فتوای قتل يک نويسنده در آذربايجان

 

يونس شاملی

 

صورت مسئله

هفته ای  اخير باز هم  خبری در خصوص فتوای قتل يکی از نويسندگان آذربايجانی بر روی تلکس  خبرگزاری ظاهر شد و خاطرهء تلخ فتوای قتل سلمان رشد را در اذهان مردم آذربايجان، ايران و ديگر نقاط جهان زنده کرد. آيت الله محمد فاضل لنکرانی يکی از مراجع تقليد شيعيان در قم حکم قتل رافق تقی نويسنده آذربايجانی را بخاطر نوشتن مقاله ايی در نشريه مستقل و غيردولتی صنعت (هنر) در باکو تحت عنوان "ما و اروپا" که بنا به نظر منتقدين در آن برخورد انتقادی شديد و توهين آميزی عليه فرهنگ شرقی، اسلامی، پيامبر و دين اسلام شده است، صادر کرد.

گفته مي شود که یکی از مومنان متمول جمهوری آذربایجان ده هزار دلار برای قتل نویسنده اهانت کننده به پیامبر اسلام جایزه تعیین کرده است. همچنين از هنگامی که مقاله رافق تقی در نشريه صنعت به چاپ رسيده است، اقدامات اعتراضی متعددی نيز در شهرهای تبريز، تهران و اردبيل عليه اين نشريه سازمان داده شده است و تظاهرکنندگان دولت جمهوری آذربايجان را نيز هدف اعتراض قرار داده اند.

از سوی ديگر با بروز اعتراضات عليه مقاله رافق تقی دستگاه قضائی جمهوری آذربايجان نويسنده و سردبير اين نشريه را به عنوان برانگيزاننده عداوت مذهبی مجرم شناخته و به دو ماه زندان محکوم کرده است.

 

چرائی مسئله

انتقاد از بنيادهای فکری جامعه برای تحولات اجتماعی امری ضروری است. اما اين انتقادها اغلب اگر بدون توجه به شرايط اجتماعی، سياسی و فرهنگی صورت گيرد، می تواند عواقب ناهنجاری باخود به همراه داشته باشد. البته که هميشه انتقادهای اجتماعی و بويژه آنجا که انتقاد حساس ترين نکات سياسی و فرهنگی را هدف قرار دهد به اين سادگی پروسهء خود را طی نمی کند. اتفاقاً اگر بتوان ظابطه ايی برای طرح انتقاد در حوزه های حساس و بويژه تابوهای مطرح در جامعه عنوان کرد بايستی انتقاد با تدقيق بيشتری صورت گرفته و به تاثيرگذاری مثبت آن انتقاد در روند رشد اجتماعی توجه داشت. لذا صرف انتقاد کردن بدون توجه به ظابطهء فوق بيشتر جنبهء خود ارضائی، ديگر آزاری و در واقع ريشه در حب بغض های شخصی افراد دارد.

 

انتقاد از مذهب، و در واقع نقد آن همواره از سوی خود مذهبی ها و طبیعتاً غيرمذهبی ها و ضد مذهب ها صورت گرفته است و اين پديده تازه ايی نيست. انتقاد رفرميستهای مذهبی از تابوهای مذهبی برای پالايش انديشه های کهنه از مذهب صورت ميگيرد و نمونه های اين رفرميستهای مذهبی در جامعه ايران نيز کم نيستند. ظهور شاخه پروتستانتيسم در مسحيت و ظهور پديده هايی چون دکتر علی شريعتی و همين اواخر دکتر عبدالکريم سروش نيز در دنيای اسلام از جمله اين منتقدين بشمار می روند.

 

تحول جوامع از نظامهای کهنهء فئودالی به دوره بورژوايی و برآيند آن در برخورد با مذهب نيز خود را در قالب انتقاداتی از زاويه نگاه لايسيته و غيرمذهبی نشان داده و سپس با پيدايش و قدرت گيری چپ سنتی که توانست خود را در قالب يک نظام سياسی عريض و طويل در اتحاد شوروی به قدرت برساند، نوع ديگری از برخورد با مذهب که از زاويه نگاه آتئيستی به انتقاد از مذهب می پرداخت ظهور کند و خود را به مثابه پرچمدار ضديت با مذهب در جهان قلمداد کند. آتئيسم در واقع برخورد انتقادی با مذهب نداشت بلکه خود را در تناقض با آن می ديد و در تلاش اضمحلال مذهب از تمامی جوامع بود. و صد البته روشنفکران جهان عقب نگه داشته شده نيز که تحت تاثير عمومی انديشه آتئيستی قرار گرفته بودند، بدون تعميق جدی بر نقش و موقعيت مذهب به خصومت با آن در افتادند. اين انديشه البته با فروپاشی اتحاد شوروی بصورت قابل توجهی از صحنهء مجادلات فکری عقب نشينی کرد اما آثار آن همچنان اينجا و آنجا و البته گاه و گداری هويدا می شود.

 

جدا از تمای ديدگاههای موردی که فوقاً مطرح شد، فاصله گيری جوامع از نظامهای فئودالی در واقع بر بنيادهای نوينی استوار بود که شکستن تابوها بر بحث و بررسی  در آن حوزه ها که مذهب نيز يکی از اين موارد بود، همواره جريان داشته است. برخورد انتقادی با هر چيزی که به ديدگاه انسان ارتباط پيدا کند امر لازم و ضروری است، و اين نوع نگاه امروزه به یکی از پايه ايی ترين اصول پذيرفته شده در چارچوب منشور جهانی حقوق بشر تبديل شده است. به عبارت ديگر تضمين آزادی فکری در جامعه، از اولی ترين اصول پيشرفت اجتماعی است. اما در جوامع سنتی و عقب مانده امروز، هنوز آنچنانکه بايد و شايد پذيرفته نشده و جا نيافتاده است.

 

روشن است که زاويه نگاه منتقد به هر مسئله ايی و از جمله مذهب هميشه دليل حقانيت وی نيست، و منتقدين تنها به انعکاس نظرات خويش در اين حوزه مبادرت می کنند. لذا جنجال در اين حوزه از سوی قدرتهای سياسی مذهبی که امروزه در اندام جوامع عقب مانده رسوخ کرده اند در واقع خود بيشتر به برجسته شدن چنين انديشه هايی در گوشه و کنار جهان کمک می کنند. سلمان رشد البته نويسنده مطرحی بود. اما درجهء معروفيت او در مقايسه با بهترين رومان نويسان جهان قابل مقايسه نبود.سلمان رشدی اين معروفيت خود را مديون فتوای قتل وی توسط خمينی است و نه چيز ديگر.

 

چگونگی مسئله

اينک باز تراژدی فتوای قتل دوباره مطرح شده است. همچنان که از فحوای خبرها برمی آيد، دلايل سياسی در مطرح شدن مقاله آقای رافق تقی نويسنده آذربايجانی بر دلايل مذهبی آن بشدت می چربد. چرا که از هزاران مقاله ايی که هرروزه در نشريات مختلف آذربايجان، ايران و ديگر نقاط جهان منتشر ميشود، مقاله رافق تقی حتی يک پروميلهء (يک ميليونوم) آن را به خود اختصاص نمی دهد. چگونه است که رافق تقی با يک مقاله کوتاه که محتوای مقاله اش بيشتر اظهارنظرهای شخصی وی را می ماند، تا يک مقاله تحقيقی، چگونه ميتواند اين چنين تيتر خبرهای منطقه ايی و جهانی را به خود اختصاص دهد و اين نويسنده را در يک مدت کوتاه به  درجهء رفيع يکی از شناخته شده ترين نويسندگان ارتقاء دهد. رافق تقی بنا به اظهارنظرهايی حتی در خود آذربايجان نيز نويسنده شناخته شده ايی نبوده است.

 

دلايل روشنی وجود دارد که ايران اينبار آذربايجان را در ميدان عمليات سياسی اش قرار داده است و؛

 

-          گسترش سيطره سياسی

-          ممانعت از گسترش جنبش ملی دمکراتيک آذربايجان در ايران

از عمده هدفهایی است که جمهوری اسلامی اينبار با دستاويز قرار دادن مقاله رافق تقی درصدد دستيابی به آنهاست.

 

1-گسترش سياسی

مقاله نشريه صنعت اينبار دستاويز مناسبی بود که جمهوری اسلامی، در تشويق گرايشات سنتی مذهبی در جمهوری آذربايجان قدرت خويش را بيازمايد و امکانات عملی واکنش در اين حوزه را توسط خود آذربايجانيها، و اما به رهبری جمهوری اسلامی به بوته آزمايش بگذارد، که اعتراضات در دو روستای آذربايجانی، واکنش يک شخص متمول آذربايجانی برای تعيين جايزه برای کشتن رافق تقی نويسنده مقاله "ما و اروپا"، واکنش دولت آذربايجان در سپردن نويسنده و مسئول نشريه صنعت به دادگاه و قرار دو ماهه زندان به آنان و سپس واکنشهای مقامات جمهوری آذربايجان در محکوم کردن نويسنده مقاله، واکنشهای تند عليه رافق تقی از سوی محافل مذهبی ترکيه را ميتوان در اين راستا مورد ارزيابی قرار داد.

 

نزديکی سياسی جمهوری آذربايجان و آمريکا نيز در اين فشار جمهوری اسلامی بی اثر نبوده است. چرا که بارها در طرح مسئله حمله نظامی آمريکا به ايران، آذربايجان همواره يکی از کشورهايی بوده است که آمريکا در نظر دارد از آن برای حمله به ايران استفاده کند. البته بارها رهبران جمهوری آذربايجان مشارکت اين کشور با آمريکا در حمله به ايران را رد کرده و چنين حرکتی را از سوی آن دولت منتفی دانسته اند. اما سوءظن جمهوری اسلامی به جمهوری آذربايجان، همواره در سياستهای او هوايداست و حمايت نظامی از ارمنستان در جنگ با آذربايجان نمونه بارز چنين سياستی است.

 

جنبه ديگر فتواهای قتل عليه نويسندگان منتقد را بايستی ايجاد رعب و وحشت در ميان اين قشر بحساب آورد. چرا که منتقدان به مذهب زمينه آگاهيهای بيشتر از مذهب را فراهمتر ساخته وشرايط اجتماع را برای گذار به پروسه های رشد اجتماعی مساعدتر می سازند و اين ابداً خوشايند گرايشات سنتی در نزد مراجع مذهبی نيست. آزادی بيان، به عنوان يکی از اصول منشورجهانی حقوق بشر، يکی از بنيادهای يک جامعه سالم و سازنده است و بايد از آن دفاع کرد و در عين حاليکه نظرات رافق تقی را به زير تيغ نقد کشيد.

 

2-ممانعت از گسترش جنبش ملی دمکراتيک آذربايجان   

بروز قيام خرداد ماه خلق آذربايجان در ايران و رشد روزافزون جنبش ملی دمکراتيک آذربايجان در ايران يکی از دلايل عمده رشد علم شدن مقاله نشريه صنعت است. جمهوری اسلامی آشکارا از رشد جنبش هويت طلب ترکان در ايران هراسناک است. چرا که رشد اين جنبش با پشتوانه جمعيتی 30 ميليونی در ايران و با سابقه جنبشهای عظيم سياسی در صد سال اخير و با توجه به اينکه جنبش ملی دمکراتيک آذربايجان از حمايت جنبشهای سياسی مليتهای غيرفارس ايران برخوردار است و همچنين با گسترش قدرت سياسی اين جنبش ميتواند تشکلهای سياسی جامعه فارس ايران را نيز همراهی کند، اين خطر بلقوه ميتواند بتدريج به خطر بالفعلی تبديل شود. بنابراين با تمامی حيل لازم بايستی با آن به مقابله برخاست.

 

جمهوری اسلامی با براه اندازی تظاهرات در تبريز، اردبيل و تهران (دقت کنيد اين تظاهرات در شيراز، اصفهان و يا بندرعباس رخ نداده است) در جريان چاپ مقاله رافق تقی در نشريه غيردولتی صنعت و سازماندهی اعتراضات عليه دولت آذربايجان به زعم خود مردم آذربايجان در ايران را در مقابل جمهوری آذربايجان قرار داده و خيره سرانه در صدد آن بود که فعالين جنبش ملی آذربايجان نشان دهد که مردم آذربايجان با مطالبات آنان فاصله چشمگيری دارند و آرمانهای مذهبی مردم فراتر از آرمانهای ملی آنهاست.

 

از سوی ديگر برانگيختن يکی از مراجع تقليد آذربايجانی، آيت الله محمد فاضل لنکرانی، برای افاده فتوای قتل نويسنده آذربايجانی نيز در همين رابطه قابل فهم است. چرا که فتوای روح الله خمينی عليه سلمان رشدی، بدليل موقعيت سياسی وی، مشکلاتی زيادی برای دستگاه سياسی ايران بوجود آورد و واکنشهای شديدی را از سوی جوامع بين المللی به همراه داشت. جمهوری اسلامی با تجربه سلمان رشدی اينبار يکی از مراجع تقليد آذربايجانی و غيردولتی را برای دادن فتوای قتل نويسنده آذربايجانی برانگيخته است تا از واکنشهای دولتهای ديگرعليه خود در اين خصوص در امان باشد. و اينبار باز يک آيت الله آذربايجانی در ايران، عليه يک نويسنده آذربايجانی در آذربايجان فتوای قتل صادرکرده است. اين هم سياست با شناخت از جمهوری اسلامی، و همچنان تلاش برای رو در رو قرار دادن عناصر آذربايجانی، چندان هم عجيب جلوه نمی کند!

 

اين در حالی است که اولاً جنبش ملی دمکراتيک آذربايجان هيچ ربطی به جمهوری آذربايجان ندارد و در عين حال جمهوری آذربايجان در جريان قيام خلق آذربايجان در خرداد ماه امسال واکنش قابل توجهی از خود نشان نداد و در نشريات دولتی آذربايجان اين قيام آنچنانکه بايد و شايد منعکس نشد. دولت آذربايجان همواره از دخالت در امور داخلی ايران و مداخله در مسائل سياسی آن اجتناب کرده است. اما در نشريات غيردولتی تلاش بر آن شد که قيام مردم آذربايجان آنچنانکه هست طرح گردد. 

 

جنبش ملی دمکراتيک آذربايجان و مسئله مذهب

مسلمان بودن ترکان ايران، ابداً در تضاد با آرمانهای ملی دمکراتيک آنان نيست و جنبش ملی دمکراتيک آذربايجان ابداً جنبشی ضد مذهبی نيست. جنبش ملی دمکراتيک ترکان ايران، جنبشی برای تحقق يک حاکميت دمکراتيک، لائيک، فمنيستی و فدراتيو در ايران است و اين هيچ مباينتی با مسلمان بودن خلق آذربايجان و ترکان ايران ندارد. آزادی دينی يکی از اصول پذيرفته شده در منشور جهانی حقوق بشر است و تمامی آحاد ملت در داشتن دين خود و اجرای مراسم آن آزاد هستند.  بنابراين تلاش جمهوری اسلامی برای قراردادن مسلمانی در مقابل آرمانهای ملی ترکان ايران، اگر چه ممکن است بخشی از مردم ساده دل را با تحريک احساسات مذهبی شان در نمازهای جمعه رژيم، به نمايشات سياسی بکشاند، اما اين تلاش در دراز مدت يک  تلاش مذبوهانه است و رژيم ايران را امکان فرار از حقوق ابتدايی ترکان که همانا؛ رسمی شدن زبان ترکی در ايران، تحصيل به زبان مادری در مدارس و دانشگاهها و داشتن روزنامه و تلويزيون سراسری در ايران است، نيست.

 

  ------------------------------------------------------------------------

ترجمه فارسی مقاله رافق تقی را ميتوانيد در اين لينک بخوانيد.

http://www.yenises.org/?p=814#more-814