به مجلسيان

 

خطابه‌اي که ملاحظه خواهيد کرد، براي ميتينگ 7 خرداد 1385 در مقابل مجلس تهيه شده بود.

در آن روز به‌ علت محاصره‌ي چندحلقه‌اي مجلس و بگير و ببندهاي گسترده قرائت آن ميسر نشد، لذا  با افزودن موخره‌اي کوتاه عينا در برنامه‌ي سخنراني‌اي که دانشجويان  دانشگاه  علم و صنعت در 13 خرداد برگزار کردند، قرائت شد. 

عليرضا صرافي

 

 

نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي

شايد خود بهتر از همه ميدانيد که در يکي دو هفته‌ي اخير چه بحراني فضاي آذربايجان تسخير کرده است.

طوفاني از آذربايجان  به‌پا خواسته، که فقط زبانه‌هايي از آن به اينجا کشيده‌ شده‌است.

کبريتي که  "ايران" کشيد،  آتشي ساخت و عاقبت عقده‌‌‌هاي  ناگشوده‌ي ميليونها انسان را به آتشفشاني از عصيان بدل کرد، بسياري جان خويش را باختند، بسياري به غل و زنجير کشيده شدند و در اين ميان شايد کم ارجترين چيزي که سوخت، همان روزنامه‌‌اي بود که خود کبريت کشيده‌بود.

مي‌پرسيد: آذربايجاني‌ها با اين قيامهايشان چه ميخواهند؟ ما که روزنامه را بستيم و خاطيان را به زندان افکنديم!

اما شما خود نيک ميدانيد که آن روزنامه‌ي خاطي، تنها مستمسکي براي فوران آتشفشان خشم فروخفته‌ي ما بود.

خواسته‌ي  اصلي مردم ما را به راحتي مي‌توانستيد از شعارهاي آن دريافت کنيد که همانا تامين حقوق زباني و رسميت آن البته به مفهوم دموکراتيک کلمه (و بدون نفي زبان ها و فرهنگهاي ديگر) است، معناي مشخصتر و اجرائي‌تر آن  عبارت است از آموزش به زبان مادري، اختصاص يک شبکه راديو تلويزيوني سرتاسري به زبان ترکي و آزادي استفاده از آن در حوزه‌هاي اداري، قضايي و حقوقي.

ملت ما خواستار رفع تبعيضات آشکار در بودجه‌بندي کشورند، به طوريکه بتواند به جبران عقب‌ماندگي‌هاي تحميلي و مزمن  واحدهاي ملي (و در صدر آنها آذربايجان)  که ناشي از سياستهاي تبعيض‌آميز گذشته بوده بپردازد.

مردم ما خواستار آزادي زندانيان سياسي به خصوص زندانيان سلسله قيام‌هاي شهري  آذربايجان و تامين آزادي بيان، آزادي تشکيل احزاب، آزادي اجتماعات و راهپيمايي‌ها هستند.

ناگفته پيداست که اين خواست‌ها حداقل مطالباتي‌اند  که هيچ منافاتي هم با اصول قانون اساسي نداشته در انطباق کامل با رسالت غائي اديانند و چون عين بسط عدالت  و تامين آزادي در گوشه‌اي از  جهانند، از اين منظر نيز هماهنگ و همسو با پرنسيپ‌ها و نورمهاي جامعه ي جهاني‌اند.

اما اين خواسته‌ها تنها و تنها  با موازين مذهب شوونيسم در تضاد مطلق است!

 به‌زعم شما حرکت در مسير قانون و تامين رضايت دين و دنيا و موکلينتان مهم‌تر است يا تاييد و رضايت مشتي عقب‌مانده‌ي متحجر و زياده‌خواه شوونيست؟ 

ميگوئيد: ما از اين خواسته‌ها که  به يکباره مطرح شده‌‌اند، خبر نداشتيم .

ما نيز مي‌پرسيم آيا بيست و هفت سال صبر و حوصله همراه با طرح منطقي مسئله‌ي ملي، برايتان کافي نبود؟  در اين مدت  نه تنها اقدامي در جهت حل و فصل آن به عمل نيامد، بلکه به تدريج دلقکاني نيز وارد معرکه شدند که اينجا و آنجا (و گاه با استفاده از امکانات دولتي) به تحقير مردم پرداختند؟

 آذربايجانيها تاکنون طي صدها نامه‌ي سرگشاده، قطعنامه، بيانيه و حتي مراجعات فردي و حضوري... خواستار تحقق اصولي از قانون اساسي  ناظر بر حقوق مردم  (از جمله حقوق زباني و فرهنگي اقوام و ملل ايراني) شده‌اند ، همه‌ي اين نامه‌ها بي‌هيچ اعتنايي به بايگاني سپرده شده‌اند و دريغ از يک پاسخ خشک و خالي از مسئولين وقت.  

آذربايجانيها در قالب مراسم متعدد و رفتارهاي خاص انتخاباتي نشان داده‌اند که حساسيت زيادي نسبت به حقوق پايمال شده‌ي ملي‌شان دارند و خود نمايندگان آذربايجان  نيز حداقل  قبل از  انتخابات، نشان مي‌دهند که آنها هم به اين مسائل حساسند. آنرا مي‌شناسند و عموما با وعده‌هايي چون "تلاش در جهت حفظ و بالندگي زبان و فرهنگ آذربايجاني  و کوشش در جهت رفع تبعيضات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و ...."  به ميدان ميايند.  پس چنين نيست که مجلس يا مجلسيان از صورت مسئله بي‌خبر باشد.

تا کنون دو بار طي دوره‌هاي ششم و هفتم مجلس، نمايندگان آذربايجان خواستار اجراي اصل 15 قانون اساسي شده‌اند، اما هر بار مجلس بي‌اعتنا به مبرم بودن قضيه، از تصويب آن امتنا ورزيده است.

آري نمايندگاني که با تصويب برخي تک‌تبصره‌ها براي اربابان قدرت راهگشائي‌ها مي‌کنند و گاه ساعتها وقت خود را صرف مذاکره پيرامون طرح "خود دکترنمائي" (اعطاي مدرک دکترا براي خود) مي‌کنند، هنوز نتوانسته‌اند، حتي يک ماده‌ي قانوني در زمينه‌ي تثبيت حرمت زبان و فرهنگ و حقوق اقوام و ملل ايراني در طول ربع قرن آزگار به تصويب برسانند و سلسله‌ مسائلي با ريشه‌هاي عميق در ارکان هويت دوسوم اهالي کشور را همچنان بدون راهکارهاي قانوني لاينحل باقي گذارده‌اند، تا بلاخره مردم مجبور شوند با صرف هزينه‌هاي مادي و انساني گزافي به عصيان برخيزند.

 

آري وقتي ساز ملي ما را بر سر نوازندگان ميهمان مي‌شکنند،

وقتي ميراث فرهنگي پدرانمان در راستاي تحقق سناريوي محرفين تاريخ مردم منهدم مي‌شود،

وقتي صداوسيما با طرح فاصله‌ي اجتماعي عملا به تعميق فاصله‌ي اجتماعي دامن مي‌زند و طي بخشنامه‌ها و مصوبه‌هاي مغرضانه حداقل ساعات خودشان به مثلا زبان و لهجه‌هاي محلي اختصاص مي‌دهد که در عين حال يکي از نتايج آن تخريب زبان مردم است،

وقتي همين رسانه‌هاي عمومي اجازه ندادند حتي نطق نمايندگان رسمي ملت را که به دفاع از بخشي از خواسته‌هاي به‌حق مردم مي‌پردازند، پخش کنند،

وقتي شانس ورود به دانشگاه در آذربايجان نصف شانس ورود به دانشگاه در استانهاي مرکزي است،

وقتي رتبه باسوادي در آذربايجان اين مهد آموزش نوين مشرق زمين،  از رتبه اول به دهم در دوره‌ي پهلوي و از دهم به بيستم در دوره‌ي پساپهلوي نزول مي‌کند،

وقتي به خاطر استمرار شيوه‌ي سوادآموزي بي‌مادرانه (زبان‌آموزي به زبان غير مادري) بالاترين افت تحصيلي از آن آذربايجان و ساير واحدهاي ملي مي‌شود،

وقتي سهم بودجه‌بندي اختصاصي معادن يک استان مرکزي در طول 8 سال دوران سازندگي آقاي هاشمي رفسنجاني بيش از 300 برابر بودجه نظير در چهار استان شمال غربي آذربايجان غربي – شرقي اردبيل و زنجان است.

 وقتي به‌علت عدم برنامه‌ريزي براي توسعه و سرمايه‌گذاري در آذربايجان طي هشتاد سال اخير همواره مهاجرفرست‌ترين منطقه کشور شده‌است.

وقتي تاريخ ما را، نامهاي جغرافيايي ما را و حتي نام زبان و ملت ما را تحريف مي کنند، و آنگاه مهر سکوت بر لبانمان بزنند، تعجبي ندارد که مردم اينبار از زبان سرخشان پرچمي سازند و بر فراز  سر خويش به اهتزار در آورند .

انتظار مي‌رود نمايندگان محترم مجلس بتوانند توضيح قانع‌کننده‌اي در پيشگاه ملت بدهند که چرا تاکنون نخواسته‌ يا نتوانسته‌اند اصول ناظر بر حقوق مردم و به خصوص اصول 15 و 19 و 48 قانون اساسي قسم‌خورده‌شان را به اجرا در آورند، آيا  اين حق مسلم موکلين آنها فداي کدامين مصلحت و ملاحظه‌اي شده‌است؟

و اگر هنوز با گذشت بيست و هفت سال بناي اجراي اين اصول را ندارند،  چرا آنها را لغو نمي‌کنند تا جايي براي طرح ادعاي بيشتر  نباشد؟!

چرا بانيان و مجريان سياستهاي تبعيض‌آميز اقتصادي، فرهنگي و مسببين اختناق مضاعف سياسي آذربايجان تا کنون مورد استيضاح قرار نگرفته‌اند؟!

ما از نمايندگان محترم مجلس انتظار داريم تا لااقل پس از سلسله قيامهاي ترکان در ايران ساکت ننشيند و (به تاسي از آن تک نماينده جسور آذربايجاني) با خواسته‌هاي قانوني و برحق مردم هم‌صدا شده و از اينکه سيستم به‌غايت لَخت و ناکارامد سانتراليسم بوروکراتيک اداري را زير سوال برند، نهراسند.

نمايندگان محترم مجلس، تجربه‌ي تاريخي نشان داده است که اگر مجلس نتواند خواسته‌هاي مردم را بتاباند،  آنگاه مجلس اصلي در خارج از دربهاي آن و با حضور ميليوني مردم شکل خواهد گرفت.

به ياد داشته باشيد که شيخ محمد خياباني نماينده‌ي دموکرات آذربايجان که از جوّ ارتجاعي مجلس به تنگ آمده بود سخنراني خود را در سبزه ميدان تهران و در ميان مردم انجام داد و از آنجا به آذربايجان آمد و شش ماه تمام حساب مردم ما را از ارتجاع حاکم مرکزي بريد.

به ياد داشته باشيد که در دهه‌ي بيست با رد اعتبارنامه‌ي دو وکيل اول آذربايجان چه حوادث مهمي در تاريخ ما روي داد.  پيشه‌وري به آذربايجان بازگشت و گفت ما راه دموکراسي را برگزيده‌ايم و اگر تهران بخواهد در آغوش ارتجاع بماند، همراهي ما را از دست خواهد داد.

جنبش ملي شدن نفت را نيز حتما به ياد داريد،  مصدق‌السلطنه مجلس را رها کرد و به جمع مردم پيوست و گفت: مجلس واقعي همين جاست و به دنبال آن جنبش ضد امپرياليستي ملي کردن نفت، جان تازه‌اي گرفت.

شما به کرسيهاي  مجلسي تکيه داده‌ايد که اولين مجلس قاره کهن آسياست. در اين مجلس اولين قانون اساسي اين قاره به دست نمايندگان ملت تصويب شده است. قانوني که نويسندگان آن کوچکترين نيازي به تصريح زبان رسمي کشور نديده‌اند، چرا که حقوق زباني مردم در آن ايام جزو بديهياتي بوده که مورد تعرض احدي هم نبوده است.   

اما اکنون با عقب‌گردي که شوونيستها به جامعه‌ي ما تحميل کرده‌اند،  زبان   بهانه‌اي  براي اثبات ارجحيت و برتري و فخرفروشي قومي بر قوم ديگر شده و فرهنگ‌هاي اصيل اکثريتي از جامعه پيش پاي منافع نامشروع اقليتي زياده‌طلب ذبح مي‌شود.

نمايندگان محترم، قصد من از اين سخنان کوتاه صرفا هشداري بود که تا وقت است، مردم خويش را دريابيد!

و اگر جسارتي در لحن ترکانه‌ام يافتيد، بر من خرده  مگيريد،  همه از گرماي آتشي‌ست که در آذربايجان  شعله مي‌کشد.

 

موخره:

آقايان نماينده!

شما درست در ساعتي  مجلس را ترک کرديد و حريم آنرا به دست نامحرمان تا‌بن دندان مسلح سپرديد که موکلين‌تان براي تظلم و دادخواهي روي بدان آورده بودند.  چگونه اجازه داديد که پس از گذشت يک قرن از فجايع لياخوف بار ديگر همان مناظر شرم‌آور محاصره‌ي مجلس ملي تکرار شود؟

شما دروازه‌ي خانه‌ي ملت را به روي ملت بستيد، دروازه‌اي که از سر دولتِ  همين ملت  به رويتان باز شده بود!

طاقت مهمان نداشتيد، خانه را نه به مهمان که به ددخوياني گذاشتيد که  ما را از  آستان مجلس  راندند و تاراندند . آستاني که قرني پيش از اين خون پدران و اشک مادرانمان به پاي پي و ستونش  ريخته‌بود.

چه پاسخي به موکلينتان داريد؟

بترسيد از روزيکه مردم آنقدر از شما فاصله گرفته باشند که ديگر نخواهند براي دادخواهي روي به درگاهتان آورند!

بترسيد از روزيکه شما را نيز در جناح عمله‌ي ظلم ارزيابي کنند.

شما که براي خدمت به مردم سوگند خورده بوديد، درد مردم نشنيديد و زير سايه‌ي سلاح پشت به مردم کرديد، دير نيست روزي که مردم مجلس ملي خويش را درغياب ميمونتان برپا دارند.

آينده از آن ماست!

زنده باد حرکت ملي آذربايجان!