شونیسم را به زانو در می آوریم

 

سالهای سال است که این ملت شریف تحقیر می شود، سالهای سال است که از ابتدائی ترین حقوق خود محروم هستیم، سالهای سال است که به شونیزم اعتماد کرده ایم، سالهای سال است که از حاکمیت و از تمامیت ارضی ایران دفاع نموده ایم. سالهای سال است که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی مسخره این و آن شده ایم، سالهای سال است که به جرم ترک بودن در هر منبر و مجلسی تحقیر شده ایم، سالهای سال است که متمدنانه با شونیزم گفتمانها گذاشته ایم، سالهای سال است که زبان و ادبیات شونیزم فارس را از مرگ نجات داده ایم، سالهای سال است که با فقر و نداری در آذربایجان ساخته ایم، سالهای سال است که دم بر نیاورده ایم.........

اما شونیزم روز به روز پرروتر از گذشته می شود، شونیزم روز به روز برای نابودی فرهنگ ما مصصم تر می شود. شونیزم روز به روز حلقه محاصره علیه ما را تنگتر می کند، روز به روز بر تعداد بازداشت شدگان دانشجو و غیر دانشجوی آذربایجانی افزوده می شود، روز بروز با هزاران مکر و حیله برادران نظامی، انتظامی و امنیتی تورک را بر علیه ما می شورانند، روز بروز نمایندگان مجلس تورک زبان را با هزاران مکرو حیله میخرند، روز بروز سیاست خائن پروری را گسترش می دهندو ....

و سالهاست که من و تو با احترام و با مدنیتر از گذشته به امید بهبود اوضاع مدارا می کنیم، سالهاست که سیاست سکوت را پیشه کرده ایم، ما هر روز عقب می نشینیم و آنها هر روز بیشتر پیش روی میکنند اما دیگر بس است...........

اینبار شونیزم را به زانو در می آوریم، اینبار نشان خواهیم داد که ما از نوادگان ستارخان و بابک هستیم. اینبار نیز با اقدام مدنی و اعتراضات مسالمت آمیز چشمهای بصیر دنیا را بسوی آذربایجان سوق خواهیم داد. بگذار انسانهای آزاده دنیا در مورد ما قضاوت کنند، بگذار بدانند چه طور می شود در قرن بیست و یکم اقلیتی محدود زبان اکثریتی خاموش را به سخره بگیرد و حتی اجازه خواندن و نوشتن را نیز به او ندهد و سپس در دنیا پز حقوق بشر بدهد!!!!!

اینبار نوبت ماست، ما بحرکت در آمده ایم، پنجره ها را نخواهیم شکست، بانکها را آتش نخواهیم زد، پمپ بنزین ها را نمی سوزانیم، بلکه همه با هم یکصدا فریاد آزادی و فریاد مرگ بر آپاتاید سرخواهیم داد. بگذار دنیا بداند آپارتاید اگرچه در آفریقای جنوبی مرده است اما در ایران تازه جان گرفته است.

 وبدان که اگر مرا بگیری دوستانم پرچم مرا برزمین نخواهد گذاشت، و باور کن روزی خواهد رسید که به تمنا و گریه خواهی افتاد ولی در آن زمان تاریخ مصرف تو نیز تمام خواهد شد. چه خوب گفت پدر فرزانه مان مرحوم پرفسور محمد تقی زهتابی " ایسته سن زور دئیه سن ملیتیمی خوار ائده سن / گون گلر صفحه چونه ر مجبور اولارسان گئده سن" و ایکاش حالا زنده می بود و از نزدیک صدای من وتو را می شنید.

 

گله جک بیزیمدیر

 

آیدین ائل سئوه ر

دانشجوی دانشگاه تهران

28 اردیبهشت 1385