سانسوراپوزیسیون اعلیحظرت یاانگلیسی غلط آقای داریوش همایون

ف. آزاد

خلاصه : مقدم بر هرچیز راقم این سطور بدلایل علمی و منطقی با اساس نظرات آقای همایون و رضا پهلوی که به مسائل حداکثر از دید صرفا "سیاسی" می نگرند توافق ندارم . لذا مسئله زیرین صرفا از نقطه نظر سانسور نظر طرح میشود .                                                     

 

اخیرا آقای رضا پهلوی در سخنرانی بزبان انگلیسی در بن (آلمان) اعتقاد صریح خودرا به دوگانگی هویت (قومی و ملی) در ایران و ضرورت احقاق هردوی این حقوق ایرانیان را تاکید کرد . و با تاکید مکرر (!) عدم توجه به هویتهای قومی و مذهبی را غلط و اشتباهی بزرگ خواند . بعد از این سخنرانی پان ایرانیستها با راه انداختن الم شنگه کوچه بازاری در سایتهای مختلف با سانسور (!) ترجمه اصلی سخنرانی  ، با آوردن فشار به سایت طرفدار آقای پهلوی (بر طبق نظر خودشان ! ) ترجمه اصلی سایت آقای پهلوی را با ترجمه عمدا (!) غلط آقای داریوش همایون وزیر اسبق اطلاعات و سر سانسورچی قدیم ایران ، تعویض کردند . این عمل سانسور مشخص است ! موارد مشخص  سانسور آقای همایون در ترجمه از متن اصلی انگلیسی به "فارسی داریوش همایونی"  اکثرا در مبحث هویت قومی و حقوق قومی سخنرانی مذکور اعمال شده است که در زیر میایند . تا جائیکه ایشان طبق مرض سانسور خود حتی حدود نیم سطر از متن اصلی انگلیسی در تاکید و اعتقاد واقعی سخنران به وجود تنوع قومی و فرهنگی در ایران را بالکل حذف کرده است. این سانسور (حذف) در سانسور (ترجمه) و نمونه ای از سانسور مکرری است که وزارت تحت مسئولیت ایشان از مقالات ما در ایران دوران آریامهری کرده است . آقای همایون تصور میکند که هنوز وزیر اطلاعات و مسئول سانسور هستند و لذا حتی و لینعمت خودش را هم سانسور میکند . در حالیکه ایشان اولا باید از سانسور مفتضح خودداری کند و ثانیا باید برود و انگلیسی یاد بگیرد . هرچند که انتظار عدم سانسور از آقای همایون بعنوان عضو سابق حزب فاشیستی سومکا (طبق تایید خودش ! ر. ک. ادامه مقاله) بعید است.

 

.............................................................................

 

 

آقای داریوش همایون همچنانکه راقم پیشتر در مواردی به آنها اشاره داشته ام از سال 1331 از اعضای سابق مهم و قلدر حزب نازیستی سومکا در ایران بود که وسیله شخص معلوم الحالی به اسم داود منشی زاده در سال 1330 شمسی در تهران بنیانگذاری شد . این تقارن تاریخی گویای این است که ایشان ازاولین فاشیست های ایران بوده است . داود منشی زاده دست پرورده نازیسم آلمان بود که تعلیمات نازی خودرا در دوران تحصیل زبانهای آریائی (!) (کذا فی الصل) در مونیخ آلمان نازی دیده بود (1) . داریوش همایون از طریق عضویت در مکتب پان ایرانیسم تا سال 1329 با فاشیسم ایران آشنا شد . و مصداق قلدر بازی آقای همایون آنکه: همایون به اتهام تخریب مراکز فرهنگی مربوط با حزب توده (اخبار روز) در دوران مصدق در سال 1331 شمسی بازداشت ، در دادگاه دوران مصدق محکوم و زندانی شده است (2) . این حزب رابطه تنگاتنگی با رکن دو ارتش ایران و انجمن های شبه فاشیستی نظامی مختلف و بعضی درباریان داشت (1) . از این لحاظ پیوستگی و انسجام مشخصی در شخصیت آقای همایون موجود است که از تخریب مراکز فرهنگی دوران مصدق به سانسور و توقیف نشریات دوران آریامهری تا سانسور فعلی سخنرانی مذکور ادامه دارد . همچنانکه پیشتر اشاره کرده ام: دوام این شخصیت مخرب ضد فرهنگ و سانسورچی تابعی از تداوم عضویت وی در حزب فاشیستی سومکا تا طرح ایدئولوژیک و تاسیس و عضویت وی در تک حزب شبه فاشیستی رستاخیز بوده است .

کما اینکه به نظر دکتر علی بهزادی "توقیف و تعطیل اکثر نشریات مهم ایران در اواخر دیکتاتوری آریامهری (1353) طرح آقای داریوش همایون وزیر بعدی اطلاعات (و مطبوعات) بود" (3) ، (4). و یعنی وزارت بعدی ایشان پاداشی بود که دیکتاتوری به آقای همایون بخاطر موفقیت او در ممنوع القلم کردن روشنفکران و طرح و اجرای توقیف مطبوعات ایران داد ! از اینروست که او بعد از رسیدن به وزارت برخلاف دعاوی کنونی اش نه یکی از صدها نویسنده ممنوع القلم را امکان نوشتن داد و نه نشریه ای را از توقیف آزاد کرد: دلیل آقای همایون بعنوان سر سانسورچی دیکتاتوری هم در این توقیف و ممنوع کردن قلمها بزبان خود او این بوده است که:" مطبوعات سال 1353 همگام (!) باسایر شئون مملکت پیشرفت نداشت" (3) . این نظر بر طبق مسیر شئون مملکت در آن سالها که به یک حزبی کردن ایران منتهی شد ناظر بر اینست که طبق نظر آقای همایون چون تنوع مطبوعات موافق دیکتاتوری تک حزبی رستاخیز نبود ، از اینرو او با توقیف مطبوعات و ممنوع القلم کردن روشنفکران و نویسندگان جوّ را برای دیکتاتوری تک حزبی آماده کرده است. و این یعنی تداوم تلاش داریوش همایون برای جامه عمل پوشاندن به رویای تسلط فاشیسم سومکا به ایران در لباس حزب رستاخیز . ضرورت این مقدمه برای روشن ساختن ذات سانسور چی آقای همایون است که اخیرا دموکراسی را کشف کرده اند منتهی در پی اعمال آن با متد های سانسور هستند .                                                                                           

 

برسیم به سانسور ایشان در ترجمه سخنرانی مذکور که به نص نوچه های مطبوعاتی ایشان تحت فشار بجای ترجمه اصلی در سایتهای مربوطه تعبیه شده است (5) . ترجمه آقای همایون با وجود تحصیلاتی که طبق روال متداول به ایشان به درست یا غلط نسبت داده میشو د ترجمه بدی است که بعوض دقت در متن ، ترجمه من در آورده ای از متن اصلی نتیجه داده است که در پی سانسور نظرات سخنران خاصه در مورد اهمیت و ضرورت تضمین هویت ها و تنوع قومی و فرهنگی ایران و مخالفت موکد سخنران با یکپارچه شمردن ایران تحت لوای جعل انحصار هویت ایرانی به هویت ملی است . چه در مورد مبحث هویت قومی و تنوع فرهنگی تعمد (!) آقای همایون در تغییر متن و حتی حذف بخشی از متن و نیز استفاده عمدی از کلمات ناواردی برای تغییر نظر سخنران به نفع مالیخولیای پان ایرانیستی آشکار است که باقی مانده مالیخولیای سومکائی این مترجم است . و اما موارد سانسور عمدی ایشان در متن اصلی انگلیسی از این قرار اند: در پاراگراف نوزده متن اصلی انگلیسی سخنرانی (5) آمده است:

 

Here, allow me to offer my observation of a critical point which may have been somewhat unappreciated throughout our history. It is the fact that, as a multi-ethnic and multi-cultural society,   I truly believe we Iranians have in fact two kinds of identities: one national and the other ethnic. Throughout the centuries, Iran’s national identity was the predominant factor in the preservation of our culture and civilization. Our great poet Ferdowsi is but one wonderful example of how our sense of identity has been deeply embedded in our collective psyche. However, I would add that we should also recognize the importance of the diverse ethnic and religious identities and the preservation of these cultures and faiths as well. Whether from the outside looking in or whether we introvert and self-observe as we move forward, to view Iranians as a monolithic people would be a gross mistake.

 

 

که ترجمه صحیح آن اینست : اجازه دهید اینجا نظر خود را در یک مورد حساس که ممکن است در سرتاسر تاریخ ما بقدر لازم به آن توجه نشده است ، ارائه کنم . حقیقت اینست که من واقعا معتقدم که ما ایرانیان ، بعنوان یک جامعه چند قومیتی و چند فرهنگی ، در واقع دارای دو نوع هویت هستیم: یکی ملی و دیگری قومی . در طول قرون هویت ملی ایران عامل غالب حفاظت از فرهنگ و تمدن ما بوده است . شاعر بزرگ ما فردوسی نمونه جالبی از این است که چگونه احساس هویت ما عمیقا در روان ما جایگزین شده است . باوجود این من اضافه می کنم که ما باید معترف به اهمیت هویتهای قومی و مذهبی مختلف و نیز معترف به حفاظت از این فرهنگها و باورها باشیم . نگرش به ایرانیان بعنوان مردمی یک پارچه اشتباه بزرگی است ، چه  از بیرون و چه از درون بنگریم . 

 

ترجمه عمدا غلط آقای همایون از این قسمت اینست:

 

"در اینجا مایلم که به یک نکته حساس تاریخی که احتمالا در نظر قرار نمی گیرد اشاره کنم ایرانیان به لحاظ چند قومیتی و چند فرهنگی بودنشان دارای دو هویت می باشند یکی هویت قومی و دیگری هویت ملی. در طول قرنها هویت ملی ایرانیان ضامن حفظ فرهنگ و تمدن بوده شاعر والامقام فردوسی نمونه ای برجسته از درک این هویت و چگونگی نفوذ عمقی آن در ذهنیت مشترک ایرانیان است. باری، مایلم اضافه کنم که ما نیازمند آنیم که تفاوتهای مذهبی و قومی را تشخیص داده و در حفظ فرهنگها و باورها نیز بکوشیم. این نگاه چه در غالب درون گرا و چه از زاویه ای برونی لازم است چرا که یک لَخت شمردن مردم ایران اشتباه است."

 

دقت شود که غیر از ترجمه نادرست و دست بردن عمدی ، آقای همایون در محتوی (!) برای تغییر دادن نظر متن اصلی ، این شخص عمدا برای تخفیف تاکید نظر سخنران کلمات " حقیقت اینست که " و مخصوصا کلمات        " من واقعا معتقدم" (6) را در ترجمه پان ایرانیستی خود سانسور و از متن اصلی حذف کرده است . در ادامه این سانسور  است که او در ترجمه جمله زیر نیز سانسور میکند: 

 

Persia has been for centuries the cradle of a broad mosaic of ethnicities and cultures, living peacefully with each other.

 

که ترجمه صحیح آن چنین است: ایران قرنها گاهواره وسیعی مرکب از قومیتها و فرهنگها بوده است ،که باهمدیگر در صلح زیسته اند .

 

ترجمه عمدا غلط آن از آقای همایون: " ایران کشوریست که در آن طی قرنها قومیتها و فرهنگهای مختلف صلح آمیزانه هم زیستی کرده اند".

 

…………………………………………………..

 

حواشی:

 

(1) صفاء الدین تبرائیان : "سومکا و باز آفرینی نازیسم" ، (فصلنامه) مطالعات ایرانی ، سال اول ، شماره یکم ، پائیز 1382 ،پاریس: صفحات 17 ـ 106. در این مقاله مفصل عکسهای متعددی از آقای همایون با منشی زاده و دیگر سران حزب نازیستی سومکا نیز موجود است. لازم به تذکر است که خود آقای همایون در نوشتجات اخیرش مجبور به اعتراف به عضویت در سومکا شده است .

 

(2) همانجا : (1) ص. 28 ببعد . (4) بعضی از نوچه های مطبوعاتی اخیر ایشان که ندانسته (بدون آگاهی از اساس علمی ـ فلسفی سوسیالیسم علمی) به تصادف زمانه چپ گرا شده بودند اکنون با گردش صدو هشتاد درجه به دامان پان ایرانیسم ، راست گرا شده اند و از همینروست که سنخیت شدیدی با آقای همایون یافته اند: که طبق نوشته هایش در کیهان لندن و منابع دیگر به تبع ایدئولوژی فاشیستی حزب سومکا  که معروف به "گورکن کمونستها" بود ، به خون "چپ ایران" تشنه است و در همان نوشته هایش به صراحت از اعدام اعضای گروههای چپ بدست رژیم اسلامی ابراز شادمانی کرده است ! 

 

(3) دکتر علی بهزادی (مدیر و سردبیر نشریه سپیدوسیاه) : "یادداشتهای پراکنده" ( 7) ، "بخارا" شماره 28 ، بهمن ـ اسفند 1381 .

 

(4) بنص یادداشتهای همایون (سال 1331 ) او از قدیم رابطه اساسا مخدوشی با کتاب و نوشته داشته است و همچنانکه اخیرا هم در رابطه با ترجیح نبرد در کنار رژیم اسلامی بر علیه امریکا اعتراف کرد دنبال "زندگی جنگی" است : " حقیقتا هم این زندگانی جنگی (منظور دوران جنگهای خیابانی و تخریب مراکز فرهنگی و زندان ) این مدت من صد بار بهتر از آن سالهای کثیفی (!) است که در میان کتابها (!) و افکار تیره وتلخ میگذشت." (1). همین ایدئولوژی سرانجامش توقیف مطبوعات و ممنوع القلم کردن روشنفکران ایرانی در سال 1353 بود که به پاداش آن همایون در سال 1356 به وزارت رسید تا کار نویسندگان ، کتابها و نشریات را در ایران یکسره کند .

با ملاحظه یادداشتهای همایون در مورد حزب ظفر نمون سومکا: که "در آینده خواهیم توانست خودرا بر همه نیروهای مخالف و بر همه دنیا تحمیل کنیم" مرجع جنون خود بزرگ بینی منعکس در ایدئولوژی متاثر از آن نیز که رسیدن به "تمدن بزرگ" از طریق یک حربی ساختن ایران در سایه حزب رستاخیز باشد ، روشن میشود .   

 

(5) ر. ک. : سایتهای گوناگون مشروطه طلبان و سلطنت طلبان تا سایت طرفدار آقای رضا پهلوی تحت عنوان "رضا پهلوی . ارگ " . به لحاظ جنبه فنی مسئله قابل ذکر است که گویا (!) آقای رضا پهلوی کنترلی روی سایت  اخیر ندارد .

 

 

 (6) I truly believe.