نوه ستارخان:

 

ستارخان در25 آبان ماه دورازوطن ودرآرزوی دفن شدن درخاک آذربایجان درگذشت!

 

        

 

میراث خبر(گروه فرهنگ) فرزانه ابراهيم زاده - «پدرم تعریف می کرد پس از واقعه پارک اتابک، ستارخان را مجبور کردند در تهران بماند. پس از آن حادثه بود كه پدر بزرگم چهار سال خانه‌نشین شد. زخمی که از آن سال در پایش بود، مهلک‌تر از دردی نبود که در وجودش داشت. پدرم با آنکه هنگام زخم برداشتن پدربزرگ، سن و سال کمی داشت، اما به یاد مي‌آورد که آن روزها همه می‌دانسند مردی مثل ستارخان دوام نخواهد آورد. بالاخره هم در یک روز سرد پاییزی 25 آبان ماه دور از وطن و سرزمین در آرزوی دفن شدن در خاک آذربایجان درگذشت.»

این حرف ها را نوه ستارخان از پدرش و سایر بزرگ‌ترهای فامیلشان شنیده بود و برایم نقل می کرد. «بهروز سردار» را سالروز امضای فرمان مشروطه در خانه مشروطیت دیدم. برادرش بهزاد که چشم هایش را از ستارخان به ارث برده بود، همراهي‌اش مي‌كرد. نوه سردار ملی تعریف می کرد که از پدر و عمه هایش شنیده است: «بعد از فتح تهران برخی از مجاهدان به حاشیه رفتند و کسانی مثل ستارخان، باقرخان، ثقه الاسلام تبریزی و ...قرباني شدند.»

 


به نوه ستارخان نگفتم این رسم تاریخ است و انقلاب بچه هایش را می خورد.
وقتی از «بهروز سردار ملی» پرسیدم: «آیا یادگارهایی از ستارخان به جای مانده است؟» آهی کشید و گفت: «وقتی نیروهای روس به تبریز حمله کردند و شهر را گرفتند، خانه مجاهدان را به گلوله توپ بستند و خانه ستارخان درمحله امیرخیری از بین رفت.
ستارخان ملقب به «سردار ملی»، بی شک یکی از درخشان ترین و موثرترین شخصیت هایی است که در اعاده مشروطیت در کنار مجاهدان تبریز از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.
این دلاور مرد آذربایجانی در مهر ماه سال 1245 شمسی در روستای سردار کندی ، نزدیک تبریز چشم به جهان گشود. پدرش به شغل خرید و فروش و تجارت مشغول بود اما «بهروز سردار ملی» می گوید: «او برخلاف خانواده و شغل پدرش، پرورش اسب را پیشه خود ساخت.»

او چنان در این شغل مهارت داشت که به عنوان تفنگچی ولیعهد آن زمان، مظفرالدین میرزا برگزیده شد اما در این شغل نتوانست دوام بیاورد و از دربار ولیعهد خارج شد.
واقعه کشته شدن برادرش فرهاد به دست نیروهای دولتی، ستار را دچار غم بزرگی کرد و به این فکر افتاد که از قاجاریه انتقام بگیرد.
در سال های جوانی، ستارخان به همراه پدر به تبریز آمد و در محله امیرخیزی ساکن شدند. با آغاز نغمه مشروطه خواهی این جوان مبارز به صف مجاهدان در آمد و به عنوان تفنگچی استخدام شد.

 

     


خاطره خوش مشروطیت با کابوس به توپ بسته شدن مجلس و اعلام تعطیل اساس مشروطیت، از سوی محمدعلی شاه به پایان رسید. مردم و مجاهدان تبریز، شهر ولیعهد نشین که روحیه مستبد محمدعلی شاه را می شناختند زودتر از مردم سایر شهرها از شوک ناشی از این واقعه به پا خاستند و با استبداد به مقابله شديد پرداختند.
ستارخان و باقرخان از اولین مجاهدانی بودند که به همراه هفده نفر دیگر از آزادی خواهان صف ضد استبداد تشکیل دادند. این گروه با همراهی و حمایت مردم تبریز شهر را به چندین محله تقسیم کردند و در محله های نوبر، امیرخیزی، باغمیشه، لیلاوا و ...، تبریز را از دست نیروهای دولتی خارج کردند.

 

    

 

شهید ستارخان ین قیزی ایله شهید پیشه وری بیرلیکده


همزمان با این حرکت مردم شهرهای رشت در گیلان نيز به سرگردگی محمد ولی خان تنکابنی و عشایر بختیاری به رهبری سردار اسعد به پا خاستند و با هماهنگی های لازم با مجاهدان تبریز تهران را در تیر ماه 1287 فتح و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند.
پس از فتح تهران و تشکیل هیات دولت، حکومت مرکزی که از نفوذ ستارخان و باقرخان در تبریز می ترسید، آن دو را به تهران فراخواند تا زیر نظر خود داشته باشد. همزمان، مجلس دوم از این دو قهرمان تقدیر کرد و ستارخان را به سردار ملی و باقرخان را به سالار ملی ملقب ساخت.                                                                        .
با تصویب قانون خلع سلاح غیرنظامیان، مجاهدان تحت فرماندهی ستارخان و باقرخان از تحویل سلاح خودداری کردند. دولت برای خلع سلاح آنها قوایی به پارک اتابک فرستاد.

 

    

 

......یپرم ارمنی .......................................................پارک اتابک....................................................سردار اسعد بختیاری......

 

 بین نیروهای دولتی به رهبری دو تن از سران فاتح تهران یعنی بیرم ارمنی  و اسعد بختیاری از يك سو و نیروهای ستارخان و باقرخان از سوی دیگر زد و خورد خونینی روی داد که تعداد زیادی از دو طرف کشته و زخمی شدند. ستارخان که در این نبرد از ناحیه پا مجروح شده بود، سلاح بر زمین گذاشت.

پارک اتابک کمر ستارخان را شکست و سردار ملی هرگز نتوانست از جای برخیزد. از این پس ستارخان به مدت سه سال در تهران خانه نشین و بستری بود و سرانجام سه شنبه 25 آبان 1293 شمسی در حالی که تنها 48 سال سن داشت درگذشت.
دولتی که به همت سردار ملی به روی کار آمده بود، اجازه انتقال جنازه ستارخان به تبریز را نداد و پس از چندین بار تلاش خانواده و همرزمش باقرخان عاقبت او را در باغ طوطی شهر ری به خاک سپردند.
جنازه این دلاور مرد آذربایجانی در میان تشییع هزاران نفر از مردم به طرف آرامگاه ابدی برده شد.
ستارخان چنانچه از تصاویر به جای مانده آشكار است، مردی بلندقامت و قوی هیکل با چشمانی روشن و نافذ بود. درباره او نوشته اند که مردی ثابت قدم و سازش ناپذیر بود.
امسال(25آبان ماه 1383 ) نودمین سالی است که ستارخان تنها در باغ طوطی شهر ری خفته است.

اما در سراسر آذربایجان خاطره دلاور مرد ارس در قلب همه مردم جاری است.