با ياد فرزانه دانشمند ملت اسير!

 

 

هامی آزاده ائلين شاعری وار،
من اسيرائل لرين آه! شاعری يم
حبيب ساهر

 

 

استاد بزرگ سخن و فرهنگ آذربايجان از ميان ما رفت و ما را با غم و اندوه نبودنش٬ تنها گذاشت.  جانكاهي اين اندوه البته تنها مربوط به پايان ناگزير عمر پرباري كه 83 سال پيش در تبريز شروع شده بود٬ نيست. جانكاهي فراق اين انسان فرهيخته آنجاست كه دو سوم آثار وي به چاپ نخست هم نرسيده است و بسياري از آثار استاد در سالهاي دور نشر شده و ديري است كه در ليست آثار ناياب و كمياب قرار گرفته‌اند.

 

اينكه چرا سهم دكتر فرزانه از عمري تحقيق و آفرينش٬ تبعيد و زندان بود و اينكه چرا مليونها آذربايجاني از هر نسل و هر دوره تحصيلي٬ آثار ايشان را در ميان ادبيات درسي‌شان نمي‌يابند٬ تنها يك علت ساده دارد: اسارت ملي تورکان ايران و مردم  آذربايجان. اگر چنين نبود٬ كساني كه از نظر صلاحيت علمي شايد در سطح شاگردي استاد فرزانه هم نبودند و نيستند٬  مؤلف كتابهاي درسي و مواد تحصيلي مدارس و دانشگاههاي آذربايجان نبودند. اگر ما ملتي اسير نبوديم٬ و كتابهاي درسي ما طعمه حريق ارتش شغالگر واقع نشده بود٬ استاد فقيد مان را بجاي زندان و تبعيد؛ در پشت كرسي تدريس در مراكز علمي٬ كنفرانسهاي بين‌المللي و هيئت‌هاي نمايندگي فرهنگي  مي‌يافتيم.

 

نسل حاضر خادمان فرهنگ و كوشندگان راه بهروزي آذربايجان سعادت آنرا داشتند كه در محضر استاد فرزانه٬  علاوه بر آموزش ظرايف ادبي  و فرهنگ ملي خود٬  بلافاصله با تجارب حكومت ملي آذربايجان و دشواريهاي حفظ و گسترش ميراث معنوي آذربايجان٬ آشنا شوند. استاد فرزانه از اين جهت حكم پل معتبري را داشت كه نسل پرشمار كنوني روشنفكران آذربايجان را با تجربيات دوران جنگ جهاني دوم و حكومت ملي٬ سالهاي پرمخاطره فعاليت نسل صمد بهرنگي و غلامحسين ساعدي و مكاتب بزرگاني چون بولود قره‌چورلو (سهند) و استاد شهريار٬ مرتبط ميساخت.

 

فقدان شاهد و راوي اول دست مصائب بيشمار ملت تورک ايران و مردم آذربايجان در 6 دهه مياني سالهاي 1300 شمسي را به ملت تورک و مردم آذربايجان و همه دوستداران و خوانندگان آثار آن مرحوم تسليت ميگوييم.

 

 

هيئت تحريريه مجله تريبون

استكهلم 19 ژانويه 2006