گزارشی از کنفرانس "مسئله‌ ملیتها و دمکراسی در ایران" برگزار شده در شهر فرانکفورت

آلمان فدرال

 

در بیستم ماه ژوئن به ابتکار « جمعیت دفاع از ملت های در خطر نابودی» و با همکاری «بنیاد فردریش ناومان برای آزادی» و همچنین «بنیاد کارل هرمان فلاخ» در شهر فرانکفورت آلمان فدرال کنفرانسی تحت عنوان "مسئله‌ ی ملیتها و دمکراسی در ایران" بر گزار شد.

در این کنفرانس که در آن 60 نفر از ملیت های مختلف از جمله آلمانیها، آذربایجانیها، کردها، ترکمن ها و عربها شرکت کرده بودند، ابتدا مسئولین بنیادها و جمعیت مذکور طی سخنان کوتاهی ضمن خیر مقدم گوئی به حاضران و معرفی این سازمانها به مسئله ی ملیت ها و امر دمکراسی و همچنین آزار و تعقیب اقلیت های ملی و مذهبی در کشورهای گوناگون اشاره کرده و به مسئولیت کشورهای اروپائی در دفاع از حقوق این ملتها و اقلیت ها اشاره کردند. 

 

سپس کنفرانس کار خود را با سخنان دکتر کمال سیدو که مسئولیت بخش خاورمیانه‌ ی « جمعیت دفاع از ملت های در خطر نابودی» را به عهده دارد، آغاز کرد. دکتر سیدو طی سخنانی گزارشی از وضعیت سیاسی ایران ارائه داده و از جمله با اشاره به وضعیت بحرانی موجود در ایران به مسئله ی سرکوبهای رژیم پرداخت. او با اشاره به فعالیت های « جمعیت دفاع از ملت های در خطر نابودی» در حمایت از ملل غیر فارس در ایران به وضعیت وابستگان به ادیان غیر شیعی از جمله سنی ها و بهائی ها نیز پرداخت.

بعد از سخنان دکتر سیدو، خانم بریت اشته ر طی سخنان مبسوطی به وضعیت اقلیت های دینی غیر مسمان در ایران پرداخته و از جمله گفت: «دو درصد مردم ایران یعنی نزدیک به یک و نیم میلیون نفر جزو اقلیت های غیر مسلمان همانند مسیحی ها، یهودی ها و زرتشتی ها محسوب می شوند.» خانم اشته ر در ادامه ی سخنانش به اشاره به و ضعیت سنی ها در ایران گفت: « نزدیک به یک میلیون سنی ساکن تهران از داشتن یک مسجد محروم هستند.» او در اشاره به وضعیت بهائی ها و اهل حق که در ایران به شدت مورد پیگرد قرار دارند، گفت: «10000 نفر وابستگان مذهب اهل حق در ایران به عنوان اهل کتاب به رسمیت شناخته نمی شوند و لذا در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد جنایت علیه طرفداران این مذهب مورد تعقیب قضائی قرار نمی گیرد. ... بهائی ها به عنوان بزرگترین اقلیت غیر مسمان ایرانی که تعداد آنها در ایران  300000 نفر تخمین زده می شود، از هر گونه حقوقی محروم بوده و بشدت مورد پیگرد قرار می گیرند.»

اولین سخران از طرف ملت های غیر فارس در ایران جوما بورش بود که طی سخنانی به تاریخ ملت ترکمن در ایران پرداخته و با اشاره به اقدامات رژیم علیه ملت ترکمن به اسکان زابلیها در ترکمنستان اشاره نموده و گفت که رژیم با این نوع اقدامات هدفمند سعی در بهم زدن توازن ملی در این منطقه کرده و همچنی در پی ایجاد پایگاهی برای حمایت از خود می باشد. او همچنین گفت که رژیم با اقداماتی عمدی سعی در کشاندن جوانان ترکمن به اعتیاد  کرده و به آنها اجازه نمی دهد که در پستهای کلیدی مسئولیتی به عهده بگیرند.

سپس ناصر ایرانپور از طرف کردهای ایران صحبت کرده و با اشاره به وضعیت سیاسی کردستان ایران به تاریخچه ی تشکیل حزب دمکرات کردستان و کومله پرداخته و به برنامه های آنها برای ایجاد یک سیستم فدرال در ایران اشاره کرد. او با اشاره به وضعیت غیر قابل تحمل کردها گفت که کردها حتی اجازه دادن نامهای کردی به فرزندانشان را ندارند. او همچنین از سرکوبهای گسترده ی رژیم در ایران سخن گفت و به وضعیت سخت زندگی در کرستان ایران پرداخت. او گفت که کردها در ایران طرفدار تشکیل یک سیستم فدرال هستند.

بعد از سخنان ایرانپور، دکتر سیدو با اشاره به ملت ترک آذربایجان در ایران گفت که ترکها در ایران از نظر تعداد بزرگترین ملت محسوب می شوند. او با این سخنان از حسین انور حقیقی به عنوان نماینده ی «جنبش فدرال دمکرات آذربایجان» برای ایراد سخنرانی دعوت کرد.

حسین انور حقیقی که سخرانی خودش را به وضعیت ملت ترک آذربایجان در ایران اختصاص داده بود، طی سخنان مبسوطی از وضعیت فعلی کشور و تظاهرات مردم علیه سرکوب و اختناق صحبت کرده و گفت که این نه یک جنبش مذهبی بلکه سکولار بوده و زنان در آن نقش خیلی مهمی دارند. او گفت که فارس ها و کسانی که به این زبان صحبت می کنند خود یک اقلیت قومی هستند. (مبسوط سخنان انور حقیقی در پایان این نوشته آمده است.)

از طرف ملت عرب ایران رحیم زاخیراوی به علت بیماری نوشته اش را فرستاده بود. او در این نوشته به تاریخچه ی ملت عرب ساکن ایران پرداخته و نوشته بود که سرکوب عربها در ایران در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد شدت پیدا کرده است. او با اشاره به سیاست های رژیم برای تغییر ترکیب جمعیت به زیان اعراب در خوزستان به مهاجرت اجباری عربها و واگذاری زمین های آنها به نیروهای نظامی رژیم پرداخته بود. در این نوشته آمده بود   با اینکه 90 در صد نفت ایران در این منطقه تولید می شود ولی عربها در فقر و فاقه به سر می برند.

سخنران بعدی خانم پروانه ی قریشی بود که طی سخنان مبسوطی به وضعیت غیر قابل تحمل و فاجعه بار زنان در ایران پرداخت. او از جمله گفت که : « بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، شریعت سرنوشت زنان ایران را رقم می زند. به کار بردن شریعت باعث تبعیض شدید علیه زنان شده است. هنگامی که مردان از حق چند همسری برخوردارد هستند زنان از حق حضانت و طلاق محروم هستند.... علیرغم اینکه در سال 2003 زنان 62 در صد دانشجویان را تشکیل می دادند، اما آنها برای شروع به کار به اجازه ی همسران خود احتیاج دارند.... تا بحال صد ها زن شوهردار ایرانی به بهانه ی زنا در ایران به قتل رسیده اند. بعضی از آنها سنگسار شده اند.»

سخنران بعدی دکتر میرو علیار از «کنگره ی ملیتها برای ایران فدرال» به ترور دکتر قاسملو در پایتخت اطریش اشاره کرده و گفت که مدارک جدیدی در باره ی نقش احمدی نژاد در این ترور بدست آمده است. او در ادامه ی سخنان خود به معرفی «کنگره ی ملیتها برای ایران فدرال» و فعالیتهای آن پرداخت.

سخنران بعدی پروفسور دکتر رونالد مونش از دانشگاه شهر برمن بود که در باره ی مزایای فدرالیسم و نقش آن در حل مسئله ی ملی در ایران صحبت کرد. سخنران که اطلاعات مبسوطی در باره ی وضعیت ملل غیر فارس در ایران داشت، گفت: فدرالیسم یعنی برنامه ریزی دراز مدت، فدرالیسم یعنی عقلانیت سیاسی که متاسفانه رهبری سیاسی فعلی در ایران از آن بی بهره است. او گفت که هر چند دمکراسی دوای همه ی دردهای جامعه نیست ولی هیچ سیستم فدرالی بدون دمکراسی قادر به اداره ی درست جامعه نیست. فدرالیسم یکسان سازی نیست بلکه همگرائی تفاوتها می باشد. در کشوری مثل ایران برای ایجاد آموزش پرورش مدرن و پیکار با بیسوادی وجود سیستم فدرال ضروری است. هر چند فدرالیسم سیستم دشواری است ولی هوشمندانه می باشد. کشوری مثل ایران با فدرالیسم به فرصت های بزرگی دست خواهد یافت که امروزه با یک سیستم متمرکز آنها را از دست می دهد.

او در ادامه ی صحبت هایش گفت که در کشوری مثل ایران با ترکیب جمعیت موجودش باید آمارهائی بر اساس تعلقات قومی صورت گیرد تا مثلاً برای آذربایجانیهائی که بیرون از خاکهای آذربایجان زندگی می کنند ولی خواهان حفظ تعلقات ملی خود هستند، شرائط فراهم آید.

او گفت که در یک گفتمان منطقی و هوشیارانه باید ملت فارس برای زندگی مشترک در ایران شرائط لازم را مهیا کند.

قبل از تصویب قطعنامه سخنرانان به سئوالات حاضرین از جمله: «آیا نیروهای اپوزیسیون حقوق ملی ملت های غیر فارس و اقلیت های دینی را قبول دارند؟»، « آیا اسلام با دمکراسی سازگار است؟» و «آیا امکان ایجاد پلاتفرم مشترکی برای مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی وجود دارد؟» جواب دادند.

در قطعنامه پایانی کنفرانس از جمله آمده است:

« وضعیت حقوق بشر برای ملل غیر فارس و اقلیت های دینی در ایران چند ملیتی همچون گذشته فاجعه بار است.

ملل غیر فارس ساکن ایران از جمله آذربایجانیها، کردها، عربها، بلوچها، ترکمن ها و سایر اقلیت های ملی کوچکتر و همچنین اقلیت های دینی بخصوص بهائی ها، آسوری ها، ارمنی ها و مسلمانانی که دین مسیحی را قبول کرده اند و ایضاً زرتشتی ها، اهل حق و یهودی ها مورد تبعیض قرار داشته و سرکوب می شوند.

در روزهای اخیر بعد از اعلام نتیجه ی انتخابات، نیروهای امنیتی رژیم  تظاهر کنندگانی را که به تقلب در این انتخابات اعتراض داشتند، از جمله در مناطق ملی مورد سرکوب قرار داده و به طرف آنها تیراندازی کرده اند. تعدادی کشته و زخمی شده و همچنین عده زیادی دستگیر شده اند.

در دهه ی اخیر پیگردهای خشن، تبعیض و قتل به بخشی از زندگی روزانه ی ملل غیر فارس و اقلیت های غیر شیعی که 60 در صد اهالی کشور را تشکیل می دهند، بدل شده است.

تبعیض سیستماتیک علیه زنان و سرکوب خشن آنها بصورت سنگسار و اعدام غیر قابل تحمل است.

باید به این وضعیت در کشور چند ملیتی ایران خاتمه داده شود. باید برای تضمین زندگی مسالمت آمیز همه ی ملل ساکن ایران، رعایت حقوق بشر و شرکت برابر حقوق آنها در زندگی و قدرت سیاسی کشور راه حلی پیدا شود. لذا ما خواهان تغییرات اساسی در قانون اساسی ایران هستیم.

ما خواهان ایجاد ایرانی دمکراتیک و فدرال با سیستمی سکولار هستیم که در آن در کنار حفظ وحدت کشور، حقوق ملی و فرهنگی تمامی ملل ساکن کشور و ادیان به رسمیت شناخته شده و جامعه ی عمل به پوشد.

ایجاد ایالت ها و مناطق خود مختار برای این ملت ها می تواند زمینه را برای ایجاد ایرانی فدرال و واحد فراهم نماید. همچنین ما خواهان به رسمیت شناخته شدن زبانهای این ملت ها و برابری آنها در زمینه ی آموزش و پرورش می باشیم.

ما در ایران خواهان برابری حقوق زنان بر اساس کنوانسیونهای بین المللی هستیم.

ما از دولت آلمان فدرال می خواهیم که در تنظیم سیاست های خود در رابطه با ایران مسئله ی ملی در ایران را به عنوان بخشی از حقوق بشر تلقی کرده و برای به رسمیت شناخته شدن حقوق ملی ملت های غیر فارس  و اقلیت های دینی تلاش نماید.»

 

متن سخنرانی حسین انور حقیقی نماینده ی جنبش فدرال دمکرات آذربایجان در کنفرانس "مسئله‌ ملیتها و دمکراسی در ایران" در شهر فرانکفورت آلمان فدرال

 

آذربایجانی ها در ایران کنونی

خانمها و آقایان محترم!

در آغاز می خواهم به نام جنبش فدرال دمکرات آذربایجان از توجه شما به مسئله ملیتها ودمکراسی در ایران امروز تشکر کنم.

ایران یک کشور چند ملیتی است که از تورکها یا آذربایجانیها، فارسها، کردها، لرها، تورکمنها، بلوچها و عربها تشکیل شده است. تورکها بزرگترین ملیت یا گروه اتنیک محروم از حقوق سیاسی وفرهنگی خویش در ایران هستند.

بعد از آمدن اسلام در قرن هفتم میلادی تا بر آمد خاندان پهلوی، تورکها ببش از هزار سال سرنوشت سیاسی ایران را رقم زده اند. در این دوران خاندان های پر قدرت وبا نفوذی همچون صفویان (1501-1722) بوجود آمدند. در دربار، خاندان های اشرافی و ارتش به تورکی صحبت می شد.

در نتیجه جنگهای اول و دوم ایران و روس (1804 الی 1813 و 1826 الی 1828) ایران مناطق گرجستان، ارمنستان و بخش شمالی آذربایجان را ازدست داد. آذربایجان به دو قسمت شمالی وجنوبی تقسیم شد. رود ارس که به مثابه خط مرزی است همچنین سمبل جدایی ملت آذربایجان می باشد.

آذربایجان و مرکزش تبریز به خاطر موقعیت تاریخی و ژئوپلیتیک مرکز جنبش های نو، سکولار، مدرن و دمکراتیک سده نوزده و اوایل سده بیست بوده است.

آذربایجانی ها پیشگامان جنبش مشروطه (1906 الی 1909) بودند. قیام تبریز به رهبری ستار خان دستاورد های انقلاب مشرطیت را از دست برد محمد علی شاه مستبد قاجار نجات داد.

یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه شناسائی محدود حق خودمختاری مناطق ملی و تصریح آن در قانون اساسی مشروطه تحت عنوان انجمن های ایالتی و ولایتی بود که هیچگاه پهلوی ها اقدامی برای اجرای آن نکردند.

لاکن در سالهای 1945/1946  جنبش های دموکراتیک در آذربایجان و کردستان این حقوق را مطالبه کرده و به مرحله عمل در آوردند. با تکیه بر این حقوق قانونی بود که شیخ محمد خیابانی دولت آزادیستان را بنا نهاد که با شرکت موثر رضا خان (رضا شاه پهلوی بعدی) به شکل وحشیانه ای سرکوب شد.

اغلب روشنفکران مشروطه از آنجمله برخی از آذربایجانیها خواستار ساختن دولتی ملی مبتنی بر یک ملت و یک زبان(زبان فارسی) بودند. آسیمیلاسیون ملل غیر فارس بویژه آذربایجانی ها در دستور روز بود. گر چه در قانون اساسی مشروطه سخنی از زبان فارسی به مثابه تنها  زبان رسمی نبود علارغم آن زبان تورکی آذربایجانی در مدارس و ادارات ممنوع شد.

تبعیض ملی نتایج دامنه داری در آموزش و فرهنگ، توسعه اقتصادی مناطق و نهایتا در درصد اشتراک در قدرت سیاسی، نظامی و آقتصادی دارد. آذربایجان که اولین مدرسه مدرن در ایران در آنجا تاسیس شد حالا در مراتب آخر آمزش ما بین استانهای دیگر قرار دارد.

در جنگ جهانی دوم متفقین ایران را اشغال کردند و رضا شاه را مجبور به استعفا و ترک ایران کردند. از این زمان تا سقوط مصدق توسط کودتای انگلیس آمریکائی 28 مرداد(19 آگوست 1953) دوره 12 ساله ای بوجود آمد  که در آن تا حدودی آزادیهای سیاسی محترم شمرده میشد.

 سال 1945 جنبشهای دمکراتیک در آذربایجان و کردستان موفق به تشکیل دول ملی خودمختار در این مناطق شدند. جنبش آذربایجان که جنبشی عمیقا اجتماعی  و دمکراتیک بود در حقیقت اولین دولت ملی را در آذربایجان جنوبی بنیاد نهاد.

گرجه حضور نیروهای شوروی در منطقه پشتیبانی قابل توجهی برای این جنبش بود ولی ریشه های این جنبش را  بایستی در نارضائی اجتمائی و تبعیض و تحقیرمدام ملت آذربایجان جست. در آنجا قیامهای مسلحانه دهقانی بسیاری  علیه زمینداران انجام گرفته و یک جنبش کارگری خیلی قدرتمند وجود داشت. رژیم شوونیستی رضا شاه و سرکوب شدید تمامی خواستها و تمایلات ملی خلق آذربایجان موجب تقویت مسئله هویت ملی نزد آذربایجانیها گشته بود. برای اولین بار زنان حق رای بدست آوردند. حکومت ملی تحت رهبری میر جعفر پیشه وری به اصلاحات   مهم اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ملی در عرض یکسال دست زد که حکومت رضا شاه در عرض دو دهه انجام نداده بود.

پیشه وری از جمله به موارد زیر دست یافت:

سازماندهی دولت ملی-دمکراتیک و اجتماعی در چهارچوب ایران (پارلمان، قضاء ، آموزش، بهداشت، پلیس و ارتش)، رسمیت دادن به زبان تورکی آذربایجانی در مدارس و ادارات دولتی، اجرای محدود و موردی اصلاحات  ارضی ، پشتیبانی از جنبش کارگری و حمایت از اقشار ندار و زحمتکش، بر پایی دانشگاه تبریز، بنیانگذاری ایستگاه رادیوئی تبریز، اجرای موارد بیشماری پروژه عمرانی و راه و ساختمان و تامین امنیت همه شهروندان.

حکومت ملی در 28 سپتامبر 1946 به طرز وحشیانه ای سرکوب شد. حدود 02500 نفراز اهالی  کشته شدند. خیلی ها به آذربایجان شمالی( شوروی سابق) و سایر شهرهای ایران فرار کردند. به خاطر انتقام گرفتن از آذربایجانیها توسعه اقتصادی آذربایجان وسیعا به دست فراموشی سپرده شد. در نتیجه چنین سیاستی و به در اثر سایر تمایزات و تحقیرها تعداد بیشماری از آذربایجانیها به دنبال دستیابی به کار و زندگی بهتر به سایر مناطق و شهرهای صنعتی ایران و بیسش از همه به تهران مهاجرت کردند. چنانکه تهران به دومین شهر بزرگ تورک نشین دنیا (بعدازاستامبول) تبدیل شد. هم اکنون آذربایجانیها حدود نصف جمعییت تهران را تشکیل می دهند.

دوران حکومت ملی (حکومت پیشه وری) چهره آذربایجان و تا حدودی ایران را در سالهای بعدی شکل داد. اکثریت بنیادگذاران مجاهدین و فدائیان تحت تاثیر این دوران بودند.

آذربایجانیها در انقلاب 1979 نقش تعیین کننده داشتند. قیام 29 بهمن 1356 (18 فوریه 1978) تبریز ناقوس مرگ خاندان پهلوی را نواخت.

حکومت اسلامی که در آغاز هیچ علاقه ای به "ملت ایران" نداشت در سایه جنگ با عراق و در گیری روزافزون با سایر دول غربی سیاست شونیستی و فارس محور خاندان پهلوی را به سیاست خویش تبدیل ساخت.

 در انقلاب 1979 تمامی ملل و خلقهای ایران شرکت کردند. بلافاصله بعد از انقلاب خیزشهای وسیع ملی کردها ، تورکمن ها و عربها برای خود مختاری و حق تعیین سرنوشت به وقوع پیوست. همه این قیامها وحشیانه سرکوب شدند. با شروع جنگ ایران و عراق رژم خمینی بر شدت و دامنه سرکوب اپوزسین افزود.  در فاصله ژوئن و ژوئیه 1981 روزانه صدها نفر که در میانشان حتی بچه های زیر 14 سال قرار داشتند بدون محاکمه اعدام شدند. هزاران نفر بازداشت و شکنجه شدند. تابستان 1988 هزاران زندانی سیاسی در عرض چند روز دسته جمعی اعدام شدند. آیت الله خمینی آخر سر حتی آیت الله منتظری را به خاطر اعتراض ایشان به اعدامها از جانشینی خویش عزل کرد.

        بعد از انقلاب آذربایجان از نظر اقتصادی کاملا ویران شد مهاجرت وسیع نیروی کار آزموده و سرمایه نتیجه این وضعییت بود.

تبعیض در زبان منجر به سقوط موقعیت اجتماعی ملل غیر فارس به مثابه انسانهای درجه 2 و حتی 3 در جامعه شد. اشغال روز افزون پستهای دولتی و پستهای مدیرییتی و رهبری تمامی بخشهای زندگی اجتماعی توسط فارسها نماد این وضعیت ناهنجار است.

آذربایجانیها همواره کوشیده اند با توسل به ابزار مدنی و صلح آمیز حقوق خویش را بخواهند و حرف خود را مطرح کنند. هسته مرکزی این خواستها حق تعیین سرنوشت و نیز به رسمییت شناختن زبان تورکی آذربایجانی می باشد.  کافی است آدم لحظه ای روی این مسئله درنگ کند که بیش از 25 میلیون آذربایجانی در ایران  صاحب حتی یک مهد کودک به زبان خویش نیستند. یک مرکز پژوهش زبان تورکی آذربایجانی حتی در تبریز وجود ندارد.

با تمام وسایل تلاش میشود که به آذربایجانیها بقبولشنند که آنها همان "پارسهای قدیمی" هستند که در اثر حمله    اقوام و طوایف تورک زبان به اصطلاح "آذری" خود را از دست داده اند. این تئوری مبنای سیاست آسیمیلاسیون خاندان پهلوی بوده و امروز نیز  حکومت اسلامی آنرا به خدمت میگیرد.

از اینجا می شود به شعار " هارای هارای من تورکم"  آذربایجانیها پی برد که در قیام خرداد 1385 (مای 2006)  در اعتراض به کاریکاتور روزنامه دولتی "ایران" که آذربایجانیها را  به سوسک تشبیه میکرد.

آذربایجانیها و سایر ملل غیر فارس در ایران فریادشان برای دمکراسی ، آزادی و علیه تبعض ملی بلند است. این امر تا کنون به واسطه تمامی امکانات صلح آمیز همچون نامه های سرگشاده پیگیری شده است. حکومت اسلامی اما بدان  توجهی نمی کند. هیچ نشانی از اجرای اصل 15 قانون اساسی در چشم انداز نیست.

فعالین حرکت ملی-دموکراتیک تعقیب و باز داشت می شوند وبا سالهای طولانی زندان ، جرایم نقدی هنگفت ، شکنجه ، اعدام و قتل در خفا تهدید می شوند. موارد زیادی از کشته شدن و مرک مشکوک فعالان وجود دارد. همین اواخر 20 نفر از روزنامه نگاران و فعالین آذربایجانی در تهران بازداشت شدند و بعد از هفته ها و ماه ها با وسیقه های سنگن آزاد شدند.

آذربایجانیها در خیلی از انتخاباتهای ریاست جمهوری و مجلس عدم اعتمادشان را به حکومت نشان داده اند. در آخرین انتخابات پارلمانی مثلا تنها 30 % واجدین در انتخابات شرکت کردند. کاندیداهای حکومت حد اکثر 10% کل آرا واجدین شرایط انتخاب را بدست آوردند. در انتخابات ریاست جمهوری بر عکس 90% شرکت کنندگان در انتخابات رای شان را به کاندیدایی دادند که خواستهای ملی آذربایجانیها را تا حدودی تائید میکرد.

خانم ها و آقایا!

ما  بر این باوریم که تنها یک دولت  دمکراتیک و فدرال و قانون اساسی مدرن ومنطبق با واقعیت ائتنیک ایران می تواند پاسخگوی مسائل مربوط به دمکراسی واقعی، ملیتها و برابری اقوام در ایران باشد. ما معتقدیم که به رسمیت شناختن و به عمل آوردن حقوق ملیتها جنبه مهمی از دموکراتیره کردن ایران میباشد. زبانهای تورکی آذربایجانی، کردی ، بلوچی ، تورکمنی و عربی در کنار زبان فارسی به مثابه زبانهای رسمی شناخته شوند.

حکومت اسلامی رژیمی است توتالیتر-تئوکراتیک که قانون اساسی آن ظرفییت چنین خواستهایی را ندارد. آنچه که اکنون بر ایران حاکم است دولتی است مونو اتنیک و تک ملیتی. این دولت باید به دولتی ملتی اتنیک و چند ملیتی تبدیل شود. این امر اما نه تنها از جانب رژیم بلکه از طرف روشنفکران و سیاسییون فارس زبان به مثابه جدایی طلبی فهمیده شده و بر خورد می شود.

خانم ها و آقایان!

ما بر این باوریم که روند دموکراسی در کشورهایی همچون ایران تنها از طریق نیروهای خود و انکشاف داخلی به ثمر می نشیند. به نظر ما اتحاد  جنبشهای زنان ، کارگران ، کارمندان ، جوانان، دانشجویان و روشنفکران با جنبش ملیتها و اقوام به همراه تعمیق و اغنای جنبش ملیتها در زمینه برابری زنان و مردان و عدالت اجتماعی راه به سوی آزادی و دموکراسی را هموار میکنند. نمونه های  عراق و افغانستان نظر ما را اکیدا تایید می کنند.

متشکرم.