قیام
ملی 29
بهمن در
تبريز
عليرضا
صرافي
ب يست و
نهم بهمن 1356 يكي
از نقاط عطف
تاريخ
ماست كه به
دست
آذربايجانيها رقم خورده
است.
انتشار
مقاله موهني
با عنوان
"ايران و
استعمار سرخ و
سياه" در 17
ديماه در صفحه
هفت روزنامه اطلاعات
با امضاي
مستعار احمد
رشيدي مطلق که
در آن به مقام
روحانيت و شخص
امام توهين
شده بود. موجي
از خشم و نفرت
را در ميان
طلاب علوم
ديني
برانگيخت..
حرکت اعتراضي
گروهي از طلاب
در 19 ديماه در حوزة
علميه، به
شدت سرکوب شد
و نتيجتاِّ چندين طلبه
کشته شد و
ظاهرا غائله
خاتمه يافت.
در آن
تاريخ (آستانه
انقلاب
اسلامي)
اکثريت آذربايجانيها
مقلد مرجعي
بودند که به
صلحطلبي،
مسالمتجويي و
مدارا مشهور
بود، اما با
اينحال حتي
کاسه صبر
ايشان نيز
لبريز شد و
آشکارا لب به
اعتراض بر
عليه
سياستهاي
سرکوبگرانه رژيم
گشوده،
به مناسب
واقعه 19 ديماه
قم مجلس
ترحيمي در
مسجد اعظم قم
برگزار كردند. نوارهاي
سخنراني
ايشان در
مسجد اعظم به
سرعت پخش گرديد
و موجب بروز
تأثرات
فراواني در
افکار عمومي
مردم شد، چندي
بعد ايشان
از مردم
خواستند تا
روز 29 بهمن (چهلم
شهداي قم)
را گرامي
بدارند.
اعلاميه
ايشان به نحو
گستردهاي در
اقصي نقاط
کشور بخصوص در
آذربايجان
منتشر شد.
همزمان تني
چند از
روحانيون
مبارز آذربايجان
همچون
آيتالله
انگجي و قاضي
طباطبائي اعلاميهاي
صادر کردند و
مردم را به
مسجد "قيزيللي"
دعوت نمودند و
گويا در نظر
داشتند پس از اختتام
مجلس يک
پيادهروي
اعتراضآميز
نيز براه
اندازند.
اما سير
حوادث جريان
امر را به
گونهاي ديگر
رقم زد. صبح
روز 29 بهمن، پليس
منطقه اطراف
مسجد قيزيللي را
به محاصره در
آورد و درب
مسجد را بست.
اهالي كه از
ساعت نه
صبح به سوي
مسجد
آمده
بودند متفرق
نشده،
مصراِّ
ميخواستند
درب خانه
خدا باز شود.
در اين موقع رييس
كلانتري
بازار سروان
حقشناس، با
تيراندازي
بسوي يك جوان 17
ساله بنام
محمد
تجلايي كه
به اعتراض
برخاسته بود، وي را نقش
بر زمين کرد.
اين حادثه
موجي از خشم و
انزجار را در
ميان مردم
برانگيخت،
مردم پيكر
خونين محمد
نوجوان را بر
دوش گرفته و
در حاليكه فرياد
ميكشيدند
"تبريز
باتيبدير
قانا" به سمت
خيابانهاي
اصلي شهر به
حركت در
آمدند. بسياري
از نيروهاي پليس
شرافتمندانه
به حکم
وجدان قلبي
خويش از
درگيري با
مردم اجتناب
ورزيدند. اما
برخي نيز
سراسيمه به
سوي مردم گاز
اشکآور پرتاب
و يا
تيراندازي
ميکردند.
هر لحظه تعداد
شهدا،
مجروحين،
محبوسين
بيشتر ميشد.
صداي شليک
گلولهها در
كوتاه زماني
از همه جاي
شهر برخاست.
ستونهاي دود
به آسمان بلند
شده بود،
تقريباِّ
تمام محلات
تبريز و حتي
برخي از
روستاهاي
نزديک به شهر
به قيام
پيوستند. بسياري
از نهادهاي
دولتي مورد
حمله قرار گرفت.
بدين
ترتيب قيام ملي 29 بهمن ماه
آغاز شد.
دستاورد هاي قيام 29
بهمن تبريز
بعنوان يک
قيام شهري
تمام عيار اين
بود که
اولاِّ: پس
از گذشت سالها
سكون و رخوت، شور و شوق و
اميد به ايجاد
تحولات
بنيادي را در
دل مردم بيدار
کرد.
ثانياِّ
اين قيام به
افسانه
شكستناپذير
بودن رژيم
مستبد حاکم
مهر بطلان زد. و عملاِّ بدنبال
اين قيام
ملي بود كه مردم
در سراسر
ايران جرأت
و جسارت مخالفت
عملي با رژيم
را پيدا
كردند. تا آن
تاريخ رژيم با تبختر
بسيار ادعا
ميكرد كه
ايران جزيره
ثبات و
آرامش در
خاورميانه و
چكش تعادل
منطقه است. به همين دليل
دستگاه
تبليغاتي
پهلوي با
اقتدار تمام و با صرف
ميلياردها
دلار هزينه،
مراسم 2500 ساله
شاهنشاهي را
با طمطراق و
غرور برگزار
ميكرد و از
رساندن کشور
به دروازهاي
تمدن بزرگ
صحبت مينمود. اين رژيم از
بس دچار جنون
خودبزرگبيني
شد كه در
اقدامي
كاملاِّ
اهانت آميز و
مجعول بدون
نظر خواهي از
ملت و يا
ارايه يك توضيح
دقيق تاريخي،
مبدأ تاريخ
ايران را از
هجري شمسي به
شاهنشاهي
تغيير داد. از
طرف ديگر، تئوريسينهاي
رژيم عنوان
ميكردند كه
گويا يكي از
دلايل مهم
يكپارچگي
كشور و
نيز دستيابي
به پيشرفتهاي
خارقالعاده?اي!
كه شاه مدعي آن
بود، مربوط به
اعتقاد
ابدي ايرانيان
به
نظام
شاهنشاهيست. به همين دليل
بر صدر بسياري
از تصاوير شاه
كه در ادارات
نصب گرديده
بود، سه كلمه
خدا، شاه، ميهن
بعنوان
اصليترين
شعار نظام
پهلوي نوشته
مي?شد. مجموعه
سياستهاي
نظام
شوونيستي همه
در جهت نفي
هويت فرهنگي ?
ديني مردم و
القاي هويتي
مجعول به آنان
بود
كه
آذربايجانيها
با قيام
ملي 29 بهمن اولين
ضربه هولناك
را بر پيكر
فرتوت آن
وارد آوردند.
قيام
ملي 29 بهمن
تبريز همچنين تمثيلي
از خواستهاي
آذربايجانيها
بود كه طي نيم
قرن سلطنت
پهلوي از نظر
اقتصادي،
فرهنگي و
زباني در معرض
شديدترين
سياستهاي ستم
ملي بودند.
هرچند در
آذربايجان
نارضايتي
مضاعفي از
رژيم پهلوي
وجود داشت،
اما عملاِّ
تمامي مجاري
مبارزاتي
توسط رژيم
مسدود شده
بود. لذا اينبار
با اتکا و با
محوريت
بخشيدن به
هويت ديني خود
سنگر
مبارزاتي
جديدي گشودند.
انگيزه
اصلي
قيامکنندگان
دفاع از حريم
مرجعيت و
روحانيت
مترقي،
مبارزه با
مظاهر فساد اخلاقي
و اداري و
سياستهاي
تبعيضآميز
رژيم بود، لذا
در درجه اول
به اماكني
نظير كاخ
جوانان، حزب
رستاخيز،
بنياد
پهلوي..که همه
نمادهاي
بارزي از شوونيسم
حاکم بودند،
حمله شد.
تبريز در 29
بهمن سال 1356 پس
از تحمل بيش
از نيم قرن
سلطنت
جابرانه پهلوي،
همانند
آتشفشاني از
خشم در يك آن
فوران كرد.
بسياري از
خبرنگاراني
كه اخبار و
تحليلهاي خود
را پس از قيام
ملي 29 بهمن در
سراسر جهان
منتشر كردند،
قيام ملي 29 بهمن
تبريز به
منزله مرگ
رژيم سلطنت در
ايران بود.
آنها معتقد
بودند كه اين
قيام به مثابه
يك سكته حاد
مغزي، نظام
پهلوي را دچار
فلج شديد كرده
است. بعد از
قيام ملي 29
بهمن حتي
خبرنگاراني كه
در انتقال
اخبار محتاط
بودند، خبر از
سقوط
قريبالوقوع
رژيم
آريامهري
دادند.
برخي از
صاحب نظران
قيام تبريز را پس از
قيام مشهور به
كمون پاريس، دومين قيام
شهري وسيع در
سطح جهان قلمداد
کردهاند. حتي
از لحاظ سرعت گسترش ميتوان
گفت كه
قيام ملي 29
بهمن ماه
تبريز از
قيام مردم
پاريس
هم سريعتر
بود. اين قيام
حدود ساعت ده
صبح شروع شد و
ساعت دوازده
و نيم (يعني
ظرف دو ونيم
ساعت) كل
شهر در دست
مردم بود
و بعبارت
ديگر، اقتدار
رژيم در همه
جاي شهر سقوط
كرده بود! اين
وضعيت تا ساعت
شش و نيم بعد از
ظهر طول كشيد.
از آن پس هجوم
تانكها و
هليكوپترها و
گسيل هزاران مأمور
زبده به
تبريز، برخي
از شخصيتهاي
شناخته شده
تبريزي را از
امكان براه
افتادن حمام
خون در شهر
توسط عمال
رژيم دچار
واهمه كرد.
لذا معتمدين
مكرراِّ از
ملت تقاضا
كردند كه از
خيابانها به
خانهها
برگردند.
نكته مهم
ديگر اينكه، اين قيام
حاوي درس
اخلاقي بسيار
مهمي بود كه
خود حكايت
از رشد فرهنگي ملت ما دارد.
در كليه
قيامهاي
شهري، عدهاي
فرصتطلب به
غارت و
اوباشيگري ميپردازند.
در بيست و نهم
بهمن
صدها بانك،
اداره،
سينما، هتل،
اماكن فساد و حتي
مغازه و
اتومبيلهاي
افراد ساواكي
و دولتي مورد
حمله قرار
گرفت، معهذا به شهادت خبرگزاريهاي
خارجي و
اروپائيان
مقيم تبريز
احدي دست به
يك برگ اسكناس و يا يك شي
قيمتي نزد!
روزنامه
نيمهدولتي
اطلاعات در
تاريخ 2 اسفند 1356
(شماره 15544) اعتراف
كرد كه در
تبريز دهها
بانك ويران و
ميليونها
اسكناس بدون
اينكه يك برگ
از آنها
برداشته شود، به آتش كشيده
شد!
همان
روزنامه در
هفتم اسفند
(شماره 15547) نوشت: فقط يك
سماور از حزب
رستاخيز به
سرقت رفته كه سارق
آن هم بازداشت
شده است!
حرکت چنان
توفنده و
خارقالعاده و
غيرمنتظره بود
که
نظريهپردازان
رژيم را دچار
سردرگمي ساخت.
آنان ناشيانه
به تکرار
داستان مسخره
هميشگي پرداختند
كه گويا
عوامل خارجي
و با قصد
تجزيه
آذربايجان اين قيام را
براه
انداختهاند.
آنان ادعا
ميکردند
اينها
تبريزي
نبودند،
بلکه از
آنسوي ارس
آمده بودند!
تبريزيها
هم در جواب با
تكيه بر سنن
ادبيات شفاهي
خود اين ابيات
طنز آميز را
ورد زبانها
كردند:
جام
سينديران
اوروجعلي
اوت
يانديران
برجعلي
هاردان اولدو
خاريجهلي؟!
تبريزين
اؤزويدو،
اؤزو
بهمنين
ايرمي
دوققوزو.
حماسه 29
بهمن تا ابد
يكي از
افتخارات
بزرگ آذربايجان،
ايران و شرق
خواهد بود. اين
قيام همچون
بسياري از
قيامها، كاملاِّ خودجوش
بود و نميتوان
ادعا کرد
که يك فرد
و يا يک گروه
سياسي طبق
طرح و برنامه
به انجام
آن مبادرت
ورزيده است،
هرچند كه در
قيام بسياري
از منتسبين به
هواداري از
گروههاي راديکال
مذهبي بعنوان
آغازگر اصلي
آن حضور داشتند،
اما در عين
حال نميتوان
منکر حضور اکثريت
جوانان
آذربايجاني
(که عموما هيچ
ارتباطي هم با
گروههاي
مذکور
نداشتند) در
توسعه بعدي قيام
29 بهمن و
همچنين در
آفرينش و نشر
ادبيات قيام
شد.