جنسیت و ضد انقلاب درمصر

مروت .ف.حاتم

Gender and Counterrevolution in Egypt

by Mervat Hatem

published in MER268

 

ترجمه هدايت سلطانزاده

هیجده روز انفلاب که از ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ آغازگردید ،مصری ها را با هم متحد کرد.طیف های  مختلفی از شهروندان از زن ومرد، با حجاب و بی حجاب، پیر و جوان ،  از طبقه متوسط گرفته تا  طبقه کارگر ، به قصد پایان دادن به حکومت ۳۰ ساله حسنی مبارک  و ممانعت از جانشینی طراحی شده برای او ،کنارهم ایستادند.  لیکن  وضعیت دشوار سکولار هائی که خود را لیبرال میدانستند،اما در واقع از ارتش در برابر اسلام گرایان حمایت می کردند، خود به بازگشت گفتمان عصر مبارک کمک کرد. اکنون هیچکدام از این طرفین ، بهیچوجه مایل نیستند که موضوع جنسیت ، در خدمت برنامه عمل وسیعتر آنان قرارگرفته باشد.

روش عمل کهنه و شناخته  شده دولت

در سوم ژوئیه، فیلد مارشال اَلسیسی، فرمانده عالی نیروهای مسلح ،اعلام کرد که محمد مورسی از قدرت برکنار شده و یک حکومت موقت تشکیل خواهد شد.در کنار او ، محمد البرادعی ، برنده جایزه نوبل و یکی ازمخالفین شاخص مورسی ، رئیس حزب سلفی نور، شیخ الازهر ،اسقف کلیسای قبطی، و سکینه فؤاد ، روزنامه نگار مورد احترام وعضو «شورای ملی زنان»(که یک تشکل دولتی است ولی ادعا می کند که زنان مصر را نمایندگی میکند ، لیکن در حقیقت ، هدف ها و خواسته های مربوط به جنسیت را بااحتیاجات وخواسته های دولت منطبق می سازد) ایستاده بودند. درست همان شیوه عمل کلاسیک و شناخته شده مبارک مآب  و نمایشی از فراگیر بودن ، که هدفش منحرف ساختن توجه عمومی ازاین است که نه فقط جریان عمده اسلام گرایان ، بلکه همچنین نمایندگان اکثریت مردمی را که برای نان روزانه شان در تقلا هستند، کاملا  ازدایره بیرون گذاشته اند.بسیاری از زنان از سرنگونی مورسی که فقط دو نفر زن در هیات وزیران خود داشت ، پشتیبانی کردند.اگر آنها فکر می کردند که در حکومت جدید ، تعداد زن بیشتری پست وزارت خواهند داشت، باید گفت که آب سردی سرشان ریخته شد.وقتی که وزرای دولت موقت را اعلام کردند، فقط سه وزیر زن دربین آنان دیده می شد: لیلا اسکندر ، وزیر محیط زیست، ملکه الرباط، وزیر بهداشت و دُریه شرف الدین، که خانم مورد احترامی از شبکه تلویزیون  و نیز عضو «شورای ملی زنان» است که اکنون وزارت رسانه ها را برعهده دارد. هدف  انتخاب لیلا اسکندر ، با یک تیر دو نشان زدن را داشت که همان شیوه قدیمی انتخاب یک زن قبطی بعنوان یک وزیر که باید آنرا دوبار بحساب آورد ، یکبار بعنوان نماینده قبطی ها و یک بار نیز بعنوان نماینده زنان!سکینه فؤاد را نیز به پست مشاور رئیس جمهور در امور زنان گماشتند ، پستی که در دوره مورسی ایجاد شده بود.حکومت تحت رهبری نظامیان ، با حذف نام ایناس عبد الدایم در آخرین لحظه از پست وزارت فرهنگ ، نشان داد که علاقه ای به تفویض یک پست  ازنظر سیاسی حساس به زن ها را ندارد.خانم عبدالدایم، قبلا رئیس « خانه اوپرای قاهره » بود.عبدالعزیز آخرین وزیر فرهنگ کابینه مورسی ،خانم عبدالدایم را از ریاست خانه اوپرای قاهره برکنار کرده و اظهار داشت که  دلیل برکناری وی را بعداً اعلام خواهدکرد.درنهاد فرهنگی مصر، اخوان المسلمینی ها به عبدالعزیز که فقط هوادار آنان بود ، به چشم یک آدم غیر خودی می نگریستند.ازاینرو از همان نخستین روز حضور او در مقام وزارت فرهنگ ، حملات شریرانهِ شخصی و حرفه ای علیه اورا شروع کردند. عبدالعزیز نیز با اخراج عده ای از مقامات وزارت فرهنگ ،واکنش تلافی جویانه ای از خود نشان داد. او در باره دلیل  اخراج خانم عبدالدایم که بعنوان یک فلوت نواز،آموزش موسیقی خود را در فرانسه طی کرده بود گفت ، که ایشان خانه اوپرا را  به یک محل نخبه گرائی تبدیل کرده بود  که خود نمونه ایست از آنچه  که در این وزارت خانه می گذرد  و بنابراین  او مصمم به اصلاح آنجا است.همچنین او ادعا کرده بود که برنامه های فرهنگی که خانم عبدالدایم سازمان میداد، تماشاگران  کمی را به آنجا جلب می کرد و در آمد کافی بوجود نمی آورد.ولی بر خلاف ادعای عبدالعزیز،  همه می دانستند که خانم عبدالدایم تلاشهای زیادی بعمل آورده بود که دامنه فعالیت های خانه اوپرا را گسترش دهد ،که ازجمله آنها آوردن هنرمندان مصری و بین المللی به خانه اوپرا تا طیف های وسیع تر و متنوع تری را به آن جلب کرده باشد. او مدیر قابلی بود و کارکنان و مولفین برجسته در  اعتراض  به برکناری او به اشغال کنندگان وزارتخانه پیوستند.وقتی نام عبدالدایم بعنوان وزیر فرهنگ اعلام شد، نهاد فرهنگ به جشن و سرور بر خاست که بظاهر علامت واکنش علیه افق  محدودنگاه اخوان المسلمین نسبت به فرهنگ را نشان میداد. ولی  چند ساعت پیش ازاینکه خانم عبدالدایم   بعنوان وزیر ادای سوگند کند،با تلفن به او خبر دادند که این پست به فرد دیگری واگذار شده است. زیرا حزب النور ( سلفی) ، انتصاب او به وزارت فرهنگ را وتو کرده بود ، بدلیل اینکه« عبدالدایم اولا یک زن است ، و ثانیا کسی است که میخواهد بساط رقص و آواز و موسیقی را گسترش بدهد». مخالفت سلفی ها تعجب آور نبود ، لیکن آزار دهنده این بود که نخست وزیر هیچگونه تمایلی نداشت که از توان سیاسی خود ، برای دفاع از حقوق زنان و سیاست فرهنگی لیبرال که با نام عبدالدایم مرتبط بود استفاده کند.

حکومت موقت اما ، با انتصاب یک زن به وزارت رسانه ها ، در حوزه جدیدی گام نهاد. معمولا به زن ها ، موقعیت کم اهمیت تر سیاسی، نظیر تحقیقات علمی یا امور اجتماعی را می دادند.پست هائی مثل محیط زیست و بهداشت و یا شبیه آنها ، پست های حاشیه ای بحساب می آیند.لیکن مقام وزارت رسانه ها ، آنهم در اوج تبلیغات علیه اخوان المسلمین، یک پست نزدیک به مرکز قدرت شمرده می شود. در میان این سیاست های سرکوبگرانه ، خانم دُریه شریف الدین، یک چهره ملایم دیده میشود. او تمامی برنامه های ماه رمضان از شبکه های تلویزیون های دولتی و تمام شبکه های خصوصی را معلق ساخت تا تظاهرات طرفداری از خواست اَلسیسی در «جنگ علیه ترور»  را پخش کند، که چیزی جز هلهله پیروزی خشونت دولتی علیه اخوان المسلمین نبود.این اقدام ، در واقع بازگشت آشکاری بود به الگوی روش های بی اعتبار روابط عمومی دولت در دوره حسنی مبارک و مورسی. حکومت موقت ، در ابتدا حق تحصن تظاهر کنندگان در مسجد ربیع اَل اَدویه و میدان النهضه را پذیرفت ، ولی بعداّ فرمان پراکنده شدن تجمعات را صادر کرد.شریف الدین این اقدام خود را به بهانه « حفظ امنیت ملی ، منافع عالی کشور و حفظ صلح و امنیت شهروندان» توجیه کرد.دستور پراکنده شدن تظاهر کنندگان ، اعلام وضعیت قوق العاده و وضع حکومت نظامی را بدنبال داشت.

در درگیری هائی که بعد از  اعلام حکومت نظامی بوجود آمد، زنان حامی اخوان المسلمین، نقش سربازان پیاده نظام را ایفاء کردند.آنان با آوردن خانواده های خود ، نمایشی از بازی عدد و رقم را که در آن هریک از طرفین میخواست به طرف مقابل نشان دهد از دیگری بیشتر است را نشان دادند.آنان نیاز های روزمره  اردوهای تظاهرا کننده را تامین می کردند ویا با رسانه های بین المللی در باره مشروعیت خواسته های خود و اینکه مبارزه را ادامه خواهند داد ، به مصاحبه می پرداختند.آنها خودرا بصورت حایل بین تظاهرکنندگان مرد و نیروهای امنیتی قرار میدادند تا مانع از تحریک شوند.در نتیجه ، به نخستین قربانیان درگیری ها تبدیل شدند. سه زن در دِلتای منصوره کشته شدند. سخنگوی زن اسلام گرایان ، این کشتار زنان را نمونه ای از خشونت و بی رحمی پلیس نامید و خواهان تحقیق در مورد آنها شد. لیبرال ها نیز کشته شدن سه زن را محکوم کردند ، ولی مسؤلیت آنرا نه به گردن حکومت موقت ، بلکه به اخوان المسلمین نسبت دادند که نتوانسته است از زنان و کودکان حفاظت کند.آنان همچنین ادعا کردند که اخوان المسلمین از زنان و کودکان بعنوان یک سپر انسانی استفاده میکند..باید خاطر نشان ساخت که در طول ۱۸روز انقلاب  که زنان ، کودکان را بمیدان تحریر می آوردند، لیبرال ها می گفتند که این یک آموزش ارزشمند سیاسی برای نسل های آینده است. اگر اسلام گرایان یک زن لیبرال را در تظاهرات کشته بودند ، آنوقت آنها اورا یک زن قهرمان لیبرال برای خود تبدیل میکردند.ولی چون زنان کشته شده ،اسلام گرا بودند، لیبرال ها هیچ ارج و حرمتی برای آنان نگذاشتند«شورای ملی زنان» نیز با سکوت از کنار کشته شدن این زن ها در دلتای منصوره گذشت.

درضمن ، مروت التلاوی ، وزیر امور اجتماعی در دوره حسنی مبارک و رئیس شورای ملی از بعد از انقلاب ۲۰۱۱، تحصن ربیع اَل اَدویه را یک منشاء هرج و مرج اجتماعی خواند . او تا آنجا پیش رفت که گفت سازمان دهندگان تظاهرات ، زنان را ربوده و آنان را مجبور کرده اند که  بعنوان «جهاد آمیزش جنسی »( نکاح الجهاد) بامرد ها بخوابند. مفتی عربستان سعودی ، نصیر الامت ، در طی فتوائی در مورد درگیری ها در سوریه ، از چنین کلمه ای استفاده کرده بود. او گفته بود که اینگونه آمیزش های جنسی در چنین مواردی بین زن ومرد مجاز است که در مواقع عادی جایز نیست.در طی ماه ژوئیه ، خانم التلاوی و نیز مفسرین ضد اسلام گرای مرد ، از چنین عباراتی برای  بی اعتبار کردن تحصن کنندگان و اهریمنی جلوه دادن اسلامی ها  استفاده می کردند و بین آنها و قاتلین و تجاوز کنندگان جنسی فرقی نمی گذاشتند.رفته رفته، التلاوی  گفت که به زنان اسلام گرا هیچ قرب و منزلتی بخاطر رضایت دادن به این « جهاد آمیزشی» قائل نیست  تا چه رسد باینکه خود زنان شروع کننده آن بوده باشند.از نظر او ، زنان در اردوی تحصن کنندگان ، قربانی تلقی میشدند . تحصن کنندگان ،  نیز خود « نقض کنندگان حکم قانون و عزت و حرمت زنان » بودند.

مکان های سمبولیک

  نه منطقه مسجد ربیع الادویه  و نه میدان النهضه ،  هیچیک عرصه های  بی قانونی نیستند. هر دوی آنها در متروپل قاهره واقع شده اند.اولی در منطقه طبقه متوسط نشین مرفه نصر سیتی قرار گرفته است و دومی نیز در نزدیکی قیزا که محل زندگی آدم های ثروتمند است .در انتخاب مسجد ربیع الادوی از طرف اخوان المسلمین ،  وجود محل سکونت  محمد بادی ، شخصیت مهم اخوان المسلمین وهمچنین  آپارتمان   خیرات الشریر، یکی ازبزرگترین سرمایه داران مالی در آن محل، تاثیر داشت.الشریر ، چندین سرمایه گذاری ملکی در آن اطراف این منطقه دارد.همچنین بجاست که گفته شود که اخوان المسلمین این مسجد را ساخته است . وضعیت اقتصادی رهبران اخوان المسلمین با این محل متناسب بوده و با آن هماهنگی دارد ، ولی این وضعیت در موردافراد عادی آنا صادق نیست.در نتیجه، سکنه نصر سیتی ، از حضور این افراد در آنجا بتدریج خشمگین شدند و آنرا اُفتی برای محل خود می دانستند ، لذا به جنب وجوش افتادند که به تحصن پایان داده شود. در مقابل، اسلامیان متحصن در آنجا نیز، سکنه محل را بعنوان آدم های چرندی که هدف های ارزشمند تحصن کنندگان را نمی فهمند ، مورد تحقیر  و تمسخرقرار می دادند.در واقع این یکی از موارد نادری بود که فاصله طبقاتی بین رهبری و افراد عادی اخوان المسلمین ،خود را نشان میداد.در النهضه ، یک چنین درگیری بوجود نیامد ، زیرا منطقه یک منطقه مسکونی نیست و فقط چندین خانه و آپارتمان در بین ساختمان های دانشگاه قاهره و باغچه های مطالعه گیاه و باغ وحش وجود دارد.ولی مخالفین تحصن ، کلمات پر نیش و کنایه ای  در مورد اخوان المسلمین بکار می بردند و آنان را متهم می ساختند که به با غچه ها و « نهضت المصر» ، یعنی  مجسمه معروف محمد مختار در مرکز میدان ، آسیب های ترمیم ناپذیری زده اند.

باید خاطرنشان ساخت که دو محل شهری که تحصن در آنها انجام گرفت، ساختمان هائی هستند که با تاریخ زنان ، چه قدیم و چه جدید مرتبط هستند و  اسلامی ها و لیبرال ها هرکدام میخواهند آنها را به نوعی از آن خود جلوه دهند.اخوان المسلمین تلاش کرده است که زندگی نامه زنی را بطرز بر جسته ای نشان دهد که مسجد نصر سیتی بنام وی نامگذاری شده است و باین ترتیب ، پایگاه اجتماعی اورا مورد خطاب قرار دهد.ربیع الدویه ، چهارمین دختری( الربیعه)  بود که در یک خانواده فقیر در قرن هشتم در بصره متولد شده بود.سال های اولیه زندگی او با فلاکت و بدبختی همراه بود و اورا بدنبال خشکسالی ای که بوجود آمده بود ، به بردگی فروخته بودند.دو روایت مختلف در باره زندگی بعدی او وجود دارد.بعضی ها گفته اند که وقتی که ارباب او دید الربیعه بسیار مذهبی است ، اورا آزاد کرد.روایت دیگر  شکل کمی پیچیده تر دارد. می گویند وقتی او از بردگی آزاد شد ، راه دیگری جز روی آوردن به مطربی و فاحشگی برای گذران زندگی نداشت.گویا او بعد ها در می یابد که بردگی یکنوع تقید و در بند بودن است ، نه فقط زنجیری که انسان را در بند نگهمیدارد ، بلکه همچنین با زنجیر نیاز های کاذب و غریزی  .بنابراین برای آزادی واقعی ، او آن شکل از زندگی را انتخاب میکند که با عشق به ملکوت آسمان و با ایثار خود به خداوند رهنمون میشد، نه از روی ترس اولیه ای که صوفیان می گفتند ، بلکه ازروی عشق به خدا.این انتخاب، آغاز سیر و سلوک او به رستگاری شخصی و اجتماعی بود. بنابراین ، الربیعه ، نقش یک الگو ومدل برای اسلام گرایان زن ومرد را ایفاء می کند.در واقع، الربیعه وسیله ای بوده برای عروج شکلی ازمشرب صوفی اسلامی فرد گرا.  

اخوان المسلمین علاقه ای باین نگرش از میراث الربیعه ندارد ودر دوره بعدٍمبارک ، آنها گروه های صوفی را بخاطر انحراف شان از ارتدوکسی سنی بیرون راندند.اما مقابل ، اخوانی ها تصویری از الربیعه ارائه داده اند که هر زنی اگر بخواهد او را براساس ایمان و خدمت بخدا قضاوت کنند ، باید مثل الربیعه باشد.در پارلمان کم عمر مستعجل ۲۰۱۲، «حزب آزادی و عدالت»، یعنی بازوی سیاسی اخوان المسلمین، سعی کرد که پلاتفورم جنسیتی خود را با تمرکز بر نیازهای اولیه زن مصری، از پلاتفورم فمینیستی سکولار ها متمایز سازد.ولی چنین هدفی  بابرنامه اقتصادی  نئولیبرالی حداقل گرای آن در تعارض می افتاد.«حزب آزادی و عدالت» با تدوین قانون بیمه بهداشتی برای خانواده هائی که مسؤلیت آن با زن بود ، و طبق آمار ۳۰ در صد خانواده ها در مصر چنین وضعیتی دارند، برای خود کسب اعتبار کرد.طبق این قانون خانواده ها می توانند از  پوشش بیمه استفاده کنند، لیکن مبرم ترین نیاز زنان ، یافتن مشاغلی با در آمدهای بالاتر است. در هر حال ،  تمرکز  اسلام گرایان به بدبختی های زنان کم بضاعت ، به اخوانی ها امکان داده است که خودرانسبت به فمینیست های سکولار  که متهم به نخبه گرا بودن هستند ، از نظر اخلاقی بالاتر بشمارند. وزیر فرهنگ، عبد العزیز درمورد اخراج عبد الدایم  نیز بحث مشابهی را عنوان  کرده وباین بهانه بودجه باله را قطع کرد.

درمورد تاریخ میدان النهضه نیز روایت های جنسیتی وجود دارد.درست در بیرون دروازه های دانشگاه قاهره، هیبت  مجسمه «نهضت میست» قابل مشاهده است که از میدان رامسیس در ۱۹۵۵ به مکان فعلی منتقل شده است.«نهضت میست» ،کار پیکره ساز مختار است ،و مجسمه یک زن روستائی مصری است که یکدست خود را به ابولهولی تکیه داده و دست دیگر او پوشش سر خودرا نگهداشته تا بر صورتش نیفتد و با اطمینان به افق مینگرد.ضمن اینکه او گذشته را در خود متبلور ساخته است ، لیکن از عادات کهنه گسسته است.در سال های ۱۹۲۰، که این مجسمه در آنجا نشانده شد، زنان روستائی مورد تکریم و احترام بودند زیرا دوشادوش مردان در مزرعه کار می کردند.برای آنان غیر عملی بود که مثل زنان طبقات متوسط و طبقات بالای جامعه ،صورت خود در ملاء عام را با مقنعه بپوشانند.لیکن باید رسم اجتماعی حاکم در پس ایده حجب در پوشاندن صورت  را مراعات میکردند.در نتیجه، مجسمه چنین القاء میکرد که این رسم و رسوم پوشاندن صورت ازبین خواهد رفت.لغو حجاب ، یکی از دغدغه های زنان شهری بود که یکی از علائم اصلی تجدد گرائی و رنسانس(نهضت میست) در مصر بشمار میرفت که  انقلاب ۱۹۱۹ محرکه آن بود.سفارش دهنده  این مجسمه به مختار ( پیکر تراش) ، هُداء شَعراوی ، از زنان فعال انقلابی و از چهره های برجسته فمینیست بود که طرفدار لغو حجاب و طرفدار تحصیل و آموزش زنان بود. می توان گفت که دانشگاه قاهره ، بنحوی با تاریخ  جدید زنان پیوند دارد.ایده ساختن یک دانشگاه ملی ، در سال ۱۹۰۷، مورد پشتیبانی لیبرال ها بود.در سال ۱۹۱۴، این پروژه با مشکلات اقتصادی مواجه گردید. ولی پرنسس فاطمه اسماعیل ، قدم  به میدان گذاشت و با اهداء زمین که امروز تمامی  محوطه دانشگاه قاهره را تشکیل میدهد و نیز با فروش جواهرات خود و جمع آوری پول برای ساختن آن، که در این میان دانشگاه قاهره بیشترین بهره را از این دارائی ها برد. در سال ۱۹۲۸ که از مجسمه مختار پرده برداری شد، دانشگاه قاهره ، با حمایت رئیس دانشگاه ، احمد لطفی السید ، که از لیبرال های شاخص زمان خود بوده واعتقاد داشت که برابری بین   زن و مرد از طریق تحصیل می تواند تحقق یابد ، به پذیرش دختران دانشجو در دانشگاه پرداخت.

برای «جامعه اخوان المسلمین» که در ۱۹۲۸ تاسیس گردید، این روایت از النهضه ، چالشی برای هویت فرهنگ اسلامی آن بوجود می آورد. پیدا کردن یک پوشش مذهبی برای زن عادی   ، از نطر اخوان المسلمین   یک نقش اساسی در پروژه تجدد طلبی  آنان داشت.«طرحه» به حجاب شباهت دارد و سر را می پوشاند و نه صورت را که از نظر تاریخی شکل باب شدن آن به زمان ورود اسلام به مصر بر می گردد واخوان المسلمین ، زنان را تشویق به استفاده از «طرحه»  میکرد.

 مجسمه  مختار، در مورد تاریخ اسلام ساکت است  و تا آنجا فرا میرود که زن روستائی را که دست بر روی ابولهولی دارد ،به عنوان سمبل احترام به دوره چند خدائی فرعون بازتاب میدهد که این مورد تنفر اسلام گرایان است. گفته می شود که خراب کردن صورت مجسمه در طول زمان تحصن ، تنفر آنان به هنر باستان مصر را نشان میدهد.

سوزاندن مسجد الربیعه و کلینیک مجاور آن که بسیاری از قربانیان سرکوب در تحصن را مداوا میکرد، بنوبه خود عدم احترام به حساسیت های فرهنگی طرف دیگر را نشان میدهد.بجای آنکه بگذارند که خرابی های بجا مانده ، شاهدی بر خشونت پلیس و نظامیان علیه اسلامگرایان  باشد، مهندسین ارتش عهده دار بازسازی مسجد و کلینیک شدند.  مسجد اینک توانائی جای دادن تعداد بیشتری از مؤمنین را در خود خواهد داشت ،بانصب فواره ای جدید و لوحه یادبودی در باره «وحدت ارتش، پلیس و مردم»در آنجا نصب خواهد شد  که در واقع  بیانگر خشونت  بکار رفته  است.

زنان در تحصن النهضه و نصر سیتی ، وسیعاّ شرکت کردند.تظاهرات، بازاز تبلیغاتی مهم و موفقیت آمیزی بوده بر اینکه بسیاری از زنان ، تفسیر« اسلامی» از نقش جنسیتی  را میپذیرند  که ایمان مذهبی را مقدم بر ثروت ، تحصیل و موفقیت های شغلی قرار می دهد ،که اولین  معیار تشخیص یک زن مسلمان خوب است و اساس احترام اجتماعی برای اوست. حضور توده ای زنان در این تحصن ها وسیله ای بوده که چنین ایده هائی هرچه بیشتر تبلیغ شود.لیکن وسایل ارتباط جمعی و رسانه های لیبرال هنوز ترجیح می دهند که زنان اسلام گرا را بعنوان فریب خوردگان رهبران مرد  و یا سپر انسانی بالقوه  معرفی کنند.در نتیجه ، شکاف بین زن  اسلام گرا و لیبرال ، عمیق تر گردیده است و هیچک از طرفین از تجربه دیگری نمی آموزد.

بازگشت پدر سالار

فیلد مارشال اَلسیسی شبیه یک آفتاب پرست سیاسی است.ایده های او هرلحظه بیشتر بطرف جاه طلبی های او می چرخد.ایده ها و نگرش او به جنسیت ، اگر ضد انقلابی نباشد ، اما بطرز مشخصی  محافظه کارانه است.اَلسیسی ، یکی از جوان ترین اعضاء «شورای عالی نیروهای مسلح» بریاست فیلد مارشال محمد حسین تنتاوی بود که مسؤلیت گذار سیاسی از فوریه ۲۰۱۱ را بر عهده داشت.شعار « مردم و ارتش دست در دست هم دارند» در خیابان ها طنین می انداخت. ولی رابطه «شورای عالی نیروهای مسلح» باانقلابیون بسیار با کش و قوس همراه بود. افسران برای زنان و مردان جوانی که در خیابان ها تظاهرات می کردند ، سخنرانی می کردند و آنان را درست در زمانی که آنها را وحشیانه سرکوب می کردند بسخره می گرفتند. اَلسیسی بعنوان رئیس سرویس اطلاعات ارتش ، هنگام مذاکره با اخوان المسلمین، موقعیت پائینی داشت. در اوت ۲۰۱۲، پرزیدنت مورسی ، تنتاوی را عزل کرده و اَلسیسی را بریاست فرمانده نیروهای مسلح و وزارت دفاع منصوب کرد.معلوم گردید که مورسی و اَلسیسی ایده های مشابهی در مورد جنسیت دارند. می توان استنباط منطقی کرد که اَلسیسی آدم پشت پرده ای  در ارتش بوده که از عمل زشت «آزمایش بکارت» برای ارعاب و تحقیر زنان دفاع می کرده و در عین حال روز ۹مارس در سال ۲۰۱۳را روز جهانی زن  می نامید.این آدم پشت پرده می گفت که « این زنان ، شبیه دختران من و شما نیستند، اینها دخترانی هستند که با مرد های تظاهر کننده در داخل چادر هارفته اند. سلیل شری ، دبیرکل سازمان عفو بین الملل که،با اَلسیسی ملاقات کرده بود به نقل از وی میگوید که او نگرش «پدرسلارانه ای» دارد واظهار می نماید که مصری ها انتظار دارند   «ارتش می باید از سربازان در برابر ادعای زنان که مورد تجاوز قرارگرفته اند»  دفاع کند. اخوان المسلمینی ها نیز گفته بودند که بر خلاف تحصن کنندگان مسجد الربیعه که خانوادگی و دوستانه و با کمال سلامت اخلاقی بودند، تظاهر کنندگان میدان تحریر ، کاملا بی بند و بار و با ولنگاری جنسی همراه بودند.یکی از افراد ارشد اخوان می گوید که قربانیان آزار و اذیت جنسی ، چه با حجاب وچه بی حجاب ، حتما کاری کرده اند که موجب تحریک  آزار جنسی  علیه خود قرار گرفته اند. گمان زده میشود که ژنرال آلسیسی به فرماندهی ارتش منصوب شد ،  به اسلام گرایان تمایل دارد.می گویند که مورسی ، السیسی را باین دلیل  برگزید که او اهل نماز خواندن است و زن ودخترش حجاب به سر می کنند.بعد از کودتای سوم ژوئیه ، یکی از پروفسور هائی که السیسی را از هنگام تحصیل او در کالج جنگ آرتش آمریکا در سال ۲۰۰۶ می شناخت ، میگوید که یکی از دختران او حجاب می پوشید و دیگری نقاب زده و سر و صورت و بدن خود را می پوشانید.این اگر درست هم باشد ، باز بی معنی است.در مصر امروز ، بسیاری از زنان مسلمان اشکال مختلفی از لباس اسلامی را می پوشند و پوشاندن سر خود از طرف آنان ، حامل یک بار سیاسی نیست.چندین زن سرشناس در انقلاب ۲۰۱۱، مثل اَسما  محفوظ، که ویدوئوی او در یوتیوب ، بسیاری از زنان  و مردان را به میدان تحریر کشانید،اسراء عبد الفتاح، بنیانگذار جنبش ۶ آوریل و سمیرا ابراهیم ،  که دعوی دادگاهی محکوم کردن « آزمایش بکارت» را برد، همه حجاب می پوشیدند.زنی هست که مردم مصر به آن «سیت البنات»( محترم ترین دختران) لقب می دهند:« زنی با سینه بند آبی»  که بطرز وحشیانه ای در خیابان محمد محمود در ۲۰۱۱ کتک زدند. او لباس سیاهی به تن داشت که قبل از اینکه سربازان آنرا پاره پاره کنند، با نقاب همراه بود.

در سال های ۱۹۸۰شایع بود که فیلد مارشال عبدالحمید ابوغزاله را باین دلیل بازنشسته کردند که زنش حجاب پوشیده بود.چنین تصوری مبتنی بر این فرض است که فرماندهی ارتش با تصمیمات زنان افسران که چه باید پوشید تعیین میشود، حال آنکه فراموش می کنند که نحوه لباس پوشیدن آنان بسته به انتخاب شخصی خود آنان است.واقعیت این است که زنان بسیاری از فرماندهان ارشد ارتش حجاب بسر می کنند. این بدان معنی نیست که آنها طرفدار اسلام گرایان هستند ، و سرنگونی مورسی و اخوان المسلمین توسط اَلسیسی ، خود دلیل روشنی بر آنست.مارشال می گوید که دو ماه بعد از انتصاب خود به وزارت دفاع ، باین دلیل مورسی را سرنگون کرده است که در مراسم یادبود جنگ ۱۹۷۳، طارق الزمور کنار او نشسته بود. طارق الزمور عضو جماعت اسماعیلیه است که در قتل پرزیدنت انور سادات در ۶ اکتبر ۱۹۸۱، دست داشته است.

السیسی سعی کرد که با همان سلوک نظامی وبا وجود جوان بودن خود، مردم مصر را مورد خطاب قراردهد. در مراسم رسمی ،یعنی در هنگام انتصاب خود بعنوان وزیر دفاع و نیز در موقع سرنگونی مورسی، او با اونیفورم کامل نظامی وحمایل و سینه پر از نشان های نظامی ظاهر میشود.قبل ازاینکه او با نویسندگان و ستارگان معروف سینما و خبرنگاران دیدار داشته باشد، در بازرسی از یک واحد نظامی تانک ، با لباس  رسمی نظامی و عینک آفتابی به چشم به بالای تانک رفته بود. در یک سخنرانی بی نظمی که سخنان شخصی و سیاسی باهم مخلوط شده بود، او گفت که مفتخر است که «به مردم» خدمت کند ، هر چند که مخالفین او از وی انتقاد کرده اند که او با این روش خودرا بسطح پائیینی آورده است. آدم های بیرون از امور نظامی میگویند که او فرد بسیار هیجانی است ، ولی آنان با فرهنگ نظامی ها آشنا نیستند که در آن حرف بیشتر از گلوله می تواند آزار دهنده باشد. السیسی گفته است که دشمن رسانه ها نیست ، ولی آنها باید بدانند که توهین بیک فرمانده ، در حکم توهین به نهاد ارتش است. او هشدار داده است که« اگر ارتش به خیابان ها برود، تا ۳۰ یا ۴۰ سال دیگر ، از مصر صحبتی در میان نخواهد بود». بنظر می آید که بهای مداخله ارتش در کنار لیبرال ها ، بمعنی قربانی کردن دموکراسی از طرف آنان است.

بسیاری السیسی را با جمال عبدالناصر مقایسه کرده اند که سرهنگ جوان ارتش بود و انقلاب ۱۹۵۲ را رهبری کرده و به رئیس جمهور محبوب کشور تبدیل گردید. درست مثل پدر سالار بزرگ ( عبدالناصر) ، او نیز  افتخار خود را، خدمت به مردم و تعهد به دفاع از مصر عنوان کرده است.مارشال گفته است که ارتش در ۳۰ ژوئن ۲۰۱۳  از اراده مردم تبعیت کرده است ، همانگونه که دوسال پیش چنین کرده بود.و در ۲۶ ژوئیه ، بعد از دستور پراکنده شدن تحصن کنندگان، او « شهروندان را به خیابان ها فراخواندکه به« او فرمان مقابله با خشونت و تروریسمی که میتوانست بدنبال داشته باشد» را بدهند.۲۶ ژوئیه ، روز ملی کردن کانال سوئز در ۱۹۵۶بود که موجب محبوبیت عبدالناصر در بین مردم گردید. السیسی علاقه دارد که بعنوان یک رهبر قدرتمند  ظاهر شده و خود را بعنوان  فردی معرفی کند که  می تواند نظم وقانون را برقرار ساخته و درجه ای از امنیت را تامین کند. او تجسم بازگشت سیاست های خودکامه شخصی است که نظر سنجی های  ملی پیش از انقلاب ۲۵ ژانویه ، با چنین سیاست هائی مخالفت ورزیده بود.