مصاحبه نشریه دانشجوئی بولوت با مهندس صرافی
توضیح: مصاحبه زیر توسط نشریه بولوت دانشگاه علوم پزشکی همدان با آقای مهندس علیرضا صرافی از فعالین باسابقه حرکت ملی آذربایجان به مناسبت 19 اردبیهشت روز دانشجویی آذربایجان و در آستانه سالروز قیام یک خرداد انجام گرفته است که به دلیل چاپ نشریه و عدم رسیدن به موقع مصاحبه جهت چاپ در نشریه بولوت بدین وسیله اقدام به نشر این مصاحبه در سایت بیلیم یورد (http://www.bilimyurd.blogsky.com) می نماییم.
شنبه 1 خرداد ماه سال 1389
مهندس علیرضا صرافی از روشنفکران و تحلیلگران سیاسی خوشنام و باسابقه حرکت ملی آذربایجان است. وی عضو شورای ملی صلح و مدیر مسئول نشریه توقیف شده دیلماج است که در زمینه فعالیتهای مطبوعاتی مقالات برجستهای را در مورد مسایل مختلف ملی آذربایجان منتشر کردهاست. ویژگیهای شخصیتی مثبت، مبارزات مستمر در راه حقوق ملی آذربایجان و ارایه نظرات راهگشا و سازنده درمورد مسایل آذربایجان، وی را به چهرهای محبوب ومقبول درمیان دانشجویان هویتطلب بدل کرده است.
بدون شک یکی از کارهای مهم مهندس صرافی انتشار خاطرات دانشجویی خویش با عنوان "جنبش دانشجویی آذربایجان در دهه 50" بود. این اثر که حاوی نکات آموزنده و خاطره برانگیز بسیاری بود در محافل دانشجویی نسل جدید آذربایجان مورد استقبال زیادی قرار گرفت. این بهانهای شد تا به مناسبت 19 اردبیهشت روز دانشجویی آذربایجان و در آستانه سالروز قیام یک خرداد و به سراغ وی برویم و مصاحبهای با این شخصیت ارزشمند داشته باشیم.
بولوت - جناب مهندس با عرض سلام وتشکر از قبول دعوت ما برای مصاحبه، خواهشمندیم که به عنوان سئوال اول باتوجه به انتشار خاطرات دانشجویی شما تحت عنوان "جنبش دانشجویی آذربایجان در دهه 50" مصاحبه را با توضیحاتی در باب سابقه وچگونگی شکل گیری این جنبش آغاز کنید.
صرافی - جنبش دانشجوئی آذربایجان سابقهای 63 ساله دارد. میدانید که به دنبال حمله نظامی حاکمیت راسیست سابق در آذرماه 1325 کلیه مظاهر جدید تمدنی که توسط دموکراتهای آذربایجان بنیانگذاری شده بود، "از جمله: مجلس ملی آذربایجان، فیلارمونی، موزهی هنرهای تجسمی بهزاد و دانشگاه آذربایجان و...." منحل و رسما تعطیل شد. در این میان تنها دانشگاه بود که به همت حرکت بهموقع و تیزهوشانه دانشجویان و اولیا آنها بازگشائی شد. دانشجویانی که در دوره دموکراتها وارد دانشگاه شده بودند، علیرغم جو پلیسی شدید، گروه –گروه راه استانداری را در پیش گرفتند و آنقدر به مسئولین فشار آوردند که نهایتا حکومت مرکزی مجبور به عدول از دستورالعمل خود شد و دانشگاه پس از یکسال تعطیلی مجددا بازگشائی شد. این نخستین حرکت دانشجوئی دانشجویان آذربایجانی است که آنهم در پشت درهای بسته دانشگاه و در شرایط بسیار نظامی و خفقانآور صورت پذیرفت و اتفاقا به نتیجه نیز رسید!
این دانشگاه در طول دوره پهلوی همواره از فعالترین کانون مبارزات دانشجوئی در مقیاس کشوری شمرده میشد.
شاید نقطه اوج فعالیتهای دانشجویان ترک تشکیل کنگره آذربایجان در اواخر سال 1357 بود که با شرکت قریب به سه هزار نفر در سالن ورزش دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد و به دنبال آن نشریات "چنلیبئل و آذربایجانسسی" به همت "گروه بررسی مسائل آذربایجان" که سنگ بنای آن نیز در همان کنگره گذاشته شد، در سال 1358 منتشر گردید.
با انقلاب فرهنگی در سال 1359 همه فعالیتهای دانشجوئی در سطح کشور فروکش کرد، تا چند سال بعد دوباره در آذربایجان (که نخستین حرکت دانشجوئی کشور پس از دوره رخوت نیز بود) سر از خاکستر خویش بیرون آورد اما اینبار با عزمی راسختر و با صفمستقل خود.
بولوت – همانطور که استحضار دارید انتخاب 19 اردبیهشت برای روز دانشجویی آذربایجان اشاره به تظاهرات سال 74 دارد. میخواستیم نظر شما را درباره تفاوت ماهیت فعالیتهای هویتطلبانه دانشجویان آذربایجانی را در دوره های زمانی پیش ازاین تاریخ وپس ازآن جویا شویم؟
صرافی- مسیر کلی جنبش دانشجوئی همواره به موازات سمتگری جنبش ملی بوده، در نیمه اول آن (1358-1326) جنبش دانشجوئی ما در تعامل مثبت با جریانهای چپ بود، چرا که اساسا موضعگیری خود نیروهای ملی آذربایجان نیز در خارج از فضای دانشگاه، چنین بود. پس از انقلاب فرهنگی که موجب تعطیلی دوساله دانشگاهها و تسویه ایدئولوژیک کلیه دانشجویان فعال شد، سکوت سردی محیط دانشگاههای کشور را فرا گرفت. یخهای این دوران، در سالهای پایانی دهه شصت با برخی فعالیتهای فرهنگی در دانشگاههای تهران و تبریز شروع به ذوب شدن کرد و نهایتا با تظاهرات دانشجویان دانشگاه تبریز در19 اردیبهشت 1374 رسما دوره جدیدی در جنبش دانشجوئی اعلام شد.
جنبش دانشجوئی آذربایجان با قبول یک دوره رخوت شانزدهساله که خود معادل چهار نسل دانشجوئی کامل بود، در حال و هوایی متولد شد که به تازگی، تیرهای سوخته سرحدی آنسوی ارس، خاری در چشم شوونیسم شده بود. پنج جمهوری ترکزبان و از جمله جمهوری مستقل آذربایجان متولد شده بود، روسیه پس از قریب دویست سال اردوگاه سفید و سرخ خود را از پشت دروازههای ما برچیده بود، دهها ملت جدید یکی پس از دیگری استقلال خود را جشن میگرفتند، پرسپکتیو امیدبخشی از آزادی ملل در پشت مرزهای آهنین سابق گشوده شده بود. این کلیمای سیاسی بیش از هر جائی، آب و هوای آذربایجان را که از انسداد هفتادساله دروازههایش رنج میبرد، تحت تاثیر خود گرفت. دانشجویان ما عاری از رسوبات ذهنی نسلهای پیش طرحی نو در انداختند، که طبعا تفاوتهای ماهوی نیز با جنبش دانشجوئی سابق داشت.
بولوت - به نظر شما وجه مشترک و وجه تمایز جنبش دانشجوئی آذربایجان در دوره سابق و دوره کنونی چیست؟
صرافی- وجه مشترک این دورهها، ماهیت ضددیکتاتوری و "آذربایجانگرایی" در هر دو دوره است. در هر دو دوره عمدهترین مرکزی که مرتبا خطوط قرمز رژیم را در محدودیتهای فرهنگی آذربایجان میشکست، دانشگاهبود. در هر دو دوره نیز بزرگترین کانون مخالفت با رژیم حاکم دانشگاهبود.
اما وجه تمایز آنها... در دوره اول (1359-1326) ذهنیت دانشجویان آذربایجانی، معطوف به حل مسئله آذربایجان در چارچوب اتحاد با جریانهای چپ و رسیدن به یک جمهوری فدراتیو (نظیر شوروی) بود. به این ترتیب چشماندازی از رشد فرهنگی و شکوفائی اقتصادی باز میشد که جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان نمونه بارز آن بود. دانشجوی چپِ فارس زبان نیز که خود را در مرکز این دایره مییافت بالطبع با این مدل مشکلی نداشت و از آن استقبال میکرد.
به عنوان یک جمله معترضه باید اضافه کنم که استثنائا این ذهنیت برای گروهی از دانشجویان (و از جمله خود من) سالها قبل از فروپاشی شوروی فروریخته بود. در نوروز سال 1355 یک گروه از دانشجویان دانشگاه مابا یک پاسپورت دسته جمعی از راه ترکیه به بلغارستان و رومانی و از آنجا به مسکو و نهایتا به باکو رفتند و برگشتند. چیزهایی که آنها از واقعیت شوروی دیده بودند، بسیار متفاوت با آن مدینه فاضلهای بود که همه تصورش را میکردند. آنها از فقر مادی و معنوی اهالی، وجود جو امنیتی شدید، روسیزه شدن برخی از جوانان باکو و تنفر موجود نسبت به حکومت شوروی در میان مردم عادی، حتی از بیسوادی سیاسی اعضای حزب کمونیست و... غیره صحبت میکردند. البته علاوه بر دیدهها و شنیدهها، مستنداتی نیز همچون عکس و اسلاید نیز با خود آورده بودند، این گزارش صادقانه از وضعیت شوروی ما را به این نتیجه میرسانید که نباید بهای چندانی به نقش شوروی در حل احتمالی مسئله آذربایجان داد. اما تغییر ذهنیت فعالین یک جنبش سیساله، خمیرهای بود که آب زیادی میطلبید.
تنها پس از فروپاشی شوروی بود که آن تصاویر خیالی از پرده اوهام به کلی زدوده شد.
بدین ترتیب در دوره دوم (1374 به بعد) چنین توهماتی در ذهن هیچ دانشجویی ریشه نداشت.
در هر دو دوره گرایش شدید "آذربایجانگرائی=آذربایجانچیلیق" در میان دانشجویان آذربایجانی دیده میشد، اما در دوره اول این گرایش فاقد پشتوانه تئوریک خود یعنی سیستم تفکر "آذربایجانمحوری" بود، لذا دانشجویانی که با نام و انگیزه آذربایجان وارد صحنه مبارزه میشدند، گاه ازجاهای بسیار دوردستی سر در میآوردند...
در دوره اول تغذیه هنری و فرهنگی دانشجویان عمدتا از مسیر برخی کتب شعر و ادبیات دورهی فرقه و یا کتب و نشریات چاپ باکو و یا از طریق صفحات موسیقی و رادیو باکو تامین میشد. این کتب همه مخفیانه و در لفاف و جلدهای دیگر رد و بدل میشد و عملا هیچ مجوزی برای چاپ کتاب و مجله و یا ترتیب دادن شب شعر و موسیقی صادر نمیشد.به خاطر این است که ترتیب دادن یک برنامه موسیقی عاشیقی در آن دوره به منزله شکستن سد عظیم سکوت و رخوت در فرهنگ سرزمینمان بود که اشک شوق در چشمهایمان جاری میساخت.
اما در دوره دوم منابع بسیار متنوعی برای تغذیه هنری و فرهنگی دانشجویان وجود دارد، که عبارتند از دهها برنامه شعر و موسیقی در محیط دانشگاه، کتاب و نشریات ادبی که در حوزه عمومی و با مجوز رسمی انتشار مییابد، همچنین امکانات مدرنتری چون CD ، ماهواره و اینترنت.
در دوره اول تغذیه فکری دانشجویان ازطریق نشریات مخفی گروههای سیاسی چپ صورت میگرفت.
اما در دوره دوم تغذیه فکری آنها از طریق جلسات سخنرانی و میزگردهای علنی یا کتاب و مقاله از سوی افراد و شخصیتهای مستقل و یا جریانات آذربایجانچی صورت میگیرد و امکانات نشر آن نیز علاوه بر دانشگاه در فضای مجازی نیز به طور وسیعی موجود است.
در دوره اول هیچ حزب و جریان سیاسی به نام آذربایجان در فضای جامعه وجود نداشت.
اما در دوره دوم دهها گروه و جریان فکری با گرایشات مختلف به نام آذربایجان و برای آن فعالیت میکنند.
بولوت- آقای مهندس، طی سالیان گذشته استقلال جنبش دانشجویی آذربایجان به یکی از مباحث پردامنه و چالشبرانگیز در محافل دانشجویی تبدیل شده است و ابهامات فراوانی در اینباره ایجاد شده است. استنباط شخصی شما از مفهوم استقلال جنبش دانشجویی آذربایجان چیست؟
صرافی- من شخصا طرفدار استقلال فعال در عین تعامل با شرایطی محیطی موجود هستم.
استقلال غیرفعال و در انزوا به منزله زندهبگورشدن است، اساسا فعال بودن در ذات ماهوی جنبشها وجود دارد، یعنی اگر فعال نباشیم پس دیگر جنبشی هم در کار نیست که تازه بخواهیم استقلالش را حفظ کنیم.
بنابراین یکی از وظایف رهبران هر جنبشی، ایجاد بستری مناسب برای آن فعالیتی است که میگوییم در ذات ماهوی هر جنبشی وجود دارد. فعالیتهاست که جنبش را میسازد.
ما نمیتوانیم خواب و خیالهای خود را به حساب فعالیت و حرکت منظور کنیم. لازمست در فضای واقعا موجود دانشگاه و جامعه برای حرکتمان بسترسازی کنیم، کسی نمیتواند منکر این باشد که در جامعه نیروهای دیگری نیستند و یا جریانات فکری دیگر، جنبشهای اجتماعی دیگر و ... وجود ندارند، ویا از همه بالاتر حاکمیتی که وظیفهای اصلیش حفظ وضع موجود است، وجود ندارد! اگر برق سرنیزهها را نبینیم، مجبوریم با اولین تماس دردناک آن با پوست و گوشتمان چشمهایمان را باز کنیم!
لذا در عین حفظ استقلال جنبش دانشجوئی آذربایجان، برای توسعه (کیفی، کمی و البته جغرافیائی آن) ناگزیر از تعامل با سایر نیروها در دانشگاهها و شهرهای مختلف و با توجه به بافت سیاسی و ملی مناطق مختلف هستیم. چگونگی این تعاملات را نیز فعالین هر حوزه و شهری مشخص میکنند.
بولوت- به نظر جنابعالی نقش و کارکرد جنبش دانشجویی در حرکت ملی آذربایجان به عنوان جنبشی اجتماعی– سیاسی چیست؟
صرافی - نقش و کارکرد این جنبش در حرکت ملی آذربایجان تاکنون بسیار مهم و تعیین کننده بوده، بسیاری از تریبونهای حرکت به همت دانشجویان فراهم شده است، قریب به 120 نشریه دانشجوئی، صدها برنامه سخنرانی، میزگرد، شعر و موسیقی و ...چندین راهپیمائی و تحصن که فضای سیاسی آذربایجان را متحول کرده که مهمترینشان اعتراضات یکپارچه دانشگاههای آذربایجان (از 23 تا31) اردیبهشت 1385 بود که طلایهدار قیام یک خرداد تبریز و قیامهای اردبیل و اورمیه و سولدوز و مشکین شهر و مرند و دهها شهر دیگر شد، همه به نوعی سهم جنبش دانشجوئی در حرکت ملی را نشان میدهد.
بولوت- آقای مهندس در آستانه یک خرداد هستیم، به نظر شما مهمترین دستاورد و تجربهای که ما از قیام خرداد نصیبمان شد چه بود؟
صرافی – به نظر من از مهمترین دستاوردهای آن یکی اعتماد بهنفس ما بود، ما آموختیم که اگر بخواهیم میتوانیم.
دیگر اینکه قیام موجب فراگیرشدن جنبش درگستره عمومی جامعه شد. پیش از آن فعالین جنبش عمدتا دانشجویان و هنرمندان، روشنفکران بودند که تعدادی از تهیدستان شهری نیز آنها را همراهی میکردند. اما بعد از قیام دانشآموزان دبیرستانی، گروههایی از بازاریان و بخش قابل توجهی از طبقه متوسط شهری نیز فعال شدند.
از جمله تجاربی که در روزهای قیام حاصل شد این نتیجه بود که بایستی عزم را جزم کرد و روی یک خواست کاملا مباح و منطقی تا به آخر پای فشرد. لذا در جریان قیامهای شهری خرداد شعار مشترک همه همانی بود که اکنون نیز ادامه آن در همه جا و از جمله در میادین ورزشی یکصدا از صدهزار گلو فریاد زده میشود: "تورک دیلینده مدرسه، اولمالیدیر هرکسه".
بولوت- به نظر شما جنبش دانشجویی آذربایجان تاچه اندازه در ایفای نقش و کارکرد خود درقبال حرکت ملی موفق عملکرده است؟
صرافی- به زعم من (در نبود احزاب)، این جنبش عملکرد بسیار موفقی داشته است، یعنی بسیار بیش از سهمی که جنبشهای نظیر در دیگر ملل بر عهده دارند، به دوش گرفته است. اما به هر حال باید قبول کرد که نباید آنچه را که از حزب میخواهیم از دانشجو طلب کنیم.
بولوت- به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران حلقه روشنفکری به دانشجو و با همین واسطه به توده مردم ختم میشود. نظر شما چیست؟
صرافی- البته دانشجو میتواند یکی از حلقههای واسط ما بین روشنفکر و توده مردم گردد، (چنانچه مثلا نشریات دانشجویی که عملا نویسندگانی و خوانندگانی خارج از دانشگاه داشتند، چنین واسطهای بودند(.
اما روشنفکران بدون واسطه نیز با مردم در تماسند، شعرا، نویسندگان، هنرمندان اغلب ارتباطات وسیع اجتماعی دارند، کتابهایشان کمابیش چاپ میشود و به میان مردم میرود، ویا از طریق مطبوعات و اینترنت با هزاران نفر در ارتباطند. لذا این تلقی که حلقه روشنفکری صرفا از طریق دانشجو به توده مردم مربوط میشود، حکم درستی نیست.
بولوت- ارزیابی جنابعالی به عنوان یکی از روشنفکران حرکت ملی از ارتباط جنبش دانشجویی با حلقههای روشنفکری آذربایجان وچگونگی آن چیست؟
صرافی- این ارتباط همواره وجود داشته است، یعنی از بدو تاسیس دانشگاه، دانشجویان در کنار تحصیل در رشته علمی خویش، به دنبال کسب یک هویت سیاسی نیز بودهاند. در کشوری که تحزب شکننده و ناقصی داشته، دانشجویان عمده نیازهای معنوی خویش را در ارتباط با حلقههای روشنفکری یافتهاند. مثلا در دوره اول محفل صمدبهرنگی در تبریز مستقیم یا غیرمستقیم الهام بخش اکثر فعالین جنبش دانشجوئی بود. در سالهای بعد از انقلاب کانونهایی چون نشریه وارلیق و افرادی چون دکتر هئیت، محمدعلی فرزانه، علی تبریزی، حسین دوزگون، دکتر ذهتابی و.... محل مراجعه و یادگیری و صلاح و مشورت بسیاری از دانشجویان هویتطلب بوده است. در حال حاضر نیز این ارتباط در سطح مدرنتری وجود دارد یعنی صرفا ارتباط حضوری نیست، اینترنت باعث میشود که نتیجه مراجعه یک دانشجو به یک روشنفکر در اختیار دهها هزار دانشجوی دیگر قرار گیرد.
بولوت - اکنون نزدیک به یکسال از ظهور جنبشی تحت عنوان جنبش سبز در ایران میگذرد تحلیل شمااز عملکرد حرکت ملی آذربایجان به طوراعم و جنبش دانشجویی آذربایجان به طوراخص درقبال جنبش سبز و همچنین جنبش سبز به صورت متقابل چیست؟
صرافی- حرکت ما در مقابل جنبش سبز سکوت اختیار کرد، سبزها نیز پیشاپیش چندان حسن نظری نسبت به حرکت ما ابراز نکرده بودند. این واقعیت موجود است.
اما به نظر من بایستی از هرگونه اقدامی جهت ایجاد تفاهم و همگرایی با هر جریان اجتماعی و سیاسی به میزانی که استعداد همراهی داشته باشد، استقبال کرد. در حال حاضر جنبش سبز آلترناتیو مطرحی در آینده کشور است، ما هم که با کسی سر جنگ نداریم، باید بتوانیم در جوی مساعد به رشد سیاسی خویش ادامه دهیم، هرقدر دوستان ما زیاد و دشمنان ما کمتر باشند به نفع ماست.
اما کسی به عنوان روشنفکر اجازه ندارد مردم خویش را فریب دهد، اگر کسی از مردم بخواهد که جبهه خود را رها کرده، به صفوف سبز بپیوندند، ما را به گمراهی رهنمون شده است.
بولوت – آیاجنبش سبز توانستهاست تا مطابق با ادعای تئوریسنهایش درآذربایجان پایگاهی داشته باشد؟
صرافی– به زعم من این جنبش در حال حاضر پایگاه مستحکمی در آذربایجان ندارد، تنها سایهای از آن در آذربایجان افتاده، در تبریز برخی جریانات ملی-مذهبی، حزب مشارکت و شعبه دفتر ادوار تحکیم وحدت و..... پشتیبان این جنبش هستند.
همه این جریانات ضمنا از جنبش سبز به خاطر کمتوجهی به مسائل آذربایجان انتقاداتی دارند و چالشهایی با رهبران و جریانات مرکزنشین حامی جنبش سبز دارند. به تعبیری میتوان گفت که سایه جنبش سبز در تبریز کمی تا قسمتی قرمز است!
بولوت- به نظر شما آیا حرکت ملی آذربایجان نقشی محوری و تعیین کننده در سکوت ملت آذربایجان در قبال جنبش سبز و عدم فعالیت در راستای معنویات جنبش سبز داشته است؟
صرافی- تصور می کنم بیشتر این خود مردم بودند که همین موضعگیری را اتخاذ کرده بودند. ضمن اینکه حرکت ملی نیز چنین سیاستی را پیشه کردهبود.
باید بگویم که حرکت ملی ساکت نبوده در عین حفظ جبهه مستقل خود، به نقد جنبش سبز پرداخته و هم طی چندین بیانیه مواضع خود را در قبال آن عنوان نموده است. در بیانیهای تحت عنوان "بیانیه جمعی از فعالین آذربایجانی در رابطه با شرایط سیاسی روز" از مردم آذربایجان خواسته شده است که تا زمانی که سبزها حقوق ملی و مدنی آذربایجان را به رسمیت نشناختهاند، حرکت ملی آذربایجان باید استقلال خود را از جریانات چپ و راست مرکزگرا حفظ کند، چرا که هدف اساسی ما تأکید بر آگاهی ملی است و لذا فعالیتهای فعالین و گروههای مختلف بنا به ضرورتها و منافع ملی باید بر این اصل متمرکز باشد. ضروری است که فعالین ملی و رسانههای جمعی مختلف همچنان به این اصل پایبند بوده و از داخل شدن در منازعات مذکور پرهیز کنند.
بیانیه فوق در آذرماه 1388 منتشر گردید، در این بیانیه از معیارهای اساسی حرکت سخنی به میان نیامده بود (چرا که این معیارها را همه فعالین میدانند و بدان معتقدند) و مثلا یک فعال جنبش سبز متوجه نمیشد که بالاخره آذربایجان چه میخواهد؟ در ادامه آن بیاینهای تحت عنوان "معیارهای ما" منتشر شد که در این بیانیه به طور صریح و شفاف معیارها و پرنسیپهای ارزشدهی آذربایجانیها به هر جریان سیاسی دیگر (از جمله جنبش سبز) ارائه شده بود. این توپی بود در زمین آنان، طبعا در صورت عنایت یا عدم عنایت آنها به این معیارها ما نیز در مورد آنها قضاوت خواهیم کرد و حداقل نتیجه اینکه ارزش اخلاقی این سکوت نیز به طرف مقابل اثبات شد، سکوت ما سکوت مبهم نبود، بلکه سکوتی توام با بیان شفاف بود، این نشانگر پختگی در حرکت ملی ماست.
بولوت – آقای مهندس، شمابه عنوان یک تحلیلگر از درون مجموعه حرکت ملی آیا قائل به تحلیل مسایل از منظر طبقاتی در نوع عملکرد و شکلگیری آن میباشید؟
صرافی- من با دگماتیسم و یا هر نوع تحلیل یکجانبه مخالفم.
اساسا تحلیل جنبشهای اجتماعی در علم سوسیولوژی از منظرهای مختلفی صورت میگیرد، به قول یکی از اندیشمندان غربی: آنان که با محدود کردن تفکر در یک سیستم فکری خاص به حذف سایر بینشها میپردازند در واقع علم را تا حد مذهب پایین میآورند. نه عمده کردن نقش طبقات و نه حذف نقش آنها در سمتگیری جنبشها هیچکدام درست نیستند.
اجازه دهید در اینجا کمی به حاشیه بروم و به طرح یکی دو مبحثی بپردازم که بدون درک ماهیت طبقاتی جامعه نمیتوان به تحلیل مناسب رسید.
1- همه میدانیم که بخش قابل ملاحظهای از نیروهای جنبش ملی ما را تهیدستان شهری (حاشیهنشینان) تشکیل میدهند، اینان گرایش شدیدی به گسترش عدالت اجتماعی دارند، اگر فعالین حرکت ملی نخواهند به نیازهای طبقاتی آنان توجه کنند، مشارکت این نیرو را در جنبش به حداقل رساندهاند که این نقض غرض است.
2- بورژوازی آذربایجان هرچند در قرن حاضر به دنبال امنیت بیشتر برای سرمایه خویش و کسب سود بیشتر حتی مجبور به انتقال سرمایه خود به مرکز شده و در این میان نیز اغلب هویت ملی خود را پیش پای منافع طبقاتیاش قربانی کرده، اما در سالهای اخیر به دلایلی چند از جمله: رشد چشمگیر اقتصادی در ترکیه، فروپاشی شوروی و تغییر نظام اقتصادی در کشورهای تازه استقلالیافته از کمونیسم به سرمایهداری، بازار بزرگی در منطقه به وجود آمده که سرمایهداری ما نمیتواند از آن چشمپوشی کند. اکنون سرمایهدار آذربایجانی نیمنگاهی نیز به هویت ترکی خویش یافته است. اگر فعالین حرکت ملی نقش محوری و تعیینکننده بورژوازی در پروسه ملتسازی را نادیده بگیرند، ویا مثلا (به زعم خود؟) این نقش را به حاشیهنشینان شهری محول کنند! عملا جنبش ملی را سترون کردهاند که این هم نقض غرض است.
و البته میتوان مثالهای بیشتری نیز ذکر کرد که نشان میدهد ما تنها با درک جامعی نسبت به بافت طبقاتی جامعه، میتوانیم تحلیل درستی ارائه دهیم، مسلما موارد زیادی نیز هست که تحلیل طبقاتی کاری از پیش نمیبرد و راه به بنبست میبرد. نتیجه اینکه بایستی خود را به بند دگماتیسم گرفتار نسازیم، تا بتوانیم با ارائه تحلیلهای سنجیدهتر، قدمهای سنجیدهتری نیز برای ملتمان برداریم.
هیچ پهلوانی بازوی چپش را بلااستفاده رها نمیکند، با کمک هر دو بازو با حریف کشتی میگیرد حتی اگر بازوی راستش قویتر هم باشد.
ما اگر در تحلیل مسائل جامعه با پیشداوری و ذهنیتهای دگم وارد میدان شویم و چشم خود را به مجموعه دستاوردهای علوم سوسیولوژی و سیاست ببندیم. عینا دچار همان اشتباهی میشویم، که بسیاری از فعالان جنبش دانشجوئی در دوره اول دچارش شدند و بهای سنگینی نیز پرداختند. البته اشتباه ما نابخشودنیتر است چرا که در دوره اول تنها مسیر تغذیه فکری دانشجویان آذربایجانی جریانات و احزاب چپ بودند، حال آنکه در دوره دوم اصولا در فضای حرکت ملی پلورالیسم و چندصدایی حاکم است و به راحتی میتوان نظریه های مختلف تحلیل سیاسی و اجتماعی را آموخت و در صورت نیاز از آن بهره برد.
بولوت- ... و ظرفیتهای دموکراتیک گفتمان حرکت ملی را درپاسخگویی به خواستهها و مطالبات اقشار و طبقات مختلف ملت آذربایجان چگونه ارزیابی میکنید؟
صرافی- البته باید اذعان نمود که هرچند در حال حاضر گفتمان دموکراتیک در حرکت ملی، غالب است و همه خود را مدافع دموکراسی معرفی میکنند. اما این گفتمان، در حرکت ملی گفتمان متاخری است که هنوز از ظرفیتهای آن بطور کامل استفاده نشده و در ذهن فعالین ما به خوبی نهادینه نشدهاست.
بحث در این مورد نیاز به فرصت مستقلی دارد که از حوصله این مصاحبه خارج است، بطور خلاصه اینکه راه توسعه و آزادی کلیه ملل جهان از دموکراسی میگذرد، گفتمان دموکراسی ظرفیت خوبی در پاسخگوئی به خواستهها و مطالبات اقشار و طبقات مختلف هر ملتی دارد، که گفتمانهای ناسیونالیستی و سوسیالیستی به تنهایی چنین ظرفیتی را برنمیتابند.
بولوت- شما یکی از کسانی هستید که تلاشهای زیادی را درباره تقویت زیربناهای دموکراتیک حرکت ملی انجام دادهاید که شاید مهمترین آن طرح مسئله زنان آذربایجان باشد میخواستیم نظرشما را درباره لزوم تقویت گفتمان دموکراتیک حرک و نقش جنبش دانشجویی درآن جویاشویم؟
صرافی– با تشکیل کنگره زنان آذربایجان سال 1383 نقطه عطفی در اوجگیری طرح مسئله زن در فضای مردسالارانه آذربایجان بود. همزمان (و طی سالهای بعدی نیز) سه ویژه نامه زن به سردبیری خانم فرانک فرید و یاری بیدریغ چندتن از دختران و زنان آذربایجانی در ماهنامه دیلماج منتشرشد. از آن به بعد هم مرتبا مسئله زن یکی از موضوعات تعطیلناپذیر در مجموعه مباحثات ما را تشکیل میدهد، که البته همه اینها در مقابل عمق فاجعهای که بر زنان جامعه رفته بسیار اندک مینماید.
تبعیضات اجتماعی، تحقیر، محدودیتهای عرفی و قانونی و...همه موجب به حاشیه کشیده شدن زن از بطن اجتماع و راندن آنها به پستوی خانه ها شده، این در حالیست که آنان نیمی از جامعه را تشکیل میدهند و به تعبیری نیز تربیت تمام جامعه با آنانست. نمیتوان ادعای دلسوزی نسبت به فرزندان ترک آذربایجان را کرد اما توجهی به قل و زنجیر زنگزدهپای مادران و خواهران و دختران خود ننمود.
ما نمیتوانیم هیچ برنامهای برای نیمی از ملت خود نداشته باشد. توجه جدی به مسئله زن وظیفه ملی هر فعال آذربایجانی (اعم از زن یا مرد) است.
بولوت- .... و در مورد لزوم تقویت مبانی دموکراتیک حرکت و نقش دانشجویان در آن؟
صرافی - حرکت ملی آذربایجان از بدو شروع خود در دوره جدید که تاریخچهای 20 ساله دارد مراحل مختلفی پشت سرگذاشته، مباحثات غالب در اوایل حرکت، شامل استدلالهایی بود که مبانی خود را از ادبیات، تاریخ و اساطیر اخذ میکردند، آن مباحثات ماهیتا ارزشی بومی و محلی داشتند. چنین گفتمانی هیچگاه نتایج حقوقی نداشته، قابل مراوده و مذاکره در فضای بینالمللی نبوده و حداکثر مصرف محلی دارند.
اما تحول کیفی در این مباحث از اوایل دهه هشتاد شروع شد و شاید بتوان نقطه آغاز آنرا بیانیه "آذربایجان سخن میگوید" دانست که در تیرماه 1382 به امضای قریب به هزار تن از فعالین سیاسی و فرهنگی ما رسیده بود، این گفتمان حقوق مترتب به هویت را در چارچوب حقوق بشر و دموکراسی به پیش میکشد، نخستین کنگرههای زبان مادری در اسفند 1382 و زنان در 1383 و تشکیل ان.جی.او. ها و احزاب و گروههای مدافع دموکراسی در این دوره نشانگر رویکرد غالب گفتمان دموکراسی در مرحله جدید تکامل حرکت ملیست.
طبعا دانشجویان نیز نقش مهمی در آن داشته و دارند چنانچه نخستین سمپوزیوم دموکراسی در بهار 1387 نیز به همت دانشجویان دانشگاه آزاد در تبریز برگزار گردید.
بولوت- مهندس صرافی شما از معدود فعالان ملی آذربایجان هستید که با محافل روشنفکری وسیاسی مرکزگرا نیز ارتباط داشتهاید با توجه به تجربیات خویش دراین عرصه وامکانی که برای جنبش دانشجویی آذربایجان برای ارتباط باجنبشهای مرکزگرا وجوددارد، نظرتان درباره اینگونه ارتباطات چیست؟ آیا این گونه ارتباطات رابه نفع حرکت ملی میدانید، درصورت پاسخ مثبت راهبرد پیشنهادی شما برای این مناسبات سیاسی چیست؟
صرافی– اعتقاد دارم که حرکت ملی دارای ماهیت دموکراتیک و آیندهنگر است.
میدانید که علاوه بر جنبشهای آزادیبخش و دموکراتیک که همواره روی به آینده دارند، برخی جنبشهای اجتماعی واپسگرا و ارتجاعی نیز وجود دارند. (چنانچه جنبش کوکلسکلانها در آمریکا یا نازیها در آلمان، از نوع جنبشهای ارتجاعیاند که روی به گذشته دارند.)
حرکت ملی آذربایجان جنبشی دموکراتیک و روبه آینده است که هدف غائی آن تامین دموکراسی، آزادی و سعادت برای مردم آذربایجان است، درجازدن در گذشته و نظارت صرف برحوادث سیاسی ما را به جایی نخواهد برد، ما باید خود بازیگر عرصه سیاست باشیم. آذربایجانی نباید سنگر حرکت ملی را به هیچ قیمتی ترک کند، او باید نقش مقدر خویش را شخصا ایفا کند، دیگران به جای او بازی نخواهند کرد.
اما این نقش در روی زمین مادی بازی میشود نه در عالم رویا. هدف مقدس ما وقتی متحقق خواهد شد که بتوانیم به تحلیل جامعی از قدرت و آرایش نیروها و عوامل ذینفع و تاثیرگذار (مثبت یا منفی) در مسئله آذربایجان برسیم. باید متحدین طبیعی و نزدیک و متحدین مشروط و مخالفین احتمالی و قطعی خویش را بشناسیم.
ما در مسیر دشوار و پرپیچ و خمی حرکت میکنیم، اگر چشمانمان هم بسته باشد، مسلما سرمان به سنگ خواهد خورد. اما اگر مسیر پیشاپیش آماده شود و سنگهای ریز و درشت را از پیش پایمان برداریم، آنگاه با چشمان باز حرکت کنیم در آن صورت با سرعت بیشتر و با تنش و فشار عصبی کمتری راه خواهیم پیمود، اگر ارتباط خود را با هر آنچه خارج از جغرافیای آذربایجان و هر آنچه خارج از حرکت ملیست، قطع کنیم مسلما توان ایفای نقش تاریخی خود را نخواهیم داشت.
یک حرکت پوینده و زنده همواره به فکر جای پای خود در قدمهای بعدی ست، ما همواره در زمان و مکانی مشخص و به سمت و سوی معینی حرکت میکنیم، لذا بایستی اطلاعات خود را از زمان و مکان و نیروهای موجود مرتبا بهروز کنیم. ارتباط، مذاکره و مشاوره با جریانات سراسری یکی از همین تلاشها شمرده میشود.
و البته به هیچوجه هم کافی نیست بایستی با جریانات غیر سراسری (متعلق به سایر اقوام ایرانی) و همچنین مجامع و نهادهای بینالمللی نیز در ارتباط و تعامل بود.
بولوت - .... و نقش دانشجو در این ارتباطات (با گروههای مرکزگرا و منطقهای) چیست؟
صرافی- دانشجویان ترک دانشگاههای تهران، سنندج و اهواز و سایر شهرهای خارج از آذربایجان به عنوان سفرای مردم خویش بایستی اهداف دموکراتیک حرکت ملی آذربایجان را به دانشجویان و روشنفکران و فعالین آن شهرها برسانند، آنها در عین حال میتوانند روشنفکران جریانات سراسری را در ایجاد میزگردها و جلسات پرسش و پاسخ و یا مصاحبههای خود به چالش بکشند، تجربه شخصی من این بوده که در صورت مراجعه به آنان مواضع آنها به نحو بارزی تغییر میکند و مسلما اصلاح میشود، آنان موضعی نرمتر و نزدیکتری به جنبش آذربایجان اتخاذ خواهند کرد که این طبعا به نفع ما تمام میشود.
بولوت- به عنوان حسن ختام و ضمن تشکر دوباره از حضور جنابعالی در مصاحبه، خواهشمندیم تا به عنوان یک روشنفکر و تحلیلگر برجسته مسایل آذربایجان تا آسیبها وآفتهایی را که متوجه جنبش دانشجویی آذربایجان است تیتروار بیان کنید؟
صرافی– شاید عمده خطری که ما را تهدید میکند، خطر در غلطیدن به ناسیونالیسم کور و به دنبال آن منزوی شدن است.
دیگر اینکه برخی از دانشجویان گاه چنان تند میروند که خسته شده و پس از فارغالتحصیلی دیگر هرگز فعالیتی نمیکنند. همواره باید سعی کنید متناسب با توان واقعی و فردی خودتان و با راهنما کردن مشعل وجدان خودتان قدم بردارید، همیشه در دانشگاه آن وظایفی را بر عهده بگیرید که پس از فارغالتحصیلی هم بتوانید آنرا بر دوش کشیده و به نتیجه برسانید. در این صورت نه شما خسته میشوید، نه راه بدون رهرو میماند.
بولوت - آقای مهندس صرافی از اینکه وقت خود را در اختیار من قرار داده به سوالاتم پاسخ گفتید از شما متشکرم.
صرافی- من هم به نوبه خودم از شما که با تیزهوشی تمام روی مسائل مهمی دست گذاشتید و سوالاتی عنوان کردید تشکر میکنم.