مطالبه
نظام سلطنتی
خصومت با مردم
ایران است
یونس
شاملی
آنچه
که از فهوی
کلام فعالین
سیاسی جامعه
سیاسی
مرکزگرا و
فارس ایران
برمی آید،
ساختن تشکیلاتی
(کنگره ملی
ایران که
فعالیتهای
مختلفی در
تشکیل آن در
جریان است) بر
بالای سر
مردم بدون
حضور یک جنبش
فعال و پارالل
با این حرکت
در داخل ایران
است. این چیزی
جز آلترناتیو
سازی تصنعی
نیست. بویژه
میدان داری
اخیر آقای رضا
پهلوی در
مطبوعات و
مئدیا از یکسو
و شرکت
نمایندگان
رسمی و
غیررسمی
ایشان در حرکتهایی
که در صدد
آلترناتیو
سازی هستند، آلترناتیو
سلطنت را
اینجا و آنجا
ترویج میکنند.
یکی از دلایل
آشکار
آلترناتیو
سازان دوری جستن
از تاکید به
جمهوریت و
تاکید به
انتخاب شکل
نظام از طرف
مردم بعد از
تغییرات
سیاسی است.
آقایانی که
شاید هرگز
اهمیتی به
مردم نمیداند،
امروز کاسه
داغتر از آش
شده و مردم عادی
کوچه و بازار
را متخصصین
سیاسی معرفی
می کنند که در
فردای تغییر
نظام، آنها
خود نظام سیاسی
مورد نظرشان
را انتخاب
خواهند کرد.
این آقایان
میخواهند
بگویند که
احزاب سیاسی
کشک و دوغ اند.
احزاب سیاسی
در هر صورت و
بگونه ایی تبلور
اراده سیاسی
مردم آن
سرزمین هستند.
گویا آنها حق
ندارند بین
سلطنت و
جمهوریت یکی
را برای مردم
معرفی کنند.
وقتی
جمهوریخواهان
به قید جمهوری
در پلاتفورمها
تاکید دارند.
گرایش سلطنت و
جمهوریخواهان
طر فدار
سلطنت؟!! بجای
آلترناتیو
جمهوری، از
نظام بیررنگ و
"حکومت
آینده"!! سخن
به میان می
آورند. به نظر
میرسد که آن
جریاناتی که
پایگاهی در
میان مردم
ندارند
میخواهند
رهبری سیاسی
مردم را به
دزدند و خود
مردم را دور
بزنند و چلبی
دیگری برای
ایران بسازند.
بایستی با
صدای بلند
بگوییم که
نظام سلطنتی قبل
از هر چیز با
اومانیسم و
آرمان انسانی
در تضاد است،
چه رسد به
آرمان
دمکراتیک و یا
مطالبات
ملیتها در
ایران. چرا که
در نظام
سلطنتی یکی
پادشاه و
ارباب است و
تمامی مردم
رعیت و نوکران
آن. این
پوسیده ترین و
زشت ترین صورت
یک نظام سیاسی
است. تازه حتی
اگر پادشاه در
ایران به فرض
محال مثل سوئد
(گوش شیطان کر)
دمکرات!! هم
باشد، این
پادشاه حق
اظهار نظر
سیاسی ندارد.
یعنی پادشاهی
که برنامه
سیاسی ارائه
میدهد و به
مردم وعده
میدهد هرگز
نمیتواند
پادشاه
دمکرات باشد.
تنها یک
پادشاه
دیکتاتور
برنامه سیاسی
ارائه میدهد و
یا در اتحادها
و اتفاق های
سیاسی وارد
میشود. آقای
رضا پهلوی
موردی نیست که
اظهار نظر
نکند. در عین
حال اگر در یک
نظام پادشاهی
دمکراتیک شاه
حق اظهار نظر
سیاسی ندارد،
مگر مردم مغز
خر خورده اند
که سالیانه
میلونها دلار
از درآمد کشور
و پول مردم را
خرج یک خانواده
ایی بکنند که
در ممکت هیچ
کاره اند و باید
مادم العمر از
پدر به پسر و
تا نسل های
مدید بعدی مفت
بخورند،
بخوابند و
مهمترین
کارشان برای
مردم
فخرفروشی های
و جشنهای زرق
و برقی
آنچنانی که
چیزی جز تحقیر
مردم عادی در
آن متصور
نیست، تن دهند.
از سوی
دیگر نظام
سلطنتی در
ایران، یعنی
داشتن ارباب و
شاه فارس. این
یعنی تضمین یک
دولت مداری تک
ملیتی فارسی
بر سر مردمان
غیرفارس در
ایران. چیزی
که در تعارض
با واقعیتهای
جامعه ایران و
مطالبات
برابری
طلبانه
ملیتهای
غیرفارس در
ایران است.
انتخاب نظام
سلطنتی یعنی
دائمی کردن دولتمداری
فارسی در
ایران و این
یعنی دشمنی
آشکار با حقوق
برابر
ملیتهای ساکن
در ایران. این
یعنی تعارض با
دمکراسی این
یعنی نهادینه کردن
نابرابری
اتنیکی. تازه
در نظام
سلطنتی نوع
ایرانی اش زن
خود یکی از
قربانیان آن
است. چون نظام
سلطنتی یک
نظام
مردسالار است .
امیدوارم به این بخش از قضیه دقت شود. اتفاق و اتحاد با سلطنت طلبان برای سرنگونی رژیم یعنی کندن چاه برای تمامی مردم ایران و بویژه برای ملیتهای غیرفارس. این یعنی پذیرش اسارت برای تمامی آن خلقها. اگر جامعه سیاسی برای دولت ایالتی فارس میخواهد پادشاه داشته باشد، انتخاب با آنهاست. اما من مطمئن هستم که جامعه فارس ایران هرگز به چنین عقب گشتی تن نخواهند داد. اما تصور سلطنت به مثابه آلترناتیو برای کل ایران هرگز. این یعنی رضالت و پس رفت به قرون گذشته.