Save people of south Azerbaijan

میتینق اوچون بیلدیرش

حورمتلی وطنداش

ایراندا آذربایجان خالقینا اولان ظولوملره سون قویماق اوچون خالقین اوغلان وقیزلاری کوچه و خیابانلارا چیخیب دینج یوللا ئوز میلی و اینسانی حاقلارینی طلب ادیلر.

آذربایجان خالقنین بو حاقلی طلبلری آرتیق اجتماعنین بوتون طبقه لرینه سرایت ائدیب. کوچه لرده آرتیق اورینجی لر و آیدین لار دئیللر بلکه بوتون خالق کوتله سی اینسان حاقلارینی طلب ائتمه یه باشلامیشلار. بو دینج و حاقلی حرکت لره قارشی ایران فارس رزیمی گوله و ایشکنجه ایله جواب ویریر. ایندیه کیمی 100 نفردن چوخ شهید اولموش و مین لر اینسان یارالانمیشدیر.  اوسته لیق 11000 نفر حبسه آلینمیشدیر. فارس رزیمی ایراندا آذربایجان شهرلرینی فوق العاده وضعیته چئوریب و حربی مانورلار آپاریر. بیر چوخ اینسانلاریمیز ایشکنجه اولونور و اینسان حاقلاری گوبودجاسینا تاپدانیر. مدنی فعالیتلره قارشی ایران فارس رزیمی آذربایجان فعال و ایدین لارینا هر گون هجوم و باسقین ادیر.

حورمتلی هموطنلر ایران رزیمینین بو غیر اینسانی هجوملارینا قارشی و ائله جه ده زندانیلاریمیزی آزاد ائلمه سی طلبی ایله بیز دانیمارکدا یاشایان آذربایجانیلار بیر پروتست میتینقی ترتیب ائدمیشیک. هر شرفلی و غیرتلی آذربایجانلی دان خواهیش ائدریک کی  بو میتینقه قاتیلسین.

زامان         شنبه 17 یونی 2006   

ساعت       12.00-16.00

یئر          کپنهاگ رودهوس پلاس

ترتیبچی   دانیمارکدا یاشایان آذربایجانلیلار

 

 

 

 

درماندگی ایدئولوژیک و پناه بردن به سنگر پوپولیستی!

نگاهی به پاسخهای آقای کرامت به منتقدانش

آیدین تبریزی

با مشاهده نوشته آقای کرامت در سایت اخبار روز سه‌شنبه  ۲٣ خرداد ۱٣٨۵، که در پاسخ منتقدین به مقاله قبلی ایشان نوشته شده بود، با دقت و وسواس ویژه ای به دنبال پاسخ ایشان به ایرادات متعددی که توسط اینجانب و همچنین آقای برازش به مقاله ایشان در همین سایت اخبار روز وارد شده بود می گشتم. اما با کمال تعجب با موضوع عجیبی روبرو شدم. حتی کوچکترین اشاره ای به انتقادات وارد شده نکرده بودند و در عوض با تغییر تاکتیک جالبی (شاید به دلیل درماندگی ایدئولوژیک در پاسخ به مسائل اساسی مطرح شده)، به سنگر گفتمان پوپولیستی پناه برده بودند و به زبانی عامیانه و غیر علمی، مطالبی مطرح کرده بودند که بررسی دقیق و موشکافانه آنها خالی از فایده نخواهد بود.

به خاطر دارم که چند روز پس از حوادث کوی دانشگاه تهران، آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در مقابل دوربینهای تلویزیونی ظاهر شدند و با چهره ای گرفته و مظلوم نمایانه، خطاب به بسیجیان حاضر گفتند : "اگر آنها عکس مرا پاره کردند، من از حق خود می گذرم!؟" جالب آنکه آقای کرامت نیز به همین تاکتیک پناه برده اند و با عنوان کردن توهینی که گویا توسط یکی از افراد از طریق ایمیل، به ایشان شده است؛ قیافه ای حق به جانب گرفته و به نوعی مظلوم نمایی کرده اند.

این نکته بسیار جالبی است که تمام کسانی که افکار فاشیستی دارند، بدون توجه به ایدئولوژی و مرامشان، خصوصیات و رفتار مشابهی دارند هرچند در عمل ممکن است دشمن خونی یکدیگر باشند! من در اینجا از آقای کرامت و کرامت ها دعوت می کنم با بازنگری در افکار و اندیشه های خود، ابتدا غول دیکتاتوری و استبداد را که در ضمیر ناخودآگاه اکثر ما ایرانیان (به درجات مختلف) پنهان شده است و خود حاصل حافظه تاریخی استبداد طولانی در این سرزمین است، نابود کنند که بدون آن ما هرگز به آزادی و دموکراسی نخواهیم رسید.

در اینجا می خواهم به همان ترتیبی که ایشان سئوالات خوانندگان را مرور کرده اند به موشکافی در پاسخ های ایشان بپردازم.

1) در برابر سئوال اول در مورد "ستم ملی و فرهنگی" نسبت به ملت آذربایجان به کلی منکر چنین ستمی شده اند و با لیست کردن پادشاهان و حاکمان ترک ایران در گذشته و حال به این نتیجه رسیده اند که هیچ ستم ویژه ای به آذربایجانیان وارد نشده است. در این باره باید گفت سابقه این ستم ملی و فرهنگی تنها به 80 سال پیش بر می گردد و لیست کردن حوادث پیش از آن بلاموضوع است. با به قدرت رسیدن رضاخان، آموزش زبان ترکی و سایر زبانهای محلی در ایران به کلی ممنوع شد و تنها زبان رسمی کشور فارسی اعلام گردید. در عین حالیکه بنا به کشفیات متقن باستان شناسی سرزمین ایران، تاریخی 7000 ساله دارد که در آن اقوام مختلف غیر فارس نقش بسیار عمده ای داشته اند. مبدا تاریخ این سرزمین به کوچ اقوام فارس به این سرزمین و ظهور سلسله هخامنشی تقلیل داده شد! در تمام نوشته های تاریخی و ادبی قوم ترک، وحشی، بی تمدن و خونخوار معرفی گردید، عرب، بیابانگرد و سوسمارخور نامیده شد و ... .

لذا اینکه همواره عده ای از آذربایجانیان در مناسب بالای حکومتی قرار داشته اند، نمی تواند دلیلی بر عدم وجود ستم بر آذربایجانیان باشد. زیرا اصولا بدلیل غیر دموکراتیک و استبدادی بودن حکومت ها، هیچ کدام از آن حاکمان نمایندگان واقعی ملت نبوده اند و متاسفانه برخی از بزرگترین دشمنان زبان و فرهنگ آذربایجان از داخل خود آنها ظهور پیدا کرده اند! که احمد کسروی نمونه بارز این افراد است.

البته بحث درباره دلایل این به ظاهر تناقض، فرصت دیگری می طلبد اما شاید مهمترین دلیل این امر را می توان ظهور نازیسم هیتلری در آلمان و اوج گرفتن اندیشه های پوچ برتری طلبی نژاد پاک آریایی و رسیدن امواج آن به ایران جستجو کرد. هرچند متاسفانه با وجود گذشتن سالها از شکست هیتلر و تقبیح اندیشه های نژاد پرستانه او در تمام جهان از جمله آلمان، این اندیشه ها در ایران همچنان بازتولید می شود. لذا برخلاف آنچه شما می خواهید القا کنید ملت آذربایجان ملت فارس ها را دشمن خود نمی داند بلکه اندیشه های نژاد پرستانه را که هم برخی فارس ها و هم برخی ترک ها مروج آن هستند دشمن خود و دشمن آزادی و حقوق بشر می داند.

2) در سئوال دوم که درباره اهانت روزنامه ایران می باشد، آقای کرامت باز از خود مایه می گذارد و با لحنی طنز گونه نظریه داروین را وارد بحث می کند. البته دیگر همه می دانند که اعتراض مردم آذربایجان تنها به یک کاریکاتور نبود، چرا که اگر این گونه بود با توقیف روزنامه و دستگیری عوامل آن خاتمه می یافت که نیافت. اصولا ظرفیت جوک پذیری ترک ها بیش از تمام اقوام ایرانی است و بیشترین جوکها در ایران برای ترک ها ساخته می شود و این مسائل بسیار جزئی است و از اصل موضوع به دور است. ولی اینکه در جامعه هر کسی دیگری را به یکی از حیوانات تشبیه کند، هرگز موضوع جالبی نیست و اصولا باید توسط روشنفکران تقبیح شود نه آن که ژست با جنبه بودن بگیریم که چه اشکالی دارد! البته مقاله قبلی آقای کرامت که در آن، در مقابل شعار مقابله به مثل "فارسی زبان سگ است" که توسط عده ای جوان احساساتی سرداده شده بود، بر آشفته بودند، هنوز بر روی سایت است!

3) در برابر این سئوال که چرا باید غیر فارس زبانان از تحصیل به زبان مادری خود و حفظ فرهنگ خود محروم باشند، مقایسه عجیبی با زمانهای بسیار دور کرده اند که اصولا مقایسه ای نادرست است. اینکه در زمان حکمرانی مغولها در ایران، زبان فارسی، زبان نوشتاری منطقه بود دلایلی دارد که من آن را در مقاله ای با عنوان "چرا در هزار سال حکومت ترکان بر ایران، زبان فارسی رایج بود و نه ترکی" در همین سایت اخبار روز به تفصیل توضیح داده ام. اما وضعیت دنیای امروز با آن روزگاران بسیار متفاوت است. در آن دوران تعداد کسانی که سواد خواندن و نوشتن داشتند بسیار کم بود و اصولا چیزی به نام آموزش عمومی پدیده ای کاملا نوظهور است که اول بار توسط میرزا حسن رشدیه در تبریز، سنگ بنای آن در ایران گذاشته شد که از همان ابتدا نیز آموزش به زبان مادری شروع گردید. اما با به قدرت رسیدن رضاخان این روند طبیعی مختل شد.

اما مساله جالب دیگر که ایشان مطرح کرده اند ژست انترناسیونالیستی ایشان است که مدعی شده اند که زبان اصلا چیز مهمی نیست و فرقی نمی کند که به چه زبانی سخن بگوییم! و هر زبانی بردی دارد که میزان اهمیت آن را نشان می دهد و در نمره دهی به زبانها طوری پارتی بازی می کنند! که فارسی نمره بیشتری بگیرد و همه بحث ها خاتمه یابد. هرچند این سخن ایشان بیشتر به یک شوخی می ماند ولی در اینجا دو مساله بسیار مهم است و آن اینکه در دنیای امروز برد زبان ترکی از ایالت سین کیانگ چین شروع شده و تا مرزهای اروپا گسترش یافته است در حالیکه برد زبان فارسی حداکثر تا افغانستان و تاجیکستان است و ایشان در نمره دهی شان باید تجدید نظر بفرمایند!

گذشته از آن، اگر واقعا اهمیتی ندارد که به چه زبانی صحبت بکنیم، آیا شما حاضرید زبان انگلیسی را در ایران رسمی بکنیم و هر کس که دوست داشت زبان مادریش را در خانه صحبت بکند ولی تمام تحصیل و آموزش و کارهای رسمی کشور و رسانه ها به زبان انگلیسی باشند؟! شاید بگویید که آموزش زبان انگلیسی سخت و هزینه بر است، اما از آنجا که ما ترکها بدون کوچکترین آشنایی با زبان فارسی تا دوران دبستان، با یک زبان جدید آموزش دیده و در نهایت فارسی را نیز یاد گرفته ایم پس این نوع آموزش به هر زبان دیگری نیز ممکن است و خوب است که شما هم طعم سختی آموزش در دوران ابتدایی به زبان جدید را تجربه کنید تا عدالت هم برقرار شود! در مورد هزینه نیز هر محاسبه ای مطمئنا نشان خواهد داد که فواید علمی و اقتصادی رسمی بودن زبانی بین المللی مثل انگلیسی به مراتب بیشتر از سرمایه گذاری اولیه در این پروسه خواهد بود. چرا که دروازه بانک اطلاعات بزرگی را به روی عموم مردم ایران باز خواهد کرد و هزینه هایی که بابت ترجمه به زبان فارسی صرف می شود نیز حذف خواهد شد. اگر واقعا راست می گویید این گوی و این میدان!

4) ایشان در پاسخ سئوال چهام نیز به صورت گزینشی به برخی از جنبه های شخصیتی بزرگان آذربایجان پرداخته و جنبه های دیگر شخصیت آنها را آگاهانه کتمان کرده اند. ستارخان و باقرخان در قیام مشروطیت در کنار آرمانهای بلند سرتاسری، نوعی خودمختاری و فدرالیسم را در قالب انجمن های ایالتی و ولایتی نیز خواستار شده بودند. همچنین پیشه وری در کنار تمام آن اصلاحات مترقی که نویسنده بدرستی اشاره کرده اند، یکی از اولین اقداماتشان، انتخاب زبان ترکی آذربایجانی به عنوان زبان رسمی و دولتی و آموزش آن در مدارس و دانشگاهها بود.

5) در پاسخ به سئوال پنجم نیز طوری وانمود کرده اند که گویا خواسته هایی مانند آموزش زبان مادری در مدارس و دانشگاهها و حق حاکمیت بر سرنوشت خویش در قالب فدرالیسم که هر دو از اصولی ترین بندهای اعلامیه جهانی حقوق بشر هستند، با حقوق شهروندی، نظیر برابری حقوقی زن و مرد، آزادی بی قید و شرط بیان منافات دارد!؟

6) در پاسخ این سئوال نیز با نفی حقیقت وجودی هویت فرهنگی و ملی و مقایسه آن با غیرت ناموسی!، مروج بی هویتی و شاید به نظر خودشان جهان وطنی می شوند. در اینجا نیز همانند بحث مربوط به زبان مادری باید بگویم من که یک ترک آذربایجانی هستم، اگر قرار باشد به ایده جهان وطنی و بی هویتی ملی عقیده داشته باشم، زبان مادری خود را با زبان فارسی که حداکثر برد آن تا افغانستان و تاجیکستان است، تعویض نخواهم کرد بلکه با قدرتمندترین و گسترده ترین زبان امروز جهان یعنی انگلیسی تعویض خواهم کرد و هر داور منصفی این حق را به من خواهد داد.

7) اما در برابر سئوال جدی چرا فدرالیسم نه؟ به سفسطه و پیش بینی های غیرواقع بینانه روی آورده اند. اینکه چگونه ارزیابی کرده اند که 50 سال جنگ خونین لازم است که مرزهای بین ایالت ها تعیین شود مایه حیرت است! در دنیایی که دموکراسی و آرای مردم حرف اول و آخر را می زند، تعیین مرزهای جغرافیایی به سادگی و به صورت مسالمت آمیز می تواند با مراجعه به آرای عمومی انجام گیرد و شهرهای چند نژادی مانند تهران نیز می توانند با تشکیل محله های ترک نشین، فارس نشین، کردنشین و ... اداره شوند که در هریک از محله ها در کنار زبان مشترک فارسی، زبانهای مادری آنها نیز تدریس شود تا امکان حفاظت از زبان و فرهنگ مادری آنها نیز امکان پذیر شود. البته برای افزایش همبستگی عمومی بهتر است هموطنان فارس زبان نیز به اختیار خود یکی از زبانهای ایرانی دیگر را در کنار فارسی بیاموزند. آقای کرامت! در دنیای امروز هیچ کاری غیر ممکن نیست لطفا سفسطه بازی نکنید!

8) اما در مورد پاسخ سئوال هشتم تنها توضیح این نکته کفایت می کند که اهداف موسسه آمریکن اینترپرایز و غیره هرچه باشد در اصل موضوع هیچ تفاوتی نمی کند و نمی توان به بهانه دشمن خارجی، حقی را ناحق شمرد.

9) در اینجا نیز گویا آقای کرامت کار را از بحث جدی به طنز تغییر داده و با گفتمان شدیدا پوپولیستی به فدرالیسم تنها به این دلیل که برخی ازدواج های بین نژادی وجود دارد و آنگونه قاطی شده است که گویا هیچ راهی برای نژاد شناسی باقی نمی ماند؛ تاخته است! در اینجا این توضیح کافی است که بحث فدرالیسم، بحث یک ساختار سیاسی است و در اینجا بحث بر سر چسباندن مارک نژادی بر پیشانی تک تک انسانها برای تمیز دادن آنها نیست. وقتی مرز ایالتها با توجه به رای اکثریت ساکنان مناطق تعیین شد؛ دیگر بحثی در مورد اجبار افراد در نحوه زندگی و زبانی که سخن می گویند و ایالتی که برای زندگی انتخاب می کنند، وجود ندارد و در مناطقی که باز اقلیتی در کنار اکثریتی زندگی می کند مانند اقلیت کرد آذربایجان غربی، این اقلیت ها می توانند در شهرهایی که زندگی می کنند مدارسی ویژه خود داشته باشند که زبان مادریشان را نیز بیاموزند. مگر همین امروز ارامنه در تهران مدارس ویژه خود را ندارند و هویت و زبان خود را حفاظت و پاسداری نمی کنند! لطفا با این ادبیات پوپولیستی بیش از این سفسطه ننمایید! همین طور گفته اید چرا برای رفع ستم جنسی نمی توان جمهوری فدرال زنان و مردان تشکیل داد!؟ بگذارید من نیز به طنز جواب دهم. دلیل اصلی آن این است که در آن صورت همجنس بازی رواج پیدا می کند و نسل بشر منقرض می شود! البته به آینده امیدوار باشید چون با پیشرفت علم همانند سازی شاید برای بقای نسل بشر دیگر نیازی به ازدواج زن و مرد نباشد!؟

10) در اینجا نیز سفسطه اوج می گیرد، دلیل اینکه در ایران سخن از دولت فدرال بهایی و یهودی و غیره نیست نه به دلیل غیر منطقی بودن آن بلکه به دلیل کم تعداد بودن و پراکنده بودن آنهاست. ثانیا اگر شما همانطور که به ما می گویید زبان چه ارزشی دارد ول کنید زبان مادریتان را! به یک یهودی نیز بگویید که ول کنید دین یهودی را، موسی که پیامبر نبوده و اصولا خدایی وجود ندارد! پس ول کنید این حرفها را، مطمئن باشید آنها نیز بر شما خواهند شورید!

11) باز در سفسطه ای دیگر کانادا را مثال می زنند که در آن کشور از بیش از صد کشور دنیا مهاجر وجود دارد ولی کسی ادعایی ارضی بر کانادا ندارد! آیا اصلا این امر با مساله مورد بحث ما تناسبی دارد؟! آنهایی که به کانادا مهاجرت می کنند، مهاجرند و ما سالیان سال در این سرزمین زندگی کرده و حتی حکمرانی کرده ایم. اما حتی در همان کانادا هم کسی جلوی تاسیس کلاسهای به زبانهای غیر انگلیسی و فرانسه را نمی گیرد و آنها را تجزیه طلب نمی خواند!

 12) باز در اینجا نیز مانند سئوال هشتم با مرتبط دانستن این نهضت به آمریکا و دشمن خارجی تلاش می نماید حق شهروندی ملتی را انکار کند.

13) در اینجا نیز با مثالهایی غیر مرتبط سعی در نقض اصول مسلم دموکراسی می نماید. دموکراسی هرگز مردود نیست و اگر فلسطینیان حماس را انتخاب کرده اند، همه نتیجه انتخابات را می پذیرند اما چوب آن را خود فلسطینیان خواهند خورد؛ همانگونه که آلمانی ها پس از هیتلر خوردند. هرچند، تشبیه قیام ملت آذربایجان به این حرکتها، خود توهینی دیگر به ماست. پس با این استدلالهای سفسطه آمیز که با مثالهای نامربوط همراه است بیش از این به شعور خوانندگان توهین نکنید! اصولا استدلالهای براساس مثال یکی از نمونه های بارز و شناخته شده سفسطه هستند.

14) اما در این آخرین قسمت نیز سفسطه همچنان ادامه دارد. مقایسه قطع نامه پایانی همایشی که برای اعتراض به حقوق زنان انجام شده با همایشی که برای احقاق حقوق ملی برپاشده از نظر شما چه چیزی را می رساند؟! آیا شما انتظار داشتید در همایشی که به منظور احقاق حقوق ملی برپاشده بود از حقوق زنان صحبت م شد؟! آیا شما قائل به تناسب خواسته ها با عنوان همایش نیستید؟ شاید انتظار داشتید در آن همایش خواستار عزل رهبری و برگزاری رفراندوم می شدند؟ آیا آذربایجان باید تمام سنگینی بار مبارزه را به تنهایی به دوش بکشد؟ آیا انتظار دارید آذربایجانیان خود را در برابر گلوله های دژخیمان حاکم قرار دهند و همانند مشروطیت همه چیز را حاضر و آماده در اختیار امثال شما قرار دهند تا لطف فرمایید و حکمرانی بر ما را پذیرا شوید؟!

آذربایجانیان با توجه به تجربه حرکتهای گذشته، که با از خود گذشتگی قسمت اعظم بار مبارزه را بدوش گرفتند و در نهایت کوچکترین اعتنایی به خواسته های آنان نشد بطوریکه پس از انقلاب 57 که با قیام تبریز آغاز شد، حتی حاضر نیستند حقوق حداقلی مصرح در اصول 15 و 19 قانون اساسی خودشان را به رسمیت بشناسند؛ دیگر این بار پیش از هر چیز حقوق مختص خود را طلب می کنند و سپس حقوق مشترک با تمام ایرانیان را.

در نهایت باید بگویم که پس از اول خرداد 1385، دیگر تنها دو راه در برابر ایران قرار دارد؛ یا به رسمیت شناختن حقوق تمام ملیتها و احقاق حق حاکمیت بر سرنوشت خویش برای تک تک افراد این سرزمین، با برقراری سیستم قدرتمند فدرالیستی و تضمین حقوق انسانی و منافع ملی تمام ملیتهای ایرانی و یا تجزیه و فروپاشی ایران. هرگونه کارشکنی در برابر فدرالیسم، موضع استقلال طلبان را تقویت خواهد کرد. پس اگر پاره پاره شدن این سرزمین کهن را نمی خواهید، در برابر سخن حق موضع گیری نکنید. دیگر هیچ گزینه تمرکزگرایانه ای قابل پذیرش نخواهد بود و همه فعالین سیاسی هوشمندی که اندکی درک سیاسی دارند؛ باید تحولی اساسی در مواضع سیاسی خود ایجاد نمایند و خود را با واقعیتهای سیاسی جدید جامعه ایران هماهنگ نموده و به باز تعریف دیدگاه سیاسی خود درباره آینده ایران بپردازند. چرا که در غیر اینصورت برای همیشه از صحنه سیاسی ایران حذف خواهند شد.

 

 

 

جلسه مشترک جمعي از فعالين حرکت ملي آذربايجان
و جمعي از اعضاي "انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران" برگزار شد.

به منظور نقد و بررسي عملکرد مطبوعات مرکز در حوادث اخير آذربايجان روز سه شنبه مورخه 23/3/1385 جلسه اي مشترک با حضور جمعي از اعضاي حرکت ملي آذربايجان و اعضاي انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران تشکيل شد.

در اين جلسه که رجبعلي مزروعي رياست آن را برعهده داشت طرفين به طرح ديدگاها و نظرات خويش در مورد علل وقوع حوادث اخير و برخورد حاکميت و روزنامه هاي سراسري با اين وقايع پرداختند.

ابتدا جمال رحمتي کاريکاتوريست اهل زنجان که تاکنون 18 جايزه بين المللي را کسب کرده و از دوستان نزديک مانا نيستاني مي باشد پشت تريبون قرار گرفت.ايشان با انتقاد از برخورد نا مناسب با روزنامه نگاران و کاريکاتوريست ها به بيان خاطراتي از چگونگي آشنائي خويش با مانا پرداختند.

آقاي رحمتي اعتراضات اخير ملت آذربايجان را اعتراض با سياستهاي شوونيستي و تبعيض آميز دانسته و گفتند برخورد با مانا و توقيف روزنامه ايران اصلا خواسته ملت آذربايجان نبود.ايشان ضمن آرزوي آزادي مانا به سخنان خويش پايان داد.

در ادامه جلسه آقاي اسکندريون از که عضو هيئت تحريريه نشريه مردم نو زنجان مي باشند پشت تريبون قرار گرفت.آقاي اسکندوريون با ذکر مثالهائي به سياست بايکوت و سانسور خبري حوادث آذربايجان به شدت انتقاد کردند. آقاي اسکندريون با اشاره به حادثه اغتشاش در سخنراني هاشمي رفسنجاني در قم و سرکوب و کشتار ملت آذربايجان در شهرهاي مختلف آذربايجان گفتند:"چطور يک قضيه ساده اي مثل اغتشاش در سخنراني آقاي رفسنجاني اين همه ساپورت خبري مي شود و حتي امروز هم پس از گذشت چند روز بازهم برخي روزنامه  و شخصت ها در اين مورد واکنش نشان داده بودند ولي در قبال کشتار ملت آذربايجانيان همگي سکوت مي کنيد.؟

در ادامه جلال برزگر از طرف روزنامه ايران به بيان ديدگاهها و نظرات خويش در مورد اين کاريکاتور پرداختند.ايشان ضمن تبرئه مانا نيستاني گفتند اين کاريکاتور اصلا معناي توهين و يا تحقير ندارد ولي ما به دو دليل عذرخواهي کرديم.اول اينکه ديديم از اين عمل سوء استفاده مي شود دوم اينکه خود مردم آذربايجان براي ما بيشتر اهميت داشتند و ما وقتي ديديم آنها ناراحت شده اند عذرخواهي کرديم.

ايشان که خود از ترکان پارسي گوي مي باشد با اشاره به حداقل 60%کارکنان روزنامه ايران ترک هستند خواستار رفع توقيف از روزنامه ايران شدند.

در اين قسمت از برنامه ماشاء الله شمس الواعظين به سخنراني پردختند ايشان با اشاره با سنديکاها و انجمن هاي تخصصي درحوزه پزشکي و فني مهندسي گفتند با توجه به اينکه يک به اصطلح تخلف مطبوعاتي صورت گرفته بود بايد همانند سازمان نظام پزشکي که تخلفات پزشکان زير نظارت کارشناسان آنجا بررسي مي شود تخلفات روزنامه نگاران هم بايد در انجمن صنفي روزنامه نگاران بررسي شود و اگر انجمن صلاح ديد به دادگاه رود.

شمس الواعظين هنگام استفاده از لفظ آذري به شدت از طرف آذربايجانيها مورد انتقادقرار گرفت و گفت فکر نمي کردم اين همه حساسيت باشد اشکالي ندارد از اين به بعد من از واژه ترک استفاده مي کنم.

در ادامه مهندس صرافي پشت تريبون قرار گرفته به بيان ديدگاهها و نظرات خويش پرداختند.مهندس صرافي با اشاره به هشتاد سال سياست تبعيض در کشور، اعتراضات اخير آذربايجان را اعتراض به آپارتايد و شوونيست دانسته و خواستار توقف اينگونه سياست ها شدند.

ايشان ضمن بي نظير خواندن حوادث اخير آذربايجان گفتند:در يک روز همزمان در 25 شهر آذربايجان تظاهرات صورت گرفت و يا در تمامي دانشگاهها دانشجويان به تجمع اعتراضي دست زدند که اين از بي نظر ترين حوادث جهان مي باشد.

مدير مسئول ماهنامه ديلماج با انتقاد شديد از عملکرد مطبوعات مرکزي در قبال پوشش خبري اين وقايع خواستار تشکيل کميته هاي ويژه شده و گفتند به سفر به آذربايجان عمق فاجعه را از نزديک درک کنيد.

ايشان در ادامه گفتند"عدم پوشش خبري ناشي از دو دليل است که يا حاکميت اجازه چاپ اينگونه مطالب را نمي دهد يا اينکه خود روزنامه ميلي به پوشش خبري ندارند"

مهندس صرافي گفتند در هر دو حالت روزنامه نگاران مسئول هستند.اگر واقعا دولت نمي گذارد شما هم به مردم بپيونديد و به مردم اعلام کنيد.

در ادامه احمد زيد آبادي پشت تريبون قرار گرفت.ايشان با تعجب از اعتراض حاضرين به استفاده از واژه آذري گفتند:"بنده فکر مي کردم اگر از واژه آذري استفاده کنيم بهتر است ولي امروز فهميدم که واژه ترک مورد قبول آذربايجانيها مي باشد.

ايشان علل مشکلات اينگونه حوادث را عدم مورد گردش صحيح اطلاعات و گفتمان بين فعالين و روشنفکران قومي و ملي  دانسته و در اين مورد دولت را به خاطر اعمال سياستهاي سخت گيرانه مقصر دانستند.

ايشان با اشاره به مطالب مندرج در برخي سايتهاي اينترنت در مورد دشمني زيد آبادي با آذربايجانيها گفتند به خدا بنده نه تنها هيچ دشمني و خصومت با آذربايجانيها ندارم بلکه به عنوان يک انسان کاملا به پلورالسم انديشه و تفکر اعتقاد دارم.

ايشان عدم ساپورت خبري حوادث آذربايجان را ناشي از فشار دولت و حاکميت دانسته و گفتند براي روزنامه سقفي تعيين شده است و کسي جرات ندارد سرش را از آن سقف بالاتر ببردچرا در اينصورت سرش را از دست خواهد داد.لذا روزنامه ها حاضر به تحمل اين هزينه نيستند.

در ادامه يوسف عزيزي بني طرف از فعالين عرب پشت تريبون قرار گرفت.ايشان به اشاره به بنياد گرائي ناسيوناليسم فارس گفتند:"امروزه حوادث افغانستان و عراق نشان داد که بنياد گرائي اسلامي و بنياد گرائي ناسيوناليسم در معرض نابودي مي باشد و هيچ جايگاهي  در عصر کنوني ندارد.

ايشان به انتقاد از عملکرد انجمن صنفي روزنامه نگاران  و کانون نويسندگان ايران گفتند:"بنده در هر دو اينها عضو هستم و با قاطعيت مي گويم که 80% اعضاي اينها داراي تفکرات ترک ستيزانه و عرب ستيزانه هستند."

بني طرف در ادامه با اشاره به اينکه فعالين قومي و ملي در کشور ساليان سال مي باشد مطالبات منطقه شان را از راههاي مسالمت آميز پيگيري مي کنند ولي جوابي نمي شند گفتند:"نتيجه عدم اعطاي حقوق به حق ملت همين مي شود که اکنون مشاهده مي کنيد.ديروز خوزستان شلوغ بود.و امروز کردستان ،بلوچستان و آذربايجان دست به تظاهرات زده است.

در ادامه سعيد متين پور به بيان نظران و ديگاههاي خويش پرداختند.ايشان با اشاره به زندانيان سياسي آذربايجان از عدم پيگيري مدعيان حقوق بشر مرکز نشين انتقاد کردند.

در اين قسمت صالح کامراني وکيل مدافع فعالين آذربايجاني پشت تريبون قرار گرفت و از نظر حقوقي به بررسي روند پرونده روزنامه ايران پردختند.

 

حاشيه:

1-    ماشاء الله شمس الواعظين پس از ايراد سخنراني سالن را ترک کردند که به شدت مورد انتقاد حاضرين قرار گفت.

2-   به اصطلاح بيانيه اي از طرف روزنامه نگاران و جمعي از فعالين آذري(بعد از اعتراض به ترک تغيير يافت)حاضر شده بود که فعالين آذربايجان از امضاي آن سرباز زند.و صالح کامراني به عنوان وکيل مدافع فعالين آذربايجاني با دلايل قانوني و منطقی علت مخالفت آذربايجانيها را اعلام نمود.

3-    علي مهري نامه اي به انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران نوشته بود که در جمع حاضرين توزيع کرد.

4-    رجبعلي مزروعي با مشاهده نامه علي مهري به قسمتهائي از آن جواب داد که علي مهري قانع نشد.علي مهري در اين نامه نسبت به سياستهاي شوونيستي و تبعيض آميز انجمن اعتراض کرده بود.

5-    وقتي که شمس الواعظين گفت ما در هنگام دستگيري آقاي بني طرف از ايشان دفاع کرديم آقاي بني طرف ضمن رد دفاع آنها،آنان را به بهره برداري سياسي محکوم کرد.

6-     در اين نشست از فعالين حرکت ملي آذربايجان مي توان به افراد زير اشاره کرد.

7-    عبدالله جوان،ايلقار سالکي،مهندس عليرضا صرافي،صالح کامراني،علي مهري،مجيد حسيني ،تايماز نظمي،سعيد نجاري،سحر محمدپور،فرزاد صمدلي،رضا عباسي،سعيد متين پور،توکل غنی لو

8-    آقاي مزوعي در قبال اعتراض مکرر حاضرين گفتند:شما ها مواردي از وجود توهين و تفکرات شوونيستي را در روزنامه کشور به من نشان هيد تا از طرف انجمن با آنها برخورد شود.

9-    پس از اتمام برنامه ساعتها مناظره و تبادل نظر بين فعالين حرکت ملي با روشنفکران فارس در جريان بود.

 

 

بيانيه شماره 4 جمعي از مطبوعاتيان، فرهنگيان، دانشجويان و فعالين حركت ملي آذربايجان (اورميه)
 در مورد وضع اسفناك بازداشت شدگان آذربايجان

ملت آگاه آذربايجان!

آزاديخواهان و مدافعان حقوق بشر!

 

در پي قيام ضد آپارتايدي و ضد شونيستي ملت آذربايجان صدها تن از اعتراض كنندگان و فعالين حركت ملي آذربايجان در شهرهاي مختلف توسط ارگانهاي امنيتي ، انتظامي و نظامي بازداشت شده اند. عليرغم گذشت سه هفته از اعتراضات ملي به دليل گستردگي بازداشت ها، ارايه آمار دقيق شهدا، مجروحين و بازداشت شدگان تاكنون ممكن نشده است. از طرف ديگر به دليل حاكم بودن جو اختناق و عدم جوابگويي مسوولين ذي ربط قضايي و انتظامي از سرنوشت بسياري از بازداشت شدگان اطلاع كافي در دست نيست كه اين امر موجبات نگراني خانواده هاي آنها و ملت آذربايجان را فراهم نموده است. اقدامات غير قانوني ارگانهاي مذكور و عدم اطلاع رساني شفاف همچنين سبب بروز شبهات و شايعات فراوان گشته است.

بر اساس انتشار اخبار موثق تعدادي از فعالين در بازداشتگاههاي شهرهاي مختلف به منظور اعتراض به برخوردهاي فرا قانوني و خشونت آميز و براي رساندن نداي حق طلبي خود و ملت آذربايجان به گوش جهانيان دست به اعتصاب غذاي نامحدود زده اند. در اين خصوص اخبار منتشره در مورد وضعيت آقاي لساني كاملاً نگران كننده است. آقاي لساني كه به دنبال قيام مردم اردبيل بر عليه سياستهاي ظالمانه آپارتايدي و در حمايت از قيامهاي شهرهاي مختلف آذربايجان صورت گرفت، بازداشت شد. نيروهاي نظامي و انتظامي با حمله به منزل شخصي ايشان و ارعاب اعضاي خانواده به طرزي غير انساني اورا دستگير كرده اند. آقاي لساني كه از ده روز پيش به اعتصاب غذا دست زده است در روزهاي اخير در اعتراض به عدم آزادي بازداشت شدگان حتي از خوردن آب هم خودداري مي كند .

ما ضمن محكوم كردن اقدامات فرا قانوني و غير انساني از تمام عزيزان دربند مخصوصاً از آقاي عباس لساني مي خواهيم بنابر مصالح و منافع مليمان از دست زدن به شيوه هاي اعتراضي خطرناك خودداري كرده و از شيوه هاي مناسب براي اعتراض و دادخواهي استفاده كنند. همچنين از تمامي مدافعان حقوق بشر و آزاديخواهان مي خواهيم تا نسبت به وضع اسفناك و دردآور بازداشت شدگان آذربايجاني بي تفاوت نباشند. 

بدون شك مقاومت فرزندان رشيد آذربايجان و خانواده هاي عزيز آنها در برابر فشارهاي جسمي و روحي موجب شكست توطئه هاي شوونيسم خواهد شد.

جمعي از مطبوعاتيان، فرهنگيان، دانشجويان و فعالين حركت ملي آذربايجان (اورميه)

23/3/1385

 

 

روشنفکر حرکت ملی آذربایجان یک گام جلوتر از روشنفکر فارس مرکزگرا

 

محمد تقی ستاری(دانشجوی دکتری و مدرس دانشگاه)

 

هنوز سالهای پایانی دهه هفتاد را ازیاد نبرده ام که همراه با تعدادی از دانشجویان فعال در نشریات دانشجوئی آذربایجان جهت گفتگو و مصاحبه به دیدار روزنامه نگاران و فعالان سیاسی در تهران می رفتیم. مصاحبه با کسانی چون عباس عبدی از تئورسینهای اصلاح طلب، محسن سازگارا فعال سیاسی ملی مذهبی نزدیک به دفتر تحکیم وحدت و از بنیانگذاران سپاه پاسداران که همینک در خارج از کشور زندگی می کند، فرشاد مومنی استاد دانشگاه و ازچپهای تندرواصلاح طلب، مرحوم دکتر هوشنگ عظیمی استاد توسعه دانشگاههای تهران، دکتر مقصودی رئیس سابق مجله مطالعات راهبردی و.. در تمامی این مصاحبه ها کم وبیش یک چیز و یک اظهار نظر نمود عینی می یافت و آن دفاع سرسختانه این روشنفکران از حاکمیت یکدست، یکپارچه و مرکزگرای فارس بود. در بهترین حالت آقایان صرفا معتقد به تمرکز زادیی از اقتصاد و نظام بروکراتیک اداری بودند - آنهم نه بخاطر ملل مظلوم بلکه بخاطر اینکه از ترافیک سنگین در تهران رهائی یابند- تحت هیچ شرایطی از ادبیات رایج خود یعنی پذیرش یک دولت- یک ملت و یک زبان در جغرافیای ایران عقب نشینی نمی نمودند. اگر زیاد منصف بودند و با دید امنیتی به مسئله نگاه نمی کردند از ماها بعنوان چندین دانشجوی آذری زبان احساساتی تحت تاثیر پان تورکیسم قرار گرفته یاد می کردند. هنوز گفته های حمید رضا جلائی پور را در مصاحبه با دوستانمان در نشریه دانشجوئی سس بخاطر داریم که در مقابل سوالات منطقی مصاحبه کننده دست وپای خود را گم کرده و تنها به وجود مسئله قومی در کردستان اذعان می نمود. متن اغلب آن مصاحبه ها در روزنامه های سراسری و نشریات دانشجوئی چاپ شده که هرکس می تواند بدانها رجوع کند. بعضی از این آقایان به اصطلاح اصلاح طلب و دمکرات همچون آقای عباس عبدی که قرار بود به گفته خودش بعد از گاف بزرگ سیاسی اش دیگر از حوزه سیاست خارج شود ادعا می نمود که زبان فارسی  زبان ملی همه ایرانیان بوده و اشعار فارسی استاد شهریار را بعنوان دلیلی برای اثبات ادعای خود ذکر می نمود. ما از این همه مصاحبه ممنون بودیم چرا که بما کمک می نمود تا شونیسم فارس، افکار نژاد پرستانه و ماهیت روشنفکران مرکزگرا را براحتی برای ملتمان بشناسانیم. این ادبیات از طرف این مجموعه از نویسندگان و سیاسیون فارس همچنان ادامه پیدا نموده است تا هنگامی که مجبور به شنیدن صدای گوش خراش ملتی شدند که می گوید من فقط و فقط تورک هستم. آنان تازه متوجه شده اند که ای بابا این چندین دانشجوی احساساتی بقدری پایگاه ملی و مردمی دارند که این آقایان چهل سال هم برای این اصلاح طلبی دروغینشان تبلیغ کنند هرگز موفق به پیدا نمودن چنین جایگاه و پایگاهی در بین توده مردم نخواهند شد. از اینروی است که در نشست اخیر مشترک جمعي از فعالين حرکت ملي آذربايجان و جمعي از اعضاي "انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران" در مقابل خواسته های منطقی و علمی روشنفکر آذربایجانی تسلیم شده و شمس الواعظین می گوید که فکر نمي کردم اين همه حساسيت باشد اشکالي ندارد از اين به بعد من از واژه ترک استفاده مي کنم. و یا احمد زید آبادی نویسنده ملی مذهبی مجبور می شود که بگوید بنده فکر مي کردم اگر از واژه آذري استفاده کنيم بهتر است ولي امروز فهميدم که واژه ترک مورد قبول آذربايجانيها مي باشد.

حرکت ملی آذربایجان توانسته است تا بحال به کمک و همت روشنفکران صادق آن بعنوان حرکتی مدرن، مدنی، صلح آمیز و مبتنی برکلید واژه حق تعیین سرنوشت و تامین سعادت ملی برای تورکهای ایران وجود و حضور اجتماعی – فرهنگی و سیاسی اش را بر فضای سیاسی غیر دمکراتیک و مرکزگرای ایران تحمیل کند. تحمیل این حضور هزینه های بس زیادی را متحمل این حرکت نموده است. در این بین نقش ملت بزرگوار آذربایجان که توانست با حضور میلیونی خود در بیست و پنج شهر کوچک و بزرگ آذربایجان همه تفکرات مرکزگرا را به چالش بطلبد غیر قابل انکار است. روشنفکر آذربایجانی با تکیه بر چنین پشتوانه ملی و مردمی اش ضمن اینکه ذره ای از مواضع برحق خود عقب نشینی نخواهد کرد بلکه روشنفکر فارس محور را مجبور به تغییر ادبیات سیاسی خود در قبال حقوق ملتهای تحت ستم در ایران خواهد نمود. منبعد روشنفکر و تحصیل کرده آذربایجان با اعتماد به نفس بیشتر همه جریانهای فکری و سیاسی موجود در فضای سیاسی فرهنگی فارس گرا را به چالش خواهد طلبید و نه تنها در درون ادبیات مکار آنها حل نخواهد شد بلکه روشنفکر مرکزگرای فارس را در درون اندیشه های مترقی خود مستحیل خواهد نمود. حرکت ملی آذربایجان برخلاف ادبیات معمول حرکتهای ناسیونالیستی جهان بیشتر معطوف به بازپس گیری حقوق اولیه انسانی و آنهم از طریق روشهای مدرن و مدنی است. این حرکت با سعه صدر بی نظریش در مقابل همه اتهامات و پیشداوریهای غیر اخلاقی ایستاده و هرگز در دام روشهای خشونت آمیز و فاشیستی نیافتاده و مطمئن هستیم که بار پر قیمت خود را به سرمنزل مقصود بدون کوچکترین آسیبی خواهد رساند. روشنفکر آذربایجان به همان اندازه از نژاد پرستی فارس متنفر است که از نژاد پرستی تورک متنفر است. اساسا حرکتی که بر پایه نفی هرگونه آپارتاید و شونیسم بنا نهاده شده هرگز نمی تواند خود تایید کننده و رهرو آن باشد. اینک نوبت روشنفکر آذربایجانی است تا با این ادبیات مدرن با نفوذ در رسانه های فارسگرا به بیداری اکثریت تورک خاموش در شهرهای خارج از آذربایجان که متاسفانه تا حدی تحت الشعاع شونیسم فارس قرارگرفته بپردازد. حرکت ملی آذربایجان بایستی آخرین حلقه از مرحله بیداری ملی را با اتخاذ تاکتیکهای بروز طی کند تا جائیکه تورکهای فارس شده همراه با آذربایجان فریاد زنند که هارای هارای منده تورکم. تحت چنین شرایطی حرکت ملی خواهد توانست کلیت نظام فکری-فرهنگی و سیاسی موجود را به نفع ملتهای موجود تغییر دهد.

خردادماه 1385

 

 

 

 

خبرنگار " ارمغان آذربايجان" در تبريز به دادگاه فراخوانده شد

تبريز- خبرگزاري كار ايران

با صدور احضاريه دادگاه عمومي جزايي شعبه 108 دادگستري تبريز ، خبرنگار نشريه ارمغان آذربايجان براي شركت در جلسه اين دادگاه در بيست و سوم خردادماه به دادگاه فراخوانده شد.
به گزارش ايلنا ، "علي داداشي" ، خبرنگار نشريه ارمغان آذربايجان بنا بر شكايت مدير كل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي و گزارش معاونت اطلاعات نيروي انتظامي اين استان
به اتهام انتشار ويژه نامه 21 آذر سالروز تاسيس حكومت آذربايجان به رهبري سيد جعفر پيشه وري مورد محاكمه قرار مي گيرد.
اين ويژه نامه در 16 آذر 1383 به صورت ضميمه رايگان شماره 60 اين نشريه منتشر شده بود.
دوهفته نامه ارمغان آذربايجان به صاحب امتيازي و مديرمسئولي ايرج سليماني از سال 1381 در شهرستان نقده در استان آذربايجان غربي در سطح استانهاي شمال‌‏غرب كشور منتشر مي شود.
پايان پيام

 

کد خبر: 315531

http://ilna.ir/shownews.asp?code=315531&code1=7

 

دادگاه رسيدگي كننده به اتهام خبرنگار نشريه ارمغان آذربايجان برگزار شد

تبريز- خبرگزاري كار ايران

دادگاه رسيدگي كننده به اتهام خبرنگار نشريه ارمغان آذربايجان امروز در شعبه 108 دادگاه عمومي جزايي دادگستري تبريز به صورت غيرعلني برگزار شد.
به گزارش خبرنگار "ايلنا"، اين جلسه صبح كه براي رسيدگي به شكايت مديركل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي از علي داداشي، خبرنگار نشريه ارمغان آذربايجان تشكيل شده بود، پس از حضور اعضاي منصفه مطبوعات استان آذربايجان شرقي با يك ساعت تغيير و به طور غير علني تشكيل شد.
لحظاتي قبل از تشكيل جلسه رسمي دادگاه به دستور قاضي خبرنگاران حاضر به بيرون از محل دادگاه هدايت شدند.
علي داداشي، خبرنگار نشريه ارمغان آذربايجان پس از خروج از جلسه دادگاه در گفت و گويي با خبرنگار" ايلنا" روند رسيدگي به اين پرونده را تاكنون قابل قبول خواند و گفت: متاسفانه قاضي دادگاه رسيدگي كننده يك ساعت قبل از آغاز دادگاه مرخصي گرفته و محل دادگاه را ترك كرده بود و قاضي ديگري براي اين جلسه جايگزين ايشان شده بود.
وي گفت: پس از شروع دادگاه، يكي از اعضاي هيئت منصفه مطبوعات استان با اشاره به اينكه دفتر مركزي نشريه ارمغان آذربايجان در شهرستان نقده قرار دارد، خواستار استعلام اين موضوع از مراجع ذيربط شد كه آيا دادگاه مطبوعات استان آذربايجان شرقي صلاحيت رسيدگي به اين شكايت را دارد و يا نه.
علي داداشي افزود: اين عضو هيئت منصفه معتقد بود كه اين اتهام بايد در دادگستري محل دفتر مركزي نشريه رسيدگي شود. همچنين يكي ديگر از اعضاي هيئت منصفه خواستار بررسي گستره توزيع نشريه ارمغان آذربايجان شد
وي گفت: پيرو اين موضوع و با توجه اينكه قاضي دادگاه اعلام داشت كه تنها يك ساعت قبل براي رسيدگي به اين پرونده انتخاب شده و زمان كافي براي بررسي همه جوانب پيرامون اتهام وارده نداشته است، با اين پيشنهاد موافقت كرد.
وي گفت: همچنين يكي از اعضاي هيئت منصفه خواستار حضور مديرمسوول نشريه ارمغان آذربايجان نيز در جلسه دادگاه شد.
علي داداشي با اشاره به عدم حضور شاكيان و يا نمايندگان قانوني آنان در جلسه دادگاه، افزود: در اين دادگاه علاوه بر اينجانب علي حامد ايمان، مدير مسئول هفته نامه توقيف شمس تبريز كه در انتشار اين ويژه نامه همكاري داشت، براي شركت در جلسه دادگاه احضار شده بود.
وي گفت: بر اين اساس جلسه دادگاه بدون دستيابي به نتيجه خاصي خاتمه يافت و مقرر شد استعلام‌‏هاي لازم در خصوص صلاحيت رسيدگي اين پرونده از سوي دادگاه مطبوعات استان آذربايجان شرقي همچنين دعوت از مديرمسئول هفته نامه ارمغان آذربايجان و علي حامد ايمان ديگر متهم اين پرونده تا جلسه بعد مورد بررسي و از سوي قاضي اصلي دادگاه عمومي جزايي شعبه 108 دادگستري تبريز اقدامات لازم صورت پذيرد

 

 

 

 

بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه زنجان

پیرامون سرکوب تجمع زنان در 22 خرداد

 

ای زن ای حضور زندگی          به سر رسید زمان بندگی

جهان دیگری ممکن است        این جنبش سازنده آن است

 

 

در روزهای اخیر باز هم شاهد سرکوب های پی در پی و گسترده ی ندای حق طلبانه و آزادیخواهانه ی فعالین مدنی بویژه دانشجویان و زنان بودیم . در روز دوشنبه مورخ 22/3/85 تجمع مسالمت آمیز فعالین حقوق زنان در اعتراض به قوانین تبعیض آمیز جنسی و دفاع از حقوق انسانی زنان ، با برخورد شدید و غیر عقلانی نیروهای انتظامی و دستگیری تعداد زیادی از معترضین مواجه گردید . تجمعی که با نهایت آرامش شروع شد و به طور مسالمت آمیز می توانست خاتمه یابد با دخالت نابجا و عجولانه ی نهاد دایه دار برقراری و تامین امنیت جامعه و شهروندان ، به خشونت کشید . این در حالیست که از دیدگاه بسیاری از متفکران چاره ی بسیاری از بحران های امروز ایران تنها، تقویت روندهای دموکراتیک و نهادهای مدنی در جامعه است . بحران هایی که از همه لحاظ ایران ما را دچار مشکل کرده ، چاره ای جز دموکراسی به معنای واقعی ندارد . آیا سرکوب نفیرهای آزادیخواهانه ی زنان در جهت رسیدن به حقوق برابر با مردان ، نقض   آشکاردموکراسی نیست ؟!!! در این بین فراکسیون زنان مجلس ( که از واقعه اخیر ابراز بی اطلاعی کرده اند!!) ، وزارت کشور ( که وظیفه تامین آرامش تجمعات را بر عهده دارد !! ) ، دولت عدالت محور ؟!! ودرراس همه ی اینها حاکمیت باید پاسخگوی چنین برخوردهای اسفناک و متحجرانه ای باشد . در پایان انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه زنجان ، سرکوب تجمع مسالمت آمیز زنان در تهران را شدیدا محکوم کرده و خواستار آزادی هر چه سریعتر دستگیر شدگان می باشد.

 

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه زنجان

 

 

 

”مجموعه اي از اخبار تجمع اعتراضي زنان درروز22خرداد” ؟

با درودهاي سبز به همه دوستان عزيز ، بخشي از خبرهاي تجمع زنان در روز  22 خرداد را  بطور مختصر  تنظيم نموده ايم كه ضمن تشكر از دوستان انجمن زنان توجه شما را به آن جلب ميكنيم:

1. مهري – الف : الان كه ساعت پنج و ده دقيقه است ، حدودا. 4000 زن در ميدان تجمع كرده اند، كه البته جوانان دانشجو هم در بين آنها هستند و تعدادشان زياد است.  فضا در ميدان هفت تير بسيار ملتهب است. نيروي انتظامي سراسر ميدان و خيابانهاي اطراف را پر كرده اند .آنها براي متفرق كردن زنان اقدام به ضرب و شتم  دختران و زنان و همچنين پسران دانشجو كرده اند.

جمعيت شعارهاي مختلفي ميدهند چند تا را براتون مي نويسم: فرياد هر ايراني ، آزادي ، آزادي/  آزادي ، آزادي ، حق مسلم ماست

پليس به تعداد خيلي زياد صحنه را محاصره كرده و زنان و دختران و پسران دانشجو را مورد ضرب و شتم قرار مي دهد . حدودا در ساعت   5.20  در نقطه اي از ميدان هفت تير ، بيش از 100 نفر از زنان در يك نقطه دستگير و به داخل اتوبوس هايي كه نيروي انتظامي از قبل آورده بود، منتقل كرده و با خود به محل نامعلومي منتقل كردند. يكي از دوستان اطلاع داد كه آن صد نفر را به اداره دايره منكرات منتقل كرده اند تا دختران و زنان قهرمان و مقاوم ما را تحقير كنند و با اين  كار شخصيت آنها را خورد كنند.

2. سهراب – س: نيروي انتظامي تمام پلاكاردهايي كه خانم ها در دست داشته اند را از آنها گرفته و پاره كرده است و براي متفرق كردن افراد از گاز اشك آور استفاده نموده است. البته گاز فلفل هم داشتند و به صورت خانمها مي ريختند، احمد ميگفت يكي از لباس شخصي ها با موتور در محل بود كه بعد از شناسايي دختري كه شعار ميداد ، به وسيله شيشه سفيد رنگي كه در دست داشت روي  صورت آن دختر خانم  اسيد پاشيد، كه او فرياد ميزد سوختم ، سوختم و سريعا دوستان او را سوار ماشين كردند و به بيمارستان بردند. ” فاطي كماندوها ”  براي سركوب زنان و دختران به سمت آنها حمله ور شده بودند و به طرز بي رحمانه اي زنان را با زنجير و باتوم و لگد و مشت مورد ضرب و شتم قرار ميدادند، يكي از آنها كه مثل خوك بود خودش را روي دختر جوان و لاغري انداخته بود و موهاي او را بشدت مي كشيد و با مشت و لگد به صورت و پهلوي آن دختر ميزد ، ولي دخترك مقاومت ميكرد و شعار ميداد. كه عاقبت او را سوار ماشين كردند و بردند. به دليل ميزان سركوب شديدي كه وجود داشت ، زنان تجمع كننده مرتب پخش شده و مجددا جمع مي شوند.

در اين بين مردان هم به كمك زنان شتافته بودند و شعار ميدادند نامردان ولشون كنيد و ... و يا وقتي نيروي انتظامي به تجمع كنندگان حمله ميكرد مردم فرياد ميزدند ، نيروي انتظامي ، خجالت خجالت و ... خلاصه با اين شعارها به آنها هشدار ميدادند.

مردم ميگفتند نيروي انتظامي و لباس شخصي ها كم بودند اين بار زنان وحشي رژيمي را هم به جان اين زنان بي گناه انداخته اند ولي اين كارها ، نميتواند كارساز باشد و زنان تصميم به مقاومت گرفته اند. 

3. سحر – ب :   دختران معاويه زير چادرهاشون باتوم داشتند و بر سر زنان مي كوبيدند ، طوري كه خون زيادي در نقاطي از خيابان ديده ميشد و مشخص بود كه سر تجمع كننده ها را شكسته اند كه اينقدر خون جاري شده بود. دو پسر جوان را ديدم كه  دستگير و تعدادي را مجروح كرده بودند . تعدادي از بچه ها را دوستان بعد از مجروح شدن و يا بي هوشي به وسيله گاز اشك آور كه مستقيم به صورت افراد زده بودند داخل ماشين انداخته و به بيمارستان بردند. دختر جواني صورتش بشدت ورم كرده بود و قرمز شده بود مثل اينكه آب جوش ريخته بودند ، بچه ها ميگفتند يا اسيد است و يا اسپري فلفل و يا يك مواد شيميايي ديگر.

زنان  شعار مي دهند: ما انسانيم, حق حيات داريم  /  قوانين زن ستيز ملغي بايد گردد

زنان از ميدان هفت تير به سمت خيابانهاي اطراف حركت كرده اند.جمعيت هر لحظه در حال افزايش بود.

4. شيرين – س : در كنار مترو ميدان هفت تير درگيريهايي بين مردم و نيروي انتظامي رخ داده بود و مردم حسابي حال نيروي انتظامي را جا آوردند و وقتي كه دختري را مورد ضرب و شتم قرار دادند ، روي سر مزدوري كه دختر را كتك زده بود ريختند و با لگد و سنگ به او حمله كردند و در اين جا بود كه از ترسشون محل را ترك كردند و با نيروي بيشتري دوباره حمله ور شدند ولي جوانان آن محل را  سريعا ترك كردند، تا گرفتار نشوند.

علي – م : اين بار تجمع خيلي با حال بود ، بين نيروي انتظامي و جمعيت درگيري بالايي وجود داشت. حضور دانشجويان و ساير مردان ، در اين تجمع بسيار چشمگير بود. هر چند كه ماموران شروع به زدن گاز اشك آور كرده اند ولي مردم با روشن كردن كاغذ و ... مقاومت ميكنند ، صحنه خيابان مثل يك  شهر جنگي شده است. يكي از جوانان را هنگامي كه مشغول فيلمبرداري بود دستگير كرده و بردند. نفر ديگر را هم ميخواستند ببرند كه مردم روي سر نيروي انتظامي ريخته و او را دست آنها رها كردند و او هم سريعا محل را ترك كرد و توانست خودش و دوربين را به سلامت از محل خارج كند.  در ساعت 6عصر جنگ و گريز بين زنان با ماموران امنيتي شدت گرفته بود. زنان تجمع كننده مستمر در حال تغيير محل خود بودند تا بتوانند به تجمع خود ادامه بدهند.نيروهاي امنيتي سعي در پراكنده كردن جمعيت و شكاف انداختن بين آنها دارند ولي موفق نميشدند ، لحظاتي بود كه مثل گچ وا ميرفتند و فرمانده بالاترشون مي آمد و به آنها توپ و تشر ميرفت تا خودشان را جمع كنند و دوباره مثل وحشي ها به مردم حمله ور شوند.

زهره – آ : جمعيت به حدود 5500نفر رسيده است. در اعتراض به سركوبي وحشيانه نيروي انتظامي ، همچنين براي آنكه ما را متفرق نكنند روي زمين نشسته و شروع به پخش اعلاميه كرديم.

شعارها اينها بود : آزادي ، آزادي حق مسلم ماست/ ما انسان هستيم حقوق ما را رعايت كنيد/ ما خواستار حقوق مساوي با مردان هستيم و.... نيروي انتظامي دو زن و دو مرد را دستبند زده و همراه خود بردند. اين صحنه مستمرا در ذهنم نقش بسته است:  خانمي كه دستگير شده بود در حالي كه دستان خود را بالا مي برد فرياد زد ” ما حقوق خودمان را خواهيم گرفت” ! مأموران امنيتي و پليس هاي زن بسيار زياد هستند و دستگير شدگان را تا حد مرگ كتك ميزنند انگار كه هيچ رحم و مروتي در آنان نمي بيني لحظاتي آدم احساس ميكنه كه  با انسان طرف نيست و با  مشتي حيوانات وحشي و درنده طرف هستي واقعا لحظات عجيبي بود ، خون هايي كه در سنگفرش خيابانها ريخته بود بيانگر عمق وحشي گري اين نيروهاي سركوبگر را نشان ميداد .

كاوه – ش : جمعيت تجمع كننده  6000 نفر رسيده بود و در دو طرف خيابان ايستاده بودند. نيروهاي امنيتي و نيروي انتظامي و همچنين ” فاطي كماندوها ” !  به هر بهايي ميخواستند جمعيت را پراكنده كنند. از بلندگو اعلام كردند هر كس پراكنده نشود ماموران بشدت با آنها برخورد شده  و دستگير خواهند شد. چندين خبرنگار خارجي هم در صحنه است و فيلم و عكس ميگرفتند.

جمعي از دانشجويان دانشگاه تهران نيز در اين تجمع شركت كرده و به حمايت از خواسته زنان شعار ميدادند ، البته شعارهاي خودشان را هم ميدادند ، مثلا دانشجوي زنداني آزاد بايد گردد /  دانشجو مي ميرد ذلت نميپذيرد و ....

جواهر – ب : نيروهاي انتظامي و لباس شخصي ها،  افرادي را كه موبايل دارند دستگير مي كردند، دوستاني كه از ميرداماد مي آمدند ميگفتند آنجا هم شلوغ بود و تجمع به آنجا هم كشيده شده بود و تعدادي از زنان و جوانان دانشجو در آنجا شعار ميدادند .

در تجمع امروز علاوه بر دانشجويان دانشگاههاي تهران، اعضاي سنديكاي شركت واحد تهران نيز به حمايت از زنان حضور پيدا كرده اند.

رژيم واقعا ترسيده بود طوري كه  تمام كوچه ،  پس كوچه هاي اطراف ميدان هفت تير ،  از ساعت4عصر،  پر از نيروي انتظامي و پليس زن بود. منطقه تا ساعت 7 عصر همچنان شلوغ بود و جمعيت كماكان در محل به جنگ و گريز مشغول است. زنان زيادي دستگير شده اند. افراد دستگير شده را به اداره گشت منكرات در خيابان وزراء منتقل كرده اند. علاوه بر خانم ها, حدود 3 ميني بوس از دانشجويان راكه به حمايت از تجمع زنان آمده بودند دستگير كرده اند. با هر مورد دستگيري مردم به حمايت از دستگيرشدگان, پليس و نيروي انتظامي را هو مي كنند. پليس هاي زن در سركوب زنان نقش اصلي را داشتند و به مردم به شكل زننده اي فحاشي مي كردند.

زلال – خ :  الان كه با شما صحبت ميكنم اصلا تعادل ندارم، بدليل شدت ضرب و شتم مردم و زنان تجمع كننده ، سطح خيابانها را خون گرفته بود و  همه مردم به اين وحشي ها لعنت ميفرستادند كه ذره اي انسانيت در وجود آنها نيست ، پير و جوان نميشناختند و همه را از دم ميزدند. تجمع به شكل نفرات پراكنده ادامه دارد كه به احتمال زياد با تاريكي هوا مجددا شروع مي شود. تاكنون بيش از 300 نفر دستگير شده اند.اما كسي از محل آنها اطلاع دقيقي ندارد. ميگويند كه آنها را اول براي تحقير و توهين به اداره منكرات و بعد به اوين انتقال ميدهند. موبايلهاي من و چند تا از دوستان كار نميكند و ميگويند كه موبايلها را بسته اند.

آفاق – آ : تاكنون 400 نفر را دستگير كرده اند. ماموران نيروي انتظامي  در گروههاي 30-40 نفري تجمع كنندگان و فعالان را شناسايي كرده و آنها را در خيابانها و كوچه هاي اطراف دستگير كرده و به نقطه نامعلومي برده اند.ماموران امنيتي وسيله ضرب و شتم بوسيله يك كيف دستي كه داخل آن يك فلز سنگين بود، به افراد حمله كرده و آنان را مجروح مي كردند.

چيزي كه خيلي به چشم ميخورد اقشار مختلفي بود كه در اين تجمع شركت كرده بودند،  از پير و جوان, فعالين زنان, خانمهاي عادي, دانشجويان, كارگران, پيشروان جنبش كارگري, كاسب ها, همه آمده بودند ، همه يك خواسته داشتند ” آزادي ” چيزي كه در اين حاكميت نه تنها وجود ندارد، بلكه به مسخره گرفته ميشود و بايد آنرا با تلاش و رنج و خون بدست آورد.

هوتن – ح : مردم تجمع كنندگان را حمايت مي كردند و با نيروي انتظامي درگير شدند ولي سركوب خيلي زياد بود . من خودم خانمهايي را ديدم كه با شجاعت تمام نيروهاي انتظامي را كتك مي زدند همين باعث ميشد كه مردان و جوانان هم جرات پيدا كنند و از خانمها حمايت كنند. مردم خيلي استقبال كرده و به وفور آمده بودند. مغازه ها تماما بسته شده بود. نيروهاي پليس زن , هر خانمي كه مانتوي كوتاه پوشيده بود  بخصوص خانمهاي جوان را دستگير مي كردند ,  حتي در خيابان ولي عصر هم اين بگير و ببند ها تا ساعت 7 عصر همچنان ادامه داشت و هر خانمي كه  به او مشكوك ميشدند را دستگير ميكردند , در ميدان 7 تير تا ساعت 20 مردم كماكان حضورشان ملموس بود ولي هر گونه اعتراض با ضرب و شتم و دستگيري توسط  نيروي انتظامي روبرو ميشد . 

مهدي – م :  نيروهاي سركوبگر شامل نيروي انتظامي, پليس زن, لباس شخصي ها و گارد ويژه بودند باتوم داشتند, مجهز به سلاح بودند, اسپري بيهوش كننده و خارش دهنده به همراه داشتند. لباس شخصي هاي خيلي زيادي دوربين فيلم برداري داشتند و از مردم و تجمع كنندگان عكس مي گرفتند. مردم دختران زينب را مسخره ميكردند و عده اي به آنها ميگفتند دختران معاويه و عده اي هم ميگفتند فاطي كماندو!!! آنها با كينه عجيبي به خانمها حمله ميكردند ، انگار نه انگار كه زن هستند و مثل حيوانات درنده شده بودند.

پدر يكي از دختران بازداشت شده : ديشب تا حوالي ساعت1 بعد از نيمه شب در جلوي اداره منكرات بوديم اما در آنجا غير از فحش و فضيحت  و برخوردهاي زشت (كه شايسته خودشان است) جوابي به ما داده نشد. الان هم گفتهاند بايد بازجو بيايد و از دستگيرشدگان بازجويي كند. بعضي از دستگير شدگان مضروب شدهاند و نيروي انتظامي بايد پاسخ حمله و هجوم مغول وار به تجمع مسالمت آميز اين دختران بي گناه  را بدهد.آنها بطور وسيع شايع كرده بودند كه زنان ميخواهند كشف حجاب كنند در حاليكه زنان دنبال دستيابي به حق و حقوق خود هستند. ديشب من و مادر پريوش نتوانستيم بخوابيم چون عزيزانمان اسير و آواره بودند، مامورين ما را بين اداره منكرات و دادگاه انقلاب و زندان اوين پاسكاري ميكردند. تعداد دستگيريها خيلي زياد است و عدهاي را حتي به ناجا بردهاند و كسي از سرنوشت آنان خبري ندارد.

 

اين بود مختصري از اخبار تجمع زنان آزاده تهراني در روز 22 خرداد.

انجمن دفاع از حقوق زنان در ايران- مهري اميري- 24خرداد 85

anjomanzananazadeh@yahoo.com

http://defaazzanan.blogfa.com/

 

 

به نقل از سایت پیک نت

حجت الاسلام ریشهری

شکنجه آیت الله شریعتمداری

با اولین سیلی او آغاز شد


 

حجت الاسلام ریشهری جلد دوم خاطراتش را درایران منتشر کرده است، بخش هائی از این خاطرات را هم برخی خبرگزاری های داخلی منتشر کرده اند، اما هنوز اصل کتاب در کتابفروشی های تهران نیست. یا هنوز توزیع نشده و یا متن آن با اما و اگر همراه شده و فعلا توزیع آن متوقف مانده است. هر اتفاقی در این ارتباط افتاده باشد مهم نیست. مهم اینست که نام او یکبار دیگر به مطبوعات راه یافت و حافظه ها را یاری کرد تا به نقش او در جمهوری اسلامی دوباره اندیشه شود.

ریشهری اولین وزیر اطلاعات وامنیت بود و حالا عضو مجمع تشخیص مصلحت. برای رئیس جمهور شدن هم خیزی درجریان انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری (دوم خرداد) برداشت اما به جائی نرسید. داماد آیت الله مشگینی است و هم او توصیه کرده بود: "ریاست جمهوری میدان شما نیست و زمینه رای ندارید."

ریشهری دادستان انقلاب در ارتش بود، اما این پله اول و تمرینی او برای رسیدن به ریاست سازمان امنیت و وزارت اطلاعات و امنیت بود. آیت الله شریعتمداری را او درجریان تظاهرات مردم تبریز در سال 1358 نه تنها دستگیر کرد، بلکه برای شکستن همه سدها در جمهوری اسلامی، به صورت او که از مراجع اعظم بود سیلی زد و شکنجه وی را تا گرفتن اعتراف به گناه و حاضر شدن در تلویزیون پیش برد. آیت الله در هم شکسته، اندک زمانی پس از این حضور تلویزیونی و اعتراف به گناه با لهجه ای آذربایجانی دق کرد، پیش از آنکه بتواند به قم بازگردد. اجازه سفر به آذربایجان را از او سلب کرده بودند و حتی تهدید به خلع لباسش هم کردند!

دو چهره و زیر دست ریشهری، بعدها وارث دستگاه امنیتی شدند که وی بنا نهاده بود: علی فلاحیان و محسنی اژه ای. هم علی فلاحیان و هم محسنی اژه ای در بازجوئی از شریعتمداری سهیم بودند.

شکنجه و اعتراف گیری از آیت الله شریعتمداری تمرینی بود برای گام های بزرگتر. همین تیم طرح حذف آیت الله منتظری از صحنه سیاسی ایران را پیاده کردند. آیت الله مطهری را بنام گروه فرقان (هم اندیشان مصباح یزدی و فارغ التحصیلات مدرسه حقانی وی) ترور کردند و برکناری آیت الله منتظری را فلاحیان، ریشهری و محسنی اژه ای (هر سه از شاگران و فارغ التحصیلان مدرسه حقانی مصباح یزدی) پیش بردند. پرونده سید مهدی هاشمی را از ساواک بیرون کشیدند و قتل آیت الله شمس آبادی رئیس لژ حجتیه در اصفهان و حقوق بگیر دربار را بهانه دستگیری سید مهدی هاشمی کردند. برادر داماد آیت الله منتظری و از مقلدان زندان کشیده وی. سید مهدی هاشمی با انقلاب از زندان ساواک بیرون آمد و شد رئیس نهضت های اسلامی و برای دورانی هم رئیس روابط عمومی سپاه پاسداران. او دست توانای آیت الله منتظری در سپاه بود و درست به همین دلیل باید زده می شد تا بتوانند در گام بعدی خود آیت الله را بزنند و منزوی کنند و طرفداران و مقلدانش را در سپاه تصفیه. طرحی که با دقتی عجیب پیش برده شد و آیت الله خمینی را نیز با آن همراه کردند. ضربه را دو سویه زدند. هم به آیت الله خمینی و هم به آیت الله منتظری. در نیمه راه این طرح، علی رازینی رئیس کنونی دادگاه ویژه روحانیت نیز سوار این قطار توطئه شد و به آن تیم پیوست. شاه بیت حضور او دراین تیم، اعدام سریع سیدمهدی هاشمی پیش از رسیدن فرمان توقف اعدام توسط آیت الله خمینی بود. از بیت آیت الله خمینی خبر دادند که خمینی با خواست منتظری برای جلوگیری از اعدام سید مهدی موافقت شده و رازینی شتابزده حکم اعدام را اجرا کرد، پیش از آنکه نامه به زندان برسد. باید همه رازها به گور سپرده می شد و پله های بعدی را بالا می رفتند.

با اعدام سیدمهدی هاشمی، مقبره و بارگاه شمس آبادی را در اصفهان برپا کردند.  شهید راه حجتیه، که بارگاهش قبله مصباح یزدی است! قدرت نمائی با بردن رئیس جمهور وقت "علی خامنه ای" بر سر همین مقبره و بارگاه بالا گرفت و این دهن کجی بزرگی بود به آیت الله منتظری، آیت الله صالحی نجف آبادی، آیت الله طاهری و همه روحانیونی که در سالهای شاهنشاهی با انجمن حجتیه و تفکرات و وابستگی های اخوان المسلمین مخالفت و مقابله کرده بودند. پله های عروج علی خامنه ای تا رسیدن به منبر رهبری را ریشهری و آن تیمی که نام برده شد اینگونه فرش کردند و به همین دلیل نیز همه آنها عزیزاند و مدیر و مدبر!

جلد اول خاطرات ریشهری با آنکه با دقت امنیتی تنظیم شده تا نقطه پایانی بر حیات سیاسی آیت‌الله منتظری بگذارد، اما همانگونه که چنین نقطه ای را نتوانست بر این حیات بگذارد، جاپاهائی نیز برجای گذاشت که خلاف دوراندیشی های امنیتی ریشهری بود. از این کتاب در آینده برای انتشار سلسله خاطرات از دو نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی استفاده خواهیم کرد. همانگونه که اگر جلد دوم آن توزیع شود و بدستمان برسد چنین خواهیم کرد.

 

 

 

اعلام موجودیت جبهه ترکان ایران

این جبهه در راستای دفاع از منافع مردم آذربایجان و اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی درباره قومیت ها، اعلام موجودیت کرده است. این جبهه به پیشنهاد آقای اکبر لکستانی رئیس شورای شهر شوط و با همراهی دکتر تقی زاده(نماینده سابق خوی در مجلس) و دکتر لقائی(دبیر انجمن دفاع از حقوق آذربایجانیان)  تشکیل شده است.

فعالیت های این جبهه در چارچوب قانون اساسی ایران بوده و فعالیت هایی همچون فراکسیون کرد در مجلس خواهد داشت. همچنین آقای بها الدین ادب نماینده مجلس و دبیر فراکسیون کرد از تشکیل این جبهه حمایت کرده است.

مرامنامه این جبهه به زودی منتشر می شود. همچنین قرار است دیدارهایی با شیخ مهدی کروبی و دکتر مصطفی معین در این راستا صورت پذیرد.

شماره تماس آقای اکبر لکستانی   09144614015

 

 

 

 

ايستکلريميز اودلاندي

اوختاي حسيني

"گونش ساچلارين، گؤزلجه­سينه آذربايجانين اوستونه آچيردي؛"

 

اورکلريميزده باريش قوخوسو

ايستکلريميز اللريميزده

قول-قولا وئرديک

ايشيقلار آراماق اوچون

آذربايجان مئيدانينيا دوغرو يورودوک

"تورک­سايا" هاميني قارداش سانميشديق، "قارداش، قارداشين اتين يئسه­ده، سوموگون آتماز" دئميشديک.

اتيميز يئييليب و سوموکلريميز ياندي. ايستکلريميز بوتون وارليغيميزلا اللريميزده گوللـه­لندي. اردبيل، زنگان، تبريز، سولدوز، خياو، قاراداغ و بوتون آذربايجانيم گوللـه­لندي.

شهيدلريميز قانين آذربايجانين اوزو سارالماسين دييه آذربايجانين اوزونه ياخدي و آذربايجانين ياشلي گؤزلري شهيدلريميزدن اوتاندي.

اورکلريميزده آغلاديق، شهيدلر مزاري قوتسال اولسادا، اورادا آغلاياماديق و اورانين حؤرمتي ساخلانيلمادي و قگورشونلار اورادا توي توتدولار.

آغلاماق شهيدلر مزاري اوسته ياساقميش، ياساق!!!!!!!؟؟؟؟؟

بير ياساق باخيشلا بير-بيريميزه باخديق، سنده آغلادين، منده. و اورک­لريميز ياناراق اودلار دياري آذربايجاندا شهيدلر مزاري اوسته اود يانديرماقا ايزين وئريلمه­دي!!!!!؟؟؟؟

دالغالانديق، دنيزه چئوريلديک، قان دنيزينه. قارداش سانديقلاريميز اويانديلار، قورخاراق بيزه باخاماديلار و سونرالار کئرچک­دن واز کئچه­مه­ييب، دالغالار محو اولسون دئييب ساتقين اللريله دالغالي قان دنيزيميزي اييرنميش داملايا بنزتمه­گه باشلاديلار. سايخانج تاپماديلار و دالغا يارادانلاري دوستاقلار بوجاغيندا محو اولسون دئييب، يئرلشديرديلر. آما بيلمه­ديلر ؛ "سئونلر اؤلورسه، سئومک ياشايار."

صمد آرازدان باش قاوزادي؛ "ايشيق نه قدر کيچيک اولسادا، ايشيقدي" هايدي قارداشيم، هايدي سن باجيم ايشيغا دوغرو!

شهريار روحونو ائلچي گؤندردي؛ "بير عؤمر قارداش سانديقلاريما سيز اينانمايين و من بونو چوخ گئج بيلميشديم، سيز تئز آنلايين."

ستّارخان ائله بيل طوطو باغيندان قاييتميشدي، اوردان بئزميشدي و باقرخان دئييب سيلاحلارين بيرده اله آليب تبريزين قوينونا قاييتميشديلار؛ "و بيز قان دالغالي دنيز اوسته ياشاييرساقدا، سايخانج تاپماياجاغيق، يالنيز اؤلوم بيزه سايخانج وئره."

گونش قانا باتميش اوزونو، بيزدن اوتاناراق ساوالان ذيروه­لري آرخاسيندا گيزلديردي. بير ساکيت گئجه، فيرتانالي و بومبالي گئجه قارانليق اؤرتويون آذربايجان گونشي اوستونه چکيردي.

ايستکلي يولداشلار! بو گئجه­دن بير يئني گونش دوغماغي ديله­ميرم، بومبالار پاتلاييب او!!!!!!!سحري يارادانادک هله­ليک.

Oxtay Huseyni (Oxtay_21@yahoo.com)