اسکاتلند :
چراغی که
خاموش نخواهد
شد
ظرف
این
هفته
(۱۸ سپتامبر)
مردم
اسکاتلند در باره
آینده مبتنی بر
قانون اساسی
تصمیم خواهند
گزفت ، ولی
گفتمان آنان
فراتر از آن
میرود . آنان
در این باره
به بحث
و گفتگو
می پردازند که
چگونه می توان
از اسکاتلند
جامعه بهتری
ساخت. مردم
میخواهند که
جامعه ای
مساوات
طلبانه تر ، جامعه
ای دموکراتیک تر و
قابل دوام و حیات بوجود
آورند.
در این مورد
آنان اختلاف
نظر دارند.
آیا این هدف
می تواند با
بودن در
چهارچوب
پادشاهی متحد بریتانیا و با
همکاری مشترک با
آن بدست
آید ،
و یا ا
ینکه اسکاتلند
باید از فرصت
استفاده کرده
و حساب خود را
از حزب محافظه
کار و سیتی
لندن جداساخته و
نه
تنها
جامعه بهتر
خود را باید بسازد
، بلکه فانوس
راهنمائی نیز
برای انگلیس می
تواند باشد.
پی
آمدهای رآًی
آری یا نه
بسیار عمیق
خواهد بود .«
کومپاس»(Compass ) از
اینکه به کسی
بگوید که
چگونه
بیندیشد
اجتناب کرده و چنین
کاری
نمیخواهد
بکند. این
مردم اسکاتلند
هستند که باید
تصمیم بگیرند.
لیکن
مسیر این
تصمیم گیری
برای سیاست «
کومپاس» به
نهایتِ
درجه آموزنده
است و ما سعی
در عملی کردن
و ارتقاء هرچه
بیشتر آنراداریم.
پیش
بینی می شود که
۸۰ درصد ملت
در این
رفراندوم
مشارکت
خواهند کرد.این
بدان معنی است که یک
میلیون تن از
افرادی که
هرگز در هیچ
رای گیری شرکت
نمی کردند ، در
این رفراندوم
راًی
خواهند داد.
در طی چند سال و ماه
گذشته ،
مردم
اسکاتلند
باهم به گفتگو
پرداخته ، به
سخن یک
دیگر گوش
کرده ، کتابها
و مقلات
متعددی
خوانده اند ،
در «تویتر» باهم
ارتباط گرفته
ودر میتینگ
های عظیم
حضور
داشته
اند.اکنون
گفتگوی بسیار
بزرگی در
جریان
است.سیاست
وضعیت زنده ای
پیدا کرده است
، چرا که مردم
باید یک تصمیم
واقعی بگیرند.مردم
اسکاتلند از
طریق این
رفراندوم ،
نقش یک عامل
فعال را بدست
آورده اند و
این نقش خود را
با عشق و
علاقه وافر
بدست گرفته
اند واین
بسی مایه
سرور
است!
بی
تردید این امر
موجب شور و
هیجان در هردو
سوی رای آری و
نه شده است. در
طرفِ
رای نه ، برای
اولین بار بعد از
زمانی طولانی، یک
فضای گفتمان
در همبستگی ،
انترناسیونالیسم
و طبقه بوجود آمده
است.شاید بطور
اجتناب
ناپذیری هردو
طرف مبارزه
تبلیغاتی بر
عاملِ
ترس ، حکومت
دائمیِ
محافظه کاران
، سقوط بیمه
بهداشت ملی(NHS) بدلیل
مساله مالی، و موضوعِ
اتحادیه
اروپا تکیه می
کنند. ایجاد
ترس همیشه
ورقی بوده که
بانک ها با آن
بازی کرده و
مدام به این
تهدید متوسل
می شوند که
اگر مردم در
خطِ
منافع
پایتخت
رای ندهند ما
از اسکاتلند
بیرون میرویم.
می
توان گفت که در
خارج
از خطِ رایِ
مبارزه تبلیغاتی برای
رایِ آری از
طرفِ
« حزب
استقلال
اسکاتلند»( SNP ) ،
مسائل بشکل
هیجان انگیزی
جریان پیدا
کرده اند.
تشکل هائی مثل«
رفاه عامه
مردم » (Common
Weal)،
«کولکتیِو
ملی »، «
اسکاتلنِد
زیبا»(Bella Caledonia )،«مبارزه
تبلیغاتی
برای استقلالِ
رادیکال» ، «
زنان برای
استقلال » و
انواع سازمان
های فرهنگی و
مدنی بوجود
آمده اند که
فراتراز
سیاست های
سنتی میرود.
در مجموع این سازمانها
سیاست
های یک چپ
مدرن را
نمایندگی می کنند
و نه یک
ناسیونالیسمِ محدود
نگر را.
همه
این گروه ها برغمِ اینکه در خط
تبلیغاتی
رسمی رایِ آری
قرار دارند ،
تلاش نکرده
اند که برای
مردم یک
چهار چوب
قالبی از
استقلال
بسازند.آنها
هر گز سعی نکرده
اند که
یک چهار چوبی
را برای این
گفتمان ها
تعیین کرده و
یا آنرا مثل
یک پیام تبلیغاتیِ
رهبری حزبی از
اول تا آخر به
مردم بفروشند.
بجای چنین کاری
، این تشکلها
به مسائلی
پرداخته اند
که مورد علاقه
و نظر مردم
است : نظیر
دستمزدهای
پائین ، حمله
به تامین
اجتماعی ، رشد
آشکار
نابرابری و
کمک بمردم که
با همدیگر سخن
گفته و معنا و
مفهومی به
وضعیتِ
زندگی خود
بدهند. آنها
پلاتفورمی را
فراهم ساخته
اند که مردم
بتوانند قدرت
را بدست
بگیرند، ضمن
اینکه بسیاری
از طرفداران
رایِ
نه و عناصر
سنتیِ
رای آری در
جستجوی آن
بوده اند که با
گفتن به مردم
که در باره چه
بیندیشند ،
همچنان در
قدرت باقی
بمانند.اگر
سیاست در
آینده معنائی
داشته باشد ،
بنظر میرسد که
خارج از این پیکره
رسمی خواهد
بود.
البته
همه چیز هم به
خوشی و خرمی
نبوده است. باید
ایجاد هرگونه رعب
و فشار از طرف
هرکسی در
سیاست را آشکارا نفی
و مردود شمرد.
باز بودن ،
احترام
گذاشتن و بردباری
و همدردی،
وسیله و هدفِ
هرجامعه
بهتری باید
باشد .
اگر
اسکاتلند رای
آری بدهد، این
فقط باید بمعنی
یک آغاز
باشد، و نه انتقال صرفِ همه
قدرت و منابع
به
نام کشور
اسکاتلند ،
بلکه در تمام
اسکاتلند به مردم و بویژه
به آنانی باشد که
قدرت و امتیاز
کمتری دارند.
همه ما در
بریتانیا
علاقه مندیم
که بیبینیم اسکاتلند
تا آنجائی که
ممکن است چبزی
شبیه دانمارک
شود و ما
اسکاتلند بهتری
داشته باشیم و به صورت
فانوسِ
راهنمائی و
روشنائیِ
ترقی خواهانه
ای برای
بریتانیا در آییم.
اگر
اسکاتلند رای
نه بدهد ، زمان
برای تفویضِ
قدرت بیشتر به
اسکاتلند
و اصلاحات
دموکراتیک را
نباید از دست
داد و انرژی و
سرزندگی و
توانائی
ساختن در
اسکاتلند را نباید به
هدر داد.مسولیت
چنین امری
برعهده همه ما است.
نتیجه
رفراندوم
هرچه باشد ، توجه به
دونکته اهمیت
جدی دارد.
نخست اینکه به
نتیجه
رفراندوم
باید احترام
گذاشت.دموکراسی
و اراده مردم
مقدس هستند.
دوم اینکه به مردم
باز این حق و
اختیار داده
شود که بار
دیگر بتوانند
آینده خود را
تعیین کنند.
برغم نفی
تفویض حداکثرِ اختیار
در کاغذ رای ،
دولت و نهاد
حکومتی مجبور
به یک
گزینه در نظر
سنجی شده است و حرکت
پشت آن ،
واگذاری قدرت
است. این به ما
یاد آوری می
کند که هیچ
چیزی را که
ارزشمند است
نباید از دست
داد ، بلکه
باید بخاطر آن
مبارزه کرد و
جنگید. همچنین
این به ما یاد
آوری می کند
که دولت اگر
چاره ای
نداشته باشد ،
ناگزیر از تن
دادن به
انطباق خود با
وضعیت است.
این
پنجشنه ، مردم
اسکاتلند سخن
خواهند گفت. آنان
در باره
پیشنهاد یک
قانون اساسی تصمیم
خواهند گرفت ، لیکن
در هردو سوی رای
آری ونه ،هنوز
مردم
اسکاتلند باید
در مورد سوال
مهمتری
بیندیشند :
میخواهیم در
چه نوع کشوری
زندگی کنیم؟ بسیاری
از مردم در
انگلیس و ویلز
و ایرلند شمالی
میخواهند
چنین سوالی را
از خود بکنند
، ولی
جنبش برای
تغییر در آنها
باندازه کافی
رشد نکرده است
زیرا احساس این که
آنها خود
عاملِ
تغییرهستند
را ازدست
داده اند. این امید باختن
و حس ناتوانی
، در رای ندادنِ
میلیون ها نفر
در ویلز و
حمایت رو به
رشد از «حرب
استقلال
انگلیس» (UKIP)
خود را نشان
می دهد.نمونه آن
در شکست ویلزی ها برغم
توافق میان
احزاب در آنجا
ها برای بدست
آوردن
اختیارات
بیشتر ، به صورت
برجسته ای
دیده می شود.
این افت
دموکراتیک
فقط مشروعیت
ضعیف و
لرزان دولت
بریتانیا را بیشتر از هر
زمان دیگری
زیر سوال
میبرد.باید
اضافه کرد که
دولت و حزب سیاسی
ایکه حامی
آنست و سیستم
مالی ایکه
آنرا هدایت می
کند ، باید
اصلاح
شود.سیستم انتخاباتی
، استفاده از
رفراندوم در
مسائل کلیدی ،
داشتن یک
قانون اساسیِ
مکتوب ، تفویض
قدرت و منابع
به آنانی
که فاقد قدرت
هستند ،در
جوامع محلی ،
شهرها و مناطق
و انحلالِ
مجلس لرد ها و
پایان دادن به
حمله به
اتحادیه ها ، حمله به جامعه
مدنی و آزادی
های مدنی ،همسازی
باحکومت
مرکزی وبی
حرکتی و بی
اعتنائی به
ضعیفتر ها و
نابرابری ایک
مایه یاس و
نامیدی است، جملگی باید
بدور انداخته
شوند.برای
رسیدن به این
منظور ما نیاز
به « کنوانسیون
قانون اساسی
مردم» داریم
که
تنهاخواسته
هائی
را مطرح
نمی کند که نخبگان سیاسی
بتوانند آنرابه
طاق نسیان
بسپارند
، بلکه جنبشی
را می سازد که
توان انجامِ
آنرا دارد.
مردم
اسکاتلند و رای
آری و نه آنان برای ما
در حکمِ
پیشروان
این حرکت
هستند. آنها
بما نشان می
دهند که چگونه
می توان سیاست
را پیش برد.
هنگامی که
فراخوان
مناسبی وجود داشته باشد همچنین بما می
آموزند که چگونه
میتوان آنراآغاز
کرد.آنها بما
امید می بخشند
و راهی
را که می
توان طی کرد به ما نشان
میدهند.
ترجمه
ازنشریه Compass
http://www.compassonline.org.uk/scotland-a-light-that-will-
never-go-out/
تراتعیین
کرده
تتععین کرده
برای این گفتمان
ها تراشیده و
آنرا با خط
تبلیغاتی رهبری
حزبی یا فروش
تبلیغات از
کله تاپائين
به مردم
بفروشند.