سفري نوستالژيک به آن يکسال رويائي که افسانه شده است.

به بهانه انتشار کتاب عليرضا ميانالی :

سيلاحلا اؤلچولن توپراق

" زمينی که بااسلحه اندازه گرفته شد"

 

ياشار گولشن

 

معروف است که تاريخ بهترين داور هر واقعه اجتماعي است. لابد بدين دليل که اثرات دراز مدت وحقيقي هر رخداد اجتماعي پس از گذشت زمان ودر نتيجه کنش ها و واکنش هاي نيروهاي متفاوت ميتواند بصورت قابل اعتماد بروز پيداکند و مورد قضاوت قرار گيرد. اينک که قريب 60 سال از حکومت  يکساله خود مختار آذربايجان در فاصله بين 21 اذر 1324 و 21 اذر 1325 مي گذرد و با توجه به اوج گيري مجدد جريانات ملي و دموکراتيک در منطقه فرصتي است که ديگر باره به آن حرکت نگريست و دستاوردهاي سياسي و اجتماعي آن را در طول آن دوره کوتاه ولي اتشين در زندگي مردم اذربايجان و همچنين ساير مليت هاي ايران تحليل و قضاوت کرد.

 

واقعيت اينست که در شرايطي که جريانات سياسي ايراني اتفاقات تاريخي و ملي صد سال اخير کشور را در عرصه نبرد با استبداد و در راه برقراري حکومت هاي دموکراتيک با شدت و حدت زياد يادميدارند و به کرات از خاطره پيروزي ها و شکست هاي مختلف در اين عرصه و همچنين جانبازي هاي کوشندگان اين تحولات به هر مناسبتي تجليل ميکنند، هنوز کماکان دستاوردهاي آن يک سال تاريخي دوره حکومت ملي اذربايجان و جانباختگان بيشمار آن مورد بي اعتنائي قرار ميگيرد.اگر منصفانه به تاريخ معاصر ايران به نگريم از زمان جنبش مشروطيت بعنوان سر آغاز بيداري ملي ايرانيان و نبرد سراسري با خودکامگي تا حال حاضر بي اغراق برش دوره يکساله حکومت ملي آذربايجان، از يک طرف مهم ترين و پر بارترين دوره تاريخي است که در آن پيروزي  واقعي جبهه دموکراسي –هرچند در سطح منطقه اي و در کوتاه مدت –به بار نشست و از طرف ديگر مهمترين گذرگاهي است که بدليل عدم همراهي  نيروهاي دموکرات ايراني ناشي از کوتاه نگري و تعصب حقيرانه ناسيوناليستي، عميق ترين جراحات بر پيکره نبرد سراسري آزادي خواهي در سراسر ايران وارد شد. شکست جنبش ملي اذربايجان هرچند در ظاهر صرفا در سطح منطقه اي ايدآلهاي مترقي و ملي مردم اذربايجان را براي يک زندگي بهتر و آزاد دهه ها نابود ساخت لکن بي ترديد  ضربات آن بر حيات اجتماعي و سياسي مردم زحمتکش و محروم سراسر ايران اثراتي دراز مدت بر جا گذاشت بطوريکه شدت تحکيم پايه هاي ستم اقتصادي ، اجتماعي و ملي ساختار استبدادي کشور به گونه اي شد که قيام هاي مردم ايران در ادوار بعدي نيز قادر به گسستن قطعي زنجيره ستم وبيعدالتي حاکم بر زندگي ايرانيان نگرديده است.

 

کتاب عليرضا ميانالي بنام "زميني که با اسلحه اندازه گيري شد" يکي از آن مداخلي است که روزنه اي تاريخي به اين دوره انقلابي مي گشا يد و با استفاده از منابع مکتوب فرقه دموکرات اذربايجان و يادواره هاي شفاهي دست اندرکاران آن جنبش، خواننده را به متن انقلاب بزرگي مي برد که در مجموع از نظر ماهيت انقلابي و پيدايش آن و سير تحولات و حرکت بعدی قابل مقايسه با انقلابات تاريخي مشهور جهان از قيامهاي دهقانان مکزيک گرفته تا انقلاب کبير اکتبر ميباشد. اين کتاب در دو جلد و  587 صفحه اخيرا در ونکوور کانادا بزبان ترکي اذربايجاني و با حروف عربي تحت عنوان " سيلاحلا اولچولن توپراق" چاپ شده است.کتاب حاوي شرح وقايع تاريخي و تحليل رويدادهاي آذربايجان پيش از به قدرت رسيدن مردم اذربايجان در 21 اذر 1324 و شرح اقدامات و دست آوردهاي حکومت ملي در طول يکسال منتهي به 21 اذر 1325 و علل و وقايع مربوط به شکست جنبش مي باشد.

 

 

نام کتاب از متن رويدادي گرفته شده که در جريان تقسيم زمين هاي ارباب فراري يکي از روستاهاي منطقه قاراداغ رويداده است.بنا به قول عموي نويسنده در شرايطي که به دنبال تصويب قانون  27 بهمن 1324 انجمن ملي آذربايجان، که مقرر ميداشت اراضي و مايملک آنهايي که آذربايجان را ترک کرده و و عليه آزادي مردم آذربايجان و حکومت ملي تبليغات ميکنند به نفع مردم مصادره و بين دهقاناني که در روستاها زندگي ميکنند بلا عوض تقسيم شود، مقابله فئودالها و عوامل مزدور آن با مردم تشديد گرديده بود. در يک مورد  براي ستيز با عوامل فئودال معروف  عبدالله خان در قاراداغ علاوه بر فداييان اهر از تبريز نيز يک دسته فدايي فرستاده شده بود که در ميان جوانان فدايي آن دسته، فدايي نسبتا مسني بنام حسن دايي نيز وجود داشت . به همت و شجاعت اين فداييان عليرغم کمکهاي نظامي و مالي حکومت تهران به عوامل عبدالله خان، منطقه قاراداغ در عرض چند روز به تمامي آزاد گرديد. متعاقب آن حسن دايي به اهالي دهکده که در ميدانگاه اصلي اجتماع کرده بودند ميگويد که بر اساس قرار حکومت ملي اراضي اين خان فراري مصادره ميشود و به دليل اين که اين زمينها در داخل روستا قرار دارد اول از هر چيز تکليف ميکند که دوهزار متر از آن براي مدرسه دهکده اختصاص يابد و اطمينان ميدهد که براي ساخت آن نيز حکومت ملي کمک خواهد کرد. اين پيشنهاد باعث سرور عموم اهالي مي گردد اما يکي از آن ميان مي پرسد که با چه وسيله اي محل مدرسه اندازه گرفته مي شود و حسن دايي در حالي که برنو خود را از دوش خود باز ميکند و به هوا ميگيرد با فرياد مي گويدکه با اين اسلحه. شايد هم اين دفعه اولي بود که در آذربايجان اسلحه نه براي خون ريزي بلکه براي عمران و آبادي و کشاورزي بر هوا بلند ميشد. به دنبال اين گونه حوادث بود که بر دل مردم يکي از آن دو بيتي هاي ناب و صميمي که در ادبيات شفاهي آذربايجان  باياتي خوانده ميشود شکل ميگيرد و سينه به سينه نقل ميشود که :

 

 فلک مني ساياندا

بخت چيراغيم ياناندا

تفنگيم اولچي اولدي

 

اربابدان يئر الاندا

 

«زمانيکه که روزگار مرا به حساب اوردو چراغ بختم روشن شد، تفنگ وسيله اندازه گيري شد آن موقع که زمين از ارباب گرفتم»

 

چند نکته عمده در جنبش انقلابي دموکراتيک مردم آذربايجان وجود دارد که در مقايسه با ساير حرکات انقلابي در ايران، به آن خصلت يگانه مي بخشد.

اولين مساله ماهيت دموکراتيک اين جريان از ابتداي پيدايش آن مي باشد. جنبش ملي آذربايجان با قيام دهقانان آذربايجان آغاز و تحت رهبري روشنفکران و کارگران سوسياليست ودر راس آن سيد جعفر پيشه وري با استفاده مناسب از ضعف نيروهای ارتجاع به پيروزی رسيد. توده هاي دهقانان بي زمين که تحت ستم فئودالهاي وابسته به حکومت مرکزي از حداقل معيشت و حيات انساني محروم بودند  استخوان بندي اين جنبش را تشکيل ميدادند.  کتاب عليرضا ميانالي اطلاعات تفصيلي جالب توجهي در خصوص مراحل اوليه اين حرکت در مناطق گوناگون آذربايجان دارد.  بنا به قول کتاب در واقع شورش هاي مسلحانه از اواخر سال 1323 و اوايل سال 1324 آغاز گرديده و در هر منطقه دسته هاي فدايي متشکل از دهقانان پيشرو با گروههاي ژاندارم ، پليس و ارتش به در گيري پرداختند. در هر گوشه اذربايجان امواج ناراضايتي عليه حکومت ايران قوت گرفت و رفته رفته با افزايش دسته هاي فدايي و پيوستن آنان  به يکديگر آزاد سازي روستاها و قصبات و شهر ها شروع شد. بدين ترتيب نيروهاي داوطلب مسلح جنبش در واقع متشکل از هسته هاي شورشي دهقاناني بود که در اقصي نقاط آذربايجان تشکيل شده و با اعلام تشکيل فرقه دموکرات آذربايجان در 19 شهريور 1324 به آن پيوستند و در قالب ارتش آزادي بخش سازمان دهي شدند. دسته هاي فدايي مسلح اردبيل در 27 ابان 1324 شهرباني اردبيل را با هدف قطع ارتباط ارتش و ژاندارمري با خوانين اطراف اردبيل محاصره کردند. در همين روز بيش از 500 فدايي منطقه ويلکيج به سرکردگي فرضي دهقان نمين را تصرف کردند. فداييان سراب وميانه نيز در همين ايام موفق به تصرف اين دو شهر شدند.

بدنبال تشکيل فرقه دموکرات آذربايجان و افزايش هجوم دسته هاي دهقانان شورشي به نيروهاي دولتي و عوامل خوانين منطقه وهمجنين اعلام ادغام تشکيلات آذربايجان حزب توده ايران که در آن تاريخ تنها ارگان مدافع حقوق زحمتکشان ايران بودنخستين کنگره خلق آذربايجان در 29 ابان 1324 در تبريز تشکيل گرديد. بنا به اطلاعات مندرج در کتاب عليرضا ميانالي -744 نفر نماينده که بدنبال تشکيل جلسات و ميتينگها در تمام ولايات و شهرها وروستاهاي آذربايجان از جانب 150 هزار نفر انتخاب شده بودند در کنگره بزرگ خلق شرکت داشتند. 37 خبرنگار داخلي و خارجي نيزاخبار رويدادهاي کنگره را پوشش ميدادند.

 

پس از اعلام مطالبات مردم اذربايجان در اين کنگره و در پي مقاومت رژيم شاه در مقابل اين  مطالبات و تحريک خوانين و عوامل مزدور محلي مبارزه بي امان مردم براي خلع يد از ارگانهاي سرکوب وحاکميت رژيم شدت گرفت که در نهايت بدنبال افزايش موج پيوستگي سربازان و افسران به جنبش، با تسليم پادگان تبريز به اراده خلق در 21 اذر 1324موجوديت واستقرار حکومت خود مختار اعلام گرديد. بدنبال آن در عرض چند روز با پيوستن عموم مردم به جنبش و تسليم نيروهاي دولتي در شهرهاي عمده ديگر استقرار آن در سراسر آذربايجان ممکن گرديد .

 

 

يکي از اقدامات اوليه حکومت ملي تقسيم اراضي خالصه که توسط حکومت رضا شاه در سالهاي حکومت پهلوي تصاحب گرديده بود به اضافه زمينهاي ملاکين وابسته که به تهران فرار کرده بودند بين دهقانان بي زمين بود. در کنار اين اعلام سياست ارضي در خصوص چگونگي تقسيم حاصل کشت بر ميناي مولفه هاي کشاورزي به نفع دهقانان، فشار کمرشکن ملاکين بر گرده دهقانان را که با غارت حاصل دسترنج انان به نام بهره مالکانه انجام ميگرفت از بين برد.

 

 

در حوزه هاي شهري تدابيري انقلابي در نحوه اداره واحد هاي توليدي برقرار گرديد که در کتاب عليرضا ميانالي به انها مفصلا پرداخته شده است. بنا بقول کتاب، حکومت ملي آذربايجان براي تحکيم موقعيت شوراي متحده کارگران بمثابه تشکيلات حقيقي و مبارز صنفي انان و ارتقا سطح اگاهي هاي سياسي کارگران تدابير مشخصي در نظر گرفت. روزنامه غلبه به صورت ارگان کارگران آذربايجان با کمک فرقه دموکرات شروع به انتشار نمود. در داخل کارخانجات نيز از نظر امور بهداشتي تدابير جدي مبذول داشته شد. در امور کارهاي سخت ساعات کار کارگران کاهش يافته و حقوق بيشتري براي انها در نظر گرفته شد . بنا به تصويب مجلس ملي اذربايجان اساسا در خصوص بيمه زحمتکشان  و تاسيس اتحاديه هاي کارگري و ممانعت از کار دختران وپسران زير 14 سال، برنامه نگهداري و تعليم کودکان بي سرپرست و نيازمندان به هزينه دولتي، قرار مرخصي يک ماهه سالانه کارگران ، مقررات مرخصي زنان باردار و همچنين امور بازنشستگي کارگران تدابير مناسب به بکار گرفته شد.

 

دومين مشخصه استثنايي جنبش ملي آذربايجان را در کنار خصلت دموکراتيک آن  ميتوان حمايت عموم تمام طبقات اجتماعي از اين حرکت ديد. در نظر اول شايد پشتيباني و همراهي بخش مهمي از بازاريان و بورژوازي آذربايجان از اين جنبش انقلابي با ريشه هاي دهقاني و رهبري روشنفکران سوسياليست عجيب و غير قابل باور بنظر برسد. لکن اگر خصلت ملي جنبش را در نظر بگيريم اين مشخصه قابل توجيه خواهد بود.

واقعيت اينست که بعد از شکست انقلاب مشروطيت و استقرار حکومت کودتايي رضاخان و پيش برد سياست نابودي فرهنگي ملت هاي غير فارس ، مردم آذربايجان از نظر فرهنگي و اقتصادي تحت شديد ترين هجوم ها و سرکوب بي امان قرارگرفته بودند. سياست ملت سازي رژيم پهلوي، ديگر از انکار حقوق مليت هاي غير فارس ايراني از ترکهاي آذربايجان گرفته تا کردها و عرب هاي ايراني گذشته و به مرحله فشار براي استحاله انان در يک مليت قلابي واحد رسيده بود. البته مردم آذربايجان که از نظر تاريخي و بدليل ارتباطات وسيع ونزديکتر با دنياي خارج از طرق قفقاز و عثماني از آگاهيهاي سياسی و ملي بيشتري برخوردار بودند هدف ضربات و فشارهاي بيشتري گرديده و وضعيت متفاوتي داشتند. اگر دهقانان آذربايجاني بوسيله ملاکين خونريز وابسته به حکومت مرکزي در افلکه بودند  بازاريان و بورژوازي آذربايجان نيز تحت شرايط ستم ملي و منطقه اي ودر شرايط نابرابر فعاليت اقتصادي حال و روز بهتري نداشتند.  در کنار نابودي برنامه ريزي شده  اقتصاد آذربايجان حمله به مظاهر فرهنگ و زبان ملي و مادر ي مردم ترک نيز به مثابه امواج تيرهاي زهراگيني بود که بدون تبعيض همه خلق را مي نواخت و طبعا کينه سردمداران ومروجان اين سياست نفرت انگيز را بر دلها مينشاند. حکومت ملي آذربايجان در واقع بر بستر اين شرايط سرکوب اقتصادي و فرهنگي ودر مقابله با ستم فئوداليسم و ستم ملي جوانه زده رشد نمود و تاريخساز شد.

 

 

سومين مشخصه استثنايي اين جنبش که آن را براي هميشه در قلب مردم زحمتکش آذربايجان جاودانه ساخته است حجم وکيفيت خدماتي است که حکومت ملي در طول زمان بسيار کوتاه يکسال موجوديت خود در زمينه هاي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي انجام داد. کتاب عليرضا ميانالي گفتني هاي جالبي از دستاوردهاي سياسي و خدمات عمراني انجام شده در اين دوره دارد. مرور حتي فهرست  گونه سرفصل هاي عمده اين دستاورد ها، عظمت کاري که انجام شد و درجه نفرت دشمنان مردم از اين بدعت درخشان تاريخي  را نمايش ميدهد.

 

 

در اين دوره زنان آذربايجاني از نظر سياسي و اجتماعي دوش به دوش مردان در فعاليت هاي اجتماعي وارد شده و بعلاوه تشکلهاي زنان بصورت جدي در بهبود شرايط اجتماعي زنان نقش هاي جدی پيدا کردند.براي اولين بار در شرق،  زنان آذربايجان همپاي مردان از حق راي و انتخاب شدن به ارگانهاي قانون گذاري برخوردار شدند . چيزي که بعد از شکست 21 اذر يکسال بعد اين حقشان از جانب رژيم پهلوي مجددا غصب گرديد.

 

تعداد مدارس ابتدايي و متوسطه تفريبا دو برابر شد و براي تدريس زبان ترکي در مدارس کتب ويژه اي تهيه گرديد. نسلي از مردم آذربايجان اين فرصت تاريخي را يافت که در ابتداي ورود به دبستان  تحصيل خود را به زبان مادر ي خود شروع کند. هر چند اين فرصت پس از شکست جنبش و پس از کتاب سوزان معروف که ياد آور عمل مشابه فاشيست ها در آلمان و ايتاليا بود از انها گرفته شد.

 

زبان ترکي آذربايجاني بعنوان زبان رسمي امور دولتي وقضائي تعيين گرديد و براي انها که به اين زبان آشنائي نداشتند مترجم معين شد.

 

 

 زبان هاي ملي ساير مليت هاي مقيم آذربايجان برابر قرار دولت  ملي آذربايجان در مدارس خاص آنان نيز تدريس ميگرديد.در مجموع  شيوه هاي دموکراتيک برخورد حکومت ملي با حقوق ساير مليت ها نمونه درخشاني در تاريخ به جا گذاشته است . تصادفي نبود که بين  دو جمهوري خود مختار  آذر بايجان و کردستان آن چنان مراودات دوستانه و قرارهاي مستحکم دموکراتيک بر قرار بود که قاضي محمد رهبر تاريخي جنبش کردستان ايران در مقابل درخواست رژيم شاه براي استفاده از خاک کردستان برای حمله به آذربايجان در مقابل وعده هاي ويژه پيغام داده بود که "مگر از روي جنازه من عبور کنيد" و البته کوتاه زماني پس از آن شرافتمندانه جان خود را بر سر اين پيمان گذاشت.

 

براي اولين بار در تبريز دانشگاه تبريز مرکب از 3 دانشکده طب و فلاحت و پداگوژيکي-شامل رشته هاي تاريخ و زبان، ادبيات، فلسفه، حقوق، فيزيک، رياضيات و طبيعيات- با پذيرش دانشجو شروع بکار کرد و به سرعت با تجهيز به ابزار ومنابع مناسب تحصيل و تحقيق گسترش يافت.

 

 

در فروردين 1325 براي نخستين بار در تبريز راديو تاسيس و شروع بکار کرد. برنامه هاي اين ايستگاه رديوئي علاوه بر زبان ترکي بزبانهاي فارسي،روسي ، فرانسه ،انگليسي،ارمني ، کردي و آسوري تهيه و پخش ميگرديد. حکومت ملي براي اذاره تئاتر معروف شيروخورشيد تبريز و همچنين ايجاد تئاتر در ساير شهرهاي عمده آذربايجان نيز کمک هاي اساسي نمود. طي اين دوره براي اولين بار در تبريز ارکستر فيلارمونيک با ترکيب هشتادو پنج هنرمند تشکيل گرديد.

 

بيان حجم خدمات دوره حکومت ملي در خصوص امور بهداشتي  در يک جمله امکان ندارد شايد مقايسه تعداد 49 پزشک  شاغل در سيستم دولتي در زمان شروع به کار فرقه با 196 نفر در يکسال بعد که نتيجه افزايش تعدادبيمارستانها و باز گشت داوطلبانه پزشکان آذربايجاني بود نمائي از انچه که درجريان بود بدست دهد. حتی برای تربيت  اطفال بي سرپرست کميته خاصي تشکيل گرديد. براي تامين زندگي راحت انها پانسيون ايجاد شد. بطور نمونه در يکي از اين پانسيون ها در تبريز 400 نفر و در ديگري 100 نفر کودک زندگي ميکردند.

جنبش عمومي براي عمران شهرها ودهات يکي از آن ملموس ترين و بيادماندني ترين وقايع دروه حکومت ملي بود. شهرهاي عمده آذربايجان براي اولين بار رنگ اسفالت به خود ديدند و معابر زيادي در شهرها و روستاها سنگفرش شد.

 

سياست اصلاح سيستم هاي اداري در طول مدت کوتاهي باعث شد که رشوه خواري که درد معضل روابط اداري دولتي در آن زمان بوده – و جالب اينکه هنوز هم در ايران و اغلب کشورهاي مشابه هست- به گواهي دوست ودشمن بطور کامل ريشه کن شد.

 

حتي اطلاق لفظ معجزه قادر به توجيه و بيان اين اعجاب تاريخي نيست. هر يک ازين دستاورد ها به تنهايي کافي است که مشروعيتي مقدس بر يک جنبش اجتماعي به بخشد به خصوص اگر آن را با شرايط و محدوديت هاي تکنيکي آن عصر و در اوضاع پايان جنگ جهاني دوم و شرايط انقلابي و کشمکش هاي سياسي و نظامي  دوره يک ساله در نظر بگيريم. .در واقع درک اين اين اقدامات و چگونگي به انجام رسيدن انها تنها با فهم اتشفشان قدرت نيروي خلقي ممکن است که آزاد ميشود وبا تکيه به فرهنگ ملي خود با علاقه  و اشتياق و فداکاري و در زير رهبري نمايندگان اگاه خود به کارهاي سترگ دست ميزند و ناممکن هارا ممکن ميکند. به ديگر سخن  تفسير و توجيه انچه که آفريده شد تنها با مطالعه و درک چگونگي انطباق درست  حرکت توده اي در مدافعه از هست ونيست ملي خلق با رهبري تشکيلاتي که مسلح به ايدئولوژي سوسياليستي بود ممکن ميگردد. نه آن جوش و خروش مردم به جان آمده ميتوانست بدون سازمان و برنامه انقلابي به جائي برسد و نه آن ايدولوژي انقلابي در آن شرايط تاريخي بدون همراه کردن عموم طبقات خلق به جايي ميرسيد و البته بي ترديد چارچوب اين پيوند ايدئولوژي و عمل انقلابي تکيه به فرهنگ و زبان ملي مردم آذربايجان بوده است.

 

 

بدون عمده کردن مبارزه براي رفع ستم ملي ، نه فرقه دموکرات قادر بود توده زحمتکش و دهقانهاي بجان امده آذربايجاني را متحد وبسيج کرده و نه بدون مبارزه براي رفع ستم ملي،  خلق اعتمادي به رهبران خود نشان ميداد. عمده کردن شعارهاي ملي جنبش  در واقع در خدمت اعاده حقوق اوليه انساني برباد رفته مردم آذربايجان و اهميت دادن  مبارزه با ناسيوناليسم فرقه گراي افراطي آريايي  بود. در اينجا ملي گرايي جنبش در خدمت آرمانهاي سوسياليستي و برابري ملي بود. حرکت ملي اذربايجان هيچوقت بدنبال اين نبود که مردم ترک آذربايجان را تافته جدا بافته اي از ديگران بحساب آورده و امتيازات خاص براي انها کسب کند  بلکه عليه اين سياست که يک زبان وفرهنگ به قيمت نابود ساختن  فرهنگها و زبانهاي ملل ديگر همه را زير سلطه خود بگيرد عمل ميکرد.

 

متاسفانه شور و نشاط انقلابي آن يکسال سرنوشت ساز مردم آذربايجان در ساختن جامعه اي آزاد و مترقي و انساني که ميتوانست به کانوني براي گسترش آن در ساير نقاط ايران و ريشه کن ساختن قطعي ديکتاتوري شاه و ملاکين و سرمايه داران وابسته به دربار و نيروهاي ارتجاعي گردد با لشگر کشي نظامي رژيم شاه به همراه خيل مزدوران ملاکين رانده شده از زمين های آزاد شده به فاجعه و مصيبت ملي منجر شد. حکومت ملي آذربايجان در نتيجه اين هجوم و در محاصره  عواملي که متاثر از سياست هاي کشورهاي مسلط آن عصر يعني امريکا و اتحاد شوروي و سکوت دردناک مردم ساير نقاط ايران بود در 21 آذر 1325 سقوط کرد.

 

انتقام نيروهاي ارتجاعي از مردم اذربايجان انچنان فجيع و بي رحمانه بود که برخي ناظران بي طرف خارجي بدرستي انرا رفتار يک ارتش اشغالگر غارتگر ناميدند. در جريان هجوم و غارت شهرها ودهات اذربايجان و کشتارها واعدام هاي بي رحمانه، قريب سي هزار نفر بقتل رسيدند و هزاران نفر ديگر مجبور به مهاجرت شدند. بي اغراق عمق و وسعت جنايت رژيم پهلوي در کشتار مردم آذربايجان از مجموع همه آن چيزي که سالها بعد نيروي هاي سرکوبگر وابسته آن تا دوره انقلاب بهمن 1357 برسر مردم ايران آوردند بمراتب وسيعتر و بيرحمانه تر بوده است.

 

چند نمونه از وحشيگري قاتلين مردم در کتاب  "سيلاحلا اولچولن توپراق" شرح داده شده است از جمله به عمق فاجعه کشتار 26 آذر 1325 در اردبيل اشاره مي شود که وجود تعدادبيشمار جنازه شهداي جنبش راه عبور و مرور را در شهر بسته بود. "جنازه ساري اسماعيل، ديبائيان و ساير شهدا را در هر طرف شهر ميگرداند. خليل دائي  فرماندار اردبيل را سه بار به دار کشيدند و هر دفعه اورا نيمه جان به هوش اورده و مجددا بدار مي کشيدند.وي در پاي دار با صداي بلند فرياد کشيد: من در در راه حقيقت کشته ميشوم.غلبه نهايي با ازادي و عدالت است." جنايتکاران حتي کودکان را نيز به دار کشيدند.سر بريده  علي قهرماني را در باسمنج بر سر نيزه کرده و به مدل وحشيان اعصار گذشته در اطرافش مي گرديدند و شيهه مي کشيدند. در دو طرف جويهاي خيابن ستارخان در تبريز تا مدتها خون به جاي آب روان بود. فريدون ابراهيمي شخصيت دانشمند و وزير فرهنگ حکومت ملی را پس از شش ماه شکنجه وحشيانه پس از اينکه از شکستن اراده وي مايوس شدند به دار اويختند.

 

غارتگران بدون ذره اي شرم حتي به آثار هنري و فکري نيز هجوم آوردند. کتابخانه انجمن ايالتي بناي ارکستر ملي و تياتر دولتي را غارت کردند. مجسمه هاي سردار ملي و سالار ملي را نابود و به جاي آن مجسمه رضا شاه راقرار دادند.ده ها هزار جلد کتب اموزشي و تاريخي را که به زبان مردم اذربايجان نوشته شده و چاپ شده بود در مراسم متعدد کتاب سوزان به آتش کشيدند.

 

البته با وجود همه اين هجوم نيروهاي ارتجاع و شکست جنبش که روياي يک نسل انقلابي را به خون نشاند  مردم اذربايجان در هيچ شرايطي آرمان تاريخي دموکراتيک خود را که در قيام مشروطيت و مراحل متعدد مبارزات ملي به سرکردگي ستارخان و باقرخان وقيام خياباني آزموده و در حکومت ملي به سرانجام رسانده بودند فراموش نکردند. آزمون اراده خلق طي اين دوره کوتاه با تکيه به فرهنگ و زبان خود آنچنان موفقيت اميز بود و دستاوردهاي اجتماعي و اقتصادي آن بقدري استثنائي و حيرت انگيز بود که عليرغم همه مصيبت هاي ناشي از شکست جنبش خاطرات شيرين آن براي هميشه در ذهن عموم نقش بسته است.

 

کتاب"سيلاحلا اولچولن توپراق" با زبان ساده رويدادهاي اين دوره تاريخي استثنائي را تشريح ميکند و در کنار آن به شرح صميمي حوادث ساده زندگي مردم عادي  که از نتيجه اقدامات حکومت ملي بهره مندشده اند مي پردازد. هر چند در مجموع، کتاب حالت يک منبع تاريخي را ندارد و خواننده نکته سنج سير تسلل وقايع را در کتاب گاه گسسته ديده و تيتر بندي تفصيلي و دقيقي را در آن نمي يابد، اما کتاب عليرضا ميانالي چه در بيان قرارهاي حکومت ملي و  چه در نقل خاطرات شخصيت هاي در گير در جنبش و بخصوص يادواره هاي مردم عادي شرح نوستالژيک يک حسرت تاريخي است. در اينجا احساس غرور مردمي انعکاس ميابد که در واقعيت چيزي را لمس ميکردند که حتي در روياهاي دور خود نيز تصورش را نداشتند. کتاب خواننده را به سفري رويايي به آن يکسالي ميبرد که در دل مردم اذربايجان ديگر به دوره اي افسانه اي تبديل شده است. البته دستاوردهاي بزرگي که در طول يک سال حکومت ملي حيات اجتماعي و ملي مردم آذربايجان را انچنان دگرگون کرد در عالم واقعيت بود ولي آن رنجي که پيش از اين دوره کشيده بودند و بخصوص آن مصيبت  پس از شکست جنبش و ستم جنايتکارانه ملي که همچنان انها را زير منگنه دارد، آن يکسال رويائي را در قلب مردم به افسانه بدل کرده است.

yashargulshen@yahoo.ca