طبل
توطئه
در
پاسخ به «طبل
بدصدا»
سرمقالهی
کیهان
ضحاک
هشترودی
فرافکنی
مساله قومیتها
در ایران از
سوی مطبوعات
محافظهکار
سابقهی
دیرینهای
دارد. هر گاه
اقوام ایرانی
خواستهاند سخنی
از حقوق
پایمال شده
خود به میان
بیاورند به
بهانهی
موقعیت حساس
کشور و جلوگیری
از اختلاف و ...
مانع از طرح
مسأله شدهاند
و یا با اتهامهای
نخنمایی چون
توطئهی
دشمن، تجزیهطلبی
و ... سرکوب شدهاند.
مدیر مسئول
روزنامهی
کیهان نیز از
این ادبیات
پوسیده سود
برده و بیهوده
به «طبل توطئه» کوبیده
است.
مدیرمسئول
کیهان باید
متوجه باشند
که اقدام روزنامهی
ایران به فرض
محال اگر «خطا»
هم باشد
بازتاب خطی
است که در
سیاستگذاریهای
فرهنگی و اقتصادی
کشور از سوی
مسئولان
اعمال میگردد
و واکنش
سراسری ترکها
را در پی دارد
و الا به قول
ایشان معنا
ندارد که پس
از برخورد قانونی
با روزنامه
ایران این اعتراضها
ادامه یابد.
ترکهایی که
اکثر کارهای
خدماتی تهران
اعم از رفتهگری،
کارگری و ... را
برعهده دارند
یعنی در واقع
از طفیل وجودی
حضرات پایتختنشینها
امرار معاش میکنند،
سوژهی طنز
خطای روزنامه
ایران قرار
گرفتهاند. به
هر حال تا رفع
محرومیت از
ترکهای ایران
و استیفای
حقوق کامل
آنان این
اعتراض کاملا
منطقی و عادی
است.
اقدام
موهن روزنامهی
ایران نقطهی
عطفی در اوجگیری
اعتراض به
آپارتاید
قومی و طرح
خواستهای
ملی ملت ترک
ایران است. در
حالی که
زبانهای اقوام
همسایهی
شرقی و غربی
ایران یعنی
افغانستان و
عراق در آن
کشورها رسمی
است اکثریت
ترک ایران از
حقوق حداقلی
خود محروم است.
زبان ترکی در
ایران به
رسمیت شناخته
نشده است، در
محاکم قضایی و
ادارات دولتی
هیچ سندی به
زبان ترکی
تنظیم نمیشود
و حتی
نامگذاری
ترکی به اتهام
بیگانه بودن
در شناسنامهها
ثبت نمیگردد،
هیچ گونه کتاب
زبان و ادبیات
ترکی در مدارس
به فرزندان
ترکزبان
آموزش داده
نمیشود، ترکها
که در اکثر
مناطق ایران حضور
دارند هیچگونه
رسانه سراسری
رادیو ـ
تلویزیونی و
نوشتاری
ندارند. اینها
همه توطئههایی
واقعی است که
ترکان ایران
از سوی سیستم فارسی
بدان دچار شدهاند
وقتی سخن از
رفع محرومیت
قومی و اعطای
حقوق فرهنگی و
رفع این توطئه
میشود
ترکهایی که به
حقوق خود آگاه
گشتهاند و
خواستار
استیفای کامل آنند
از سوی امثال
شریعتمداریها
متهم به سوء
استفاده از
سوی دشمنان در
توطئهی اینبار
هستهای میشوند.
بله
که در جبهه و
جنگ ترک و
فارس نداشتیم
و ترکها تا
پای جان به
دفاع از میهنشان
برخاستند اما
پس از جنگ
سیاستی
شوونیستی بر
ضد خط سیر
شهدا در بعد
سیاسی و
فرهنگی از سوی
حکومتمداران
اعمال شد .
همین چند روز
پیش بود که
وزیر ارشاد به
تمجید اثر
نژادپرستانه
و ترکستیزانهای
چون شاهنامه
پرداخت. آری
این قیام در
قبال این ستمها
است نه نوشتهی
روزنامهی
فرومایهای
چون ایران!
آقایی
شریعتمداری نوشتهاند
که بسیاری از
مسئولان کشور
آذری زبانند و
از قضا
نویسنده آن
طنز هم آذریزبان
است! ـ که
البته ما چند
روز قبل حدس زده
بودیم که
کاریکاتوریست
فارسزبان
آذری اعلام
خواهد شد ـ
این مسأله
ناشی از نگاه نژادی
نویسنده به
مساله ناشی میشود.
همهی آن فارسزبانهایی
که ایشان
نامبردهاند در
راستای سیاست
فارسمدارانه
و شوونیسم
فارسی خدمت میکنند
و عملهای بیش
نیستند. مساله
در ترک یا
فارس بودن
فلان مسئول یا
فلان شخص نیست
مسأله پایمال
شدن حقوق ملی ترکزبانها
در پیچ و خم
سیستم دگم
فارسی است.
مدیرمسئول
کیهان و
مسئولان کشور
نیز باهوشتر
و فرهیختهتر
از آنند که
این تبعیضها
را نبینند و
خواسته ملت
آذربایجان را
نفهمند و اگر
توطئه
تبعیضی و
تحقیری را که
خود به آن
دامن زدهاند
با اعطای حقوق
ترکهای ایران
برنچینند و بیهوده
بر طبل توطئه
بکوبند دیری
نخواهد کشید که
عواقب این
قیام ملی دامن
آنان را خواهد
گرفت.
پاسخی
به اظهارات
مدیر مسئول کیهان
آقای
شریعتمداری!
خطمداری شما
بر همه مبرهن
است.
ارسلان
تکهقایالی
شریعتمداری
رئیس موسسه
کیهان اخیرا
یادداشتی در
رابطه با قیام
تاریخی مردم
تورک ایران
منتشر کرده
است.این
یادداشت
محافظهکارانه
عناصر مربوط به
قیام را اگر
چه وارونه در
خود گنجانده
اما دم روباه
آریائی از زیر
بغلش بیرون
زده است.
ایشان
در فرض اول
خود موضوع
کاریکاتور را
خط نه بلکه
خطا معرفی
کرده است و
اضافه کرده
است که اگر خط
بود حتما قبلا
نیز اتفاق
افتاده بود. پاسخ
ایشان این است
که این نه خطا
بلکه خطی است
که همواره
ادامه داشته
است و نقطه شروع
آن کلمه آذری
به جای ترکی
در هشتاد سال
پیش است که
ایشان باز از
این تعبیر جانکاه
برای ما
تورکها
سود جسته
است. دوم این
که قضیه سریال
آپارتمان،
پخش پرسشنامههای
معروف در زمان
لاریجانی از
سوی صدا و سیما،
اجرای برنامه
توسط حمید
ماهی صفت در
اماکن رسمی به
دعوت
وزارتخانههای
مختلف و تعریف
جوکهای ضد
ترکی، تعبیر
ملت تورک به
اقلیت آذری در
بیانیهها و
سخنان مقامات رسمی،
تبریک عید به
فارسی زبانان
(نه ملیت های
ایرانی) توسط
احمدی نژاد در
پیام نوروزی،
تغییر نامهای
ترکی به فارسی
در نقاط مختلف
ایران همه و
همه نشان از
وجود یک خط
ممتدی است که
انقلاب 57 نیز
نتوانست آنرا
قطع کند و
تاکنون ادامه
دارد.
ایشان
رخداد خطا را
طبیعی دانسته
و از خطاهای مهمتری
صحبت کردهاند
که در مطبوعات
و رسانهها رخ
داده است. خود
این جمله یک
خط است که
توسط ایشان
بیان میشود
آیا خطائی
بزرگتر از
توهین به 40
ملیون تورک
مسلمان در
ایران و 300
ملیون تورک
مسلمان یعنی
بخش اعظم
جمعیت جهان
اسلام وجود
دارد. ایشان
از توطئه عوامل
صهیونیستی و
آمریکائی سخن
میگویند.
سوال
نخست از ایشان
این است که
آیا بر فرض
توطئه، توطئه آمریکا
و انگلیس فرقی
باهم دارند.
خود ایشان بهتر
میدانند که
رسانههای
انگلیسی در اخفای
حرکت هویت
طلبانه
ترکهای ایران
همسو با کیهان
و ایران و
سایر روزنامههای
جمهوری
اسلامی ایران
عمل میکند به
راستی آقای
شریعتمداری
چه پاسخی به
همسویی کیهان با
بیبیسی
دارند.
نیز
بهتر است
ایشان موضع
خود را در
رابطه با ارمنستان
اسرائیل دوم
جهان اسلام که
جمهوری
اسلامی ایران
دومین حامی و
شریک اقتصادی
آن به شمار میرود
بیان کنند اگر
چه موضع ایشان
روشن است.
آقای
شریعتمداری! خودتانید.
تورکهای
ایران وارثان
امپراطوری سلجوق
و صفوی که
پایههای
فرهنگی و
سیاسی ایران
توسط آنها پیریزی
شده است پاسخ
یک خطای
مطبوعاتی را
با خون خود
نخواهند داد بلکه
این یک خط
هشتاد ساله
است که شماها
هم به اجبار
یا به اکراه
بر روی آن راه میروید
و بیکمان این
خط روزی و در
همین
نزدیکیها قطع
خواهد شد.
آقای
شریعتمداری!
شما
و آقای محسن
رضائی و سایر
دوستانتان که
اکنون به یادداشت
نویسی و ارائه
تحلیل در
مورد قیام تورکان
ایران روی
آوردهاید
بدانید که این
حنا رنگ
دگرگونه دارد
و تنها با
پذیرفتن واقیعتها
میتوان راه
نجاتی را
جستجو کرد.
شما که در
زمان تغییر
نام «گن برون بوغازی»
به «تنگه هرمز»
ساکت نشستید و
در زمان نام
تغییر خلیج
فارس به خلیج
عرب غوغاسالاری
پیشه کردید و
تغییر شعار
«ستارگان
پارسی» به یک
شعار عدالت
مدارانه را تحمل
نکردید و
دوباره کلمه
فارس را در
شعار
گنجاندید
پرونده بس
سیاه و فاشیستی
در حافظه
ملیتهای
ایرانی دارید
که هیچ چیز
آنرا نتواند
زدود.
آقای
شریعتمداری
به مسئله هستهای
نیز اشاره
کرده و این
قیامها را در
رودرروی آن
مسئله تلقی
کردهاند. اما
آقای شریعتمداری
بهتر میدانند
که ملت تورک
ایران، ایران
را از آن خود
میداند و هیچ
وقت در راستای
تضعیف ایران
بما هو ایران (
نه ایران
مساوی
فارسستان) قدمی
برنخواهد
داشت اگر چه
تمام تاسیسات هستهای
در مناطق
فارسی زبان
ایران قرار
گرفته است و
تنها زبالههای
آن سهم آذربایجان
است.