برگردان: سیداوالی

 

ارتباط رژیم صدام حسین با سازمان تروریستس القاعده و مسلح بودن این کشور به سلاحهای کشتار جمعی دلائلی بودند که حکومت امریکا برای حمله و اشغال کشور عراق، به آنها احتیاج داشت.

حکومت امریکا با امکانات وسیع تبلیغاتی و مالی که در اکثر کشورهای دنیا و به خصوص کشورهای اروپائی در اختیار دارد، توانست این دلائل واهی را به خورد افکار عمومی این کشورها داده و ارتش عراق را که بعد از دو جنگ بزرگ با ارتشهای ایران و امریکا توان رزمی اش به حداقل رسیده بود، هیولائی معرفی کند که راکتهای آن می توانند هر آن کشورهای غربی و حتی قاره ی امریکا را هدف قرار بدهند. رژیم جنایتکار صدام حسین نیز با اقدامات احمقانه خود، کار را برای سازمانهای اطلاعاتی و تبلیغاتی امریکا به غایت آسان نمود.

اینک دروغ بودن این ادعاها بر هر کسی روشن شده است.

نمونه ای از این نوع تبلیغات را که می خواهد زهر تلخ اشغال کشور عراق را- که هر روزه باعث کشته و زخمی شدن دهها نفر می شود- برای عراقیها قابل تحمل بکند، با هم می خوانیم .

مصاحبه ی زیرین توسط نشریه ی اشپیگل با ویلهلم مارکس ژورنالیست 24 ساله ی امریکائی که در عراق برای ارتش امریکا کار می کرد، انجام شده و در شماره ی 38 این مجله چاپ شده است.

***

کاملاً غیر حرفه ای

 

س- شما به عنوان «متخصص بررسی رسانه های عمومی» برای موسسه ی لینکلن که خود یک شرکت وابسته به پنتاگون است، کار می کردید. کار اصلی شما چه بود؟

 

ج- وظیفه ی اصلی من در بغداد عبارت از آن بود که مقالاتی را که توسط ارتش امریکا تهیه می شد، به خورد روزنامه های عراقی داده و آنها را در این نشریات به چاپ برسانم. من واسطه ای بودم مابین یکی از واحدهای ارتش امریکا و مترجمین عراقی موسسه ی لینکلن که این مقالات را به عربی ترجمه می کردند. طبعا در مطالب چاپ شده هیچگونه اثر و علامتی از تهیه کنندگان اصلی آن وجود نداشت

 

س- جزئیات روند کار چگونه بود؟

 

ج- من هر روز حدود پنج مطلب از ارتش امریکا دریافت می کردم. با دو هزار دلاری که برای هر مقاله پرداخت می شد، روزنامه های عراقی آنها را همچون مقالات معمولی به چاپ می رساندند.

 

س- البته این کار باید قاعدتاً بخشی از یک پروژه ی بزرگ تبلیغاتی بوده باشد.

 

ج- موسسه ی لینکلن به دنبال یک قرارداد جامع تری بود. قراردادی که شامل تبلیغات رادیوئی، ایجاد صفحات انترنتی و تهیه اخبار تلویزیونی می شد.

 

مقالات چاپ شده شامل چه موضوعاتی بودند؟

 

ج- معمولاً یکی دوتا از آنها شامل مطالبی بودند که مربوط به تروریسم می شد. مطالبی که هرج و مرج موجود در کشور را نتیجه ی اعمال تروریستی عوامل و عناصر خارجی قلمداد می کرد. بقیه ی مطالب مربوط می شد به تعریف و تمجید از پیشرفت در بازسازی زیر ساخت های کشور. بهر حال همه ی این کارها ربطی به روزنامه نگاری حقیقی نداشت. اما یکی از روسای من همیشه می گفت: «سعی کنید که روحیه ی ارتش را تقویت بکنید!»

 

س- پنتاگون این کار را بخشی از «جنگ تبلیغاتی» می داند.

 

ج- تا وقتی که این کار باعث نجات جان سربازان امریکائی می شود، من از نظر اخلاقی مشکلی با این نوع تبلیغات ندارم. چرا که در نتیجه ی این تبلیغات، نظر مردم بومی عوض شده و  نسبت به آنها کمتر احساس دشمنی می کردند.

اما همه ی این کارها کاملاً غیر حرفه ای سازماندهی شده بود. جوانهائی مثل من بدون کوچکترین تجربه ی کاری و اطلاع از زبان عربی به آنجا فرستاده می شدند. در عین حال همه جا می شد شاهد بوروکراسی رایج در ارتش امریکا بود. اکثر مقالات سه روز بعد از رخدادها به دست ما می رسید. من فکر نمی کنم که عراقیها داستانهای ما را باور می کردند.