ایران به
کجا می رود؟
یونس
شاملی
روز
پایانیء
دهمین دور
انتخابات
ریاست جمهوری
در ایران، و
در واقع روز
اعلام نتایج
آرا، روز آغاز
دگرگونیهای
تازه ای بود
که اگر چه با
هیجان سراسری
و تظاهرات
ملیونی خود را
به نمایش
گذاشت اما دیری
نپاید که
التهاب
اعتراض جای
خود را به
خشونت
اربابان قدرت
در ایران داد
و بنا به
منابع رسمی 21
کشته و صدها زخمی
از خود برجای
گذاشت؟
ماهیت
این حوادث را
چگونه میتوان
توضیح داد؟
به
نظر میرسد که
دردرون قدرت
سیاسی شکاف
عمیقتر شده
است. جناح
صاحب قدرت و
مکنت به رهبری
علی خامنه ایی
که بر اریکه
ولایت فقیه
تکیه زده است
و ارگانهای
مهمی چون نیروهای
نظامی،
امنیتی و
انتظامی و
رادیو و تلویزیون
را در اختیار
دارد، حاضر
نشد در
انتخابات
اخیر، قدرت
اجرائی (یعنی
پست ریاست
جمهوری) را به
جناح دیگر
رژیم که در
واقع برنده آن
نیز بود،
واگذار کند.
جناح دیگر
رژیم که بیشتر
عناصر به
اصطلاح اصلاح
طلب و مصلحت
جو را در بر
میگیرد و
تقریباً اغلب
یاران خمینی
را نیز شامل
میشوند، با
تکیه به
اعتبار شخصی و
موقعیت شغلی خویش
در درون رژیم
به جنگ قدرتی
وارد شده اند
که در آن
علاوه بر
اعتبار شخصی
خویش در درون
رژیم، در صدد
کسب آرا مردم
نیز به مثابه
پشتوانه قدرت
خود بودند.
اما،
گردش روزگار
نه بر وفق
مراد جناح
صاحب قدرت به
رهبری سید علی
خامنه ایی پیش
رفت و نه جناح
اصلاح طلب به
رهبری موسوی را
از پیشرفت
مسائل راضی
ساخت.
چرا
که با پیروزی
موسوی در
انتخابات،
جناح خامنه
ایی حاضر به تقسیم
قدرت با جناح
اصلاح طلب نشد
و از نتایج
واقعی انتخابات
سرباز زد و
بجای آن سمبل
ریا و تزویر،
محمود احمدی
نژاد را به
مثابه برنده
دهمین دور انتخابات
ریاست جمهوری معرفی
نمود. در
نتیجه سید
حسین موسوی به
مثابه
نماینده جناح
اصلاح طلب
نتوانست کرسی
ریاست جمهوری
را تصاحب کند
و بدین سان از
نتایج اعلام
شده انتخابات
ناکام بیرون
آمد. موسوی
تلخی ناکامی
در نتایج اعلام
شده برای
انتخابات را
با خیابانی
کردن
اختلافات و
تظاهرات صدها
هزار نفری در
تهران به
دامنه جنگ قدرت
میان دو جناح
وسعت بیشتر
بخشید.
جناح
تمامیت خواه
به رهبری سید
علی خامنه ایی
نیز با
تقلبهای وسیع
در آراء مردم،
که بیشتر به
کودتایی برای
بیرون راندن
جناح اصلاح
طلب از مدار
قدرت در درون
رژیم می نمود،
و تصور می شد
که این جناح
برنده مسابقه
قدرت بوده است
نیز با ناکامی
مواجه شد. چرا که
خامنه ایی و
هم پالگی های
وی تصور نمی
کردند که
موسوی آنچنان
لجبازی به خرج
دهد که با ولی
فقیه سرشاخ
شود. و باز
جناح تمامیت
خواهد تصور
نمی کردند که
موسوی و جناح
وی برای حل اختلافات
و تقسیم قدرت
در درون رژیم
مردم را به خیابانها
بکشند.
با
ظهور اولین
تظاهرات صدها
هزار نفری
مردم در
خیابانهای
تهران، آرایش
نیروهای
موجود در کشور
نیز بکلی
تغییر کرد.
چرا که حضور
وسیع مردم در
خیابانها که
از هرجهت در
تخاصم با رژیم
حاکم بودند،
رهبران تمامیت
خواه را بشدت
پریشان کرد.
چرا که
استمرار حضور
مردم در
اعتراض به ولی
فقیه، ولی
فقیه ایی که
دیگر اعتباری
برایش نمانده
و حتی نزدیکترین
یارانش وی را
دروغگو و
کودتاگر می نامندش،
میرود که
تومار کل
دستگاه ولایت
فقیهی و
جمهوری
اسلامی را در
هم بریزد.
حضور سنگین
مردم برای
رهبران رژیم
غیرقابل تحمل
بود. چرا که شعارهای
اولیه برای
تصصیح نتایج
آرا بتدریج جای
خود را به "مرگ
بر دیکتاتور"
و شعارهای
عموم
دمکراتیک
میداد و صحنه
های جدال خیابانی
میان جوانان
با نیروهای
انتظامی دامنهء
بیشتری می
گسترد. دامنهء
این دگرگونی
در آرایش
تضادها چنان
چشمگیر بود که
رژیم
را به
واکنشهای
سبعانه ایی کشاند
و برای زهر
چشم گرفتن از
موسوی و مردم
در اولین روز
یک تظاهرات
آرام، 8 نفر،
قربانی
خشونتهای
جناح تمامیت
خواه شد. سید
علی خامنه ایی
هیچ راه دیگر
جز تهدید مردم
و موسوی که
اینک در
موقعیت
هژمونیک مردم قرار
گرفته بود را
نداشت. از
فردای تهدید
خامنه ایی
علیه مردم
برای شرکت در
تظاهرات
خیابانی، این
حرکت بشدت از
سوی نیروهای امنیتی
و انتظامی
سرکوب شد. شدت
تهاجم رژیم به
مردم چنان
وسعتی یافت که
حتی در
خیابانهای
آرام شهر
تهران نیز
امنیتی حس
نیمی شد. ندا
آقا سلطانی،
قربانی چنین شرایطی
است. چرا که
وقتی ندا در
یک خیابان
آرام و برای
استراحت از
اتومبیل خود
خارج شده بود،
گلوله یک
دژخیم به قلب
وی نشست و نور
حیات را در یک
آن برایش
تاریک نمود.
شرایط
چگونه پیش
میرود؟
در
چند روز اخیر
دو سمت گیر
حوادث در
ایران را به
توضیح می کشد.
یکی از این دو
سمتگیری
رایزنیهای
میان موسوی و
کروبی با جناح
تمامیت خواه است.
این رایزنی ها
دامنهء
گسترده ایی
دارد و به
زمان نسبتاً
بیشتری نیاز
دارد. در این
مرحله سید علی
خامنه ایی
بصورت خیلی
محدود از مواضع
قبلی خود عقب
نشسته و مهلت
بررسی نتایج
انتخابات را
برای شورای
نگهبان افزایش
داده است. این
در حالی است
که خامنه ایی
طی یک بیانیه
ایی نتایج
انتخابات را
حتی قبل از
اعلام نتایج
انتخابات
توسط شورای
نگهبان،
تایید کرده و
بر آن صحه
گذارده است.
بنابراین به
نظر نمی رسد
که خامنه ایی
با دادن مهلت
بیشتر به شورای
نگهبان در صدد
تغییراتی جدی
در تصمیمات شورای
نگهبان است.
چرا که چنین
تغییراتی در
وحله اول دامن
خود وی را
خواهد گرفت که
بدون اعلام
نتایج رسمی
انتخابات
توسط شورای
نگهبان به
تایید آن صحه
گذارده است.
بی اعتبار شدن
خامنه ایی در
واقع به مسئله
تغییر در
رهبری ولایت
فقیه از یک
نفر (خامنه ایی)
به چند نفره
(شورایی) را به
یکی از بحثهای
اصلی شرایط
کنونی بدل
خواهد کرد.
بنابراین به
نظر نمی رسد
که امتیازی از
سوی جناح
تمامیت خواه
به جناح اصلاح
طلب، در شرایط
کنونی، داده
شود.
از
سویی دیگر،
موسوی و مهدی
کروبی،
مطالبات خود
را تنها در
ابطال
انتخابات
تامین شده می
یابند و لذا
تنها به ابطال
انتخابات
راضی هستند.
اما این جناح
البته از
جوانب مختلف
در صدد فشار
به جناح
تمامیت خواهد
است که به
گونه ایی از
مواضع قبلی
خود عقب نشینی
کند. تنها
منبع اعتبار و
قدرت موسوی
– کروبی حضور
مردم در
خیابانهاست.
اما هم موسوی
و هم کروبی
میدانند که
استمرار
اعتراضات خیابانی
در صورت خارج
شدن از کنترل
آنان میتواند
سرانجام
ناخوشایندی
حتی برای خود
آنان داشته
باشد.
بنابراین هم موسوی
و هم کروبی
حاضر به
استمرار
حرکات
اعتراضی بدون
توجه به چشم
انداز آن
نیستند. از
سوی دیگر
استمرار
اعتراضات
خیابانی توسط
موسوی و کروبی
البته در صورت
فرسایشی
بودنش نیز
میتواند به
ضرر خود آنان
تمام شود. چرا
که در استمرار
فرسایشی این
حرکت، هم مردم
از موسوی و
کروبی که هیچ
برنامه و
آلترناتیوی
دیگری برای
برون رفت از بحران
کنونی را جز
ابطال
انتخابات پیش
روی مردم نمی گذارند،
دلگیر خواهند
شد و جناح
تمامیت خواه از
شرایط
فرسایشی برای
شدت عمل علیه
خود موسوی و
کروبی
استفاده
خواهد کرد.
روند
کنونی چه سمت
و سویی دارد؟
موسوی
دو را بیشتر
در پیش ندارد.
سازش یا استمرار
مبارزه علیه
جناح تمامیت
خواه. موسوی
تاکنون سازش
را نپذیرفته
است. وی در یکی
از مصاحبه
هایش می گوید
که او را تحت
فشار گذارده
اند. اما
موسوی اعلام
کرده است که
نمی تواند به
چیزی که اعتقاد
ندارد صحه
بگذارد. این
نشان میدهد که
از وی خواسته
شده است که
نتایج
انتخابات را
تایید کند. از
سوی دیگر
موسوی و کروبی
هر دو دارای
ملاحظات جدی
در ارتباط با
استمرار راهی
که در پیش گرفته
اند دارند.
موسوی و کروبی
در نظام
جمهوری
اسلامی است که
صاحب اعتبار و
قدرت اند.
بنابراین
ملاحظه حفظ
جمهوری
اسلامی یکی از
شروط تفکر آنان
در اتخاذ
روشهای
مقابله با بحران
کنونی و
نارسایی های
درونی رژیم
است.
به
نظر میرسد که
موسوی به مردم
اعتماد زیاد
ندارد. و این
بی اعتمادی وی
را در استمرار
راهی که در
پیش گرفته است
محتاط تر می
کند. در هفته
اخیر موسوی نه
در انظار مردم
دیده شده است و
نه حتی بیانیه
ایی در توضیح
آنچه که
میگذرد بیان
داشته است. وی
بشدت مشغول
رایزنی و در
واقع چانه زنی
برای رسیدن به
خواستگاههای
خویش است.
خواستگاههایی
که با عقب
نشینی خامنه
ایی و تقسیم
قدرت با جناح
اصلاح طلب قابل
حصول است. اما
نزدیکی موسوی
به مردم و چشم انداز
اعتراضات
خیابانی برای
موسوی همچنان کدر
و نامعلوم
است. حتی
موسوی
میتواند چنین
تصوری داشته
باشد که مردم
در شرایط
کنونی وی را سکوی
پرش برای
اعتراضات خود
قرار داده اند.
لذا استمرار
اعتراضات و
خارج شدن آن
از ریلی که
موسوی درنظر
گرفته بود
میتواند برای
خود وی بشدت
زیانبار باشد.
راه
دیگری که
موسوی
میتواند در
این شرایط از
آن بهره مند
شود، غلطیدن
تمام عیار در
جبهه مردم و
سازمان دادن
یک جنبش
اعتراضی وسیع
برای رفورم
های جدی در
ایران است.
اما این وارد
شدن به این
جرگه برای
موسوی، مطالباتی
را در پی
خواهد داشت.
پیام روشن به
زنان
در خصوص
برابر حقوقی
آنان با
مردان، سخن
گفتن با
زحمتکشان و
دلجویی از
مردم آذربایجان
و ترکان ایران
و دیگر
ملیتهای
غیرفارس، هم
برای اعاده
حقوق برابر
آنان و هم
برای وسعت
بخشیدن به
اعتراضات
مردمی از جمله
اولیه ترین
کارهایست که
بایستی از سوی
موسوی انجام
گیرد. این
حرکت موسوی را
از گود قدرت و
اعتبار
جمهوری
اسلامی خارج
ساخته و وی را
به یکی از
رهبران جنبش
مدنی در ایران
تبدیل کند.
هرچند که
آلترناتیو
اخیر به نظر
غیر محتمل می
آید، اما نقشی
که گورباچف به
عنوان رهبر اتحاد
شوروی و برای
از هم پاشیدن
آن بازی کرد
حرکتی در همین
سمت و سو بود.
بایستی
عنوان کرد که؛
در کل منهنی
اعتراضات
مردم در هفته
اول آن بشدت
بالا رفت. اما
شهرهای دیگر،
بویژه شهرهای
متعلق به
ملیتهای
غیرفارس، با
شک و تردید
حوادث را
دنبال کردند و
به خاطر بی
توجهی مرکز و
رهبران
جمهوری
اسلامی به حقوق
این ملیتها،
این مرحله را
با سکون
گذراندند.
اینک منهنی
اعتراضات
مردم فروکش
کرده است و در
فاز پایین تری
پیش می رود. در
صورت استمرار
اعتراضات
موسوی و کروبی
و استمرار اعتراضات
مردم بصورت
وسیع و در
تمامی شهرهای
دیگر و البته
در همان سطح
دنبال شود،
میتوان به
تدریج به
افزایش تعداد
معترضینی که
تا دیروز
بخاطر
ناروشنی در
چشم انداز
حوادث،
ناآگاهی و ترس
به گوشه خانه
های خود خزیده
بودند،
امیدوار بود. بنابراین
روند
اعتراضات و
دگرگونیها
چگونگی صعود و
یا نزول منحنی
مبارزه علیه استبداد
و نژادپرستی در
ایران را نشان
خواهد داد و
یا در صورت
سرکوب تمام
عیار مردم از
حرکت باز
خواهد ایستاد.
2009-06-29
یونس
شاملی