جمهوری اسلامی  به دنبال چه ؟  ( پیرو قیام اخیر ملت آذربایجان )

 

بیش از چهل روز است که از حوادث خونبار قیام ملت آذربایجان می گذرد، قیامی که تلفات انسانی ، صدها زخمی و چندین هزار زندانی در پی داشت. این در حالی است که در صد سال اخیر ( بعد از جنگ جهانی اول ) سیاست جهانی در جهت حذف و تضعیف فاکتور ترک در منطقه  قفقاز، آسیای میانه و خاورمیانه که آذربایجان ایران ( جنوبی ) نیز بخشی از آن به حساب می آید قرار گرفته و کماکان نیز ادامه داشته است.

این سیاست در ایران با به حاکمیت آمدن رضاخان بعد از کودتای 1299 آغاز شد و بصورت مدون و سیستماتیک با اتکا به تئوری پان آریایی و فارس محوری ریشه هویت ملی ملل غیر فارس ایران خصوصا ترک های آذربایجان را از نقطه نظر سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی مورد هجوم قرار داد و می توان گفت که موفقیت هائی را نیز در جهت آسیمیلاسیون و الیناسیون فرهنگی این ملل کسب نمود. اگر چه این سیاست برای مدت کوتاهی در دوره 8 ساله جنگ ایران و عراق بعد از حاکمیت جمهوری اسلامی به جهت فضای انقلابی  حاکم و روانشناسی جنگ با افت نسبی مواجه شد، اما بلافاصله بعد از پایان آن و رفع خطر و تثبیت سیستم جدید با شدت بیشتری ادامه یافت. خصوصا در 10 – 15 سال اخیر باتوجه به کاهش محسوس نفوذ و محبوبیت مذهب و اسلام خمینی (حکومتی ) در بین اقشار مختلف مردم خاصه نسل جوان به دلایل :

-         تضاد عمیق آن با آزادی های فردی ، اصول دموکراسی ( آزادی بیان و عقیده ) و مدرنیزم

-         عدم تحقق و عملی شدن وعده های داده شده انقلاب و فریب مردم

-         پوچ و تو خالی در آمدن تئوری های اسلامی و جوابگو نبودن آن در حل معضلات اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی جامعه ایران در دنیای معاصر

-         تغییر و تحولات همه جانبه سیاسی – اقتصادی و .... منطقه ای و فرا منطقه ای  با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

-         و ....

 

پان ایرانیزم یا فارس پرستی در جهت تداوم سیاست یکسان سازی فرهنگی و به عنوان نسخه ای جذاب و ظاهرا مدرن برای جلب نظر و حمایت افکار عمومی ، روشنفکران و اپوزیسیون با تفکرات پان ایرانیستی در جهت جبران خلاء عدم کارآیی مذهب به موازات پان اسلامیزم در سیاست داخلی جمهوری اسلامی قرار گرفت که می توان از آن  با عنوان «اسلام آریایی» نیز نام برد.

 

اما مقصد چه بود؟

1-   در عرصه داخلی با تکیه بر ایده اسلام آریایی که ایده ای موثرتر از اسلام خمینی به حساب می آمد ریشه هویت ملی ترک های آذربایجانی که بیش از 30 میلیون نفراز جمعیت ایران را به خود اختصاص می دهند خشکانده و بدین ترتیب درصد بسیار بالایی از معضل ملی را با آسیمیله نمودن ملت آذربایجان حل نموده و ظاهرا همبستگی ملی  را افزایش داده و احتمال تجزیه ایران و جنگ داخلی در صورت وقوع خطر خارجی را به صفر برسانند!

2-   در عرصه خارجی با اتکا به فاکتور اسلام ناب محمدی و قرار دادن « اسلامیت» در برابر« مسیحیت » و« یهودیت »، با تقویت تروریزم- نظامی گری ،بحران های این چنینی را در منطقه خاورمیانه افزایش داده و زمینه را برای تقویت تسلیحاتی و نظامی خود و دستیابی به سلاح اتمی جهت حفظ حاکمیت توتالیتر مذهبی خود در برابر هرگونه فشارهای سیاسی داخلی و خارجی و با عنوان کذایی ام القراء و مدافع جهان اسلام فراهم سازند.

 

اما رویدادها و تحولات اخیر در سطح بین الملل ، منطقه و داخل از اوضاع واحوال دیگری حکایت می کند.

قیام اخیر ملت آذربایجان شُک سیاسی غیر قابل تصوری را به فضای سیاسی ایران – منطقه و جهان وارد نمود. در عرصه داخلی بمانند کابوسی خواب و خیال  فاشیزم مذهبی و شوینیزم فارس مبنی بر آسوده بودن از عدم وجود مسئله ملی و فاکتور ترک در آذربایجان را بکلی برهم ریخت. خواب و خیالی که اگر فعالیت های 15 ساله حرکت ملی آذربایجان و قیام عظیم ضد شوینیستی مردمی و سراسری ملت آذربایجان در دفاع قاطعانه از هویت ملی خود در خرداد ماه امسال نبود، می رفت که کم و بیش رنگ حقیقت به خود بگیرد. چنین قیام گسترده و دامنه داری مبتنی بر کیفیت کاملا ملی درتاریخ صد ساله آذربایجان و حکومت 27 ساله جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است. اعدام ، ترور ، شکنجه و ... مخالفین سیاسی ، آزادیخواهان و دگراندیشان در حیات سیاسی جمهوری اسلامی چیز تازه ای محسوب نمی شود ، ولی استفاده از ماکزیمم قدرت نظامی- امنیتی و سلاح گرم جهت سرکوب ،آتش گشودن قوای مسلح ( سپاه و بسیج) به روی خیل عظیم مردم و به خاک و خون کشیدن آنان ، دستگیری فله ای ( هزاران نفری ) فعالین سیاسی – فرهنگی هویت طلب آذربایجان ، اعمال شدیدترین تدابیر امنیتی- اطلاعاتی  جهت بایکوت ، تحریف و سانسور خبری (کنترل  اینترنت – موبایل – SMS- تلفن های منازل و ...) در منطقه آذربایجان و تهران و .. در نوع خود بی نظیر بوده و بیانگر سنگینی شدت ضربه وارده به سیستم و وضعیت سیاسی بغرنج داخلی جمهوری اسلامی است. چرا که اگر فاکتور اسلام آریایی ( پان آریانیسم ) نیز در جهت حفظ حکومت کارگر نبوده و با چنین چالش و مقاومت جدی ملی آن هم در سطح آذربایجان ( علاوه کنیم جنبش کردستان ، خوزستان ، بلوچستان و...) مواجه باشد ، این حکومت با چنین سیاستی با تکیه بر کدام ایده و تفکری  سکان زوار در رفته جمهوری اسلامی را به سرمنزل مقصود خواهد رساند.!؟

به نظر می رسد اسلام حکومتی  و پان ایرانیزم کارآیی خود را خاصه در بین ملل غیرفارس ایران از دست داده و نوعی نفرت ملی نسبت به شوینیزم پارس و پان ایرانیزم در حال شکل گیری می باشد که  با سرکوب خونبار قیام ملت آذربایجان  توسط قوای نظامی رژیم (سپاه و بسیج) روزبه روز در حال افزایش است.با چنین شرایط و اوضاع داخلی، کسب موقعیت مطلوب در سیاست خارجی و دستیابی به مقاصدی که در بالا ذکر شد از جمله دستیابی به سلاح اتمی قدری بعید می نماید. و این یعنی رسیدن به بن بست سیاسی برای جمهوری اسلامی!.  

 

در عرصه بین الملل ابعاد گسترده و دایره تاثیر این قیام کمر فاشیزم مذهبی حاکم را شکسته و وجهه کریه مدعیان دروغین دموکراسی و حقوق بشر در اپوزوسیون خارج از کشور را آشکار ساخت. چنانچه خبرگزاریها ،تشکلها و سازمانهای بین المللی از جمله سازمان عفو بین الملل ، خبرگزاریهای رویترز، فکس نیوز بی بی سی، واشینگتن تایمز و .... وادار به واکنش و شکست بایکوت خبری در مورد آذربایجان نمود و برا ی اولین بار کلماتی با مفهوم و بار سیاسی – فرهنگی از جمله« آذربایجان جنوبی South Azerbayjan  » ، « بزرگترین اقلیت قومی در ایران ،تورک آذری » و ... در ادبیات سیاسی آنان بکار برده شد. چنانچه در گزارش حقوق بشر سازمان ملل تبعیض قومی – ملی به عنوان نمودی از موارد نقض حقوق بشر درکارنامه ایران مورد تاکید قرار گرفت. اما در کل همانطوری که در ابتدای مقاله نیز ذکر شد به علت عدم تطابق سیاست جهانی با فاکتور ترک ، قدرتهای جهانی  استانداردی دو گانه در قبال آن از خود به نمایش گذاشتند. دولتهایی که در مقابل کوچکترین حوادث مربوط به حقوق بشر یا غیره اعلام موضع یا واکنش رسمی می نمودند ، در این مورد کاملا سکوت اختیار نمودند. اما اهمیت این قیام لزوم لحاظ نمودن آذربایجان جنوبی در سیاست خارجی قدرتهای بین المللی و منطقه ای  را اجتناب ناپذیر نموده و ثابت کرد که بدون در نظر گرفتن چنین فاکتوری هرگونه تغییر و تحول در منطقه تقریبا غیر ممکن می نماید.

 

لذا دست پاچگی و آشفتگی رژیم ایران و توسل به توحش و انواع و اقسام تضییقها ، بُکش بُکش ها و بگیر و ببندهای غیرمتعارف و غیر استاندارد قدری طبیعی می نماید. نکته قابل توجه این است که عقب نشینی و تمکین در برابر خواسته های ملت آذربایجان یا سرکوب آن تفاوت چندان عمده ای در کم و کیف روند تغییر و تحولات سیاسی آتی و سرنوشت جمهوری اسلامی در ایران ایجاد نخواهد نمود. جمهوری اسلامی یا هر سیستم سیاسی حاکم بر ایران مجبور به پذیرش اصول دموکراتیک و حقوق ملیت های موجود در ایران از جمله «حق تعیین سرنوشت ملتها » و حقوق شهروندی منطبق بر کنوانسیونهای بین المللی می باشد. این مهم یا

با تغییر در سیاست خارجی و داخلی یعنی عقب نشینی در برابر خواست نهادهای بین المللی در مورد پرونده هسته ای و تمکین در برابر خواست مردم و رعایت حقوق بشر( بصورت تدریجی) و یا بالعکس با اصرار بر مواضع  یعنی دستیابی به سلاح هسته ای و سرکوب هرگونه حرکت دموکراتیک و ملی ملل ایران که نتیجتا با افزایش فشارهای سیاسی-اقتصادی و احتمالا نظامی خارجی و تشدید نفرت ملی و ایجاد زمینه برای جنگ داخلی و تجزیه ایران، میسر خواهد شد. ( بصورت انقلابی ) از این رو جمهوری اسلامی و نیروهای سیاسی موجود انتخابی بسی سخت پیش رو دارند.  

 

در کل چنین می توان گفت که هدف از چنین سرکوب و دستگیریهای گسترده عمدتا:

-         گرفتن زهر چشم از ملت آذربایجان

-         نشان دادن قصاوت وبی رحمی و درجه توحش نیروهای سپاه و بسیج

-         بی اهمیت بودن قوانین داخلی (قانون اساسی ) و قوانین بین المللی و حقوق بشر و بی اعتنایی رژیم به آن

-         شکست یا تضعیف روحیه مقاومت و مبارزه در حرکت ملی آذربایجان و ایجاد یاس و ناامیدی در مردم در دستیابی به اهداف مبارزه

-         گرفتن اعترافات اجباری به زور شکنجه از جمله جاسوسی!، برای نسبت دادن حرکت به کشورهای خارجی و به نوعی جور کردن 75 میلیون دلار دریافتی از آمریکا !؟

-         نفوذ دادن عناصر وابسته به رژیم با دستگیری های صوری آنان در حرکت و بهره برداری در زمان مناسب !!

-         و مهمتر از همه مطالعه کارشناسی و علمی پروژه حرکت ملی آذربایجان از جمله شناسایی کم و کیف نیروها در قالب گسترده، نقاط ضعف و قوت و نهایتا برنامه ریزی حساب شده برای مقابله با آن در آینده می باشد.

 

مسلما ممکن است که رژیم به برخی از اهداف مذکور دست یابد، لیکن یک مسئله همیشه پابرجا خواهد ماند و آن چیزی نیست جز اصل مسئله یعنی «خواست هویت ملی ملت تورک آذربایجان ». مطالبات ملی از محدوده روشنفکران و فعالان سیاسی- فرهنگی حرکت ملی فراتر رفته ودر درون افکار عمومی ملت آذرباجان لانه کرده است که بزرگترین موفقیت در تاریخ مبارزات ملی آذربایجان می باشد. این یعنی تولد دوباره آذربایجان بعد از 85 سال رکود سیاسی- فرهنگی درعرصه ملی.

باید قبل از هر چیزی اسقلال  در همه ابعاد، فکری – فرهنگی – سیاسی – اقتصادی و غرور ملی  در تار و پود وجود و افکار فرد فرد ملت ترک آذربایجان شکل گرفته و این ملت را در مقابل ویروسهای مهلک و کشنده شوینیزم فارس و آریاپرستان واکسینه نماید. این یعنی گارانتی هویت ملی و رفع ابدی خطر آسیمیلاسیون.

فضای سیاسی – روانی و فرهنگی امروز حاکم بر جامعه آذربایجان به قیمت خون پاک شهیدان و اسیران در بندمان تماما مستعد چنین فرم گیری است .

 

 وظیفه ملی ماست که ادای دین نموده و در این زمینه بیش از پیش کوشا باشیم. افزایش فشارها و شدت سرکوب رژیم و شوینیزم پارس روحیه مقاومت را در ملت و حرکت تقویت نموده و در حکم کاتالیزوری برای دستیابی به مطالبات ملی و برحق ملت آذربایجان می باشد. از دشمن نمی هراسیم و با عزم و اراده پولادین و شکست ناپذیر، با ایمان و اعتقاد ، قدرتمندانه به مبارزه با شوینیزم پارس و فاشیزم مذهبی ادامه می دهیم.

 

گوز یومما گونش دن نه قدر نوری سارالسا

سونمز ابدی هر گئجه نین گوندوزو واردیر

ظولمون توپو وار قلعه سی وار گولله سی وارسا

حاقیندا بوکولمز قولو دونمز اوزو واردیر

 

«آذربایجان دوغوم گونون مبارک »

 

بابک بخت آور

2006/07/05

15/04/1385