مصاحبه ی مجله ی آلمانی اشپیگل با فرانک- والتر اشتاین مایر وزیر امور خارجه ی آلمان فدرال

در باره ی، عراق، سوریه و ایران

 

برگردان و تلخیص: سیداوالی

 

س_ آقای وزیر! شما از یک مذاکره ی طولانی با همکارتان خانم کوندلیسا رایس بر می گردید. بنظر شما آیا یک دگرگونی اساسی در سیاست آمریکا نسبت به عراق در جریان است؟

 

ج_ برخورد آشکار و بنیادی سیاست خارجی آمریکا نسبت به عدم موفقیت در عراق واقعاً مرا تحت تاثیر قرار می دهد. می شود گفت که حالا یک فرصت خوبی برای تصحیح این اشتباهات بوجود آمده است. منتها در حین مذاکراتم در واشنگتن متوجه شدم که نسبت به بعضی از توصیه های کمیسیون بیکر از آن جمله مذاکره و دیاگوگ با ایران و سوریه بدبینی بزرگی وجود دارد.

 

س- یعنی بعد از این مذاکرات امید کمتری دارید؟

 

ج- در این باره هنوز در واشنگتن به شکل جدی بحث و مجادله می شود. می شود گفت که هنوز تصمیم قطعی برای دگرگونی در سیاست خارجی آمریکا گرفته نشده است. پریزیدنت بوش اعلام کرده است که در باره اقدامات آتی آمریکا و بخصوص سیاست آمریکا در قبال عراق تا پایان امسال اضهار نظر خواهد کرد.

 

س- در محافل سوسیال مسیحی ( احزاب سوسیال مسیحی آلمان م.) صدای کسانی که خواهان اقدامات بیشتر آلمان در کشور عراق هستند هر روز بلند تر می شود. آیا شما در این سفرتان کمکهای بیشتری را عرضه کردید؟

 

ج- در این رابطه سیاست دولت قبلی ( دولت سوسیال دمکراتها و سبزها م.) عوض نشده است. سربازان آلمانی به عراق اعزام نخواهند شد. اما این به آن معنی نیست که ما دست روی دست خواهیم گذاشت. ما در بخشوده شدن قرضهای خارجی عراق سهم مان را ادا کردیم. در بازسازی این کشور شرکت کردیم. همچنین در آموزش پلیس عراق شرکت کرده ایم. متاسفانه همه ی اینها منجر بدان نشد که در کشور عراق ثبات بیشتری بوجود آید. وضعیت امنیتی در عراق اجازه نمی دهد که نیروهای غیر نظامی را برای بازسازی به آنجا بفرستیم. لذا در وضعیت فعلی من این امکان را نمی بینیم که کمک بیشتری به این کشور بکنیم.

 

س- کمک سیاسی چطور؟ آیا از طرف شما توصیه هائی برای حل این بحران وجود داشته است؟

 

ج- قبل از هر چیزی باید با تمام قوا از هم پاشیدن کشور عراق جلوگیری کرد. دیپلماتها در این رابطه معمولا از اصطلاح «حاکمیت ملی» استفاده می کنند که به هر قیمیتی باید حفظ شود.

 

س- چرا؟ آیا تجزیه ی کشور به سه بخش شیعی، سنس و کردی آسان ترین راه حل نیست؟

 

ج- نه. بر عکس خطرناکترین است. چرا که مرزهای بخشهای مختلف کشور خیلی جدال برانگیز هستند. مثلا آیا منطقه نفتی کرکوک به کردها تعلق دارد یا به عربهای سنی؟ و در بزرگشهر بغداد هم سنی ها زندگی می کنند و هم شیعه ها. مطمئنم که تجزیه ی کشور به یک خونریزی بزرگی منجر خواهد شد. ضمنا حساب آنرا هم باید کرد که کشورهای همسایه نیز دخالت خواهند کرد. همین حالا هشدارهائی از طرف ترکیه و عربستان سعودی وجود دارد.

 

س- کمیسیون بیکر توصه میکند که نیروهای امریکائی تا بهار 2008 از عراق خارج شوند. به نظر شما ایده ی درستی است؟

 

ج- من در واشنگتن متوجه شدم که حکومت ایالات متحده متوجه خطرات یک عقب نشینی نظامی شتابزده از عراق است. برای پایان دادن به جنگ داخلی در عراق باید نیروهای مذهبی و ملی درگیر در جنگ را در یک پروسه آشتی ملی وارد کرد.

 

س- آلمان فدرال در روند چنین پروسسی چه رلی می تواند بازی بکند؟

 

ج- من اعلام کردم که تا جائی که مقدورمان است سعی خواهیم کرد از نظر سیاسی و دیپلماتیک مثمر ثمر واقع بشویم. اما ابتدا باید بحث ها و مجادلات داخلی در امریکا به اتمام رسیده و آنها در رابطه با عراق به نظر واحدی برسند. در سفر اخیر به خاورمیانه متوجه شدم که همه جا از توسعه ی اقدامات سیاسی امریکائیها استقبال می شود.

 

س- در ماه سپتامبر خانم رایس سفر آینده ی شما را یک اشتباه خواند. هنوز هم همانگونه است؟

 

ج- نظر نا مساعد آمرکائیها نسبت به سوریه معلوم است. اما در رابطه با انتظارت ما از سوریه نیز نظرات هر دو طرف به هم نزدیک است. ولی بایکوت مذاکرات با کشورهای مسئله دار نباید به یک سنت بدل شود.

 

س- آیا سفر شما موفق بود؟

 

ج- البته مذاکره با طرفهای اصلی در سوریه و رساندن پیام مشخص به آنها خالی از فایده نیست. انجام این گونه اقدامات از راه دور و به کمک قطع نامه ها ساده کردن مسئله است. ما باید با کسانی که از آنها انتظار عوض کردن رفتارشان را داریم، رودررو بحث و مذاکره کنیم.

 

س- آیا از طرف سوریه نیز حامل پیامی هستید؟

 

ج- پرزیدنت اسد بدون هر گونه ابهامی اعلام کرد که سوریه می خواهد دیگر نه بخشی از بحران منطقه، بلکه یکی از عوامل حل آن باشد. و من از طرف خودم روشن کردم که برای این کار باید سوریه قدمهای مشخصی را بردارند. مثلا سوریه باید حاکمیت ملی لبنان را به رسمیت شناخته و از دخالت در امور داخلی این کشور خودداری بکند.

 

س- اما تا زمانی که ایالات متحده و اروپائی ها حرکتی نکنند، سوریه نیز هیچ قدمی بر خواهد داشت.

 

ج- برای همین نیز من به سوریه سفر کردم. من می بایستی برای پرزیدنت اسد روشن می کردم که آلترناتیو دیگری برای سیاست فعلی سوریه وجود دارد. هر گاه سوریها اقدامات عملی مشخصی انجام داده و برای ایجاد صلح در خاورمیانه نه حرف بلکه در عمل فعال شوند، دورنمای تازه ای برای آن کشور باز می شود. من خبر دارم که محافلی در سوریه از وابستگی این کشور به ایران ناراضی هستند. ما باید این نیرو ها را تقویت بکنیم.

 

س- پس با این حساب از میان رژیمهای پایمال کننده ی حقوق بشر، رژیم تهران دومین حکومتی خواهد بود که از مسافرت شما به آنجا خوشحال خواهد شد؟

 

ج- ایران آخرین کشوری است که می تواند ما را سرزنش بکند که ما نسبت به آن کم توجهی کرده ایم. اگر در سال گذشته یک ابتکار همه جانیه برای مذاکره وجود داشت، آنهم در رابطه با ایران بود.

 

س- متاسفانه بدون کمترین موفقیت. در شورای امنیت حالا نه در باره ی مذاکره، بلکه در باره ی تحریم اقتصادی علیه این کشور بحث می شود. سئوال این است که آیا این تحریم بالاخره اتفاق خواهد افتاد؟

 

ج- فکر می کنم آری. خودش هم قبل از پایان سال جاری. چونکه مسئله ی حفظ اوتوریته و حیثیت جامعه ی بین المللی مطرح است. ما امیواریم که تهران نیز این پیام را فهمیده و ببیند که منافع واقعی ملی اش کجا قرار دارد.

 

س- بحران عراق باعث تلاطماتی در رابطه ی آلمان فدرال و ایالات متحده شد. آیا این رابطه حالا دیگر عادی شده است؟

 

ج- در رابطه با عراق ما طرفدار شیوه ی دیگری بودیم. چرا که برای خودمان دلائلی داشتیم. از منظر امروزی می شود گفت که حق با ما بود. ولی حالا سالهاست که با همدیگر به خوبی و با اعتماد متقابل همکاری می کنیم.

 

س- با این همه ی نمی شود از یک رابطه ی خیلی صمیمی صحبت کرد؟

 

ج- موضوع اصلا این نیست. مثلا مبارزه با تروریسم را در نظر بگیریم. در عین همکاری دو دولت در این زمینه همزمان تفاوت ارزش هایمان را نیز مشخص می کنیم. مثلا در مورد مشخص گوانتانامو به آمریکائیها کاملا مشخص می گوئیم که ما چه چیزی را منطبق با حقوق بشر میدانیم و چه چیزی را نه. در عین حال هر دو دولت بخوبی آگاه هستند که در آینده به همدیگر بیشتر احتیاج خواهند داشت.

 

س- چرا؟

 

ج- اگر درگیریها و بحرانهای متعدد موجود را در نظر بگیریم، می بینیم با اینکه از پایان وضعیت دو قطبی دوران جنگ سرد بیشتر از 15 سال می گذرد ولی دنیا هنوز هم در جستجوی نظم تازه ای است. امروزه دنیا هنوز هم فاقد یک قدرت نظم دهنده است. و یک کشور تنها نیز قادر به ایفای این نقش نیست. اینرا حتی آمریکائیها نیز متوجه شده اند. آنها در خاورمیانه می بینند که باید اروپائیها را بیشتر از قبل به بازی بگیرند.

 

س- اما شرط اصلی آنست که آمریکائیها و اروپائیها در باره ی نظم نوین جهان به نظریات واحدی برسند. در حالیکه می بینم که اصلا اینگونه نیست.

 

ج- دقیقا در همین رابطه باید بصورت جدی و ماورا مرزهای آتلانتیک بحث کنیم. جهان چند قطبی شده است. و اینگونه نیز خواهد ماند. لذا آلمان فدرال به عنوان یک کشور مهم اروپائی چه بخواهیم و چه نخواهیم باید با درگیریها و بحرانهای موجود سر و کار داشته باشد. ما نمی توانیم شانه از زیر بار مسئولیت هایمان خالی کنیم. حالا چه در کنگو، جه در افغانستان و چه در لبنان. همچنین باید طرح نوینی برای دنیای 25 سال آینده بریزیم. اینکه جهان  25 سال دیگر چگونه خواهد بود؟ کدام بازیگران تازه وارد صحنه خواهند شد؟ و کدام یک از درگیریهای امروزی بیشترین تاثیر را بر ما خواهند گذاشت؟

 

س- طنین خوبی دارد. ولی جهان در 25 سال آینده چگونه خواهد بود؟

 

ج- مناطقی همچون آسیای مرکزی و یا مراکش ظاهراً جذبه کمتری نسبت به لبنان و یا عراق دارند. ولی آنها به عنوان همسایگانمان برای اروپائیها خیلی مهم هستند. مناطقی که ثبات سیاسی شان بسیار اهمیت دارد. به عنوان طرفین تجارت و همچنین صادر کنندگان مواد خام. من این را سیاست خارجی دور اندیشانه می نامم.