سايت
روشنگری
15مهر
:يوشكا
فيشر:ما
اروپاييها
در مذاكراتمان
در رسيدن به
كوچكترين
اجماعى با
ايران شكست خورديم
وزير
امور خارجهى
سابق آلمان
گفت، در صورتى
كه ارادهى
سياسى وجود
داشته باشد،
امكان معامله
بر سر برنامهى
هستهيى
ايران وجود
دارد.
ما اروپاييها
در مذاكراتمان
در رسيدن به
كوچكترين
اجماعى با
ايران شكست خورديم
به گزارش
خبرگزارى
دانشجويان
ايران (ايسنا)
يوشكا فيشر،
وزير امور
خارجهى سابق
آلمان، به
شوراى روابط
خارجى آمريكا
گفت: ما
اروپاييها
در مذاكراتمان
در رسيدن به
كوچكترين
اجماعى با
ايران شكست
خورديم و
اكنون زمان
جامعهى بينالمللى
در رسيدن به
راهحل اين
بحران رو به
پايان است.
فيشر مدعى شد
كه ايران
ارزيابى كرده
بود با توجه
به وضعيت
آمريكا كه در
عراق و
افغانستان گرفتار
است و با توجه
به متحد نبودن
جامعهى بينالمللى
و قيمت بالاى
نفت ميتواند
به سوى برنامهى
هستهيياش
حركت كند.
وى در خصوص
فضاى آغاز
مذاكرات
اروپا با
ايران در سال 2003
گفت: آن اقدام
تلاشى بود
براى رسيدن به
مصالحهاى كه
براى ايران
پذيرفتنى
باشد.
وى با جاه طلب
خواندن ايران
در دنبال كردن
برنامهى صلحآميز
هستهيى
ادامه داد:البته
در آن زمان
جنگ عراق به
تازگى آغاز شده
بود و ما نسبت
به بحران بعدى
بسيار نگران بوديم.
ما ميدانستيم
كه ايران يك
برنامهى
هستهيى جاهطلبانه
دارد كه بيشتر
بر غنيسازى
متكى است، اما
در عين حال
قصد دارد يك
راكتور
تحقيقاتى اب
سبك بسازد و
راه را به سوى
پلوتونيوم
بگشايد.
فيشر گفت: اين
الگويى بود كه
كمابيش در
پاكستان و
ديگر جاها
ديده بوديم.
وزير امور
خارجهى سابق
آلمان همچنين
گفت كه براساس
مذاكرات سيار
هستهيى و دو
جانبه با
ايران فكر ميكند
اين كشور به
جنگ آمريكا در
عراق تمايل
داشت؛ زيرا با
حضور آمريكاييها
گزينههاى
بيشترى براى
نفوذ و فشار
در اختيار
داشت.
وى افزود:
همچنين اين ميتوانست
آغازى براى
گفتوگوى
سياسى ميان
آمريكا و
ايران باشد
چرا كه آمريكاييها
پس از حمله به
افغانستان با
ايران
مذاكراتى
مستقيم
داشتند.
فيشر در توضيح
ديدگاهش
درباره سيستم
سياسى ايران
گفت: مقايسهى
يك ديكتاتورى
نظير
ديكتاتورى
صدام با روند تصميم
گيرى سياسى در
ايران قياس
بسيار كوتهبينانهاى
است.
وى افزود: در
ايران قدرت بر
روى شانههاى
گروههاى
بسيارى قرار
دارد كه گاهى
اوقات منافعشان
با هم درگير
است و روند
تصميمگيرى
شامل تحليل،
مذاكره و
توافقى
چشمگير است.
فيشر گفت: اگر
به ايران
امروز نگاه
كنيد دو جبهه
را ميبينيد
كه يكى يك
موضع منطقى
مليگرايانه
است و شايد با
روساى جمهورى
سابق ايران
يعنى
رفسنجانى و
خاتمى آغاز
شد، آنها
استراتژى
تضمين و به
دست آوردن
نفوذ ايران را
دنبال ميكنند،
اما ايران
بايد يك
بازيگر منطقى
عملگرا باشد.
وى افزود: آنها
يك جريان بينالملليتر
را دنبال ميكنند
و ميخواهند
ايران را نه
تنها از نظر
اقتصادى بلكه از
لحاظ فنآورى
و سياسى نيز
بگشايند و
نسبت به
رويارويى احتمالى
نگران هستند.
فيشر گفت: در
طرف ديگر به
طور سنتى بخشهايى
وجود دارند كه
استراتژى
انقلابيترى
را دنبال ميكنند.
وى افزود: آنها
ميخواهند
ايران يك قدرت
اسلامى
برجسته در سطح
جهانى باشد و
يك استراتژى
بلندمدت نه
تنها براى
موفقيتهاى
انقلاب
اسلامى و
انتقال آن به
قدرت بلكه براى
تحليل بردن
وضعيت كنونى
خاورميانه
دارند.
ايران هر گام
را با قدرت
بسيار محاسبه
ميكند
وزير امور
خارجهى سابق
آلمان گفت:
اين يك
استراتژى
خطرناك است،
اما تصميمات
نهايى اتخاذ
نشده است و
تصور من اين
است كه ايران
هر گام را با
قدرت بسيار
محاسبه ميكند.
وى در پاسخ به
اين سوال كه
آيا رفع تعليق
در دوران
احمدينژاد و
آغاز به كار
آبشار
سانتريفوژها
سياست است يا
بخشى از چانهزنى
در مذاكرات؟
گفت: بله و خير.
آنها
ارزيابى
استراتژيك
بسيار مفصلى
را در شوراى
امنيت مليشان
انجام ميدهند
و ارزيابيشان
آن است كه با
توجه به
موقعيت
گرفتار آمريكا
در عراق و
افغانستان و
عدم اتحاد
جامعهى بينالمللى
و قيمت بالاى
نفت ميتوانند
در برنامهى
هستهييشان
پيش روند.
فيشر گفت: آنها
همواره
خواهان
موافقت ما با
برنامهى غنيسازيشان
تحت محدوديات
شديد (آژانس)
بودهاند و ما
همواره تلاش
كردهايم آنها
را متقاعد
كنيم كه با
تعويق
بلندمدت در
انجام غنيسازى
موافقت كنند؛
چرا كه درحال
حاضر به سوخت نيازى
ندارند،
راكتورى
ندارند و سوخت
تنها راكتورى
كه آمادهى
كار كردن است
نيز از طريق
روسيه تامين
خواهد شد.
وى افزود:
بنابراين اين
مساله نگرانيهايى
جدى را موجب
شد. ما در
رسيدن به
كوچكترين
اتفاق نظرى با
ايران در مذاكراتمان
شكست خورديم و
زمان جامعهى
بينالمللى
رو به پايان
است.
وزير
امورخارجهى
سابق آلمان در
خصوص اينكه
اعمال تحريمهاى
معنادار در
شوراى امنيت
عليه ايران
ممكن به نظر
نمى رسد، گفت:
خواهيم ديد.
فكر ميكنم
روسيه و چين
هيچ كدام نفعى
جدى از
رويارويى در
اين منطقه
ندارند.
وى در پاسخ به
اين سوال كه
آيا روسيه
نفوذى چشمگير
در ايران
دارد، گفت:
فكر ميكنم
تنها كشورى كه
بيشترين نفوذ
را خواهد داشت
آمريكاست؛
زيرا اگر كسى
با ايرانيها
15 دقيقه صحبت
كند در نهايت
همهى گفتوگوها
به بخش روابط
آمريكا و
ايران باز ميگردد.
فيشر در پاسخ
به اين سوال
كه آيا معامله
با ايران ممكن
است گفت: اگر
ارادهى
سياسى براى
مصالحهاى
جدى وجود
داشته باشد،
پل ساختن براى
ديپلماتهاى
مجرب كار
چندان پيچيدهاى
نخواهد بود.
15 مهر 1385 14:25
ایران،
دلیل اصلی سفر
خاورمیانه ای
رایس؟
جون
لین - بی
بی سی
نیوز، امان
سفر خانم
رایس به منطقه
کنجکاوی هایی
را برانگیخته است
چرا
کاندولیزا
رایس، وزیر
خارجه
آمریکا، این
هفته به
اسرائیل و
کرانه غربی
سفر کرد؟
این در
حالی بود که
خانم رایس،
هیچ طرح و
نقشه تازه ای
برای احیای
روند صلح
خاورمیانه
نداشت.
هم
فلسطینی ها و
هم اسرائیلی
ها، دولت های
ضعیفی دارند
که نمی توانند
با ابتکار عمل
های بزرگ
روبرو شوند.
هر دو
طرف، هر نوع
ییشرفت در
روند امور را رد
می کنند و به
نظر می رسد که
آنها باور
درستی دارند،
پس چرا خانم
رایس به منطقه
آمد؟
بسیاری
از تحلیلگران
عربی و
اسرائیلی،
پاسخ مشابهی
برای این
منظور یافته
اند: ایران.
سائول
سینگر، مقاله
نویس روزنامه
جروزالم پست
روز جمعه نوشت
که هر زمانی
که کاخ سفید
درصدد مقابله
با "رژیمی
سرکش" بر می
آید، وزارت
خارجه آمریکا
تصمیم می گیرد
که زمان تشکیل
یک اتئلاف فرا
رسیده است.
عبدالله
اسکندر،
تحلیلگر
روزنامه
الحیات نیز
نوشت که سفر
کاندولیزا
رایس به
منطقه، برای
احیای روند
صلح
خاورمیانه
وسفت و سخت
کردن مواضع
اعراب علیه
ایران است.
به
گفته آقای
اسکندر، دولت
آمریکا،
بحران خاورمیانه
را به پرونده
ایران مربوط
کرده است.
فیلیپ
زلیکوف،
مشاور وزارت
خارجه آمریکا
روز 15 سپتامبر
در طی سخنانی
در یک موسسه
تحقیقاتی در
واشنگتن به
این مساله
اشاره کرده
است.
آقای
زلیکوف گفته
بود که اعراب
میانه رو و اروپایی
ها، بر این
باورند که
پیشرفت در
مناقشه اعراب
و اسرائیل،
شرط اصلی در
جذب همکاری مشترک
آنها با
ایالات متحده
در مورد
بسیاری از مسایلی
است که برای
آمریکا مهم
هستند.
در
سخنان او به
ایران اشاره
ای نشده اما
مفهوم کاملا
آشکار است.
این
رویکرد
آمریکا باعث
بروز نگرانی
هایی در طرفین
مناقشه
خاورمیانه شده
است.
اسرائیلی
ها نگران آنند
که تحت فشار
آمریکا و برای
حمایت از
اتئلاف
گسترده تر
علیه ایران، آنها
مجبور به
واگذاری
امتیازهایی
به فلسطینیان
شوند.
برای
اعراب،
نگرانی این
است که تمام
آنچه که می
گذرد، نمایشی
بیش نباشد.
همانگونه
که فیلیپ
زلیکوف می
گوید، نیاز به
احساس پیشرفت
در مناقشه
اعراب و
اسرائیل، برای
دادن اطمینان
خاطر به
متحدان عربی
آمریکا وجود
دارد.البته
تنها احساس
نوعی پیشرفت،
اما نه پیشرفت
واقعی و
حقیقی.
اگر
ایران، دلیل
واقعی این سفر
باشد، سفر خانم
رایس می تواند
مفهوم دیگری
هم داشته
باشد.
اگر
آمریکا، مایل
به پیگیری
روند
دیپلماتیک در
مناقشه اتمی
با ایران است،
حمایت اعراب
از آمریکا،
مهم و ضروری
نمی تواند
باشد.
قطر،
تنها کشور
عربی حاضر در
شورای امنیت
سازمان ملل
متحد است که
رای مهمی در
لابی ها ندارد.
منطق
این سفر در این
است که اقدام
نظامی علیه
ایران، هم
اکنون به صورت
جدی توسط
واشنگتن
دنبال می شود.
هنری
کیسینجر،
وزیر خارجه
سابق آمریکا،
طبق کتابی که
اخیرا توسط
باب وودوارد،
روزنامه نگار
سرشناس
آمریکایی
نوشته شده،
فردی است که جورج
بوش، رییس
جمهوری
آمریکا همیشه
برای مشورت به
او مراجعه می
کند و برای
همین آنچه که
او می گوید
باید جدی
گرفته شود.
آقای
کیسینجر، طی
مقاله ای که
دو ماه پیش در
روزنامه
واشنگتن پست
منتشر شد،
درباره اقدام شدیدترعلیه
ایران در
برخورد با
برنامه هسته ای
آن کشور نوشت.
وزیر
خارجه پیشین
آمریکا در
مقاله خود هشدار
داد که هر
کشوری با
تهدیدهای
روزافزون مواجه
خواهد شد و
این تهدید ها
می تواند ناشی
از فشار داخلی
از ناحیه گروه
های
اسلامگرای
رادیکال باشد
و یا گسترش و
استفاده از
سلاح های کشتار
جمعی.
این
همان بحثی است
که دیک چنی،
معاون رییس
جمهوری
آمریکا، شب
قبل از اشغال عراق،
از آن استفاده
کرد و گفت
:"تنها اقدام
شدید می تواند
منجر به امنیت
برای ما شود."
این
تئوری هم
اکنون در عراق
در حال پیاده
شدن است و
شواهد زیادی
وجود دارد که
ایران ممکن است،
آزمون بعدی
باشد.