انجمن قلم آذربایجان یا کانون نویسندگان ایران

یونس شاملی

بیانیه فراخوان کنگره موسس "انجمن قلم آذربایجان جنوبی (ایران) در تبعید منتشر شد. این فراخوان ضمن بیان شیوای بی حقوقی های خلق ترک در ایران و نارسایی های آن در عرصه های مختلف، و از جمله خلاء یک تشکل صنفی برای نویسندگان، شعرا و روزنامه نگاران ترک و آذربایجانی در ایران پرداخته و تمامی نویسندگان شعرا و روزنامه نگاران آذربایجانی در تبعید را برای پیوستن به این تشکل دعوت کرده است.

در بخشی از فراخوان هئیت هماهنگی کنگره موسس "انجمن قلم آذربایجان جنوبی (ایران) در تبعید، می خوانیم: "" ایران کشوری است کثیر المله که در آن فقط یک زبان، یعنی زبان فارسی، که زبان مادری کمتر از یک سوم جمعیت کشور را تشکیل می دهد، به رسمیت شناخته می شود . در واقع طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، فارسی زبان رسمی همه مردم ایران است. زبان های ترکی آذربایجانی، کردی، ترکمن، لری، بلوچی و عربی و... به رسمیت شناخته نمی شوند و صاحبان این زبان ها باید تحصیلات خود را به یک زبان، یعنی زبان فارسی سر و سامان دهند. ظلمی که بر بیش از دو سوم جمعیت ایران تحمیل می شود تقریبا در هیچ کشوری سابقه ندارد."

اینک سقفی برای فعالیت های صنفی، ادبی و فرهنگی برای اهل قلم منسوبین به خلق ترک در سراسر ایران (آذربایجان، خراسان، قشقایی ها، تهران، اصفهان و...) در حال شکل گیری است. سقفی که تا دیروز وجود نداشت و قلم زنان و نویسندگان ترک تبار خواسته و یا ناخواسته به عضویت کانون نویسندگان ایران در تبعید درمی آمدند و متاسفانه در آنجا تنها و تنها بر محور زبان فارسی هم می نوشتند و هم فعالیت میکردند.

کانون نویسندگان ایران در تبعید، شاید میتوانست سقف مناسبی برای تمامی نویسندگان و شعرا با هر زبانی که در ایران وجود دارد، باشد. یک سقف فدراتیو که هر زبانی از زبانهای موجود در ایران بخشی مستقل از بخشهای کانون نویسندگان ایران باشد. اما ابدا چنین نشد و نیست. کانون نویسندگان ایران در تبعید، کانون فارسی نویسان ایران در تبعید است. این البته حق بسیار طبیعی نویسندگان و شعرای فارسی زبان است که تشکل صنفی خود را داشته باشند. اما ایجاد سقفی با پسوند ایران و حضور تنها فارسی نویسان در این کانون بسیار تحیرآور و تعجب انگیز است. چه محتوای عملی این کانون با عنوان و اسم آن در تضاد کامل است.

"کانون نویسندگان ایران"، درست معادل "تاریخ ادبیات ایران" است که دهها جلد کتاب در آن خصوص نوشته شده، اما محتوای تمامی این کتابها تنها و تنها تاریخ ادبیات فارسی در ایران را مد نظر داشته اند. در این تواریخ نوشته شده نه از زبانهای دیگر موجود در ایران (عربی، کردی، بلوچی و لری...) خبری هست و نه از تاریخ ادبیات آنان. با این وجود بانیان کانون نویسندگان ایران در تبعید، اصرار داشته اند که "کانون فارسی نویسان" را با پسوند "ایران" تزیین کنند و بدینوسیله این کانون را علی رغم منشور آن همسنگر سیاستهای دولتی در ایران بکنند که در صدد انکار و حذف زبانهای غیرفارسی در ایران است.

اگر کانون نویسندگان ایران در تبعید، عنوان خود را "کانون نویسندگاه فارس ایران در تبعید" ویا "کانون فارسی نویسان ایران در تبعید" انتخاب میکرد، جای انتقادی به آن نبود. اما نهادن نام کانون نویسندگان "ایران" در تبعید با حضور تنها فارسی نویسان و غیبت زبانهای غیرفارسی و از جمله زبان ترکی آذربایجانی، آگاهانه و یا ناآگاهانه، چیز جز "حذف" و "انکار" زبانها غیرفارسی (که در واقع سیاست دولتی نیز بر آن مبناست) از سوی بانیان این کانون نیست.

در جای دیگری از فرخوان کنگره موسس "انجمن قلم آذربایجان..." میخوانیم که: "ما نویسندگان، شاعران، منتقدان، و روزنامه نگاران تبعیدی آذربایجانی در خارج از ایران، به هر زبانی که آثار خود را می نویسیم با پذیرفتن کامل مفاد منشور و اساسنامه انجمن قلم جهانی، که فعالیت خود را بر راستای اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار داده است، با متمرکز کردن فعالیت خود بر راستای منشور جامع انجمن قلم جهانی، می خواهیم با ایجاد سقفی برای فعالیت های صنفی، ادبی و فرهنگی خود از حقوق نویسندگان، شاعران، محققان و روزنامه نگاران آذربایجان جنوبی (ایران) در سراسر جهان دفاع کرده و در جهت اعتلای فرهنگ و ادبیات خود کوشش کنیم."

با اعلام موجودیت "انجمن قلم آذربایجان..." هم جایگاه کانون نویسندگان ایران در تبعید شفافتر و روشن تر میشود و هم نویسندگان، شعرا و روزنامه نگاران ترک تبار و آذربایجانی میتوانند زیر سقف تشکل صنفی خودشان تحت عنوان "انجمن قلم آذربایجان..." خلاقیت های ادبی خود را به کار گیرند و آثار ادبی خود را به جامعه ترک در ایران از یکسو و جامعه جهانی از سوی دیگر عرضه کنند.

من فراخوان کنگره موسس "انجمن قلم آذربایجان جنوبی (ایران) در تبعید" را به مردم آذربایجان، خلق ترک و پیشروان ادبی آن تبریک میگویم.

20110603