اولویت
ما حفظ کدام
ایران است؟
نقد مقاله
"اولویت ما
حفظ ایران است"
یونس
شاملی
مقاله
اخیر علی کشگر
تحت عنوان
"اولویت ما
حفظ ایران
است" نظرات
راست ترین
محافل سیاسی
در اپوزسیون
ایران، بویژه
سلطنت طلبان
را به خود جلب
کرد و ضمن
فراهم آوردن
خوراک فکری برای
آنان،
جایگاهی در
چشم و دل آنان
برای نویسنده
مقاله دست و
پا کرد.
در
این مقاله علی
کشگر کوشیده
است از
معادلات و
تضادهای
کنونی موجود
میان رژیم
جمهوری اسلامی
که در سمت و
سوی مسلح شدن
به تکنولوژی اتمی
است و جهان
غرب به سرکرگی
آمریکا که در
راستای
ممانعت از
مسلح شدن
جمهوری
اسلامی به
تکنولوژی
هسته ایی است،
شق سومی را به
مثابه سنتز
منفی این تضاد
تحت عنوان تجزیه
طلبان، بدون
اینکه نامی از
آنان برده
باشد، به میان
کشیده و
همفکران خود
را برای حفظ
ایران!! در
مبادای تشدید
این تضاد و
حمله نظامی
آمریکا به
ایران فرا خوانده
است.
علی
کشگر در خلق
شق سوم این
تضاد، یعنی
تجزیه طلبان،
برای
خوانندگان
خویش روشن
نساخته است که
این گروه و یا
سازمانهای
سیاسی که وی آنان
را تجزیه طلب
نام گذاشته
است کدامند؟!
و آیا این
گروه و یا
سازمانها آن
چنان توانایی
دارند که
ایران را با
وجود اینکه با
تاکیدات علی
کشگر "یک ملت"
را تشکیل میدهد
تجزیه کنند؟!
جنبه
مهم دیگر
مقاله علی
کشگر که
اولویت خود را
در بروز جنگ
میان آمریکا و
ایران "حفظ تمامیت
ارضی ایران"
گذاشته است،
این سوآل سر بر
می آورد که؛
اگر ایران،
همچنان که علی
کشگر برای
باوراندن
خوانندگان
خود، از آن
بعنوان "ملت
ایران" نام
برده است، واقعاً
یک ملت می
بود، چگونه یک
ملت با متخصات
واقعی
میتواند با
تهاجم خارجی
به تجزیه
کشانده شود؟!
بویژه در
شرایطی که ملت
های جدا شده
ایی مثل
آلمان، یمن (و
هم اینک بحث وحدت
کره) که حاصل
تقسیم جهان دو
قطبی در بعد
از جنگ دوم
جهانی بود به وحدت
رسیدند. در
عین اینکه
سیاست آمریکا
نه در
افغانستان و
نه در عراق
تجزیه این کشورهای
نبوده است و
همچنین
کشورهای
اروپایی از
ایجاد نقشه
های سیاسی
جدید در دنیا استقبال
نمی کنند،
چگونه فیل علی
کشگر یاد
هندوستان
تجزیه ایران
افتاده است؟!
علی
کشگر البته در
اینکه تلاش
کرده است
ایران را به
مثابه یک ملت
جلوگر سازد،
با موفقیت روبرو
نبوده است.
چون چاک و
درزهای مقاله
وی آنقدر زیاد
است که باور
به این نوع تحلیلهای
جز خودفریبی و
یا در بهترین
حالت فریب دیگران،
که در واقع
مقصود اصلی مقاله
مذکور است،
نتیجه دیگری
ندارد. علی
کشگر بخوبی می
داند که ملتی
به نام ملت ایران،
فعلا وجود
خارجی ندارد.
واقعیت اینست که
تا زمانیکه
سرکوب
ملیتهای
غیرفارس (که
اکثریت جمعیت
ایران را
تشکیل
میدهند)، و اعمال
حاکمیت آهنین
ملت فارس تحت
نام ایران،
ماهیت سیاه
حاکمیت ایران
که واقعاً متعلق
به مردم ایران
نیست و تنها ناسیونالیسم
افراطی فارس و
مذهب شیعه را
نمایندگی
میکند،
نمیتوان از
ایران به
عنوان یک ملت
نام برد. به
همین سبب اگر
جای "ملت ایران"
در نوشته علی
کشگر را با
"ملت فارس"
عوض کنیم،
مفاهیمی که
علی کشگر در
نوشته خود
بکار برده است
شفافتر خواهد
شد. مرحوم
احمد شاملو یک
بار برای
همیشه بافت
ملی در ایران
را با عنوان،
"ملل ساکن در ایران"
مورد خطاب
قرار داد و با
این توصیف آب
پاکی را بر
دستان علی
کشگر و
همفکران وی
ریخت. اساساً
تاکید علی
کشگر برای حفظ
تمامیت ارضی
ایران، خود
افشاگر تلاشی ساختگی
و غیررئال
برای حفظ یک
سرزمینی
استکه تنها به
یک ملت (ملت
فارس) تعلق
ندارد. اما
علی کشگر
بخوبی میداند
که در تاریخ
جدید ایران،
هر جا که
حاکمیت ایران
قدرت کنترل
خود را بر
مناطق این
سرزمین از دست
داده،
ملیتهای ساکن
ایران،
حاکمیت
ایالتی خود را
برپا داشته
اند. حکومت
ملی
آذربایجان و
جمهوری
مهاباد در
بین سالهای 1325-1324
نمونه های
برجسته ایی از
اعمال ارادهء
ملیتهای
غیرفارس را در
مناطق خود هستند.
علی کشگر در
واقع با تاکید
صوری به حفظ
ایران، به نظر
میرسد که
مخالفت قطعی خود
را با اعمال
حاکمیت
ملیتهای
غیرفارس ایران
بر مناطق و
سرزمینهای
تاریخی خود در
قالب حاکمیت
ایالتی را
آشکارا اعلام
کرده است.
حمله
نظامی خارجی
به ایران از
سوی غرب، علی
رغم باورهای
علی کشگر، قبل
از هرچیز از
نظر انسانی
وحشتناک است،
چون این جنگ
جان و حیات
آنان را در
معرض تهدید
قرار میدهد. وحشت
جنگ و تاثیرات
بشدت منفی در
روح و روان انسانی
که در ایران
زندگی می کند
در جنگ
احتمالی آتی
در معرض تهدید
قرار دارد.
فلج شدن زندگی
اجتماعی،
صدمات جبران ناپذیر
اقتصادی، عمق
بیشتر فقر و
ناداری در میان
زحمتکشان
نتایج بعدی
چنین جنگ خانمانسوزی
خواهد بود.
اما
بایستی به
جنبهء اصلی
نوشته علی
کشگر که تلاش کرده
است مقصود خود
را در قالبهای
پنهان دیگری
بریزد و به آن
رنگ و لعاب
دیگری بدهد
بپردازیم.
اول؛ حمله برای
فلج کردن
ایران از نظر
نظامی و
انهدام مراکز
و کارخانجات
مربوط به
تکنولوژی هسته
ایی با حفظ یک
جمهوری
اسلامی ضعیف
که شاید با
اشغال منابع
نفتی در جنوب
و آزادی
کردستان در
غرب همراه
باشد. اشغال
منابع نفتی
جنوب بخاطر
تضعیف
اقتصادی
ایران و آزادی
کردستان
بخاطر ممانعت
رژیم برای کشتار
در این منطقه.
چرا که آغاز
جنگ فرصت مناسبی
برای احزاب کرد
جهت عرض و
اندام در آن
منطقه را
خواهد داد.
دوم؛ استراتژی
تغییر حکومت
در ایران است،
که در شرایط
کنونی
غیرمحتمل می
نماید.
آنچنانکه در
افغانستان و
عراق پیش آمد.
در شرایط
تغییر حکومت
در ایران توسط
نیروهای
خارجی، شرایط
و معادلات
سیاسی قدرت در
ایران بکلی دگرگون
خواهد شد.
آنچنانکه در
افغانستان بی
حقوقی ملی،
ملیتهای
مختلف قانون
اساسی جدیدی
را به آن کشور
تحمیل کرد و
در عراق که 64 در
صد شیعیان عرب
و 16 درصد کرد با
بی حقوقی مطلق
زندگی می
کردند، شرایط
و زمینه های
قدرت سیاسی در
آن کشور بکلی
دگرگون ساخت.
البته مشکلات بعدی
موجود در این کشورها
ریشه یابی های
جداگانه ایی
را طلب می کند
که از حوصله
این نوشته
خارج است.
نتیجه
اینکه، علی
کشگر در این
مقاله می
خواهد دروغ
بزرگ "ایران
یک ملت است" را
به خواننده
های خود القا
کند. علی کشگر
می خواهد از
ایران به
عنوان اسم
مستعار فارس
استفاده کند.
اگر چنین
نبود، دیگر
دغدغه ایی
برای از هم
گسیختن ایران
و تجزیه آن
وجود نداشت.
علی کشگر بجای
اینکه ایران
را به مثابه
یک کشور
چندفرهنگی و چند
زبانه معرفی
کند و ارزش
زبانها و فرهنگها
را در دنیایی
که سمت و سوی
جهانی شدن دارد،
همسان بخواند
و زندگی در
شرایط برابر
در ایران را
به مثابه الگو
زیستن
شرافتمندانه
و دمکراتیک به
میان بکشد، می
خواهد غیر
مستقیم
استمرار
حاکمیت
فارسیسم در
ایران را به
ذهن خواننده
خود حقنه کند!