشد. ولیکن این بدان معنا نیست که حرکت ملی فاقد ایدئولوژی است. با توجه به اینکه در این رابطه به صورت مبسوط توضیح داده شد، نیازی به ذكر مجدد نمی باشد.
· هدف جنبش های نوین اجتماعی نمايش دیدگاهها، پیشنهادات و انتقادات است. اما جنبش های کلاسیک تنها به نشان دادن تفکرات خود بسنده نمی کنند و بدنبال کسب منفعت از کنشهای خود می باشند.
حرکت ملی صرفاً با نمایش دادن خواسته هایش نمی تواند به ایده آلهای خود دست یابد. هدف از ابراز خواسته هایمان ، تأثیری است که این عمل در رهایی ملی ما دارد. نیازهای ضروری بسیاری داریم که فعالیت در راه آنها به حرکت ملی معنا و مفهوم می بخشند.
· تلاشها و فعالیتهای جنبش های نوین اجتماعی بیشتر فعالیتهایی سمبلیک می باشند تا هدفمند.
در حرکت ملی آزربایجان فعالیتهای سمبلیک در راستای اهداف ملی صورت می گیرد، که در واقع باید اینچنین باشد.
· شکل سازمانی جنبش های نوین اجتماعی صرفاً برای رسیدن به اهدافشان نمی باشد، بلکه خود این جنبش ها و شكل سازماني آنها در نوع خود هدف بشمار می رود.
این ویژگی به نوعی تفاوت بین مشکلات زنان سرمایه دار و زنان فقیر را یادآوری می کند ؛ شبیه تفاوت بین زنان فقیری است که در روستاهای آزربایجان از فرط کارهای سنگین و شبانه روزی طاقتشان طاق شده است با زنان بالای شهر تهران که از بیکاری حوصله شان سر رفته و خواستار ایجاد معنی برای زندگی خود می باشند. البته این بدان معنا نیست که مشکلات اینان مشکل نمی باشد، ولیکن ای کاش دردهای ملت ما نیز چون دردها و مشکلات آنان می بود! ما نیز فرصت و امکان این را داشتیم که مشکلات خود را حل کرده در فکر مشکلات نوع بشر باشیم! كاش مهمترین مساله ما نیز محیط زیست می بود! ما نیز در اندیشه کنفرانس کوپنهاگ می بودیم! چیزی که ما به فکر وا می داشت گرم شدن تدریجی زمین می بود! افسوس که نیازهای ضروری ما مانع از این است که بتوانیم سر خود را بلند کرده ، به فکر محیط اطراف باشیم! کسی چه می داند، شاید روزی برسد که دردهای ملت ما نیز فقط همین مسائل باشد.
در جنبش های نوین اجتماعی معنا پیام است. شکل حرکت و تاکتیک های آن نیز نوعی پیام دادن است.
معنی حرکت ملی ما نمی تواند تنها پیام باشد. ولی چنانچه شکل حرکت ، هر یک از تاکتیکهایمان و ... هر یک حاوی یک پیام باشند، بسیار مؤثر خواهد بود. این پیام باید هم خطاب به ملت خومان و نیز برای ملت حاكم و دولت آن، سایر ملل همسایه و ملتها و دولتهاي دنیا باشد. ما باید بر افکار عمومی به نفع خود تأثیر بگذاریم و کوتاهترین راه ممکن برای این کار انجام کارهای سمبلیک و فعالیتهایی است که حاوی پیامهایی باشند.
· جنبش های نوین اجتماعی به دنبال آرمانی خاص و یا یک آرمانشهر نمی باشند.
حرکت ملی آزربایجان به دنبال از بین بردن سیستم استعماری حاکم و ایجاد یک سیستم جدید می باشد. چگونگی این سیستم جدید مساله ای است که ذهن هر کسی را به خود مشغول می کند. قطعنامه پایانی کنفرانس آمستردام که به مناسبت سالروز برپایی حکومت ملی آزربایجان در 21آذر سال 1324، طی روزهای گذشته برگزار گردید، نشانگر همین مساله می باشد. سوای طرح و برنامه هایی که هر یک از تشکیلاتهای حرکت ملی برای آینده آذربايجان ارائه می دهند، ارائه طرح ها و پیشنهاداتی از جانب چند تشکیلات مختلف که گردهم آمده اند، نشان می دهد که اگر چه ممکن است حرکت ملی به دنبال آرمانشهر نباشد، ولیکن یکسری آرمانهایی وجود دارد که خواهان به واقعیت پیوستن این آرمانها در آینده می باشیم.
· سازمان دهي جنبش های نوین اجتماعی به صورت گروههاي کوچک، پراکنده و غیرمتمرکز می باشد. ساختار كلي چنین جنبش هایی شبکه اي می باشد. چنین ویژگیهایی کاملاً متناسب با اهداف جنبش های نوین اجتماعی می باشند. شبکه، ساختار کلی آنهاست. این ساختار نقش مهمی در گسترش سریع اطلاعات و ایجاد هماهنگی دارد. امکانات ناشی از تکنولوژی های جدید و در راس آنها اینترنت و تلوزیون در ایجاد چنین شبکه هایی نقش غیرقابل انکاری دارند. البته در نتیجه پراکندگی و غیرمتمرکز بودن ، چنین جنبش هایی فاقد استراتژی کلی و عمومی می باشند. به همین سبب این جنبش ها برای دنباله روی از استراتژی های سایر گروهها و بخصوص قدرتهای بزرگ مستعد می باشند. محمل بودن جنبش های نوین اجتماعی برای انقلابهای مخملی ای که با خواست و علاقه قدرتهای بزرگ بوجود می آیند، اثباتی بر این مساله می باشد.
یکی از نیازهای اساسی حرکت ملی وجود تشکیلات است. این عنصر اكنون و نیز در آینده برای كشور دموکراتیک ما(آذربايجان) فاکتوری انکارناپذیر می باشد. بوجود آمدن جنبش های نوین اجتماعی نشانگر عدم نیاز به وجود احزاب و سازمانهای رسمی نمی باشد. این جنبش ها وظایفی را بر عهده می گیرند که احزاب رسمی تنوانسته اند آنرا به انجام برسانند. جنبش های نوین اجتماعی که بیشتر در کشورهای آمریکایی و اروپای غربی به وقوع پیوسته است، منتج به از بین رفتن احزاب و سازمانهای متمرکز در این کشورها نشده است. سازمانهای متمرکز نیز تنها به معنی سازمانهای هرمی نیست. امروزه متمرکز شدن ساختار سازمانهای سیاسی و اقتصادی بنابر اهداف، موقعیت، محیط و ... آنها ، در اشکال مختلفی صورت می گیرد. ما در راستای اهداف ملی ، در داخل و خارج با استفاده از روش های مختلفی می توانیم به ایجاد سازمان و تشکیلات برای حرکت ملی آزربایجان بپردازیم. شبکه های اجتماعی و نیز شبکه های مجازی ، تنها دو نمونه از روشهاي تشکل یابی و موبایلیزاسیون حرکت ملی می توانند باشند. ما باید در حد امکان از این شبکه ها استفاده کنیم. ولیکن با محدود شدن به این شبکه ها و بدون داشتن یک مرکزیت ، علی رغم دستیابی به یک سری از اهداف خود ، رسیدن به اهداف اساسی و اصلی خود را به قمار خواهیم گذاشت. ما حق نداریم همچون جنبش های نوین اجتماعی فاقد استراتژی کلان و وسیع که از طریق شبکه های پراکنده به مبارزه می پردازند، تبدیل به ابزاری برای استراتژیهای دیگران شویم. حرکت ملی باید دارای سازمانهایی قدرتمند باشد و جبهه ای قدرتمند را تشکیل دهد در غیر اینصورت ما را در جبهه هایی ناخواسته و با نیروها و قدرتهایی که خود نمی خواهیم متحد خواهند نمود.
از دیگر ویژگیهای جنبش های نوین اجتماعی ، نبود رهبر و لیدر در این جنبشü هاست. ماهیت ، اهداف و شرایط مبارزه در این جنبش ها به گونه ای است که نیازی برای رهبر و رهبری در این جنبش ها احساس نمی شود و نیز امکان به وجود آمدن آن را نمی دهد.
در حرکت ملی اهداف ، موقعیت و محیطی که در آن قرار گرفته ایم ، نیاز حیاتی حرکت ملی به این عنصر را نشان می دهد. ما نمی توانیم همچون جنبش های نوین اجتماعی ای که در منطقه روی می دهد، در ایام انتخابات یکی از کاندیداهای انتخابات را موقتاً همچون رهبر دانسته، و در راستای تحقق اهداف دیگران پیرو و دنباله روی او باشیم. اگر در زمان انتخابات لزوم یک رهبر و مدیر احساس می شود، این شخص نباید توسط دیگران برای ما انتخاب شود (تحمیل شود)، بلکه بایست رهبری خودی و از ما باشد. البته اگر چنانچه براساس روحیه "فرار از واقعیت" همچنان بر انکار این واقعیت اصرار ورزیده شود، آن امري ديگر است!!