http://dustaq.blogsky.com/?PostID=451
جمعه
29 تیر ماه سال 1386
نامه
چنگیز بخت آور
به سازمان
دیده بان حقوق بشر و
تشریح وضعیت
خود
نامه
سرگشاده
چنگیز بخت آور
از زندان
تبریز
خطاب
به سازمان دیده
بان حقوق بشر
ریاست
محترم سازمان
دیدهبان
حقوق بشر ملل
متحد
احتراماً
به استحضار
عالی میرساند
علی رغم مفاد
اعلامیه
جهانی حقوق
بشر و
میثاقها
و
کنوانسیونهای
مربوطه که
کلیه کشورهای
عضو سازمان
ملل را ملزم
به رعایت حقوق بشر و
حفظ حیثیت
ذاتی و کرامت
انسانی افراد
بشر مینماید.
ولی متأسفانه
در نظام
جمهوری
اسلامی ایران
نه تنها حیثیت
ذاتی و کرامت
انسانی و حقوق
شهروندی اینجانب
چنگیز بختآور
به شرح کلاسه
پرونده ۱۰-۸۶/۴۷۹
توسط نیروهای
امنیتی و انتظامی
به شرح ذیل
بارها نقض و
مورد تحقیر و تعدی
قرار گرفته،
بلکه امنیت جانی
و شغلی
و همچنین حقوق
اولیه و
انسانی
اینجانب و حتی
عائلهام نیز
صرفاً به خاطر
ابراز اندیشههای
هویتگرایانه
و ملی و حق
طلبانه، توسط
نهادهای امنیتی
و انتظامی و
با سکوت
مراجع قضائی
همیشه در معرض
خطر و نقض کامل
قرار دارد.
مرا
در تاریخ ۲۹/۰۲/۱۳۸۶
ساعت ۳۰/۰۹
صبح نیروهای
اطلاعاتی از
محل کارم
(نیروگاه حرارتی
تبریز) به
صورت
غیرقانونی
(بدون ارائه حکم
قضائی) با
اجبار دستگیر
و به اداره
کل اطلاعات
تبریز انتقال
داده و به قصد پرونده
سازی ساختگی
با اعمال
فشارهای شدید روحی
و روانی و به
صورت
غیرقانونی (در
اتاقهای
تاریک ۲×۱
رو به دیوار و
با چشم بند) مورد
بازجوئیهای
مکرر قرار
داده و در سلولهای
انفرادی که
فاقد روشنایی
ـ هواکش و سیستم
سرمایش بوده
محبوس نموده و
در مدت بازداشت
در اطلاعات
تبریز از کلیه امکانات
اولیه از قبیل
ارتباط تلفنی
و ملاقات با
خانواده،
کتاب و
روزنامه و حتی ساعت
و عینک، وسایل
شخصی و ملاقات
با وکیل خود
به طور کلی
محروم بودم.
شرایط
بازداشتگاههای
قرون وسطائی
اداره اطلاعات
تبریز به قدری
سخت و وحشتناک میباشد
که
بازداشتگاه
امنیتی اوین
(بند ۲۰۹) که
از مخوفترین
زندانهای
جمهوری اسلامی
بوده و شرایط
سخت و وحشتناک
آن بارها مورد
اعتراض
سازمانها و
نهادهای بینالمللی
حقوق بشر قرار
گرفته، در
مقایسه با بازداشتگاه
اداره
اطلاعات
تبریز (چون بنده خودم
به مدت چهل
روز در
بازداشتگاه
امنیتی اوین
در سال ۱۳۸۵
محبوس بودم)
به مانند
هتل میباشد.
بعد از ۱۲
روز بازداشت و
بازجوئیهای
مکرر در تبریز
به زندان تبریز
منتقل و به
اتهام واهی و
ساختگی تبلیغ
علیه نظام با
صدور قرار
بازداشت موقت
و اطاله
دادرسی نزدیک
به دو ماه است
که به صورت بلاتکلیف
و حتی محروم
از حقوق زندانیان
عادی در زندان
تبریز بند ۱۰
مالی محبوس میباشم
و اعتراضات
خود و عائلهام به این
اقدامات
غیرانسانی و
ظالمانه تا
کنون به جائی
نرسیده است.
البته این
اولین بار نیست
که اینگونه
اقدامات قرون
وسطائی، ظالمانه
و تفتیش عقاید
به سبک
دادگاههای انگیزاسیون
در حق اینجانب
و سایر صاحبان
اندیشه نیز
اعمال میگردد.
به صورت
اختصار به شرح زیر
ـ من بارها
توسط نهادهای
امنیتی،
نظامی و
انتظامی گرفتار
و در سیاهچالهای
قرون وسطائی
به صورت
بلاتکلیف و بدون
محاکمه در
دادگاه
صالحه، محبوس گردیدهام:
۱) در
پاییز سال ۱۳۶۳
توسط اطلاعات
سپاه
پاسداران به
صورت غیرقانونی
(بدون ارائه حکم
قضائی) از محل
کارم ربوده
شدم. به طوری
که تا مدت یک
ماه خانوادهام
از محل بازداشت و
سرنوشتم
هیچگونه
اطلاعی نداشت
و به اطلاعات
سپاه
پاسداران
منتقل و در سلولهای
انفرادی
جهنمی با چشم
بند رو به
دیوار به
اتهام واهی
همکاری با
سازمان فدائیان
اکثریت و به
قصد پرونده
سازی ساختگی تحت
فشارهای شدید
فیزیکی و
روانی مورد بازجوئیهای
مکرر قرار
گرفتم و بعد
از چند روز به
زندان تبریز
منتقل گردیده
و در سلول
انفرادی تحت
بازداشت بودم
به طوری که به مدت
چهل روز از
تمامی
امکانات
اولیه محروم و
حتی حق
استفاده از
حمام را نیز
نداشتم و بعد
از
بازجوئیهای
مکرر در دادگاههای
انقلاب آن
زمان که حتی
در حین
بازجوئی با
سلاح کمری
تهدید به قتل
میشدم تا به شیوهای
که مورد نظر
آنها بود
اقرار و
اعتراف به اعمال
ناکرده
نمایم، در نهایت بعد
از 45 روز
بازداشت موقت
و بلاتکلیفی با
قرار وثیقه از
زندان آزاد
شدم و
با
اعمال
فشارهای
غیرمستقیم
نهادهای
امنیتی با
وجود داشتن 8
سال سابقه کار
و استخدام
رسمی بودن از
شغل خود اخراج
گردیدم و بعد
از چند سال
سرگردانی
پروندهام با قرار
منع تعقیب
مختومه گردید.
۲) در
مورخه ۱۴/۰۵/۱۳۸۲
برای تکریم از
مبارزات
مجاهدین
انقلاب مشروطه
و همچنین گرامیداشت
نود و ششمین
سالگرد صدور
فرمان
مشروطیت با
شاخه گلی
همراه فرزندانم
بر سر
مزار
سالار ملی
(مرحوم
باقرخان) حاضر
شدم که در حین
مراسم توسط
نیروهای
اطلاعاتی نیروی
انتظامی
معروف به لباس
شخصیها در
جلوی چشم
جمعیت حاضر و
فرزندانم تا
حد مرگ مورد ضرب و
شتم قرار
گرفته و
دستگیر و به
اداره
اطلاعات
نیروی
انتظامی تبریز
منتقل گردیدم و
بعد از
بازجوئیهای
مکرر جهت
تشکیل پرونده
ساختگی با
اتهام واهی
تبانی علیه امنیت
ملی به مدت 14
روز تحت
بازداشت بودم
و بعد از 8 روز
اعتصاب غذا
جهت اعتراض به این
اقدام
ستمگرانه و
غیرانسانی با
قرار وثیقه از
زندان آزاد
شدم و دادگاه
بدوی
(شعبه
اول دادگاه
انقلاب) با
تشکیل محکمه
فرمایشی پشت
درهای بسته و
بدون حضور
وکیل
و
هئیت منصفه با
صدور حکمی مرا
به 30 ماه حبس
تعزیری محکوم
نمود که در
دادگاه تجدید نظر
منجر به برائت
اینجانب
گردید.
۳) در اول
خرداد سال ۱۳۸۵ به
خاطر توهین بیشرمانه
روزنامه
دولتی ایران
به ملت ستمدیده
تورک
آذربایجان
راهپیمائی
عظیمی به صورت
کاملاً مدنی
در کلیه شهرها
و دانشگاههای
آذربایجان به
خصوص تبریز
جهت اعتراض به
اینگونه
اقدامات
تحقیرآمیز نژادپرستانه
که مسبوق به
سابقه میباشد،
برپا گردید.
بنده نیز جهت
شرکت در این راهپیمایی
در مرکز شهر
حضور داشتم که
قبل از شروع
مراسم
راهپیمایی
توسط نیروهای اطلاعاتی
بدون ارائه
حکم قضائی
دستگیر و به مدت
۷۰ روز در
بازداشتگاههای
جهنمی اداره
اطلاعات
تبریز و تهران
که شرایط حاکم
بر آنها در
بخش اول گزارش
بیان گردید، در سلولهای
انفرادی
محبوس و تحت
شدیدترین
فشارهای
روحی، روانی و
فیزیکی به
اتهام واهی
اخلال در نظم
عمومی در معرض
بازجوئیهای مکرر
به قصد پرونده
سازی مورد نظر ایشان
قرار گرفتم و
در تمامی مدت
بازداشت از ابتدائیترین
حقوق انسانی
خود از قبیل : ارتباط
تلفنی و
ملاقات با
خانواده،
وکیل مدافع،
کتاب و
روزنامه محروم
بودم و در تاریخ ۲۹/۰۴/۱۳۸۵
روز پنجشنبه
به دلیل
اعتراض به
شرایط غیرانسانی
بازداشتگاه و طولانی
بودن دوران
بازداشت و
بلاتکلیفی
مورد
شدیدترین
شکنجه فیزیکی
قرار گرفتم و
در نهایت
بعد از تحمل ۹۰ روز حبس
غیرعادلانه
با قرار وثیقه
از زندان آزاد
گردیدم و تا کنون
تکلیف پرونده
فوق الذکر
مشخص نگردیده
است. البته
لازم به توضیح
است اینها غیر از
مواردی است که
بارها به صورت
یک هفته، دو روز
یا سه روز به
صورت
غیرقانونی از طریق
نیروهای
انتظامی و
امنیتی
بازداشت گردیدهام
و همه این
موارد
غیرانسانی و ظالمانه
با این قصد و
نیت انجام میگیرد
که من از
ابراز اندیشههای
حق طلبانه و مطالبات
برحق ملی ملت
آذربایجان که
کاملاً منطبق
با مفاد
اعلامیه
جهانی حقوق
بشر و
کنوانسیونها
و میثاقهای
مربوط به آن
میباشد و
بخشی از آنها
به صراحت در
قانون اساسی
جمهوری
اسلامی بیان
گردیده است،
دست بردارم.
با ادامه
اینگونه
اقدامات ستمگرانه
میخواهند
هزینههای
سنگین مادی و
معنوی بر
زندگی
اینجانب تحمیل
نموده تا مرا از
هستی ساقط و
شیرازه
خانوادهام
را از هم
بپاشند و کار
را به جائی
رساندهاند که
در
بازجوئیهای
اخیرم در
اداره
اطلاعات
تبریز به
صراحت اعلام
میکردند که
شما به واسطه
فعالیتهای
پسرتان بابک
بختآور و
همچنین به
لحاظ ترویج
اندیشههای ملیگرایانهتان
مستقیماً در
کانون خطر
قرار دارید و
هر آینه خطر
بزرگی شما را تهدید
میکند و
اشارهای به
قتلهای
زنجیرهای و
یادآوری
مستقیم آن
دوران داشتند
و این
مسئله به
صراحت نشان
میدهد که
اکنون امنیت
جانی اینجانب
از طرف
نیروهای
امنیتی و انتظامی
مورد تهدید
جدی میباشد.
لذا اینجانب
بدینوسیله
علیه نهادهای
امنیتی، انتظامی و
قضائی جمهوری
اسلامی به
لحاظ نقض صریح
حقوق شهروندی
و انسانی خود
و تحمیل خسارتهای
سنگین مادی و
معنوی بر
اینجانب و همچنین
سلب امنیت و
آسایش خود و خانوادهام
اعلام جرم مینمایم
و از آن
مقامات محترم
تقاضا دارم
جهت دادرسی
عادلانه و دفاع از
حقوق اولیه
وانسانی
اینجانب و
همچنین
رساندن صدای
حق طلبانه خود
و سایر فعالین
دلسوز ملت
آذربایجان به
گوش جهانیان و
مراجع و
نهادهای بینالمللی
ذیربط اقدامات
مقتضی را
عنایت
فرمائید.
تبریز ـ
زندان تبریز ـ
بند ۱۰
مالی
با
تقدیم احترام
چنگیز
بختآور
http://dustaq.blogsky.com/?PostID=450
جمعه
29 تیر ماه سال 1386
طومار
درخواست
تدریس زبان
مادری
(ترکی)در
مدارس