خاورميانه
نوين
هفته
نامه دى سايت
شماره ١٤ ، ١
آپريل ٢٠١٥
Michael Thumann
ترجمه:
حسين
انورحقيقى
١-
آغاز دفاع از
خود
اعراب بدون
حمايت آمريكا
اعراب
ده ها
سال نارضايتى
و خشم خود
را اغلب بدرستى
از مداخلات
كشورهاى غير
عربى در منطقه
بيان كرده
اند. اكنون
اما بايد از
خود خشمگین باشند.
بمباران
هوائى يمن
توسط كشورهاى
خليج منطق
مداخلات در
خاورميانه را
دگرگون كرده است.
اين ديگر نه
آمريكا ئى ها
و نه انگليسى
ها بلكه
كشورهاى عربى
به رهبرى
عربستان هستند كه
به سرزمين
درهم ريخته
خليج عدن حمله
مي كنند. جنگ
براى تغيير
رژيم در يمن
"طوفان قاطع"
ناميده مي
شود. شيعيان
حوثى كه
اخيراً با قهر
حكومت را در
دست گرفته اند
بايد رانده
شوند و عابد
رب منصور
هادى، كه تا
ژانويه رئيس
جمهور يمن
بود، بايد به
قدرت باز
گردانده شود.
سعودى ها به
سبك غربى ها
اهدافشان را
برنامه ريزى
مي كنند.
جهان
عربى
جولانگاه
سنتى قدرت هاى
استعمارى بوده
است. پس از
فروپاشى
امپراطورى
عثمانى فرانسوى
ها و
بريتانيائى
ها اين مناطق
را ميان خود
قسمت كردند
ديرتر ايتاليايى
ها به ليبى
امروزى دست
انداختند. در
جنگ جهانى دوم
آمريكايى ها
شروع به
جايگزينى قدرت
جهانى رو به
افول
بريتانياى
كبير كردند. و
پس از آن، از
سرنگونى نخست
وزير محمد
مصدق به سال
١٩٥٣ تا
براندختن
صدام حسين به
سال ٢٠٠٣، تنها
قدرتى بودند
كه منطقه را
سامان مي
دادند. اين
وضعيت در
دوران اوباما
دگرگون شد.
نگرانى
عربستان
سعودى از خويشتن
دارى اوباما
بيشتر از
سياست قلدر
ماب رئيس
جمهور پيش از
او است. اكنون
سعودى ها خود
رهبرى را در
دست مي گيرند.
دوران پسا استعمارى
خود آقايى
عربى شروع شده
است. مصر متحد
عربستان و
دريافت كننده
كمك هاى مالى
سعودى، يكشنبه
پيش در نشست
سران اتحاديه
عرب ، پيشنهاد
تشكيل نيروى واكنش
سريع عربى را
مطرح ساخت. در
صورت تصويب اين
پيشنهاد تازه
معلوم نيست كه
اين نيرو بوجود
بيايد يا نه.
در هر حال
اكنون كشور
هاى عربى ائتلاف
هاى زود گذر
براى مداخله
در كشورهاى
همسايه تشكيل
مى دهند.
بمباران ليبى
در سال گذشته
توسط مصر و
إمارات متحده
عربى يكى از
اين موارد
بود. و حالا
يمن كه مورد
تهاجم ائتلاف
به رهبرى
سعودى هاست. و
اين هنوز آغاز
ماجرا است.
٢-
آمريكائيها
كنترل
خاورميانه را
از دست مى دهند
واشنگتن
خلا بزرگى پشت
سر نهاده
است. هشت سال
پس از پز
امپراطورى
مآبانه جرج
بوش عقب
نشينى تدريجى
ابر قدرت صورت
گرفت. رئيس
جمهور اوباما
جنگ شخص پيش
از خود را
پايان داد و
متحدين
آمريكا را
تشويق كرد كه
خود أمور را
بيش از پيش در
دست گيرند. با
مذاكرات اتمى
وى در پى آنست
كه از در گيرى سى
و پنج ساله
ايران و
آمريكا بكاهد.
با
اين حال عقب
نشينى
جايگزين
سياست
خاورميانه اى
نمي شود.
آمريكائيها
در سالهاى
اخير بايد
پاسخ هاى
درستى در
برخورد با
بهار عربى و
نيز شكست آنها
و همچنين
برخورد با
مقاومت ايران
و عصبانيت
اعراب مى
جستند. پایان
کار ايستادن نتانياهو
مقابل كاخ
سفيد بود. روش
هاى زيادى
آزمايش كردند
ولى در پایان
كنترل از
دستشان خارج
شد. آمريكا به
استیصالی
رسيده كه
تشخيص سياست
خاورميانه اى
روشن مشكل تر
از سياستهاى
متناقض مي
باشد. در يمن
از حملات
سعودى ها عليه
حوثى هاى شيعى
دفاع مي كنند.
در مبارزه عليه
جهادگران
داعش بمب افكن
هاى آمريكايى
سربازان شيعى
عراق و
ميليشيياى
ايرانى را از
هوا پشتيبانى
مى دهند.
سياست
خاورميانه اى
آمريكا كه
عادتا منطقه
را تعريف مي
كرد، اكنون آينه
آشفتگى شان
است.
اکنون
این وضعیت خود
را در دوگانگى
سياست خارجى
آمريكا نشان
مى دهد: موضع
كاخ سفيد از
طرفى و موضع
كنگره و سنا
با بالادستى
جمهورى
خواهان از طرف
ديگر. در ماه
مارس٤٧
سناتور
جمهورى خواه
رئيس جمهورى
را دور زده به
ايران نامه
سرگشاده مى
فرستند. آنها
در اين نامه
هشدار مي دهند
كه هر نوع
توافقى پس از
سال ٢٠١٧ كه
جمهورى
خواهان به قدرت برسند
در نهایت بى
اعتبار خواهد
شد. سناتورها
در زير گنبد
كاپيتول
آشكارا سياست
خارجيى خلاف
كاخ سفيد پيش
مي برند. دعوت
از نخست وزير
اسرائيل
نتانياهو،
بازيگر مخالف
اوباما از
خاورميانه،
يكى از اين
موارد است.
اين هم يكى
ديگر از موارد
مغاير با روش
هاى مرسوم است.
مخالفين و
موافقين
آمريكا نمي
دانند در آينده
روى كدام
سياست آمريكا
حساب كنند:
سياست خويشتندارانه
اوباما و يا
سياست بزن
بكوب كاپيتول.
زمان اين كار
بدتر از دوران
ما نمى توانست
باشد كه كلى
از دولت هاى
منطقه در مسير
فروپاشى
هستند.
٣-
جنگ برادر با
برادر مسلمانان
تمام منطقه را
در بر مى گيرد
چه
يمن و چه
ليبى، چه عراق
و چه سوريه كه
توسط نيروهاى
استعمارى (
بريتانيا و
فرانسه) بوجود
آمده اند در
مسير فروپاشى
هستند. منطقه
به يكبار خود
را ميان
اختلافات
قديمى سنى و
شيعى مى يابد.
بعد از اينكه
اعتماد به
دولت ملت و
اميد به زندگى
قابل قبول و باكرامت
از بين مى رود
همه مسائل دور
و بر گرايشات
مذهبى شكل مي
گيرد. پيوند
هاى قديمى و
پردوام قبيله
اى و بيش از
همه پرسش هاى
مربوط به هويت
و عقيده
پشت مرزهاى
كمرنگ شونده
كشورهاى عربى
سر بر مي
اورند.
ديكتاتور هاى
پسا استعمارى
عربى نتوانسته
اند پاسخ چنين
پرسش هايى را
بدهند.
در
خيزش اعراب
امكان رقابت
آزاد پاسخ
ها بوجود
آمده است.
اخوان
المسلمين
اولين دور برنده
شدند اما تنها
دور اول. در
مصر با كودتا
كنار زده شدند
و در نهايت در
بسيارى از
كشورهاى عربى
به طرز خونينى
سركوب گشتند.
با پی آمدی
وحشتناك:
اكنون جنبش
هاى راديكال
يعنى جهادگران،
تروريست ها و
گردن زنان
حرفه اى خلا
اسلام سياسى
را پر كرده
اند. گسترش
اخير ملغمه اى
انفجارى از
درگيرى هاى
مذهبى ،
اجتماعى و
ميان كشورى در
بسيارى از
كشورهاى
خاورميانه
موجب گسترش
اين نيروها
شده است.
در
در هم ریختگی
اوضاع عربى
خيلى ها كارت
مذهب را بازى
مي كنند چون
پر كشش تر است
و بيش از همه
مشروعيت زاست.
ايران و
عربستان
سعودى با
لولوی افراطى
ها و نفوذ
مذهب
آن ديگرى
مى ترسانند.
نتيجه جز
وضعيتى مسخره
آميز نيست. هر
دو قدرت بزرگ
اسلامى كه
آفرينندگان و
پشتيبانان
افراط گرايى
در سراسر جهان
هستند اكنون
خود را چون نيروى
پيشتاز
مقابله با
جهادگران
اسلامى معرفى
مي كنند.
پاسداران
انقلاب
اسلامى ايران
در سوريه و
عراق عليه
نيروهاى داعش
ميج نگند. عربستان
سعودى از
مبارزان سورى
(؟!) عليه
جهادگران
داعش حمايت مي
كند و نيز
طوايف يمنى را
براى عدم
وابستگى به
گروههاى
القاعده مورد
پشتيبانى
قرار مي دهد.
همه به اسلام
استناد مى كنند
و اما در واقع
نگران قدرت
خويشند.
٤-
ديكتاتورها و
آتوكراتها
مقابل نو هم
پيمان مي شوند
ديرزمانى
است كه خيزش
هاى عربى به
تاريخ پيوسته
اند."زمستانى"
در پي "بهار"
آنگونه كه
برخى ناظران
بى خبر غربى
پيش گويى مى كردند،
نيامد بلكه
اين رژيمهاى
قبلى در لباسى
تازه بودند كه
سر برآوردند.
آنجا كه دولت
سرنگون نشده
بود رژيم ها
تسمه ها ی
فشار را سفت
كردند.
كشورهاى خليج
اپوزوسيون
را، چه ليبرال
ها و چه اخوان
المسلمين، با
شلاق و زندان
تعقيب كردند.
ايران به ترور
انقلابى (؟!)
پايبند بوده و
دگرانديشان
را روانه
سياهچال ها يا
مجبور به ترك
كشور مي كند.
حتى كشورهاى
مدرنى (؟!) چون
اردن به
دستگاه پليسى
و امنيتى دست
مى يازند.
عبد
الفتاح
السيسى در مصر
رژيم آتوريتر سرکوبگری
را بر پا مي
كند كه حكومت
پيش كسوتش
حسنى مبارك در
برابرش به
نسبت لیبرال
به نظر مى رسد.
السيسى دنبال
رهنمود از
ولادمير
پوتين و تكيه
گاهى در مسكو
است و به نظر
مى رسد كه نقش
مدافع منافع
وى در منطقه
را بازى مي
كند. رئيس
جمهور مصر ابا
نداشت كه در افتتاحيه
سران اتحاديه
عرب پيام
پوتين را
بخواند.
اتحاديه عرب
كه در دوران
خيزش هاى عربى
به كشورهايى باز
و نيمه باز تقسيم مي
شدند، ديرى
است كه به غير
از چند استثنا
به كلوب
آتوكراتها
تبديل شده
اند. با اين همه
اين تنها
بازگشتى به
دوران ملال
آور پيش از
٢٠١١ نيست.
حتى پيش از
خيزش هاى عربى
بحث هاى وسيعى
در باره آزادى
و حق مداخله
در أمور، وسيعا
منطقه را در
بر گرفته بود.
اپوزوسيون
چون ليبرالها
و اخوان
المسلمين
وارد مجالس مي
شدند هر چند
نفوذ شان كم
بود. زمان
زمان ناآرامى
هاى آفريننده
در زير پوست
ظاهرى حاكميت
هاى به نظر
مستحكم
آتوريتر بود.
ولى امروزه
ترس از جنگ
توجيه گر
تمامى فشارها
و سركوبها
است. اوضاع
براى إنسانها
خشن تر و غير
قابل تحمل تر
شده است.
هدفى
برتر
آتوكراتهاى
سنى عرب منطقه
را متحد مي
كند. دگرگونى
و در هم ريزى
هاى عميق از
ليبى تا يمن
آتوكراتها را
برابر هر نوع
نوآورى حساس و
بدبين كرده
است. فردى مثل
مبارك ظرفیت
قدرى نوگرايى خاص را
داشت ولى
اخلاف او
ندارند.
ائتلاف بزرگى
از محافظه
كاران عليه هر
شكلى از
دگرگونى تشكيل
شده است. حال
اين مي خواهد
انقلاب
اطلاعاتى در
رسانه هاى
اجتماعى،
گشايش در
جوامع عربى و يا
برآمد حوثى ها
در يمن باشد و
خواه حتى مذاكرات
دول بزرگ با
ايران در باره
برنامه اتمى
اش كه منجر به
خروج ايران از
انزوا بشود. همه
چيز قدرت آنها
را تهديد مى
كند. جنگ عليه
نو اتحادهاى
غريبى بوجود
مى آورد.
٥-
اتحاد پشت
پرده سعودى ها
و اسرائيلى ها
عليه ايران
طبيعى
است كه نه
اسرائيلى ها و
نه سعودى ها
اين را رسما
تاييد نكنند.
بيش از همه
سعودى ها نمى
خواهند بازو
به بازوى هم
با
"صهيونيست"
ها در اورشليم
ديده شوند.
اما در خفا
اين دو كشور به
هم نزديك شده
اند. ديرى است
كه مسئولان
رسمى اسرائيلى
و سعودى
مشتركا
عصبانيتشان
را از دست
اوباماى
"ضعيف" ابراز
مى كنند. ديرى
است كه رسانه
هاى اسرائيلى
گزارش مى دهند
كه در صورت
حمله اسرائيل
به تاسيسات
اتمى ايران عربستان
حاضر است
آسمان خود را
براى كوتاه شدن
فاصله پرواز
در اختيار
هواپيماهاى
اسرائيلى
قرار دهد.
ديرى است كه
اسرائيلى ها
ديگر مخالف
فروش تانك هاى
لئوپارد ٢
آلمانى به رياض
نيستند. ديرى
است كه
مامورين
اطلاعاتى اسرائيلى
و سعودى در
بروكسل، وين و
دهلى نو براى
گفتگو دو
جانبه باهم
ديدار مى
كنند.
در
باره منطقه به
شكل غريبى هم
نظرند. سعودى
ها و اسرائيلى
ها همچنانكه
از اخوان
المسلمين حالشان
مي گيرد
از
متحدين تهران
در درياى
مديترانه،
حزب الله
لبنان و حماس
نيز نفرت
دارند. نفوذ
ايران در عراق
و سوريه همچون
خارى در چشم
اسرائيل و عربستان
است. همچنان
است
نگرانيشان از
موفقيت حوثى
ها در يمن. و
طبيعتا مقابل
دشمن ديرين
شان ايران
كاملا هم
نظرند. مذاكرات
اتمى در نظر
نخست وزير
نتانياهو و
سلطان سلمان
توطئه اى را
مى ماند كه
ايران را از
تحريم ها خلاص
مي كند در
حاليكه
سانتريفوژها
را چرخان مى
گذارد.
هر
دو كشور در
سالهاى گذشته
مدرن ترين
سلاح هاى
ايالات متحده
را دريافت
داشته اند، هر
دو پايگاههاى
آمريكا در خاور
نزديك بوده
اند گرچه رسما
در جنگ با
يكديگر بودند.
امروزه
اشتراك منافع
زيادى دارند.
هرگاه توافقى
بر سر برنامه
اتمى ايران
صورت بگيرد
(مقاله قبل از
توافق لوزان
نوشته شده
است: مترجم)
آنها بيش از
پيش به هم نزديك
خواهند شد.
اين اتحاد غير
رسمى تنها
عليه ايران
نيست. عليه
سياست متحدين
آمريكا هم
جبهه گيرى
خواهد كرد تا
اوباما را بيش
از پيش تضعيف
كند تا مخالفين
وى در كاپيتول
در دو سال
آينده كاخ
سفيد را در
دست گيرند.
(؟!)
ها از مترجم
می باشند